متن کامل

میقات حج سال هفتم شماره بیست و پنجم پاییز 1377جامه کعبه معظمه در طول تاریخ (1) دکتر محمد الدقن ترجمه دکتر هادی انصاری بخش نخست: جامه کعبه معظمه پیش از اسلام 1 ـ جامه تبّع حمیری برای کعبه مکرمه ابراهیم خلیل به همراه فرزند خود اسماع

ميقات حج
سال هفتم شماره بيست و پنجم پاييز 1377


جامه كعبه معظمه در طول تاريخ (1)

دكتر محمد الدقن

ترجمه دكتر هادي انصاري

بخش نخست:

جامه كعبه معظمه پيش از اسلام

1 ـ جامه تبّع حميري براي كعبه مكرمه

ابراهيم خليل به همراه فرزند خود اسماعيل(عليهما السلام) با نهادن سنگ ها بر روي يكديگر و بدون بكارگيري گل و يا گچ در آن، خانه كعبه را بنيان نهادند. اين خانه بدون در و سقف بود و تنها در سمت شرقي آن، قسمتي از ديوار را باز گذاشتند تا براي ورود به داخل كعبه از آن استفاده شود.در آن زمان، كعبه پوششي نداشت; زيرا آن حضرت نه فرماني از خداوند در اين زمينه دريافت كرده بود و نه به پارچه و يا پوست و حصيري(1) دسترسي داشت تا از آنان پوششي براي كعبه فراهم آورد.

درباره نخستين كسي كه كعبه را پيش از اسلام به وسيله جامه پوشانيد، روايات متعددي وجود دارد. بطوري كه روايتي مي گويد: اسماعيل فرزند ابراهيم(عليهما السلام)نخستين شخصي بود كه در اين باره اقدام كرد. روايت ديگر، آن را به عدنان جدّ والاي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نسبت داده است و سوّمين روايت اين عمل را به «تبع ابو كرب أسعد» پادشاه حمير(2) منسوب مي كند.

تاريخ نگاران بسياري، نه تنها اين مطلب را ترجيح داده اند، بلكه در مواردي تأكيد كرده اند كه «تبّع»، پادشاه حمير،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ خصف (حصير) پوشش ضخيمي است كه به وسيله برگ درختان نخل بافته مي شد و مردمان حجاز از آن همواره در موارد مختلفي; مانند فرش كردن زمين خانه هاي خود يا مساجد بودده بهره مي جستند.

2 ـ نكـ : شفاء العزام بأخبار البلد الحرام»، دارالكتب العلميه، بيروت، لبنان (بدون تاريخ) جلد اول ص 119 و 120; ابن ظهيره قرشي مخزومي، «جامع اللطيف في فضل مكة و اهلها و بناء البيت الشريف»، چاپ اول، چاپخانه عيسي البابي الحلبي، قاهره 1340هـ . در سال 1921م. ص 105

«اسعد ابو كرب تبّعي» يكي از پادشاهان «يمن» است كه نام سلسله پادشاهان آنان «تبابعه» و مركز فرماندهي آنان در يمن بوده كه به معناي داشتن پيروان فراوان است.

بنا به گفته روايات، اسعد با آگاهي از ظهور پيامبر اسلام، پيشتر به آن حضرت ايمان آورده بود. از اين رو در برخي روايات آمده كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرموده است «لا تسبّوا تبّعاً فإنّه كان قد أسلم»; «تبع را ناسزا نگوييد زيرا او اسلام را پذيرفته بود.» گفته مي شود تبع يكي از پنج پادشاهي است كه تمامي جهان قديم را از يمن تا حيره و از حيره تا سمرقند فتح كرده و تحت تسلّط خويش درآورد. (سفينة البحار، ج1، ص302)   «مترجم»



صفحه 85


نخستين كسي است كه در دوران جاهليت، كعبه مكرّمه را به وسيله جامه پوشانيد. در اين باره حديثي به وسيله ابو هريره از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) روايت كرده اند كه آن حضرت مردم را از سبّ «اسعد حميري»، كه همان تبّع بوده، برحذر داشت; زيرا ايشان فرموده اند: او اوّلين شخصي است كه بر كعبه جامه پوشانيد.(1)

ازرقي و محب الدين طبري و تقي الدين فاسي پس از ذكر اين حديث، گفته اند محمد بن اسحاق گويد: «از تني چند از اهل علم شنيدم كه نخستين كسي كه بر كعبه جامه تمام پوشانيد تبّع است كه همان اسعد مي باشد.» و آنها دو روايت ديگر را نفي نكرده اند.

بنابراين، از قيد «جامه كامل» استفاده مي شود كه كعبه پيش از «تبّع» به وسيله جامه غير كاملي پوشانيده شده است.

در نتيجه روايات سه گانه را مي توان بدين صورت جمع كرد كه: در آغاز، حضرت اسماعيل(عليه السلام) اولين شخصي بوده كه بر كعبه جامه پوشانده است، و سپس عدنان اولين فردي بوده كه بعد از حضرت اسماعيل جامه را بر كعبه پوشانيده ليكن اين جامه ها به صورت كامل نبوده است. آنگاه «تبّع» نخستين شخصي بوده است كه جامه كامل را بر كعبه مكرمه قرار داده است.

ابن هشام در سيره اش، در باره جامه «تبّع» بر كعبه مشرفه، چنين مي نويسد: «تبّع و قوم او از بت پرستان به شمار مي آمدند. آنان به سوي مكه حركت كردند تا اينكه به سرزمين ميان «عسفان» و «أمج» رسيدند. در اين هنگام گروهي از قبيله «هذيل» به او برخورد نموده، و گفتند:

اي پادشاه، آيا مي خواهي تو را به خانه اي كه اموال و ثروتهاي زيادي دارد و از ديد پادشاهان پيشين مخفي مانده است راهنمايي كنيم; خانه اي كه در آن مقدار فراواني لؤلؤ و زبرجد و ياقوت و طلا و نقره وجود دارد؟ پادشاه گفت: آري. آنان در پاسخ گفتند: خانه اي است در مكه كه مردمانش آن را عبادت كرده و در كنارش نماز بپاي مي دارند.

گفتني است هذيليان با آگاهي از اين موضوع كه هرگاه پادشاهي قصد آن خانه را كند و در آن ظلم نمايد نابود مي گردد، بدينوسيله قصد هلاك و نابودي تبّع را به دل داشتند. «تبّع» پس از شنيدن سخنان هذيلي ها، به دنبال دوكاهن، كه در ميان همراهان خود بودند، فرستاد و در اين باره از آنان نظرخواهي كرد.

آنان به تبّع گفتند: اين پيشنهاد، تنها

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نوشته محب الدين طبري، القري لقاصد ام القري چاپ اول، قاهره 1367 هـ 1948 م، ص 472; ازرقي، اخبار مكه و ماجاء فيها من الآثار چاپ سوم بيروت، لبنان 1389 هـ 1969 م. ج1، ص 249 و اوالعباس احمد بن علي القلقشندي، صبح الأعشي في صناعة الانشا، نوشته چاپ قاهره، سلسله تراثنا، ج4، ص 277.



صفحه 86


براي از ميان بردن تو و سپاهيانت مي باشد; زيرا ما خانه اي كه از آنِ خدا باشد، جز در اين سرزمين نمي شناسيم.

تبّع از كاهنان پرسيد: در صورتي كه بدان سرزمين قدم گذارم، به نظر شما چه كاري را انجام دهم صواب است؟

آن دو در پاسخ گفتند: هركاري را كه ساكنان آن سرزمين در باره آن انجام مي دهند، انجام دهي، يعني بر گرد آن طواف كني و آن را تعظيم و تكريم نمايي، سر خود را در كنارش بتراشي و همچنان خود را در كنار بيت، خوار و كوچك شماري تا زماني كه از آن سرزمين خارج شوي!

تبع گفت: پس چه چيزي شما را مانع شده است كه چنين نكنيد؟

آن دو گفتند: به خدا سوگند كه آن، خانه پدرمان ابراهيم است و پيش از اين نيز به شما گفته بوديم، ليكن ساكنان آن به وسيله بتهاي خويش كه در اطراف آن خانه قرار دادند، ميان ما و آن جدايي انداختند. به خدا سوگند آنان با خونريزي كه در كنار خانه به وجود آوردند، نجس و مشركند و ما جز نيكي براي شما چيزي آرزو نداريم.

در اين هنگام «تبّع» به گفته و پند آنان ايمان آورد و دستور داد گروه هذيليان را نزد او آورده، دستها و پاهايشان را قطع كردند. سپس رو به سوي مكه نهاده، بر گرد خانه طواف به جاي آورد و از آن پس در كنار بيت قرباني كرد و سر خويش را تراشيد. تبع شش روز در مكه اقامت گزيد و در اين ايام با قرباني هاي فراوان، مردم آن را اطعام كرد و شربت عسل بدانان داد.

تبّع شبي در خواب ديد كه جامه اي بر كعبه مي پوشاند، او اين مرتبه ديد كه كعبه را با پارچه ضخيمي(1) پوشانيد.

بار ديگر در خواب ديد كه كعبه را جامه اي زيباتر مي پوشاند، پس آن را با پارچه اي بنام «معافر»(2) پوشش داد. دگر بار او در رؤيا اين چنين ديد كه كعبه را با جامه اي زيباتر از پيشين مي پوشاند پس آن را با پارچه لطيف و نرمي كه معروف به «ريط» است پوشانيد. اين پارچه قرمز راه راه يمني بود.

ابن هشام در پايان سخن خويش اين چنين مي گويد: «تبّع ـ آنچنانكه مي پنداشتند ـ اولين شخصي است كه خانه را جامه پوشانيده است»(3)

همچنين در روايات ديگري نيز آمده است كه تبع كعبه را با جامه اي از چرم(4) و برد يماني(5) و پلاس(6) و برد راه راه(7) و جزاينها(8) نيز پوشانيده است. به نظر مي رسد تبّع جامه هاي ياد شده را در سالهاي بعد، بر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ الحضف: بافته اي كه از برگ درختان نخل به وجود آم ده و همواره مردمان حجاز به عنوان زيرانداز در خانه هاي خود و مساجد به كار مي بردند، (مترجم).

2 ـ در اصل نام مكاني است كه پارچه اي به همين نام مي بافد.

3 ـ سيره ابن هشام، با بازنگري و مقدمه طه عبدالروف سعد، دارالجيل، بيروت (بدون تاريخ) ج اول، ص 20 و 21.

4 ـ «الانطاع»، جمع نطع بوده كه پوششي از چرم به شمار مي آمده است.

5 ـ «عَصْب» به فتح عين و سكون صاد به بردهاي يماني گفته مي شده است كه قسمتي از رشته هاي آن رنگ آميزي شده و سپس با تارهاي بدون رنگ به هم بافته مي شد كه در پايان حالتي راه راه را به خود مي گرفت.

6 ـ «مسوح» جمع مسح است كه پارچه اي ضخيم از پشم بوده است.

7 ـ «الحبرات» جمع حبره است كه به پارچه هاي برد يماني راه راه گفته مي شده و مردمان يمن از آن براي خويش لباس تهيه مي كرده اند.

8 ـ ازرقي، اخبار مكه، ج 1 ص 250; محب الدين طبري القري لقاصد ام القري ص 482; قطب الدين حنفي، الاعلام بأعلام بيت الله الحرام چاپ مكتبه العلميه در مكه مكرمه (بدون تاريخ) ص 69 و ابن ظهيره الجامع اللطيف ص 104 و 105.



صفحه 87


كعبه قرار داده است. لازم به يادآوري است كه «تبّع» نخستين شخصي است كه بر كعبه در قرار داد و نيز بر آن كليدي نهاد.

بدين منظور تبع در شعري پوشاندن كعبه را افتخار خود دانسته و چنين سروده است:

ورد الملك تبع و بنوه *** ورّثوهم جدودهم والجدودا

اذ جبينا جيادنا من ظفار(1) *** ثم سرنا بها مسيرا بعيدا

فاستبحنا بالخيل ملك قباذ(2) *** و ابن اقلود(3) جاءنا مصفودا

فكسونا البيت الذي حرّم الله *** ملاء معضداً و برودا

و اقمنا به من الشهر عشرا *** و جعلنا لبابه اقليدا(4)

ثم طفنا بالبيت سبعا و سبعا *** و سجدنا عندالمقام سجودا

ونحرنا بالشعب ستّة ألف *** فتري النّاس نحوهن وروداً

و خرجنا منه الي حيث كنا *** و رفعنا لواءنا معقودا(5)

 

«شاه تبّع با فرزندان خود وارد گرديد وانتقام خود و پدرانشان را گرفت.»

«هنگامي كه بر اسبان اصيل ظفاري سوار شدند و آنگاه با آنها به راههاي دوري تاختند.»

«و در زير سم اسبان سرزمين شاه قباد را درنورديديم و ابن اقلود را در زنجير پيش ما آوردند.»

«آنگاه به شكرانه خدا خانه حرام خدا را پوشانديم با قطعه هاي پارچه هاي فراوان و بُردهاي يماني.»

«و ده ماه در حرم ماندگار شديم كه بر در آن كلوني قرار داديم.»

«آنگاه به طواف هفتگانه بر گرد حرم پرداختيم و در مقام ابراهيم به سجده افتاديم.»

«و در شعب شش هزار قرباني كرديم و هجوم مردم را براي گرفتن گوشتهاي قرباني نظاره كرديم.»

«آنگاه به سوي سرزمين خود كوچ كرديم و بيرق پيروزي خويش را همچنان برافراشتيم.»

 

از اين سروده چنين بر مي آيد كه «تبّع» مدّت ده ماه در مكه اقامت داشته، و اين غير از آن است كه ابن هشام در سيره اش آورده و آن را شش روز دانسته است.

تبّع در مدّت اقامت خويش، تعداد شش هزار رأس قرباني را براي مردم ذبح كرد. اين جريان در حوالي سال 220 پيش از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ «ظفار»، يكي از شهرهاي قديمي سرزمين يمن بوده كه هم اكنون تپه هاي باقيمانده آن نيز وجود دارد. لازم به تذكر است كه امروزه سرزميني بدين نام در كنار آن قرار دارد.

2 ـ «قباذ»، يكي از پادشاهان ايراني بوده كه در زبان فارسي به «قباد» نام داشته اشت.

3 ـ «ابن اقلود» يكي از فرمانروايان شام و يا عراق بوده است.

4 ـ «اقليد» همان كليد است.

5 ـ ابيات چهارم، و پنجم و ششم را ازرقي در كتاب خود; «اخبار مكه» جلد اول، صفحه 250، و نيز ابن ظهيره در «جامع اللطيف»، ص 104 و 105 آورده است. اما ابيات ديگر را ابراهيم رفعت پاشا در كتاب «مرآة الحرمين، چاپ اول، دارالكتب مصري در قاهره به سال 1344 هـ = 1925 م. جلد اول، ص 281 و نيز يوسف احمد در كتاب «المحمل والجح» كه به وسيله چاپخانه حجازي در قاهره به سال 1356 هـ= 1937 م. جلد اول، ص 232 و 233 آورده اند.



صفحه 88


هجرت پيامبر(صلي الله عليه وآله) اتفاق افتاده است. از آن
پس مدتها جانشينان تبّع يكي پس از ديگري جامه كعبه مكرمه را با چرم و قباطي(1) مي پوشاندند.(2)

2 ـ «جامه كعبه پس از تبّعيان»

تاريخ نگارانِ پس از تبع حميري و جانشينان وي، در باره اينكه چه كسي جامه پوشاندن كعبه را بر عهده داشته و آن را به انجام مي رسانيده، مطلبي ذكر نكرده اند. ليكن در اينجا مي توان گفت مردم وقتي جامه هاي كعبه را كه به وسيله تبّع و جانشينان او بر آن پوشانيده مي شد، مي ديدند هيچگاه اجازه نمي دادند كه خانه مجرد از جامه باشد. و به نظر مي رسد كه ـ در دوران جاهليت ـ به عنوان تقرّب به پروردگار، جامه هايي را بر كعبه قرار مي دادند. بدينصورت كه هركس قصد قراردادن جامه بر كعبه را داشت، جامه نوين خود را بر جامه پيشين قرار مي داد، بطوري كه گاه بر روي كعبه چندين جامه از ابريشم و كتان و جامه هاي پشمين و جز اينها كه از پارچه هاي معمول آن دوران بود قرار داده مي شد. اين مطلب را تاريخ نگاران در گفته ها و روايات خود فراوان آورده اند.

به همين مناسبت از ابن ابي مليكه نقل كرده اند كه گفته است:

«به من خبر رسيده است كه در روزگار جاهليت پوشش هاي گوناگوني بر كعبه قرار مي دادند. در آن هنگام معمولا شتراني را كه براي قرباني مي آوردند، بر آنها جُل هاي مختلف از پارچه هاي حبري(3) و بردهاي يمني و ديگر پارچه هاي بافت يمن را مي انداختند آنگاه تمامي اين هديه ها را به كعبه اهدا مي كردند.

اين مطلب غير از قطعات خز و حبره و گليم ها و جامه هاي پشمين است كه معمولا با مقداري از آنها كعبه را مي پوشاندند و باقي مانده آن را در گنجينه كعبه قرار مي دادند تا هرگاه يكي از آن جامه ها فرسوده مي شد، پوشش تازه ديگري را بر روي آن مي انداختند. معمولا هيچيك از جامه هاي فرسوده از كعبه برگرفته نمي شد. همچنين مقداري خلوق(4) و عودسوز هم به كعبه اهدا مي گرديد كه ديواره هاي دروني و بيروني آن را به وسيله خلوق اندود مي كردند».

همچنين از «نوار» دختر «مالك بن صرمه» مادر «زيد بن ثابت»، روايت كرده اند كه گفت:

«پيش از آنكه زيد بن ثابت را به دنيا آورم و هنگامي كه از حمل او بي اطلاع

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ قباطي، پارچه هاي سپسد و ظريفي بوده كه به وسيله مصريان بافته مي شده است.(مترجم)

2 ـ محمد لبيب البتنوني، الرحلة الحجازيه، چاپخانه جماليه مصر، چاپ دوم به سال 1329 هـ ص 134 و 135.

3 ـ حبري، روپوش يا پارچه هاي سياه رنگ را گويند. هم اكنون كشيشان مسيحيت از اين نوع روپوش به عنوان عبا بر روي شانه هاي خويش مي اندازند، (مترجم).

4 ـ عطرهاي گياهي خوشبوكننده مانند عود و عنبر را گويند. (مترجم)



صفحه 89


بودم، جامه هاي گوناگوني از چادرهاي خز به رنگ سبز و زرد و پارچه هاي مويين ظريف و پوشش هاي معمول اعراب و پارچه هاي ريزبافت را بر كعبه ديدم.»

و نيز «عطاء بن يسار»، از عمر بن حكم سُلمي روايت مي كند كه مي گفت:

«مادرم نذر كرده بود شتري را كنار كعبه قرباني كند. بدين منظور نامبرده دو جُل، كه يكي از موي و ديگري از كرك بود، بر شتر انداخت. پس از آن شتر را قرباني كرد و با آن دو جل، بخشي از كعبه را پوشانيد. در آن هنگام پيامبر(صلي الله عليه وآله) در مكه به سر مي برد و هنوز از آن هجرت نكرده بود. پس من در آن زمان وقتي نظر به كعبه مي انداختم، پوشش هاي كوچك گوناگوني را مي ديدم كه برخي از پشم و برخي ديگر از خز و از مو و كرك و سجاده هاي عراقي (دشت ميشاني) بود.»(1)

گفتني است كه در دوران جاهليت، تهيّه و تأمين جامه كعبه تنها به وسيله افرادي كه به عنوان تقرّب و نزديكي به پروردگار، پوشش هايي را بدان اهدا مي كردند، نبود بلكه قريش با يكديگر همياري مي كردند و بر كعبه جامه مي پوشاندند.

در روزگار «قصي بن كلاب» برنامه اي تدوين گرديد كه بر اساس آن هر قبيله، مبلغي به اندازه توان خود مي پرداخت. وضع تا مدتها اين چنين بود و جامه كعبه بدينسان از سوي قبايل قريش تأمين مي شد. تا آنكه «ابو ربيعة بن مغيرة بن عبدالله بن مخزوم» به درجه بالايي از توانگري رسيد. او كه به جهت تجارت با يمن، بسيار توانگر و ثروتمند شده بود، به قريش گفت:

«من خود به تنهايي يك سال جامه كعبه و پوشش آن را به عهده مي گيرم و سال ديگر شما همگي آن را بپوشانيد.»

از آن پس نامبرده چنين مي كرد ـ او تا زماني كه زنده بود پارچه حبري(2) بسيار نيكويي را از سرزمين «سكاسك» در يمن وارد مي كرد و كعبه را با آن مي پوشانيد. قريش او را «عدل» نام نهادند; زيرا او مانند همه قريش به تنهايي جامه كعبه را بر عهده خويش قرار داد. آنان پس از او بر فرزندانش نيز لقب «بني عدل» اطلاق مي كردند.(3)

پيش از اسلام و در دوران جاهليت «خالد بن جعفر بن كلاب» بر شتري كه در آن پارچه هايي از ديباج (ابريشم) حمل مي شد، دست يافت. او اين پارچه هاي سپيد ابريشمي را به سوي كعبه فرستاد و بر آن آويخته شد. بدين ترتيب خالد بن جعفر بن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ازرقي، اخبار مكه، ج 1، ص 250 و 251 و نيز نك: شفاء الفرام، ج1، ص 120; ابن ظهيره جامع اللطيف، ص 105; محب الدين طبري، القري لقاصد امّ القري، ص 471 و ص 473; قلقشندي، صبح الأعشي، ج 4، ص 279.

2 ـ حبري، روپوش يا پارچه هاي سياه رنگ را گويند. هم اكنون كشيشان مسيحيت از اين نوع روپوش به عنوان عبا بر روي شانه هاي خويش مي اندازند، (مترجم)

3 ـ قطب الدين حنفي، الاعلام، ص 69.



صفحه 90


كلاب نخستين كسي است كه كعبه را با جامه ابريشمين نقش دار آراست.

در باره نخستين كسي كه كعبه را با جامه ديبا پوشانيد نيز روايتي وجود دارد; برخي او را «نتيله» دختر «حبان» و يا مادر «عباس بن عبدالمطلب» دانسته و گفته اند كه وي نخستين شخصي بود كه جامه اي از حرير و ديبا بر كعبه قرار داد. گفته اند كه فرزند خردسال وي عباس و به روايت ديگري برادرش ضرار بن عبدالمطلب گم شد، پس مادر اشعاري را سرود و به دنبال او روان گرديد:

أضللته أبيض لو ذعيا *** لم يك لحلوبا ولا دعيا

أضللته أبيض غير خاف *** للفتية الغر بني مناف

ثم لعمرو منتهي الأضياف *** سن لفهر سنة الإيلاف

في القر يوم القر و الأصياف

اينجا بود كه او نذر كرد در صورت پيدا شدن فرزندش، جامه اي را بر كعبه قرار دهد. تا اينكه سرانجام روزي مردي او را در «جزام» يافت و به نزد مادر آورد و او به نذر خويش وفا كرد.(1)

در توجيه دو روايت گذشته مي توان گفت كه: «خالد بن جعفر ابن كلاب» نخستين شخصي است كه كعبه را به وسيله جامه اي از ديبا پوشانيد و «نتيله» دختر «حبان» نخستين بانويي است كه جامه اي از ديباج(2) بر كعبه قرار داد.

لازم به يادآوري است كه روايت هاي ديگري نيز وجود دارد كه كعبه مكرمه نخستين بار در اسلام به وسيله جامه اي از ديبا (ابريشم) پوشانيده شد. برخي از اين گفته ها اين چنين است كه «يزيد بن معاويه» يا «عبدالله بن زبير» يا «عبدالملك ابن مروان»(3) و برخي ديگر نخستين افرادي بودند كه جامه اي از ابريشم بر كعبه قرار دادند. و نيز از برخي روايات به دست مي آيد كه «حجاج بن يوسف ثقفي» نخستين كسي است كه كعبه را به وسيله جامه اي از ديبا پوشانيد و اين در حالي است كه پيش از آن، كعبه به وسيله جامه اي از قباطي(4) و چرم پوشانيده مي شده است.(5)

به هرحال، با نقل اين مطالب به اين نتيجه مي رسيم كه عرب دوران جاهلي، عنايت و توجه ويژه اي بر پوشاندن جامه بر كعبه مكرّمه داشته و آن را از واجبات مي دانسته اند. آنها همواره با اين كار، نسبت به يكديگر تفاخر و فضل فروشي داشته اند، تا آنجا كه توانگران و آنانيكه در جامعه خويش از فضل و برتري خاصي بهره مند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ فاسي، شفاء الغرام، ج1، ص 121.

محب الدين طبري، القري لقاصد ام القري، ص 473.

ابراهيم رفعت پاشا، مرآة الحرمين، ج1، ص 282.

2 ـ ديباج، پارچه ابريشمي خالص را گويند، (مترجم)

3 ـ نظر افكنيد به: ازرقي: اخبار مكه ج 1 ص 253.

ابن ظهيره: جامع اللطيف، ص 105.

4 ـ قباطي: به پارچه هاي سپيد و ظريفي اطلاق مي شده است كه اين پارچه ها بافته مصريان در آن دوران به شمار مي آمده است. (مترجم)

5 ـ فاسي: شفاء الغرام ج 1 در حاشيه صفحه 120.



صفحه 91


بوده اند، نسبت به پوشاندن جامه بر كعبه، به يكديگر پيشي مي گرفته اند. همينطور براي ما روشن مي شود كه آنان طبق ذوق و سليقه خويش و بدون هيچگونه محدوديت ويژه اي، بنابر توانگري و خواسته خويش، بدين كار اقدام مي كرده اند.

و نيز بگونه اي بوده است كه جامه هاي كعبه يكي پس از ديگري بر روي هم قرار مي گرفته است و همچنان باقي مي ماندند تا اينكه به علّت فرسودگي آنها را از روي كعبه بر مي داشتند.

 

بخش دوم:

جامه كعبه مكرمه در دوران دولتهاي اسلامي

1 ـ پوشش كعبه در دوران رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و خلفا

پيش از آنكه در باره جامه كعبه در دوران دولتهاي اسلامي سخن به ميان آوريم، لازم است به اين نكته اشاره كنيم كه مسلمانان تا پيش از فتح مكه، فرصتي به دست نياوردند كه به اين امر مهم اقدام نمايند; زيرا در آن زمان يعني پيش از فتح مكه، سروري و بزرگي از آن مشركان بود. و هيچيك از مورّخان در اين باره كه مسلمانان پيش از فتح، درباره جامه كعبه اقدامي كرده باشند، مطلبي نياورده اند.

از «سعيد بن مسيب» روايت شده كه گفت: در سال فتح، بانويي براي خوشبوكردن كعبه عودسوزي را روشن كرد و به كنار كعبه آمد. شراره اي از عود سوز به جامه كعبه رسيد و آن را سوزاند. اين جامه از آنِ مشركان بود و پس از آن بود كه به وسيله مسلمانان جامه ديگري بر كعبه قرار داده شد.

پيامبر(صلي الله عليه وآله) جامه يماني را بر كعبه پوشانيدند و پس از آن حضرت، ابوبكر جامه قباطي(1) را بر كعبه قرار داد.

سپس در روزگار عمر بن خطاب، از بيت المال جامه اي قباطي تهيه كردند و بر كعبه پوشانيدند. اين جامه در دوران عمر و به فرمان وي در مصر بافته شد.

پس از عمر عثمان نيز همانگونه عمل مي كرد، تنها با اين تفاوت كه در يكي از سالهاي خلافت خود، به جامه قباطي كعبه اكتفا نكرد و جامه ديگري از بردهاي يماني را بر آن پوشانيد. در همين رابطه به «يعلي بن منبه» عامل خود در يمن دستور داد كه آن را ساخته و به مكه ارسال نمايد. بنابراين «عثمان بن عفان» نخستين كسي است كه دو جامه يكي بر ديگري را در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ قباطي جمع قبطيه (به ضم قاف) پارچه هاي سپيد و ظريفي بوده كه به وسيله مردمان مصر بافته مي شده است. اين پارچه ها منسوب به قبطيان بوده است و ضم در اينجا، نسبت اين پارچه به آنان بوده اما در مردم قبطي (به كسر قاف) مي باشد شفاء الغرام، ج1، ص 121.



صفحه 92


اسلام بر كعبه قرار داد.

اما ]حضرت[ علي بن ابيطالب(عليه السلام)را هيچيك از مورخان ياد نكرده اند كه جامه اي را بر كعبه قرار داده باشد. آنان علت اين مطلب را درگيري آن حضرت در جنگ ها و فتنه هاي داخلي، كه دولت اسلامي را پس از قتل عثمان گرفتار نمود، دانسته اند.(1)

برخي از صاحبنظران را عقيده برآن است كه از مجموع تعدادي روايت، چنين به دست مي آيد كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) خود نخستين شخصي بود كه كعبه را به وسيله جامه اي قباطي پوشانيد; از جمله راويان «عبدالرزاق است كه از ابن جريج نقل كرده، گويد:

«شنيدم كه عمر كعبه را به وسيله جامه قباطي مي پوشانيد و چندين نفر به من گفتند كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) كعبه را به وسيله جامه قباطي و روپوش سياه پوشانيده است»

و نيز «أبو عروبه از ]حضرت[ حسن بن علي(عليه السلام) روايت كرده است كه فرمود: نخستين شخصي كه جامه قباطي بر كعبه قرار داد پيامبر(صلي الله عليه وآله) بوده است.(2)

و اما اينكه در چه روزي از سال كعبه را جامه مي پوشاندند؟ ازرقي از «خالد بن مهاجر» نقل مي كند كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) در روز عاشورا براي مردم خطبه خواند در آن خطبه فرمود:

«امروز عاشورا است، روزي است كه سال در آن به پايان مي رسد و بر كعبه جامه پوشانيده مي شود. اين روز است كه اعمال بندگان به آسمان برده مي شود و من در چنين روزي روزه هستم پس هر يك از شما دوست دارد اين روز را روزه بگيرد.»

و نيز از «ابن جريج» روايت شده است كه گفت: «در روزگاران گذشته، معمول اين چنين بوده است كه پس از رفتن آخرين نفرات حاجيان از مكه، جامه هاي ديبا بر كعبه مي پوشاندند تا مردم شكوه و زيبايي را بر كعبه نظاره كنند وسپس در روز عاشورا جامه اصلي(3) آن را قرار مي دادند. اين مراسم در روزگار بني هاشم معمولا روز هشتم ذي الحجه (= روز ترويه) بوده است.

همچنين روايتي است از نافع كه گفت: «هر گاه ابن عمر قصد آن داشت كه محرم شود، در آغاز شتر خويش را به وسيله قباطي و حبره پوشانيده و سپس در عرفات آنها را بر خود قرار مي داد، سپس در روز عيد قربان لباس ها را از تن درآورده، نزد شيبة بن عثمان مي فرستاد و او آن را بر كعبه قرار مي داد.»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ازرقي، اخبار مكه، ج1، ص 252 و 253

فاسي، شفاءالغرام، ج1 ص 120 و 121

قطب الدين حنفي، الأعلام، ص 69.

2 ـ حسين عبدالله باسلامه، تاريخ الكعبة المعظمه، چاپ دوم، دار تهامه، جده 1402 هـ = 1982 م. ص 250.

3 ـ در متن روايت كلمه «أزار» آمده و به نظر مي رسد جامه اي كه در روز هشتم بر كعبه پوشانده مي شد تنها به عنوان زيبايي بوده برنامه پوشش و جامه اصلي در روز عاشورا بوده است. «مترجم»



صفحه 93


همچنين روايت شده است كه كعبه را در هر سال دوبار جامه مي پوشاندند; نخست جامه اي از ديبا و ديگر جامه اي از قباطي كه نخستين پوشش در روز ترويه (= هشتم ذي الحجه) انجام مي گرفت و چنان بود كه نخست بخش بالاي كعبه را با جامه ديبا مي پوشاندند و بي آنكه آن را بدوزند آويزان مي كردند، مانند دوران ما كه كعبه به جامه محرم گرديده است. سپس آن هنگام كه حاجيان مراسم خود را به پايان برده و از منا به حركت در مي آمدند، جامه را مي دوختند ليكن همچنان آن را از دسترسي حاجيان دور نگاه مي داشتند; زيرا كه آنان به عنوان تبرّك آن جامه را پاره پاره مي كردند تا آنگاه كه روز عاشورا فرا مي رسيد جامه اصلي را بر كعبه قرار داده و آن را به پيراهن قبلي افتاده بر كعبه مي دوختند. اين جامه ديبا تا روز بيست و هفتم ماه رمضان همچنان بر كعبه بود و در آن هنگام جامه قباطي را به عنوان استقبال از عيد فطر،(1) بر كعبه مي پوشانيدند.

2 ـ در دوران امويان

خلفاي اموي اهميّت ويژه اي به جامه كعبه مكرمه مي دادند، بطوري كه معاوية بن ابي سفيان، در هر سال دوبار بر كعبه جامه مي پوشانيد:

1 ـ جامه قباطي به روش عمر 2  ـ  جامه اي از ديبا.

معمولاً جامه ديبا را در روز عاشورا و جامه قباطي را در پايان ماه رمضان به عنوان شادي و آمادگي براي عيد فطر، بر كعبه مي پوشاندند.

معاويه همچنين مقرر نمود كه به هنگام هر نماز، كعبه را آغشته به عطر كنند و آن را خوشبو سازند و بدين منظور نامبرده همه ساله در موسم حج و در ماه رجب عطر و خلوق و عود سوز براي كعبه ارسال مي كرد و غلاماني را به مكه مي فرستاد و به خدمت كعبه وا مي داشت. وي از بيت المال هزينه اي براي روغن چراغ هاي مسجد مقرر كرد. بنابر آنچه گفتيم معاويه نخستين شخصي است كه جامه كعبه را در سال دو بار تعويض نمود. و باز او نخستين كسي است كه بردگاني را به خدمت كعبه درآورد و از بيت المال روشنايي را به وسيله روغن به مسجد آورد. سپس خلفاي ديگر و واليان همچنان به روش او ادامه دادند.(2) پس از معاويه، فرزندش يزيد جامه ديباي خسرواني را بر كعبه پوشانيد و آنگاه عبدالله بن زبير، به هنگام خروج خود بر بني اميه، بساط حكومت و قدرت خويش را بر مكه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نكـ : ازرقي، اخبار مكه، ج1، ص 252 و 253;

محب الدين طبري، القري لقاصد ام القري، ص 475

قطب الدين حنفي، الاعلام، ص 69

ابن ظهيره، جامع اللطيف، ص 105 و 106.

2 ـ ازرقي: اخبار مكه، ج1، ص254 ; فاسي: شفاءالغرام، ج1، ص120 ; ابن ظهيره: جامع اللطيف، ص109 و 110



صفحه 94


گسترد. در آغاز، ساختمان كعبه مكرمه را آغاز كرد و در سال 64 هجري وقتي از ساختمان آن فارغ گرديد، ابتدا ديواره هاي دروني و بيروني كعبه را از بالا تا پايين به وسيله مشك و عنبر خوشبو ساخت و سپس آن را با جامه اي قباطي، و نيز گفته شده است با جامه اي از ديباي خسرواني، پوشانيد. ابن زبير همه ساله فرستاده اي را به سوي برادرش «مصعب» گسيل مي داشت تا جامه را براي او آماده و ارسال نمايد. و بدين ترتيب بايد گفت كه ابن زبير نخستين شخصي است كه از خلوق در درون كعبه استفاده نمود.

پس از ابن زبير، «حَجاج بن يوسف ثقفي» جامه اي از ديباي خسرواني را بر
كعبه پوشانيد. در اينجا اين مطلب به نظر جالب آمد كه برخي افراد، هدف قرار دادن جامه بر كعبه به وسيله حجّاج اين بوده است كه وي پس از حمله به مسجدالحرام و
آسيب رساندن به خانه كعبه به وسيله منجنيق و كشتن ابن زبير، از سوي برخي تكفير گرديد، از اين رو پس از آن براي رفع شبهه و زدودن اين كار زشت از اذهان عمومي، دست بدين كار زد.

عبدالملك بن مروان نيز همه ساله جامه اي از ابريشم خالص را ابتدا از راه مدينه منوّره به مسجد رسول خدا(صلي الله عليه وآله)ارسال



صفحه 95


مي كرد و چند روزي آن را بر روي ستونهاي جاي جاي مسجد مي آويختند، سپس آن را پيچيده، به سوي مكه مكرمه گسيل مي داشت. همچنين نامبرده عطر و انواع خلوق و عود سوز را نيز همه ساله به همراه جامه كعبه به مسجد پيامبر(صلي الله عليه وآله) و كعبه مكرمه مي فرستاد.(1) پيش از اين در مورد نخستين شخصي كه جامه اي از ديبا بر كعبه پوشانيد مطالبي آورديم.

در سال 91 هجري وليد بن عبدالملك به هنگام آمدن به مكه مكرمه، كه در آن وقت خلافت را از آن خويش كرده بود، جامه اي را براي كعبه به همراه خويش آورد. اين جامه را در آغاز بر روي بندهاي مسجدالحرام آويختند; زيرا جامه ياد شده از گرانبهاترين انواع پارچه هاي ديبا در دوران خود به شمار مي آمد كه تا آن زمان به يقين، در نوع خود بي نظير بود. اين جامه به دستور خليفه، يك روز همچنان بدان صورت باقي ماند سپس آن را پيچيده و بر روي كعبه قرار دادند.(2)

و نيز در دوران «هشام بن عبدالملك» كعبه به وسيله جامه ديباي ضخيمي پوشانيده شد. اين در حالي بود كه در زير جامه ياد شده، جامه هاي ديگري كه از ساخته هاي يمن(3) بود، قرار داشت.

ماوردي مي نويسد: «بني اميه در دوران خويش، گاهي از راه جزيه اي كه از نجرانيها(4) مي گرفتند، جامه هايي را براي كعبه تهيه مي كردند و جامه ديگري از ديبا را بر روي آن جامه ها قرار مي دادند.»(5) جامه كعبه تا پايان دوران امويان، همواره سالي دو بار بدان ارسال مي گرديد كه در اينجا لازم به ذكر است كه جامه قباطي از دوران «عمر بن خطاب» به صورت رسمي در مصر بافته شده و به مكه ارسال مي گرديد.

 

 

* پي نوشتها:


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ ازرقي، اخبار مكه، ج1، ص255 ; محب الدين طبري، القري لقاصد امّ القري، ص474 ; قلقشندي: صبح الأعشي، ج4، ص279

2 ـ حسين عبدالله باسلامه، تاريخ الكعبة المعظمه، ص255

3 ـ طبري، ابو جعفر محمد بن جرير: تاريخ الرسل و الملوك، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم، چاپ دوم دار المعارف، قاهره 1976 م. ج8، ص133

4 ـ حبشه، «مترجم».

5 ـ قلقشندي، صبح الاعشي، ج4، ص279 ; يوسف احمد، المحمل و الحج، ج1، ص237 ; محمد طاهر بن عبدالقادر الكردي، تاريخ القويم لمكة و بيت الله الكريم، مكتبة النهضة الحديث، در مكه مكرمه، ج4، ص193



| شناسه مطلب: 80650