متن کامل

میقات حج سال ششم شماره بیستم و ششم زمستان 1377 جامه کعبه معظّمه در طول تاریخ (2) محمّد الدقن / هادی انصاری   3 ـ در دوران عباسیان: خلفای عباسی توجه ویژه ای را همواره نسبت به جامه کعبه از خود نشان می دادند. آنان دستور داده بودند

ميقات حج
سال ششم شماره بيستم و ششم زمستان 1377



جامه كعبه معظّمه در طول تاريخ (2)

محمّد الدقن / هادي انصاري   


3 ـ در دوران عباسيان:

خلفاي عباسي توجه ويژه اي را همواره نسبت به جامه كعبه از خود نشان مي دادند. آنان دستور داده بودند كه جامه كعبه از بهترين و گرانبهاترين انواع ابريشم بافته شود. جامه هاي ياد شده در شهر «تنيس» مصر كه داراي شهرت به سزايي در منسوجات گرانقيمت بود، بافته مي شد. و دو دهكده ديگر كه پا به پاي تنيس گام برداشته و شهرت فراواني را نسبت به اين گونه منسوجات تنيسي پيدا كرده بود; يعني «تونه» و «شطا» نيز عهده دار اين جامه بودند. از آن پس، گاه جامه هاي كعبه در يكي از دو دهكده ياد شده براي كعبه آماده مي شد.

«مقريزي» در كتاب «خطط» خود آورده است كه مهدي، خليفه عباسي، فرمان داده بود كه جامه كعبه مشرفه، از قباطيِ مصر به صورت بافته هاي تنيس مهيّا شود. در اين ميان «فاكهي» جامه ياد شده را بر روي كعبه مشاهده كرده و در كتاب خود (اخبار مكه) از آن ياد مي كند و چنين مي نويسد:

«جامه اي از قباطي مصر را بر روي كعبه مشاهده كردم كه بر آن اين نوشته قرار داشت:


«بِسْم الله بَرَكَةً مِنَ الله ممّا أمر به عبدالله المهدي محمد امير المؤمنين أصلحه الله محمد بن سليمان أن يصنع في طراز تنيس كسوة الكعبة علي يد الخطاب بن مسلمة عامله سنة تسع و خمسين و مأة».

در سال 160 هجري هنگامي كه مهدي عباسي(97) حج گزارد، پرده دار كعبه به او گفت كه جامه هاي كعبه فراوان شده و چون ساختمان كعبه ضعيف است بيم آن مي رود كه سنگيني جامه ها بر آن صدمه وارد كند. بدين منظور نامبرده فرمان داد كه به استثناي يك جامه، همه پوشش ها را از روي كعبه بردارند. سپس فرمان داد كه تمامي خانه كعبه را از خلوق گرانبها و مشك و عنبر آغشته سازند و آن را خوشبو نمايند. پرده دار كعبه ـ در آن هنگام ـ محمد بن اسماعيل بن ابراهيم حجبي از اتفاقات و رخ دادهاي آن سال نسبت به برداشتن جامه هاي فرسوده وقديمي كعبه و شست و شوي و خوشبو كردن با بهترين و گرانبهاترين عطرها سپس قرار دادن سه جامه در يك زمان بر روي كعبه براي ما اينگونه سخن مي گويد:

«با شيشه هاي مملوّ از «غاليه» به بام كعبه رفتيم و آنها را بر روي ديوارهاي بيروني كعبه ريختيم. خدمتگزاران كعبه هم در حالي كه بر چرخ هاي قرقره ويژه دوختنِ جامه كعبه، خود را آويزان كرده بودند، از پايين تا بالاي خانه كعبه را با مشك و غاليه خوشبو ساختند. از آن پس سه جامه; از قباطي، خز(98) و ابريشم بر روي آن قرار دادند.»

خليفه المهدي در آن سال اموال فراواني را بر ساكنان مكه و مدينه تقسيم نمود. گفته مي شود اين اموال حدود 30 ميليون درهم بوده است كه به همراه خويش به اين ديار آورده بود. افزون بر آن، دينارهاي فراواني نيز در آن سال از مصر (300 هزار دينار) و يمن (200 هزار دينار) براي وي ارسال گرديد كه تمامي آنها را در ميان مردم مكه و مدينه تقسيم كرد. همچنين نامبرده حدود يكصد و پنجاه هزار پيراهن(99) را در ميان آنان پخش كرد.

بدين ترتيب «المهدي» نخستين كسي است كه كعبه را به وسيله سه جامه، يكي بر ديگري پوشش داد.

همچنين در سال 162 هجري به دستور خليفه «المهدي» جامه ديگري براي كعبه مكرمه مهيّا گرديد. «فاكهي» اين جامه را بر كعبه مشاهده كرده و در كتاب خويش «اخبار مكه» از آن ياد كرده است. او مي نويسد: كه اين جملات بر آن نقش بسته بود.


«بسم الله بركة من الله كعبة الله المهدي محمد اميرالمؤمنين، أطال الله بقاءه، ممّا أمر به اسماعيل بن ابراهيم أن يصنع في طراز تنيس علي يد الحكم بن عبيدة سنة اثنتين و ستّين و مائة».(100)

هارون الرشيد در دوران خود فرمان داد كه جامه كعبه از قباطي مصر ساخته شود و آن در سال 190 هجري آماده و بر كعبه انداخته شد.

فاكهي آن جامه را ديده و در كتاب خويش از آن ياد كرده كه بر آن اين نوشته ديده مي شده است:


«بسم الله بركة من الله للخليفة الرشيد عبدالله هارون امير المؤمنين أكرمه الله ما أمر به الفضل ابن الربيع أن يعمل في طراز تونه، سنة تسعين و مائه».(101)

توجه و عنايت ويژه، نسبت به جامه پوشانده بر كعبه مكرمه، تنها از سوي خلفاي بني عباس صورت نمي گرفت. بلكه وزراي آنان نيز در اين مهم شركت داشته اند; زيرا به دوران خلفاي بني عباس، گاه نامِ برخي از وزراي آنان بر روي جامه كعبه ديده مي شد.

فاكهي در اخبار مكه اين چنين مي نويسد: «جامه اي را بر روي ركن غربي كعبه مشاهده كردم كه بر روي آن اين نوشته قرار داشت:


«مما أمر به السري بن الحكم و عبدالعزيز بن الوزير الجروي، بأمر الفضل ابن سهل ذي الرياستين، و طاهر بن الحسين سنة سبع و تسعين و مائة».(102)

همچنين ملاحظه مي شود كه قيام كنندگان بر بني عباس نيز پس از بسط قدرت خويش بر مكه مكرمه، به جامه كردن كعبه توجه نموده و بدين امر قيام كرده اند.

در سال 200 هجري، حسين بن حسين أفطس طالبي علوي، رو به سوي مكه نهاد و در شورشي كه ايجاد نمود، مكه را به تصرّف خويش در آورد و به درون كعبه قدم گذارد و سپس تمامي جامه هاي آن را برداشت و از آنِ خود نمود. آنگاه به وسيله دو جامه از ابريشم سبك، كه يكي زرد و ديگري سفيد بود، كعبه را پوشانيد. بر روي جامه ياد شده اين نوشته قرار داشت:


«بسم الله الرحمن الرحيم و صلّي الله علي محمد و عَلي أهل بيته الطيّبين الطاهرين الأخيار، امر أبوالسرايا الأصفر بن الأصفر داعية آل محمد بعمل هذه الكسوة لبيت الله الحرام»(103)

در دوران خلافت مأمون، به وي اطلاع دادند كه جامه ديباي قرمز كعبه، پيش از رسيدن زمان قرار دادن جامه دوم، نمناك و فرسوده مي شود.

مأمون در اين باره از «مبارك طبري» كه در آن هنگام فرستاده ويژه او به مكه و تيول خليفه بود، پرسيد: كعبه در چه جامه اي بهتر و زيباتر خواهد بود؟ او در جواب گفت: در جامه سپيد، پس مأمون فرمان داد جامه اي از ديباي سفيد بافتند و در سال 206 هجري بر كعبه مكرمه آويختند.(104)

فاكهي مي گويد: در ميانه جامه، قسمتي را از قباطي مصر مشاهده كردم. آنان بر روي جامه در اركان خانه به خط سياه زيبايي نوشته بودند:

«ممّا أمر به امير المؤمنين المأمون سنة ستّ و مائتين».(105)

از آن پس در هر سال سه جامه بر كعبه قرار مي دادند. و بدين ترتيب مأمون نخستين شخصي بود كه چنين كرد.

در آن هنگام جامه اي از ديباي سرخ در روز هشتم ذي الحجه (= روز ترويه) بر كعبه آويخته مي شود سپس جامه قباطي را در روز اول مال رجب از آن پس ديباي سپيدي را كه مأمون فراهم مي آورد در روز بيست و هفتم ماه رمضان براي استقبال از عيد مبارك فطر بر كعبه مي پوشاندند.

پس از گذشتن زماني، به مأمون گزارش دادند: آن قسمت از جامه ديباي سپيد كه در دسترس حاجيان است، در ايام حج كثيف و پاره مي شود و پيش از آنكه جامه ديباي سرخ را در روز عاشورا بر كعبه بدوزند و بر آن قرار دهند، جامه ديباي سپيد قابل استفاده نيست و مأمون بخشي ديگر از همان ديباي سفيد را به وسيله فضل به مكه فرستاد تا در روز هشتم ذي الحجه و يا هفتم از آن قسمتهايي را، كه پاره و فرسوده شده است، مجدداً به وسيله آن جايگزين گردد تا آنكه در روز عاشورا جامه ديباي سرخ بر آن پوشانيده شود.

در دوران جعفر متوكّل علي الله به سال 240 هجري، به وي گزارش داده شد كه جامه ديباي سرخ، پيش از فرا رسيدن ماه رجب، به علّت زياد دست كشيدن و چهره ساييدنِ مردم، كهنه و فرسوده مي شود. لذا به فرمان او دو پوشش ديگر جهت كعبه ارسال گرديد كه جامه هاي ياد شده را از ميانه كعبه تا پايين آن چنان آويزان نمودند كه به زمين مي رسيد. از آن پس هر دو ماه دنباله اي از ميانه كعبه تا پايين را روي جامه قرار مي دادند.

پرده داران كعبه متوجّه شدند كه به جامه دوم نيازي نيست، پس آن را جمع كرده، در صندوقي نهادند و براي متوكّل علي الله نوشتند كه يك پيراهن با دنباله بخش بالاي جامه، براي آن كافي است.

بنا براين، از آن پس فقط يك جامه بدين منظور ارسال مي گرديد كه غالباً سه ماه بعد، آن را تعويض مي نمودند. دنباله جامه، سه ماه بر جامه كعبه قرار داشت. اين وضعيت همچنان بود تا اينكه بناي شاذَروان(106) در پايين كعبه به سال 243 هجري به جود آمد.(107)

ازرقي تعداد جامه هاي كعبه بين سالهاي 200 تا سال 244 هجري را شمارش كرده و گفته است: تعداد آنها يكصد و هفتاد جامه بوده است. او مي گويد:


«شمارش جامه هاي كعبه را از سال دويست آغاز نموده و آنها را تا سال دويست و چهل و چهار، يكصد و هفتاد جامه شمارش كردم»(108)

از گفته ازرقي چنين بر مي آيد كه در يك سال، بيش از يك جامه و گاه تا چهار جامه بر كعبه مي پوشانيدند. اين توضيح، كه به سخن پيش بر مي گردد، بدينگونه بوده كه پارچه هاي سپيد كه جامه كعبه از آن تشكيل مي گرديد، عوامل و تأثيرات آب و هوايي، از آن جمله اشعه سوزان آفتاب در فصل تابستان تا باد و بارانهاي زمستاني را تحمّل نداشت، بنابراين دست اندركاران جامه كعبه مجبور بودند در اوقات مختلفي از سال، جامه هاي ديگري را براي آن ارسال نمايند. اما پس از آنكه صنعت جامه كعبه پيشرفت كرد، تا آنجا كه پرده ها قدرت و مقاومت ويژه اي در برابر عوامل طبيعي و ديگر عوامل يافتند، كعبه در سال به يك جامه اكتفا نمود و اين وضع تا كنون همچنان باقي است.

نموده تا آنجا كه قدرت و مقاومت ويژه اي را در برابر عوامل ياد شده بدست آورد، كعبه تنها در سال به يك جامه اكتفا نموده همچنانكه تا كنون نيز به همين صورت باقي مانده است.

چهارم: جامه كعبه مكرمه به هنگام ضعف عباسيان:

از آن هنگام كه دولت عباسيان پا به ضعف و سستي نهاد و دست خلفاي آن قوم از سرزمين هاي اسلامي كوتاه شد، جامه كعبه از سوي حكام و فرمانداران و پادشاهان مسلمان همچنان ارسال مي گرديد. اين جامه گاه از سوي مصر و در برخي موارد از يمن بود و گاه از سوي پادشاهان و امراي ايراني بدان ديار فرستاده مي شد و به آن خانه مقدس اهدا مي گرديد.

مؤيد در كتاب تاريخ خود «حماة» گفته است: فاطميان، خلفاي مصر، به هنگام امارت (ابوالحسن جعفر از سليمانيان) بر مكه، كعبه را به وسيله جامه سپيدي در سال 381 هجري پوشانيدند.(109)

«مسبحي» در حوادث سال 384 هجري گفته است: «يحيي بن يمان در ذي القعده از تنيس و دمياط و الفرما هداياي خود را، كه شامل سبدها و تخت ها و صندوقهايي از كالا و اسب و قاطر و الاغ و سه چتر و دو جامه براي كعبه بود، به مكه آورد.»(110)

همچنين در سال 397 هجري، «الحاكم بأمرالله»، كعبه را به وسيله جامه قباطي سپيد پوشانيد و اموالي را براي ساكنان دو حرم فرستاد.

در سال 423 هجري نيز «الظاهر لاعزاز دين الله» جامه اي را براي كعبه فرستاد كه بر آن قرار داده شد.(111)

در فاصله ميان سالهاي 437 و 447 هجري، «ناصر خسرو» در سفرنامه خويش به سوريه و فلسطين و بلاد عرب، كه به زبان فارسي نگاشته شده است، از جامه كعبه و ناودان و نوشته هاي بر روي آن ياد كرده و به هنگام سخن از جامه كعبه به صورت مشروح از رنگ و نيز قسمتهاي مختلف آن و كمربندهاي قرار گرفته بر پرده، همچنين از نقش و نگارهاي موجود بر چهار سمت آن و نيز از تارهاي نقره اي و ابريشمي موجود بر روي نقش ها سخن گفته است. مطالب ناصر خسرو در اين زمينه را به صورت فشرده مي آوريم:

«خانه را چهار روزن است به چهار گوشه و بر هر روزني تخته آبگينه اي نهاده كه خانه بدان روشن است. روزنه هاي ياد شده به وسيله شيشه هاي شفافي پوشانيده شده تا آب باران به درون كعبه نفوذ ننمايد.

ناودان(112) در ميانه سمت دريايي خانه قرار داشته، كه طول آن سه ذراع بوده و تمامي آن با نوشته هاي طلا آذين گرديده است.

اما جامه كعبه به رنگ سفيد بوده، دو نوار به عرض يك ذراع جدا از هم آنچنان آن را در بر گرفته است كه ارتفاع جامه در ميان دو نوار، هريك حدود ده ذراع مي باشد; به طوري كه گويي پرده به وسيله دو نوار ياد شده در ارتفاع به سه قسمت تقسيم شده است.

قسمتها و اجزاي موجود در بالا و پايين نوارهاي ياد شده، همه به يك اندازه بوده، آنگونه كه ناصر خسرو ياد كرده است. و تقريبا ده ذراع مي باشد.

بر هر سمت از چهار طرف جامه كعبه، تابلوهاي محراب گونه اي ديده مي شود كه به وسيله ابريشم رنگارنگ بافته شده و بر روي آنها نقش هايي با تارهاي طلايي به وجود آورده اند و در هر سمت آن، سه نقش محراب گونه با تارهاي ابريشمي قرار دارد كه نقش مياني بزرگتر از دو نقش ديگر به شمار مي آيد. بدين ترتيب نقش هاي ياد شده بر چهار سمت جامه كعبه دوازده عدد مي باشد.(113)

گفتني است كه آذين جامه كعبه به وسيله نقش هاي ياد شده تا سال 561 هجري همچنان ادامه داشته است، به طوري كه «ابوالحجاج يوسف بن محمد البلوي» نويسنده كتاب «الف ـ باء» آن را ملاحظه كرده و به صورت زيبايي، نقش و نگارها، آذين ها، همچنين تغييرات آذين هاي ياد شده، به همراه نوشته هاي بر روي آن را توضيح داده است.

وي در اين باره مي نويسد:

«سرتاسر خانه كعبه، به استثناي جايگاه در و حجرالاسود، به وسيله جامه اي از ابرايشم پوشيده شده است. كمربندهاي آذين شده بر روي آن به رنگ سبز بوده و تابلوهاي محراب شكل آن، در اين كمربندها قرار داده شده است. بر روي هريك از تابلوهاي ياد شده قطعه اي از ابريشم سرخ قرار گرفته كه به كمربند دوخته شده است. نوشته ها به علت درشت بودن، از راه دور قابل رويت و خواندن است. پس از «بسم الله ...»، بر روي آنها اين آيه نقش بسته است: }اِنَّ أوّلَ بَيت وُضِعَ لِلنّاسِ... {و سپس به دنبال آن نام دستور دهنده براي ساخت و سال بافته شدنش به چشم مي خورد.

در سال 447 هجري «ابو كامل علي بن محمد الصلحي» حكومت يمن را به دست گرفت و از اطاعت عباسيان سر باز زد. نامبرده خطبه را بنام خليفه فاطمي «المستنصر» در مصر آغاز كرد. سال 455 هجري بود كه او به مكه وارد شد و به مردمان آن نيكي بسيار نمود; آنچنانكه عدل و احسان خويش را بر آنان آشكار ساخت و قلب ساكنان مكه را از آن خود كرد. تا آنجا كه همه زبان به حمد و ثناي او گشودند. پس از آن بود كه وي كعبه را با جامه اي سپيد پوشانيد.(114)

همچنين در سال 466 هجري كعبه به وسيله «ابو نصر استرابادي» با جامه اي از ابريشم سپيد، كه دست ساخته هند بود، پوشانيده شد.(115) سپس در همان سال به فرمان «سلطان محمود بن سبكتكين» پادشاه هند، جامه ديگري از ابريشم زرد براي كعبه مهيا گرديد و بر آن قرار داده شد.

نويسنده «النجوم الزاهره» در اين باره مي گويد: «در آن سال ـ يعني سال 466 هجري ـ شخصي غير ايراني از سوي جلال الدوله ملكشاه، كه معروف به سالار بود، به مكه آمد. او در حالي كه سوار بر قاطري كه مركبش از طلا بود و بر سر خود عمامه اي سياه داشت، در ميان طبل و بوق فراوان به اين شهر قدم گذارد. به همراه كاروان او براي كعبه جامه اي از ديباي زرد بود كه نام «محمود بن سبكتگين» برآن نقش بسته بود. اين جامه از دوران محمود بن سبكتكين در نيشابور نزد شخصي بنام «ابوالقاسم دهقان» به امانت گذارده شده بود. در اين هنگام وزير نظام الملك(116) آن جامه را از او باز ستانيد و به همراه سالار به مكه فرستاد.»

جامه ياد شده بر روي جامه «ابو نصر استرابادي» بر كعبه قرار داده شد.(117)

در سال 532 هجري جامه اي از سوي كشورهاي اسلامي براي كعبه فرستاده نشد، بنا بر اين «شيخ ابوالقاسم رامشت» برپا كننده نوانخانه مشهور به همين نام در مكه مكرمه، كعبه را به وسيله جامه اي حبري و جز اينها پوشانيد. در آن هنگام جامه ياد شده را به هيجده هزار دينار مصري و به گفته اي، چهار هزار دينار برآورد نمودند.(118)

شيخ ابوالقاسم رامشت، كه ايراني الاصل بود، يكي از مهمترين بازرگانان دوران خود به شمار مي آمد. وي هنگامي كه ديد براثر اختلاف ميان پادشاهان كشورهاي اسلامي و درگيري آنان، جامه اي براي كعبه ارسال نگرديد. خود بدين امر اقدام كرد و در آن سال جامه ياد شده را بر كعبه پوشانيد، همچنان كه چهار قنديل به وزن ده رطل(119) به ارزش هيجده هزار دينار به كعبه اهدا كرد.(120)

بنا بر اين از آنچه كه گذشت آشكار مي شود كه نوشتار بر جامه كعبه، نخستين بار از آغاز دوران عباسيان مرسوم گرديد. خلفا و فرمانروايان، به هنگام ارسال جامه كعبه افزون بر نوشتن نام خويش بر آن، نام محل بافته شدن و تاريخ را نيز بر آن قيد مي كردند.

اين رسم همچنان به صورت رسمي معمول، تا كنون برقرار مانده است.(121)

همچنين از مطالبي كه گذشت روشن شد كه تنها خلفاي بني عباس نبودند كه نسبت به ارسال جامه كعبه اهتمام ورزيدند، بلكه در اين ميان ـ به هنگام ضعف عباسيان ـ خلفاي فاطمي در مصر و فرمانروايان يمن و نيز علويان و برخي از پادشاهان ايراني در هند و در دولت سلجوقيان نيز به اين مسأله عنايت داشتند و در ارسال آن براي كعبه اهتمام به خرج مي دادند.

و نيز واضح مي گردد كه جامه كعبه بيشتر، از ديبا و گاه از بافته هاي مويين ابريشمي نازك در رنگهاي گوناگون بوده كه در اين ميان رنگ سفيد و سرخ و زرد بيشتر به چشم مي خورد. از آن پس رنگ سبز و آبي معمول مي گردد.

بدين صورت كه: در آغاز خلافت «الناصرلدين الله عباسي» (573 ـ 622 هجري) نخستين بار كعبه به وسيله جامه اي از ديباي سبز پوشانيده شد. در پايان دوران خلافت نامبرده، خانه شريف كعبه به وسيله جامه اي از ديباي سياه پوشانيده شد كه اين جامه داراي كمربندهايي به رنگ زرد بود. گفتني است كه پيش از آن، كمربندها به رنگ سپيد بود. بنا بر اين «ناصر لدين الله عباسي» نخستين كسي است كه كعبه را به وسيله جامه اي از ديباي سياه آراست.(122)

فاسي مي گويد: «از آن هنگام، ديباي سياه همچنان به عنوان جامه براي كعبه معمول گرديد كه تا كنون (سال 812 هجري) نيز ادامه دارد. ليكن در اين ميان در سال ششصد و چهل و سه هجري، كعبه به وسيله جامه اي پنبه اي، كه به رنگ سياه، رنگ آميزي شده بود، پوشانيده شد. اين جامه از سوي مرد نيكوكار «منصور بن منعد بغدادي»، بزرگ حرم مكي بر روي كعبه قرار داده شد كه بادهاي شديدي در آن سال در مكه وزيد و جامه پاره پاره شد...

هنگامي كه در اين تاريخ كعبه از جامه مجرد گرديد، «ملك منصور» پادشاه يمن قصد آن نمود كه كعبه را جامه پوشاند ليكن «ابن منعد» مانع گرديد و گفت: اين شرف تنها از آن دستگاه خليفه عباسي است. اينجا بود كه وي سيصد مثقال (طلا) قرض كرد و پارچه پنبه اي ياد شده را تهيه كرد و با رنگ آميزي، آن را سياه نمود. سپس به وسيله كمربندهاي جامه پيشين كعبه، آن را آراست و بر كعبه قرار داد.(123)

مهلهل دمياطي در باره سياهي جامه كعبه، اين چنين سروده است:

يروق لي منظر البيت العتيق اذا *** بدا الطرفي في الإصباح والطفل

كأن حلته السوداء قد نسجت *** من حبة القلب أو من أسود المقل(124)

* پي نوشتها:



791هـ .) در تفسيرش «أنوارالتنزيل و أسرار التأويل» و سيد هاشم بحراني (متوفّاي سال

ستيز، كار دنياداران ودنياطلبان بوده، ورود

از اين رو مَعْلَمْ و نشانه، آن گونه كه امروز مشاهده شود، سابقه اي ندارد و اگر برآمدگي

بيشتر آنان پس از رمي، تعبير «ثمّ وقعت علي الجمرة» آورده اند كه نشان دهنده افتادن

الدروس الشرعيه، ج1، ص428

3 ـ پس از غروب آفتاب به مزدلفه

جاهليت لقب شده بود. در نامگذاري آنان به حمس اين وجه ها را آورده اند:

بنابراين، سفرهاي زيارتي آن حضرت

گذاري تجديد و در سال 1404 هـ . براي

جامه ياد شده اين نوشته قرار داشت:

فاكهي مي گويد: در ميانه جامه، قسمتي را از قباطي مصر مشاهده كردم. آنان بر روي جامه در اركان خانه به خط سياه زيبايي نوشته بودند:

«ممّا أمر به امير المؤمنين المأمون سنة ستّ و مائتين».(125)

امارت (ابوالحسن جعفر از سليمانيان) بر

جامع اللطيف، ص107


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ حج: 26

2 ـ مائده: 97

3 ـ اگر چه در افضليت هر يك نسبت به حاجي اختلاف است. نكـ: الفقه علي المذاهب الاربعه، جلد اوّل.

4 ـ گر چه شافعي ها و مالكي ها و حنبلي ها در حج قران يك طواف و سعي براي عمره و حج را كافي مي دانند، ولي حنفي ها طوافي براي حج و طواف ديگري را براي عمره لازم مي دانند.

5 ـ بنا به مذهب اهل سنت، در حج قران، نيت حج و عمره را بايد با هم انجام داد. در كافي از حضرت صادق(عليه السلام) نقل شده كه: «لايَكُونُ الْقارِنُ اِلاّ بِسِياقِ الْهَدْي».

6 ـ يعني لباس احرام مي پوشد و از محرمات احرام اجتناب مي كند. قسمتي از محرمات مزبور در قرآن آمده: «فَمَنْ فَرَضَ فيهِنَّ الْحَجَّ فَلارَفَثَ وَلا فُسُوقَ وَلا جِدالَ فِي الْحَجِّ(بقره:197)» و «يا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لاتَقْتُلُوا الصَّيْدَ وَاَنْتُمْ حُرُم (مائده:95)».

بخش مهمي از محرمات احرام در سنت آمده كه در تعداد آنها بين مذاهب اختلاف است; اماميه آنها را چهارده چيز مي دانند (مختصر نافع از محقق).

7 ـ گر چه سعي نوعي راه پيمودن است كه با سرعت و تكان دادن شانه همراه است و «هَرْوَلَه» نيز ناميده مي شود.

8 ـ در قرآن مي فرمايد: «ثُمَّ اَفيضُوا مِنْ حَيْثُ اَفاضَ النّاسُ» (بقره: 199).

9 ـ عَنِ الْحَلَبِي قالَ: قالَ اَبُوعَبْدِاللهِ(عليه السلام) مِنْ مَواقيتِ خَمْسَةَ وَقَّتَها رَسُولُ الله(صلي الله عليه وآله) لايَنْبَغِي لِحاجٍّ وَلالِمُعْتَمَر اَنْ يُحْرِمَ قَبْلَها... وَلاَيَنْبَغي لاَِحَد اَنْ يَرْغُبَ عَنْ مَواقيتِ رَسُولِ الله(صلي الله عليه وآله) (كافي، باب مواقيت الاحرام).

10 ـ عَنْ بَعْضِهِمْ(عليهم السلام) قال: أحْرَمَ رَسُولُ اللهِ(صلي الله عليه وآله) في ثَوْبَيْ كَرَسَف (كافي، باب مايَلْبِسُ المُحْرِمُ من الثّياب).

11 ـ بلوغ الاِرَب في معرفة احوال العرب.

12 ـ اعراف: 32

13 ـ «حَمَسَ الرَّجُلُ; صَلُبَ فِي الدِّينِ وَتَشَدَّدَ. وَمِنْهُ سُمِيَّ الْوَرعُ اَحْمَسَ لِغِلائِهِ فِي دينِهِ وَتَشَدُّدِهِ عَلي نَفْسِهِ كَالْمُتَحَمِّسِ وَهُمْ حُمْسٌ بِضَمٍّ فَسُكُون وَهُوَ اَي الْحُمْسِ لَقَبُ قُرَيْش وَمَنْ وُلِدَتْ قُرَيْشٌ وَكِنانَةٌ وَجَديلَةُ قَيْس... وَمَنْ تابَعَهُمْ في الْجاهِلِيَّة».

14 ـ تاج العروس، ج4، ص132 (چاپ افست از طبع قاهره).

15 ـ محاضرات تاريخ الاُمم الاسلاميه، ج1، ص80

16 ـ «لايَأقطُونَ وَلايَرْتَبِطُونَ عَنْزاً وَلابَقَرَةً وَلايَغْزِلُونَ صُوفاً وَلاوَبْراً وَلايَدْخُلُونَ بَيْتاً مِنَ الشَّعَرِ وَالْمُدْرِ وَاِنَّما يَكْتنُون بِالْقِبابِ الْحُمْر.»

17 ـ تاريخ العرب، ص231. نيز «العرب قبل الاسلام» دكتر جواد علي، ج5، ص229

18 ـ معجم البلدان، ماده حمس.

19 ـ اعراف: 31

20 ـ يعقوبي (در جلد اول تاريخ خود) از 20 سوق (بازار) نام مي برد. قلقشندي از اسواق عرب و موسم هر يك سخن گفته (رجوع كنيد به نهاية الارب قلقشندي، ص435، چاپ بغداد) و اضافه مي كند كه در ماههاي حرام تا موسم حج در عكاظ جمع مي شدند.

در مراصدالاطلاع مي نويسد: عكاظ مهمترين اسواق عرب بوده است كه عرب هنگام حج از ماه شوّال در آنجا اقامت نموده و سپس به «مجنه» منتقل مي شدند و در آنجا بيست روز از ذيقعده را اقامت مي كردند و آنگاه به «ذي المجاز» كوچ كرده و تا ايام حج در آنجا مي گذرانيدند.

ـ عكاظ نخلستاني بوده كه تا طائف يك روز و تا مكه سه روز راه بوده است.

ـ ذوالمجاز پشت عرفات واقع شده بود (مراصد) و به قولي در يك فرسخي آنجا بوده (بلوغ الارب، ج1، ص266).

ـ مجنه در مرّالظَّهْران بوده كه با مكه يك مرحله (بريد) فاصله داشته است.

در بلوغ الارب مي نويسد: ديگر از اسواق عرب «حَضْرَمُوْت» بوده كه در نيمه ذيقعده بر قرار مي شده است. نيز سوق «صحار» كه از دهم رجب تا پنج روز دائر بوده است. همچنين سوق «حَجْر» كه در عاشورا تا آخر محرم برگزار مي شده است.

وي پس از ذكر مجنه و ذي المجاز و عكاظ مي نويسد: عرب در اين اسواق از نيمه ذيقعده تا آخر آن ماه حضور داشته و پس از رؤيت هلال ذيحجه به ذوالمجاز كه نزديك عكاظ بود مي رفتند و تا روز تَروِيَه در آنجا توقف داشتند.

اين اسواق بعد از اسلام نيز برگزار مي شد تا اين كه براي اولين بار سوق عكاظ بواسطه غارت خوارج حَرُورِيَّه در سال 129 هجري تعطيل شد و آخرين بازاري كه تعطيل گرديد سوق «حساثه» بود كه در سال 197 براي هميشه تعطيل گرديد.

21 ـ آثار الباقيه، به تصحيح زاخائو، ص12 به نقل آقاي نبئي در مجله دانشكده ادبيات مشهد، شماره 53

22 ـ التنبيه و الاِشراف مسعودي (به نقل استاد نبئي) در قاموس اللّغه مي نويسد: «القلمس... اَلسَّيِّدُ الْعَظيمُ وَالرَّجُلُ الدّاهِيَةُ... وَرَجُلٌ كِنانِيٌ مِنْ نَسْأة الشُّهُورِ كانَ يَقِفُ عِنْدَ جَمْرَةِ الْعَقَبَةِ وَيَقُولُ اللَّهُمِّ اِنّي ناسِئُ الشُّهُورَ وَواضِعُها وَلااُعابُ وَلااُجابُ، اَللَّهُمَ اِنّي قَدْاَحْلَلَتُ اَحَدَ الصَّفَرَيْنِ و حَرَّمْتُ صَفَرَ الْمُؤخَّر...».

23 ـ مجله دانشكده ادبيات مشهد، شماره 53، نقل از ماهنامه سيد جلال تهراني سال 1313

24 ـ تاليف استاد خضري بك، ج1، ص84

25 ـ رشيد الجميلي، تاريخ العرب. ص230

26 ـ توبه: 37

27 ـ توبه: 36

28 ـ محاضرات تاريخ الامم الاسلامي.

29 ـ شهابي، ادوار فقه، ج1، ص246

30 ـ استاد شهابي، ادوار فقه.

31 ـ سوره حج، آيه 27. و نيز آيات 27 تا 31 سوره حج، كه حاكي از دستور حج به ابراهيم است و سياق آيات رجحان عملي را مي رساند.

32 ـ آل عمران: 97

33 ـ سيره ابن هشام، تاريخ طبري، تاريخ ابن اثير، مروج الذهب مسعودي و غيره

34 ـ و به مسلمانان فرمود: «رَحِمَ اللهُ امْرَأً اَراهُمُ الْيَوْمَ مِنْ نَفْسِهِ قُوَّة».

35 ـ به كسر جيم و عين مشدّد يا به سكون عين بدون تشديد، نام منزلي است بين طائف و مكه (مراصد الاطلاع).

36 ـ التاج، ج2، ص147، دكتر فياض، تاريخ اسلام، صحيح بخاري و غيره.

اجمال داستان: پس از فتح مكه طوائف هوازن به قصد جنگ با مسلمين در محل اوطاس جمع شدند. پيغمبر با لشكري به تعداد دوازده هزار نفر كه دو هزار از آنها از مكي هاي نومسلمان بودند، در شوال سال هشتم از مكه بيرون آمد و در وادي حنين با لشكر هوازن روبرو شد. كفار با كرّوفرّي شكست خوردند و غنائم بسياري نصيب مسلمانان شد. پيغمبر غنائم را در جِعرانه گذاشت و به قصد فتح طائف (كه با هوازن همدست بودند) بدانجا لشكر كشيد ولي به واسطه استحكامات شهر موفق به فتح نشدند. در مراجعت به جِعرانه پس از تقسيم غنائم، خود به مكه رفت و عمره گزارد. در التاج آمده: «فَاَصْبَحَ بِالْجِعْرانَةِ كَبائِتِ بِها»

37 ـ التاج، نقل از بخاري و مسلم، ج2، ص147

38 ـ فروع كافي، ج4، ص252، چاپ حروفي تهران.

39 ـ صحيح مسلم، چاپ سنگي، لاهور، ج1، ص421

40 ـ بعضي از علما حديث جابر را بر حج هايي كه مصادف با وقت واقعي حج بوده است حمل نموده اند، نه آنهايي كه بواسطه عمل كبيسه و انجام نسيء در غير موسم قرار مي گرفته است.

41 ـ حجة النبي، علامه ناصرالدين الباني، ص41

42 ـ اين كتاب توسط دكتر ممدوح حقي در بيروت به چاپ رسيده است. وي درباره كتاب مي نويسد: «عَظيمُ الْقِيمَةِ الْعِلْمِيَّةِ رَفيعُ الثَّمَنِ الْغَنِي...» (نقل از ص13، مقدمه).

43 ـ «وَاِنْ وُجِدَ مَتْنٌ يُرْوي مِنْ حَدِيثِ صَحابِي اُخَر يُشْبِهُهُ فِي اللَّفْظِ وَالْمَعْني اَوْ فِي الْمَعْني فَقَط فَهُوَ الشَّاهِد» (شرح نخبة الفكر) و مي دانيم كه در حديث شاهد، دقّتي را كه در غير شاهد از لحاظ سند مراعات مي كنند لازم نيست.

44 ـ تهذيب التهذيب، ج9، ص352، طبع حيدرآباد.

45 ـ تقريب، ج2، ص192، چاپ تحقيقي استاد عبدالوهاب عبداللطيف.

46 ـ طبقات، ج5، ص238، افست چاپ بريل ليدن، به تصحيح سخو.

47 ـ ميزان الاعتدال، چاپ تحقيقي علي محمد البجاوي، ج1، 414

48 ـ تهذيب التهذيب، ج2، ص103 تا 105

49 ـ يعني حضرت باقر از زين العابدين علي بن الحسين، از امام حسين، از علي بن ابيطالب; همان سلسله اي كه حقاً شايسته عنوان «سلسلة الذهب» است.

50 ـ رجوع كنيد به رساله «الحديث المرسل» از استاد كوثري.

51 ـ الامام الصادق، استاد محمّد ابوزهره، چاپ دارالفكر العربي.

52 ـ رجوع كنيد به رجال كشي، و نيز به علم الحديث، تأليف نگارنده، ص 161، طبع دوم دانشگاه مشهد.

53 ـ الامام الصادق، ص155

54 ـ جلد اول، ص233، چاپ سنگي. ج4، ص245، چاپ حروفي.

55 ـ ج1، ص414، چاپ فديل به شرح نووي، لاهور.

56 ـ سنن ابوداوود، ج1، ص439، طبع قاهره، مصطفي الحلبي.

57 ـ شرح نووي، ذيل صحيح مسلم، چاپ لاهور، ج1، ص414

58 ـ حجة النبي، چاپ سوم، صفحه 41

59 ـ و اما نسبت به روايت حديث در صحيح مسلم و سنن ابوداوود بايد گفت كه نيازي به جرح و تعديل راويان سلسله سند نيست، از آن جهت كه اهل سنت بر صحت پنج صحيح از صحاح ششگانه كه از آن جمله است صحيح مسلم و سنن ابوداوود، اتفاق دارند.

60 ـ سيد بن طاوس در مصباح الزائر، صص24 و 25 در اين باره بيان زيبايي دارد.

61 ـ فروع كافي; ج4، ص556; صحيح بخاري، ابواب فضائل المدينة، ح1789 و ابواب التطوّع، ح1137، 1138; صحيح مسلم، ح1390 و 1391; مسند احمد، ج2، ص236، 297، 438 و 466

62 ـ كامل الزيارات، ص16

63 ـ فروع كافي، ج4، ص556 ; كنز العمال، ج12، صص257 و 258

64 ـ فروع كافي، ج4، ص556

65 ـ منابع اين حديث را پيشتر آورديم.

66 ـ مسند احمد، ج2، ص334

67 ـ مسند احمد، ج3، ص389 ; كنز العمال، ج12، ص260

68 ـ مسند احمد، ج3، ص64 ; كنز العمال، ج12، ص261

69 ـ كنز العمال، ج12، ص260

70 ـ وفاء الوفا، ج1، ص435

71 ـ همان.

72 ـ تاريخ المسجد النبوي، ص116، چاپ مدينه.

73 ـ فروع كافي، ج4، ص555

74 ـ مناقب، ج3، ص365

75 ـ فروع كافي، ج4، ص556

76 ـ همان.

77 ـ همان.

78 ـ عيون أخبار الرضا، ج1، ص311

79 ـ قرب الاسناد، ص293، چاپ 1417، مؤسّسه كوشانپور.

80 ـ اقبال الاعمال، ص623

81 ـ من لا يحضره الفقيه، با تصحيح غفاري، ج2، ص572

82 ـ به نقل از مناقب، ج3، ص365

83 ـ اعلام الوري، ص159

84 ـ اقبال الاعمال، ص624

85 ـ به نقل وافي، ج8، ص1370

86 ـ مناقب، ج3، ص365

87 ـ رساله حسنيّه، چاپ سنگي بدون مشخصات.

88 ـ تحرير، فصل زيارات، ص131، چاپ ايران 1314

89 ـ قد انعقد الاجماع علي تفضيل ما ضمن الأعضاء الشريفة حتي علي الكعبة المنيعة. وقال الفاكهي: قالوا لا  خلاف انّ البقعة التّي ضمّت الأعضاء الشريفة أفضل بقاع الأرض علي الاطلاق حتّي موضع الكعبة واقول أنا أفضل بقاع السماوات أيضاً.   وفاء الوفا، ج1، ص28

90 ـ احزاب: 33

91 ـ «... عن ابن عبّاس(رضي الله عنه) قال شهدنا رسول الله(صلي الله عليه وآله)تسعة أشهر يأتي كلّ يوم باب علي بن أبي طالب(رضي الله عنه) عند وقت كلّ صلاة فيقول السلام عليكم و رحمة الله وبركاته اهل البيت: }انّما يُريدُ الله ليذهب عنكم الرّجس أهل البيت، ويطهّركم تطهيراً {الصلاة الصلوة! كلّ يوم خمس مرّات.

تفسير «الدرّ المنثور»، ج5، ص199

92 ـ معاني الأخبار، تصحيح: غفاري، ص267

93 ـ مقباس الهداية، مامقاني(رحمه الله)، ج1، ص221

94 ـ ارشاد مفيد، چاپ بصيرتي، ص100

95 ـ معاني الاخبار، ص268

96 ـ بحار الانوار، ج100، ص193

97 ـ محمد فرزند منصور عباسي ملقّب به «مهدي» خليفه سوم عباسي بود. نامبرده در سال 127 و يا 126 هجري متولد شد و در سال 169 هجري در گذشت، «مترجم».

98 ـ پارچه اي از پشم و ابريشم، «مترجم».

99 ـ ازرقي، اخبار مكه، ج1، ص، 262 و 263 ; محب الدين طبري، القري لقاصد امّ القري، ص477 ; طبري، تاريخ الرسل و الملوك، ج8، ص133

100 ـ «بنام پروردگار و با عنايت و بركت از جانب او براي بنده اش المهدي محمد اميرالمؤمنين ـ كه خداوند او را طول عمر دهد ـ به اسماعيل بن ابراهيم فرمان داده شد كه جامه را به سبك جامه هاي تنيس به دست حكم بن عبيده در سال يكصد و شصت و دو آماده ساختند.»

101 ـ «بنام پروردگار و با عنايت او، نسبت به خليفه الرشيد، بنده خدا، هارون اميرالمؤمنين كه خداوند او را مورد مرحمت خويش قرار دهد، به فضل بن ربيع فرمان داده شد كه جامه را به سبك تونه ـ يكي از دهكده هاي تابع تنيس ـ در سال يكصد و نود ببافند.»    مقريزي، الخطط، ج1، ص339 و 422

102 ـ «به دستور سري بن حكم و عبدالعزيز بن وزير جروي، و به فرمان فضل بن سهل ذوالرياستين، و طاهر بن حسين، در سال يكصد و نود و هفت بافته شد.»   مقريزي، الخطط، ج1، ص338

103 ـ «بنام پروردگار بخشاينده مهربان و سلام و درود خداوند بر محمد و اهل بيت مطهر و برگزيده او، ابوالسرايا اصفر بن اصفر كه دعوت كننده به آيين آل محمد است، فرمان داد اين جامه از براي بيت الله الحرام بافته و آماده گردد.»

   ازرقي، اخبار مكه، ج2، ص263 و 264 ; فاسي: شفاءالغرام، ج1، ص120 ; قلقشندي، صبح الاعشي، ج4، ص280

104 ـ ازرقي، اخبار مكه، ج1، ص263و 264 ; فاسي: شفاءالغرام، ج1 ص120 ; قلقشندي، صبح الاعشي، ج4، ص280

105 ـ ازرقي، اخبار مكه، ج1، ص255 ; قلقشندي، صبح الاعشي، ج4، ص280

106 ـ شاذَروان; (به فتح ذال)، در مصباح المنير آمده است: شاذروان بخشي از ديوار خانه كعبه است كه در ساختمان اساسي برونيِ كعبه، از عرض رها گرديده. اين بخش همانند پوشش و ازاره اي، بخش تحتاني كعبه را در برگرفته است.» بنابراين، شاذروان بخش شيب دار و مايلي است كه به وسيله سنگ پايين كعبه را در سه طرف دربرگرفته است. اما در سوي چهارم كعبه، كه در برابر حجراسماعيل است، پله صاف و مسطّحي جايگزين آن گرديده است و مردم در كنار ديوار كعبه، در حالي كه شكم و سينه خود را به خانه چسبانيده و دستان خود را بر بالاي سر، بر كعبه قرار مي دهند به راز و نياز و تضرّع و زاري مشغول مي شوند. پله ياد شده در سر تا سر طول كعبه در اين سمت بوده و ارتفاع آن از سطح زمين يازده سانتيمتر و عرضش چهل سانتيمتر مي باشد.

107 ـ نكـ : ازرقي، اخبار مكه، ج1، ص257 ـ 255 ; محب الدين طبري، القري لقاصد امّ القري، ص475 ; قلقشندي، صبح الاعشي، ج4، ص280 و 281 ; قطب الدين حنفي، الأعلام، ص70 ; ابن ظهيره، جامع اللطيف، ص106

108 ـ ازرقي، اخبار مكه، ج1، ص264

109 ـ فاسي، العقدالثمين في تاريخ البلدالامين، تحقيق محمد حامدالفقي، چاپخانه السنة المحمديه، قاهره 1378 هـ . = 1958 م. ج1، ص 58

قلقشندي، صبح الاعشي، ج4، ص 281

110 ـ مقريزي، الخطط، ج1، ص 338

111 ـ ابوالمحاسن يوسف بن تغري بردي، النجوم الزاهره في ملوك مصر والقاهره، چاپ وزارت فرهنگ و ارشاد (المؤسسة المصرية العامه للتأليف والترجمه والطباعة والنشر) قاهره (بدون تاريخ)، ج 4، ص 217 و 276

112 ـ مكاني است كه آب بارانِ فرود آمده بر روي بام كعبه، از آن به پايين سرازير مي گردد. نخستين بار قريش به هنگام ساختمان خويش از كعبه در سيوپنجمين سال تولد پيامبر(صلي الله عليه وآله) آن را بر كعبه تعبيه نمودند. پيش از آن كعبه داراي سقف نبود. ناودان در سمت شمالي كعبه قرار داشته، به طوري كه آب باران فرود آمده بر بام كعبه، به وسيله آن در حجر اسماعيل سرازير مي گردد.

113 ـ محمد طاهر كردي، تاريخ القويم، ج4، صص 196 و 197

114 ـ ابوالمحاسن، النجوم الزاهره، ج 5، صص 58 و 72

فاسي، العقدالثمين، ج1، ص 57

ابن ظهيره، الجامع اللطيف، ص 106

115 ـ فاسي، شفاءالغرام، ج1، ص 122

116 ـ وزير سلطان ملك شاه فرزند آلب ارسلان سلجوقي.

117 ـ ابوالمحاسن، النجوم الزاهره، ج5، ص 95 و نيز نكـ : فاسي، شفاءالغرام، ج1، ص 122

118 ـ فاسي، عقدالثمين، ج1، ص 58

ابن ظهيره، جامع اللطيف، ص106 و 107

119 ـ رطل مصري، معادل 453 گرم بوده است، «مترجم».

120 ـ محمد طاهر كردي، التاريخ القويم، ج4، ص 198

121 ـ به دنبال اين سخن، بخش ويژه اي را در راستاي نوشتار بر جامه كعبه و آذين آن اختصاص خواهيم داد.

122 ـ فاسي، عقدالثمين، ج1، ص 58; قلقشندي، صبح الاعشي، ج4، صص 281 و 282، ابن ظهيره، جامع اللطيف، ص 107

123 ـ فاسي، شفاءالغرام، ج1، ص 122

العقد الثمين، ج1، ص58

124 ـ فاسي، شفاءالغرام، ج1، ص 123



| شناسه مطلب: 80652