سال پنجم شماره بيستم تابستان 1376
مدينه در زمان هجرت رسول خدا ـ ص ـ
Akira.Goto / رسول جعفريان
درباره هجرت به عنوان «نقطه آغاز دولت اسلامي»، به وسيله محقّقان به طور مفصّل بررسي و تحقيق شده است. بيشتر اين تحقيقات، فاقد تحليل و تبيين روشن از رشد و گسترش اسلام در جامعه مدينه، در سالهاي حول و حوش هجرت است. جنبشِ اسلام در مدينه، دوّمين جنبش در طول تاريخ آن است; انقلاب و جنبش نخستين، در مكه بود كه كمتر توانست در جذب رهبران و متنفذان آن موفقيتي به دست آورد. به عكس، دومين جنبش كه در مدينه واقع شد، توانست جامعه اين ديار را زير نام خدا و رسول متّحد كند.
در نوشته حاضر، برخي از مسائل جنبش آغازين اسلام در مدينه، با توجه به شرايط نامساعد آن جامعه، بحث و بررسي مي شود.
در اينجا يك قرارداد مكتوب با عنوان «قانون اساسي مدينه» هست كه پيامبر ـ ص ـ بعد از هجرت با مردم مدينه بر آن توافق كرد. در ميان نوشته هاي بسياري از محقّقان
1 ـ نوشته حاضر ترجمه اي است از مقاله اي با عنوان: coming Mahammad's of time the at Al-Madina
مترجم، مقاله حاضر را در سفري كه در محرم 1418 به توكيو داشته از مؤلف گرفته است. طبعاً ترجمه آن به معناي موافقت مترجم با تمامي اظهار نظرهاي مؤلّف نيست.
كه به اين قانون اساسي توجّه كرده اند، كساني مانند وات و سرجينت و نگارنده اين مقال چنين فرض شده است كه متن موجود از قانون اساسي كه در كتاب ابن اسحاق، ابو عبيده و ابن زنجويهو ديگران حفظ شده، تركيبي از چند سند است با تاريخهاي مختلف.
بخش نخست اين قانون اساسي كه به احتمال، از نخستين بخشنامه هاي تدوين شده آن حضرت در مدينه است; مربوط به پرداخت خون بها و فديه آزادي اسيران به علاوه، اصول كلّي است كه مؤمنان بايد آن را رعايت كنند. قوانين مزبور همه قبايل هشتگانه مدينه و نيز مهاجران از قريش را درباره پرداخت ديه مكلّف مي كند. چنانكه هر يك از طوايف زير مجموعه آن گروهها نيز مكلّف به پرداخت فديه اسيران خود شدند.
پيش از اسلام، مردم مدينه گرفتار جنگ داخلي بودند. در همان حال بدهي هاي هر قبيله يا طايفه درباره ديه و فديه همچنان بيشتر و بيشتر مي شد. ادعاهاي آنها عليه يكديگر و آشتي گروههاي درگيردرآن جنگها، بايد به معناي از بين رفتن آن بدهيهاو ادعاها مي بود. نخستين بند قرارداد مي بايست اعلام نوعي آشتي زير نظر رهبر جامعه مؤمنان محسوب شود.
محققان جديد به هشت گروه ذكر شده در قانون اساسي، به عنوان تشكيلات استوار اجتماعي توجه كرده اند. در بسياري از موارد، نام قبيله به هر يك از اين گروهها داده شده است، اما تحقيق دقيق چنين نسبتي را نادرست نماياند. در ادامه نمودار نسبي از افرادي است كه از بنو عمرو بن عوف ـ يكي از طوايف هشتگانه ـ در جنگ بدر شركت كرده اند:
«عمرو بن عوف بن مالك بن اوس» جدّ مشترك طايفه اي است كه بدين نام خوانده مي شوند. نام او در مركز و بالاي نمودار بالاست. نامهايي كه دور آنها مستطيل كشيده شده، اجداد مشرك كساني هستند كه ابن سعد آنها را به عنوان «شركت كنندگان در جنگ بدر» آورده و سمهودي در شرح خود از مدينه، نامشان را يادكرده است. ديگر نامهاي اشخاص حذف شده اما با علامت ]*[ مشخص شده است. علامت ]*[ براي كساني است كه خود در ميدان نبرد حاضر شده اند.
بنو زيد، فرزندان و نوادگان زيد هستند كه نامشان در سمتِ راستِ نمودار آمده و بخش اصلي بدنه اين گروه را تشكيل مي دهند. بيشتر آنها در ناحيه غرب
. - W. M. Watt: Muhammad at Medina Oxford, 1956.
. - R. B. Serjeant: "The constitution of Medina" Islamic cultur, Vol. 8, 1969.
. - A. goto: "The Constitution of Medina" Orient, Vol.XVIII, 1982.
4 ـ ابن هشام، كتاب سيرة رسول الله (تصحيح وستنفله) گوتينگن، 1859 ـ 60 ، صص 331 ـ 344
5 ـ ابوعبيد قاسم بن سلاّم، كتاب الاموال، قاهره، 1353 قمري، صص 207 ـ 202
6 ـ حميدالله، مجموعة الوثائق السياسية، بيروت، 1969، صص 47 ـ 39
7 ـ ابن سعد، الطبقات الكبري، بيروت، 1957 ـ 1958، ج3
8 ـ سمهودي، كتاب وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفي، قاهره، 1326 قمري، ج1
منطقه قبا در بخش جنوبي مدينه زندگي مي كردند. سمهودي نوشته است كه بنو زيد چهارده أُطم (قلعه كوچك) داشتند كه به آنها صياصي گفته مي شد. ابن سعد نام شركت كنندگان در بدر را از طوايف زير مجموعه بنو زيد مانند بنو اميه، بنو ضبيه و بنو عبيد مي آورد. سمهودي ياد آورد شده كه جداي از آن چهارده اطم، بنو اميه دو اطم داشتند كه به زور از بنو جحجبا گرفته بودند; طايفه اي هم نسب با آنها كه نامشان در مركز نمودار ـ بخش بالاي آن ـ ديده مي شود. رئيس بنو ضبيه، ابوسفيان بن حارث، يك اطم داشت، چنانكه بنو عبيد يك اطم داشتند كه از ديگران گرفته بودند. جداي از اين سه طايفه، بنو زيد شامل طايفه ديگري به نام بنو عجلان مي شد كه حلفاي آنها از بنو بليع بودند. افراد آنها به احتمال زياد سالها قبل، از جنوب به شمال آمده به مدينه مهاجرت كرده بودند.
علي رغم آن كه در نمودار نيامده، شش نفر از اين طايفه در جنگ بدر شركت كردند. بنوعجلان از سه طايفه ذكر شده جدا و در اصل به خود بنو زيد متعلّق بودند. بايد سكونت آنها در قبا، پيش از سكونت بنوزيد در آنجا بوده باشد.
بنوجحجبا، طايفه ياد شده زماني به تنهايي در بخش شرقي قبا، همراه بنو زيد زندگي مي كرد. دو نسل پيش از آمدن حضرت محمّد ـ ص ـ ، ميان احيحة بن جُلاح از بنوجحجبا با رفاعة بن زبير از بنوزيد درگيري بود. نتيجه اين جنگ آن شد كه بنوجحجبا، حركت خود را به سمت غرب قبا آغاز كرد و اطم هاي خود را براي بنو زيد گذاشت. آنها در غرب اطم هاي جديدي ساختند و در كنار بنوأنيف، مردم بومي اين ناحيه، و حلفاي بنوجحجبا به زندگي مشغول شدند. تعدادي يهودي نيز وابسته به بنوانيف بودند.
بنومعاويه كه جدّ مشترك آنها برادر زيد بود، براي مدتي قبا را ترك كردند و به بخش شرقي مدينه رفتند. دليل مهاجرت آنها ممكن است شكست آنها در جنگ با بنوزيد باشد. بنولوذان كه در قسمت چپِ نمودار هستند، نيز از قبا رفتند و در محلّ ديگري سكونت گزيدند.
به جاي قبايلي كه قبا را ترك كردند، تازهوارداني قرار گرفتند كه از نظر نسبي ـ پدري ـ پيوندي با بنوزيد نداشتند. بنوغنم كه يك بار از هم طايفه اي خود; يعني بنوواقف شكست خورده بود، محل بومي خود را ترك كرد و در منطقه بنوزيد سكونت گزيد. نسب شناسان تأكيد بر آن دارند كه
1 ـ سمهودي، صص 136 ـ 137
پدر بزرگ امرءالقيس برادر عمرو بن عوف بوده است اما نظر آنها جاي مناقشه فراوان دارد. بنو اوزارا بن جشم كه يك بار توسط هم طايفه اي خود شكست خورده بود، به سمت قبا رفت و همانجا ساكن شد اما بار ديگر پيش از آمدن حضرت محمّد ـ ص ـ به نقطه ديگري در قبا رفت; زيرا توسط بنو عمرو بن عوف بيرون رانده شد.
درباره تاريخ پيش از اسلامِ ديگر طوايف بنو عمرو بن عوف; مانند بنو حنش، بنوثعلبه، و بنوحبيّب، آگاهيهاي اندكي در دست داريم.
همانطور كه گذشت مردم مدينه براي چند دهه مشغول جنگهاي داخلي بودند. البته در طي جنگهاي داخلي، از ميان بنوعمرو بن عوف هيچگونه رهبري سياسي يا نظامي وجود نداشت.
زماني شماري از آنها از حضير بن سماك پيروي كردند. اما او از لحاظ نسبي ـ پدري ـ متعلّق به آنها نبود بلكه وابسته به بنوعبدالأشهل بود. در ميان هيچ يك از افراد زير مجموعه بنوعمرو بن عوف، رهبر قبيله ثابتي را در خلال جنگهاي داخلي و دوره حضرت محمّد ـ ص ـ نمي بينم.
بنابراين مي توانيم نتيجه بگيريم كه بنوعمرو بن عوف و طوايف وابسته، فاقد تشكيلاتي در موضوع رياست قبيله بوده اند. بر اساس اين بررسي، به ندرت مي توانيم اظهار كنيم كه بنوعمرو بن عوف داراي نظم سازماني بوده اند. زندگي روزمره و فعاليت سياسي آنها، خارج از چارچوب قبيله اي انجام مي گرفت. به سراغ هر يك از طوايف ياد شده در قانون اساسي مزبور برويم، مشابه همين مسأله را مي بينيم. طوايف وابسته به اين هشت قبيله ممكن بود نامشخص و عشايري بوده باشند، چنانكه ممكن بود جنگ داخلي ميان آنها به وجود آمده از يكديگر جدا شوند.
اين واقعيت، كه جامعه مدينه رياست قبيله اي نداشته و نااستوار و غير ثابت بوده اين حدس را تقويت مي كند كه حركت به سمت اسلام در اين جامعه بر اساس حركت فردي صورت گرفته نه بر پايه تصميم گروههاي اجتماعي.
نفوذ اسلام در مدينه چند سال پيش از هجرت، با مسلمان شدن دو نفر (بر اساس روايت ابن سعد) و يا شش نفر (بر اساس روايت ابن اسحاق) آغاز شد. بعد از نخستين بيعت در عقبه كه در سال 621 (دوازدهمين سال بعثت) اتّفاق افتاد و طي آن دوازده مسلمان شركت كردند، جنبش
. - Watt. PP. 155-8.
2 ـ ابن سعد، ج3، ص593، صص 612 ـ 608
3 ـ ابن هشام، 289
اسلامي گسترش يافت. سال بعد هفتاد و پنج مسلمان در دوّمين بيعت در عقبه شركت كردند. پيامبر ـ ص ـ در اين سال دوازده نفر نقيب را از ميان مؤمنان مدينه برگزيد. يك سال و نيم بعد از هجرت، جنگ بدر اتفاق افتاد كه 238 نفر از مؤمنان مدينه در آن شركت كردند. شمار شركت كنندگان در دو بيعت ذكر شده، مي تواند نشانگر شمار همه مؤمنان در هر مرحله باشد. جدولي كه در ادامه خواهد آمد (جدول شماره 2)، شمار شركت كنندگان در اولين و دوّمين بيعت عقبه و نيز شركت كنندگان در جنگ بدر را در هر يك از طوايف نشان مي دهد.
ستون نام گروهها، بر اساس جلد دوّم كتاب طبقات ابن سعد است. در ستون دوّم نام طوايف هشتگانه ذكر شده در قانون اساسي آمده و بعد از نام هر يك از آنها، نام طايفه زير مجموعه آمده، چنانكه نام طايفه ريزتر نيز فهرست، شده است.
علامت ]ح[ به معناي حلفاء است. ديگر حلفا و موالي كه قبيله مستقلي را تشكيل نداده و وابسته به برخي از قبايل معيني هستند، در شمارش، جزو قبيله اي كه به آن بستگي دارند آورده شده اند. شمارش افراد شركت كننده در عقبه اول و دوم، بر اساس متن ابن اسحاق است. در اين متن نام شصت نفر از هفتاد و پنج نفر آمده و نام پانزده نفر ديگر نامشخص است. رقم 1 در ستون رهبران، به معناي هر نقيبي است كه در عقبه انتخاب شده كه در ادامه، شرح زندگي او در زير همان شماره خواهد آمد.
نگاهي به اين ستون بندي، ممكن است در نشان دادن اين نكته كه جنبش، رشد مستمر عمومي خود را، نه بر پايه قبايلي معين، بلكه بر اساس تمامي افراد جامعه مدينه مستقر كرد كافي باشد. تنها بايد گروههاي وابسته به اوس بن منات را كه نه در بيعت عقبه و نه در بدر شركت كردند استثنا كرد.
جدول شماره 2
جنگ بدر
|
رهبران
|
عقبه دوم
|
عقبه اول
|
نام قبايل و طوايف
|
15
|
3 1
|
3
|
1
|
النبيت
|
3
|
|
3
|
|
حارثه
|
5
|
|
|
|
ظفر
|
1 ـ ابن هشام، صص 288 ـ 289، 315 ـ 305
جنگ بدر
|
رهبران
|
عقبه دوم
|
عقبه اول
|
نام قبايل و طوايف
|
|
|
|
|
عمرو بن عوف
|
|
|
|
|
زيد
|
9
|
3
|
2
|
1
|
اميه
|
4
|
|
|
|
ضبيه
|
1
|
|
|
|
عبيد
|
6
|
1
|
|
|
عجلان
|
3
|
|
|
|
معاويه
|
1
|
|
|
|
حنش
|
1
|
|
|
|
جحجبا
|
1
|
|
|
|
انيف
|
|
|
1
|
|
ثعلبه
|
|
|
|
|
لوذان
|
|
|
|
|
حُبيّب
|
5
|
2
|
1
|
|
غنم
|
|
|
|
|
اوس منات (اوس الله)
|
|
|
|
|
خُطنه
|
|
|
|
|
واقف
|
|
|
|
|
الجعادره
|
|
|
|
|
وائل
|
|
|
|
|
اميه
|
|
|
|
|
عطيه
|
|
|
|
|
النجار
|
|
|
|
|
مالك
|
22
|
12
|
6
|
3
|
غنم
|
2
|
|
1
|
|
عمرو
|
3
|
|
|
|
مغاله
|
جنگ بدر
|
رهبران
|
عقبه دوم
|
عقبه اول
|
نام قبايل و طوايف
|
3
|
|
2
|
|
مبذول
|
12
|
|
|
|
عدي
|
6
|
|
2
|
|
مازن
|
6
|
|
|
|
دينار
|
|
|
|
|
حارث
|
9
|
4
|
5
|
|
كعب
|
4
|
5
|
1
|
|
جُشم و زيد
|
3
|
|
1
|
|
جداره
|
1
|
|
|
|
ابجر
|
2
|
|
|
|
(ح)؟
|
|
|
|
|
عوف
|
8
|
|
2
|
|
بلحبلا
|
11
|
10
|
3
|
3
|
القواقله
|
6
|
|
1
|
|
الخضينه (الحضنيه)
|
9
|
7 6
|
2
|
|
ساعده
|
|
|
|
|
جشم
|
|
|
|
|
سلمه
|
13
|
8
|
6
|
1
|
حرام
|
18
|
9
|
11
|
|
عبيد
|
8
|
|
10
|
1
|
سواد
|
4
|
|
1
|
|
ديگران
|
|
|
|
|
زُرَيق
|
16
|
11
|
4
|
2
|
عامر
|
5
|
|
3
|
|
بياضه
|
2
|
|
|
|
حَبيب
|
به اين نكته بايد توجه داشت كه حتي شركت كنندگان در بدر، كمتر از ده درصد همه مردان بالغي بودند كه در مدينه زندگي مي كردند و حدود سه هزار نفر مي شدند. با توجّه به آمار فوق، مسلمانان در اين مراحل در اقلّيت بوده اند. بنابراين چه كساني افتخار توسعه جنبش را داشته اند؟!
اكنون شرحي از دوازده نفر نقيب، كه در بيعت عقبه دوم توسط حضرت محمّد ـ ص ـ انتخاب شدند، ارائه مي دهيم:
1 ـ اُسَيد بن حُضَير: پدرش حضير فرمانده جنگ بعاث، آخرين جنگ داخلي مدينه قبل از اسلام بود. او دارايي پدرش را به ارث برد و بنابراين مردي ثروتمند بود. او پس از انتخاب شدن، هيچگاه به منصبي گماشته نشد و در دوره خلافت در گذشت.
2 ـ سعد بن خَيْثمه: از فعاليتهاي نظامي ـ سياسي او جز شهادتش در جنگ بدر آگاهي نداريم.
3 ـ رفاعة بن عبدالمنذر: از فعاليتهاي او چيزي ياد نشده، اما خبر شركت او در بدر و شهادتش در احد در دست است.
3 ـ ابوالهيثم بن التّيهان: ابن اسحاق او را به جاي نام بالا ـ رفاعه ـ در شمار نقباء آورده است. او حليف يكي از افراد بنوعبداشهل بود و پس از گشوده شدن خيبر مأمور جمع ماليات آنجا شد و در زمان عمر در گذشت.
4 ـ سعد بن ربيع: اين همان شخص است كه پس از هجرت، يكي از همسرانش را به برادر (ديني) خود عبدالرحمن بن عوف ـ بر اساس عقد مؤاخاة ـ كه از مهاجرين بود داد. از وي چيزي جز اين گزارش نشده كه در بدر شركت كرد و در احد شهيد شد.
5 ـ عبدالله بن رواحه: يكبار وقتي كه حضرت محمد ـ ص ـ با لشكري از مدينه بيرون رفت، امور مدينه را به وي سپرد. او فرمانده بخشي از سپاه در جنگ خيبر بود. او نيز يكي از سه فرمانده جنگ موته بود كه همانجا شهيد شد.
6 ـ سعد بن عباده: زماني كه پيامبر ـ ص ـ در گذشت، انصار (ساكنان بومي مدينه) كوشش كردند تا او را به عنوان امير جديد مدينه انتخاب كنند. او مرد ثروتمندي بود. يكبار در زماني كه پيامبر با سپاهش از مدينه خارج شد امور مدينه را به او سپرد و به جز اين مورد، كار ديگري به وي واگذار نشد. در زمان درگذشت حضرت محمّد ـ ص ـ او محترم بود اما در زمينه مسائل سياسي و نظامي، دستاورد قابل ملاحظه اي نداشت. نتيجه آن كه وي رهبر
1 ـ ابن سعد، ج3، صص 603 ـ 607
2 ـ ابن سعد، ج3، صص 481 ـ 482
3 ـ ابن سعد، ج3، صص 456
4 ـ ابن سعد، ج3، صص 449 ـ 447; (مترجم:) قول درست اين است كه وي در صفين در كنار اميرالمؤمنين ـ عليه السلام ـ حاضر بوده و در آن جنگ به شهادت رسيده است. (اسدالغابه: ج6، ص324. دار احياء التراث)
5 ـ ابن سعد، ج3، ص 522
6 ـ ابن سعد، ج3، ص 522
جديد نشد، بلكه ابوبكر براي اين كار انتخاب گرديد.
7 ـ منذر بن عمرو: بعد از شركت در بدر و اُحد، در يك هيأت تبليغي چهل نفره عازم بئر معونه شد و در آنجا شهيد گرديد.
8 ـ براء بن معرور: وي پيرمردي بود كه قبل از رسيدن پيامبر ـ ص ـ به مدينه درگذشت.
9 ـ عبدالله بن عمرو: تنها شركت وي در بدر و شهادتش در اُحد گزارش شده است.
10 ـ عبادة بن صامت: درباره وي جز فعّاليتش بعد از درگذشت پيامبر ـ ص ـ چيزي گزارش نشده است. وي در دوره معاويه در گذشت.
11 ـ رافع بن مالك: فرزندانش در بدر شركت كردند اما او نه. وي در اُحد شهيد شد.
12 ـ اسعد بن زراره: يك پير مرد كه بلافاصله بعد از رسيدن پيامبر ـ ص ـ به مدينه درگذشت.
وقتي به مشاغل دوازده نفر فوق بنگريم، درمي يابيم كه بجز عبدالله بن رواحه، بقيه پس از انتخابشان به عنوان نقيب، در فعاليتهاي سياسي و نظامي خاص شركت نداشته اند. به اين نكته بايد توجه داشت كه تنها شش نفر از دوازده نفر بعد از احد زنده ماندند. با اين حال، اين نيز يك حقيقت است كه پيامبر ـ ص ـ كارهاي مردم را به افرادي از انصار، به جز نقبا واگذار كرد. اين مسأله گوياي اين نكته است كه نقبا چهره هاي ريش سفيد مؤمنان مدينه بودند كه در عقبه بيعت كردند اما رهبران نيرومند و مؤثّر در تمامي جامعه نبودند. زماني كه حضرت محمّد ـ ص ـ با مشكلات سياسي و نظامي روبرو مي شد، بايد بر افرادي كه اهل عمل بودند تكيه مي كرد.
بنابراين ممكن است اين نتيجه را بگيريم كه حركت اسلام در مدينه، در آغاز به وسيله اشخاص با نفوذ شهر اوج نگرفت. در واقع هيچيك از آن دوازده نفر و نيز ديگر مؤمناني كه فعاليتهاي آنها گزارش شده، از فرماندهاني نبودند كه دسته اي را در جنگهاي داخلي پيش از اسلام فرماندهي كرده باشند.
علي رغم سرعت رشد اسلام در فاصله سالهاي 620 تا 624 (سال دوم هجرت)، حركت اسلامي كار خود را بدون داشتن فرماندهان نيرومند آغاز كرد. وحتّي
1 ـ ابن سعد، ج3، صص 530 ـ 525
2 ـ ابن سعد، ج3، صص 557 ـ 555
3 ـ ابن سعد، ج3، صص 620 ـ 618
4 ـ ابن سعد، ج3، صص 564 ـ 561
5 ـ ابن سعد، ج3، ص546
6 ـ ابن سعد، ج3، ص 621
7 ـ ابن سعد، ج3، ص 612 ـ 608
8 ـ در واقع نقبا 12 نفرند ولي به دليل ترديد در يك مورد سبب شده است تا نام سيزده نفر در فهرست بالا درج شود. به همين دليل عدد 3 دو بار آمده است. (مترجم)
در جنگ بدر در سال 624 ميلادي كمتر از ده درصد مردم جامعه را به سوي خود جذب كرد. به هر حال، حركت اسلام مهمترين رخداد سياسي در مدينه آن زمان بود.
يك مشكل كه براي چند سال در مدينه حل ناشده باقي مانده بود، مسأله صلح بود. نه يك رهبر نيرومند و نه يك گروه نيرومند نتوانسته بودند آرامش را بر مدينه حاكم كنند. شعار اين نهضت براي توقف جنگ تحت نام الله و پيامبرش، صرفنظر از مؤمنان، مورد حمايت بيشتر مردم بود.
در منابع تاريخي، نام چهار نفر از رهبران جنگهاي داخلي را مي بينيم كه در جريان آغاز حركت اسلامي نيز زنده بودند. سعد بن معاذ يكي از آنها بود كه به اسلام گرويد و قبل از آمدن رسول خدا ـ ص ـ به مدينه در سال 622 ميلادي (سيزدهمين سال بعثت) به حمايت از اسلام پرداخت.
عمرو بن جموح هم رهبر متنفّذي بود. اوائل در برابر اسلام ايستاد، اما با ترغيب فرزندان و نوادگانش پس از آمدن پيامبر ـ ص ـ به مدينه حامي اسلام شد.
ابوقيس بن اسلت يكي ديگر از رهبران متنفّذ جنگهاي داخلي بود كه به مخالفت با اسلام برخاست. او كاهن و مانع مهمّي بر سر راه رشد حركت اسلامي بود.
درواقع به اين خاطر بود كه ـ همانطور كه در جدول قبل روشن شد ـ كسي از بنو اوس بن منات در بيعت عقبه و بدر شركت نكرد. اما او ده ماه بعد از رسيدن حضرت محمّد ـ ص ـ به مدينه درگذشت.
عبدالله بن ابيّ كه متنفّذترين فرد در مدينه بود، نه به حمايت از اسلام برخاست و نه در برابر آن ايستاد. بنابراين مؤمنان نمايندگان كليت جامعه بوده و قرارداد صلح را، كه نخستين بخش قانون اساسي مدينه بود، امضا كردند. اين قسمت ميان محمّد ـ ص ـ و مؤمنان منعقد شد، اما موارد مربوط به پرداخت ديه و فديه مورد توافق همه مردم مدينه قرار گرفت.
اين نكته، به خوبي اين حقيقت را نشان مي دهد كه جنبش اسلام مهمترين رخداد سياسي آن جامعه بوده، با اين حال از لحاظ جمعيت در اقليت بوده، رهبران نيرومندي از ميان قبايل نداشته و البته توانسته است جامعه را به سرعت تحت نام الله و پيامبرش متّحد كند.
1 ـ ابن سعد، ج3، صص 436 ـ 420
2 ـ ابن هشام، صص 303 و 304
3 ـ ابن سعد، ج4، صص 385 ـ 383; الطبري، تاريخ الرسل والملوك، ليدن، 2 ـ 1881م، ج1، ص1270
|