مجله ميقات حج
سال يازدهم شماره چهل و سوم تابستان 1382
عليّ بن جعفر(عليه السلام) پاسدار حريم ولايت
محمّدرضا نعمتي
آنچه در پيش رو داريد، نقد و نظري است گذرا بر اين باورِ تعصب آلود برخي فرقه هاي اسلامي كه: «بناي برقبور و زيارت درگذشتگان شرك است!» و بر اين اساس، تخريب قبور و بناهاي ساخته شده بر روي آنها را، شرك ستيزي قلمداد مي كنند و حتي گاه به آن هم بسنده نكرده، پس از تخريب، اقدام به نبش قبور و نقل جنازه ها و يا بقاياي آنها به مناطق تحت كنترل مي كنند; چنانكه چندي پيش در تخريب مسجد، آرامگاه و كتابخانه علي عريضي فرزند برومند امام صادق(عليه السلام)، شاهد آن بوديم.
اسلام و شرك ستيزي
شرك، پديده اي است كه به فرموده قرآن كريم، فلسفه بعثت و رسالت تمام پيامبران، مبارزه و ستيز با آن و دعوت به توحيد بوده است.
تاريخ زندگي تمام فرستادگان خدا و پيروان آنان، گوياي اين حقيقت است كه درگيري ها و مخالفت هاي اين برگزيدگان با مشركان، همواره بر سر همين مسأله; يعني دعوت به توحيد و ستيز با شرك بوده است.
تحمل آزارها و شكنجه هاي كفار و مشركين از سوي پيامبر(صلي الله عليه وآله) و يارانش در مكه ـ كه منجر به هجرت مهاجران گرديد ـ در همين راستا است.
اگر مهاجران و انصار پرچم توحيد را در 26 غزوه و 36 سرّيه بدوش كشيدند، براي تحقق همين شعار و شعور بود. آنان هستي خويش را هزينه كردند تا شرك را از سرتاسر جزيرة العرب بزدايند و براي رسيدن به هدف هرجا كه رسيدند، بتخانه ها را ويران و مساجد را برپا نمودند و با هرچه كه رايحه شرك از آن استشمام مي شد، به سختي جنگيدند.
آنان انگيزه خويش از عملياتي نظامي را اينگونه توضيح مي دادند كه: ما براي آزاد سازي بندگان از بندگي و بردگي انسان ها و دعوت ايشان به بندگي خداوند بپاخاسته ايم.
و بدين ترتيب، بديهي است اصحاب رسول الله(صلي الله عليه وآله) كه ساليان سخت مبارزه هاي كلامي و نظامي را با مشركان عصر خويش پشت سرگذاشتند، خود از نخستين گرايش يافتگان به توحيد و از مخالفان شرك جاهلي بودند و بهتر از هركسي، از مفهوم شرك و توحيد آگاهي داشتند. پس برخورد آنان با نمادها و مظاهر و مصاديق شرك، مي تواند راهكار و مايه تأسّي عصرها و نسل هاي بعد باشد. آنان هيچ گاه وجود گنبد و بارگاه بر روي قبور و آرامگاه هاي انبيا و اولياي الهي را، در سيره و سخن، كاري شرك آلود و سزاوار تخريب تلقّي نكرده اند.
چنانكه مسلمانان، پيكر مطهّر پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) را در خانه خودش به خاك سپردند و اگر چنين كاري شرك بود، آن حضرت را در فضايي باز دفن مي كردند.
و نيز نوشته هاي تاريخ نگاران و سفرنامه نويسان، گواه از وجود بنا بر فراز قبور ائمه بقيع(عليهم السلام)و برخي از صحابه; مانند عباس و عثمان و... بوده و هيچ يك از صحابه، تابعين و تابعينِ تابعين و طبقات بعدي و فقهاي مدينه و... نه تنها در مورد عدم مشروعيت آن سخني به ميان نياورده اند، كه پيوسته به زيارت آنان مي رفته اند.
و اصلاً حكم بناي بر قبور، كه اباحه، يا كراهت، يا استحباب و... باشد، مسأله اي است كه به حوزه فقه و احكام شرعي مربوط مي گردد نه حوزه اعتقادي، تا درباره آن از توحيد و شرك سخن گفته شود! پس چگونه مي شود كه مسلماني آگاه، با استفاده ابزاري از مسائل اعتقادي، آن را وسيله تكفير و شرك ديگران قرار دهد. بلكه همانگونه كه اشاره شد، اختلاف در اين باره، مانند اختلاف ديدگاه در ديگر مسائل فقهي است كه ميان
مذاهب اسلامي وجود دارد و ساختن مسجد و نمازگاه بر قبور آنان نيز از اين مسأله مستثنا نمي باشد.
قرآن كريم و بناي بر قبور
قرآن كريم در داستان اصحاب كهف، سخن دو گروه از مردم را، كه قبور آنان را مشاهده كردند و در مورد شيوه زنده نگهداشتن ياد و خاطره آنان اختلاف نظر نمودند، اينگونه آورده است:
«...برخي گفتند بر روي قبورشان ساختمان يادبودي بنا كنند تا در خاطره ها ماندگار باشند و بعضي پيشنهاد كردند كه مسجدي بر فراز آن بسازند; } قالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلي أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً{ .
مفسران مي گويند: نظريه دوّم سخنِ مؤمنانِ آنها بود و از آنجا كه در قرآن بر نظريه دوم، ردّ و نقدي نيامده، مي توان نتيجه گرفت كه اين نظريه مورد تأييد قرآن كريم است;زيرا ساختن بنا يا مسجد بر قبور انسان هاي صالح و اسوه، احترام به ارزش هايي است كه آنان به آن ارزش ها آراسته بودند و هيچ گونه تضادي با مسأله يكتاپرستي و اعتقاد و عمل يك مسلمان نمي تواند داشته باشد; چنانكه پيشنهاد بناي مسجد بر محل دفن اصحاب كهف، به خاطر فداكاري، شرك ستيزي و ايمان آنها بوده است.
زيارت قبور و عبرت آموزي
زيارت قبور نيز در جاي خود، داراي آثار و فوايد مثبتي است كه در قرآن كريم، در ضمن آيات مربوط به اصحاب كهف، مطرح گرديده است: } وَكَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُواأَنَّ وَعْدَاللهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السّاعَةَ لارَيْبَ فِيها{ ; «و بدينگونه ما مردم را به حال آنان واقف ساختيم، تا بدانند وعده خدا ] قيامت [ حق است و ترديدي در پايان جهان نيست.»
و اگر تنها همين يك نتيحه بر زيارت قبور مترتّب گردد، كافي است كه مرد و زن مسلمان همواره به زيارت در گذشتگان اقدام كنند; زيرا فراموشي از روز حساب و رستاخيز است كه عامل جرم و جنايت ها و گمراهي ها و كيفرهاي اخروي مي شود، چنانكه در سوره «ص» فرموده است: } ...إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللهِ لَهُمْ عَذابٌ
1 . بحوث قرآنية فيالتوحيد والشرك، علامه و محقق، جعفر سبحاني.
2 . كهف : 21
3 . بحوث قرآنية فيالتوحيد و الشرك، صص81 و 82
4 . كهف : 21
شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ{ ; «كساني كه از راه خدا به گمراهي و انحراف كشيده شدند، عذابي سخت، به خاطر فراموش كردن روز حساب در انتظارشان مي باشد.
عبدالله بن ابي مليكه مي گويد: روزي باعايشه كه از قبرستان باز مي گشت، برخورد نمودم و از او پرسيدم: از كجا مي آيي؟ گفت: از سر قبر برادرم عبدالرحمان. از او پرسيدم: آيا پيامبر از آن منع نكرد؟ پاسخ داد: آري، «كان نهي عن زيارة القبور ثمّ أسرّ بزيارتها» ; «پيشتر، از زيارت قبور نهي كرده بود، اما بارديگر دستور زيارت آنها داد.»
از اين رو ترمذي در ذيل حديث ابوهريره ـ كه مي گويد: «إنّ رسول الله لعن زوارات القبور»ـ آورده است: «إنّ هذا كان قبل أن يرخّص فيزيارة القبور، فلمّا رخّص دخل فيرخصته الرجال و النساء» ; «اين نهي مربوط به پيش از اجازه آن حضرت در مورد زيارت قبور بود، پس از آنكه اجازه داد، اين اجازه شامل زن و مرد مي گردد.»
بدين ترتيب، مي بينيم كه وجود آرامگاه، كتابخانه، مسجد و هر بناي يادبودي بر روي قبور درگذشتگان مؤمن و به خصوص پيامبران، امامان و اوليا و صالحان و زيارت قبور آنان، در اسلام منع نشده است و برخي روايات كه در اين زمينه در كتب اهل سنت آمده است قابل استناد نيست، چنانكه آقاي دكتر زكي يماني، ازچهره هاي سرشناس حجاز به آن اشاره و آن را نقد كرده است.
حمايت از حريم ولايت
روايت و حديث، پس از قرآن كريم، نخستين منبع استنباط احكام است و بخش عظيمي از فرهنگ غني و قوي اسلام از راه سنت و حديث پيامبر خدا و اهل بيت معصوم(عليهم السلام) به مسلمانان رسيده است، و از اين رو، حديث داراي جايگاه مهمي است و محدّثان حق بزرگي بر جامعه اسلامي دارند; زيرا آنان با تلاش و كوشش خويش در عصر تقيّه و خفقان، علوم مختلف اسلامي را از پيشوايان راستين دريافت كرده و از راه نقل و نشر شفاهي و كتبيِ آنها، نسل هاي بعدي را از ثمرات آن برخوردار ساخته اند. در اين راستا، امام صادق(عليه السلام)براي جلب افكار عمومي به جايگاه والاي محدّثان به معاوية بن عمّار مي فرمايد:
1 . «ص» : 26
2 . نيل الأوطار، ج4، ص110
3 . پيامبر خدا زناني را كه زياد به زيارت قبور مي روند لعنت كرد.
4 . سنن ترمذي، ج3، ص372
«راويةٌ لحديثنا يُبّثُ فيالنّاس و يُشدِّد فيقلوب شيعتنا أفضل من ألف عابد» ;«كسي كه احاديث فروان ما را در ميان مردم منتشر سازد، بهوسيله آنها، ايمان قلبي شيعيان ما را تقويت نمايد، برتر از هزار عابد است.»
داودبن قاسم، كتابِ «يوم و ليله» يونس مولي آل يقطين را به امام حسن عسكري(عليه السلام)ارائه مي دهد، حضرت مي فرمايد:
«أعْطاه اللّهُ بكلِّ حرف نوراً يوم القيامة».
«خداوند در برابر هر واژه آن، نوري در قيامت به او مي بخشد.»
علي بن جعفر(عليهما السلام) از امامزادگان جليل القدر و محدّثان برزگواري است كه به بركت عمر نسبتاً طولاني خويش، احاديث بسياري از سرچشمه زلال ولايت دريافت و با نقل شفاهي و مكتوبِ آنها، جامعه شيعي را از آنها بهره مند ساخت.
شيخ مفيد(رحمه الله) درباره او مي نويسد: «كان(رحمه الله) راوية للحديث، سديد الطريق، شديد الورع، كثير الفضل».
امين الإسلام طبرسي نيز از او به عنوان «راوية للحديث، كثير الفضل و الورع»ياد مي كند. «تعبير راوية للحديث»، به جاي «راوي»، از او، براي آن است كه «الراويّة صيغة مبالغة، أيكثير الرواية»;«رواية صيغة مبالغه است و به محدثي گفته مي شود كه اخبار بسياري روايت كند.»
علي بن جعفر ـ كه رحمت خداوند بر او باد! ـ كسي است كه روايات بسيار نقل كرده، با سند محكم. او داراي فضل و دانشي سرشار و پرهيزكاري فراوان است.
علي بن جعفر و حوزه هاي فعاليت او:
الف: مدينه: علي بن جعفر در عصري مي زيست كه از ميان تمام امكانات، كه براي نشر و توسعه يك مكتب لازم است، تنها اخذ و نقل حديث به صورت محدود امكان پذير بود، آن هم گاه وضعيتي پيش مي آمد كه دسترسي مردم به پيشوايان معصوم دشوار مي شد.
چنانكه هارون بن خارجه از مردي شيعي سخن مي گويدكه زن خودرادريك نوبت سه طلاقه كرده و بعد از پشيماني، نزد امام صادق(عليه السلام) ـ كه در حيره تحت نظر و
1 . بحار، ج2، ص145، ح8
2 . همان، ص 150، ح25
3 . ارشاد، ص287
4 . إعلام الوري، ص1، ح548
5 . بحار، ج2، ص145، ذيل حديث 8
ممنوع الملاقات بوده ـ مي رود وناگزير با پوشيدن لباس روستايي و تظاهر به شغل خيار فروشي، خدمت امام(عليه السلام) مي رسد، امام به او مي فرمايد: «ما أجود ما احتلت»; «به راهكار خوبي توسّل جسته اي، وسپس پاسخ صحيح را از آن حضرت مي شنود.»
و بدين سان اصحاب از فرصت هاي پيش آمده، حدّاكثر بهره برداري را در جهت نشر حديث مي كردند. و علي بن جعفر از جمله آنان بود. او در مدت سكونت خود در مدينه، در مسجد النبيّ مي نشست و احاديث ائمه(عليهم السلام) را روايت مي كرد، در اين راستا، محمدبن حسن بن عمار مي گويد:
«كُنْتُ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد جَالِساً بِالْمَدِينَةِ وَ كُنْتُ أَقَمْتُ عِنْدَهُ سَنَتَيْنِ أَ كْتُبُ عَنْهُ مَا يَسْمَعُ مِنْ أَخِيهِ يَعْنِيأَبَا الْحَسَنِ(عليه السلام)».
«من نزد علي بن جعفر در مدينه نشسته بودم و مدت دو سال بود كه رواياتي را كه او از برادرش ابوالحسن ]امام كاظم(عليه السلام)[ نقل مي كرد مي نوشتم».
و ابن عنبه مي گويد: در روايت آمده است كه علي عُريضي در جمع اصحاب و شاگردانش نشسته بود، محمدبن علي ]امام جواد(عليه السلام)[ وارد شد، علي بن جعفر از جا برخاست و او را در جايگاه خويش نشاند و تا او آنجا بود به احترام او سخن نگفت.
ب: كوفه: علي بن جعفر حوزه فعاليت علمي خويش را به بيرون از زادگاهش (مدينه) نيز گسترش داد و به هر جا كه متقتضي ديد، هجرت كرد. عالم بزرگوار محمد تقي مجلسي(رحمه الله) ، پدر بزرگوار مرحوم علاّمه مجلسي مي نويسد: به طور مسموع، اهل كوفه، علي بن جعفر را به كوفه دعوت كردند و او براي مدت زماني در آنجا اقامت كرد «و أخذ أهل الكوفة الأخبار منه، و أخذه منهم أيضاً»; «محدثان كوفه، به اخذ حديث از محضر او مشغول بودند و او نيز از احاديث آنها بهره مي گرفت.»
ج: قم: وي در ادامه سخن خود مي افزايد: «ثمّ استدعي القمّيّون نزوله إليهم، فنزلها، وكان بهاحتّي مات بها».
«پس از گذشت مدتي از اقامت او در كوفه، محدثان قمي از او خواستند تا به قم برود و او به آنجا وارد شد و تا هنگام وفات در قم زيست.»
ترديدي نيست كه فراخواني او به قم كه پايگاه جمعي از محدثان نامدار شيعه بود، نيز به منظور استفاده از محضر او صورت گرفته است. گرچه بعضي همچون مجلسي دوم
1 . بحار، ج47، ص171، ح16
2 . كافي، ج12، ص258، ح1 ; سفينه البحار، ج2، ص244
3 . عمدة الطالب، ص241
4 . روضة المتقين، ج14، ص119 ; سفينة البحار، ج2، ص244
5 . همان مدرك.
و مرحوم مامقاني ورود او به قم را به دلايلي كه از نظر آنها صحيح بوده است، درست ندانسته اند.
وفات علي بن جعفر
تاريخ وفات آن بزرگوار; مانند تاريخ ولادتش، به درستي مشخص نيست و تنها اين اندازه روشن است كه او فرزند كوچك حضرت امام صادق(عليه السلام)بوده و در كودكي پدر را از دست داده و به نقلي تا عصر امام هادي(عليه السلام)زيسته است و به تقريبي كه در جاي خود گفته شده، ولادتش احتمالا در سال 135 بوده است ودرگذشت وي درسال220بوده است. وبدين ترتيب مدت زمان حيات او به 85 سال بالغ مي گردد ولي مرحوم مامقاني در صد احتمالات را بالاتر برده و عمراورابه120سال افزايش داده است.
و از ميان اهل سنت، ذهبي و ابن حجر تاريخ وفات او را سال 210 هـ . ق. ثبت كرده اند.
آرامگاه علي بن جعفر
از آنجا كه در مورد هجرت او به ايران اختلاف نظريه هايي وجود دارد، در نتيجه، دامنه آن به محل آرامگاه او نيز كشيده شده و ازاين رو در اين باره سه نظريه گفته اند: قم، سمنان و عُريض. ولي دو مورد نخست اعتبار چنداني ندارد و آنچه معروف تر است، بودن آرامگاه او در عُريض مي باشد.
عريض تصغير عَرْض يا عُرْض است، و در حوادث مربوط به عريض آمده است. ابوسفيان در جريان تاخت و تازهاي خود به نواحي مدينه، آنجا را مورد تجاوز قرار داده و درختچه هاي نخل را به آتش كشيده است. اين منطقه در شرق مدينه واقع است و داراي نخلستان معروفي است و سادات عريضي كه نسب آنان به علي بن ابي طالب(عليه السلام)مي رسد، به آنجا منسوب اند.
عريض درگذشته در يك كيلومتري مدينه قرار داشته ليكن اكنون جزو شهر گرديده است.
مرحوم محدث نوري كه خود او را در آنجا زيارت كرده و معتقد است كه آرامگاه
1 . عمدة الطالب، ص241
2 . مسائل علي بن جعفر، صص29، 30
3 . تنقيح المقال، ج2، ص273
4 . معجم معالم الحجاز، ج6، صص87، 88
او در عريض است اينگونه آورده است: «و عليه قبّة عاليه» «بر روي آرامگاه او گنبد و بارگاهي رفيع وجود دارد.»
علي بن جعفر و محدثان بزرگواري چون او، حقي بزرگ بر جامعه اسلامي ما دارند و كمترين حق آنها حرمت نهادن با زيارت قبور مطهّر آنها است ولي متأسفانه در سال گذشته چنانكه در گزارش مربوط به اين حادثه تألم بار آمده، مسجد و آرامگاه آن بزرگوار تخريب گرديده است.
تخريب مسجد، كتابخانه و آرامگاه علي بن جعفر(عليه السلام)
يكي شاهدان عيني ماجرا را چنين تعريف مي كند:
سپيده دمِ يكي از روزهاي اوايل شهريور 1381 شمسي كه هوا هنوز تاريك و روشن بود، جمعي از نيروهاي نظامي عربستان، به سوي منطقه عُرَيض سرازير شدند. آنان سخت مسير عبور و مرور مردم را از دو سوي راه منتهي به حرم علي بن جعفر(عليه السلام) مسدود كردند و سپس با ماشين آلاتي كه با خود به همراه آورده بودند، به گونه اي شتابزده به تخريب مسجد و مقبره آن بزرگوار پرداختند و سپس در اقدامي غير انساني و اسلامي، دو قبري را كه در آنجا قرار داشت، نبش كردند.
در يكي از آنها، تنها قطعاتي استخوان وجود داشت و از آرامگاه ديگر، پيكري تازه و سالم پديدار شد، به گونه اي كه گويي، روز پيش از اين حادثه به خاك سپرده شده بود، بي درنگ آنها را با آمبولانسي كه در محل حاضر بود، به سوي قبرستان بقيع انتقال دادند و سپس در قسمت مرتفع، آنجاكه آرامگاه ائمه اطهار(عليهم السلام) قرار دارد، دفن نمودند.
آقاي زكي يماني، درباره تخريب قبر علي بن جعفر عُرَيْضي و ديگر آثار اسلامي در آن كشور، سوگمندانه مي نويسد:
«... من از طرح ها و توطئه هاي پيدا و پنهاني كه درباره آثار اسلامي در جريان است، بسيار بيمناكم. اقدام اخيري كه در مورد قبور خاندان پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) انجام پذيرفت و در جريان آن، مسجد، مدرسه و كتابخانه علي عُريضي، فرزند امام جعفر صادق(عليه السلام)، نواده رسول خدا(صلي الله عليه وآله) تخريب گرديد، به اندازه اي زشت و هولناك است كه خطرهاي خارجي را از ياد مي برد; چرا كه خسارات آن ها روزي جبران مي گردد ولي خطرهايي كه آثار اسلامي را
1 . مستدرك، ج3، 626
تهديد مي كند، براي هميشه آنها را به نابودي مي سپارد و من احساسم اين است كه توطئه اي حساب شده براي حذف و نابودي آنها از عرصه هستي در جريان است.
اگر من بخواهم آماري از آثار مهم اسلامي كه تاكنون در مكه مكرمه و در مدينه منوره به بهانه جلوگيري از بدعت و شرك، تخريب گرديده اند بشمارم، سخن به درازا مي كشد و در نتيجه از هدف اصلي دور مي افتم. آنچه اينجا مي نويسم در حقيقت رنجنامه مظلومي است كه پيمانه شكيبايي اش لبريز گرديده و توان سكوت را از دست داده است.
اسلام يگانه ديني است كه تاريخ آن را در كتاب ها مي خوانيم و آثار برجاي مانده از آن را كه تجسّم عيني آن تاريخ است، بر پهنه طبيعت به نظاره مي نشينيم و بدين ترتيب باورهاي ديني و اسلامي ما تقويت مي گردد و از اين رو تخريب آثار رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و اهل بيت و صحابه آن حضرت، در هر وضعيتي جايزنيست. آنها امانت هايي هستند كه به دست ما سپرده شده اند و چنانچه نسبت به اين مواهب الهي شتابزده و بد عمل كنيم، تاريخ از ما به نيكي ياد نخواهد كرد.
اگر عمر بن خطاب دستور بريدن «شَجَرة البيعه» را ]درختي كه در منطقه حديبيه اصحاب در زير آن، با پيامبر(صلي الله عليه وآله)بيعت كردند[ صادر كرد، براي آن بود كه زمان درازي از شرك و بت پرستي مسلمانان نمي گذشت و او بيم آن داشت كه آنها بارديگر به آن عقايد باز گردند، ازاين رو، جاي آن را هم كور كرد، به گونه اي كه كسي آنجا را نمي شناخت، ولي نظر ديگر صحابه چنين نبود، بلكه آنان هرگاه به سوي مكه حركت مي كردند و به آنجا مي رسيدند، در جايي كه به گمانشان نزديك جايگاه آن درخت بود، نماز مي گزاردند و بر اين كار اصرار داشتند و آن خطري را كه عمر احساس مي كرد اين احساس براي آنان به وجود نيامد. اينان خود از همان كساني بودند كه زيرهمان درخت با آن حضرت بيعت كرده وپيامبرخدا(صلي الله عليه وآله)ازآنها«خَيُر اَهلِ الأرْض»; «بهترين مردم زمين» ياد كرده بود.
پيوسته اين درد قلبم را مي فشارد و تلخي اين خاطره ذائقه ام را مي آزارد كه خانه حضرت خديجه(عليها السلام) را در مكه منهدم ساختند; خانه اي كه 28 سال پيامبر(صلي الله عليه وآله) در آن زيست و پسران و دخترانش در آنجا به دنيا آمدند و از همانجا به مدينه منوّره هجرت كردند.
من به درون آن خانه پربركت وارد شدم و آن را همانگونه كه كتاب هاي تاريخ توصيف كرده اند، يافتم.
1 . صحيح بخاري بحاشية الامام السندي، ج3، ص69، ح4154 و ص71، ح4162 ـ 4164
هم اينك شايعاتي در مورد تخريب بنايي كه در جايگاه ولادت پيامبر(صلي الله عليه وآله)ساخته شده در جريان است، گرچه ساختمان اصلي اين هر دو خانه را بيش از هفتاد سال است كه ويران كرده اند و به دستور ملك عبدالعزيز، در جاي مولد النبيّ، كتابخانه و در محل خانه حضرت خديجه «مدرسه تحفيظ القرآن» ساخته اند.
چنانكه شايع است «مسجدالبيعه» نيز كه در جايگاه بيعت اوسيان و خزرجيان با پيامبر نزديك منا قرار دارد، به زودي تخريب خواهد شد. اين مسجد در سال 144هـ . ق. در آنجا بنا گرديد و سپس در سال 629هـ . ق. و نيز در سال بعد بازسازي گرديد و تاريخ بناي آن به حدود سال 600هـ . ق. باز مي گردد.
اگر من بخواهم مساجد و ديگر اماكن و آثار فراوان مدينه منوره را كه منهدم گرديده است بشمارم، اين نوشتار به درازا خواهد كشيد و به طوري كه شايع است، اين روند تخريب از اين پس نيز ادامه خواهد يافت، ولي در ميان همه آن آثار، تخريب قبور اهل بيت(عليهم السلام) و قبر علي عريضي فرزند امام صادق(عليه السلام)متوفاي سده سوّم هجري، وحشتناك تر و نگران كننده تر مي باشد; زيرا قبور درگذشتگان هرجا كه باشند بايد مصون بمانند تا چه رسد آرامگاه كساني كه خداوند به احترام و گرامي داشت آنان امر فرموده است...»
* پي نوشت ها:
1 . رمضان 1423 زكي يماني.
|