ميقات حج
سال هشتم شماره سي ام زمستان 1378
نگرش سيستمي و جهانشمول در پيامهاي حج امام خميني(قدس سره)
احمد پور نجاتي
اشاره:
درباره مراسم آييني حج، گفته ها و نوشته هاي بيشماري از سوي عالمان و انديشه مندان ارائه شده است. بي ترديد آنچه از كلام و سيره پيشوايان معصوم(عليهم السلام)در اختيار جويندگان معارف ناب قرار گرفته، تابندگي و گره گشايي خاصي دارد.
حج همواره در نگاه ژرف انديشان، عبادتي پر رمز و راز و حيرت افزا بوده; به گونه اي كه هر كاوشگري براي دريافت حقيقت آن، ناگزير از اكتفا به وجهي از وجوه و بُعدي از ابعاد گرديده است.
به گواهي پاره اي پژوهش ها در زمينه كتابشناسي حج، تاكنون صدها اثر مكتوب و مدوّن در زمينه هاي گوناگون موضوعي و به زبان هاي مختلف، در قلمرو اين عبادتِ شگفت انگيز انتشار يافته است.
انكار نمي توان كرد كه در بخش عمده اي از آثار محققان و مؤلفان درباره حجّ، تنها به حوزه فقهي و آداب شكلي آن پرداخته شده و از جنبه هاي ديگر غفلت گرديده است. با اين وصف در گستره ميراثِ مكتوب حجّ، نمونه هايي بس ارزشمند و آموزنده و اعجاب آور از تلاش فكري و ذوقي و علمي مؤلّفان و مصنّفان مي توان ديد كه به عرصه هاي تربيتي، عرفاني، سياسي و جامعه شناسي اين مراسم آييني پرداخته اند.
هنوز تا واگشايي تمامي رمز و رازهاي حج راهي بس دراز پيش روي
--[6]--
كاوشگران است و البته چنين چشم اندازي اختصاص به حج ندارد بلكه تمامي احكام و آداب و عبادات اسلام چنين اند.
در عصر ما، يكي از شايسته ترين عرصه گشايي ها در زمينه معارف اسلامي از سوي حضرت امام خميني(قدس سره) صورت گرفته است.
مهمترين ويژگيِ نگرش امام راحل(قدس سره)به مباحث اسلامي، آزمودگي آن در عرصه تجربه عملي است، آنهم نه تنها در محدوده رفتار فردي بلكه در مقياس اجتماعي و حتّي در ابعاد حكومتي است.
ديدگاه هاي امام خميني(رحمه الله) در زمينه مسائل و موضوعات اسلامي، اگر در بدايت امر جنبه نظريه پردازانه داشته امّا سر انجام در فرايند تحقق تجربي مُهر تأييد و صحّت و توثيق خورده است.
در اين نوشته كه به مناسبت يكصدمين سال تولّد امام خميني(قدس سره) سامان يافته، كوشش شده تا با بهره گيري از شيوه تحليل محتواي پيام ها و سخنان امام راحل(قدس سره) درباره حج، دو ويژگي اساسي و مهمِّ نگرش ايشان در مورد يكي از فروعِ اسلام، از چشم اندازي جامعه شناسانه مورد توجه قرار گيرد.
دو ويژگي مورد نظر عبارتند از: «نگرش سيستمي» و «نگرش جهانشمولي».
نگارنده بر اين باور است كه رويكردِ نظريِ حضرت امام(قدس سره) نسبت به كلّيت اسلام، به مثابه كاملترين آيين آسماني براي رستگاري بشر، از همين دو ويژگي برخوردار است.
اميدوارم آنچه در پي مي آيد، گامي هر چند كوچك در مسير بازشناسي انديشه هاي بلندِ آن حكيم بزرگ تلقي شود.
در آغاز ناگزيرم به پاره اي مفاهيم مقدماتي بپردازم:
نگرش سيستمي
سيستم يا مجموعه معنادار، پيكره اي متشكل از اجزاي متكثّر است كه با يكديگر ارتباطي هدفمند و متضمّنِ مقصود دارند. اجزاي سيستم، جداگانه و مستقل از روابط سيستمي، فاقد هويّت و كارآمدي اند و بنابراين ماهيّتشان به نقش وجودي آنها در مجموعه وابسته است.
سيستمها انواع گوناگون دارند: برخي منطقي يا ذهني اند، برخي مكانيكي; مانند انواع ماشين ها و پاره اي اُرگانيك اند; مانند موجودات زنده.
شايد به گمان برخي، كاملترين
--[7]--
سيستم ها، مجموعه هاي زنده و مشخصاً ارگانيسم انساني باشد. اما به نظر مي رسد وجوه فوق مادّيِ ارگانيسم انسان در چارچوب چنين برداشتي از سيستم وجوديِ انسان قابل تفسير نيست; به بيان ديگر،انسان به عنوان يك سيستم يا مجموعه مادي ـ معنوي،مختصّاتي فراتر و پيچيده تر از يك سيستم زنده جانوري دارد كه با ساز و كارهاي بيوشيميايي تفسير پذير است.
پاره اي جامعه شناسان كه براي «جامعه» و «تاريخ» نيز هويتي مستقل قائل شده اند، گاهي دچار چنين خطاي تطبيقي ميان انسان و ديگر ارگانيسم هاي زنده گرديده اند.
درست است كه كُنشِ جامعه و حركت تاريخ، از منطق خاصي پيروي مي كند كه بي شباهت به منطق سيستمي در ارگانيسم زنده نيست امّا عنصر فرامادّي وجود انسان، جنبه هاي والاتري را در رفتار جامعه و تاريخ به ما نشان مي دهد.
مهمترين و شاخص ترين ويژگيِ نظريه سيستمي اين است كه فلسفه وجودي اجزاي يك مجموعه را موكول به فلسفه غايي كلّ آن مجموعه مي داند و كارآمدي و نقش آفريني مجموعه يا سيستم را حاصل هماهنگي و همبستگي متقابلِ كنشِ اجزاي آن مي انگارد.
به طور خلاصه ويژگي هاي نگرش سيستمي بدين شرح است:
1 ـ هدفمندي كلّ مجموعه
2 ـ هدف پذيري اجزاي مجموعه
3 ـ ارتباط متقابل اجزا با يكديگر و با كلّ مجموعه
4 ـ بازخورد يا فيدبك ; يعني سازوكار تعادل بخش در رفتار اجزاي مجموعه.
نگرش سيستمي در قلمرو راهبري و مديريّت اجتماعي، يكي از كامل ترين الگوهاي سامان دهي و اصلاح و توسعه جامعه بشري به شمار مي رود.
با آنكه اديان توحيدي و به ويژه كامل ترين آنها; يعني اسلام، از قرن ها پيش با چنين رويكردي در ميدان رستگاري و كمال انسان پا نهاده اند امّا دانش بشري تنها در سده هاي اخير توانسته است چنين منطقي را در مواجهه با واقعيات پيرامونيِ خويش و به ويژه در قلمرو حيات اجتماعي دريابد و به مثابه كشفي بزرگ و كارگشا به كار بندد.
نگرش جهانشمول
تلقّي واحد از هويّت تاريخي انسان،
--[8]--
فارغ از زمان تاريخي (تقويمي)، مكان تاريخي، تحولات تاريخي و به طور كلّي آنچه به دگرگوني ها و گونه گوني هاي ظاهري و عَرَضي هويت انسان مربوط مي شود، اساس و پايه نگرش جهانشمول است. در جهان بيني توحيدي اسلام، اعتقاد بر اين است كه تمامي انسانها، بي هيچ استثنا، بر فطرت آفريده شده اند. فطرت، مقوله اي بي زمان و غيرتقويمي است. در عين حال فطرت همزاد وجود نوعيِ انسان است. پس فطرت، يك مقوله تاريخي به مفهوم ذاتي و پايدار و لايتجزّاي وجود انسان است.
تاريخ بشر در عرض و طول زماني و جغرافيايي، جلوه گاه پاسخ او به «عهد الست» است. آغاز جهانشمولي فطرت را، همان لحظه بي زمانِ «عهد الست» بايد دانست.
در نگرش جهانشمول، تمامي مظاهر و تطوّرات و تكثّرات فرهنگي، اجتماعي، آييني و حتي سنّت هاي اخلاقي، جان مايه اي از آن فطرت نخستين دارند. پس سرانجام مي توانند زبان مفاهمه اي با يكديگر بيابند و به آن نقطه مشترك; يعني هويت تاريخي عهد الست برسند.
جهانشمولي نيازمند يك «مثال آرماني» يا يك «نمونه مطلوب» از انسان و جهان و مناسبات اين دو عالم صغير و كبير است. مفهوم حقيقي جهانشمولي چيزي جز «جهاني تلقي كردن انسان» و «انساني تلقي كردن جهان» نيست.
گرچه طرح نگرش جهانشمول در دهه هاي اخير به شدّت مورد تعرّض و نقد فلسفه «پُست مدرن» قرار گرفته امّا همگان مي دانند كه «پُست مدرنيزم» واكنشي تفريط كارانه و قابل پيش بيني نسبت به افراط كاري هاي فلسفه مدرنيزم است.
«نفي تمامي احكام عام و جهانشمول فلسفي و اخلاقي و علمي» از سوي جريان فلسفي پُست مدرن در واقع نفي غرب سالاري فرهنگي و فلسفي و اخلاقي و علمي است.
از آنجا كه اساس نگرش جهانشمول، وحدت و يكساني فطرت هاست، پس آيين مبتني بر فطرت، آييني جهانشمول و منطبق بر هويت تاريخي انسان است.
به طور خلاصه ويژگي هاي نگرش جهانشمول بدين شرح است:
1 ـ اعتقاد به هويت تاريخي انسان
2 ـ وحدت فطري انسان ها
3 ـ يگانگي نظام معنايي در جهان بشري
--[9]--
4 ـ كثرت فرهنگي
5 ـ اصل مسؤوليت مشترك مبتني بر تقدير مشترك
نگرش جهانشمول در قلمرو گسترش انديشه نظام واحد جهاني، نقش مهمّي خواهد داشت. لازم به توضيح و تأكيد نيست كه انديشه جهانشمول نمي تواند مبنايي براي توجيه نظام جهان تك قطبي باشد ; زيرا از اساس با آن منافات دارد. اوّلي بر پذيرش تكثّر فرهنگي استوار است و دوّمي بر يكسان سازي فرهنگي ابتنا دارد.
چشم انداز اسلام درنگرش سيستمي و جهانشمول
اينك مي بايست به اين پرسش بپردازيم كه نگرش سيستمي و جهانشمول در نظرگاه اسلامي چه نقش و تأثيري خواهد داشت.
به طور كلي دو گزاره ذيل مي تواند چشم انداز اسلام را در نگرش سيستمي و جهانشمول بيان كند:
1 ـ براي تحقق اسلام به عنوان يك آيين آسماني، هيچ راهي جز تحقق جامعِ آن به عنوان يك مجموعه (سيستم) نيست.
تحقق يك يا چند بخش يا يك يا چند وجه از مجموعه اسلام، از نيل به فلسفه غايي اسلام ناتوان است و بنابراين تمامي همّتِ متديّنان به اسلام بايد مصروف تحقّق مجموعه اي (سيستمي) اسلام گردد. لازمه عقلي و عقلايي چنين غايتي، فراهم ساختن امكان مديريت يا اداره جامعِ جامعه است. فلسفه حكومت در اسلام جز با تبيين نگرش سيستمي امكان پذير نيست; زيرا در غير اين صورت، نيازمند تمسّك به براهين عُرفي و عقلاني صِرف، به عنوان ضرورت اداره امور جامعه خواهيم شد.
2 ـ اسلام در اُسّ و اساس خويش يك آيين تاريخي، به مفهوم زمانيِ آن نيست.
پس تعلّقات زماني، چه در طول و چه در عرض، چه در پيشينه تاريخي و چه در گستره جغرافيايي و بالطّبع در قلمرو قومي، نژادي، تمدّني و مانند اينها ندارد. پس اسلام آيين تاريخي به مفهوم مقدّس و ذاتي انسان است. همزاد و همراه انسان است. مقوّم ذات انسان است. از اين رو آييني جهانشمول است و از همين رو دين حنيف خوانده شده كه با فطرت انسان سرشته و عجين است.
در چنين چشم اندازي از اسلام، تمامي كوشش هايي كه براي تحقق اين آيين پاك صورت مي گيرد، در واقع براي
--[10]--
بازگرداندن جهان انساني به تاريخيت معنوي و فطري خويش است.
حجّ، نماد جامع اسلامِ سيستمي و جهانشمول
آنچه تاكنون بيان شد، در واقع مي بايست مدخلي براي ورود به موضوع اصلي اين نوشته تلقي شود.
به گمان نگارنده، حضرت امام خميني(قدس سره) در پيام هاي حجِّ خويش، كوشيده اند جلوه هايي مهمّ از اسلام سيستمي و جهانشمول را ارائه دهند. در اين فصل به نمونه هايي از اين رويكرد امام راحل(قدس سره) اشاره خواهيم كرد:
1 ـ «اسلام داراي فرهنگ غني انسان ساز است كه ملتها را بي گرايش به راست و چپ و بدون در نظر گرفتن رنگ و زبان و منطقه به پيش مي برد و انسانها را در بُعد اعتقادي و اخلاقي و عملي هدايت مي كند و از گهواره تا گور به تحصيل و جستجوي دانش سوق مي دهد. اسلام در بُعد سياسي، كشورها را در همه زمينه ها، بدون تشبّث به دروغ و خُدعه و توطئه هاي فريبنده، به اداره و تمشيت حكومت سالم هدايت مي كند و روابط را با كشورهاي ديگري كه به زيست مسالمت آميز و خارج از ظلم و ستمكاري متعهّد هستند محكم و برادرانه مي كند، اقتصاد را به صورتي سالم و بدون وابستگي به نفع همگان در رفاه همه مردم، با اهمّيت به مستمندان و ضعيفان بارور مي كند و براي رشد بيشتر كشاورزي و صنعت و تجارت كوشش مي نمايد و در بعد نظامي به همه كساني كه صلاحيّت دفاع از كشور را دارند براي مواقع اضطراري تعليم نظامي مي دهد و در اين مواقع بسيج عمومي اختياري و احياناً اجباري مي كند. و در حال عادي براي دفاع از مرزها و تنظيم شهرها و ايمني جاده ها و حفظ نظم و انتظام، نيروي مؤمن ورزيده تربيت مي كند.»
2 ـ «در لبيك، لبيك، نه بر همه بتها بگوييد و فرياد «لا» بر همه طاغوت ها و طاغوتچه ها كشيد و در طوافِ حرم خدا كه نشانه عشق به حق است دل را از ديگران تهي كنيد و جان را از خوف غير حق پاك سازيد و به موازات عشق به حق از بت هاي بزرگ و كوچك طاغوت ها و وابستگانشان برائت جوييد كه خداي تعالي و دوستان او از آنان برائت جُستند و همه آزادگان جهان از آنان بريء هستند. و در لمس حجرالأسود بيعت با خدا بنديد كه با دشمنان او و رسولانش و صالحان و
1 ـ پيام امام خميني به زائران بيت الله الحرام، 25/5/1364
--[11]--
آزادگان، دشمن باشيد و به اطاعت و بندگي آنان، هر كه باشد و هر جا باشد، سر ننهيد و خوف و زبوني را از دل بزداييد، كه دشمنان خدا و در رأس آنان شيطان بزرگ، زبونند هر چند در ابزار آدم كشي و سركوبي و جنايتشان برتري داشته باشند.
و در سعي بين صفا و مروه با صدق و صفا سعي در يافتن محبوب كنيد كه با يافتن او همه بافت هاي دنيايي گسسته شود و همه شك و ترديدها فرو ريزد و همه خوف و رجاهاي حيواني زايل شود و همه دلبستگي هاي مادي گسسته شود و از آزادگي ها شكفته گردد و قيد و بند شيطان و طاغوت كه بندگان خدا را به اسارت و اطاعت كشند درهم ريزد.
و با حال شعور و عرفان به مشعرالحرام و عرفات رويد و در هر موقف به اطمينان قلب بر وعده هاي حق و حكومت مستضعفان بيفزاييد و با سكوت و سكون، تفكر در آيات حق كنيد و به فكر نجات محرومان و مستضعفان از چنگال استكبار جهاني باشيد و راه هاي نجات را از «حق» در آن مواقف كريمه طلب كنيد.
پس به «منا» رويد و آرزوهاي حقاني را در آنجا دريابيد كه آن، قرباني نمودن محبوب ترين چيز خويش در راه محبوبِ مطلق است و بدانيد تا از اين محبوب ها كه بالاترينش «حُبّ نفس» است و «حُبّ دنيا» تابع آن است نگذريد به محبوب مطلق نرسيد و در اين حال است كه شيطان را رجم كنيد و شيطان از شما بگريزد. و رجم شيطان را در موارد مختلف با دستورهاي الهي تكرار كنيد كه شيطان و شيطان زادگان همه گريزان شوند.
و شرط همه مناسك و مواقف براي رسيدن به آرزوهاي فطري و آمال انساني، اجتماع همه مسلمانان در اين مراحل و مواقف و وحدت كلمه تمامي طوايف مسلمين است بدون اعتنا به زبان و رنگ و قبيله و طايفه و مرز و بوم و عصبيّت هاي جاهلي.»
3 ـ «حج كانون معارف الهي است كه از آن محتواي سياست اسلام را در تمامي زواياي زندگي بايد جستجو نمود. حج پيام آور ايجاد و بناي جامعه اي به دور از رذايل مادي و معنوي است. حج تجلّي و تكرار همه صحنه هاي عشق آفرين زندگي يك انسان و يك جامعه متكامل در دنياست و مناسك حج مناسك زندگي است و از آنجا كه جامعه امّت اسلامي از هر نژاد و ملّتي بايد ابراهيمي شود تا به خيل امّت محمّد(صلي الله عليه وآله) پيوند خورد و يكي گردد و يَدِ
1 ـ از پيام امام خميني به زائران بيت الله الحرام، 16/5/1365
--[12]--
واحده شود، حج تنظيم و تمرين و تشكل اين زندگي توحيدي است. حج عرصه نمايش و آيينه سنجش استعدادها و توان مادي و معنوي مسلمانان است.»
آنچه ارائه شد فرازهايي از پيام هاي حج امام خميني(قدس سره) در سه سال پاياني عمر پربركت ايشان بود. گرچه به اقتضاي شرايط زماني و حوادث و تحولات سياسي در سال هاي مختلف و نيز به اعتبار جنبه هاي عبادي و رفتاري، بخش هايي از هر يك از پيام هاي آن حكيمِ عارف، به نكات آموزنده ديگر اختصاص داشته امّا يك مضمون مشترك و روح اصلي همواره در پيام هاي حج امام كه از سال ها پيش از پيروزي انقلاب اسلامي صادر مي كردند به چشم مي خورد كه حاوي همان نگرش سيستمي و جهانشمولي به اسلام است.
به نظر مي رسد وجهه نظري آنچه را كه امام خميني در عمل براي رسيدن به آن تلاش مي كردند و آن چيزي جز تحقق اسلامِ حكومتي در مقياس جهاني نبود، مي توان در مضمون مشترك پيام هاي حجِّ ايشان پيدا كرد.
اگر ادّعا كنيم كه يكي از مهمترين رموز درك و فهم سريع و انتقال شتابان كلام امام خميني(قدس سره)نه تنها در ميان مسلمانان بلكه در گستره جهاني، همين رويكرد نگرش سيستمي و جهانشمول به اسلام بوده سخن به گزافه نگفته ايم.
از همين منظر مي توان گفت كه نگرش امام خميني به اسلام حكومتي دقيقاً ماهيتي انساني و جهاني داشته و فارغ از مرزبندي هاي اعتباري بوده است.
* پي نوشتها:
1 ـ از پيام امام خميني به زائران بيت الله الحرام، 29/4/1367
|