ميقات حج
سال ششم شماره بيست وسوم بهار 1377
كتابشناسي تاريخ مدينه
(و تاريخ مدينه ابن نجّار)
حسين محمد علي شكري / عبدالمحمّد آيتي
به سال 1417هـ ، چاپ جديدي از كتاب «الدرة الثمينة في اخبار المدينه» تأليف امام حافظ، ابو عبدالله محمد بن محمود بن نجّار بغدادي (م643هـ )، به كوشش يكي از محقّقان مدينه منوّره (آقاي حسين محمد علي شكري مدني) منتشر گرديد كه اميد بسياري را در انتشار محقّقانه تواريخ مدينة النّبي، تازه كرد; بويژه كه در مقدّمه نخست اين تحقيق (به قلم سيد محمد بن علوي بن عباس مالكي حسني)، اشاره شده است كه محقّق نامبرده مصمّم است تا كار تحقيق تواريخ مدينه را ادامه دهد و «اين، اولين كتاب است در سلسله كوششهاي مبارك ايشان».
اين طبع از تاريخ مدينه ابن نجّار، داراي دو مقدّمه افزوده است: مقدمه نخست به قلم سيد محمد مالكي حسني كه آن را در بيان فضايل حرم مدينه از كتاب و سنّت، سامان داده است; و مقدّمه ديگر به قلم آقاي شكري، كه آن را در سه بخش (الف ـ كتابشناسي تاريخ مدينه: معرّفي كتب كهن و معاصر در تاريخ، جغرافيا، رجال و خاندانهاي مدينه ـ ب ـ معرّفي ابن نجّار و برجستگي هاي كتاب وي: الدرة الثمينه ـ ج ـ بيان روش تحقيق و شناساندن نسخه هاي اين اثر) به پايان برده اند.
آنچه پس از اين مي آيد، ترجمه مقدّمه محققانه آقاي شكري بر كتاب ابن نجّار است.
الف: كتابشناسي تاريخ مدينه
مدينة الرسول(صلي الله عليه وآله) همواره مورد توجه دانشمندان; اعم از مورخان و محدثان بوده است. بعضي از ايشان «تاريخ مدينه» يا «فضايل مدينه» را هر يك در كتابي جداگانه آورده اند و بعضي در «تاريخ مدينه» كتاب بزرگي نوشته اند و «فضايل مدينه» را در ضمن آن نقل كرده اند.
در اين مختصر، دوست دارم كه از اين آثار ياد كنم و به معرفي آنها بپردازم و محققان صاحب همت را ترغيب نمايم كه اين نسخه هاي خطي را به چاپ برسانند. دوست داشتن مدينه و سكونت در آن، ايجاب مي كند كه هر كس در خود توان علمي يا توان مالي سراغ دارد در بيرون آوردن اين گنجينه تاريخي (بويژه تاريخ مدينه منوره) سهيم شود.
من اين تأليفات و آثار را بر حسب تسلسل تاريخي تا آنجا كه بتوانم و بدان راه يابم معرفي مي كنم و درباره برخي از آنها يا در شرح حال مؤلفان آنها مختصري كه مفيد فايدتي باشد مي نويسم.
تواريخ كهن مكّه
1 ـ تاريخ المدينه از ابن زَباله;
محمد بن حسن بن زَباله مدني، كتاب خود را در سال 199هـ ، يعني يك سال پيش از وفاتش به پايان آورده. وي در سال 200هـ ، ديده بر جهان فرو بسته است. ابن زَباله از اصحاب امام مالك(رضي الله عنه) به شمار است.
كتاب ابن زَباله در اين زمان مفقود است. از كساني كه آن را ديده اند، يكي سَمهودي است كه در كتاب خود «وفاء الوفا» از آن نقل كرده. اين كتاب، منبع معلومات همه كساني است كه بعد از ابن زباله تاريخ مدينه را نوشته اند.
وستنفلد (خاورشناس) روايات ابن زَباله را از منابعي كه از آن كتاب نقل كرده اند، گرد آورده و به سال 1864، زير عنوان «تاريخ المدينة لابن زَباله» به چاپ رسانده است. گمان مي رود كه اصل كتاب در آتشي كه در كتابهاي سَمهودي افتاده است، سوخته باشد.
2 ـ تاريخ يحيي بن جعفر العبيدي النسابه; حاج خليفه، صاحب كشف الظنون، از آن ياد كرده است.
3 ـ امر المدينه، از علي بن محمد مدايني; ابن شَبّه محقق تاريخ از آن نام برده است.
4 ـ اخبار المدينه، از زبير بن بكّار، او
را كتاب ديگري است به نام «اخبار وادي العقيق». زبير بن بكار در سال 256هـ ، درگذشته است.
5 ـ اخبار المدينة المنوره ، از عمر بن شَبّه;
وي عمر بن شَبّه نُميري بصري است و در سال 262هـ . وفات كرده است. ديگر از آثار او،كتاب «امراء المدينه» است.
همه كتاب «اخبار المدينة المنوره» به دست ما نرسيده. او تاريخ مدينه را در خلال شرح حال اشخاص آورده و از برخي مكانها نيز ياد كرده; همچنين تاريخ خلفاي چهارگانه(رضي الله عنه) را نوشته. برخي از آن كه به ما رسيده، چاپ شده است.
6 ـ اخبار المدينه، از يحيي بن حسن ابن جعفر; او در اواخر قرن دهم مي زيسته.
7 ـ فضائل المدينه، از مفضل جندي;
وي: مفضل بن محمد بن ابراهيم بن مفضل جندي يمني است. به سال 308هـ ، وفات كرده. كتاب او كتابي است كم حجم كه تنها بر ذكر فضائل مدينه و فضيلتِ سكونت در آن و ذكر بعضي بقاع آن بسنده كرده. اين كتاب چاپ شده است.
8 ـ الانباءُ المبينه عن فضل المدينه، از قاسم بن عساكر دمشقي، متوفّاي 600هـ .
9 ـ الدرة الثمينة في اخبار المدينه، از ابن النّجار;
وي: امام حافظ ابوعبدالله محمد بن محمود بن نجّار بغدادي، متوفّاي سال 643هجري است، كه درباره او و كتابش، پس از اين، به تفصيل سخن خواهيم گفت.
10 ـ اتحاف الزائر و اطراف المقيم السائر، از ابي اليمن بن عساكر;
وي: عبدالصمد بن عبدالوهاب بن عساكر است. متوفّي به سال 686هـ . مؤلف در بيشتر اين كتاب، اهتمامش به امر زيارت و اخباري است كه بدان تعلق دارد و همچنين در ذكر بنا و فضيلت مسجد نبوي.
11 ـ بهجة النفوس و الاسرار، از مُرجاني;
وي: عبدالله بن محمد بن عبدالملك مرجاني بكري است، متوفي به سال 699هـ . كتاب او از جمله كتابهاي مفصل در اين موضوع به حساب است. در ذكر اخبار مدينه بسيار قلمفرسايي كرده، ولي در آن مطالبي است خارج از موضوع كتاب. يكي از محققان دانشگاه امّ القري اين كتاب را تصحيح و تحقيق كرده است.
12 ـ الروضة الفردوسية و الحظيرة القدسيه، از آق شهري;
وي: محمد بن احمد بن امين بن مُعاذ آق شهري است، متوفّي به سال
739هـ .كتاب او آنچنان كه سخاوي وصف كرده، منقسم بر پنج باب بوده در : زيارت و احكام آن، درباره پيامبر(صلي الله عليه وآله) و پسران و دخترانش، درباره وقايع، درباره صحابه، درباره كساني كه در مدينه وفات كرده اند از معاريف.
13 ـ التعريف بما آنست الهجرة من معالم دارالهجره، از مطري;
وي: محمد بن احمد بن خلف مطري است، متوفي به سال 741هـ .كتاب او به مثابه ذيلي است بر كتاب ابن النجار. پاره اي از مطالب را كه از كتاب ابن النجار فوت شده آورده و برخي از مسائل مهمي را كه در عصر او بوده، ذكر كرده است.
14 ـ الاِعلام بمن دخل المدينة من الاَعلام، از مطري;
وي: عبدالله بن محمد بن احمد مطري است، متوفّي به سال 765. سخاوي از اين كتاب ياد كرده، ولي گفته است كه خود بدان دست نيافته.
15 ـ نصيحة المشاور و تعزية المجاور، از ابن فرحون;
وي: عبدالله بن محمد بن فرحون يعمري مالكي است و به سال 769 وفات كرده. كتاب او از همه كتابهاي پيشينيان مفصلتر و دربرگيرنده تر است و آن، تصوير و تاريخ سياسي و اجتماعي و فرهنگي مدينه منوره است در عهد مؤلّف. وي در اواخر عمر خود به تاليف اين اثر پرداخته و اوضاع و احوال زندگي در مدينه را در عصر خود بيان داشته است.
16 ـ تحقيق النصره بتلخيص معالم دارالهجره، از مراغي;
وي: ابوبكر بن حسين بن عمر مراغي است، متوفّي به سال 816هـ .كتاب او تلخيصي است از كتابهاي ابن النّجار و مطري. البته بر آن دو كتاب، مطالبي افزوده است. كتاب مراغي به چاپ رسيده است.
17 ـ المغانم المطابة في معالم طابه، از فيروز آبادي;
وي: محمد بن يعقوب بن محمد فيروزآبادي است. متوفّي به سال 817هـ . از آنجا كه فيروز آبادي علامه لغوي است، در كتاب خود به شناخت اماكن توجه خاص دارد، و نيز به پاره اي شرح حالها. بخشي از اين كتاب كه در ذكر مواضع جغرافيايي است به چاپ رسيده است.
18 ـ التحفة اللطيفة في تاريخ المدينة الشريفه، از سخاوي;
وي: محمد بن عبدالرحمان بن محمد سخاوي است، متوفّي به سال 902هـ .كتاب او عبارت است از تلخيصي از
«السيرة النبويه» كه در آغاز كتاب جاي داده شده. سپس بقيه كتاب عبارت است از شرح حال اشخاص. كتاب سخاوي به چاپ رسيده است.
19 ـ وفاء الوفا في اخبار دار المصطفي، از سَمهودي;
وي: علي بن احمد سمهودي است. متوفي به سال 911هـ . اين كتاب، مفصل ترين تاريخ مدينه منوره است. سمهودي در اين كتاب بر همه مصنفات قبل از خود كه درباره مدينه نوشته شده و بيشتر آنها فعلا مفقود هستند، نظر داشته است. كتاب وفاءالوفا بارها چاپ شده; همچنين مختصر آن مرسوم به (خلاصة الوفا).
20 ـ الجواهر الثمينة في محاسن المدينه، از محمد كبريت;
وي: محمد بن عبدالله بن محمد حسني است، متوفّي به سال 1070هـ .بر كتاب او جنبه ادبي و شعري و ذوقي غلبه دارد.
21 ـ نتيجة الفكر في خبر مدينة سيد البشر، از خليفتي;
وي: محمد بن عبدالله عباسي خليفتي است، متوفي به سال 1130هـ .كتاب او همان گونه كه دكتر عاصم همدانوصف كرده است، شامل پنج باب است: در فضيلت مدينه، در فضيلت مسجد مدينه، در كساني از صحابه كه در مدينه مدفونند، در مشاهد و آثار تاريخي مدينه، در فضيلت مجاور شدن در آن.
22 ـ نزهة الناظرين في تاريخ مسجد سيد الاولين و الآخرين، از برزنجي;
وي: جعفر بن اسماعيل بن زين العابدين برزنجي است، متوفي به سال 1317هـ . كتاب او ويژه مسجدالنبي است و به چاپ رسيده.
منابع رجال و خاندانهاي مدينه
اما مصنفاتي كه به تاريخ علما و خاندانهاي مدينه اهتمام دارند، عبارتند از:
1 ـ تحفة المحبين والاصحاب في معرفة ما للمدنيين من الانساب، از انصاري;
وي: عبدالرحمان بن عبدالكريم بن يوسف انصاري است، متوفّي به سال 1197هـ . اين كتاب او به ذكر انساب خاندانهاي مدينه منوره و ريشه هاي آن اهتمام دارد. همچنين به ذكر آثار علمي افراد در اين برهه از زمان.
2 ـ تحفة الدهر و نفحة الزّهر في اعيان المدينة من اهل العصر، از داغستاني;
وي: عمر بن عبدالسلام داغستاني
1 ـ در تاريخ وفات، در منابع اين شرح حال، اختلاف است و آنچه ما آورده ايم ارجح اقوال است.
2 ـ المدينة المنورة بين الادب والتاريخ، ص106.
انصاري است، متوفّي بعد از سال 1201. در كتاب او جنبه ادبي در ذكر تراجم احوال غلبه دارد و عبارات كتاب در اسلوبي ادبي نگارش يافته. دكتر عاصم حمدان گفته است كه به تصحيح آن اشتغال دارد.
تك نگاري ها در حوادث مدينه
و نيز كتابهايي كه به ذكر برخي حوادث خاص مدينه منوره پرداخته اند، عبارت اند از:
1 ـ ذيل الانتصار لسيد الابرار، از سمهودي;
وي: عمر بن علي سمهودي است، متوفي به سال 1158هـ . اين كتاب تاريخ فتنه و جدالي است كه ميان ساكنان مدينه منوره و اغوات پديد آمد و قبيله حرب براي ياري اغوات وارد جنگ شد.
2 ـ النفح الفرجي في فتح جته جي، از برزنجي;
وي: جعفر بن حسن بن عبدالكريم برزنجي است، متوفي به سال 1184هـ . اين كتاب اختصاص به ذكر فتنه اي دارد كه در آن بعضي از قبايل حرب بر راه حجاج مسلط شدند و اطراف مدينه منوره را مورد دستبرد قرار دادند، تا آنگاه كه خداي تعالي سردار علي جته جي را بر آنان پيروزي داد و او با اين قبايل جنگيد و كيدشان را باز گردانيد.
3 ـ الاخبار الغريبة فيما وقع بطيبة الحبيبه، از جعفر هاشم;
وي: جعفر بن حسين بن يحيي بن هاشم است، متوفي به سال 1342هـ .
اين كتاب در جنگها و فتنه هايي است كه در خلال قرن دوازدهم در مدينه واقع شده. دكتر عاصم همدان خلاصه آن را در كتاب خود، «المدينة المنورة بين الادب والتاريخ» آورده است. كتاب به چاپ رسيده.
اين بود شماري از تاليفات كهن در تاريخ مدينه منوره و آنچه بدان متعلق است از جنبه هاي اجتماعي و سياسي و تاريخي كه ما بدان دست يافتيم. و ملاحظه مي شود كه مؤلفان يا معاصر يكديگرند، يا فاصله زندگي آنها دور از يكديگر نيست. گاه نيز كه فاصله زماني آنها از يكديگر بسيار است، به نظر من، سببْ آن نيست كه در آن برهه از زمان كتابي در تاريخ مدينه تأليف نشده، بلكه ما از آنها اطلاعي نداريم.
كتابهاي معاصران در تاريخ مدينه
در زمان ما نيز آثاري از مؤلفان معاصر (كه به نوشتن در باب مدينة منوره اهتمام
ورزيده اند) به ظهور رسيده و از آن جمله است:
1 ـ تاريخ معالم المدينة المنورة قديما و حديثا، از احمد ياسين الخياري;
2 ـ فصول، في تاريخ المدينه، از علي حافظ;
3 ـ المدينة المنورة بين الماضي و الحاضر، از ابراهيم عياشي;
4 ـ آثار المدينة المنوره، از عبدالقدوس انصاري;
5 ـ الدر الثمين في معالم دار الرسول الامين، از محمد غالي شنقيطي;
6 ـ فضائل المدينة المنوره، از خليل ملا خاطر;
7 ـ رسائل في تاريخ المدينه، به كوشش حمد جاسر;
8 ـ الاحاديث الوارده في فضائل المدينه، صالح رفاعي;
9 ـ التاريخ الشامل للمدينة المنوره، از عبدالباسط بدر;
همواره مدينه منوره مورد توجه و اهتمام محققان بوده است و خواهد بود. و آثاري كه در زمان ما به عرصه ظهور مي رسد بر كسي پوشيده نيست. سپاس خدا را و درود و سلام ما بر سيد ما محمد و بر همه خاندان و يارانش.
ب . اين كتاب (الدرة الثمينه):
الدرة الثمينه كتابي است در تاريخ شهر محمد مصطفي(صلي الله عليه وآله) و دومين كتابي است كه به ما رسيده از كتابهايي كه مورخان از آن نقل كرده، بر آن اعتماد نموده اند.
اين كتاب را امام حافظ ابو عبدالله محمد بن محمود النجار (متوفي به سال 643هـ .) تأليف كرده. هنگامي كه براي زيارت به مدينه منوره آمد ـ چنان كه خود گويد ـ بعد از آنكه با جماعتي از مردم مدينه ديدار كرد:
«آنها از من خواستند از فضائل مدينه و اخبار آن سخن گويم. من نيز از آنچه در خاطر داشتم در آن باب، چيزهايي گفتم. از من خواستند كه آنها را در اوراقي بنويسم...»
مؤلف هر چه مي گفت، از حافظه مي گفت; زيرا به هنگام سفر به مدينه منابع و مصادر خود را همراه نداشته است. گويد: «من معذرت خواستم كه از حفظ گفتن و نوشتن، سبب افزون و كاست مي شود. اگر كتابهايم به همراهم بود، در اين باب، كتابي گرد مي آوردم كه شفابخش نفوس باشد...»
مؤلف(رحمه الله) مي خواسته كتابي كافي و شافي در تاريخ مدينه بنويسد. اگر كتابهايش در دسترسش مي بود، در تاريخ مدينه
مفصل تر از آنچه نوشته كتابي مي نوشت. همان گونه كه ذيلي بر تاريخ بغداد نوشته و ذهبي درباره آن گويد كه «آن كتاب در دويست جزء است و حاكي از قدرت حافظه و وسعت دانش او...»
اين كتاب نسبت به كتابهاي پيش از او در تاريخ مدينه كتابي يكتا و جامع است. مثلا قديمترين كتابي در تاريخ مدينه كه به ما رسيده، تاريخ ابن شُبّه است كه كامل نيست و تنها جزئي از آن يا نصف آن را در دست داريم. كتاب ابن شبّه به شيوه محدثان تأليف شده و اخبار آن در همه جوانب وسعت ندارد; بلكه سيري است گذرا در حوادثي كه در مدينه جريان داشته و مطالب اندكي از حوادث را در بردارد.
سپس كتاب فضائل المدينه ابن جندي است; كتابي كوچك كه مصنف آن تنها به ذكر فضائل بعضي از اماكن و بقاع مدينه و ساكنان آن پرداخته است.
اما ابن النجار آنچه را از مدينه و تاريخ قديم و پيدايش آن از زمانهاي كهن و حوادثي كه در خلالِ سالهايِ دور اتفاق افتاده، مي دانسته در تاريخ خود آورده است. سپس در ضمن آن اخبار و تواريخ، آنچه را از مشايخ خود و از مردم اين شهر (هنگام پرس و جو از برخي اماكن و بناها) شنيده است درج كرده.
نظر به اهميت اين كتاب و به اعتبار يكتا بودن در روش تأليف، معلوم شد كه مطري (متوفي به سال 741هـ .) ذيلي بر آن نوشته و كمبودهاي آن را جبران نموده و بعد از او ابوبكر مراغي (متوفي به سالِ 816هـ .) نيز بر آن دو كتاب، ذيلي نوشته و اشتباهات و كمبودهاي آنها را زايل كرده است.
همانگونه كه اين كتاب ـ به اعتبار اينكه از ابن زَباله و زبير بن بكّار نقل كرده ـ از مصادر اساسي است، مي بينيم كه سمهودي مطلبي را از مؤلف نقل كرده و در اسناد خود اشارت مي كند كه آن را از زبير بن بكار و ابن زباله نقل كرده; حال آنكه سمهودي به ظن غالب، خود، كتاب تاريخ ابن زباله را ديده است.
كتاب ابن النجار رشته سخن و روايت را تا زمان خود ادامه مي دهد; مثلا مي بينيم كه در پايانِ مطلبي مي گويد: «تا به امروز» و گاه مطلب را به اتكاي معاينه و رؤيت خود نقل مي كند. همچنين به تحديد حدود بعضي از اماكني كه آنها را ديده است و وصف مكان و موضع آن مي پردازد. مطري نيز از او تقليد مي كند.
در خاتمه از خواننده بزرگوار مي خواهم
كه در صفحات اين كتاب نيكو بنگرد تا به اهميت آن در حفظ تاريخ مدينه منوره مباركه پي ببرد و در آن مطالبي را بيابد كه در بسياري ديگر از منابع نتواند يافت.
شرح حال مؤلف
ابو عبدالله محب الدين، محمد بن محمود بن حسن بن هبة الله بن محاسن بغدادي، معروف به ابن النجّار، به سال 578 متولد شد; در ده سالگي به سماع حديث پرداخت و در پانزده سالگي خود به طلب حديث برخاست. از ابوالفرج عبدالمنعم بن كليب و يحيي بن بوش و ذاكر بن كامل و مبارك بن المعطوش و ابوالفرج بن الجوزي سماع حديث نمود. او در اين اثر خود، بيش از همه، از اينان روايت مي كند.
همچنين در شام و مصر و حجاز و اصفهان و حرّان و مرو و هرات و نيشابور هم در سفري كه بيست و هفت سال مدت گرفت، سماع حديث كرد. او از هر كس ـ چه بلند مرتبه و چه فرومايه ـ چيزي آموخت از انواع حديث و نثر و نظم، تا آنجا كه در شهر خود مشهور و معروف شد و شاگردان گردش را گرفتند.
مشايخ او سه هزار مرد هستند و چهار صد زن.
او خود درباره خود گويد: «مطولات را خواندم و حافظان قرآن و حديث را ديدم; در اخبار فضلاي بغداد و كساني كه به بغداد مي آمدند تتبع بسيار مي كردم» و شايد همين مهارتها سبب شده كه بر كتاب «تاريخ بغداد» خطيب بغدادي، ذيلي بنويسد.
از آثار اوست: القمر المنير في المسند الكبير; كنزالامام في السنن و الاحكام; المؤتلف و المختلف; المتفق والمفترق; انتساب المحدثين الي الآباء و البلدان; جنة الناظرين في معرفة التابعين; العقد الفائق.
وفات او(رحمه الله) در پنجم شعبان سال 643 واقع شد.
ج . روش ما در تحقيق اين اثر:
سپاس و ستايش خداي را و تمامترين درود و سلام بر سيد ما محمد(صلي الله عليه وآله) و بر همه خاندان و اصحابش.
نام دقيق اين كتاب، «الدرة الثمينة في اخبار المدينة» است ـ اثر ابن النجار ـ كه براي نخستين بار با دو چاپ پيشين و سه نسخه خطي آن، مقابله و از روي آنها تصحيح شده است و با اين كيفيّت، منتشر مي گردد.
1 ـ منابع شرح حال: سير اعلام النبلاء 23:131; طبقات الشافعيه از ابن قاضي شهبه 1:454 (424); طبقات الشافعيه از سبكي 8:98 (93:1) طبقات الشافعيه از اسنوي 2:502(1199).
چاپ اول كتاب را استاد صالح جمال به سال 1366هـ ، از روي نسخه خطي پرغلطي به انجام رسانيده و خود ـ كه خدايش بيامرزد ـ در مقدمه كتاب به اين معنا اشاره كرده است.
چاپ دوم را هيئتي از علما و ادبا ـ همچنان كه بر روي جلد كتاب نوشته شده ـ در سال 1376هـ، با اتكا به دو نسخه خطي و نيز نسخه چاپي استاد صالح جمال به طبع رسانده اند.
من اين دو نسخه چاپي را با هم مقابله كردم; ميانشان اختلاف بسيار و تكرار غلطها و تصحيفهاي بسيار ديدم كه شرح آن به طول مي انجامد. پس خود در پي يافتن نسخه هاي خطي كتاب برآمدم. تنها يك نسخه در كتابخانه «عارف حكمت»، منسوخه به خط شيخ ابراهيم حمدي «مسئول كتابخانه» يافتم كه چنان كه از عبارت ورق اول بر مي آمد، از روي نسخه كتاب آل مظهر در مدينه منوره استنساخ شده بود.
اين دو نسخه را با هم مقابله كردم و اختلافات را ثبت نمودم; سپس به نسخه ديگري دست يافتم كه آن نيز به خط شيخ ابراهيم حمدي بود، كه قسمتهاي نانوشته و افتادگيهاي آن بسي كمتر بود و در پايان كتاب، از نسخه هايي كه اين نسخه از روي آنها نوشته شده، ذكري آمده بود. معلوم شد همه آنها از نسخه اي كه استاد صالح جمال از آن استفاده كرده و نسخه سومي كه ورقهايي از اوّل و وسط و آخر آن افتاده (از نسخه هاي عكسي كتابخانه چستربتي) رونويسي شده اند.
پس از مقابله و ثبت تفاوتها، به منابعي كه مؤلّف از آنها نقل كرده است (مانند صحيحين) نيز مراجعه كردم و براي تأكيد بر صحت نامها و تسلسل اِسنادها و براي تصحيح سقطها و تحريفهاي بسياري كه در نسخ چاپي و خطي بود، به منابع لازم مراجعه نمودم; ولي خود را ملزم به ضبط همه اختلافها ننمودم; زيرا اين اختلافها فراوان بود و تفاوتها فاحش و سقطها متعدّد.
از خداي بزرگ مي خواهم كوششي كه با اخلاص تمام براي رضاي خداوند كريم در تصحيح اين كتاب به كار برده ام، پذيرفته آيد و همه كساني كه در آن مي نگرند و غلطهايي را كه در آن راه يافته، تصحيح مي كنند، به ثواب عمل خود نايل آيند; و نيز مي خواهم كه همه ما را محبت و حسن ادب در جوار اين سرور بزرگ (سيد و سرور ما محمّد(صلي الله عليه وآله)) عنايت نمايد.
بار خدايا، تو منزّهي; سپاس و ستايش، تو را; و درود و سلام بسيار بر سرور ما محمد و بر خاندان و اصحاب او باد!
حسين محمد علي شكري
مدينه منوّره ـ 12/11/1416هـ .
|