متن کامل

میقات حج سال هشتم شماره سی وچهارم زمستان 1379 خانه زاد کعبه جواد محدّثیفضایل پایان ناپذیر امام علی(علیه السلام)، دستمایه آفرینش های ادبی و سرچشمه الهام نویسندگان، شاعران و هنرمندان بوده و خواهد بود. تولّد آن حضرت در خانه خدا و شکافته شدن د

ميقات حج
سال هشتم شماره سي وچهارم زمستان 1379


خانه زاد كعبه

جواد محدّثي


فضايل پايان ناپذير امام علي(عليه السلام)، دستمايه آفرينش هاي ادبي و سرچشمه الهام نويسندگان، شاعران و هنرمندان بوده و خواهد بود.

تولّد آن حضرت در خانه خدا و شكافته شدن ديوار كعبه، موهبت و فضيلتي است كه تا كنون به اين صورت براي هيچ بشري پيش نيامده و از منقبت هاي منحصر به فرد اميرمؤمنان به شمار مي رود.(1)

اين مسأله، مانند مسائل ديگر مربوط به شخصيّت والاي پيشواي نخستين شيعه، به صورت گسترده اي در ادبيّات فارسي و آثار شاعران انعكاس يافته است. نوشته حاضر، نگاهي است گذرا به اين بازتاب نوراني در رواق ذهن و زبان و سروده شاعران متعهّد، از ديرباز تا زمان حاضر.

اين نكته كه خانه زاد خدا، حضرت علي(عليه السلام) موجب حرمت و شرافت بيت الله شده، تولّد حضرت در كعبه، به آن اعتبار و آبرويي ويژه بخشيده است، به طور گسترده در اشعار شاعران مطرح شده است.


«شيخ حسن كاشي» مي سرايد:

در كعبه بزاد آن جهاندار *** آن جفت بتول و شير كرّار

در كعبه كسي چو او نزاده *** اين منزلتش خداي داده


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عدّه اي از علماي شيعه و سنّي تصريح كرده اند كه روايات در اين مورد در حدّ تواتر است و برخي كتاب مستقلّي در همين زمينه نوشته اند. نكـ : الغدير، ج6، ص22 به بعد.



78


 

پذيرايي خدا از ميهماني عزيز در خانه خويش، سوژه ديگري است كه در اين آثار ديده مي شود.

برتري حضرت فاطمه بنت اسد بر مادر عيسي بن مريم، به لحاظ كيفيّت به دنيا آوردنِ نوزاد خويش و اينكه به مريم گفته شد از بيت المقدس و معبد الهي بيرون برود، ولي مادر اميرالمؤمنين، به دورن كعبه مقدّس برده شد، نكته ديگري است.

پيوند وجودي حضرت امير با خانه خدا، چه در تولّد و چه در شهادت، دستمايه سرودن هاي نغز ديگري است و اين بيت مشهور را همه مي دانند كه:


كسي را ميسّر نشد اين سعادت *** به كعبه ولادت، به مسجد شهادت


اينگونه ولادت و شهادت، به عنوان «حُسن مَطلع» و «حُسن ختام» براي آن حضرت شمرده شده و شاعران چنين سروده اند:


در كعبه شد پديد و به محراب شد شهيد *** نازم به حسن مطلع و حسن ختام او


تفاخر كعبه به عرش به خاطر اين افتخار كه نصيبش شده بود، محور سروده هاي ديگري از شاعران است.

اينكه كعبه، قبله موحّدان عالم است و همه خداپرستان در حال نماز، روي بر كعبه مي كنند، گوياي اين حقيقت است كه توجّه به خدا از راه توجّه به حجّت خدا است و توحيد با ولايت پيوند دارد، موضوع ديگري است كه در آثار ادبا طرح شده است.

اكنون نظري به برخي از اين سروده ها مي افكنيم و تجلّي ولايت علوي و مناقب حيدري را در آيينه ادبيات مي نگريم:

«صغير اصفهاني» در قصيده «غيب الغيب» خويش، از جمله در ابياتي، اين اشارات را دارد:


در حريم كعبه شاه انس و جان آمد پديد *** آنچه مقصود دو عالم بود، آن آمد پديد

كعبه خود قلب جهان است و ز غيب ذات خويش *** سرّ غيب الغيب در قلب جهان آمد پديد



79


پيش از آن كايد فرود «ايّاك نعبد، نستعين» *** از درون كعبه وجه مستعان آمد پديد


«شمس اصطهباناتي» نيز در مسمّطي كه با «امشب كه چهر آسمان دارد
صفاي ديگري...» آغاز مي شود، در ترسيم شب ميلاد علي(عليه السلام) در يك بند چنين
مي گويد:


چون صبح فردا آفتاب از كوه بطحا سر زند *** روح القدس بهر خبر،الله اكبر برزند

اوّل حصار كعبه را پيراهن ديگر زند *** و آنگه درون خانه را آيين زيباتر زند

لوحي به شكل «يا علي» بر بام و بر سر در زند *** نقشي براي جاي پا بر دوش پيغمبر زند

بر مشركان چشمك زند، لبخند بر خيبر زند *** يعني رسيد آن كو كزو نسل عدو گردد تلف


و در ادامه، به زمينه سازي خدا براي ميهمان نوازي از «مولود كعبه»، دربندي ديگر چنين مي سرايد:


اين خانه را بايد خدا يك روز معماري كند *** آدم بنايش برنهد، نوحش پرستاري كند

و آنگه خليلش با پسر تا سقف حجّاري كند *** آن يك در و بامش نهد و آن نقش و گچكاري كند

هر يك ز آباء رسول، پس خانه سالاري كند *** كامروز اندر خانه اش يك ميهمان داري كند

وز اين گرامي ميهمان امري عجب جاري كند *** پس نقشه هاي ما سَلَف، بُد بهر اين زيبا خَلَف



80


 

و در بندي ديگر به پيامدهاي فرخنده اين ميلاد مي پردازد:


تا خانه زاد كبريا بنهاد اندر خانه پا *** هم بيت و هم ركن و مقام، هم مروه هم كوه صفا

هم دامن بنت اسد، هم چاه زمزم هم منا *** شد قبله اهل زمين، شد برتر از هفتم سما

معناي تكبير آشكار، شد از حريم كبريا *** هم خانه زاد است اين پسر، هم خانه هم خانه خدا

كامروز والا مقدمش شد فخر اين عالي سرا *** زين خانه زاد آمد قلم در وصف و در تحرير، جف


«دكتر قاسم رسا» نيز با اين نگاه به مسأله نگريسته است:


در حريم كعبه نور آفتاب افتاده است *** يا فروغي از جمال بوتراب افتاده است؟

خانه زاد حقّ كه در اثبات حقّانيتش *** مدّعا والله اعلم بالصّواب افتاده است


به ماجراي ميلاد در كعبه، گاهي به عنوان يك وصف و منقبت در اشعار اشاره شده است، گاهي هم آن حادثه به صورت يك تصوير فنّي و روايت، بازگو شده است. از جمله كساني كه گزارشگر اين فضيلت اند، «محمّد رضا رحماني تهراني» است، كه چنين سروده  است:


مقابل حرم كعبه ايستاد، زني *** به تن ز شرم و حيا و وقار، پيرهني

گشود است دعا سوي آسمان و گريست *** شكفت غنچه هفت لب، به زير لب سخني

كه يا رب از كرم آسان نماي مشكل من *** كه بار دارم و آزرده جان و خسته تني

ندا به فاطمه بنت اسد رسيد ز حق *** قدم به خانه من نه، ميهمانِ مني

در آن مكان مقدس قدم نهاد و بزاد *** گرفت دست خدا را به دست، شير زني

خدا نهاد «علي» نام خانه زادش را *** كه روح نامتناهي دميد بر بدني

پيمبر آمد و زد بوسه بر لب و دهنش *** كه آفرين خدا بر چنين لب و دهني



81


«ملك الشعراي بهار» نيز قصيده اي دارد كه برخي ابياتش چنين است:


زهي به كعبه شرافت فزاي ركن و حطيم *** زهي مقام تو فخر مقام ابراهيم

زهي حريم تو چون كعبه، لازم الإكرام *** زهي وجود تو چون قبله، واجب التعظيم

ميان لجّه شرع محمّدي، كعبه است *** همان صدف كه در او زاد چون تو دُرّ يتيم


در سروده هاي فراواني توجّه به كعبه در عبادت و نماز، با توجّه به مولاي متّقيان قرينه سازي شده است.

«محمّد علي فتي تبريزي» در ولادت حضرت مي سرايد:


امروز كعبه را شرف و مرتبت فزود *** كانجا بزرگ آيت دادار، رخ نمود

زين پيشتر نداشت چنين حرمتي حرم *** شد مولد علي و از آن حرمتش فزود

مهر علي است هادي حق دوستان پاك *** بر كعبه مي برند اگر روز و شب سجود


پيوند كعبه هم با تولّد علي(عليه السلام) است، هم با شهادتش. جامه سياه كعبه را هم
پوشيدن لباس عزا در سوگ اين خانه زاد حرم تصوير كرده اند; از جمله «حسان»
مي گويد:


كعبه ز كف داده چو مولود خويش *** گشته سيه پوش عزاي علي


شيوه روايي از ماجراي ميلاد، در شعر «نعمت آزرم» نيز اين چنين آمده است:


گرد حريم قدس، چنان روزهاي پيش *** جمعي بدند يكسره در گفت و در شنيد

آنجا زني كه جان جهاني نهفته داشت *** از التهاب شوق نيارست آرميد

زيرا كه روي دامن آن گلبن عفاف *** مي خواست تازه غنچه توحيد بشكفيد

برد التجا به كعبه، كه اي آستان پاك *** يارم چگونه از نظر مردمان رهيد؟

ديوار كعبه كرد دهان با خروش باز *** كاين خانه جاي توست كه آري گهر پديد

پا هشت در درون سرايي كه غير او *** دست كسي به ساحت پاكش نمي رسيد

شد در درون كعبه و ديوار شد به هم *** چونان كه بُد نخست به ستواريِ حديد

وا شد ز طاق عرش كلاف سفيد نور *** تابيد روي كعبه چنان هاله اي سپيد



82


تا آنجا كه مي گويد:


باليد كعبه از شرف و بانگ تهنيت *** از ساكنان عرش به گوش جهان رسيد

ديوار كعبه بدرقه را، كرد سينه باز *** چونان صدف كه گوهر خود را كند پديد

مادر برون شد از حرم و كودكش به بر *** وز اين شكفت حادثه، حيرت لبان گزيد


اين شيوه، در شعر بلند «شمس اصطهباناتي»  ـ كه قسمتي از آن پيشتر آمد ـ  نيز ديده مي شود كه حالتي تصويري از آن واقعه شگفت دارد و همانگونه كه در آغاز سخن ياد شد، مقام مادر علي(عليه السلام) را برتر از مادر عيسي مي شمارد و مي گويد:


آمد نداي اُدخلي او را ز حيّ ذوالكرم *** يعني تو غير از مريمي، باز آ و چون مريم مرم


از شاعران معاصر، مرحوم «محمّدعلي مرداني» از جمله دلدادگان اميرالمؤمنين(عليه السلام)است كه در مجموعه شعرش به نام «علي مظهر عدل و فاطمه مظهر تقوا» در ابيات فراوان به اين منقبت علوي اشاره دارد، كه برخي از آنها را مي آوريم:

در شعر سالار جوانمردان كه ترسيمي زيبا از شب ميلاد است، از جمله مي گويد:


نهاد بنت اسد پا به كعبه مقصود *** كه تا نهد اسدالله پا به ملك وجود

علي وليّ خداوندگار، ربّ ودود *** ز امر صانع كلّ كردگار غيب و شهود

عيان به كعبه شد آن پاي تا به سر اعجاز
سه روز بنت اسد بود ميهمان اله *** به خانه زاد خدا جز خدا نَبُد همراه

كه از ولادت سرّ خدا شود آگاه *** به قاف قدر رفيعش نبرد غيري راه

كه بود لطف كريمش مغيث و محرم راز
پس از سه روز عيان گشت نشئه دگري *** ز برج كعبه درخشيد مهري و قمري

خدا به شير زن مكّه داد شير نري *** تبارك الله از اين مادر و چنين پسري

كه در جلالت و قدرند از بشر ممتاز

در جاي ديگر چنين آورده است:


ديوار كعبه كرد دهن باز و با جلال *** بنهاد پا به خانه حق مام اطهرش



83


 

شير خدا به بيت خدا ديده باز كرد *** بر روي مام نيك فر شير پرورش

بنت اسد ز ديده فروريخت اشك شوق *** زين موهبت كه دولت گل شد مسخّرش

وجه خدا به جلوه دل از عاشقان ربود *** در آستان كعبه به دامان مادرش

خورشيد عشق از افق كعبه پركشيد *** شد غرق نور، مكّه ز روي منورش

مولود كعبه ديده حق بين گشود و ديد *** محمود را چو آينه در پيش منظرش

مولود كعبه مظهر عشق است و عدل و داد *** خيزد عبير عدل ز محراب و منبرش


همچنان كه در اين شعر نيز  ـ مثل برخي اشعار ديگر ـ  ملاحظه مي شود، گشوده شدن راهي به درون كعبه، ميلاد حضرت امير در بيت الله، افتخار و فضيلتي هم براي فرزند محسوب مي شود و هم امتيازي براي مادر به شمار مي آيد. وي در جاي ديگر به همين حقيقت ناب چنين اشاره دارد:


تا بسپرد به خانه خدا خانه *** بر خانه زاد خود نظري دارد

حق ميزبان و مظهر حق ميهمان *** در كعبه نور حق مقري دارد

فخر زمانه مادرِ وجه الله *** فرزانه طفل ناموري دارد

مانده سه روز در دل بيت الله *** دعوت ز حيّ دادگري دارد

شمسي ز برج كعبه نمايان شد *** خورشيد را به كف، قمري دارد

فرياد مي زند كه علي دارم *** به به چه مير حيّه دري دارد


با اين شاعر، در قصيده ديگري هم همراه مي شويم:


ديوار كعبه كرده دهن باز و عالمي *** در انتظار حادثه اي غير باور است

امروز كعبه فخر به هفت آسمان كند *** امروز قدر زمزم، افزون ز كوثر است

بر گِرد كعبه گشته به پا شور و هلهله *** در بسته است وديده خلقي برآن در است

بنت اسد ز كعبه خرامد برون چو شير *** شير افكني به دامن آن شير پرور است

نوزاد كعبه صاحب اورنگِ «انّما»ست *** بر آسمان عدل و شرف مهر انور است

دست علي گلي به سر كعبه زد كز او *** بابش ز هشت باب جنان جانفزاتر است

نوزاد كعبه در شب معراج با رسول *** همراز و همكلام و هم آواز و هم براست



84


«ژوليده نيشابوري» از شاعران صاحبدلي است كه در مدح اهل بيت، سروده هاي زيبايي دارد. در يكي از سروده هايش به اين فضيلت اينگونه اشاره مي كند:


از امر حق به خانه حق شد ولادتت *** تا حق شود ز جلوه تو جلوه گر، علي!

از يمن مقدم تو حرم گشت محترم *** اي داده از تو نخل ولايت ثمر، علي

تا آنكه يادبود تو ماند به يادگار *** بهر توگشت معجز شقّ القمر، علي

شرط قبول حجّ و طواف حرم تويي *** سعي و صفا و ركن و منا و حجر، علي


آري... حرمت حرم، از مولود حرم است. اين مضمون در شعري از «مظاهر اصفهاني» چنين آمده است:


علي امشب حرم را محترم مي دارد از مقدم *** كه جبريل امين گِرد حرم پر مي زند امشب


در شعر «عماد تهراني» است:


حرم كعبه تو را مولد از آن شد، يعني *** اي مهين بنده، تويي صاحب اين خانه ما


و «حاج اسماعيل شيرازي» مي سرايد:


در مرحله علي نه چون است و نه چند *** در خانه حق زاده به جانش سوگند

بي فرزندي كه خانه زادي دارد *** شك نيست كه با شدش به جاي فرزند


خانه زادي مولا نسبت به كعبه و خداي كعبه به تعابير گوناگون بيان شده است. از جمله در اين رباعي:


روزي كه علي به كعبه آمد به وجود *** از بهر علي خدا درِ كعبه گشود

در بست بداد خانه خود به علي *** حقّا كه علي است خانه زاد معبود


برداشتهاي لطيف و نكته سنجي هاي ظريف نسبت به اين واقعه شگفت، شاهد مجذوب شدن دلها به صاحب ولايت و مولود كعبه است. در غير شعر نيز اينگونه لطافت هاي ادبي ديده مي شود; مثلا «محمود عقاد» نويسنده برجسته مصري مي نويسد:



85


 

حضرت علي(عليه السلام) در درون كعبه زاده شد و خداي متعال عنايتي كرد كه وي بر بت هاي كعبه سجود نكرد، گويا ميلاد او در كعبه پيام آور دوران جديدي براي كعبه و عبادت در آن  است.(1)

علامه اميني از تفسير «آلوسي» سخني را اينگونه نقل مي كند:

اين افتخار كه نصيب علي(عليه السلام) شد و در كعبه به دنيا آمد، حضرت دوست داشت كه به نحوي اين مكرمت و موهبت را جبران كند. تلافي كردنش آن بود كه بت هاي خانه كعبه را به پايين افكند و در برخي روايات نيز آمده است كه كعبه، از اينكه در اطرافش بت ها مورد پرستش قرار مي گرفتند به خداي متعال شكايت كرد كه: پروردگارا ! تا كي اين بت ها پيرامون من پرستيده خواهد شد؟ خداوند نيز وعده داد كه كعبه را از اين آلودگي پاك خواهد ساخت.(2)

باري... تولّد حضرت علي در اين مكان، تجلّي ديگري از نور خدا در عرصه هستي است. «دكتر قاسم رسا» در شعر ديگري مي گويد:


كعبه امروز تماشاگر اهل نظر است *** كز سراپرده حق نور خدا جلوه گر است

آمد از كعبه برون قبله نمايي كه در اوست *** آنچه منظور دل مردم صاحب نظر است


حجت الهي و وصيّ رسول، براي نشان دادن «جهت» و سمت و سوي توجّه به حقّ است. اين همان خصلت «قبله نمايي» است كه در شعر فوق، به آن اشاره شده است. امامان حق را خداي متعال براي همين «جهت يابي» و گم نكردن راه و هدف، تعيين كرده است. وقتي «صائب تبريزي» مي گويد:


غفلت نگر كه پشت به محراب كرده ايم *** در كشوري كه قبله نما موج مي زند


مي توان گفت: در سرزميني كه نور ولايت علوي تابيده است، نبايد كساني در يافتن راه و جهت، دچار سردرگمي و حيرت و انحراف شوند. شاعري ديگر اينگونه سروده  است:


خانه و زادگاه تو، بيت خداست يا علي *** چهره دلگشاي تو قبله نماست يا علي

زمزمه ولادتت، سوره مؤمنون بود *** روز نخست بر لبت ذكر خداست يا علي


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . عبقرية الامام علي، ص43

2 . الغدير، ج6، ص22



86


اين سخن اشاره به روايتي است كه: وقتي حضرت علي(عليه السلام) در كعبه متولّد شد، همان دم بر زمين سجود آورد، در حالي كه مي گفت: «أشهد أن لا إله الاّالله، وأشهَدُ أنّ محمّداً رسول الله...» و پس از سه روز كه از كعبه بيرون آمد، در برخورد با پدرش ابوطالب بر او سلام داد، آنگاه آيات نخست سوره مؤمنون (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُون) را تلاوت كرد.(1)

«حسان»، شاعر معاصر در يكي از سروده هايش اينگونه به وصف اين منقبت درخشان پرداخته است:


بيا به خانه خدا، به كوي و بام و در نگر *** تمام نور عشق را، بيا به يك نظر نگر

نشاط عاشقان ببين، گره گشاي از جبين *** علي امير مؤمنين به كعبه مستقر نگر

چو كعبه ديد مادرش، به احترام حيدرش *** شكافت در برابرش، شكوه و عزّ و فر، نگر

به كعبه زادگاه او، خداست تكيه گاه او *** به اوّلين نگاه او، به بهترين بشر نگر


در پايان اين بررسي گذرا، كلام «شيخ مفيد» را زينت بخش اين نوشته مي سازيم كه در ارشاد نوشته است:

«نه پيش از علي(عليه السلام) و نه پس از وي، هيچ مولودي در خانه خدا به دنيا نيامده است، مگر او. اين از روي بزرگداشت خداوند نسبت به مقام و موقعيّت اوست.»(2)



* پي نوشتها:


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 . مناقب، ابن شهر آشوب، ج2، ص173

2 . الغدير، ج6، ص24


| شناسه مطلب: 80442