مشربه امّ ابراهيم يا مسكن دوم پيامبر خدا(ص)
محمد صادق نجمي
از مكان هاي مهم زيارتي و از بقاع متبركه در مدينه منوره، مشربه امّ ابراهيم است. پيشوايان و ائمه(عليهم السلام) به زيارت آن توصيه و تأكيد كرده اند و همه مسلمانان در گذشته و در طول تاريخ، اين مكان مقدس را با اهميت تلقّي كرده و مدينه شناسان در معرفي آن مطالبي نوشته اند.
ولي پس از تسلّط وهابيان بر حجاز، مشربه امّ ابراهيم نيز مانند حرم ائمه و ساير بقاع متبرّكه، منهدم گرديد و پيرامون آن را با بلوك هاي سيماني ديوار كشيده، درِ آهني گذاشتند تا مانع ورود زائران شوند و امروزه آن را به گورستان تبديل كرده اند و ديگر اثري از مشربه و محلّ مسكن پيامبر(صلي الله عليه وآله) و مسجد آن ديده نمي شود و اين اثر مهم اسلامي، مانند آثار مذهبي فراوان ديگر در مكه و مدينه، به فراموشي سپرده شده و كمتر مسلماني است كه از وجود اين اثر تاريخي ـ مذهبيِ مهم، آگاه شود و شنيدن نام مشربه براي وي تازگي نداشته باشد.
اكنون در اين مقاله، تا آنجا كه فرصت اجازه مي دهد، مطالبي در شناساندن و بيان اهميت و تاريخ مشربه امّ ابراهيم، كه بخشي از تاريخ زندگي پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) نيز مي باشد، در اختيار خوانندگان عزيز قرار مي دهيم:
1 ـ مشربه در لغت 2 ـ مشربه چگونه به تملّك پيامبر(صلي الله عليه وآله) در آمد. 3 ـ مشربه در گفتار و توصيه ائمه(عليهم السلام) 4 ـ امّ ابراهيم كيست؟ 5 ـ ابراهيم دردانه رسول الله(صلي الله عليه وآله) 6 ـ انتقال ماريه به مشربه 7 ـ تبديل مشربه به مسجد و گورستان 8 ـ مشربه يا مقبره مادر حضرت رضا(عليه السلام)
* مشربه در لغت:
فيروز آبادي مي نويسد: مشربه (به فتح و ضم راء) به زمين نرمي گفته مي شود كه هميشه سر سبز است.
و همچنين به معناي غرفه و محلّ مرتفع و به صفّه و سكّو نيز گفته مي شود.(1)
احمد عباسي، مدينه شناس معروف مي نويسد: مشربه به معناي غرفه است و به مناسبت وجود غرفه امّ ابراهيم در داخل نخلستان، به مجموع اين باغ مشربه گفته اند.(2)
سمهودي مي نويسد: مشربه، محلّ مرتفعي بوده در داخل باغ خرماي متعلق به پيامبر(صلي الله عليه وآله) و مي افزايد: اين معنا مي تواند مناسب ترين معنا در نامگذاري مشربه امّ ابراهيم، كه غرفه آن، در نقطه مرتفع قرار داشت باشد.(3)
گفتني است، همانگونه كه سمهودي گفته است، در اين نقطه كه از صخره ها و تخته سنگ هاي طبيعي بهوجود آمده (و امروز هم مشهود است) چون از سطح نخلستان مرتفع و از جريان آب و نفوذ رطوبت در امن بود، غرفه و اتاقي و بعدها مسجدي بنا گرديد.
مشربه چيست؟
مشربه، در لغت به هر معنا آمده باشد، آنگونه كه از گفتار سمهودي به دست مي آيد، مشربه امّ ابراهيم در ميان مردم به باغ خرمايي اطلاق شده كه در خارج از شهر مدينه بوده و به رسول الله(صلي الله عليه وآله) تعلّق داشته است و در نقطه مرتفعي از اين باغ، غرفه اي بوده كه پيامبر آن را براي زندگي كنيز خود ماريه قبطيه اختصاص داد و او را به اين محل منتقل كرد و ابراهيم، فرزند آن حضرت در همين محل از ماريه متولد شد و از دنيا رفت. ماريه، پس از رسول خدا نيز تا پايان عمرش در مشربه به زندگي اش ادامه داد و در همان غرفه از دنيا رفت.
موقعيت مشربه امّ ابراهيم
مشربه امّ ابراهيم در منطقه عوالي مدينه منوره و در شمال مسجد بني قريظه واقع شده كه در گذشته به اين منطقه عاليه، نُسخ (بضم سين) گفته مي شد و محل زندگي قبيله بني الحارث ابن خزرج بود و ابو بكر هم در اين منطقه خانه اي داشت كه يكي از همسرانش بنام حبيبه دختر خارجه در آن خانه زندگي مي كرد و ابوبكر در همين خانه بود كه از رحلت
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) آگاه شد و خود را به سرعت به مدينه رسانيد.
مشربه امّ ابراهيم، پس از احداث بيمارستان الزهر و مستشفي الوطني در ميان اين دو بيمارستان قرار گرفت و فاصله آن با مستشفي الزهر ، در خيابان علي بن ابي طالب، حدود 500 متر مي باشد.
پيامبر(صلي الله عليه وآله) چگونه مالك اين نخلستان شد؟
اين باغ پيش تر از آنِ شخصي يهودي، به نام مخيريق بود و با وصيت او، به رسول الله(صلي الله عليه وآله)منتقل شد. اين واقعه و رخداد چنين بوده است مخيريق،(1) كه از يهوديان بني نضير مدينه و از عالمان و ثروتمندان آن ها بود، به هنگام جنگ اُحد، اقوام و عشيره خويش را جمع كرد و به آنان گفت: اي يهوديان! شما مي دانيد كه محمد همان پيامبري است كه ما و پدرانمان در انتظار ظهورش به سر مي برديم و اكنون نصرت و ياري او برهمه واجب است. پس به پا خيزيد و از وي در مقابل دشمنانش دفاع كنيد. گفتند: امروز يوم سبت و شنبه است (كه به عقيده آن ها در اين روز جنگ جايز نبود). مخيريق در پاسخ آنان گفت: واي بر شما! ديگر سبتي نيست و دين يهود با آمدن پيامبر اسلام منسوخ گرديد. او وقتي ديد دعوت و موعظه اش در هم كيشانش مؤثر واقع نمي شود، خود آماده جنگ با مشركان مكه شد و به هنگام حركت به اُحد اينگونه وصيت كرد كه: اِن اُصِبتُ فما لي لمحمّد يصنع فيه ما شاء ; اگر من در اين جنگ كشته شدم همه ثروتم از آنِ محمد است و هر گونه صلاح بداند تصرّف خواهد كرد. او سرانجام در جنگ اُحد به شهادت رسيد و پيامبر(صلي الله عليه وآله) پس از شهادتش فرمود: مُخَيرِيق خَيرُ يَهُود .(2)
بدينگونه، املاك و باغ هاي مخيريق كه هفت قطعه و از جمله مشربه امّ ابراهيم بود، در اختيار رسول الله(صلي الله عليه وآله) قرار گرفت و آن حضرت اين باغ ها و نخلستان ها را، كه در تاريخ به عنوان حوائط(3) سبعه معروف شده است(4) ، از سال سوم هجرت متصرّف گرديد و همين حوائط بود كه پس از رحلت آن حضرت، همراه با فدك ـ كه مورد ادعاي حضرت زهرا(عليها السلام) و مورد انكار خليفه اول بود ـ در اختيار دختر پيامبر(صلي الله عليه وآله) قرار گرفت. البته فدك به جهت اهميتي كه داشت، بيش از حوائط هفتگانه مورد توجه بود و از آن، بيشتر سخن به ميان آمده است.
مشربه امّ ابراهيم در گفتار ائمه(عليهم السلام)
به طوري كه پيش تر اشاره شد، ائمه هدي(عليهم السلام) به زيارت مشربه امّ ابراهيم بسيار اهتمام داشتند و آن را پس از مسجد قبا، مهم ترين مكان زيارتي و حتي مقدم بر زيارت شهداي اُحُد و قبر عموي پيامبر (حمزه سيد الشهدا) مي دانستند. و شيعيان خود را به اهميت اين جايگاه مقدّس متوجّه ساخته اند و ما در اين راستا به نقل چند روايت بسنده مي كنيم:
1 . معاوية بن عمّار مي گويد: امام صادق(عليه السلام) خطاب به من فرمود:
لاَ تَدَعْ إِتْيَانَ الْمَشَاهِدِ كُلِّهَا مَسْجِدِ قُبَاءَ فَإِنَّهُ الْمَسْجِدُ الَّذِي أُسِّسَ عَلَي التَّقْوَي مِنْ أَوَّلِ يَوْم وَ مَشْرَبَةِ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ وَ مَسْجِدِ الْفَضِيخِ وَ قُبُورِ الشُّهَدَاءِ وَ مَسْجِدِ الاَْحْزَابِ وَ هُوَ مَسْجِدُ الْفَتْحِ .(1)
رفتن به مشاهد مدينه را ترك مكن و آن ها عبارت اند از مسجد قبا، كه اساس آن از نخستين روز بر تقوا بوده و مشربه امّ ابراهيم و...
2 . عقبة بن خالد گويد از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم: ما مساجدي را كه پيرامون مدينه هستند، زيارت مي كنيم، از كدامين مسجد آغاز كنيم بهتر است؟ فرمود:
اِبْدَأْ بِقُبَا فَصَلِّ فِيهِ وَأَكْثِرْ فَإِنَّهُ أَوَّلُ مَسْجِد صَلَّي فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) فِي هَذِهِ الْعَرْصَةِ ثُمَّ ائْتِ مَشْرَبَةَ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ فَصَلِّ فِيهَا وَهِيَ مَسْكَنُ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله)وَمُصَلاَّهُ .(2)
از مسجد قبا آغاز كن و در آن زياد نماز بخوان; زيرا آن نخستين مسجد در اين منطقه است كه رسول خدا در آنجا نماز خواند. پس از آن، به مشربه امّ ابراهيم برو و در آنجا نماز بگزار; زيرا آنجا مسكن دوم پيامبر خدا و محل نماز او است.
3 . صفوان بن يَحْيي از امام صادق(عليه السلام) نقل مي كند كه فرمود:
هَلْ أَتَيْتُمْ مَسْجِدَ قُبَا أَوْ مَسْجِدَ الْفَضِيخِ أَوْ مَشْرَبَةَ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ. فَقَالَ: أَمَا إِنَّهُ لَمْ يَبْقَ مِنْ آثَارِ رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) شَيْءٌ إِلاَّ وَ قَدْ غُيِّرَ غَيْرُ هَذَ .(3)
آيا به مسجد قبا يا مسجد فضيخ و يا مشربه امّ ابراهيم رفته ايد؟ عرض كردم: آري. فرمود: از آثار رسول الله چيزي نمانده جز اين كه آن را تغيير داده اند، مگر اين ها.
امّ ابراهيم كيست؟
از اين روايات برداشت مي شود كه ائمه(عليهم السلام) توصيه و تأكيد بر زيارت مشربه امّ ابراهيم داشتند و آن را به عنوان مسكن و مصلاّي پيامبر(صلي الله عليه وآله) شناسانده اند. از آنجاكه لازمه مسكن و مصلاّ بودن مشربه حضور ممتد و نوعي تردّد دائمي را ايجاب مي كند و با زندگي ماريه و جناب ابراهيم، فرزند پيامبر ارتباط و پيوند دارد، لازم است شرح حال اين مادر گرامي و فرزند گران قدرش، جناب ابراهيم را در اختيار خوانندگان ارجمند قرار دهيم تا مسكن و مصلا بودن مشربه، كه امام صادق(عليه السلام) آن را عنوان كرده است، بيشتر و بهتر روشن شود.
رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در ذي قعده سال ششم هجرت، پس از مراجعت از حديبيّه، نامه هايي به برخي از سلاطين و سران كشورهاي مختلف فرستاد و آن ها را به توحيد خداوند و پذيرش اسلام فرا خواند; از جمله نامه اي بهوسيله يكي از اصحابش، به نام حاطب بن ابي بلتعه به مقوقس پادشاه اسكندريه فرستاد و در اين نامه او را به قبول اسلام دعوت فرمود.
مقوقس گرچه اسلام نپذيرفت، ليكن احترام و ادب كامل نسبت به نامه پيامبر خدا و پيك آن حضرت را مراعات كرد و هنگام دريافت نامه گفت: از اين پيام عطر خير و نيكي استشمام مي شود. آنگاه فرمان داد آن نامه در صندوقي از عاج حفظ شود و به همراه پاسخ اين نامه
هدايايي(1) براي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرستاد و از جمله اين هدايا كنيزي بود به نام ماريه، دختر شمعون و كنيز ديگر به نام سيرين خواهر او.(2)
پس از ورود اين دو خواهر به شهر رسول الله (مدينه)، آنها را به بانويي به نام امّ سليم تحويل داد و در خانه او به ديدارشان رفت و آن ها را به اسلام دعوت كرد و هر دو خواهر، كه از آگاهي بالايي نسبت به مذهب و عقيده خود برخوردار بودند، در همان خانه اسلام را پذيرفتند و در تاريخ، از بانوان با فضيلت و متعهّد صدر اسلام به حساب مي آيند. پيامبر(صلي الله عليه وآله)سيرين را به حسّان بن ثابت، شاعر خويش هديه كرد و حسان از وي داراي فرزندي به نام عبدالرحمان شد وماريه را براي خود نگهداشت و از وي داراي فرزندي به نام ابراهيم شد. بنابراين، زندگي ماريه با پيامبر(صلي الله عليه وآله) از اواخر سال ششم و يا اوايل سال هفتم تا رحلت آن بزرگوار به مدت تقريبي پنج سال ادامه داشت.
فوت ماريه: ابن كثير از واقدي نقل مي كند كه ماريه در محرم سال پانزده هجرت، در دوران خلافت عمربن خطاب از دنيا رفت و عمر بر پيكر او نماز خواند و در بقيع، در كنار قبر فرزندش ابراهيم به خاك سپرده شد.(3)
محبت شديد پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) به ماريه
از آنجا كه ماريه بزرگ شده در محيط اجتماعي اسكندريه، متمدن ترين كشور آن روز و تربيت يافته دربار مقوقس و داراي جمال ظاهري و كمال معنوي و اخلاقي بود و نسبت به رسول خدا ادب و احترام فوق العاده داشت و از يك كشور بيگانه آمده بود و مانند ميهمان در خدمت رسول خدا بود، لذا از آغاز ورود به مدينه، مهر و محبت رسول خدا را به سوي خود جلب كرد و از عطوفت و لطف خاص آن حضرت برخوردار شد; به طوري كه موجب حساسيت و حسادت بعضي از همسران آن حضرت گرديد و اين در حالي بود كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) با هر يك از همسرانش داراي عادلانه ترين رفتار و نرم ترين مماشات بود و در تأمين حقوق و خواسته هاي هر يك از آنان كمال مراقبت را داشت تا كوچكترين رنجش و ناراحتي در آنان بهوجود نيايد، ولي به هر حال، اين محبت و احترام و اظهار علاقه از سوي پيامبر نسبت به ماريه در زندگي آن حضرت بي تأثير نبود و موجب مسائلي گرديد كه به توضيح آن ها خواهيم پرداخت.
چرا ماريه به مشربه منتقل شد؟
پيش از آن كه شرح حال ابراهيم، فرزند رسول الله(صلي الله عليه وآله) را مطرح كنيم، لازم است به اين پرسش پاسخ دهيم كه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) چرا و به چه انگيزه اي كنيز مورد علاقه خود، ماريه را از همسايگي بانوان و همسرانش جدا كرد و او را از زندگي در داخل مدينه و قرب جوار خويش و از كنار مسجدش محروم ساخت و در محلي دور از مسجد النبي و در خارج مدينه، در ميان نخلستان و محيط زندگي مردماني كه داراي روحيه و فرهنگ اعراب باديه نشين بودند، جاي داد كه اين نوع زندگي هم براي كنيز تازه وارد سخت بود و هم تحمّل اين دوري براي خودِ آن حضرت، با علاقه زيادي كه نسبت به ماريه و پس از آن، نسبت به فرزندش ابراهيم داشت مشكل و ناگوار بود.
رفتن به مشاهد مدينه را ترك مكن و آن ها عبارت اند از مسجد قبا، كه اساس آن از نخستين روز بر تقوا بوده و مشربه امّ ابراهيم و... گذشته از اين كه، اين اقدام پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي توانست بهانه و دست آويزي براي منافقان باشد كه پيوسته در صدد گرفتن ايراد و اشكال و نيز خدشه وارد كردن نسبت به شخصيت پيامبر اسلام بودند و راهي بود از سوي دشمنان براي ايجاد تزلزل در دل مسلمانان ضعيف الايمان.
پس به يقين، يك عامل قوي و انگيزه مهم در اين تصميم وجود داشت كه موجب شد آن حضرت همه اين ناراحتي ها را بر خود هموار كند و كنيز مورد علاقه اش را به منطقه اي دور دست انتقال دهد.
شيوه زندگي رسول خدا با همسرانش
در پاسخ اين پرسش مي گوييم: بررسي آيات و احادث و تاريخ زندگي پيامبر خدا در چگونگي معاشرت و تعامل آن حضرت با همسرانش، بيانگر اين حقيقت است كه آن حضرت هر گاه مي ديد همسرانش خواسته هايي از روي رقابت و حسادت دارند و يا احياناً، خواسته هاي سليقه اي و خارج از مقررات از شخص رسول خدا طلب مي كنند، آن بزرگوار در اينگونه موارد به گونه اي تصميم مي گرفت و اقدام عملي مي كرد كه هم موجب رفع اختلاف و
هم عامل جلب رضايت خاطر آنان مي گرديد و اين اقدام از سوي آن حضرت گاهي ايثار و مقدم داشتن خواسته هاي آنان نسبت به خواسته خود آن حضرت را به همراه داشت و در يك جمله رسول خدا براي جلب رضايت و آرامش خاطر همسرانش، گاهي از حق خويش اغماض و صرف نظر مي كرد و بدين گونه نارضايتي و اختلاف آنان را به سكونت دل و آرامش خاطر مبدّل مي ساخت.
براي روشن شدن اين بُعد از زندگي پيامبر(صلي الله عليه وآله) و به عنوان نمونه، يك مورد از عملكرد آن حضرت با همسرانش را نقل مي كنيم:
مي دانيم كه رسول الله(صلي الله عليه وآله) دهه آخر ماه مبارك رمضان را اعتكاف مي كرد و با افراشتن چادري در مسجد و قطع ارتباط با همسرانش، به عبادت و تهجّد مشغول مي گرديد و بر اين عمل اهتمام زياد ميورزيد.
ولي طبق مضمون روايتي كه در صحيح بخاري از عايشه نقل شده كه آن حضرت در يك ماه رمضاني تصميم به انجام اعتكاف گرفت، عايشه از آن حضرت خواست كه اجازه دهد او هم خيمه اي در كنار خيمه رسول الله به پاكند ومشغول عبادت و اعتكاف شود. پيامبرخدا درخواست عايشه را قبول كرد، چون چشم حفصه به خيمه عايشه افتاد، او هم از وي خواست تا رضايت رسول الله را براي برافراشتن خيمه بر وي جلب نمايد. رسول خدا بر او نيز اجازه داد. زينب بنت جحش چون اين دو خيمه را در كنار خيمه رسول خدا ديد، براي خود خيمه اي در كنار آن ها برافراشت. پيامبر پس از اقامه نماز كه مي خواست داخل خيمه خود شود چشمش به اين خيمه ها افتاد، پرسيد: اين ها چيست؟ گفتند: اينها خيمه هاي سه تن از همسران شما مي باشد.
رسول خدا فرمود: لا اَلله أردن بهذا ما انا بمعتكف ;(1) آن ها براي خدا چنين كار را نكرده اند، من هم نمي خواهم معتكف شوم. آنگاه مسجد را ترك كرد و به خانه اش بازگشت و بر خلاف سال هاي گذشته، پس از عيد فطر ده روز از ماه شوال را به اعتكاف پرداخت.
به طوري كه اشاره شد، پيامبر خدا با اهتمام ويژه اي كه به اعتكاف دهه آخر ماه رمضان داشتند، چون رقابت و هم چشمي را در ميان بانوان خود ديد، با حالي شگفت زده پرسيد: آيااين كار واقعاً براي خدا انجام گرفته يا جنبه رقابتي دارد و لذا از حق خويش و انجام دادن عبادت مورد علاقه اش صرف نظر كرد و در عين حال، به گونه اي اقدام نمود كه براي هيچ يك
از اين بانوان جاي گله و ناخوشنودي بهوجود نيامد.
و اكنون بر مي گرديم به پاسخ پرسش ياد شده، كه چرا رسول خدا(صلي الله عليه وآله) ماريه دختر شمعون و كنيز مورد علاقه خود را به بيرون مدينه برد و مسكن او را به جاي داخل شهر، در ميان نخلستان قرار داد؟!
پاسخ اين پرسش اين است كه در روزهاي اول ورود ماريه به مدينه كه رسول خدا او را در منزل حارثة بن ابي نعمان،(1) كه در همسايگي مسجد قرار داشت، سُكني داد بعضي از همسران آن حضرت نسبت به اين بانوي جوان و ميهمان تازه وارد، حسادت ورزيدند و تحمل اين بانو و تردّد مكرر رسول خدا به خانه او سخت مي نمود و با ظاهر شدن اثر حمل در وي اين حالت شديدتر و اين اظهار ناراحتي بيشتر گرديد و لذا پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) براي حفظ توازن در ميان همسران و ايجاد آرامش در داخل زندگيش مصلحت ديدند كه ماريه را علي رغم علاقه فوق العاده اي كه نسبت به وي داشتند، از همسايگي همسرانش جدا و به خارج شهر منتقل نمايند. از اين رو، ماريه در ميان بستان و نخلستاني كه متعلق به پيامبر در ميان قبيله بني مازن در نزديكي مسجد قبا قرار داشت، سكني گزيد كه اين محل بعدها به نام مشربه امّ ابراهيم معروف شد و پس از چند ماه، جناب ابراهيم در اين محل متولد گرديد.
مورّخان انتقال ماريه به مشربه را اين چنين نقل كرده اند:
و غار نساء رسول الله واشتدَ عَلَيْهِنَّ حين رزق منها الولد .(2)
همسران پيامبر نسبت به ماريه حسد ورزيدند و اين حسادت آنگاه شدت يافت كه پيامبر از وي داراي فرزند شد.
و باز در طبقات مي گويد:
ان رسول الله حجب مارية و قد ثقلت علي نساء النبيّ(صلي الله عليه وآله) و غِرْنَ عليها ولا مثل عائشة .(3)
پيامبر خدا ماريه را از محيط زندگيش دور ساخت زيرا تحمل او براي همسران آن حضرت سخت بود و آنان نسبت به وي حسد ورزيدند اما نه مثل عايشه.
و باز در منابع تاريخ از عايشه نقل شده است كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) روزي ابراهيم را در
آغوش گرفته بود و به من فرمود: عايشه ببين اين طفل چه قدر به من شبيه است! گفتم: هيچ شباهتي به تو ندارد. فرمود: مانند من، چه قدر سفيد و چاق است! گفتم: طفلي كه شير گوسفند بخورد چاق و سفيد رنگ مي شود.(1)
اين ها نمونه هايي از برخورد بعضي از همسران پيامبر با ماريه و فرزندش ابراهيم و بيانگر حسادت آنان نسبت به اين مادر و فرزند مي باشد.
محبت پيامبر(صلي الله عليه وآله) نسبت به فرزندش ابراهيم در دوران زندگي و به هنگام وفاتش
جناب ابراهيم در ميان قبيله بني مازن، در مشربه متولّد شد و سلمي همسر ابو رافع مامايي او را به عهده گرفت. از اين رو، نخستين كسي كه مژده ولادت او را به رسول خدا داد، ابو رافع بود و رسول خدا غلامي را به عنوان مژدگاني به او هديه داد. پيامبر خدا در روز هفتم ولادت ابراهيم گوسفندي عقيقه كرد و شخصي به نام ابو هند، موي سر آن طفل را تراشيد و پيامبر به وزن موهاي او، نقره صدقه داد و سپس موها در خاك دفن گرديد و در همين روز پيامبر(صلي الله عليه وآله) نام ابراهيم را بر وي نهاد و فرمود: جبرئيل بر من نازل گرديد و گفت: السَّلامُ عَلَيْكَ يا أَبا إِبْراهِيْم من هم نام جدّم ابراهيم را بر وي نهادم.(2)
پس از تولد ابراهيم، هريك از همسران انصار درخواست كردند كه پيامبرخدا وظيفه پرستاري و شيردادن بر ابراهيم را به وي واگذارد، تا اين كه سرانجام اين افتخار نصيب بانويي به نام امّ برده همسر ابو سيف شد كه شغل آهنگري داشت و در همسايگي مشربه مي زيست. امّ برده ابراهيم را نزد ماريه در مشربه و به حضور رسول الله در مدينه مي برد و پس از ديدار آنان، به خانه خويش بر مي گرداند و گاهي نيز رسول خدا خود به ديدار ابراهيم و مادرش مي رفت.
انس بن مالك، خدمتگزار پيامبر مي گويد: من كسي را مهربان تر از رسول خدا نسبت به فرزند نديده ام. هنگامي كه امّ برده ابراهيم را پرستاري مي كرد، رسول خدا گاهي آن فاصله دور تا خانه وي را مي پيمود و فرزندش را در آغوش مي گرفت و او را مي بوسيد و آنگاه به دايه اش تحويل مي داد.
روزي رسول خدا باز قصد خانه امّ برده را داشت كه من نيز همراه آن حضرت بودم، چون به خانه ابو سيف رسيديم، ديدم خانه پر از دود است و من به سرعت و پيش از پيامبر
وارد خانه شدم و او را از ورود رسول خدا آگاه ساختم و او هم بي درنگ دست از كار كشيد و كوره آهنگري را خاموش كرد تا دود فضاي خانه، آن حضرت را نيازارد ولي رسول خدا با همان وضع و بدون توجه به دود خانه وارد شد و فرزندش را به سينه چسبانيد.(1)
در مرگ ابراهيم
علاقه و محبّت پيامبر(صلي الله عليه وآله)نسبت به ابراهيم را مي توان به هنگام مرگ وي و در مراسم غسل و دفن او، به صورت واضح و آشكارا ديد و اين علاقه و عاطفه، يكي از دو عامل و انگيزه اي بود كه آن حضرت را به مشربه مي كشاند و موجب حضور مكرّرش در اين نخلستان مي گرديد.
ابراهيم مريض شد و در روز سه شنبه، يازدهم ربيع الاول، سال دهم هجرت، در حالي كه هجده ماه و به قولي شانزده ماه داشت، از دنيا رفت.
پيامبر خدا ماريه را از محيط زندگي اش دور ساخت; زيرا تحمل او براي همسران آن حضرت سخت بود و آنان نسبت به وي حسد ورزيدند اما نه مثل عايشه. در منابع حديثي متعدّد نقل شده كه در دقايق آخر عمر ابراهيم و آنگاه كه او در حال نزع بود، پيامبر(صلي الله عليه وآله) در كنارش نشسته بود و در حالي كه اشك از ديدگانش جاري بود، چنين فرمود:
تدمع العين ويحزن القلب و لا نقول الاّ ما يرضي به الرّب و إنّا بك لمحزونون .(2)
قلبم اندوهگين و چشمم گريان است و چيزي به جز رضاي حق نمي گويم، اي ابراهيم اكنون در فراق تو به شدت اندوهگينم.
و در حديث ديگري آمده است كه:
ففاضت عينا رسول الله فقال سعد ما هذا؟ قال: انّها رحمة وضعها الله في قلب من يشاء و إنّما يرحم الله من عباده الرحماء .(3)
چون سعد اشك پيامبر را ديد، عرض كرد: اي پيامبر خدا، اين گريه چرا؟ حضرت فرمود: اين رحمت و عاطفه است و خداوند در دل كساني كه مي خواهد قرار مي دهد. خداوند از ميان بندگانش بر كساني رحم مي كند كه در دلشان رحم باشد.
انتقال پيكر ابراهيم(عليه السلام) براي دفن
پس از مرگ ابراهيم، وقتي از پيامبر(صلي الله عليه وآله) پرسيدند: أين ندفنه ; پيكرش را در كجا دفن كنيم. فرمود: ألحقوه بسلفنا الصالح، عثمان بن مظعون و طبق اين دستور پيكر او به داخل مدينه حمل گرديد.(1)
ابن كثير مي گويد: آنگاه كه ابراهيم از دنيا رفت، پيامبر(صلي الله عليه وآله)امير مؤمنان(عليه السلام)، را در مشربه نزد ماريه فرستاد و آن حضرت پيكر ابراهيم را در تابوتي در بالاي اسب به مدينه نزد رسول خدا منتقل نمود.(2)
غسل پيكر ابراهيم
مشهور آن است كه مراسم غسل ابراهيم(عليه السلام) به وسيله فضل بن عباس انجام گرفت و رسول خدا و عمويش عباس در گوشه اي نشسته، بر اين مراسم نظاره مي كردند.(3)
گريه پيامبر(صلي الله عليه وآله) هنگام كفن كردن ابراهيم
ابن ماجه در سنن خود از انس بن مالك نقل مي كند كه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) هنگام كفن كردن جسد ابراهيم(عليه السلام) فرمود: بر كفنش نپيچيد تا براي آخرين بار او را ببينم، آنگاه بر روي پيكر ابراهيم خم شد و گريست. (4)
ابن كثير اين جمله را چنين نقل كرده است: فبكي حتّي اضطرب لحياه و جنباه ;(5) رسول الله آن چنان گريست كه شانه ها و چانه اش از شدّت گريه تكان مي خورد.
نماز بر پيكر ابراهيم
ابن ماجه همچنين نقل مي كند كه:
لمّا مات إبراهيم بن رسول الله(صلي الله عليه وآله) صلّي عليه رسول الله وقال: إنّ له مرضعاً في الجنة (6)
چون ابراهيم فرزند رسول خدا از دنيا رفت، خود پيامبر بر پيكر او نماز خواند و فرمود: در بهشت كسي است كه به وي شير مي دهد.
در سنن ابي داود هم آمده است: صلّي عليه في المقاعد ;(1) رسول خدا نماز او را در ميدان عمومي اقامه كرد.
چگونگي دفن ابراهيم
ابن كثير مي نويسد: هنگام دفن ابراهيم، امير مؤمنان داخل قبر شد و كف قبر را هموار و آماده ساخت، آنگاه او را دفن نمود; فدخل عليٌ في قبره حتّي سوّي عليه و دفنه .(2)
گريه پيامبر و مسلمانان در كنار قبر
ابن كثير به مراسم دفن جناب ابراهيم اشاره مي كند و مي گويد: در اين هنگام بود كه:
بَكي رسول الله و بكي المسلمون حوله حتّي ارتفع الصوت ثمّ قال تدمع العين و يحزن القلب ولا نقول ما يغضب الربّ و انّا عليك يا ابراهيم لمحزونون (3)
رسول خدا گريست و مسلمانان در اثر گريه آن حضرت آن چنان گريستند كه صدايشان به گريه بلند شد آنگاه آن حضرت فرمود...
پس از دفن
صاحب طبقات نقل مي كند كه پيامبر دستور داد مشك آبي آوردند و به روي قبر ابراهيم ريخت و آنگاه فرمود قطعه سنگي آوردند و بر قبر او نصب كرد.(4)
نتيجه:
اين بود رفتار رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در مورد فرزندش ابراهيم و عاطفه و محبت آن حضرت نسبت به وي در حال حيات و پس از مرگش. همانگونه پيش تر اشاره شد، اين مهر و محبت و اين عاطفه و علاقه پيامبر به فرزندش، گذشته از علاقه آن حضرت نسبت به كنيز خود ماريه عامل مهمي بود در جذب رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به مشربه امّ ابراهيم و بر حضور آن بزرگوار در اين مكان، در هر فرصت و فراغتي كه مي يافت.
اين رفت و آمد به مدت پنج سال يعني از زمان انتقال ماريه به مشربه تا آخر عمر پيامبر ادامه داشت. اينجا است كه امام صادق(عليه السلام) از مشربه امّ ابراهيم با تعبير مسكن و مصلاّي رسول خدا ياد مي كند و زيارت آن را، حتّي قبل از زيارت قبر عموي پيامبر، حضرت حمزه و ساير شهدا به يارانش توصيه مي نمايد.
اقامت يك ماهه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در مشربه
افزون بر آنچه در باره حضور رسول خدا در مشربه و در كنار جناب ابراهيم و مادرش گفته شد، آن حضرت در يك جريان و پيش آمدي خاص تصميم گرفت به مدت يك ماه از خانه خويش و از زندگي با همسرانش فاصله بگيرد و اين مدت را، طبق فرمان الهي و به عنوان تنبيه و مجازات آنان، در مشربه و در كنار ماريه سپري كند.
و اين جريان نيز، كه موجب آزردگي خاطر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) گرديد، در اثر رقابت و حسادت بعضي از همسران آن حضرت بهوقوع پيوست كه در ضمن پنج آيه اول از سوره مباركه سوره تحريم مطرح شده است.
با توجه به ارتباط كامل اين جريان قرآني با تاريخ مشربه و سكونت يك ماهه پيامبر اسلام در اين مكان، ترجمه و توضيح اين آيات شريف را در اختيار خوانندگان عزيز قرار مي دهيم و اين بحث را با ذكر چند نكته به پايان مي بريم:
جريان از اينجا آغاز مي شود كه در داخل خانه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)، مانند هر خانه ديگر، موضوعي ساده و عادي رخ مي دهد. زماني كه حفصه در خانه پدرش بود و هم زمان ماريه براي ديدار پيامبر و يا براي اين كه آن حضرت فرزندش ابراهيم را ببيند، مشربه را به قصد خانه
پيامبر ترك كرده و نزد آن حضرت به سر مي برده است. در اين هنگام پيامبر(صلي الله عليه وآله) با ماريه هم بستر مي شود و حفصه با مراجعت به منزل اثر غسل را در سر و صورت رسول خدا(صلي الله عليه وآله)مي بيند و از اين ماجرا به شدت برآشفته و با رسول خدا آنچنان به تندي رفتار مي كند و آن بزرگوار را آن چنان تحت فشار قرار مي دهد كه رسول خدا، همانگونه كه روش زندگي او ايجاب مي كرد، براي رفع ناراحتي وي به او وعده مي دهد كه ديگر بار ماريه را نزد خود راه ندهد. آنگاه براي اطمينان خاطر حفصه و جلب رضايت وي، بر اين تصميم خود سوگند ياد مي كند و ضمن اين معاهده و تصميم به حفصه توصيه مي كند كه اين موضوع يك تصميم سرّي و پنهاني است و نبايد در نزد كسي فاش شود; زيرا در صورت فاش شدن، ديگران خيال مي كنند كه اين يك قانون الهي است و ناگزير مي شوند كه از عملكرد رسول خدا پيروي نمايند و يا احياناً در صورت فاش شدن موجب رنجش خاطر ماريه مي شود و يا به علت هاي ديگر.
ولي علي رغم تأكيد پيامبر(صلي الله عليه وآله) بر سرّي بودن اين تصميم، حفصه آن را افشا كرد و بلافاصله عايشه را از تصميم و از سوگند آن حضرت آگاه ساخت و خداوند هم پيامبر را از اين افشاي راز حفصه آگاهانيد و چون رسول خدا او را به بخشي از سخناني كه با عايشه در ميان گذاشته، مورد نكوهش قرار داد، او پرسيد: چه كسي تو را بر افشاگري من آگاه نمود؟ رسول خدا فرمود: خداوند دانا و آگاه مرا بر اين افشاگري خبر داد.
در اينجا بود كه آيه به رسول خدا نازل گرديد كه: چرا آنچه را كه خداوند بر تو حلال كرده، به جهت جلب رضاي همسرانت خود را از آن محروم مي كني، اين خداوند است كه بايد رضايتش جلب شود و با دادن كفاره مي تواني مشكل سوگند خود را هم برطرف سازي و از آنچه بر تو حلال است بهره مند شوي.
آنگاه آن دو بانو (حفصه و عايشه) را كه موجب ايذاي پيامبر شده بودند، مخاطب ساخته، مي فرمايد:
شما هم اگر از اين كه به سوي گناه ميل كرديد و موجب ايذاي پيامبر شديد، توبه كنيد، به نفع شما است و اگر باز هم در ايذاي او دست به دست هم بدهيد كاري از شما ساخته نيست; زيرا خداوند يار و پشتيبان او است و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح و فرشتگان بعد از آنان، پشتيبان اويند و اگر او شما را طلاق دهد اميد است به جاي شما همسراني بهتر از شما براي او قرار بدهد.
گرچه مطالب بالا خلاصه و مفهوم آيات سوره تحريم است ولي براي تيمن و تبرك و از
جهت اهميت موضوع، متن و ترجمه تحت اللفظي همان آيات را در اينجا مي آوريم:
} يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاةَ أَزْوَاجِكَ وَاللهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ * قَدْ فَرَضَ اللهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ وَاللهُ مَوْلاَكُمْ وَهُوَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ{ .
اي پيامبر، چرا چيزي را كه خدا بر تو حلال كرده، به خاطر رضايت همسرانت بر خود حرام مي كني و خداوند آمرزنده و رحيم است. خداوند راه گشودن سوگندهايتان را روشن ساخته و او مولاي شما و دانا و حكيم است.
} وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِيُّ إِلَي بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِيثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللهُ عَلَيْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَنْ بَعْض فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنْبَأَكَ هَذَا قَالَ نَبَّأَنِي الْعَلِيمُ الْخَبِيرُ{ .
به خاطر بياوريد هنگامي را كه پيامبر يكي از رازهاي خود را به بعضي از همسرانش گفت ولي هنگامي كه وي آن را افشا كرد و خداوند پيامبرش را از آن آگاه ساخت، قسمتي از آن را براي او بازگو كرد و از قسمت ديگر خودداري نمود. همسر رسول خدا پرسيد چه كسي تو را از اين افشاي سرّ آگاه ساخت؟ فرمود: خداوند عالم و آگاه مرا با خبر ساخت.
} إِنْ تَتُوبَا إِلَي اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللهَ هُوَ مَوْلاَهُ وَجِبْرِيلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمَلاَئِكَةُ بَعْدَ ذَلِكَ ظَهِيرٌ{ .
اگر شما دو تن (همسران پيامبر) از كار خود توبه كنيد، (به نفع شماست; زيرا) دل هايتان از حق منحرف گشته و اگر بر ضدّ او دست به دست هم دهيد (كاري از پيش نخواهيد برد; زيرا) خداوند ياور او است و همچنين جبرئيل و مؤمنان صالح و فرشتگان بعد از آنان پشتيبان اويند.
} عَسَي رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ أَنْ يُبْدِلَهُ أَزْوَاجاً خَيْراً مِنْكُنَّ مُسْلِمَات مُؤْمِنَات قَانِتَات تَائِبَات عَابِدَات سَائِحَات ثَيِّبَات وَأَبْكَاراً{ .
اميد است كه اگر او شما را طلاق دهد پروردگارش به جاي شما همسراني بهتر براي او قرار دهد. همسراني مسلمان، مؤمن، توبه كار، عابد، هجرت كننده، زناني غير باكره و باكره.
نكاتي در باره اين حادثه
اكنون به بيان چند نكته در باره اين ماجرا و توضيح اين آيات و تبيين آن حادثه مي پردازيم:
1 . مضمون بعضي از روايات ديگر، كه به صورت يكي از دو احتمال، در تفاسير شيعه و اهل سنت در وقوع اين حادثه نقل شده، چنين است: آنچه را كه رسول خدا خود را از آن محروم ساخت و بر آن سوگند ياد كرد، حضور آن حضرت در حجره سوده يا زينب و استفاده كردن از عسلي بود كه او مهيّا كرده بود و عايشه و حفصه با هم توطئه كردند تا رسول خدا ديگر در نزد سوده توقف طولاني نكند و از عسلي كه او مهيّا ساخته ميل ننمايد. و قرارشان بر اين شد كه هريك از آنان وقتي با پيامبر مواجه مي شود، بگويد، اي پيامبر خدا، از دهان تو بوي بدي استشمام مي شود; بويي كه از استفاده كردن زنبوران عسل از گياهان بد بو، به وجود مي آمده است! و چون رسول خدا هميشه خود را معطر مي ساخت و از بوي بد گريزان بود، اين تصميم را گرفت و سوگند ياد كرد كه ديگر به نزد سوده نرود و از آن عسل استفاده نكند و...
ولي گفتني است كه عمل رسول خدا و حضور آن حضرت در كنار ماريه، اين وجه دوم را مردود مي داند زيرا لازمه وجه دوم اين بود كه رسول خدا براي اجراي فرمان خداوند در شكستن سوگند خويش و تنبيه همسرانش مجدّداً به خانه سوده رفته و در نزد او توقف كند و از عسلي كه او آماده كرده بود ميل نمايد. پس، حضور آن حضرت در كنار ماريه، آن هم به مدت يك ماه، شأن نزول را كه ما نقل نموديم تأييد مي كند، گرچه بعضي از كتب تفسير مانند تفسير نمونه، وجه دوم را مرجّح دانسته اند.
2 ـ تأديه كفاره:
طبق مضمون و دستور آيه شريفه } قَدْ فَرَضَ اللهُ لَكُمْ تَحِلَّةَ أَيْمَانِكُمْ{ بنابر نقل منابع تفسيري، رسول خدا براي برگشت از سوگند خويش و حضور در كنار ماريه، دستور داد غلامي خريداري كنند و آن را به عنوان كفاره يمين خود آزاد كرد.(1)
3 ـ شايعه طلاق
يكي ديگر از مسائلي كه با انتقال رسول خدا به مشربه اتفاق افتاد و در ميان مسلمانان مدينه، بهويژه در ميان همسران آن حضرت و اقوام و عشيره آنان موجب اضطراب و نگراني گرديد، شايعه طلاق اين بانوان از سوي پيامبر بود; زيرا آن ها تصميم بي سابقه رسول خدا در جدايي و دوري از همسرانش را طلاق تلقّي نموده و همه عزّت و افتخار خويش را بر باد رفته تصور مي كردند و لذا حالت بهت توأم با ناراحتي در آنان بهوجود آمده بود و هر يك از همسران و صحابه پيامبر در اين مورد به گونه اي اظهار نظر مي كردند و واكنش نشان مي دادند كه بعضي سكوت اختيار نموده و بعضي ديگر گريه سر مي دادند و... و اين شايعه با نزول آيه تهديد آميز } عَسَي رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ{تقويت مي گرديد و بر اضطراب ها و نگراني ها مي افزود.
4 ـ وقوع و عدم وقوع طلاق
در بعضي از روايات اهل سنت تصريح شده است كه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) در ابتدا حفصه را، كه عامل اين رخداد بود، طلاق داد ليكن پس از آن رجوع كرد.(1) در متن يكي از روايات اهل سنّت آمده است: در آن موقعيت حساس كه پيش آمده بود، عمر به حجره دخترش حفصه وارد شد و ديد كه او گريه مي كند، از وي پرسيد: آيا درست است كه رسول خدا شما را مطلّقه كرده؟ حفصه پاسخ داد: نمي دانم ولي به هر حال، آن حضرت خانه را ترك نموده و در مشربه به سر مي برد. اينجا بود كه عمر او را مخاطب قرار داد و گفت: لو كان في آل الخطّاب خير ما طلّقك ; اگر در خانواده خطّاب خيري وجود داشت، پيامبر تو را طلاق نمي داد.
ولي در متن بعضي ديگر از اين احاديث، باز از عمربن خطاب آمده است كه اين شايعه او را وادار كرد تا در مشربه به حضور پيامبرخدا برسد و وقوع و عدم وقوع طلاق را از خود آن حضرت استفسار نمايد و چون پيامبر وقوع طلاق را نفي كرد، عمر اين خبر را با خوشحالي به مدينه آورد و موجب خوشحالي در داخل شهر گرديد.
چون متن اين خبر كه در صحيح بخاري(2) و ديگر منابع حديثي از عمر نقل شده طولاني است، خلاصه اي از آن را در اينجا مي آوريم:
عمربن خطاب مي گويد: وقتي به من خبر رسيد كه امر عظيمي اتفاق افتاده و رسول خدا همسرانش را طلاق داده است، پيش خود گفتم اين حفصه بود كه بدبخت شد و من
وقوع آن را پيش بيني مي كردم; خابت حفصة وخَيرَت قد كنت أظنّ هذا يوشك ان يكون ، آنگاه نزد حفصه رفتم و ديدم كه او گريان است. پرسيدم: چرا گريه مي كني، آيا تو را از چنين پيشامدي نترسانده بودم، مگر پيامبر شما را مطلقه نموده؟ آنگاه وارد مسجد شدم، ديدم گروهي در كنار منبر نشسته اند و در موضوع طلاق با همديگر گفتگو مي كنند و از اين پيش آمد كاملا متأثرند; به طوري كه بعضي از آنها گريه مي كردند. از شدّت ناراحتي تصميم گرفتم به مشربه رفته و چگونگي ماجرا را از رسول الله جويا شوم. به نگهبان مشربه كه غلام سياهي بود، گفتم: از رسول خدا براي ورود من اجازه بگير. او نزد رسول خدا رفت و برگشت و گفت: پيام تو را به حضرت رساندم ولي او سكوت كرد و جوابي نداد. عمر مي گويد اين رفت و برگشت من به مشربه سه بار تكرار شد و در هر سه دفعه جواب من منفي بود. دفعه سوم كه مأيوسانه برگشته بودم، غلام از پشت سر مرا صدا كرد و گفت: رسول خدا اجازه ورود داد. چون وارد مشربه شدم و به آن حضرت سلام كردم، در حالي كه هنوز ننشسته بودم، پرسيدم: اي پيامبر خدا، آيا همسرانت را طلاق داده اي؟ آن حضرت نگاهي به من كرد و فرمود: نه. من از سر شوق تكبيري گفتم، سپس از آن حضرت براي نشستن و مأنوس شدن اجازه خواستم و گفتگو در ميان ما آغاز شد...
عمر بن خطاب در اين روايت علت كناره گيري پيامبر از همسرانش را توضيح مي دهد كه انگيزه آن، افشاي سرّ رسول خدا، علي رغم تأكيد آن حضرت بر عدم افشاي آن از سوي حفصه بوده است و همچنين ياد آور مي شود كه علّت مراجعت پيامبر به ميان همسرانش، در كمتر از يك ماه، به جهت بيست و نه روز بودن اين ماه بوده است.
دعوت به توبه
نكته مهم ديگر در آيه شريفه اين است كه دو تن از همسران پيامبر به صورت تهديد و نكوهش مورد خطاب قرار گرفتند و به جهت اين كه دل هايشان به سوي گناه و ايذاي رسول خدا ميل كرده، به توبه و بازگشت از اين لغزش دعوت شده اند; } إِنْ تَتُوبَا إِلَي اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا{ ، آنگاه به آنان توصيه شده است كه اگر توبه نكنيد و باز در ايذاي پيامبر دست به دست هم دهيد، كاري از پيش نخواهيد برد; زيرا خداوند يار و پشتيبان او است; } وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ فَإِنَّ اللهَ هُوَ مَوْلاَهُ و...{ .
اين دو بانو، كدامين همسران پيامبر بودند؟
چون در اين آيه شريفه، با صراحت نامي از كسي نيامده، ممكن است براي بعضي از خوانندگان مورد ابهام و يا مورد سؤال واقع شود كه اين دو بانو، كدام يك از همسران رسول خدا بوده اند كه اين چنين مورد تهديد و نكوهش قرار گرفته اند و آيا ممكن است در ميان همسران آن حضرت، كساني باشند كه كار خلافي انجام دهند كه از طرف خداوند مورد ملامت قرار گيرند و نيازمند توبه باشند! حتّي اين عملكرد آنان به صورت وحي و تا قيامت در قرآن كريم و در هر شب و روز تلاوت شود و نقطه ضعف آن ها بر ملا گردد؟!
پر واضح است همانگونه كه عامل اصلي حادثه، كه در اين آيات آمده، دو تن از همسران پيامبر(صلي الله عليه وآله) ; يعني حفصه و عايشه بوده اند و مخاطب در اين آيه نيز، آن دو بانو مي باشند و تمام مفسّران و محدّثان اهل سنت و شيعه بر اين معني اتفاق نظر دارند و آن را از مسلّمات مي دانند و حتي احتمال وجود معنا و مصداق ديگر، از هيچ يك از علما مطرح نشده است.
براي وهابّيان قابل تحمّل نبود كه هر سال زائران شيعي بر اساس توصيه امامان و پيشوايان خود، مشربه را زيارت كنند و حادثه انتقال ماريه به اين مكان و نقطه ضعف اخلاقي و رفتاري دو تن از همسران پيامبر را بازگو و آن حادثه تلخ زندگي رسول خدا و خاطره إِنْ تَتُوبَا إِلَي اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَ را تجديد نمايند
گفتني است اين مطلب در زمان نزول آيه شريفه و در حال حيات اين دو بانو، از حساسيت بيشتري برخوردار بوده و پرس و جو در باره آن، بيش از دوران هاي بعد انجام مي گرفته كه با روي كار آمدن بني اميه و بر اساس سياست آنان و بعضي از حكومت هاي ديگر، در طول تاريخ طرح و معرفي مصداق آيه كم رنگ شده است; مثلا عبدالله بن عباس مي گويد: من مشتاق بودم از شخص عمربن خطاب درباره اين دو بانو كه قرآن به آن ها فرموده است: } إِنْ تَتُوبَا إِلَي اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَا{ سؤال كنم، تا اين كه با او راهي سفر حج شديم. در ميان راه، او براي تطهير، خود را به كنار كشيد، من هم از قافله جدا شدم و آبي مهيا كردم. در همان حال كه آب را به دست او مي ريختم، به ياد سؤالي كه در ذهنم بود افتادم و پرسيدم: آن دو زن، كه آيه } إِنْ تَتُوبَا إِلَي اللهِ...{ خطاب به آنان نازل شده، كدامين همسران رسول خدا
بودند؟ عمر رو به من كرد و گفت: اي ابن عباس، من از تو در شگفتم، مگر نمي داني كه آن دو، عايشه و حفصه بودند; قال واعجباً لك، يا ابن عباس، هما عائشة و حفصة .(1)
نكته ديگر و حساس تر از } إِنْ تَتُوبَا{ و } إِنْ تَظَاهَرَا{ آيه شريفه: } عَسَي رَبُّهُ إِنْ طَلَّقَكُنَّ...{است كه خداوند در اين آيه، اين دو بانو را بدينگونه مورد تهديد قرار داده است كه اگر پيامبر آن ها را طلاق دهد، خداوند براي پيامبرش همسران بهتري را جايگزين آنان خواهد كرد كه داراي اين اوصاف هفتگانه مي باشند; مسلمان، مؤمن، متواضع، توبه كار، عابد، هجرت كننده، غير باكره و باكره.
و در اينجا اين پرسش مطرح مي شود كه طبق مفهوم اين آيه شريفه، اين دو بانو فاقد اين خصوصيات و اوصاف هفتگانه بودند. آيا واقعاً اين چنين بوده؟! يا احياناً اين كلمات و واژه ها داراي معنا و مفهومي عميق تر از آنچه از ظاهر آن ها مي فهميم مي باشند.
7 ـ نگهباني مشربه
آخرين نكته درباره مشربه امّ ابراهيم اين است كه: هنگام انتقال ماريه به مشربه، با اين كه اين نخلستان داراي در و ديوار و حائط بوده، ولي در عين حال رسول خدا غلام خود به نام رباح را به عنوان نگهبان اين محل تعيين نمود و او پيوسته مراقبت و پاسداري مشربه را به عهده داشت; به طوري كه حتّي از ورود نزديكترين ياران رسول خدا بدون اجازه آن حضرت ممانعت مي نمود و اين موضوع در نكته چهارم اين بحث، در گفتار عمر آمده است كه او براي ملاقات با رسول خدا سه بار به مشربه رفت ولي چون رسول خدا اجازه ملاقات نداد، اين غلام از ورود او ممانعت به عمل آورد.
بناي مسجد در مشربه امّ ابراهيم
از روايات چنين برداشت مي شود كه تا زمان حيات امام صادق(عليه السلام) (148 ق.)، مشربه به همان وضع پيشين حفظ شده و تغييري در آن صورت نگرفته است. ازاين رو، در گفتار آن حضرت مشربه امّ ابراهيم عنوان شده است. ليكن پس از اين دوران، كه تاريخ دقيق آن براي ما روشن نيست. محلّ غرفه و جاي زندگي ماريه و به تعبير امام ششم(عليه السلام) مسكن و مصلاّي پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله)به مسجد تبديل شده كه در ميان مردم و نويسندگان به تدريج، با نام
مسجد مشربه معروف گرديده است.
نخستين كتاب موجود در مدينه شناسي، تاريخ المدينه ابن شبه (262 ـ 173 ق.) است كه يكي از مساجد موجود در مدينه را مسجد مشربه معرفي مي كند.(1) پس از وي نيز تا سال هاي اخير، اكثر مدينه شناسان در شمار مساجد مدينه، از اين مسجد ياد نموده و گاهي مساحت آن را هم مشخص كرده اند. اكنون براي رعايت اختصار، به بعضي از آن ها اشاره مي كنيم، از جمله آنها است: ابن نجار (643ق.)،(2) سمهودي (م911ق.)،(3) عباسي (م1035ق.).(4)
سمهودي مي نويسد: مساحت اين مسجد، از جنوب تا شمال، يازده زرع و از مشرق تا مغرب، چهارده ذرع مي باشد. او نقل مي كند كه اين مسجد هم مانند بعضي از مساجد در مناطق گرم سيري، داراي سقف نيست، بلكه به دور آن ديواري از سنگ سياه كشيده اند.(5)
6 × 12
؟؟؟؟ عكس صفحه 121
اين وضع در دوران سلاطين عثماني هم، كه ظاهر آثار موجود در حرمين شريفين را حفظ مي كردند، ادامه داشته و در مسجد مشربه تغييري بهوجود نيامده بود و لذا در ميان پيروان مكتب خلفا و در عرف مردم و در كتاب ها و تأليفاتشان اين مكان به عنوان مسجد مشربه معروف شده و اهميت خود را كه به عنوان مسكن رسول خد داشت، از دست داده است و اگر احياناً از ميان آنان زائران و ديدار كنندگاني داشت، با نگاه يكي از مساجد قديمي مدينه بوده نه به عناوين و خصوصيات ديگر و بدين سان سياست حكام، كه به فراموشي سپردن تاريخ اين مكان مقدس بود و حوادثي كه موجب پيدايش آن گرديد، تأمين شده است; زيرا
سياست پيروان و حكام مكتب خلفا اين بوده كه درباره همسران پيامبر(صلي الله عليه وآله) نبايد كوچكترين نقطه ضعف و مطلبي كه موجب كسر شأن آن ها است مطرح شود، بلكه تا آنجا كه ممكن است، در ميان جامعه اسلامي فضايل و مناقب و مراتب معنوي و علوّ شأن آن ها ـ ولو جعلي و ساختگي هم باشد ـ مطرح و منعكس شود تا شخصيت آنان در انظار، هر چه بيشتر و بزرگتر جلوه كند و اشتباهات آن ها تحت الشعاع اين فضايل قرار گيرد.
تبديل مشربه به گورستان
پس از روي كار آمدن وهابيان، كه سياست تخريب و انهدام آثار مذهبي و حرم ها; بهويژه آثاري كه نمادي از شيعه و اهل بيت بود را در پيش گرفتند. مسجد مشربه نيز مانند ديگر آثار، تخريب و به گورستان تبديل گرديد. پيرامون اين مكان، با بلوك هاي سيماني ديوار كشي شد; زيرا براي وهابّيان قابل تحمّل نبود كه هر سال زائران شيعي بر اساس توصيه امامان و پيشوايان خود، مشربه را زيارت كنند و حادثه انتقال ماريه به اين مكان و نقطه ضعف اخلاقي و رفتاري دو تن از همسران پيامبر را بازگو و آن حادثه تلخ زندگي رسول خدا و خاطره إِنْ تَتُوبَا إِلَي اللهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُمَ را تجديد نمايند و به ساختگي بودن بعضي از فضايل درباره آنان، كه در طول تاريخ نقل گرديده و منابع حديثي اهل سنت مشحون از آنها است، پي ببرند و اين پرسش برايشان پيش آيد كه اين حوادث كجا و اين فضايل كجا؟!
سيد احمد ياسين (م 1380 ق.) پس از شناساندن مسجد مشربه، مي نويسد:
امروز اين مكان با بلوك هاي سيماني ديواركشي شده و داخل اين محيط و اطراف محلّ مسجد به گورستاني براي اين محله تبديل گرديده است. (1)
5/4 × 12
؟؟؟؟ عكس صفحه 208
از نويسندگان اخير، پس از احمد ياسين، محمد الياس عبد الغني (1419 ق.) پس از بيان تاريخ مسجد مشربه در قرنهاي گذشته، مي نويسد:
مناسب است بگوييم كه در سال هاي اخير، بعضي از مردم، اين محل را به صورت گورستاني براي دفن اموات خود در آورده اند و مسؤولان حكومتي هم براي حفاظت گورستان و محل مسجد، اين مكان را ديوار كشي كرده اند! (1)
مشربه امّ ابراهيم يا مقبره مادر حضرت رضا(عليه السلام)
سپاس خداي را كه در سال هاي اخير، بر زائران حرمين شريفين افزوده شده و مسلمانان براي حج تمتّع و انجام عمره مفرده، بيش از پيش به سرزمين وحي سفر مي كنند و در اين ميان، اين توفيق نصيب هموطنان عزيز ما گرديده است كه ضمن سفر به آن ديار مقدس و انجام مناسك حج، از مشربه امّ ابراهيم به عنوان مقبره مادر حضرت رضا(عليه السلام) ديدار مي كنند و به زيارت اين مكان، در كنار ديگر مشاهد و مساجد مدينه منوره، مي شتابند. آنان طبق برنامه و اعلان قبلي، به صورت دسته جمعي و در پيشاپيش آنان روحاني گروه، به عقيده خويش، به ديدار قبر مادر حضرت رضا حركت مي كنند و در پشت ديوار مشربه زيارتنامه و دعا مي خوانند.
نگارنده، در مراجعات و پژوهش هاي خود در مورد اين مطلب، به هيچ دليل تاريخي و روايي و هيچ قرينه و شاهدي دست نيافتم و نتوانستم دليل انتقال پيكر مادر حضرت رضا(عليه السلام) به اين مكان را ـ با وجود قبرستان بقيع، كه به دستور رسول خدا احداث گرديد و از نظر قداست و احترام نخستين گورستان مسلمانان است ـ به دست آورم; قبرستاني كه علاوه بر چهار امام بزرگوار، همه اقوام و عشيره پيامبر اسلام در آنجا آرميده اند، حتي پيكر ماريه، كه تمام عمر خويش را در مشربه سپري كرده بود، به بقيع منتقل گرديد.
ممكن است افرادي با مشاهده وضع موجود در مشربه امّ ابراهيم، چنين تصوّر كنند كه شايد اين گورستان پيشينه تاريخي داشته و در زمان فوت مادر حضرت رضا(عليه السلام) يكي از گورستان هاي اطراف مدينه بوده است و احتمالاً مادر حضرت رضا را به اينجا منتقل نموده اند. در صورتي كه ملاحظه كرديد اين مكان مقدس پس از گذشت سيزده قرن و سير مراحل مختلف در نيم قرن اخير، به گورستان تبديل شده است.
ماريه امّ ابراهيم يا نجيّه امّ ابراهيم؟!
آنچه در پيدايش و اشاعه مقبره مادر حضرت رضا(عليه السلام) به جاي مشربه امّ ابراهيم متصوّر است، اين است كه ظاهراً بعضي از افراد كم اطلاع و نا آگاه پنداشته اند از آنجا كه يكي از كنيه هاي حضرت موسي بن جعفر(عليهما السلام) به مناسبت نام يكي از فرزندانش ابو ابراهيم است، پس كنيه همسر آن حضرت هم امّ ابراهيم خواهد بود; يعني مادر ابراهيم و چون ابراهيم با حضرت رضا برادر بودند، پس امّ ابراهيم مادر حضرت هم مي باشد.
در حالي كه اولا: مطالب تاريخي و حديثيِ گذشته، خيالي بودن اين پديده نوظهور را به اثبات مي رساند و ثانياً: فرزندان حضرت موسي بن جعفر(عليهما السلام) كه تعداد آن ها را بيش از سي تن نوشته اند، اكثراً از كنيزان و امّ ولدهاي متعدد زاده شده اند.
در ميان آن ها نام مادر حضرت رضا(عليه السلام) نجمه خاتون، كنيه اش امّ البنين و لقب وي تُكتَم و اَروي و سمانه بوده ولي مادر جناب ابراهيم كنيزي بوده از آفريقا به نام نَجيّه كه در تاريخ براي او كنيه و لقبي ذكر نشده است. بنابراين، اگر به فرض محال، مشربه مقبره امّ ابراهيم باشد، اين بانو مادر ناتني حضرت رضا است، نه مادر او!
چه فرقي ميان اين امّ ابراهيم و آن امّ ابراهيم
ممكن است برخي بر مقبره بودن مشربه اصرار ورزند و بدون توجه به حقايق موجود، كه نقل كرديم، بگويند: چه فرق است ميان آن امّ ابراهيم يا اين امّ ابراهيم آن مشربه يا اين مقبره ؟! در پاسخ آن ها بايد گفت: تبديل كردن مشربه به مقبره، داراي سه مسؤوليت و اشكال مهمّ شرعي است; زيرا اولا: اين بينش و اين تحريف موجب مي شود كه موضوعي خيالي جايگزين يك حقيقت مسلّم قرآني و حديثي و تاريخي شود و اين عمل دانسته يا ندانسته اغراء به جهل و يك جعل و كذب تاريخي است كه در اختيار عده اي قرار مي گيرد و مسلماً در آينده، توسعه و گسترش يافته و مانند بعضي از موضوعات بي پايه و بدون تحقيق، به پاره اي از نوشته جات به عنوان مي گويند وارد گرديده و سند سازي خواهد شد.
ثانياً: اين تحريف موجب مي شود كه توصيه و تأكيد امام صادق(عليه السلام) بر حضور در مشربه، به بوته فراموشي سپرده شود كه فرمود: ثُمَّ ائْتِ مَشْرَبَةَ أُمِّ إِبْرَاهِيمَ فَصَلِّ فِيهَا وَ هِيَ مَسْكَنُ
رَسُولِ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) وَ مُصَلاَّهُ .
همانگونه كه امروز در برنامه ها و اعلان هاي زيارت اماكن مقدس، به جاي اجراي دستور امام ششم و دعوت زائران به حضور در مسكن و مصلاّي پيامبر(صلي الله عليه وآله) و تبيين و توضيح تاريخ اين مكان، به زيارت قبر مادر حضرت رضا(عليه السلام) فراخوانده مي شود و از تأكيد و توصيه امام ششم(عليه السلام)هيچ حرف و سخني به ميان نمي آيد.
ثالثاً: و مهمتر اين كه اين تحريف نوعي هماهنگي با بني اميه و مخالفان اهل بيت و تأمين خواسته و سياست آن ها است; زيرا اگر آن ها خواسته اند با حذف فيزيكي مشربه، بخشي مهم و حسّاس از تاريخ زندگي رسول خدا و همچنين نقش و دخالت بعضي از همسران پيامبر اسلام در تحوّلات زندگي داخلي آن بزرگوار را محو نمايند و ديگر با ديدن مشربه، آيه } إِنْ تَتُوبَا إِلَي اللهِ...{ كه بعضي از همسران آن حضرت را مورد خطاب قرار داده و آن ها را از گناه ايذاي رسول الله دعوت به توبه نموده است، تداعي نكند و آيه شريفه } وَإِنْ تَظَاهَرَا عَلَيْهِ...{به بوته فراموشي سپرده شود. تحريف مورد بحث از راه فرهنگي و با مطرح كردن موضوعي بي اساس و خيالي هدف اين مخالفين را تأمين نموده است ولذا امروز در ديدار مشربه، از اين مطالب هيچ حرف و سخن به ميان نمي آيد، گويا نه آيه اي در اين باره نازل شده و نه روايتي نقل گرديده و نه تاريخي از اين حوادث خبر داده است؟! آري تأمين هدف مخالفان اهل بيت، بهوسيله پيروان اهل بيت!
به يقين هيچ شيعي مؤمن و آگاه، حاضر به پذيرش چنين تحريف و تبعات آن نخواهد بود. بر اين اساس، بر متولّيان امر و روحانيون محترم حج و زيارت لازم است زائران عزيز را در اين مورد توجيه و آن ها را در جريان امر قرار دهند و در عمل از اشاعه اين فكر پيش گيري به عمل آورند. و الله وليّ التّوفيق .
|