ميقات حج
سال نهم شماره سيو سوم پاييز 1379
جلوه هايي از «جهت طواف كعبه» در علم و طبيعت
احكام و دستورهاي اسلامي هر يك راز و رمزهايي دارد كه دستيابي به آنها انسان را در اعتقادات ديني قوي تر و راسخ تر مي سازد. بسياري از اين اسرار و معارف از زبان معصومين(عليهم السلام) در روايات و احاديث ديني نقل شده و برخي نيز به تدريج با گسترش علم و دانش بشري كشف گرديده است. مقاله اي كه در پيشديد خوانندگان گرامي قرار دارد، توسّط يكي از اساتيد محترم دانشگاه به رشته تحرير درآمده و گرچه نمي توان آن را به عنوان يك نظر قطعي پذيرفت; زيرا احكام اسلام جنبه تعبدي داشته و مسلمانان تنها بر اساس دستور خداوند به آنها عمل مي كنند و هرگز عمل به آن احكام متّكي بر اينگونه امور نيست، ليكن نشر اينگونه مطالب خالي از لطف نبوده، چه بسا آغازي براي تحقيقات بيشتر در اين زمينه ها باشد.
فصل اوّل
روابط «جهت طواف كعبه» با پديده هاي طبيعي
1 ـ «جهت طواف كعبه» با جهت حركات ماه، زمين و اكثر سيّارات منظومه شمسي.
} قُلْ انْظُرُوا مَاذَا فِي السَّمَوَاتِ وَالاَْرْضِ...{.
«بگو به آنچه در آسمان ها و زمين است، نظر بيفكنيد».1
ماه درجهت طواف كعبه حول محورخودونيزبه دورزمين مي چرخد(شكل1)2. زمين درجهت طواف كعبه به دور خودونيزبه دورخورشيد مي چرخد(شكل هاي 23،34، 45).
شكل 1: مسير چرخش ماه به دور
زمين در جهت طواف كعبه است.
شكل 2: مسير چرخش زمين و ماه به دور خورشيد در جهت طواف
كعبه است.
شكل 3: مسير چرخش زمين به دور خودش در جهت طواف
كعبه است.
شكل 4: مسير چرخش زمين به دور خورشيد در جهت طواف كعبه
است.
هنگامي كه منظومه شمسي، از نقطه اي در فضا به طوري ديده شود، كه قطب شمال خورشيد در جلوي ديد باشد، مشخص مي شود كه همه سيّارات ـ به جز زهره و اورانوس ـ در يك جهت از غرب به شرق، يا خلاف گردش عقربه هاي ساعت و در جهت طواف حاجيان به دور خانه خدا، به دور خود و به دور خورشيد مي گردند. جهت اين گردش را در ستاره شناسي، «مستقيم» مي نامند. گردش يا چرخش جهت مخالف، يعني در جهت عقربه هاي ساعت، يا خلاف جهت طواف كعبه را، وقتي كه از قطب شمال نظاره شود. «حركت معكوس» مي نامند. در بين مدارهاي مريخ و مشتري، چندين هزار جرم كوچك كشف شده اند، كه سيّارك نام دارند. قطر اكثر سيّارك ها، كمتر از 80 كيلومتر است، امّا بعضي هم قطرشان 6/1 كيلومتر است. همه سيّارك ها در جهت مستقيم; يعني
در جهت طواف كعبه، به دور خورشيد مي چرخند (شكل 5)6. ستاره هاي دنباله دار كه عرفاً به «نحس» بودن مشهورند، در خلاف جهت طواف خانه خدا مي چرخند (شكل 6)7.
شكل 5: چندين هزار سيارك در جهت طواف كعبه به دور خورشيد
مي چرخند.
شكل 6: ستاره هاي دنباله دار كه عرفاً به نحس بودن
مشهورند در خلاف جهت طواف مي چرخند.
2 ـ «جهت طواف كعبه» با حركت نپتون و يكي از اقمار آن8.
حركت نپتون به دور محورش، در جهت عادي مستقيم; يعني در جهت طواف حاجيان به دور كعبه است. نپتون داراي دو قمر به اسامي تريتون (Triton) و نرييد
(Neried) است. تريتون يك قمر بزرگ با قطر 6000 كيلومتر است. باعث تعجب است كه تريتون در جهتي معكوس ـ يعني خلاف جهت طواف به دور خانه خدا ـ به دور نپتون مي گردد، به همين دليل ستاره شناسان حدس مي زنند كه تريتون زماني پس از پيدايش منظومه شمسي به اسارت نپتون درآمده است.
3 ـ «جهت طواف كعبه» با كهكشانهاي مارپيچي.
كهكشان ها در شكل هاي گوناگوني ديده مي شوند ولي كلا سه نوع اصلي دارند: مارپيچي، بيضي شكل و بي نظم9. جهت باز شدن اين مارپيچ ها برخلاف چرخش عقربه هاي ساعت و هماهنگ با جهت طواف كعبه است (شكل 7)10.
شكل 7: كهكشان راه شيري كه
منظومه شمسي ما در آن واقع است، حدود 200 ميليارد ستاره دارد. شكل آن تداعي كننده
طواف.
4 ـ پيچش رشته هاي تشكيل دهنده مو و پشم جانداران در «جهت طواف كعبه» است.
ساده ترين راه پيچ، يا تاب خوردگي اسكلت زنجير پپتيدي، ساختمان مارپيچ آلفاي راست گرد است (شكل 8)11.
چنان كه اسيدهاي آمينه (آل) را، كه به طور طبيعي يافت مي شوند، در نظر بگيريم، دو نوع مارپيچ: يكي راست گرد (در جهت طواف كعبه) و ديگري چپ گرد مي توان ساخت، كه مارپپچ هاي راست گرد، به طور قابل ملاحظه اي پايدارترند. در ميان تمام پروتئين هاي
طبيعي كه تا به امروز مطالعه شده اند، مارپيچ آلفا، راست گرد است. در كراتين هاي آلفاي مو و پشم سه يا هفت عدد از اين مارپيچ هاي آلفا ممكن است به هم بپيچند و طناب هاي سه رشته اي يا هفت رشته اي را، كه با اتصالات متقابل دي سولفيد به هم مي پيوندند، تشكيل بدهند (شكل 9)12.
همان طور كه ملاحظه مي شود، پروتئين هاي طبيعي، در جهت طواف خانه خدا، حول يك محور مي پيچند!
شكل 8: ساختمان مارپيچ آلفا. زنجير پپتيدي تمام پروتئين هاي طبيعي مارپيچ آلفاي راست گرد در جهت طواف كعبه است. ؤ
شكل 9: ساختار مو و پشم. در كراتين هاي آلفاي مو و پشم سه تا هفت عدد از مارپيچ هاي آلفا در جهت طواف كعبه به هم مي پيچند.
5 ـ پيچش رشته هاي تشكيل دهنده كروموزوم هاي كليّه جانداران در «جهت طواف كعبه» است.13 و 14
} فَلْيَنظُرْ الاِْنسَانُ مِمَّ خُلِقَ{.
«انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است.»15
الگوي خلقت هر انسان، براساس اطلاعات ژنتيكي موجود، در رشته هاي DNAاوست. كروموزوم ها، از DNA ساخته شده اند. در مدل ساختمان DNA واتسن و كرك، دو زنجير پلي نوكلئوتيد، در يك مارپيچ آلفاي راست گرد مضاعف (در جهت طواف كعبه)، به هم پيچيده اند (شكل 10). ساختمان RNA نيز مارپيچ آلفاي راست گرد (در جهت طواف كعبه) است.
شكل 10: DNA يك مارپيچ آلفاي راست گرد در جهت طواف كعبه است.
6 ـ «جهت طواف كعبه» با ساختار آميلاز همسو است!
نشاسته از دو قسمت آميلاز (amylose) و آميلوپكتين (amylopectin) تشكيل شده است.16 آميلاز با هالوژن يد، ايجاد رنگ آبي مي كند. علت آن، توانايي يد در مستقر شدن در درون ساختار مارپيچي است، كه از به هم پيوستن تكپاره هاي گلوكز تشكيل شده است. هنگامي كه آميلاز در آب قرار گيرد، اين مارپيچ راست گرد حاصل مي شود (شكل11)17. جهت اين مارپيچ با جهت طواف كعبه هماهنگ است.
شكل 11: ساختار مارپيچ راست گرد آميلاز با جهت طواف كعبه همسو است.
7 ـ «جهت طواف كعبه» با جهت پيچش ذاتي گياهان.
} أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَي الاَْرْضِ كَمْ أَنْبَتْنَا فِيهَا مِنْ كُلِّ زَوْج كَرِيم{
«آيا به زمين نمي نگرند كه چگونه ما از هر جفتي گياه رويانيديم.»18
رشد و حركت گياهان بر دو نوع است:
الف ـ حركات ذاتي است، كه نسبتاً مستقل از عوامل زيست محيطي هستند.
ب ـ حركاتي است كه از محيط زيست ناشي مي شود. رشد و حركت ذاتي گياهان مانند پيچك، در جهت خلاف چرخش عقربه هاي ساعت و هماهنگ با جهت طواف كعبه است (شكل 12)19.
شكل 12: رشد پيچك در جهت خلاف چرخش عقربه هاي ساعت و هماهنگ با جهت طواف كعبه است.
8 ـ «جهت طواف كعبه» با جهت اوج گرفتن عقاب ها و پليكان ها.
} أَوَلَمْ يَرَوْا إِلَي الطَّيْرِ فَوْقَهُمْ...{.
«چرا به پرندگان كه بالاي سرشان در پروازند، نمي نگرند؟»20
پرندگاني چون عقاب ها و پليكان ها در جهت مارپيچ راست گرد; يعني در جهت طواف كعبه، از زمين برمي خيزند. در اين حال، توده هواي گرم، آن ها را به ارتفاعات بالاتر سوق مي دهد و به پرواز ادامه مي دهند (شكل 13)21.
شكل 13: عقابها و پليكانها در جهت طواف كعبه و بر خلاف چرخش عقربه هاي ساعت اوج مي گيرند. اين شكل تداعي كننده معراج از كعبه به بيت المعمور است.
9 ـ اكثريت قريب به اتفاق هسته هاي عناصري كه دنياي هستي را تشكيل مي دهند، در ميدان مغناطيسي جهان، در «جهت طواف كعبه» مي چرخند!
به طور متوسط، از هر هزار اتمي كه در جهان (Univrse) هست، تعداد 927 عدد هيدروژن، 71 عدد هليوم و صرفاً يك عدد آن از عناصر سنگين تر است.22 پس دنياي ما، دنياي هيدروژن است. هسته هيدروژن از يك پروتون تشكيل شده است. خواص پروتون را در ميدان مغناطيسي زمين، منظومه شمسي و يا جهان و يا در رزونانس مغناطيسي هسته، NMR (شكل 14)23، در صورتي مي توان توجيه كرد كه براي آن اسپين فرض كنيم. اسپين هسته هيدروژن (پروتون) مي تواند، يا در جهت طواف خانه خدا، يا مخالف جهت طواف كعبه باشد (شكل 15)24. تعداد پروتون هايي كه در جهت طواف كعبه، به دور خود مي چرخند، متناسب با قدرت ميدان مغناطيسي (0B)، بيشتر از
پروتون هايي است كه مخالف جهت طواف كعبه، به دور خود مي چرخند. اسپين كردن در خلاف جهت چرخش عقربه هاي ساعت; يعني در جهت طواف كعبه، بردار اندازه حركت زاويه اي و بردار گشتاور مغناطيسي پروتون را در جهت ميدان مغناطيسي 0B در ترازي با انرژي كمتر; يعني با پايداري بيشتر، قرارمي دهد (شكل16 ـ ب).25 اسپين كردن پروتون ها، هنگامي كه در ميدان مغناطيسي قرار بگيرند، مي تواند موافق چرخش عقربه هاي ساعت; يعني مخالفت جهت طواف كعبه باشد. در آن صورت، بردار اندازه حركت زاويه اي و بردار گشتاور مغناطيسي پروتون، مخالف جهت ميدان مغناطيسي اعمال شده (Bْ) قرار مي گيرد و پروتون ها در ترازي با انرژي بيشتر; يعني با پايداري كمتر قرار مي گيرند. همين بحث را مي توان در مورد H3، c13، F19، P31، Fe57،Se 77، Yb171، W183،Pt 187، Os195، Hg199،Tl205،Pb 207 كه داراي اسپين 21 و نسبت ژيرومغناطيسي مثبت هستند، انجام داد. در هسته هايي كه اسپين بيش از21 دارند و نسبت ژيرومغناطيسي آن ها مثبت است ـ مانند: H2، Li7، B11، N14،Na23، Al27، S33، Cl35، Cl37، K39، V51، Mn55،Co 59، Cu63، Cu65، As75،Br 79، Br81، Mo95، I127، Ba135 و Ba137ـ اگرچه تعداد ترازهاي انرژي بيش از دو عدد است امّا هسته هايي كه در جهت طواف كعبه اسپين مي كنند، پايدارترند از هسته هايي كه برخلاف جهت طواف كعبه به دور خودمي چرخند. هسته هايي كه نسبت ژيرومغناطيسي آن ها منفي است، نظير: Be9، N15،O 17،Si 29، Y89، MO97، Rh103، AG109، cd113، Sn115، Sn117، Sn119، Te125، Xe129 و Tm169 ـ هنگامي كه در جهت طواف كعبه اسپين كنند، ناپايدارترند تا در جهت خلاف آن. حالت آنان مانند الكترون است (شكل 16 ـ الف)25 كه گشتاور مغناطيسي آن برخلاف جهت ميدان مغناطيسي است.
شكل 14: طيف سنج هاي MNR ـ 60 مگاهرتز (بالا) و 500 مگاهرتز (پايين).
شكل 15: در غياب ميدان مغناطيسي (0B) هسته هاي مغناطيسي داراي انرژي برابر هستند. هنگامي كه ميدان مغناطيسي (0B) اعمال مي شود، هسته هايي كه در جهت طواف كعبه اسپين مي كنند، همسوي ميدان مغناطيسي مي شوند و از پايداري بيشتري برخوردار مي شوند. تعداد آنها نيز بيشتر است. امّا هسته هايي كه بر خلاف جهت كعبه اسپين مي كنند، ناپايدارترند. تعداد آنها نيز كمتر است.
شكل 16: الف: الكترون چرخنده. ب: پروتون چرخنده. در اين شكل الكترون و پروتون با جهت يكسان اسپين (در جهت طواف كعبه) نمايش داده شده اند. بنابر اين، بردارهاي اندازه حركت زاويه اي داراي جهت يكسان (به سمت بيت المعمور) هستند. بردار گشتاور مغناطيسي پروتون با توجّه به بار مثبت آن در جهت بالا (بيت المعمور) است. بردار گشتاور مغناطيسي الكترون با توجّه به بار منفي آن در جهت پايين است.
10 ـ در نيمكره شمالي «جهت طواف كعبه» موافق با جهت چرخش گردبادهاي «بالابرنده» و مخالف با جهت گردابهاي «غرق كننده» است!
در نيمكره شمالي جهت چرخش گردبادها، طوفان ها، سيكلون ها و هاريكن ها خلاف چرخش عقربه هاي ساعت; يعني هماهنگ با جهت طواف دور خانه خداست. به عكس، جهت گردابها و آنتي سيكلون ها در نيمكره شمالي، موافق چرخش عقربه هاي ساعت و برخلاف جهت طواف دور خانه خداست (شكل هاي 1726، 1827، 1928. باتوجه به حركت وضعي زمين جهت چرخش ظاهري سيكلون ها و آنتي سيكلون ها در نيمكره جنوبي عكس نيمكره شمالي است.
شكل 17: در نيم كره شمالي جريان هوا در اطراف طوفان ها در جهت طواف كعه است به گونه اي كه معمولا آنچه در سطح زمين قرار دارد به آسمان پرتاب مي شود.
شكل 18: ساختار يك هاريكن و جريان هاي هوايي وابسته آن.
شكل 19: جهت سليكون در خليج مكزيك هنگام تقويت هاريكن در جهت طواف كعبه است.
11 ـ «جهت طواف كعبه» با جهت حركات ورزشي!
جهت چرخش در ورزش هاي باستاني، دو، اسب دواني و مسابقات اتومبيل راني و غيره همه مخالف چرخش عقربه هاي ساعت و در جهت طواف كعبه است.
12 ـ «جهت طواف كعبه» با جهت باز كردن اكثر قفل ها، پيچ راديو، تلويزيون و ساير لوازم برقي و شيرفلكه ها!
اكثر قريب به اتفاق قفل ها با چرخانيدن كليد در خلاف چرخش عقربه هاي ساعت; يعني با چرخانيدن در جهت طواف كعبه باز و با چرخانيدن در جهت چرخش عقربه هاي ساعت بسته مي شوند.
كليدهاي وسايل الكترونيكي نظير راديو، تلويزيون، اجاق الكتريكي، اتو، و غيره نيز اغلب با چرخانيدن در جهت طواف كعبه باز و با چرخانيدن بر خلاف اين جهت بسته مي شوند.
اكثر قريب به اتفاق شيرفلكه هاي آب، نفت و گاز با چرخانيدن برخلاف چرخش عقربه هاي ساعت; يعني در جهت طواف كعبه باز و برخلاف آن بسته مي شوند.
فصل دوّم
روابط نمادين «جهت طواف كعبه» با نمودهاي علمي
1 ـ رابطه ضرب برداري با «جهت طواف كعبه»
حاصل ضرب برداري دو بردار a و b كه به صورت b × a نوشته مي شود، بردار ديگري است مانند c : b × a = c، بزرگي c به صورت sin ز ab = cتعريف مي شود كه در آن ز زاويه كوچكتر ميان a و b است.
راستاي c حاصل ضرب برداري دو بردار a و b بر صفحه اي كه از a و bتشكيل مي شود، عمود است.29
براي تعيين سوي بردار c به شكل 20 مراجعه مي كنيم. پيچ راست گردي را كه محور آن بر صفحه a و b عمود است درنظر مي گيريم. آن را از a به b به اندازه زاويه زمي چرخانيم. در اين حالت، پيشروي پيچ، همان جهت بردار حاصل ضرب b × a خواهد بود (شكل 20 ـ الف). روش مناسب ديگر براي تعيين جهت حاصل ضرب برداري، به صورت زير است.
محوري را كه بر صفحه a و b عمود است و از مبدأ دو بردار مي گذرد، درنظر مي گيريم. سپس انگشتان دست راست خود را حول اين محور خم مي كنيم و به كمك نوك انگشتان، بردار a را در جهت زاويه كوچك تر ميان دو بردار به طرف بردار bمي آوريم. شست دست راست را، در حالي كه آن را مستقيم به طرف بالا نگه داشته ايم، جهت حاصل ضرب b × a را نشان مي دهد (شكل 20 ـ ب).
روش هاي توصيف شده در شكل 20 روش هايي قراردادي اند. دو بردار a و b يك صفحه را تشكيل مي دهند و از هر صفحه مي توان دو جهت به طرف خارج انتخاب كرد. ما قرارداد قاعده دست راست يا پيچ راست گرد را انتخاب مي كنيم. در صورت انتخاب قاعده دست چپ يا پيچ چپ گرد، عكس جهت انتخابي b × a را خواهيم داشت. چون ضرب برداري به صورت b × a نوشته مي شود، آن را ضرب ضربدري a و b نيز مي گويند و مي خوانند a ضربدر b. بنابراين، حاصل ضرب هاي a × b و b × a با هم برابر نيستند و
به همين دليل است كه ترتيب عوامل ضرب در ضرب برداري اهميت دارد. درواقع a × b - = b × a (شكل 21 ـ پ). اين موضوع از اين واقعيت نتيجه مي شود كه بزرگي absinز با بزرگي basinز مساوي است ولي جهت b × a با جهت a × bيكي نيست.
علت اين امر آن است كه پيچ راست گرد اگر از a به b و تحت زاويه ز بپيچد در يك جهت، و اگر از b به a و تحت زاويه ز بپيچد در جهت مخالف پيش مي رود. همين نتيجه را با استفاده از قاعده دست راست مي توان به دست آورد. اگر زمساوي ³90 باشد a، b و c (b × a = C) هرسه بر هم عمودند و يك دستگاه مختصات سه بعدي راست گرد را تشكيل مي دهند. باتوجه به مطالب گفته شده جهت طواف حول كعبه معناي فيزيكي مهمي دارد. همان گونه كه حاصل ضرب هاي a × b و b × a با هم برابر نيستند، طواف از طرف چپ به راست با طواف از جهت راست به چپ با هم برابر نيستند. همان گونه كه پيچ راست گرد اگر از a به b و تحت زاويه ز بپيچد، در يك جهت (بالا) (شكل 20 ـ الف)، و اگر از bبه a و تحت زاويه ز بپيچد، در جهت مخالف (پايين) پيش مي رود (شكل 20 ـ ج).
شكل 20: ضرب برداري. (الف) در رابطه b×a=c، جهت cجهت پيشروي پيچ راست گرد (به سمت بيت المعمور) است وقتي كه پيچ از a به سمت b در داخل زاويه كوچكتر (در جهت طواف حول كعبه) بچرخند. (ب) جهت c را از «قاعده دست راست» مي توان به دست آورد. به اين ترتيب كه اگر دست راست خود را طوري نگه داريم كه چهار انگشت بسته شده در جهت چرخش a به b (يعني در جهت طواف حول كعبه) باشد انگشت شست جهت c (بيت المعمور) را نشان خواهد داد. (پ) هر گاه جاي عوامل ضرب را عوض كنيم، يعني وقتي كه پيچ در جهت پيشروي پيچ چپ گرد (خلاف جهت طواف حول كعبه) بچرخد، علامت حاصل ضرب برداري تغيير مي كند: a×b-=b×a. با استفاده از قاعده دست راست يا قاعده پيشروي پيچ راست گرد ثابت مي شود كه cو c'در خلاف جهت يكديگرند.
طواف از چپ به راست مطابق دستور شرع است و موجب صعود به سمت بيت المعمور مي گردد و مي تواند مورد قبول واقع شود. به عكس، طواف از راست به چپ مخالف دستور شرع و موجب تنزل است و مورد قبول واقع نمي شود.
2 ـ رابطه «جهت طواف كعبه» با حاصل ضرب برداري نيرو و مكان.
طواف يك حاجي را مي توان با «حاصل ضرب برداري نير و مكان» مقايسه كرد (شكل 23)30. بردار F يك نيروست كه مي خواهد r را (كه يك بردار مكان است) در حول مبدأ O بچرخاند. كعبه را در نقطه O فرض كنيد و فاصله حاجي را با خانه كعبه rبدانيد. سعي و طواف حاجي را در جهت F بدانيد كه با rزاويه ز را مي سازد. جهت طواف در اين حالت به گونه اي است كه همواره شانه چپ حاجي به طرف كعبه است. در مورد اين مسأله مي خواهيم اندازه حاصل ضرب برداري و نيز راستا و سوي آن را تعريف كنيم. براي مشخص ساختن راستا و سو، مي توانيم بردارها را به دست اي از محورهاي مختصاتي دكارتي، x، y و z ارجاع دهيم. اگر توافق كنيم كه F و r در صفحه xy قرار دارند، آن گاه مختصات سوم را با مشخص ساختن n به عنوان بردار بعد واحد كه در راستاي محور z قرار دارد، مي توانيم وارد سازيم. سوي بردار n همان است كه به طور معمول بهوسيله قاعده پيچ دست راست مشخص مي گردد. پيچانيدن يك پيچ دست راست در راستا و سوي nبايستي چنان باشد كه با انجام آن F سبب چرخانيدن r گردد. همان طور كه در شكل نشان داده شده است، حاصل ضرب برداري چنين تعريف مي شود: n ز sin rF = J
بنابراين، J يك بردار جديد است كه از مبدأ مختصات مي گذرد و در طول محور zبه سوي بالا عمل مي كند. موقعيت و ابعاد آن، تمامي آنچه را كه در مورد وضعيت مشخص شده در شكل نياز داريم، به ما خواهد گفت. بردار J بردار گشتاور نيرو در پيرامون يك نقطه است و چنان برداري را گشتاور پيچشي يا لنگر پيچشي مي نامند كه به طور دقيق تعريف شده و با نيروي پديدآورنده اش با زاويه هاي قائم عمل مي كند.
به عبارت ساده تر، همان طور كه حاصل ضرب برداري نيرو و مكان يك بردار جديد است كه از مبدأ O مي گذرد و در طول محور Z به سوي بالا عمل مي كند. طواف حاجي
به گونه اي كه شانه چپ وي به طرف كعبه باشد، برداري ايجاد مي كند كه از كعبه به سوي بالا (بيت المعمور) صعود نمايد.
بنابراين، اگر حاجي خلاف جهت طواف كند ـ يعني شانه راستش به طرف كعبه باشد ـ حاصل ضرب برداري طواف وي برداري خواهد بود كه از مبدأ مختصات ـ كه در اين جا كعبه است ـ مي گذرد و در طول محور Z به سوي پايين (مركز زمين) سقوط مي كند.
شكل 21: حاصل ضرب برداري نيرو مكان. بردار گشتاور پيچشي بر بردارهاي پديدآورنده اش عمود است.
3 ـ رابطه «جهت طواف كعبه» با «حاصل ضرب برداري اندازه حركت زاويه اي و مكان».
در شكل 22، P بردار اندازه حركت يك ذرّه است، اندازه حركت P برداري است برابر با جرم × سرعت. P مي خواهد r را (كه يك بردار مكان است) در حول مبدأ O بچرخاند. حاصل ضرب برداري P و r، بردار جديدي خواهد بود كه همان طور كه در شكل 22 نشان داده شده است، از مبدأ به سوي بالا و عمود بر P و r عمل خواهد كرد. اين بردار گشتاور اندازه حركت يا بردار اندازه حركت زاويه اي نام دارد.
بنابراين، بردار حركت زاويه اي از طريق مبدأ مختصات عمل مي كند و بر راستاي چرخش عمود است و در سويي است كه از قاعده پيچ دست راست در مشخص كردن راستاي چرخش پيروي مي كند.
شكل 22: حاصل ضرب برداري اندازه حركت زاويه اي و مكان. بردار اندازه حركت زاويه اي در محور z و بردارهاي پديد آورنده اش در محورهاي x و y عمود است.
اكنون مي توانيم اندازه حركت زاويه اي را براي يك طواف كننده حول كعبه تعريف كنيم. (شكل 23 طواف حاجي را با دو جهت متفاوت چرخش نمايش مي دهد.) چنانچه حاجي شانه چپ خود را به سمت كعبه قرار دهد و طواف كند، يك بردار جديد كه از كعبه مي گذرد و به طرف بيت المعمور مي رود، ايجاد خواهد شد. اگر حاجي در حال طواف شانه راست خود را به طرف كعبه قرار دهد، بردار حركت زاويه اي وي از كعبه به سمت مركز زمين خواهد رفت.
شكل 23: نمايش بردار انداره حركت زاويه اي در دو جهت متفاوت. چنان كه جسم چرخنده در جهت طواف كعبه بچرخد بردار اندازه حركت زاويه اي به سمت بالا خواهد بود. اگر جسم چرخنده درخلاف جهت طواف حول كعبه بچرخد بردار اندازه حركت زاويه اي به سمت پايين خواهد بود.
4 ـ رابطه «اندازه حركت زاويه ها و گشتاورهاي مغناطيسي الكترون و پروتون» با جهت طواف كعبه.31
در دنياي ريز (ميكرو)، ذرّات باردار متحركت (چرخنده)، ميدان هاي مغناطيسي و الكتريكي پديد مي آروند. الكترون و پروتون را مي توانيم از ديدگاه اندازه حركت زاويه اي اسپين آن ها و نيز بردرا گشتاورهاي مغناطيسي با طواف حجاج بيت الله الحرام حول خانه خدا مقايسه كنيم.
در شكل (16 ـ الف) الكترون ها به صورت جسم چرخنده و داراي بار منفي نمايش داده شده اند و به پيروي از قانون پيچش دست راست براي بردارها، مي توانيم اندازه حركت زاويه اي اسپين را با بردار I نمايش دهيم. دوقطب مغناطيسي پديدآمده بهوسيله الكترون را مي توان با بردار َ نمايش داد. بردار نمايش دهنده اندازه حركت زاويه اي اسپيني I براي الكترون، با بردار نمايش دهنده گشتاور مغناطيسي آن (َ) ناهمسو (مخالف از نظر علامت) است. شكل (16 ـ ب) تصوير قابل مقايسه اي را براي اسپين پروتون نمايش مي دهد. برخلاف الكترون، بردار نمايش دهنده اندازه حركت زاويه اي اسپين پروتون I، با بردار نمايش دهنده گشتاور مغناطيسي آن (َ)، همسو (يعني با علامت يكسان) است. بنابراين، بردار نمايش دهنده گشتاورهاي مغناطيسي الكترون و پروتون (َ) داراي جهت هاي مخالف هستند; يعني هر حاجي كه مثل پروتون بار مثبت دارد يا نيت او تقرّب به خداست، طواف موجب معراج وي از كعبه به سوي بيت المعمور مي شود (َ به سمت بالا). به عكس آن حاجي كه مثل الكترون بار منفي دارد و طواف را با نيت غيرخدا انجام مي دهد، مانند الكترون كه بردار گشتاور مغناطيسي اش در جهت پايين است، طوافش او را به سمت خلاف جهت بيت المعمور خواهد برد و تنزّل خواهد كرد و معراج نخواهد داشت.
5 ـ رابطه «جهت طواف كعبه» با رفتار ژيروسكوپي و رزونانس مغناطيسي هسته.32
مي توان ژيروسكوپي را درنظر گرفت كه مانند شكل 24 از طريق محور چرخشي افقي اش، به برجكي متصل است و ما مي توانيم مشخص سازيم كه چرخ دوّار سنگيني نسبت به ناظري در بالاي برجك، همسوي عقربه هاي ساعت مي چرخد. حال اگر بتوانيم
امكان مشاهده سيستم را در غياب گرانش را تصور كنيم، در آن صورت، ژيروسكوپ موضع خود را حفظ خواهد كرد. درواقع، اگر چرخ دهنده ها بي مالش بودند، ژيروسكوپ براي هميشه در چرخش مي ماند. اكنون، اگر گرانش پيدا شود، نيرويي برابر با g×m كه به سمت پايين عمل مي كند، برچرخ دوار اعمال خواهدشد. همان گونه كه در بالاي برجك ديده مي شود، اين چرخش در خلاف جهت عقربه ساعت است. چرخانيدن ژيروسكوپ در سوي مخالف، منجر به حركت تقديمي در راستاي عقربه ساعت خواهد شد.
شكل 24: ژيروسكوپ. راستاي چرخش بر راستاي حركت تقديمي عمود است. حركت تقديمي موجب مي شود تا ژيرسكوپ از طريق چرخ دوار نيروي گرانش F را خنثي سازد. طواف حول كعبه نيز ايجاد نيرويي برخلاف جاذبه هاي خاكي مي كند كه موجب معراج انسان مي شود.
هسته هاي عناصر مغناطيسي، بهويژه هيدروژن ـ1 و كربن ـ13، همچون اجسام باردار چرخنده رفتار مي كنند. چنان كه آن ها را در معرض تأثير يك ميدان مغناطيسي قرار دهيم، داراي حركت تقديمي خواهند شد (شكل 25)33.
شكل 25: حركت تقديمي يك مغناطيس هسته اي در يك ميدان مغناطيسي تداعي كننده طواف كعبه است.
در اين جا بين حركت تقديمي ژيروسكوپ در صفحه افقي در پيرامون برجك و حركت تقديمي يك مغناطيس هسته اي در يك ميدان مغناطيسي و نيز طواف حاجي پيرامون كعبه تشابه نمادين بسيار جالبي وجود دارد. حركت تقديمي موجب مي شود ژيروسكوپ از طريق چرخ دوار، نيروي گرانش را خنثي سازد. طواف حول كعبه به ترتيبي كه سمت چپ حاجي به طرف خانه خدا باشد نيز سبب ايجاد نيرويي برخلاف جاذبه هاي خاكي است كه موجب معراج انسان به سمت بيت المعمور مي شود.
6 ـ رابطه «جهت طواف كعبه» با جهت قرار گرفتن قلب در بدن.
قلب درون قفسه سينه ميان دو شش، متمايل به طرف چپ جا دارد و نوك آن متوجه طرف چپ است (شكل 26). كعبه خانه دل است و همه قلب ها متمايل و متوجه اين خانه اند. كعبه محوري است كه قلب ها به دور آن در چرخش اند.34
شكل 26: نوك قلب متوجّه طرف چپ است. كعبه بايد در طرف چپ طواف كننده باشد. كعبه محوري است كه قلب ها به دور آن در چرخش اند.
فصل سوّم
فطري بودن هدايت الهي و حكم «جهت طواف كعبه»
اسلام دريچه اي از طبيعت و آفرينش به روي عبادت كنندگان مي گشايد تا عبادتشان از روي معرفت و يقين باشد. در اين بخش، ابتدا درباره فطري بودن هدايت الهي بحث
خواهد شد. سپس مواردي كه در متن مقاله، تحت عنوان روابط مستقيم و يا نمادين ارائه شده است، به عنوان امثال و شواهد فطري بودن حكم «جهت طواف كعبه» معرفي مي شود.
1 ـ فطري بودن هدايت الهي
} فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً فِطْرَةَ اللهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لاَ تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ{.
«رو به سوي ديني آور كه همه معارفش عادلانه و خالي از افراط و تفريط است و از فطرتي سرچشمه مي گيرد كه خداي تعالي بشر را بر آن فطرت آفريده، آفرينش خدا هيچ تغيير نپذيرد. اين است دين پابرجا، اما بيشتر مردم نمي دانند.»35
از اين آيه سه نكته برداشت مي شود:
الف ـ اسلام بشر را به عقايد و دستورالعمل هايي دعوت مي كند كه از فطرت خود بشر سرچشمه مي گيرد; يعني اساس دين اسلام فطرت انساني است.36 فطرت انساني همان نحوه خلقت اوست كه انسان را جز به كارهايي كه مهيا و مجهز بر آن است، دعوت نمي كند.37 فطرت در لغت به معني سرشت، طبيعت، آفرينش، ابداع و اختراع است و صفتي است كه هر موجود در آغاز خلقتش داراست38-39; بنابراين، پيمودن راه خدا و تقواي ديني وقتي حاصل مي شود كه انسان به فطرت انسانيت كه بناي دين خدا براساس آن نهاده شده است، ملتزم شود و از آن تخطي نكند.47-40
ب ـ چون تعاليم اسلامي منطبق بر فطرت است، رنگ كهنگي بر سيماي آن نمي نشيند و گذشت زمان از ارزش و اعتبارش نمي كاهد. كهنگي در مورد موضوعاتي پيش مي آيد كه خواسته فطري انسان نباشند. قانون ها يا آداب و رسومي كه در جامعه هاي گوناگون بهوجود مي آيد، در صورتي كه برخاسته از سرشت انسان نباشد، با گذشت زمان به دست فراموشي سپرده مي شوند و ارزش خود را از دست مي دهند اما قانون ها و روش هايي كه از فطرت انسان بجوشند و پاسخگوي نيازهاي فطري او باشند، هرگز با گذشت زمان كهنه و بي ارزش نمي شوند.48
پ ـ بيشتر مردمي كه از سرشت خود به درستي و به طور جامع آگاه نيستند، به آيين ها و مرام هايي رو مي آورند كه پايه و اساسي در فطرت آن ها ندارند.49
2 ـ آيا حكم «جهت طواف كعبه» براساس فطرت است؟
آيا اسلام در تجويز «جهت طواف كعبه» از امر فطرت پيروي كرده است؟ حكم «جهت طواف كعبه» دو صورت دارد: يا حكم خداست يا افتراي بر خدا. شق ثالث وجود ندارد! با شرحي كه در فوق آمده است، احكام خدا مطابق با فطرت است و عالم آفرينش، آدميان را به سوي آن فرا مي خواند و هرچه غير از اين است افترا بر خداست.50 آيا فطرت انسان گوياي «جهت طواف كعبه» (يعني خلاف جهت چرخش عقربه هاي ساعت) است؟ آيا عالم آفرينش، آدميان را به سوي «جهت طواف كعبه» فرامي خواند.
فطري بودن بسياري از احكام الهي مانند حرمت كشتن فرزندان از ترس فقر و ارتكاب كارهاي زشت و «قتل نفس بدون حق» بسيار روشن است51 اما فطري بودن حكم «جهت طواف كعبه» به اين روشني نيست و به فكر كردن و تعقل نياز دارد. اسلام راه تفكر فطري را كه خود فطرت هم به ناچار ما را به طرف خود مي برد، تصديق و تأييد مي نمايد.52
در اين مقاله، رابطه مستقيم و يا نمادين «جهت طواف حول كعبه» با نزديك به بيست موضوع علمي مطرح در علوم رياضي، فيزيك، شيمي، بيوشيمي، زيست شناسي و پزشكي، نجوم و ستاره شناسي، جغرافيا، مكانيك، ورزش و غيره بررسي شده است.
الف ـ آيا فطرت انسان گوياي فطري بودن «جهت طواف كعبه» است؟
تركيباتي كه انسان را مي سازد و نيز مصنوعاتي كه به دست انسان ساخته شده است، همچنين، جهت حركات ورزشي انسان، همه و همه اشاره بر فطري بودن جهت طواف كعبه دارند. شش مورد زير به عنوان نمونه ارائه مي شود:
1 ـ الگوي خلقت هر انسان بر اساس اطلاعات ژنتيكي موجود در رشته هاي DNAاوست. DNA از دو زنجيره پلي نوكلئوتيد كه در جهت طواف كعبه به هم پيچيده اند،
تشكيل شده است (شكل 10).
2 ـ زنجير پپتيدي مي تواند با تاب خوردگي برخلاف جهت طواف كعبه در آزمايشگاه سنتز شود اما در پروتئين هاي طبيعي كه تا به امروز مطالعه شده اند، تاب خوردگي زنجير پپتيدي در جهت طواف كعبه است (شكل 8). علت آن است كه تمام اسيدهاي آمينه در موجودات زنده داراي پيكربندي «ال» هستند. اين امر موجب شده است تا تاب خوردگي در جهت طواف كعبه، زنجير پپتيدي پايدارتري ايجاد كند.
3 ـ تمام موهاي انسان و پشم حيوانات از طناب هاي سه رشته اي يا هفت رشته اي تشكيل شده اند كه با اتصالات دي سولفيد در جهت طواف خانه خدا به هم پيوسته اند (شكل 9).
4 ـ جهت پيچش DNA، جهت مارپيچ آميلاز (شكل 11) همگي در جهت طواف كعبه اند.
5 ـ قلب انسان متمايل به چپ است (شكل 26). طواف، از كعبه محوري مي سازد كه قلب ها به دور آن در چرخش اند.
6 ـ به نظر مي رسد كه جهت پيچ راست گرد «جهت طواف كعبه»، ريشه در فطرت انسان دارد و شايد به اين علت است كه مصنوعاتي نظير قفل ها، پيچ هاي لوازم الكتريكي، شيرفلكه ها و غيره، اكثراً در «جهت طواف كعبه» باز مي شوند. همچنين، جهت حركت و چرخش در ورزش هاي باستاني، دوميداني، اسب دواني، اتومبيل راني و غيره، شايد به دليل فطري بودن جهت طواف است كه همه و همه همسوي طواف اند. نمونه هاي بسياري از به كارگيري جهت طواف در نقاشي و هنر نيز مشاهده شده است.
ب ـ آيا رزونانس مغناطيسي (NMR) بر فطري بودن جهت طواف گواهي مي دهد؟ اكثريت قريب به اتفاق هسته هاي عناصر تشكيل دهنده دنيا در ميدان مغناطيسي جهان در «جهت طواف كعبه» به دور خود مي چرخند!
توضيح رابطه نمادين اسپين الكترون و پروتون با «جهت طواف كعبه» در بالا داده شده است.
چنان كه پايداري و كمّيت كلي را نشانگر فطري بودن فرض كنيم، NMR به فطري بودن جهت طواف گواهي خواهد داد (شكل 14).
پ ـ چگونه چرخش و گردش ستاره ها بر فطري بودن جهت طواف كعبه گواهي مي دهد؟
در ستاره شناسي گردش برخلاف چرخش عقربه هاي ساعت، يعني چرخش در جهت طواف كعبه را گردش مستقيم مي نامند. گردش يا چرخش موافق چرخش عقربه هاي ساعت يا مخالف جهت طواف را حركت معكوس مي نامند; بنابراين، هم حركت در جهت طواف كعبه مشاهده مي شود ـ مانند: حركت زمين و ماه و تمام سيّارات منظومه شمسي (به غير از زهره و اورانوس) به دور خورشيد (شكل 5 ـ 2) ـ و هم حركت خلاف جهت طواف كعبه ـ مانند گردش ستاره هاي دنباله دار به دور خورشيد (شكل 7).
اما تعداد ستاره هايي كه در جهت طواف كعبه حركت وضعي يا انتقالي دارند، بيشتر است. به اين ترتيب، حركت سيّارات و اجرام آسماني بر فطري بودن جهت طواف كعبه گواهي مي دهند.
ت ـ آيا ضرب برداري بر فطري بودن جهت طواف كعبه گواهي مي دهد؟
حاصل ضرب برداري نيرو و مكان يا حاصل ضرب برداري اندازه حركت زاويه اي و مكان (و يا غيره) بر راستاي چرخش عمود، است (شكل 23 ـ 20 و 16). جهت بردار ضربدري به سويي است كه از قاعده پيچ دست راست پيروي مي كند. در صورتي كه چرخش در جهت طواف كعبه باشد، حاصل ضرب برداري به طرف بالا (بيت المعمور) و هنگامي كه چرخش برخلاف جهت طواف كعبه باشد، حاصل ضرب برداري به طرف مركز زمين است.
ث ـ آيا حركت ذاتي گياهان و جانوران بر فطري بودن «جهت طواف كعبه» گواهي مي دهد؟
حركت پيچك در جهت طواف كعبه است (شكل 12). جهت اوج گرفتن عقاب ها و پليكان ها (شكل 13) و نيز جهت رشد حلزون ها همگي در جهت طواف خانه خداست. اين امور بر فطري بودن «جهت طواف كعبه» گواهي مي دهند.
فصل چهارم
نتيجه گيري
در اين نوشتار به فطرت ساده انساني مراجعه شده و تعصباتي كه به وراثت از اسلاف يا به سرايت از اقران عارض مي شود، كنار گذاشته شده است. در جستجوي حقيقت، از كتاب طبيعت و آفرينش استفاده گرديده و بدون هيچ ترديدي مشاهده شده است كه اين عالم در عين كثرت و تفرقه و تشتت اجزايش، در مورد «جهت چرخش غالب»، كه همسو با «جهت طواف كعبه است»، وحدت دارد; به عبارت ديگر در طبيعت، هم چرخش در جهت طواف كعبه و هم در خلاف جهت كعبه وجود دارد اما «چرخش غالب»، كه اكثراً با پايداري و كمّيت بيشتر همراه است، چرخش در «جهت طواف كعبه» است; بنابراين، مي توان نتيجه گرفت كه به طور كلي چرخش يا گردش در خلاف چرخش عقربه هاي ساعت ـ يعني در جهت طواف كعبه ـ موافق فطرت انسان و طبيعت است و اسلام حكم فطرت را مثل هميشه تأييد كرده است.
ضمناً با لحاظ اين كه طواف و ديگر اعمال حج يك حركت نمادين است و معراج و صعود عبادت با جهت علو و آسمان و بالا (بيت المعمور) رابطه دارد، نتيجه گيري مي شود كه باتوجه به روابط نمادين «جهت طواف كعبه» با نمودارهاي علمي، بهترين حركتي كه مي تواند نمايان گر حركت صاعد باشد، طواف از چپ به راست; يعني برخلاف چرخش عقربه هاي ساعت است.
بنابراين، حكم «جهت طواف كعبه» براساس هوا و هوس هاي جاهليت تعيين نشده است. افتراي برخدا نيست! حكم خداست و حكم خدا پيوسته پايدار است.
ضمناً اسلام با تمام علوم و صنايعي كه به انسان مربوط مي شود، هماهنگ است و به طور جدي مردم را به طرف دانش دعوت مي كند تا از مطالعه آسمان ها و زمين و گياه و حيوان و انسان و غيره خداي خود را بشناسد.
فاصله اذبي كه بين دين و دانش در دانشگاه ها ايجاد شده است، بايد برداشته شود تا براثر توحيد آن ها، تعليم موجب تزكيه و رهايي نسل جوان از گرداب هاي فساد شود.
* پي نوشتها:
1 ـ يونس: 101
2 ـ «درسهايي از ستاره شناسي»، ترجمه اميرحاجي خداديخان، 1366، گردآورنده مدرسه ستاره شناسي و علوم دريايي مريلند، چاپ و مؤسسه انتشارات استان قدس رضوي، صفحه 148
3 ـ مرجع 2
4 ـ «شناخت مقدماتي ستارگان». ترجمه و اقتباس توفيق حيدرزاده، صفحه 9
5 ـ مرجع 4 صفحه 12
6 ـ مرجع 2 صفحه 179
7 ـ مرجع 2 صفحه 201
8 ـ مرجع 2 صفحات 196 و 197
9 ـ مرجع 4 صفحات 62 الي 65
10 ـ اريك اوبلاكر، "فيزيك نوين" ترجمه بهروز ميفاني، 1370، چاپ اول، انتشارات قدياني، صفحه 44.
.- Albert L. Lehninger, "Biochemistry" 2nd Edition, 1977, Worth Publishers, Inc., Pages 129.
11 ـ مرجع 11 صفحه 130
.- Eric E. Con and P.K.Stumpt. "Outlines of Biochemistry" 1972, Third Edition, John Wiley and Sons, Inc., Page 121.
12 ـ مرجع 13 صفحه 862
13 ـ الطارق: 5
14 ـ مرجع 11 صفحه 204
15 ـ مرجع 13 صفحه 46
16 ـ شعراء: 7
.- C.C. Wilson and W.E. Loomis, "Botany", 1962, New York, Page 233.
17 ـ ملك: 19
18 ـ جي.آل. هيكس، «آشنايي بيشتر با پرندگان» ترجمه حائري زاده، 1367، مؤسسه تحقيقاتي و انتشاراتي روز، تهران، صفحه 8
.- R.E. Dickerson and I. Geis, "Chemistry, Matter, and the Universe 1976, W.A. Benjamin, Inc, London, Page 2.
19 ـ ويليام كمپ، «رزونانس مغناطيسي هسته در شيمي» ترجمه عيسي ياوري، 1369، مركز نشر دانشگاهي، تهران، صفحه 196
20 ـ مرجع 23 صفحات 4 و 5
21 ـ مرجع 23 صفحه 27
22 ـ «آب و هواي كره زمين - مناطق استوايي و جنب استوائي»، ترجمه دكتر هوشنگ قائمي، جلد اول، مركز نشر دانشگاهي، صفحه 270
23 ـ مرجع 26 صفحه 21
24 ـ مرجع 26 صفحه 22
25 ـ ديويد هاليدي و رابرت رزينك. «فيزيك» جلد اول، ترجمه نعمت اله گلستانيان و محمود بهار، 1370، مركز نشر دانشگاهي، چاپ ششم، صفحه 23
26 ـ مرجع 23 صفحه 196
27 ـ مرجع 23 صفحه 16
28 ـ مرجع 23 صفحه 10
29 ـ مرجع 26 صفحه 11
.- A.J. Vander, J.H. Sherman and D.S. Luciano, "Human Physiology" 1970, McGrawHill & Book Company, New York, page 248.
30 ـ روم: 30
31 ـ سيد محمدحسين طباطبايي، «تفسيرالميزان» جلد 13 ترجمه سيد محمدباقر موسوي همداني، ص546
32 ـ مرجع 34، جلد 6، صفحه 467
33 ـ علي اكبر دهخدا. «لغت نامه» 1373، جلدنهم، مؤسسه انتشارات وچاپ دانشگاه تهران، صص 4ـ15152
34 ـ محمد معيني، «فرهنگ فارسي» 1363، مؤسسه انتشارات اميركبير، جلد دوم، صفحه 2555
35 ـ مرجع 36، جلد 7،، صفحه 579
36 ـ مرجع 39، جلد 11، صفحه 525
37 ـ مرجع 44، جلد 13، صفحه 157
38 ـ مرجع 41، صفحه 258
39 ـ مرجع 42، جلد 10، صفحه 455
40 ـ مرجع 39، صفحه 601
41 ـ مرجع 39، صفحه 297
42 ـ سيدمحمد حسين طباطبايي «تفسيرالميزان» جلد 4، ترجمه محمدرضا صالحي كرماني و سيد محمدخامنه، 1366، چاپ سوم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبائي با همكاري مركز نشر فرهنگي رجاء، صفحه 298
43 ـ محمدعلي سادات و حميد طالب زاده، «بينش اسلامي» 1378، چاپ پنجم، شركت چاپ و نشر كتابهاي درسي ايران، صفحه 18
44 ـ محمدعلي سادات و محمدعلي جواهريان، «بينش اسلامي» 1378، شركت چاپ و نشر كتابهاي درسي ايران، صفحه 34
45 ـ مرجع 40، صفحه 139
46 ـ مرجع 37، صفحه 578
47 ـ سيدمحمد حسين طباطبائي، «تفسيرالميزان» جلد 5، ترجمه محمدجواد حجتي كرماني و محمدعلي گرامي قمي، 1366، چاپ سوم، بنياد علمي و فكري علامه طباطبايي با همكاري مركز نشر فرهنگي رجاء، صفحه 419
|