متن کامل
از مسائلی که در مورد حضرت سیدالشهدا، امام حسین علیه السلام مطرح گردیده، محلّ دفن سرِ مقدس آن بزرگوار است. مورخان پنج جا و مکان را به عنوان مدفن سرِ مطهّر آن حضرت مطرح کرده­اند: ـ کربلای معلا، ـ نجف اشرف، ـ بقیع الغرقد، ـ شام (درباغ، دارالاماره
از مسائلي كه در مورد حضرت سيدالشهدا، امام حسين عليه السلام مطرح گرديده، محلّ دفن سرِ مقدس آن بزرگوار است. مورخان پنج جا و مكان را به عنوان مدفن سرِ مطهّر آن حضرت مطرح كردهاند:
ـ كربلاي معلا،
ـ نجف اشرف،
ـ بقيع الغرقد،
ـ شام (درباغ، دارالاماره ـ كاخ خضرا ـ مقبره، باب الفراديس، مسجد دقه،
ـ مصر.
در اين ميان، آنچه كه قابل اعتماد است و مشهور ميان علماي شيعه ميباشد، همچنين برخي از عالمان اهل سنت بدان تصريح كردهاند، بازگرداندن سر مطهّر به بدن و دفن در كربلا است.
علامة مجلسي مينويسد: مشهور بين علماي اماميه آن است كه: سر، همراه بدن دفن گرديده و علي بن حسين عليهما السلام آن را باز گردانيد است. [1]
پيش از او، سيد محمد بن ابيطالب نوشته است: «روايت كردهاند كه سر امام حسين عليه السلام به كربلا بازگردانده شد و با جسد شريف دفن گرديد و اين مطلب مورد قبول طايفة شيعه قرار گرفته است.»[2]
توضيح اين مطلبِ تاريخي، بيان مستندات تاريخي و اقوال عالمان و مورخان در بارة محل دفن سر مطهّر را ميطلبد:
1. كربلاي معلاّ
بسياري از دانشمندان ما تصريح كردهاند كه سر مطهر به كربلا باز گردانده شد و اين سخن ميان عالمان شيعه به حد شهرت رسيده است و حتّي برخي ادعاي اجماع دارند و گروهي از دانشمندان اهل سنت نيز بدان تصريح كردهاند. رواياتي هم در اين زمينه وارد شده است؛ از جمله، روايتي است كه شيخ صدوق، از فاطمه بنت علي عليه السلام آورده است كه علي بن الحسين سر حسين عليه السلام را به كربلا آورد؛ «إِلَي أَنْ خَرَجَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بِالنِّسْوَةِ وَ رَدَّ رَأْسَ الْحُسَيْنِ عليه السلام إِلَي كَرْبَلاَءَ» .[3]
در پرسشي كه به سيد مرتضي عرضه شده، آمده است: «آيا آنچه در بارة سر مولاي شهيد، حضرت ابو عبدالله عليه السلام به شام وارد شده، صحيح است؟ وجه آن چيست؟»
ايشان در پاسخ مينويسند: «اين مطلب را تمام راويان و مصنّفان واقعة طف آوردهاند و بر آن اجماع دارند و نوشتهاندكه سر پس از بردن به آنجا باز گردانيده شد و به همراه جسد در طف (كربلا) دفن گرديد.»[4]
شيخ طبرسي مينويسد: «سيد اجل مرتضي در برخي از مسائل خود آورده است: سر حسين بن علي عليهما السلام به بدنش ملحق گرديد و از شام به كربلا باز گردانده شد.» [5]
ابن نما حلّي پس از بيان اقوال در بارة محلّ دفن سر مينويسد: «آنچه قابل اعتماد و تكيه ميباشد آن است كه سر به جسد ملحق گرديد و پس از آنكه در بلاد گرداندند، به كربلا آوردند و به همراه جسد دفن كردند.»[6]
سيد ابن طاووس مينويسد: «روايت شده است كه سر حسين عليه السلام باز گردانيده شد و در كربلا، كنار جسد شريف دفن گرديد و اين مورد عمل شيعيان است.» [7]
ابو ريحان بيروني (متوفاي 440) مينويسد: «در روز بيستم صفر، سر حسين عليه السلام به بدنش ملحق شد و دفن گرديد.» [8]
قرطبي (متوفاي 671) مينويسد: «اماميه گفتهاند: سر حسين عليه السلام به بدنش ملحق گرديد و چهل روز پس از شهادتش در كربلا دفن گرديد و اين روز نزد ايشان به نام روز «زيارت اربعين» معروف است.»[9]
زكريا بن محمد قزويني (متوفاي 682) مينويسد: «روز اول صفر، عيد بني اميه است. در آن روز سر حسين وارد دمشق گرديد و روز بيستم به بدنش باز گردانيده شد.» [10]
مناوي (متوفاي 1031) مينويسد: «اماميه ميگويند: سر حسين عليه السلام به بدنش باز گردانده شد و چهل روز پس از شهادتش در كربلا دفن گرديد.» [11]
علاّمة مجلسي (متوفاي 1111) در بارة علت استحباب زيارت امام حسين عليه السلام در روز اربعين مينويسد: «مشهور ميان اصحاب آن است كه درآن روز بازگشت اهل بيت حسين عليه السلام به كربلا ـ به هنگام بازگشت از شام ـ واقع شد. در آن روز علي بن الحسين سرها را به بدنها ملحق كرد.» [12]
شبراوي مينويسد: «گفتهاندكه سر حسين، چهل روز پس از شهادت، به بدنش ملحق و در كربلا مدفون گرديد.» [13]
شبلنجي (متوفاي 1322) نوشته است: اماميه ميگويند سر به بدن باز گردانده شد و چهل روز پس از شهادتش در كربلا دفن گرديد.» [14]
سپهر نيز در تاريخ التواريخ الحاق سر مقدس به بدن و دفن در كربلا را آورده است. [15]
2. نجف اشرف
علامة مجلسي نوشته است: «اخبار بسياري رسيده است كه سرِ امام حسين عليه السلام كنار قبر امير مؤمنان عليه السلام مدفون است.» [16]
گويا سخن ايشان ناظر بر روايات وراده در باب زيارت امير المؤمنين عليه السلام است؛ از آن جمله است روايت كليني كه به نقل از يزيد بن عمر بن طلحهگويد: «ابو عبدالله عليه السلام ، در حيره از من پرسيد: آنچه را به تو وعده كردم نميخواهي؟ گفتم: ميخواهم؛ يعني رفتن به قبر امير مؤمنان عليه السلام . گويد: حضرت و پسرش اسماعيل سوار مركب شدند، من نيز با آن دو سوار شدم تا آنكه از الثويه (محلي نزديك كوفه) گذشتيم. ميان حيره و نجف كنار ذكوات، زمين بايري بود. حضرت فرود آمد، اسماعيل هم فرود آمد و من نيز با آن دو فرود آمدم. او نماز گزارد. اسماعيل نماز گزارد و من هم نماز گزاردم. پس به اسماعيل فرمود: برخيز و بر جدّت حسين سلام كن. گفتم: فدايت شوم! مگر قبر حسين عليه السلام در كربلا نيست؟ فرمود: در كربلاست، اما هنگامي كه سرش را به شام بردند، يكي از مواليان ما آن را دزديد و در كنار امير المؤمنين عليه السلام دفن كرد.»[17]
ابان بن تغلب گويد: «با ابا عبدالله عليه السلام همراه بودم، چون از پشت كوفه گذر كرد، فرود آمد و دو ركعت نماز گزارد. كمي پيش رفت و دو ركعت نيز نماز گزارد. پس كمي حركت كرد و فرود آمد و دو ركعت ديگر نماز گزارد. آن گاه فرمود: اينجا محل قبر اميرمؤمنان عليه السلام است. گفتم: فدايت شوم! آن دو جايي كه در آن نماز گزاردي كجا بود؟ فرمود: جايگاه سر حسين عليه السلام و جايگاه فرود آمدن قائم عليه السلام .» [18]
ابن قولويه نقل ميكند: «ابو عبدالله عليه السلام فرمود: چون به «غري» رسيدي دو قبر ميبيني؛ قبري كوچك و قبري بزرگ. اما قبر بزرگ از آنِ اميرمؤمنان و آن قبر كوچك سر حسين بن علي عليهما السلام است.»[19]
شيخ طوسي به نقل از مفضّل بن عمر آورده است: «امام صادق عليه السلام بر برجي مايل در راه غري گذر كرد. آنگاه دو ركعت نماز در كنارش خواند. پرسيدند: اين چه نمازي بود؟ فرمود: اينجا محلّ سر جدّم حسين بن علي عليهما السلام است كه آن را در اينجا گذاشتند.» [20]
شيخ عبد الكريم بن طاووس گويد: «محمد بن مشهدي در كتاب مزارش مطلبي آورده كه صورت آن چنين است: «محمّد بن خالد طيالسي به نقل از سيف بن عميره گويد: پس از ورود ابوعبدالله عليه السلام ، همراه صفوان بن مهران جمّال و گروهي از اصحابمان به غري رفتيم و امير مؤمنان عليه السلام را زيارت كرديم. چون از زيارت فراغت يافتيم، صفوان صورتش را به سوي حرم اباعبدالله عليه السلام برگرداند و گفت: ما حسين بن علي عليهما السلام را از اين مكان و از كنار سر اميرمؤمنان عليه السلام زيارت ميكنيم. صفوان گويد: و همراه مولايم امام صادق عليه السلام زيارت كردم و او نيز چنين كرد.» [21]
سپس شيخ حرّ عاملي گويد: اين شامل قصد زيارت از دور و شامل قصد زيارت سر حسين عليه السلام ميشود. [22]
به هر صورت، اين جا از مكانهاي مقدّسي است كه شايسته است مؤمن عارف اظهار ادب كند و به زيارت مولايش بپردازد و ميبينيم كه شيخ حرّ عاملي در كتاب «وسائل الشيعه» بابي را با عنوان «باب استحباب زيارت سر حسين عليه السلام (كنار قبر امير مؤمنان عليه السلام ) و استحباب خواندن دو ركعت نماز براي زيارت هر يك از آن دو» باز ميكند.
3. مدينه (بقيع)
بقيع از مكانهايي است كه گفته ميشود سر شريف در آن دفن گرديد.
ابن سعد گويد: «...عمرو بن سعيد فرمان داد سر حسين عليه السلام را كفن كرده، در بقيع و در كنار قبر مادرش دفن كنند.» [23]
ابن نما گويد: «مردم در بارة اما سر شريف اختلاف كردهاند؛ گروهي گفتهاند: عمر و بن سعيد آن را در مدينه دفن كرد»، آنگاه پس از نقل ديگر اقوال، قول دفن در كربلا را اختيار ميكند و ميگويد: «اين قول مورد اعتماد است.» [24]
خوارزمي به نقل از حافظ ابو العلا ميگويد: «يزيد سر حسين عليه السلام را نزد عمرو بن سعيد بن عاص فرستاد كه در آن هنگام كارگزارش در مدينه بود. پس عمرو گفت: دوست داشتم كه آن را پيش من نميفرستاد. آنگاه فرمان داد كه آن را در بقيع، نزد قبر مادرش فاطمه دفن كردند.» [25]
باعوني گويد: «مشهور ميان مورّخان و سيره نويسان اين است كه سر حسين عليه السلام را زياد بن ابيه فاسق نزد يزيد بن معاويه برد و يزيد آن را عمروبن سعيد اشدق فرستاد كه آن هنگام در مدينه بود. پس آن را مهيا ساخته در نزد قبر مادرش در بقيع دفن كرد.» [26]
در «شذرات الذهب» آمده است: «درست اين است كه سر محترم در بقيع، كنار مادرش، فاطمه عليها السلام دفن شد. به اين صورت كه يزيد آن را نزد كارگزار خود در مدينه، عمر و بن سعيد اشدق فرستاد و او آن را كفن كرده، دفن نمود.» [27]
شبلنجي نوشته است: «گويند در بقيع كنار قبر مادر و برادرش حسن عليهما السلام دفن گرديد. اين قول ابن بكار، علامه همداني و ديگران است.» [28]
به هر حال اين احتمال ناشي از فرستادن سر شريف به مدينه است؛ چنانكه ابن حجر ميگويد:
«يزيد سرش را به همراه باقيماندة فرزندانش به مدينه فرستاد.» [29]
پاسخ بايد همان باشدكه علامة مجلسي داده است. اما فرستادن سر به مدينه دليل بر دفن در آنجا نيست؛ زيرا ممكن است اين جريان در دوران حضور اهل بيت عليهم السلام در شام رخ داده باشد و سخن يزيد همكه به امام سجاد عليه السلام گفت: چهرة پدرت را هرگز نخواهي ديد [30] بر همين مطلب حمل ميشود. هيچ منعي ندارد كه پس از بازگرداندن سر مطهّر از مدينه به شام رأي او عوض شده و آن را به امام سجاد عليه السلام تسليم نمايد.
اما سخن ابن حجر كه گفت: «يزيد سر و خانوادة حسين عليه السلام را به مدينه فرستاد، با گذشتن آنها از كربلا و دفن سر در آنجا و سپس رفتن آنان به مدينه منافاتي ندارد.»
4. شام
بلاذري نوشته است: «كلبي گفت: يزيد سر حسين بن علي عليهما السلام را به مدينه فرستاد. پس آن را بر چوبي نصب كردند و سپس به دمشق باز گرداندند و در آنجا در باغي دفن گرديد و به قولي در دارالاماره و به قولي در گورستان مدفون شد. [31] منظور از دارالاماره، قصر الخضرا (كاخ سبز) است كه در كنار مسجد اموي و در سوي جنوب آن واقع شده بود.»[32]
و گفته اند: «سر حسين عليه السلام در ديواري در دمشق دفن گرديد؛ ديوار قصر يا ديواري ديگر. گروهي گفتهاند: در قصر گودالي عميق كندند و آن را دفن كردند.» [33]
ابن عساكر به نقل از ريّان مينويسد: «سر در انبارهاي سلاح ماند تا آنكه سليمان بن عبد الملك به حكومت رسيد. او به دنبال آن فرستاد و چون نزد وي آوردند، خشك شده بود و استخواني سفيد باقي مانده بود. سپس آن را درون سبدي نهاد و خوشبو كرد و رويش پارچه انداخت و در قبرستان مسلمانان دفن كرد. چون عمر بن عبدالعزيز به حكومت رسيد، دنبال انباردار ـ انباردار اسلحه خانه ـ فرستاد كه سر حسين عليه السلام را نزد من بفرست. او نوشت و سليمان آن را گرفت و درون سبدي نهاد و برآن نماز خواند و دفنش كرد و اين سخن نزد او درست آمد. هنگامي كه مسوّده وارد شدند، از جاي سر پرسيدند. پس آن را نبش كردند و برداشتند و خدا ميداند كه پس از آن چه كردند. ابن كثير گويد: مسوّده يعني بني عباس.» [34]
خوارزمي حكايت ميكند: «سليمان بن عبدالملك بن مروان، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را در خواب ديد كه گويا با او نيكي و مهرباني ميكند. پس حسن بصري را فرا خواند و داستان را برايش گفت و تأويل آن را پرسيد. حسن گفت: شايد دربارة خاندانش كار نيكي كردهاي. سليمان گفت: من سر حسين بن علي عليهما السلام را در گنجينة يزيد بن معاويه پيدا كردم. پس آن را با پنج پارچة ديبا پوشاندم و همراه گروهي از يارانم برآن نماز خواندم و به خاك سپردم. حسن گفت: پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم به سبب اين كار از تو خوشنود شده است. پس به حسن بصري نيكي كرد و فرمان داد به او جايزه دادند.» [35]
ابن جوزي گويد: «ابن ابي الدنيا نوشته است كه آنان در گنجينة يزيد سر حسين عليه السلام را ديدند و آن را كفن كردند و در دمشق، كنار باب الفراديس دفن كردند.» [36] (باب الفراديس در نزديكي قبر حضرت رقيه عليه السلام است).
وي اين مطلب را در «الرّد علي المتعصّب العنيد» نيز به نقل از ابن ابي الدنيا، از حديث عثمان بن عبد الرحمان، از محمد بن عمربن صالح آورده و سپس خبر را آن طور كه در «المنتظم» آمده، نقل كرده و سپس گفته است: «وعثمان و محمّد نزد اهل حديث چيزي نيستند و روايت نخست ـ يعني دفن در بقيع ـ درست است». [37]
ابن نما به نقل از منصور بن جمهور گويد: «سليمان وارد گنجينة يزيد بن معاويه شد، چون آن راگشود، خمي بزرگ و سرخ رنگ در آن ديد. پس به غلامش سليم گفت: اين را نگهدار كه گنجي ازگنجهاي بني اميه است. چون آن را باز كرد، سر حسين عليه السلام در آن بود كه با رنگ سياه خضاب گشته بود. پس به غلامش گفت: پارچهاي برايم بياور. چون آورد، آن را درونش پيچيد و در دمشق كنار باب الفراديس، كنار برج سوم در سوي مشرق دفن كرد.» [38]
سپس به نقل ديگر اقوال ميپردازد و قولي را كه در كربلا دفن شده است ميپذيرد. [39]
سبط ابن جوزي به بيان آنچه كه جدّش از ابن ابي الدنيا به عنوان قول سوم در مسأله نقل كرده، ميپردازد. در آن آمده است: «پس آن را كفن كردند و در باب الفراديس، در دار الاماره دفن كردند. واقدي نيز چنين گفته است.» [40]
آنگاه ميگويد: «قول چهارم آن است كه: سر، در مسجد رقه، بر ساحل فرات، در شهر مشهور است». اين مطلب را عبدالله بن عمر ورّاق در كتاب المقتل آورده و نوشته است: «چون سر حسين عليه السلام را به حضور يزيد بن معاويه آوردند، گفت: من آن را به جاي سر عثمان نزد آل ابي معيط خواهم فرستاد. آنها در رقه سكونت داشتند. او فرستاد و آنان سر را در يكي از سراهايشان دفن كردند. سپس آن سرا داخل مسجد جامع قرار گرفت. گويد: و اكنون در كنار سدره موجود است و همانند نيل، نه زمستان برآن ميگذرد و نه تابستان.»[41]
ذهبي به نقل از ابو اميّه كلاعي گويد: «از ابو كرب شنيدم كه گفت: من در ميان كساني بودم كه به وليد بن يزيد در دمشق حمله كردند. سبدي را برداشتم وگفتم: بينيازي من در اين است. آنگاه اسبم را سوار شدم و از دروازة توما بيرون رفتم. چون آن را باز كردم، سري را در آن ديدم كه برآن نوشته بود: اين سر حسين بن علي عليهما السلام است. پس با شمشيرم گودالي كندم و آن را دفن كردم.» [42]
ابن كثير نقل ابن ابي الدنيا را از طريق عثمان بن عبدالرحمان، از محمد بن عمر بن صالح نقل كرده، ميگويد: آن دو ضعيفاند. سپس ميافزايد: «گفتم: امروزه محلّ آن به مسجد الرأس در باب الفراديس دوّم مشهور است. آنگاه آنچه را كه ابن عساكر از ريّا نقل كرد، بازگو كرده است.» [43]
ابن حوراني گويد: « داخل باب الفراديس، بارگاه حسين عليه السلام است و مسجد الرأس ناميده ميشود و اكنون مشهور است و آن بارگاهي است با جلال و شكوه و براي مخارجش موقوفههايي دارد. مردم براي زيارت، دعا، تبرّك و درخواست حاجت به اين مسجد ميروند و بسيار مورد قبول است.» [44]
در دايرة المعارف آمده است: «و در باب الفراديس بارگاه حسين بن علي است.» [45]
از همة آنچه گفته شد، چنين دانسته ميشود كه روايات در بارة دفن سر شريف در شام، بر چند نوع است؛ برخي از آنها از راه ضعيف نقل شده است؛ چنانكه به آن اعتراف كردهاند و برخي را خود راويان نپذيرفتهاند.
اقوال مربوط به مكان سر شريف گوناگون و به شرح زير است:
الف) دمشق در يكي از ديوارهايش،
ب) دار الاماره در دمشق،
ج) گورستان، در دمشق،
د) كاخ سبز در دمشق،
ه ( كنار باب الفراديس در دمشق،
و) در مسجد رقه،
ز) نزديك دروازة توما.
5 . مصر:
ابن نما گويد: «گروهي از مصريان برايم گفتند: آنان «مشهد الرأس» را بارگاه كريم مينامند و مقداري روكش طلا دارد. بسياري از مردم در مراسم به آنجا رفته، زيارتش ميكنند و ميپندارند كه در آنجا دفن است.»[46]
سبط ابن جوزي گويد: «دربارة سر حسين عليه السلام چندين قول وجود دارد: ... پنجم اينكه خلفاي فاطمي آن را از باب الفراديس به عسقلان بردند و سپس به قاهره انتقال دادند. او در آنجا است و بارگاهي عظيم دارد كه زيارتگاه عدّهاي است.» [47]
ما سخن ابن نما و سبط بن جوزي را در اينكه پذيرفتهاند سر شريف در كربلا دفن شده است، نقل كرديم.
ابن كثير گويد: «طايفة موسوم به فاطميان كه بر سرزمين مصر قبل از سال چهارصد تا پس از سال 660 فرمانروايي كردند، ادعا كردند كه سر حسين عليه السلام به سرزمين مصر رسيد و آنها آن را در آنجا دفن كردند؛ بعد از سال پانصد بر آن بارگاهي ساختند كه امروز در مصر به تاج الحسين عليه السلام مشهور است. اين در حالي است كه بسياري پيشوايان اهل علم، تصريح كردهاند كه اين اصالت ندارد.» [48] آنگاه ابن كثير به پندار خودش، به ذكر علتش ميپردازد كه كينهاش را به خوبي از لابهلاي آن آشكار ساخته است.
شبلنجي گويد: «دربارة سر حسين عليه السلام اختلاف كردهاند كه پس از بردنش به شام به كجا رفته و در كجا استقرار يافته است. گروهي بر اين باورند كه يزيد فرمان داد آن را در شهرها بگردانند. پس آن را گرداندند تا به عسقلان رسيدند و امير شهر در آنجا دفنش كرد. هنگامي كه فرنگيان بر عسقلان چيره شدند، طلائع، وزير نيك فاطميان در ازاي مال فراواني آن را گرفت و چند منزل به پيشوازش رفت و آن را درون كيسهاي از حرير سبز بر تختي آبنوس نهاد. زير آن را با مشك و عنبر فرش كرد و بارگاه معروف حسين عليه السلام در قاهره را در نزديكي خان خليلي بر آن بنا كرد... همان جايي كه گروهي از صوفيه از آن به بارگاه قاهري ياد ميكنند.
مناوي در طبقاتش نوشته است: «يكي از افراد اهل كشف و شهود برايم گفت كه اطلاع يافته است سر با جسد در كربلا دفن گرديده و بعدها در بارگاه قاهري آشكار شده است! زيرا حكم حالت در برزخ، حكم انساني است كه در آبي جاري باشد و پس از آن در مكان ديگري برود. پس چون سر جدا شده است به اين محلّ، موسوم به بارگاه حسيني مصري، آمده است؛ و نوشته كه سر با او سخن گفته است.»[49]
در كتاب «خطط مقريزي»، پس از سخن در بارة بارگاه حسين عليه السلام چنين آمده است: «حمل سر شريف از عسقلان به قاهره و رسيدنش به آنجا در روز يك شنبه، هشتم جمادي الآخر سال 548 بود... گفته ميشود كه اين سر شريف چون از بارگاه واقع در عسقلان بيرون آورده شد، ديدند كه خونش هنوز تازه است و بويي همانند بوي مشك دارد.»[50]
شبراوي مينويسد: «علامه شعراني گفته است: چون سر شريف در بلاد مشرق دفن گرديد و مدّتي بر آن گذشت، وزير طلائع بن رزيك براي آن رشوه پرداخت و با خرج سيهزار دينار آن را به مصر انتقال داد و بارگاه شريف را برآن بنا كرد و او و لشكرش با پاي برهنه به طرف صالحيه در راه شام به استقبال سر شريف رفتند. سپس طلايع آن را درون جامهاي از حرير سبز برتختي آبنوس نهاد و زير آن را با مشك و عنبر فرش كرد و من بارها آن را زيارت كردهام... آنگاه به ذكر خواب شيخ شهاب الدين احمد بن شبلنجي حنفي ميپردازد.»[51]
طلائع بن رزيك، نايب مصر بود. شبراوي بر اين مطلب تصريح كرده و تفصيل وقايعي را كه در هنگام انتقال سر، از عسقلان به قاهره، در سال 548 ه . روي داد، ذكر ميكند.[52]
در صورتي كه اين موارد درست باشد، به يكي از اصحاب امام حسين عليه السلام كه همراه ايشان به شهادت رسيدند، مربوط ميشود؛ هيچ يك از اهل بيت عليهم السلام دربارة دفن سر شريف در مصر چيزي نگفته است و اهل خانه به آنچه در آن ميگذرد آگاهترند.
نتيجه
بنا بر اين، سخن برگزيده، همان قول مشهور ميان علماي شيعة اماميه است كه سر شريف به جسد مطهر در كربلا ملحق گرديد.
[1] . بحار الانوار، ج45، ص145
[2] . تسلية المجالس، ج2، ص459
[3] . امالي صدوق، ص 231 ، مجلس 31، ح243 ؛ بحار الانوار، ج45، ص140
[4] . رسائل شريف المرتضي، ج3، ص130
[5] . اعلام الوري، ص250
[6] . شير الدوان، ص 106
[7] . الملهوف، ج225 ؛ بحار، ج45، ص144
[8] . الآثار الباقيه، ص321
[9] . التذكره، ج2، ص668
[10] . عجائب المخلوقات و غرائب الموجودات، ص 45
[11] . فيض القدير، ج1، ص305
[12] . بحار الانوار، ج101، ص334
[13] . الاتحاف، ص70
[14] . نور الابصار، ص121
[15] . الايام الشاميه، ص342
[16] . بحار الانوار، ج45، ص145
[17] . الكافي، ج4، ص571
[18] . كافي، ج4، ص572
[19] . كامل الزيارات، ص35، ح6
[20] . وسائل الشيعه، ج14، ص401، ح19459
[21] . فرحة الغري، ص96
[22] . وسائل الشيعه، ج14، ص401، ح19458
[23] . الطبقات (ترجمة الامام حسين عليه السلام )، ص85
[24] . مثير الاحزان، ص106
[25] . جواهر المطالب، ج2، ص299
[26] . مقتل خوارزمي، ج2، ص75
[27] . شذرات الذهب، ج1، ص67
[28] . نورالابصار، ص133
[29] . الصواعق المحرقه، ص294
[30] . الملهوف، ص226
[31] . انساب الاشراف، ج3، ص419
[32] . عبرات المصطفين، ج2، ص341
[33] . انساب الاشراف، ج3، ص416
[34] . البداية و النهايه، ج8 ، ص 205
[35] . مقتل خوارزمي، ج2، ص75
[36] . المنتظم، ج5، ص344
[37] . الرد علي المتعصب العنيد، ص50
[38] . مثير الأحزان، ص106
[39] . همان، ص106
[40] . تذكرة الخواص، ص265
[41] . همان.
[42] . سير اعلام النبلاء، ج3، ص316
[43] . البداية و النهايه، ج8 ، ص205
[44] . الاشارات الي اماكن الزيارات، ص25
[45] . دائرة المعارف، ج8 ، ص2
[46] . مثير الأحزان، ص6
[47] . تذكرة الخواص، ص 265
[48] . البداية و النهايه، ج8 ، ص205
[49] . نور الابصار، ص133
[50] . همان، ص135
[51] . الاتحاف، ص75
[52] . همان، ص97