متن کامل

تمامی افعال دینی دارای جوهر و ماهیت اند که حقیقت حکم شرعی را تشکیل می دهند. رفتارهای عینی، خود به خود ارتباطی با مقوله ارزش ها ندارند، بلکه این روح حاکم بر عمل و اندیشه ها و انگیزه های انسان است که به رفتار و اعمال او معنی و مفهوم

تمامي افعال ديني داراي جوهر و ماهيت اند كه حقيقت حكم شرعي را تشكيل مي دهند. رفتارهاي عيني، خود به خود ارتباطي با مقوله ارزش ها ندارند، بلكه اين روح حاكم بر عمل و انديشه ها و انگيزه هاي انسان است كه به رفتار و اعمال او معني و مفهوم مي بخشد.

انسان ها در طول عمر خود بارها و بارها به سير و سفر مي روند، اما اين سيرها، سير جغرافيايي و مادي است و گذار از قطعه اي از زمين به سرزمين ديگر است. گونه اي ديگر از هجرت ها وجود دارند كه انتقال و گذار مادي و فيزيكي تنها كالبد و جسم آن ها را پديد مي آورد، ولي در بطن و متن آن، مسافر نقشه جغرافياي ديگري را پيش رو دارد; نقشه اي كه در آن خبري از مرزهاي سياسي، درياها، راه ها و كوه ها نيست; بلكه نقشه اي است كه در آن مراحل و منازل سير و سلوك «معنوي» انسان به سوي ابديت و كمال مطلق ترسيم شده است. سيري از «خود» آغاز و به «خدا» پايان مي يابد. جالب اين كه برخلاف «هجرت مادي»، هركسي اهل «هجرت معنوي» نيست. ما به سوي خانه خدا مي رويم; جسممان با پرنده اي فلزي و روحمان با پرنده دل.

سفري به سوي نور مطلق و هستي محض; سفري كه رمز و راز عبورش چيزي جز از خود گسستن و به دوست پيوستن نيست:

 

ميان عاشق و معشوق هيچ حائل نيست *** تو خود حجاب خودي، حافظ از ميان برخيز

 

خدايا! ياري مان كن تا از بند اسارت در نفسانيت خود رها شويم و در آسمان نامتناهي رحمت تو به پرواز درآييم. خدايا! نشاني خانه ات را مي دانيم، اما «راه» كافي نيست; به «راهنما» نيز محتاجيم. اين طريق را بدون هدايت و عنايت تو چگونه طي كنيم؟!

 

طي اين مرحله بي همرهي خضر مكن *** ظلمات است بترس از خطر گمراهي

 

نه بال پريدن داريم و نه روش پريدن مي دانيم. مگر مقتضاي لطف بي كرانه تو دستگيري از بندگانت نيست؟! پس ما را به طريق خود هدايت كن و در زمره بندگان حقيقي و مهاجران به سوي آستانه ات قرار ده. اكنون عزم كرده ام كه از روزمرگي ها و عادات سخيف دنيوي هجرت نموده، زنجير تعلّقات و دلبستگي هاي خويش را از لذايذ و زينت هاي حقير دنيا پاره كنم و به دوران اسارت خود پايان دهم. و اين سفر، مقدمه اي است براي اين «آزادي معنوي».

حج، حديث «آزادي» و «بندگي» است. «آزادي» از آن چه كه دون شأن انسانيت انسان و روح الهي اوست و «بندگي» خداوندي كه هرچه هست اوست و هرچه داريم از نعمات و الطاف كريمانه او است.

تا هنگامي كه در قفس آهنينِ تن اسيريم، ديدگانمان به روي حقايق هستي بسته است و از عالم به جز ظاهري فريبنده درك نمي كنيم. بايد از «ماده» گذر كرد و به «معنا» رسيد تا حياتمان رنگ خدا بپذيرد و ديدگانمان نور معنويت بيابد.

«زندگي انساني» در فعاليت هاي زيستي انسان، همچون تپش قلب و جريان خون و سلسله اعصاب نيست; زندگي حقيقت ديگري است كه تنها در سايه «عبوديت» حاصل مي شود. قرآن كريم مي فرمايد: «ما پيامبر را به سوي شما فرستاديم تا شما را زنده گرداند»

پس معلوم مي شود كه حياتي فراتر از حيات مادي نيز در ميان است كه از رهگذر وحي و نبوّت حاصل مي گردد. در نخستين گام، نيت خود را براي خدا خالص مي كنم و هدف غايي.

خويش را رضاي حق تعالي و قرب به سوي او قرار مي دهم و آرزو دارم كه خداوند نيز ياري خود را از من دريغ نكند كه: } وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا...{ .

حج از مهم ترين عباداتي است كه در اسلام تشريع شده و داراي آثار و بركات فراوان و بي شماري است. امام صادق(عليه السلام) فرمود: بدان كه خداوند عالم وجوب حج را در ميان ساير عمل ها به ذات شريف خود نسبت داد و فرمود: } وَ لِلّهِ عَلَي النّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً...{ .(52)

امام علي(عليه السلام) در وصيت نامه خود به امام حسن و امام حسين(عليهما السلام) مي فرمايند:

«خدا را، خدا را، درباره خانه خدا، تا هستيد آن را خالي مگذاريد; زيرا اگر كعبه خلوت شوت مهلت داده نمي شويد».(53)

علي(عليه السلام) در تشريح فلسفه حج مي فرمايند:

«خدا حج خانه محترم خود را بر شما واجب كرد، همان خانه اي كه آن را قبله گاه انسان ها قرار داده كه چونان تشنگان به سوي آن رو مي آورند و همانند كبوتران به آن پناه مي برند. خداي سبحان كعبه را مظهر تواضع بندگان در برابر عظمت خويش و نشانه اعتراف آنان به بزرگي و قدرت خود قرار داد و در ميان انسان ها، شنوندگاني را برگزيد كه دعوت او را براي حج اجابت كنند و سخن او را تصديق نمايند و پاي بر جايگاه پيامبران الهي نهند، همانند فرشتگاني كه بر گِرد عرش الهي طواف مي كنند و سودهاي فراوان در اين عبادتگاه و محل تجارت زائران به دست آورند و به سوي وعدگاه آمرزش الهي بشتابند.

خداي سبحان، كعبه را براي اسلام، نشانه گويا و براي پناهندگان، خانه امن و امان داد. اداي حق آن را واجب و حج بيت الله الحرام را واجب شمرد و بر همه شما انسان ها مقرر داشت كه به زيارت آن برويد.»(54)

با هدف اشاعه و گسترش فرهنگ حج و نيز مشاركت در توسعه ادبيات زيارت و ثبت و ضبط وقايع و رخدادها و انتقال آموزه هايي به مشتاقان كوي دوست خلاصه و چكيده اي از سفرنامه حج تمتّع سال 1382 را تقديم خوانندگان گرامي مي نمايم. اين سفرنامه به صورت خاطرات روزانه تنظيم شده است. اميد كه مورد قبول قرار گيرد.

 

يكشنبه 21/10/82

امروز آخرين روز اقامت ما در تهران است و ديروز آخرين جلسه كاروان بود. اعضاي كاروان ما 140 نفر هستند. كاروان شماره 17728، مدير كاروان محمد بايگان كه بالغ بر 18 بار مشرّف به حج شده است. روحاني كاروان حجة الاسلام علوي حسيني كه 16 بار مشرف شده است و روحاني معين، حجة الاسلام جمال الدين سروش كه اولين سفر حج تمتّع اوست. تمام افكارم معطوف به اين سفر است و چند روزي است كه در پي مقدمات خداحافظي; از جمله حلاليت طلبيدن(55) از اطرافيان هستم. پرواز ساعت 5/23 دقيقه و به مقصد مدينه خواهد بود.

چند ساعت قبل از پرواز به اتفاق خانواده عازم فرودگاه شديم. گذشتن از زير قرآني كه در دست پسرم (حامد) بود و پاشيدن آب به پشت سرم كه از جمله سنت هاي معمول ايرانيان براي مسافران است، انجام شد. تشريفات پرواز طي شد و پس از نشستن در هواپيما، دعاي سفر را خواندم. با حركت هواپيما و بلند شدن آن از زمين، فكرم را از خانواده كه تا چند لحظه پيش به خود مشغول كرده بود برگرفتم و معطوف به مقصد كردم.

دوشنبه: 22/10/82

پس از سه ساعت و نيم پرواز، هواپيمايي كه بر آن سوار بوديم، ساعت 30/2 به وقت محلي عربستان، در فرودگاه محمد بن عبدالعزيز شهر مدينه به زمين نشست. پس از كنترل گذرنامه ها و تكميل فرم هايي كه به حجاج داده شده بود، به سوي هتل محل اقامت; يعني هتل ماريوت كه از سلسله هتل هاي زنجيره اي فرانسوي است، حركت كرديم. هتل ماريوت در تقاطع ملك فيصل و طريق عمربن الخطاب واقع شده و داراي 10 طبقه مسكوني، 5 طبقه آشپزخانه، زيرزمين و تأسيسات است. مسافت هتل تا حرم به صورت پياده 10 دقيق دقيقه است. پس از مشخص شدن محل اقامت به اتفاق اخوي و همسرش كه در اين سفر در يك كاروان بوديم، البته چند نفر از بستگان نيز در همين كاروان همراه ما بودند، به حرم رفتيم. نماز صبح را همان جا خوانديم. زيارت پيامبر گرامي اسلام و حضرت زهرا(عليها السلام) را انجام داديم و براي زيارت ائمه بزرگوار عازم بقيع(56) شريف شديم. حج فرصتي است تا انسان رابطه خود را از تمام متعلقاتش قطع و تماماً متوجه حضورش در آن ساحت مقدس سازد. ظهر عازم حرم براي اقامه نماز جماعت شديم. از امروز قرار بر اين است ميان ساعت 4 تا 5 بعد از ظهر جلسه سخنراني، مناسك و احكام برگزار شود.

در جلسه امروز، كه دوشنبه بود، ذكر قاضي الحاجات(57) را صد مرتبه گفتم و به ديگر همراهان نيز سفارش كردم.

سه شنبه 23/20/82

همراه برادرم عازم مسجدالنبي شديم. ازدحام جميعت در يك ساعت مانده به اذان صبح به قدري بود كه جا به سختي يافت مي شد. پس از نماز صبح، به زيارت قبر پيامبر(صلي الله عليه وآله) و بانوي بزرگ اسلام، حضرت فاطمه(عليها السلام) رفتم و پس از خواندن نماز زيارت، عازم بقيع شدم. در طي مسير، صحنه جالبي توجهم را جلب كرد. در بين الحرمين (ميان حرم نبوي و بقيع) گروهي از زائران مالزيايي با لباس متحدالشكل سبز رنگ حضور داشتند كه روحاني شان برايشان سخنراني مي كرد. او در سخنان خود از ائمه(عليهم السلام) نام مي برد و از آنان تجليل مي كرد. در اين حال زائري ايراني كه احساس خوشحالي به او دست داده بود، به سمت مبلغ ماليزيايي رفت و او را در آغوش گرفت و بوسيد و ماليزيايي هاي حاضر نيز ابراز احساسات كردند.

در آستانه ورودي بقيع، زيارت ائمه و در كنار قبور مطهّر امامان معصوم(عليهم السلام)زيارت نامه خواندم. به تازگي حفاظي نرده اي جلوي قبور ائمه گذاشته اند تا ميان زائران و قبور مطهّر حايل شود; قبوري كه هشتاد سال پيش، گنبد و بارگاه داشت، اكنون توسط وهابيان(58) تخريب شده است. سر و صداي زياد مأموران، مزاحمت هايي را براي زائران بقيع ايجاد كرده است.

پس از خواندن نماز ظهر و عصر، فرصتي پيش آمد تا به نيابت هر يك از بستگان، دو ركعت نماز بخوانم. همچنين موفق شدم جزء دوم قرآن را، كه از ديروز آغاز كرده ام، تلاوت كنم. جلسات آموزش احكام به وسيله حجت الاسلام سروش برگزار مي شود. او مي گويد: چهار بنا قصرهاي بهشتي هستند; مسجدالحرام، مسجدالنبي، مسجدالاقصي و مسجد كوفه. ميان ركن يماني و حجرالأسود 70 تن از انبياي الهي مدفون اند. امير مؤمنان، علي(عليه السلام)مي فرمايند: «بهترين آب در روي زمين، آب زمزم است» زماني كه پيامبر در مدينه بودند، آب زمزم را به عنوان هديه مي پذيرفتند. پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود:

«من هيچ گاه به ركن يماني نرسيدم مگر آن كه جبرئيل را در آن جا ديدم. براي كساني كه طواف مي كنند، 60 ثواب و رحمت و براي كساني كه نماز مي خوانند 40 ثواب و براي آنان كه به كعبه مي نگرند 20 ثواب.»

امام صادق(عليه السلام) فرموده اند: «كسي كه نگاه به كعبه كند، پيوسته يك حسنه براي او مي نويسند و يك سيئه و گناه از پرونده اش پاك مي كنند، تا آن گاه كه چشم از كعبه بردارد.»

جلسه كه به پايان رسيد، عازم حرم شديم. پس از نماز و زيارت، برادرم را به ايوان صفّه و محراب تهجّد حضرت زهرا(عليها السلام) ، كه پشت منزل آن بانوي بزرگ واقع شده است، بردم و برايش توضيحاتي دادم. در هر يك از مواقف، دو ركعت نماز براي پدر و مادرم و دو ركعت براي همسر و فرزندانم خواندم.

روزنامه عرب نيوز را هر روز در اتاق ها توزيع مي كنند. آن روز صحنه اي از تحصّن برخي از نمايندگان دوره ششم مجلس شوراي اسلامي را چاپ كرده بود. همچنين تلويزيون ايران (شبكه خبر و جام جم) هم در عربستان قابل ديدن است. وقتي اخبار آن روز را از طريق آن روزنامه عربي و تلويزيون خودمان دنبال مي كردم از تصورهايي كه ممكن بود براي غير ايرانيان درباره وضعيت ايران پيش آيد، خجلت زده و شرمنده مي شدم.

 

 

چهارشنبه 24/10/82

امروز سوّمين روز حضورمان در مدينه منوّره است. جلسات مرسوم روزانه، ساعت چهار بعد از ظهر آغاز مي شود و حجة الاسلام علوي حسيني، روحاني كاروان، در حال تشريح مناسك حج است. بحث اين روز او در باره نيت، طهارت و پاك بودن از حدث اصغر است (كه لازمه آن داشتن وضو است) و حدث اكبر (كه لازمه اش غسل كردن است). پاك بودن لباس احرام و بدن و ستر عورت را از جمله شرايط اوليه طواف دانست و رعايت موارد زير را از واجبات طواف برشمرد:

اول: آغاز طواف از حجرالأسود و پايان آن در حجرالأسود.

دوم: رعايت حدّ فاصله ميان مطاف (كعبه و مقام ابراهيم).

سوم: هفت شوط (دور) كامل.

چهارم: به طرف كعبه بودن شانه چپ.

پنجم: فاصله گرفتن از شاذروان.

ششم: داخل كردن حجر اسماعيل در طواف.

امروزمان هم، چون روزهاي گذشته، به نماز، زيارت و قرائت قرآن گذشت. شب براي آزمون حمد و سوره نزد آقاي علوي، روحاني كاروان رفتم كه پس از قرائت حمد و سوره تشويقم كرده، سؤالاتي نيز در خصوص خمس و... پرسيد كه پاسخ دادم.

پنج شنبه 25/10/82

طبق روال چند روز گذشته، نماز صبح را در حرم مي خوانم و سپس براي زيارت به بقيع مي روم. ازدحام جمعيت روزبه روز بيشتر مي شود. تعداد زائران تركيه، پاكستان، بنگلادش، مالزي، هندي، اندونزي، كشورهاي عربي و... هر روز بيشتر مي شود.

در بقيع ده ها تن از صحابه(59) پيامبر(صلي الله عليه وآله)دفن شده اند. فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علي(عليه السلام)كه مادر دوم پيامبر(صلي الله عليه وآله) نيز به حساب مي آمد. او از نخستين زناني بود كه اسلام آورد. فاطمه بنت اسد در سال سوم هجرت از دنيا رفت. پيامبر(صلي الله عليه وآله) لباس خود را به تن او كرد و فرمود: بعد از ابوطالب، براي من هيچ كس مهربان تر از او نبود! همچنين فرمود: من لباسم را بر تن او كردم كه از زيباترين زينت هاي بهشتي باشد.

بي شك زيارت قبور ائمه در بقيع و قبر ابراهيم، فرزند پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) و قبور مطهر ديگري كه صاحبان هركدام از آن قبور بخشي از تاريخ پر فراز و فرود اسلام را رقم زده، خالي از لطف نيست. حضور 94 هزار زائر ايراني در مراسم حج باعث شده است كه هيچ گاه اطراف بقيع خلوت نباشد و هميشه دلسوختگان شيعي، پرواز وار بر گِرد آن مكان مقدس در چرخش باشند.

پس از نماز مغرب و عشا، فرصتي دست داد تا براي همراهان توضيحاتي در باب مسجدالنبي ارائه كنم. مسجدالنبي كه مسجد پيغمبر(صلي الله عليه وآله) است، در قسمت شرقي مدينه بنا شده و پس از مسجدالحرام، مشهورترين مسجد در تاريخ اسلام است. هنگامي كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) به مدينه رسيد، در خانه ابو ايوب انصاري منزل گزيد; جايي كه شتر وي آن جا خوابيد. زمين مسجدالنبي، از آنِ دو يتيم بود و در آن جا خرما خشك مي كردند. پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) آن را به مبلغ ده دينار از وليّ دو طفل خريدند و مسجد را در آن ساختند. مساحت زمين در آن روز حدود 2071 متر مربع بوده است. در ساختن بناي اين مسجد، شخص پيامبر(صلي الله عليه وآله) شركت داشتند.

ساخت مسجدالنبي در زمان پيامبر(صلي الله عليه وآله)هفت ماه طول كشيد.(60) در داخل مسجدالنبي صفّه يا ايوان مانندي وجود دارد كه مهاجران اسلام در آن جا به سر مي بردند. اين دسته از مسلمانان به اصحاب صفه شناخته مي شوند.

روضه نبوي از ديگر مواقف مسجدالنبي است كه در ناحيه جنوب شرقي مسجد; يعني مسافت ميان قبر پيامبر(صلي الله عليه وآله) و منبر آن حضرت است و طول آن 22 متر و عرض آن 15 متر مي باشد.

محراب تهجّد از ديگر مواقف مسجدالنبي است كه جايگاه نماز پيامبر(صلي الله عليه وآله)است و اين محراب در جريان توسعه مسجد در زمان وليد بن عبدالملك اموي، در محل نماز پيامبر(صلي الله عليه وآله)ساخته شد. مئذنه بلال مكاني بود كه بلال بر آن اذان مي گفت و هم اكنون مؤذن مسجد النبي بر فراز آن رفته، اذان مي گويد. مقام جبرئيل محلي است كه جبرئيل امين در آنجا به حضور رسول الله مشرف مي شد. خانه حضرت زهرا(عليها السلام) كه پيشتر در كنار خانه و مسجد پيامبر بود و اكنون در محدوده حرم قرار دارد، ستون هاي مسجد نبوي از ديگر مواردي بود كه براي همراهان توضيحاتي در باره آن ارائه كردم.

در مسجد نبوي ستون هايي است كه هريك نامي مخصوص دارد. هشت ستون از زمان پيامبر(صلي الله عليه وآله) هنوز باقي است كه با رنگ سفيد مشخص شده اند كه عبارت اند از:

ستون مخلّقه; اين ستون در جاي تنه درخت خرمايي بنا شده كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) به هنگام ايراد خطبه بر آن تكيه مي كرد. روايت شده كه وقتي براي آن حضرت منبري ساختند، از آن ستون ناله اي برخاست و به همين دليل به آن ستون «حنانه» نيز گفته اند.

ستون توبه; آن را ستون ابو لبابه نيز مي نامند. پس از شكست بنو قريظه، ابو لبابه به خاطر گناهي كه مرتكب شد، مورد بي توجهي پيامبر(صلي الله عليه وآله) و ياران آن حضرت قرار گرفت و سرانجام خود را به ستون مسجد بست تا آن كه آيه اي در پذيرفته شدن توبه او به رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نازل گرديد.

ستون محرّس; علي(عليه السلام) در كنار اين ستون مي ايستاد و از رسول خدا محافظت مي كرد. اين ستون به «استوانه علي(عليه السلام) » نيز مشهور است; زيرا جايگاه نماز آن حضرت بوده است.

ستون وفود; رسول الله(صلي الله عليه وآله) هيأت هاي نمايندگي و سياسي و سران قبايل را در كنار اين ستون به حضور مي پذيرفتند و با آنان ديدار مي كردند.

ستون سرير; پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) در كنار اين ستون تختي از شاخه هاي خرما مي گذاشت و شب بر روي آن استراحت مي كرد. زماني كه مسجدالنبي ساخته شد، سه در براي ورود و خروج مردم ساختند. برخي از اصحاب نيز در حاشيه مسجد خانه ساخته، دري به درون مسجد باز كردند. در سال سوم هجرت، قبل از غروه اُحد بود كه به دستور پيامبر(صلي الله عليه وآله) همه درهاي خانه ها، به جز در خانه علي(عليه السلام) به مسجد بسته شد. تعداد درهاي مسجد در امتداد زماني تغييراتي يافته است.

مشهورترين آن ها عبارت اند از:

1 . باب الرحمه

2 . باب جبرئيل.

3 . باب السلام

4 . باب النساء.

با توسعه هاي اخير، مسجدالنبي هم اكنون داراي هفت در است.

اين مسجد 27 صحن دارد،(61) كه دو صحن آن داراي 12 چادر با ارتفاع 14 متر است و هر چادر 10 تن وزن دارد و 90 ثانيه طول مي كشد كه چادرها باز يا بسته شوند. و داراي 6 ستون است كه وزن هر ستون 10 تن مي باشد. پاركينگ مسجدالنبي تعداد 4444 ماشين را در خود جاي مي دهد و تعداد ستون هاي مسجد 2104 عدد مي باشد. گنجايش مسجدالنبي هم اكنون بالغ بر 700 هزار نفر و ظرفيت پشت بام آن بالغ بر 90 هزار نفر است.

ساعت 10شب دعاي كميل در بين الحرمين برگزار شد. حضور زائران ايراني در اين دعا و وجود هزاران پليس سعودي در صحنه، نمايشي از قدرت شيعه در آن بلاد بود.

جمعه 26/10/82

صبح زود طبق معمول عازم حرم شديم، چون فرصت زيادي نداشتيم به بقيع رفتيم و پس از خواندن نماز براي صرف صبحانه و برنامه ريزي براي زيارت دوره عازم هتل شديم.

مكان هايي كه امروز رفتيم عبارت بودند از: مسجد قبا،(62) مسجد قبلتين،(63)احد(64) و مساجد سبع كه در واقع همان محل وقوع جنگ احزاب و يا خندق است. مساجد هفت گانه اي كه با نام مسجد علي(عليه السلام) ، فاطمه(عليها السلام) ، فتح و... در آن جا بود، در طرح جديد، در يك مسجد بزرگ در حال طراحي و بازسازي بود.

دو روز ديگر در مدينه هستيم و سپس به سوي مكه حركت خواهيم كرد. محمد بايگان مدير كاروان مي گفت: از 25 ذي قعده تا 8 ذي حجه مدارس مكه و
مدينه تعطيل اند. ساكنان شهر مدينه در
اين ايام ميزبان حجاج بلاد اسلامي هستند. براي خريد سوغاتي به مغازه هاي
اطراف هتل طيبه رفتيم، در آن جا هزار
توماني هاي ايران بهوفور در همه مغازه ها
مبادله مي شد.

شنبه 27/10/82

صبح زود عازم حرم شديم و پس از آن، به زيارت بقيع شريف رفتيم. نيمه شب باران آمده و زمين نمناك بود. هر روز از كشورهاي مختلف بر تعداد زائران افزوده مي شود; با رنگ، نژاد و ملّيت و زبان گوناگون. اما همه اين ها به يك خدا، كعبه، قرآن و حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) اعتقاد دارند و اين عامل وحدت چون چتري فراگير همه مسلمان ها را دربرگرفته است:

ـ زائران تركيه با 104 هزار نفر، بيشترين تعداد زائر را تشكيل مي دهند. آنان داراي لباس هاي متحدالشكل كرم و طوسي هستند. زنانشان با پوشش كامل در حرم و ديگر اماكن حاضر مي شوند. پرچم كشورشان را بر روي لباس هاي خود دوخته اند.

ـ افغان ها با شكل و شمايل خاص خود با لباس هاي افغاني، كه معمولاً يك پتوي كوچك بر سر خود انداخته اند.

ـ پاكستاني ها نيز همين لباس و قيافه را دارند.

ـ چيني ها با لباس هاي بلند كرم، مشكي و آبي (سه رنگ) مجزا، كه مرتب لباس خود را عوض مي كردند و خيلي با نظم، در حج شركت كرده بودند.

ـ آفريقايي ها بيشتر بلند قد، تكيده و لاغر، سيه چرده و هرچند معدودي از آن ها چاق و فربه هستند.

ـ مالزيايي ها آرام و صبور، منظم با قد و قواره كوتاه هستند.

ـ ايراني ها هم با شكل و شمايل خوب و در كاروان هاي منظم در انظار ظاهر مي شوند. بانوانشان داراي چادر مشكي به سر مي كنند و مردانشان كتوشلوار طوسي و سرمه اي مي پوشند.

هر روز زائران شهر مدينه بيشتر و بيشتر مي شود; از جمله مواردي كه امسال نسبت به گذشته چشمگير است، استفاده از ماسك براي جلوگيري از سرماخوردگي و استفاده از تلفن همراه است كه مزاحمي است جديد براي زيارت و عبادت.

در ميان زائران، چهره هاي جوان كمتر ديده مي شود و بيشتر پير و سالخورده اند.

برخي تفاوت ها ميان شيعه و سني، در احكام و مناسك، گروهي از همراهان را; به ويژه هنگام خواندن نماز متعجب مي ساخت، از اين رو، در فرصتي كه پيش آمده بود، آن تفاوت ها را توضيح دادم.

دوشنبه 29/10/82

امروز آخرين روز حضور ما در مدينه است. طبق معمول روزهاي گذشته، صبح زود عازم حرم شديم. جمعيت به قدري زياد بود كه نتوانستيم وارد داخل حرم شويم. در روبه روي باب جبرئيل نماز خوانديم و بعد براي وداع به بقيع رفتيم. از ساعت 15 شور و همهمه اي در هتل محل اقامت برپا شد. همه آماده حركت به مسجد شجره(65) شده بودند. بسياري از زنان چادر سفيد و مردان حوله احرام كه همه سفيد يك دست بود، بر تن كرده بودند تا لحظاتي بعد همگي محرم شوند. كاروان ما، كه از چند ساعت قبل از اذان حركت خود را آغاز كرده بود، پس از چند توقف، در چند ايستگاه ايست و بازرسي پليس، هنگام اذان مغرب به مسجد شجره رسيديم.

نماز مغرب و عشا را خوانديم و تلبيه(66) گفتيم. حال و هواي معنوي خاصي همه را فرا گرفته بود. برخي گريه مي كردند; آري:

«احرام در ميقات، نشانگر از بين رفتن مرزها و تشخّص ها و داشتن ها و نداشتن هاست، چرا كه لباس تشخّص و تبعيض است. مرز و تفرقه است و تفاوت آن ظاهر آدم ها را متفاوت مي كند، اما با احرام اين مرز و تبعيض از بين مي رود. همه يك دست سفيد مي پوشند، آن هم سفيدي ساده براي مردان حتي بدون دوخت، دو تكه پارچه و براي زنان ساده، بي طرح، بي رنگ، بي هيچ نشاني از تجمّل و زر و زيور. عبادتي كه بسياري از علما و نويسندگان به كار برده اند و حتي افراد عادي در هنگام محرم شدن از آن ياد كرده اند، تعبير كفن پوش شدن با احرام بستن است; يعني لباسي كه در هنگام سفر به سوي خدا مي پوشيم، در آغاز سفر به سوي خانه خدا هم مي پوشيم. با احرام بستن در محشر انسان ها، فرد گم مي شود. حتي بسياري از آن چه زندگي براي انسان محدوديت ها و زرق و برق ها را به همراه دارد. با محرم شدن بر خود حرام مي كنيم هرچه كه ما را به ياد خودمان مي آورد و نشاني از ما به همراه دارد، هرچه كه مي پنداشتيم در زندگي نمي توانيم آن را ترك و رها كنيم و هرچه يادگار دنياست بر خود حرام مي كنيم; مثل نگاه در آيينه و خيلي از روزمرگي و روزمرگي ها را از خودمان دور مي كنيم، لبيك مي گوييم; يعني به نداي دعوت خدا پاسخ مثبت مي دهيم. به سوي او، همچون براده هاي آهن، كه جذب مغناطيسي قوي مي شوند، جذب شده و حركت مي كنيم... به سوي مكه مي رويم».

فاصله مدينه تا مكه 450 كيلومتر است. حدود 30: 3 دقيقه بامداد به مكه رسيديم.

مكه ـ سه شنبه 30/10/82

در قرآن كريم، از مكه به نام هاي زير ياد شده است: بكه (آل عمران: 96)، امّ القري (انعام: 92، شوري: 77)، بلد (بلد: 1)، بلد امين (تين: 3)، البلدة (نمل: 91)، حرم امن (قصص: 57، عنكبوت: 67). مكه ام القري و مركز ظهور دين اسلام است و گذشته از شرافت و قداستي كه از آغاز خلقت و به خصوص از زمان حضرت ابراهيم(عليه السلام) داشت، نخستين آيه هاي قرآن كريم نيز در آن جا بر پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) فرود آمد و نيز آن جا زادگان آن حضرت و امير مؤمنان(عليه السلام) و فاطمه زهرا(عليها السلام) است. مكه در ارتفاع 330 متر از سطح دريا قرار دارد و رشته كوه هاي متعددي آن را فرا گرفته است. هرچند اين شهر از هزاران سال پيش به قداست معروف بوده اما سراسر اين تاريخ جز آغاز و آخر آن به درستي روشن نيست. به فرموده قرآن كريم، نخستين كس ابراهيم بود كه خانواده خود را در اين سرزمين بي آب و علف جاي داد. با ورود به مكه، ديگر زمزمه و يا فرياد لبيك ها قطع مي شود; يعني ديگر رسيده ايم. جالب است كه كعبه در مركز درّه اي واقع شده چون شهر مكه، شهري كوهستاني است، ولي كعبه در پايين ترين قسمت اين شهر كوهستاني يعني در وسط دره واقع شده، حتي در خود مسجدالحرام، كعبه در پايين ترين نقطه آن قرار گرفته و همواره عادت كرده ايم كه در صعود و حركت به سوي بلندي، به عظمت برسيم، بهويژه آنگاه كه عظمت خدايي است، ولي اين جا به عكس هرچه پايين تر مي رويم و از بلندي فرود مي آييم به خدا نزديك تر مي شويم و در مقابل كعبه، كه قبله نماز روز و شب ماست و به سوي آن نماز مي گزاريم، به سوي او مي ميريم و به سوي او دفن مي شويم و مرگ و حياتمان رو به اوست، حاضر مي شويم.

پس از رسيدن به شهر مكه، به محلّ اسكاني كه در خيابان ابن قيم، در عزيزيه، در نظر گرفته شده بود، رفتيم، پس از مستقر شدن در اتاقمان، وضو گرفتيم و عازم مسجدالحرام شديم.

مسجدالحرام همان مسجد پيرامون كعبه است و قديمي ترين و معروف ترين مسجد در تاريخ اسلام به شمار مي آيد. تاريخ نشان مي دهد كه پس از رحلت پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله) ، مردم خانه هاي خود را نزديك به كعبه مي ساختند، سپس در دوران خلفا از آن جلوگيري كرده و به تدريج بر مساحت مسجد افزودند; به شكلي كه هم اكنون حدود يكصد و هشتاد هزار متر مربع مساحت دارد. شصت و دو در بزرگ و كوچك براي آن ساخته اند; سه در اصلي و بزرگ آن به نام هاي «باب العمره»، «باب السلام» و «باب ملك العزيز» معروف است و بر هريك دو مناره به ارتفاع 92 متر با قاعده اي به ابعاد 7 × 7 متر قرار دارد و بر تارك هر مناره، هلالي به ارتفاع 6/5 متر از برنز طلاكاري است. هفتمين مناره مسجد بر در «باب الصفا» است. دو مناره بزرگ نيز كه هريك به ارتفاع 89 متر است وجود دارد و بدين ترتيب، تعداد آن ها به نُه عدد رسيده است. مسجد با وسعت فعلي گنجايش حدود 820 هزار نمازگزار را دارد. در مسجدالحرام، پس از اقامه نماز صبح اعمال حج را به جا آورديم. نيت، هفت بار طواف كعبه، دو ركعت نماز پشت مقام ابراهيم، هفت بار سعي صفا و مروه و تقصير از جمله اعمالي بود كه به جا آورديم.

گاهي همراه شدن با كاروان، به دليل ازدحام جمعيت، تقريباً غير ممكن مي شود. فشار جمعيت بارها و بارها طواف را با مشكل روبه رو مي كرد. امروز پايم به پاي زائري از تركيه خورد و مقداري از آن را كبود كرد. درد پا و رفتن به پيش دكتر بختياري، پزشك كاروان موجب آشنايي بيشتر بين ما شد. او تخصص بي هوشي دارد و اين دومين بار است كه به عنوان پزشك كاروان به حج مي آيد.

او مي گويد از سياست خوشش مي آيد ولي به شدت از ورود به عرصه سياست برائت مي جويد و... دكتر بختياري كه از زاويه نگاه يك پزشك به برخي مسائل حج مي نگرد، درخصوص وضعيت پزشكي حجاج ايراني معتقد است كه حجاج مي بايست از مدت ها قبل تحت نظر پزشكان قرار گيرند و معاينات دقيقي بر روي آن ها انجام گيرد. كاهش و كنترل قند خون و فشار براي آن هايي كه با اين مشكلات روبه رو هستند، از ضروريات است و همچنين سرماخوردگي حجاج به علت خستگي بيش از حد و مستهلك شدن انرژي شان را رايج ترين بيماري در حج مي داند.

چهارشنبه 1/11/82

روز نخست بهمن ماه، فكرم بي اختيار به ايران كشيده مي شود و به ياد مبارزات مردم بر ضدّ رژيم شاه، به رهبري حضرت امام خميني(قدس سره) در انقلاب اسلامي و كليه شهيدان انقلاب اسلامي افتادم. آشوبي از يادها و خاطرات، ذهنم را درگير مي كند. اما براي آن كه هرچه بيشتر بتوانم از فضاي معنوي حج استفاده كنم، سعي مي كنم كه تمام حواس خود را متمركز اين فضا و ساحت بسازم. امشب پس از نماز عشا به بام مسجدالحرام رفتم. از بالاي مسجدالحرام چشم انداز بسيار زيبايي است. مسجدالحرام داراي 9 گلدسته است كه همگي دوتايي و تنها يكي از آنها، كه در سمت حجرالأسود است، تنها است.

حجرالاسود كه در ركن شرقي است و به ارتفاع تقريبي يك و نيم متر از زمين
قرار گرفته، سنگي است سياه، مايل به سرخي و بيضي شكل، به قطر سي سانتي متر، كه در آن، نقطه هاي قرمز ديده مي شود و در پوششي از نقره قرار گرفته است.

چاه زمزم، كه با بيست پله به زير زمين مي رسيد، همسطح ديگر جاهاي مسجدالحرام شده است و اكنون هيچ
اثري از ورودي قبلي به چشم نمي خورد. هر يك از مكان ها و مقام هاي مسجدالحرام تاريخ خود را دارد. در تاريخ آمده است هنگامي كه ابراهيم همسرش هاجر و اسماعيل را به مكه آورد و كنار كعبه سكونت داد، اسماعيل به شدت تشنه شد و مادر به دنبال آب ميان صفا و مروه دويد و سرانجام زمزم به امر الهي جوشيد. پس از مدتي آثار چاه از ميان رفت تا آن كه عبدالمطّلب بار ديگر آن را حفر كرد و از آن زمان تاكنون حاجيان از اين آب بهره مند مي شوند.

پنج شنبه: 2/11/82

حجت الاسلام علوي، اعمال اول ذي حجه را براي زائرا كاروان بيان كرد; روزه گرفتن، خواندن دو ركعت نماز ميان مغرب و عشا در اين دهه، خواندن دعايي بعد از نماز صبح و پيش از مغرب منسوب به امام صادق(عليه السلام) و خواندن دعايي كه حضرت جبرئيل براي حضرت عيسي(عليه السلام) هديه آورد و بالاخره خواندن تهليلات منسوب به اميرالمؤمنين علي(عليه السلام) .

جمعه 3/11/82

امروز مصادف با اول ذي حجه است. ازدحام زائران به قدري است كه رفت و برگشت به حرم ساعت ها طول مي كشد. امروز باران رحمت الهي در شهر مكه باريدن گرفت و به قدري باريد كه تمامي مسجدالحرام را آب فرا گرفت.

شنبه 4/11/82

صبح به قبرستان ابوطالب رفتم. محوطه وسيعي است در كنار پل حجون و اكنون گورستان مردم مكه است. در گذشته به نام «شعب ابي دب» معروف بوده و عبد مناف، عبدالمطّلب، ابوطالب، خديجه كبري(عليهم السلام) و تعداد زيادي از صحابه، تابعين و علما در آن جا مدفون اند. برخي به غلط گمان كرده اند كه شعب ابي طالب اين جاست. نام اين قبرستان، معلاة است، ولي در ميان ايرانيان به قبرستان ابوطالب شهرت دارد.

هواي مكه در اين ايام از سال، بسيار خوب است; تا آنجا كه گاهي بايد لباس گرم پوشيد. پنكه و كولر اتاق ما بيشتر خاموش است. دماي هواي مكه از ارديبهشت تا مهر، 32 تا 40 درجه و از آبان تا فروردين، 28 تا 32 درجه است.

آخر شب به حرم رفتيم و فرصتي دست داد تا به نيابت حضرت امام خميني(قدس سره) ، مقام معظم رهبري، شهيدان، جانبازان، همه دوستان و همه مرحومان و درگذشتگان طواف انجام دهم و نماز طواف بخوانم. برخي شهيدان چون باكري (مهدي و حميد)، حسين خرازي، تقي رضوي، مهدي عاصي تهراني، حسين ناجيان، همّت، صياد شيرازي، بهشتي، رجايي، باهنر، ملاآقايي، زين الدين و... از جمله شهيداني هستند كه همواره در خاطرم هستند.

يكشنبه 5/11/82

برنامه معمول زيارت بود.

دوشنبه 6/11/82

امشب بر آن شدم تا مقداري كه امكان دارد، تصويري از ديدني هاي مسجدالحرام را بر روي گاغذ بياورم. اگرچه به هنگام اقامه نماز جماعت در طبقات دوم و سوم جايي براي نشستن نيست. اما اكنون كه دو ساعت و نيم از بامداد گذشته، اين دو طبقه خالي از زائران است. معدودي از زائران در حال طواف در طبقه دوم هستند. همچنين عده اي با ويلچر آمده و در طبقه دوم در حال طواف اند. عده اي خوابيده اند. به نظر برخي از اهل سنت خواب كوتاه، آن هم در صورتي كه به پهلو بخوابند مبطل وضو نيست! اما گروه زيادي به گونه اي خوابيده اند كه گويي سال هاست در خوابند. حاجيان كشورهاي مختلف در طبقه همكف چون پروانه پيرامون كعبه مي چرخند.

اكنون كه سه ساعت از بامداد گذشته، حجر اسماعيل خالي است و هيچ كس در آن نيست. شرطه ها (مأموران پليس) حِجر را بسته اند تا در آن نظافت آن انجام شود. حجر اسماعيل ميان ركن شامي و عراقي و با ديواره اي به صورت نيم دايره، به ارتفاع 30/1 و عرض 50 سانتيمتر قرار دارد. مي گويند هاجر و اسماعيل و حدود 70 پيامبر در آن جا دفن شده اند. گروهي از مأموران نظافت كه تعدادشان 20 نفر است و بيشتر اهل افغانستان، مصر، يمن و بنگلادش اند، لباس و شلوار آبي به تن دارند و مسؤوليت نظافت حرم به عهده اين ها است.

طبقه اول حرم مملو از زائران ايراني است كه از ساعت 10 ـ 11 شب به حرم مي آيند و يك يا دو ساعت پس از بامداد حرم را ترك مي كنند و از اين ساعت به بعد زائران كشورهاي ديگر مي آيند. ايراني ها بيشتر در روبه روي حجر اسماعيل و ركن يماني و مقام ابراهيم مستقر مي شوند و به دعا، نماز و تلاوت قرآن مي پردازند.

چهار زاويه كعبه را «اركان كعبه» مي گويند و هريك نامي خاص دارد. ركن شمالي را «عراقي»، ركن غربي را «شامي»، ركن جنوبي را «يماني» و ركن شرقي را ركن «اسود» مي نامند. چون حجرالأسود در اين ركن است.

امام صادق(عليه السلام) درباره ركن يماني مي فرمايند: «ركن يماني دري از درهاي بهشت است، از هنگامي كه خداوند آن را گشوده، هرگز بسته نشده است.»

مشاهده حجاج پابرهنه كشورهاي آفريقايي و آسيايي بسيار آزار دهنده است. آيا براي حج استطاعت مالي كافي است و نيازي به استطاعت فكري و بلوغ فكر نيست؟(67) چرا كشورهاي مسلمان با بيش از 50 كشور و بيش از 5/1 ميليارد جمعيت دنيا و داشتن منابع سرشار طبيعي و خدادادي بايد اين همه گرسنه باشند؟!

تنها برتري حجاج ديگر كشورها نسبت به جمهوري اسلامي، شايد جوان بودن زائران آن ها است. همانگونه كه پيشتر اشاره شد، متأسفانه زائران ايراني بيشتر سالخورده اند و جمعيت جوان در ميان حجاج ايراني بسيار كم است. در كنار من







زائري از تركيه نماز را از روي كتاب مي خواند و حتي براي قرائت ذكر ركوع و سجده از كتاب استفاده مي كند. عجيب تر آن كه اين زائر در نمازش دوبار به ركوع رفت؟!

ساعت سه و نيم بامداد است و روبه روي مقام ابراهيم نشسته ام. حضرت حجت الاسلام محسن قرائتي در حال خروج از حرم است و زائران بسياري به وي ابراز علاقه مي كنند. هركدام از او مطلبي مي پرسند. دكتر بختياري، پزشك كاروان نيز از او پرسيده است: بهترين اعمال در مسجدالحرام چيست؟ و ايشان پاسخ دادند: «طواف، نماز و بيرون كردن كينه كساني كه از آن ها كينه اي به دل داريم.»

پايين بودن سطح سواد ايرانيان موجب شده است كه كمتر قرآن بخوانند و به جاي نماز و طواف، بيشتر با همديگر مشغول صحبت مي شوند. وصف صحنه هاي







مسجدالحرام بسيار كار دشواري است. جمعي به طواف و جمع زيادي به
تماشاي كعبه نشسته اند. عده اي به نماز، گروهي در سعي صفا و مروه، عده اي در صف استلام حجرالأسود، عده اي مشغول تلاوت قرآن، سالخوردگان و جانبازاني بر روي ويلچر، در طبقه دوم مشغول طواف اند.

چرا ركن يماني مركز تجمع ايرانيان است؟ چرا صداي ناله ها در ركن يماني بلندتر است؟ شايد براي اين است كه شيعه، شناسنامه و هويت خود را در آن جا مي يابد و از آن جا، قرن ها تاريخ را مي كاود و به ياد علي(عليه السلام) ، فاطمه بنت اسد و ولادت آن حضرت در 13 رجب در خانه كعبه مي افتد. همه در حال قيام و قعود در مسجدالحرام و در گرد خانه كعبه هستند. همه فرياد توحيد و برائت از مشركان را سر مي دهند. همه آمده اند تا در كنگره بزرگ حج، وحدانيت خدا را سردهند. فرق نمي كند كه ايراني باشد يا يمني و سوداني و اندونزيايي و مالزيايي و تركيه اي و افغانستاني و چيني و هندي و پاكستاني و... همه با نژادها، ملّيت ها، زبان ها و رنگ هاي مختلف يك چيز را مي گويند: «أَشْهَدُ أَنْ لاإِلَهَ إِلااللَّهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللهِ».

در كاروان ما مردي است سالخورده اما سرا پا نشاط به نام حاج احمد مداح، كه 26 بار به سفر حج مشرّف شده است. 9 بار تمتّع و بقيه را عمره. نخستين بار سال 1345 به حج آمده، با سه هزار و پانصد تومان هزينه و به مدت چهل و پنج روز اقامت در سرزمين وحي. از وي پرسيدم از خدا چه خواسته اي كه 26 بار به حج مشرف شده اي؟ گفت: در دعاي ماه مبارك رمضان، همواره توفيق آمدن به اين سفر را از خدا خواسته ام و همچنين ميان مقام و كعبه اين خواسته را هميشه با خدا در ميان گذاشته ام.

امروز صبح، با همراهان براي جمع آوري سنگ ريزه به اطراف محل سكونتمان رفتيم. قرار است فردا عازم عرفات شويم. عرفات، صحرايي است در شرق مكه در فاصله بيست و يك كيلومتري، بر سر راه طائف. گفته اند در آن جا آدم و حوا با هم آشنا شدند. در شمال اين اين سرزمين كوهي است كه آن را «جبل الرحمه» يا «جبل عرفات» مي نامند. صحراي عرفات در اين سال ها درختكاري شده و هر حاجي بايد از ظهر روز نهم ذي حجه تا غروب شرعي آن روز، در اين صحرا به قصد قربت وقوف كند.

جمعه 10/11/82: كوچ به عرفات

امروز مصادف با نهم ذي حجه 1424 هجري قمري است. اكنون ساعت 30/11 دقيقه صبح بهوقت مكه است. تا چند ساعت ديگر بايد عازم عرفات شويم...

حدود ساعت 30/15 سوار بر ماشين ها شديم و محل اسكان را كه در خيابان ابن قيم شمالي بود، به مقصد عرفات ترك كرديم. ساعت 30/16 دقيقه به عرفات رسيديم. در بدو ورودمان، برخي به كوه جبل الرحمه، كه چادر ما در جوار آن بود، رفتند و برخي به استراحت پرداختند. روايت است كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) خطبه حَجّة الوداع را بر فراز اين كوه ايراد كرد. آسمان نيمه ابري است و گرماي آن قابل تحمّل است. مسير نسبت به سال هاي گذشته بسيار خلوت بود. مسيري كه سال هاي گذشته 4 تا 5 ساعت طول مي كشيد را در نيم ساعت آمديم. هنوز بسياري از چادرها خالي است و حجاج نيامده اند.

واقعاً درك شب عرفات چه دل انگيز است. نماز مغرب و عشا را در چادر اقامه كرديم، سپس دعاي سمات و دعاي شب عرفه را خوانديم. بعد از صرف شام كه مقداري خوراك لوبيا و مرغ بود، برخي به استراحت پرداختند و برخي مناجات و راز و نياز كردند.

من نيز سجاده و كتاب دعا را برداشته، خود را در دل جمعيت، براي پيدا كردن جاي مناسب، براي راز و نياز گم كردم. هر كاران كه به عرفات مي رسيد، برنامه اي داشت و گويي پس از مدت ها مي خواستند بغض فروخفته خود را بيرون بريزند كه توسل و گريستن بر امام حسين(عليه السلام) اوج بغض شيعه است. هركسي به صورت فردي و يا در گروه هاي دسته جمعي در حال مناجات، راز و نياز و زمزمه با خداي خود بود. همه زائران با لباس سفيد و يكپارچه. منظره دل انگيز شب عرفه بسيار زيباست. در دل شب «مسجد نمره»(68) و «جبل الرحمه» چون نگين در عرفات خودنمايي مي كند و خيل عظيم جمعيت در جبل الرحمه براي لحظه اي كاهش نمي يابد. هوا بسيار خوب است. بسياري از پتو استفاده مي كنند. فتواي مقام معظم رهبري در بحث حج، واقعاً راهگشا است و به نظر مي رسد كه در آينده منشأ تحوّلي عظيم باشد.

به دليل بارندگي چند روز اخير، زمين نم دارد و نمي شود روي آن خوابيد. برادر همسرم چند حصير به عنوان زيرانداز براي خود و همراهان تهيه كرد. اگرچه مشكل نم زمين تا حدي حل شدني بود، اما پستي و بلندي آن به قدري بود كه خوابيدن را مشكل مي كرد.

شنبه 11/11/82

صبح، نزديك ساعت چهار و نيم بامداد كه براي نماز بيدار شدم، دو نفر در چادر ما مشغول نماز شب بودند و بعد كه اذان صبح گفته شد، نماز را به جماعت خوانديم. پس از صرف صبحانه براي شركت در مراسم برائت از مشركين بعثه رهبري رفتيم. آقاي ري شهري پس از قرائت پيام رهبري، به ايراد سخنراني پرداخت و آقاي مرتضايي فر نيز شعارهايي بر ضدّ آمريكا و اسرائيل و... سرداد. نكته مهم در پيام رهبري آن بود كه ايشان خواستار برخورداري سازمان كنفرانس اسلامي از حق وتو در شوراي امنيت شده بودند. بعد از ظهر نيز دعاي عرفه را خوانديم و هركس تلاش داشت از فضاي معنوي آن بهره گيرد; به خصوص آن كه در روز عرفه امام زمان(عليه السلام) با حاجيان در صحراي عرفات هم صدا مي شود و رحمت واسعه الي همه را دربرمي گيرد.

پس از خواندن نماز مغرب و عشا، آماده حركت به مشعر شديم. نكته جالب آن كه اهل سنت تنها جايي كه نماز مغرب و عشا را با هم مي خوانند، همين روز و در عرفات است.

كوچ عظيم ديگري از «عرفات» به «مشعر»(69) آغاز شد. چند نفر از اعضاي كاروان ما پياده عازم مشعر شدند و به خيل كوچ كنندگان پيوستند. طريق مشاة، مسيري است براي كساني كه پياده عازم مشعر هستند و مشتاقان خاص خود را دارد.

سردار كاظمي، فرمانده نيروي هوايي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و دكتر عباس عصاري معاون سازمان تأمين اجتماعي، دو تن از اعضاي كاروان ما بودند كه مسير عرفات تا منا را پياده طي كردند و با چه شور و شعفي از آن فضاي روحاني و معنوي سخن مي گفتند. اين دو برادر كه با همسران خود به حج مشرف شده بودند تلاش وافري در بهره گيري از اوقات خود در حج داشتند و اين امر كاملاً محسوس بود.

اتوبوس ما در صف طولاني اتوبوس هايي كه به مشعر مي رفتند قرار گرفت، ولي به علت ازدحام شديد، پس از چند ساعت نشستن در اتوبوس، به پيشنهاد آقاي بايگان، مدير كاروان، بقيه راه را پياده رفتيم. كاروان حجاج شهر زلزله زده بم با نوار مشكي كه بر لباس احرام خود بسته بودند، شناخته مي شدند و اين موجب مي شد كه ايرانيان وقتي آن ها را مي ديدند، براي آمرزش جان باختگانشان فاتحه بخوانند.

يكشنبه 12/11/82: روز عيد قربان

صبح زود، پس از طلوع آفتاب وارد سرزمين منا(70) شديم. براي رمي جمره(71)عقبه عازم جمرات شديم. ازدحام جمعيت به حدي بود كه حجاج ضعيف تر زير دست و پا مي ماندند و كمك كردن به آن ها بسيار مشكل بود. توجه به اجراي اعمال و مناسك در ميان حاجي ها به حدّي است كه هركس در هر شرايطي كار خود را انجام مي دهد. در نزديكي ما مرد سياه پوستي حوله هاي احرام خود را كاملاً از دست داده و برهنه در حال رمي بود! چندبار كه به همراه برادرم مي خواستيم براي رمي به جلوتر برويم، به علت ازدحام و فشار جمعيت نتوانستيم. پس از توسّل به حضرت زهرا(عليها السلام) در جايي كه قرار داشتم سنگ ها را زدم و سنگ هايي را به نيابت يكي از اعضاي كاروان كه بيمار بود انداختم. تلفات در رمي جمرات امسال بسيار بود كه رسانه ها تعداد آن ها را 270 نفر اعلام كردند. صداي آمبولانس ها لحظه اي قطع نمي شد. يكي از مسائل بحث انگيز درباره رمي جمرات همين كشته شدن برخي از حجاج است. آيا نمي شود تدبيري اتخاذ كرد كه كسي كشته نشود؟

وقتي از رمي برگشتيم متوجه شديم كه يك اتوبوس هاي خانم ها، به همراه يكي از روحانيون كاروان نيامده و در راه مانده است! كيف و برخي وسايل; از جمله كالابرگ هاي قرباني نيز در آن ماشين جا مانده است. بالأخره با تلاش فراوان، نزديك غروب، قرباني 60 نفر از اعضاي كاروان ذبح شد و آنان با انجام حلق و يا تقصير از احرام خارج شدند. برخي نيز تلاش فراوان كردند كه به رغم عدم قرباني، از احرام خارج شوند كه آقاي علوي، روحاني كاروان با پرسش از بعثه، به آن ها اجازه داد. معدودي از زائران از جمله خودم در احرام مانديم.

به هرحال، ضعف در برنامه ريزي مسؤولان، عدم همكاري حجاج ساير كشورها و بالاخره كم تجربگي برخي مديران و در نهايت، ضعف رانندگي رانندگان مصري و سوداني كه بيشتر اتوبوس ها را آن ها هدايت مي كنند و... را بايد از جمله مشكلات مهم در جابه جايي حجاج دانست.

حضور برخي چهره هاي جوان در حج قابل تأمل است; چرا كه بيشتر حجاج ايران ميانسال و پير هستند. در كاروان ما چند چهره جوان حضور دارند كه با هركدام صحبت هايي شد; از جمله جواني كه با همسرش ماه عسل خود را به حج آمده بودند و چه رسم زيبايي!

آقاي مشك فروش سي سال سن دارد و فارغ التحصيل رشته مكانيك است و در بخش صنعت مشغول به كار است. او به وهابيان و برخي ضعف ها در تدبير امور حج معترض بود. جوان ديگري از كاروان، به نام حسين عراقچي كه 16 سال بيشتر نداشت و سال اول دبيرستان بود، پس از انجام دو عمره، اين سفر سوم او به سرزمين وحي بود و از اين كه توفيق سفر پيدا كرده، بسيار خوشحال بود. او هم مانند ديگر حجاج حلق كرد و به خيل سرتراشيده ها پيوست.

يكي ديگر از جوانان كاروان به نام مجيد انصاري، مؤذن كاروان در عرفات و منا بود و دعاي عرفه را به زيبايي مي خواند. او دانشجوي سال سوم داروسازي بود و بيست و يك سال داشت. از وي پرسيدم وقتي كه حلق كردي چه احساسي داشتي؟ گفت: «تجربه جديد را حس كردم و نقطه اوج حج را در نيمه شب عرفات مي دانم. بزرگ ترين تحوّل در من، در اين زمان ايجاد شد; چراكه گفته مي شود در آن جا هم نفس با امام زمان(عج) هستيم.

علاوه بر اين جوانان، حضور برخي چهره ها در كاروان نمود بيشتري
داشت; مانند دكتر سيد هاشم سيد مهدي، پزشك جراح 60 ساله. اين سفر، پنجمين سفر حج او است. خانواده وي; از
جمله خودش، پدر، برادر، پسر و دامادش، همگي از مدرّسان و مربّيان قرآن اند. او بخش اعظم خطبه هاي نهج البلاغه و همچنين اشعار حافظ، سعدي، مولوي و فردوسي را از حفظ دارد و با قرآن محشور است.

در هر سال، 12 مرتبه قرآن را ختم مي كند و تلاوت يك جزء قرآن در هر روز از برنامه هاي اوست. او ذكر خدا را آرامش بخش مي داند. پزشكي است خوش اخلاق و مبادي آداب.

دكتر سيدجواد مير، مشاور وزير و مدير كل بين الملل و سازمان هاي تخصّصي وزارت جهاد كشاورزي، كه از بستگان مي باشد، نيز از زائران كاروان است. او داراي تحصيلات دكتراي اقتصاد است و تجربه زيادي در آشنايي با جهان دارد. به دليل تحصيلات خارج از كشور و نيز مسؤوليت هايي كه داشته، به بيش از 100 كشور جهان سفر كرده است و گنجينه اي از آموختني هاي جهان را در سينه دارد. او لحظه ورود به عرفات و خروج از منا را اوج سازندگي معنوي مي داند و مي گويد: در سفر حج احساس مي كنيم كه حائلي ميان بنده و خدا نيست و اين بالاترين رضايتمندي است كه در اين سفر به انسان دست مي دهد.

حاج محمد (برادربزرگترم)و همسرش، حاج محمود حسيني (دايي همسرم) با همسرش و دكتر سيد جواد مير كه ذكر اوصافش رفت، با همسرش در اين سفر همراهم بودند.

دكتر ياوريانفر چشم پزشك، با مادرش به حج آمده است. رفتار بسيار محترمانه و مؤدبانه او با مادرش، مي تواند الگويي براي جوانان امروز جامعه ما باشد. وقتي با او صحبت مي كردم مي گفت: از زمان فوت پدرش تلاش كرده است كه مادرش احساس تنهايي نكند.

مهندس سيدمصطفي خردمند، قائم مقام مدير عامل شركت قطار مسافربري رجاء، از همسفران باصفا است. هرگاه او را مي ديدم، ياد فضاي جبهه و جهاد مي افتادم، به خصوص كه او همواره چفيه اي بر گردن مي انداخت.

سه شنبه 14/11/82

بعد از رمي جمرات، قرباني و حلق، در دومين روز بيتوته در منا، ساعت اندكي از بامداد گذشته، به همراه مدير كاروان و حدود 40 نفر از اعضاي كاروان، مسير منا تا عزيزيه را پياده و از آنجا تا مسجدالحرام را با اتوبوس طي كرديم تا آخرين اعمال حج را انجام دهيم; طواف، نماز طواف، سعي صفا و مروه، طواف نساء و نماز طواف نساء، آخرين مراحل و برنامه هاي حج تمتّع است. حوالي ساعت 2 بامداد به مسجدالحرام رسيديم و تنها دغدغه ام رسيدن به موقع بود كه بتوانيم پس از انجام اعمال طواف و نماز طواف به منا برگرديم و رمي جمرات سه گانه را انجام دهيم. ساعت 30/2 بود كه اعمال را آغاز كردم. در كمال ناباوري، اعمالم تا ساعت 4 بامداد طول كشيد. وقتي مؤذن مسجدالحرام اذان نماز شب را گفت، اعمال من تمام شده بود. هر شوط از سعي صفا و مروه را در 5 يا 6 دقيقه طي مي كردم. دليل اصلي رسيدگي سريع به اين اعمال، شايد خلوت بودن مسجدالحرام بود.

فرياد صلوات شيعيان لبناني در طواف و سعي، فضاي عرفاني و روحاني ويژه اي را به مسجدالحرام بخشيد.

هنگام برگشت به منا، مدير كاروان يك دستگاه اجاره كرد و براي هر نفر 15 ريال كرايه داد. نزديك جمرات پياده شديم و پس از طي مسافت كوتاهي (صد پلكان) به جمرات سه گانه رسيديم. آخرين اعمال نماز ظهر و عصر را در سرزمين منا خوانديم و من چند ركعت نماز به نيابت از همسر و فرزندان و پدر و مادرم خواندم. شايد اين نمازها بهترين نوع به ياد بودن خانواده و بالاترين هديه معنوي براي آن ها باشد. از منا به سوي مكه و هتل ابن قيم شمالي را پياده طي كرديم كه حدود 20 دقيقه طول كشيد.

شب موفق به ختم قرآن شدم، سجده شكر به خاطر اين توفيق به جا آوردم. دقايقي از بامداد گذشته بود كه راهي مسجدالحرام شدم. به علت شلوغي بيش از حد، 45 دقيقه طول كشيد تا به حرم رسيديم. در كنار ركن يماني دعاي مشلول را خواندم. گروهي به تنعيم(72) رفته و محرم شده اند تا حج مستحبي به جا آورند. جمعي نيز به طواف وداع مشغول اند; چراكه فردا بايد به ايران برگردند يا به مدينه بروند.

جمعه 17/11/82

پس از نماز صبح، به همراه اخوي و چند تن از دوستان دو وسيله كرايه كرديم و عازم جبل النور(73) براي رفتن به غار حِرا شديم. مسافت از پاي كوه تا غار 50 دقيقه طول كشيد. از پايين كوه تا بالاي آن دستفروشان و گداها بساط پهن كرده اند. عكاس ها هم با عكس فوري كاسبي خوبي به هم زده اند. با 10 ريال سعودي يك قطعه عكس رنگي فوري مي گرفتند. فضاي غار بسيار محدود است و تنها يك نفر مي تواند درون آن به نماز بايستد و صف طولاني منتظران مانع از رفتن به داخل غار مي شود. در فراز و فرود كوه، در اين فكر بودم كه حضرت خديجه(عليها السلام) اين مسير طولاني را چگونه 40 شبانه روز طي مي كرده و براي پيامبر(صلي الله عليه وآله) آب و غذا مي برده است.

شنبه 18/11/82

پس از نماز صبح، براي عمره مفرده عازم مسجد تنعيم شديم. حدود 50 نفر از اعضاي كاروان آمده بودند. از اين كه خداوند توفيق داد بار ديگر محرم شوم و اعمال حج به جا آورم خداي بزرگ را شكر كردم. در مسجد تنعيم محرم شدم و اعمال از حدود ساعت 30/8 آغاز شد. صفوف طواف كنندگان و سعي كنندگان به كندي حركت مي كرد. هنگامي كه نماز طواف نساء را خواندم، ساعت 15/11 را نشان مي داد. اين عمره مفرده را به نيت پدر و مادر و همسر و فرزندانم و همه شيعيان انجام دادم. امشب ساعت 7 بايد چمدان ها را تحويل دهيم تا كاروان آن ها را به هواپيمايي جمهوري اسلامي تحويل دهد.

يكشنبه 19/11/82

ساعت 45 دقيقه بامداد است. زيارت اسماعيل و هاجر را خواندم و همچنين نماز زيارت را. حضرت حجة الاسلام جناب آقاي قرائتي ده قدم جلوتر از من نشسته است و جمعي از روحانيون گرد او را گرفته اند. آقاي قرائتي از جمله روحانيون پرنفوذ ايران است. شايد اين رمز موفقيتش در گرو اخلاص، سادگي و بذله گويي و مردمي بودن وكم بودن فاصله گفتار و عملش باشد.

مسجدالحرام در حال خلوت شدن است; به طوري كه مي توان به راحتي وارد حِجر اسماعيل شد و يا طواف انجام داد. پس از نماز صبح و صرف صبحانه عازم قبرستان ابوطالب شديم. سپس به حرم رفتيم و آخرين خداحافظي با كعبه را انجام داديم. پس از نماز ظهر و صرف ناهار، ساعت 30/15 مكه را به سمت جده ترك كرديم.

امشب فرصتي پيش آمد تا با دو تن از حجاج صحبت كنم. ابتدا با دكتر سيد هاشم سيدمهدي، پزشك جراح، 60 ساله كه وصفش گذشت. او مي گويد طبق يك سنت خانوادگي، مرتب جلسات قرآني در خانه شان برگزار مي شود و خود او بنيان گذار هيأت پيروان قرآن است. دكتر سيد مهدي كه به همراه همسر و چهار فرزند خود به حج آمده است، در پاسخ به اين پرسش كه اوج حج را در چه مي داند؟ گفت: اوج حج را در وحدت مي دانم.

دكتر سيد جواد مير، ديگر هم صحبتي ام در جده بود. دكتر مير مجموعه سفر حج را با توجه به كاستي هايي كه در مديريت و مسائل اجرايي آن وجود دارد، بسيار سازنده مي داند و مي گويد: وقتي اعمال تمام شد، در روحم احساس سبكي كردم.

ساعت حدود 18 بود كه به جده رسيديم، در ميان راه، مؤسسه اي خيريه، به حجاج آب زمزم، پوستر مكه و مدينه، يك عدد نوار قرآن و يك بسته خوراكي هديه داد.

اين تبليغات در بدو ورود هم به صورت ديگري خودنمايي مي كرد و حاكي از سرمايه گذاري هنگفت در امر اطلاع رساني و تبليغات است.

آخرين نماز جماعت در اين سفر معنوي را به امامت حجت الاسلام علوي حسيني، روحاني كاروان اقامه كرديم. يكي از خدمه هاي كاروان گذرنامه و بليت ها را تحويل داد و گفت تا ساعت 10 شب در زير چادري كه مستقر هستيم خواهيم بود و پس از آن به سالن انتظار، براي انجام تشريفات پرواز خواهيم رفت.

ساعت 30/23 براي تشريفات پرواز به سمت سالن فرودگاه رفتيم. مأموران هواپيمايي ايران اير چمدان ها و بارهاي فراوان حاجيان را كه چندين تن بود،
از حجاج گرفتند و به بار هواپيما منتقل كردند. هنگام خروج يك جلد كلام الله مجيد هديه پادشاه عربستان به همه حجاج
داده شد.

از خداي بزرگ توفيق زيارت خانه كعبه و مسجدالنبي(صلي الله عليه وآله) و بقيع شريف و اجراي فريضه بزرگ حج را براي مشتاقان كوي دوست خواهانم.


| شناسه مطلب: 80559