متن کامل

میقات حج سال هفتم شماره بیستم و هشتم تابستان 1378حمزه سیدّالشهدا و حرم شریف آن حضرت محمّد صادق نجمی     یکی از شخصیت های بزرگ در تاریخ اسلام، که در راه قرآن و دفاع از اسلام فداکاری و ایثار را به حدّ اعلی رسانید و در شرایطی

ميقات حج
سال هفتم شماره بيستم و هشتم تابستان 1378


حمزه سيدّالشهدا و حرم شريف آن حضرت

محمّد صادق نجمي    



يكي از شخصيت هاي بزرگ در تاريخ اسلام، كه در راه قرآن و دفاع از اسلام فداكاري و ايثار را به حدّ اعلي رسانيد و در شرايطي كه توحيد در مقابل شرك و خداپرستي در مقابل بت پرستي قرار گرفته بود و پيامبر اسلام به ياران صديق و حاميان مخلص و دلسوز نيازمند بود، به ياري اش شتافت، جناب حمزة بن عبدالمطلب بود كه مانند اميرمؤمنان، علي(عليه السلام) در مقابل پرچم شرك، لواي توحيد را برافراشت و تعهّد و ايمان خويش را در صحنه هاي جنگ متجلّي ساخت. او در سخت ترين و خطرناك ترين وضعيت جنگ، كه حتي بعضي از ياران نزديك پيامبر معركه را ترك كرده، به قلّه كوه ها و شيار درّه ها پناه مي بردند، دليرانه مقاومت نمود، نه با يك دست كه با دو شمشير و با هر دو دست از رسول خدا دفاع كرد و با سپر قرار دادن وجود خويش، حملات پياپي دشمن را كه متوجه جان آن حضرت بود، درهم شكست تا اينكه با فجيع ترين وضع به مقام ارجمند شهادت نايل شد و در تاريخ به عنوان يكي از بزرگترين سرداران و مجاهدي مقاوم از مجاهدان شجاع و با اخلاص و از مدافعان و شهداي نامي اسلام و به صورت عاليترين الگو و سرمشق متجلّي گرديد.

حمزه در قرآن مجيد و در احاديث و روايات، مورد تقدير و تجليل فراوان قرار گرفته و مدال پرافتخار «سيد الشهدا» از سوي رسول خدا نصيب او گرديد و لقب




--[49]--

زيباي «اسدالله» و «اسدالرسول» بر او داده شد.

و ائمه هدي(عليهم السلام) با شخصيت و فداكاري او، در مقابل مخالفان مناظره و احتجاج و در ميان پيروانشان مباهات و افتخار نموده اند و در اثر ترغيب و تشويق رسول خدا(صلي الله عليه وآله) بر زيارت قبر حضرت حمزه، قبر و حرم آن بزرگوار در طول تاريخ مورد توجه مسلمانان قرار گرفت و زيارت او را مانند زيارت رسول خدا(صلي الله عليه وآله) برخود لازم دانستند و در ساختن حرم و گنبد و بارگاه بر روي قبر او، مانند حرم پيامبر(صلي الله عليه وآله) و ائمه(عليهم السلام)به همديگر سبقت مي جستند و از اين رو قبر شريف آن بزرگوار داراي مجموعه اي از حرم و رواق و گنبد و بارگاه بود كه قدمت و پيشينه آن، به قرنهاي اول اسلام مي رسيد ولي نزديك به يكصد سال قبل، اين حرم شريف مانند ساير بقاع و حرمها در مدينه و مكه، بهوسيله وهابيان تخريب گرديد و اينك از اين بقعه پاك، بجز يك قبر خاكي و ساده چيزي باقي نيست.

حذف فرهنگي:

شخصيت بارز حضرت حمزه سيدالشهدا، مجاهدت و فداكاري و حضور حماسي او در صحنه هاي جنگ، حمايت و دفاع وي از مقام شامخ نبوت در سال هاي اول بعثت و پس از هجرت و شهادت مظلومانه و شجاعانه اش ايجاب مي كرد كه ياد او و ذكر فضايل و معرفي شخصيت او، به صورت بزرگترين و زيباترين الگو و سرمشق در منابع اسلامي منعكس و در رأس بيان فضايل ساير شخصيت هاي اسلامي; از اقوام و عشيره و صحابه رسول خدا قرار گيرد. ليكن مراجعه به منابع حديثي و مجموعه هاي اوّليه اهل سنت نشانگر اين است كه متأسفانه همان سعي و تلاش كه از سوي خلفاي اموي در كم رنگ كردن شخصيت اميرمؤمنان(عليه السلام) و تحقير ابوطالب و عقيل بكار گرفته شده به علل و انگيزه هاي خاصي، درباره حضرت حمزه عميق تر و در حذف شخصيت او قوي تر گرديده است.

به طوري كه در بخش آخر اين بحث ملاحظه خواهيد كرد، پس از گذشت چهل سال از جنگ اُحُد و در دوران خلافت معاويه و طبق دستور وي، تصميم گرفته شد به بهانه حفر قنات در احد قبر حضرت حمزه را نبش و پيكر او را به نقطه ديگر منتقل نمايند و ياد و اثر او را به تدريج به فراموشي بسپارند ولي چون اين تصميم با شكست مواجه گرديد، راه ديگري را




--[50]--

برگزيدند; يعني مصمّم به حذف فرهنگي آن بزرگوار از طريقِ به فراموشي سپردن فضايل او شدند و بدينوسيله هدف خويش را تأمين نمودند و بدينگونه، شخصيت آن بزرگوار در هاله اي از ابهام و در پشت ابرهاي تاريخ و حديث قرار گرفت.

اين حركت را در منابع دست اول و در مجموعه هاي حديثي كه محصول همان سياست ها است و در عين حال صحيح ترين منابع تلقّي مي شود، مي توان به وضوح مشاهده كرد و با مراجعه به صحاح و مسانيد به اين حقيقت تلخ پي برد:

براي نمونه دو كتاب مهم حديثي «صحيح بخاري» و «صحيح مسلم» را، كه در رأس همه منابع حديثي قرار گرفته اند، مطرح مي كنيم:

بخشي از اين دو كتاب را «كتاب الفضائل» و نقل مناقب اقوام و عشيره و اصحاب و ياران رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به خود اختصاص داده و براي ذكر فضايل
تك تك آنان باب مستقلي عنوان گرديده است:

در باب فضايل اقوام پيامبر(صلي الله عليه وآله) فضايل «عباس بن عبدالمطلب»، «جعفربن ابي طالب»، «عبدالله بن جعفر» و فضايل «زبير» پسر عمه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و «ابوالعاص» داماد آن حضرت كه در جنگ بدر به اسارت مسلمانان درآمد و پس از آزادي اسلام را (شايد هم براي دست يابي به همسرش زينب) پذيرفت، آمده است و باز در اين بخش فضايل «سعدبن ابي وقّاص» به عنوان اينكه او از قبيله «آمنه» مادر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و از اخوال و دايي هاي «قبيله اي» پيامبر محسوب است، ذكر گرديده ولي از حضرت «حمزه» محبوب ترين عموي رسول الله اسمي به ميان نيامده است! و در بخش فضايل اصحاب براي بيان فضايل «عبدالله بن سلام»، «عبدالله بن عمر»، «ابوهريره»، «ابوموسي اشعري» و بالأخره براي بيان فضايل «ابوسفيان» و «معاويه» باب مستقلي عنوان گرديده ولي از بزرگترين صحابه پيامبر، مهاجر الي الله و مجاهد في سبيل الله «حمزه سيد الشهدا» ياد نشده است، گويي پيامبر اسلام نه عمويي به نام «حمزه» داشته و نه صحابه اي به نام «ابو عماره»!

و ساير صحاح و سنن نيز از اين رويه پيروي كرده و در اين مسير حركت نموده اند و هلمّ جرّا...!

و بدينگونه با يكي ديگر از مظلومان تاريخ و حديث آشنا مي شويم كه نه تنها




--[51]--

شخصيت او در حدّ شخصيت دشمنان درجه يك اسلام، سردمداران كفر والحاد و سلسله جنبانان بدر و اُحد معرفي نگرديده، بلكه براي موهون و مشوّه ساختن او، مطالب ناروا و نابجايي، كه دون شأن و مقام آن بزرگوار است، به ساحت مقدّسش نسبت داده شده كه متأسفانه گهگاهي به تأليفات خودي ها نيز راه يافته است.

اين نوع بينش و حق كشي براي ما، هم تكليف آور است و هم مشكل زا!

تكليف آور از آن جهت كه اين عملكرد ما را موظف مي سازد براي دفاع از مظلومي بپا خيزيم و در كنار زدن پرده هاي تعصب و زدودن غبارهاي ضخيم، كه قرنها بر آن گذشته است، تلاش كنيم و آن چهره تابناك و مظلوم را از پشت ابرهاي تيره و تار به جامعه اسلامي مان بنمايانيم.

و اما مشكل زا است; زيرا كه اين حركت موجب شده است كه حقايق فراواني در معرفي شخصيت آن حضرت از دسترس خارج و در لابلاي حوادث تاريخي دفن شود و طبعاً در بدست آوردن بقاياي ناچيز هم با مشكل مواجه گرديم و در نيل به مطلبي به جاي مراجعه به مظان و جايگاه خود، به منابع ديگر و فصول مختلف مراجعه كنيم.

ولي در عين حال مي توان با مراجعه به متون تفسيري و حديثي و تاريخي، به مطالب ارزشمند و بجاي مانده درباره آن حضرت دست يافت كه خوانندگان ارجمند را با بخشي از فضايل آن بزرگوار آشنا و راه را براي كساني كه فرصت پيگيري و تحقيق بيشتري در اين زمينه دارند هموار مي سازد.

با اين مقدمه لازم است در اين مختصر چهار موضوع به ترتيب زير بحث و بررسي شود:

1ـ حضرت حمزه از ديدگاه قرآن

2ـ حضرت حمزه در كلام رسول خدا(صلي الله عليه وآله) و ائمه هدي(عليهم السلام)

3ـ حضرت حمزه در جنگ ها

4ـ حرم حضرت حمزه در بستر تاريخ

نگاهي كوتاه به دوران زندگي حضرت حمزه(عليه السلام)

حمزة بن عبدالمطلب ملقّب به «سيدالشهدا»، «اسدالله» و «اسدالرسول» كنيه او ابوعماره و ابويعلي است. مادرش هاله دختر «وهيب» و دختر عموي «آمنه» بنت وهب، مادر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) است.

حضرت حمزه عموي پيامبر اسلام و برادر رضاعي او است; زيرا هر دو از پستان مادري بنام ثُوَيْبه شير خورده اند.




--[52]--

حضرت حمزه، بنابر نظر مشهور دو سال از رسول خدا بزرگتر بود و بنا به گفته مشهور مورّخان، او در سال دوم بعثت، اسلام را پذيرفته است.

بنا به نقل ابن اثير و گروهي از مورّخان، چون حمزه سيدالشهدا ايمان خويش را اظهار كرد، سردمداران قريش فهميدند كه پيامبر از اين پس نيرومند شده و اسلام داراي مدافع قوي گرديده است و با گرويدن وي به اسلام، از طرحها و نقشه هاي زيادي كه بر عليه اسلام و مسلمين ترسيم كرده بودند منصرف شدند.

حضرت حمزه همزمان با هجرت رسول خدا(صلي الله عليه وآله) به مدينه، هجرت نمود و در صف مهاجرينِ اوّلين قرار گرفت. او اولين فرمانده و پرچمدار اسلام است كه از سوي رسول خدا در رأس گروهي از مسلمانان براي پاسخ گويي به حمله مشركان، به محلّي بنام «سيف البحر» اعزام گرديد.

در جنگهاي متعدد ديگر مانند بدر و احد شركت نمود و در بدر امتحان سختي را از سرگذراند و از سران قريش چند نفر، از جمله شيبة بن ربيعه و طُعَيمة بن عدي را به دست خود هلاك ساخت و در قتل يكي ديگر از مشركان نامي; يعني «عتبة بن ربيعه» با اميرمؤمنان(عليه السلام) شركت جست.

شجاعت حضرت حمزه در جنگ ها زبانرد خاص و عام و مورد تأييد دوست و دشمن است ولذا در جنگ بدر و اُحُد وي با هر دو دست و با دو شمشير مي جنگيد.

حضرت حمزه در ميدان جنگ با نصب كردن «پرِ شترمرغي» به سينه اش از ديگر فرماندهان و جنگجويان مشخص و برجسته بود و به همين جهت در جنگ بدر يكي از سران دشمن پس از آنكه به اسارت مسلمانان در آمد و چشمش به حمزه افتاد، پرسيد: اين كيست؟ گفتند: حمزة بن عبدالمطلب. وي با تعجب گفت «ذلِكَ فَعَلَ بِنا الأفاعِيل» او بود كه صفوف ما را تار و مار كرد و ما را به روز سياه نشاند!

حضرت حمزه در سال سوم هجرت در جنگ احد پس از كشتن سي و يك تن از سران دشمن به مقام ارجمند شهادت نايل گرديد.

نگاهي از افق ديگر

خداوند متعال مجد و شرف نسب، توأم با عزّت ايمان و دفاع از حريم اسلام را براي حمزه سيد الشهدا برگزيده است; زيرا او فرزند بزرگترين شخصيت جزيرة العرب و رييس مكّه و قريش; يعني عبدالمطلب(1) بن هاشم بن عبد مناف بن قصي است و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ عبدالمطلب ملقّب به شيبة الحمد، مردي عظيم و رفيع متصف به اوصاف حميده و افعال پسنديده نصيح و ينبع بود قوم قريش او را قبول و با وجودش مباهات نمودند او كليدداري خانه كعبه و پرده داري كعبه را هر دو كه بزرگترين سمت در اسلام و قبل از اسلام به شمار مي آورند بوده داشته، پاسخ صريح عبدالمطلب به فرمانده لشكر ابرهه به هنگام تهاجم به مكّه و نذر او در قرباني كردن يكي از فرزندانش همانند حضرت ابراهيم و كشف چاه زمزم و... بيانگر عظمت روح و ارتباط وي با عالم معنويات در سطحي فوق العاده و خارج از متعارف است.




--[53]--

نسب حمزه نسب خاتم پيامبران است.

حمزه سيدالشهدا هم شريف است هم شرافت و كرامت را از پدر و اجداد خويش به ارث برده است. مادر حمزه، دختر عموي «آمنه» مادر رسول خدا است و او از طرف مادر نيز داراي نسبي است والا و شريف كه پيامبر خاتم نشأت گرفته از نسب والا و خاندان اصيل است.

شرافتي ديگر: او هم عموي رسول الله(صلي الله عليه وآله) است هم برادر رضاعي او و پيامبر در ميان او و زيد بن حارثه(1) پيمان اخوّت بست.

و حمزه سيد الشهدا از جهات متعدد بر ديگران تفوّق يافت و صفات عاليه و اخلاق حسنه را از آن شجره اصيل و خاندان شريف به ارث برد.

و از جهت ايمان، او جزو سابقين در اسلام است و آنگاه به رسول خدا ايمان آورده است كه فقط يكسال و اندي از بعثت آن حضرت مي گذشت و تعداد مسلمانان از سي و نه مرد و بيست و سه زن تجاوز نمي كرد و آن روز اسلام داراي هيچ نفع مادي و دنيوي نبود. هر چه در باره اسلام پيش بيني مي شـد فشار و شكنجه بـود و تحمل استهـزا و آزار مشركـان، ولي براي حمـزه در مقابل اين آزارها و شكنجه ها جز براي حـق و دفاع از حريم اسلام نمي انديشيد. } ...يَبْتَغُونَ فَضْلا مِنْ اللهِ وَرِضْوَاناً...{(2).

وقبل از اسلام: حمزه از دوران كودكي براي پيامبر اسلام علاوه بر قرابت نزديك و اينكه رسول خدا فرزند برادر حمزه بود، با آن حضرت صميمي و رفيق شفيق و برادري دلسوز و مهربان به شمار مي آمد; زيرا پيامبر خدا متولّد گرديد، عبدالمطلب بانويي به نام «ثويبه» را احضار كرد و بدو دستور داد همانگونه كه به حمزه شير داده است به محمّد نيز شير دهد و بدينگونه آن دو، با هم برادر رضاعي شدند.

حمزه و محمّد دوران طفوليت را در خانه شيبة الحمد، عبدالمطلب سپري كردند و در ميان اين دو طفل الفت و صميميّت عميق حاكم گرديد و محمّد(صلي الله عليه وآله) در اين دوران و دورانهاي بعد به حمزه، نه تنها به عنوان عمو و عضوي از اعضاي خانواده عبدالمطلب، بلكه به عنوان برادري كه از يك پدر و مادر متولّد شده اند مي نگريست; زيرا پيامبر كه در دوران جنيني پدر را از دست داده بود و همانند حمزه تحت كفالت و قيموميّت عبدالمطلب قرار گرفت و از اين پس محمّد و حمزه در زير يك سقف و در كنار يك سفره و به صورت دو عضد و دو

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ زيد بن حارثه از نزدكيترين و صميمي ترين اصحاب پيامبر است كه او را به پسرخواندگي خويش پذيرفت و در جنگ موته فرماندهي لشكر را به او محول نمود و او در بين جنگ به شهادت رسيد.

2 ـ حشر : 8




--[54]--

برادر در يك خانواده زندگي را ادامه دادند، اخوّت رضاعي، قرابت ذاتي، هم سن بودن، در كنار هم زيستن و از عواطف عبدالمطلب يكسان برخوردار بودن و ... عواملي بود كه علاقه و الفت آنها را نسبت به هم، روز به روز عميق تر و صميميت متقابل در ميان آنها را براي هميشه پي ريزي كرد.

در ازدواج رسول خدا: پيامبر(صلي الله عليه وآله)وقتي قدم به بيست و پنج سالگي گذاشت، تصميم گرفت با «خديجه بنت خويلد» آن بانوي عاقله ازدواج كند، اينجا است كه حمزه به همراه برادرش ابوطالب(1) به سوي خانه «خويلد» حركت مي كند و در اين وصلت مبارك و ازدواج تاريخي جهان بشريت، نقش خواستگاري را به عهده مي گيرد و در ايجاد شجره طيّبه اي كه حاصل ازدواج رسول خدا با خديجه است، قدمهاي اوّليه را برمي دارد.

اين بود دورنمايي از بخشي ارتباط كه در ميان حمزه و رسول خدا بود و در قسم سوم اين بحث، با بخش ديگري از ارتباط و علاقه در ميان آنان آشنا خواهيم شد.

حضرت حمزه از ديدگاه قرآن:

در قرآن مجيد چون به آياتي مانند آيه شريفه } وَالَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللهِ وَالَّذِينَ آوَوا وَنَصَرُوا أُوْلَئِكَ هُمْ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ{(2) مي رسيم، حمزة بن عبدالمطلب را در رأس اين مؤمنان حقيقي مشاهده مي كنيم:

ايمان آوردن در وضعيت سخت، ياري كردن و پناه دادن به رسول خدا در مقابل دشمنان، آنگاه كه همه مشركان و دشمنان بر عليه او بسيج شده بودند.

و باز چون به آيه شريفه } لاَ يَسْتَوِي مِنْكُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُوْلَئِكَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنْ الَّذِينَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا...{(3) مي رسيم حضرت حمزه
را در اوّل اين صف از مؤمنان مي بينيم كه قبل از فتح، جان خويش را در طبق اخلاص گذاشت و با دشمنان به قتال و جهاد پرداخت و به خيل اوّلين شهداي اسلام پيوست; قتال و شهادتي كه با مثله و قطعه قطعه شدن اعضاي بدنش توأم گشت و علفهاي بيابان بر پيكر خونينش كفن گرديد.

و آيات متعدد ديگري كه سيدالشهدا، حمزه(عليه السلام) مصداق روشن و نمودار بارزي از اين آيات است.

ولي در قرآن مجيد آيات متعدد ديگري وجود دارد كه طبق نظر مفسران و محدثان و بر اساس مضمون روايات از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ بر خلاف طبقات ابن سعد و كامل ابن اثير و طبري فقط حمزه را به عنوان خواستگار معرفي مي كند ولي با توجه به اينكه همه مورخان نوشته اند كه خطبه عقد به وسيله ابوطالب ايراد گرديده و متن خطبه نيز در منابع منعكس شده است. معلوم مي گردد او نيز به همراه حمزه در امر ازدواج پيامبر دخيل بوده است.

2 ـ «وآنان كه ايمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد كردند و آنها كه پناه دادند و ياري نمودند، آنان مؤمنان حقيقي اند، براي آنها آموزش «رحمت خدا» و روزي شايسته اي است.» انفال: 74

3 ـ «كساني كه قبل از پيروزي انفاق كردند و جنگيدند با كساني كه بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد كردند، يكسان نيستند، آنها بلند مقام تر از كساني هستند كه بعد از فتح انفاق نمودند و جهاد كردند.» حديد: 10




--[55]--

ائمه هدي(عليهم السلام) بخصوص درباره حضرت حمزه سيدالشهدا نازل شده و خداوند سبحان در اين سند آسماني و از طريق وحي بر ايمان و پايداري او در دفاع از اسلام مهر تأييد زده و استقبال او از شهادت در راه خدا را ستوده است كه در اين زمينه به نقل شش آيه بسنده مي كنيم:


1 ـ } هَذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ فَالَّذِينَ كَفَرُوا قُطِّعَتْ لَهُمْ ثِيَابٌ مِنْ نَار يُصَبُّ مِنْ فَوْقِ رُءُوسِهِمْ الْحَمِيمُ{(1)

«اينان دو گروهند كه در باره پروردگارشان به مخاصمه و جدال پرداختند، كساني كه كافر شدند، لباسهايي از آتش براي آنها بريده شده و مايع سوزان و جوشان بر سرشان ريخته مي شود.»

در صحيح بخاري(2) و صحيح مسلم(3)و سنن ترمذي(4) و ابن ماجه(5) و منابع ديگر از اهل سنت و شيعه(6) آمده كه حضرت ابوذر(رحمه الله) فرموده است: اين آيه در باره دو گروه; گروهي حامي و مدافع سرسخت اسلام و گروه ديگر دشمن كينه توز و سرسخت اسلام نازل گرديده است. گروه اوّل اميرمؤمنان و حمزه و عبيده(7) و گروه دوم وليد، عتبه و شيبه از سران قريش مي باشند كه در جنگ بدر مقابل هم قرار گرفتند.

در تفسير فرات كوفي نزول آيه شريفه را از طريق سُديّ از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نقل و اضافه مي كند كه رسول خدا پس از نزول اين آيه فرموده است:


«هؤلاءِ الثلاثة يَوم القيامة كواسطة القلادة فِي الْمُؤمنين و هؤلاءِ الثلاثة كَواسطة القلادة في الكفّار.»(8)

«در روز قيامت اين سه تن در ميان مؤمنان همانند مهره درشت گردن بند خواهند درخشيد، همانگونه كه اين سه تن ديگر در ميان كفّار و مشركين مانند مهره درشت گردن بند خواهند بود.»


} مِنْ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَي نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلا{.(9)

«در ميان مؤمنان مرداني هستندكه بر عهدي كه با خدا بسته اند، صادقانه ايستاده اند; بعضي پيمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشيدند) و گروهي ديگر در انتظارند و هرگز تغيير و تبديلي در عهد و پيمان خود ندادند.»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ حجّ : 19

2 ـ ج4، تفسير سوره حج

3 ـ به تفسير الدر المنثور و الميزان، تفسير سوره حج مراجعه شود.

4 ـ همان.

5 ـ همان.

6 ـ همان.

7 ـ عبيدة بن حرث بن عبدالمطلب، پسر عموي رسول خدا است. او از شجاعان عرب و از مدافعان اسلام بود كه در جنگ بدر به شهادت رسيد.

8 ـ تفسير فرات كوفي، ص271

9 ـ احزاب : 23




--[56]--

در تفسير قمي ابن ابي الجارود از امام باقر(عليه السلام) نقل مي كند كه اين آيه در باره حمزه و جعفر و علي(عليهم السلام) نازل گرديده است. منظور از «مَنْ قَضَي نَحْبَهُ» حمزه و جعفر و منظور از «مَنْ يَنْتَظِر» علي بن ابي طالب است.(1)

ابن حجر مكي نقل مي كند اميرمؤمنان(عليه السلام) در كوفه بر فراز منبر بود كه از ايشان درباره اين آيه پرسيدند. حضرت فرمود: «أللّهمَّ غُفْراً» اين آيه در باره من و عمويم حمزه و پسر عمويم عُبيده نازل شده است كه عبيده در بدر و حمزه در اُحد به شهادت رسيدند و اما من منتظر شقي ترين اين امّتم تا محاسنم را از خون سرم خضاب كند. اين پيماني است كه حبيبم ابوالقاسم(صلي الله عليه وآله) از آن خبر داده است.(2)

3 ـ } أَمْ نَجْعَلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَالْمُفْسِدِينَ فِي الاَْرْضِ أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِينَ كَالْفُجَّارِ{.(3)

«آيا كساني را كه ايمان آورده و كارهاي شايسته انجام داده اند، همچون مفسدان در زمين قرار دهيم يا پرهيزكاران را همچون كافران؟!»

در تفسير فرات كوفي از ابن عباس نقل مي كند كه اين آيه در باره سه تن از مؤمنان متقي كه عمل صالح انجام داده بودند; علي بن ابي طالب و حمزه و عبيده و سه نفر مشرك مفسد; عتبه و شيبه و وليدبن عتبه نازل گرديده است. ابن عباس اضافه مي كند اين دو گروه بودند كه در جنگ بدر با هم به مبارزه برخاستند; علي(عليه السلام) وليد را كشت، حمزه عتبه را و عبيده شيبه را.(4)

4 ـ } يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ{(5)

«اي كساني كه ايمان آورده ايد، از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد و با صادقان باشيد.»

مرحوم طبرسي در باره مصداق «صادقين» كه در پايان آيه شريفه آمده است، چند احتمال ذكر نموده و مي گويد: و گفته شده است كه منظور از صادقين در اين آيه همان افرادي است كه خداوند در آيه ديگر از آنها ياد كرده و فرموده است: } رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللهَ عَلَيْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَي نَحْبَهُ...{ يعني حمزة بن عبدالمطلب و جعفربن ابي طالب و «وَ مِنْهُم مَنْ يَنْتَظِرُ» يعني علي بن ابي طالب(عليه السلام).(6)

5 ـ } وَمَنْ يُطِعْ اللهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنْ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير قمي، ج2، ص188

2 ـ صوائق محرقه، ص80

3 ـ ص : 28

4 ـ تفسير فرات كوفي، ص359، چاپ سال 1410 هـ . تهران.

5 ـ توبه : 119

6 ـ مجمع البيان، ج3، ص81، چاپ صيدا.




--[57]--

وَحَسُنَ أُوْلَئِكَ رَفِيقاً{.(1)

«و كسي كه خدا و پيامبر را اطاعت كند (در روز رستاخيز) همنشين كساني خواهد بود كه خدا نعمت خود را بر آنان تمام كرده; از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان، و آنها رفيق هاي خوبي هستند.»

شيخ طوسي از انس بن مالك نقل مي كند كه روزي با رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نماز صبح را بجاي آورديم، آن حضرت پس از نماز رو به ما نشست، من عرض كردم: اي فرستاده خدا، اگر صلاح بدانيد تفسير اين آيه } وَمَنْ يُطِعْ اللهَ...{ را بيان كنيد. پيامبر فرمود: مصداق «نبِيِّينَ» من هستم و مصداق «صِدِّيقِينَ» برادرم علي است و مصداق «شهداء» عمويم حمزه و اما مصداق «صالحان» دخترم فاطمه و دو فرزندش حسن و حسين مي باشند.(2)

6 ـ } مَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ اللهِ فَإِنَّ أَجَلَ اللهِ لاَت وَهُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ * وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ...{.(3)

«كساني كه اميد به ديدار و لقاي پروردگار و رستاخيز دارند، (در اطاعت او مي كوشند) زيرا سر آمدي كه خدا تعيين كرده، فرا مي رسد. و كسي كه (در راه خدا) جهاد و تلاش مي كند براي خود جهاد مي كند.»

حسين بن سعيد از ابن عباس نقل مي كند كه اين آيه در باره بني هاشم نازل گرديده كه از آنها است حمزة بن عبدالمطلب و عبيدة بن حارث. ابن عباس مي افزايد: درباره آنها اين آيه نيز نازل گرديده است; } وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا يُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ...{(4)

حضرت حمزه در حديث رسول خدا(صلي الله عليه وآله)

اينك به بيان بخشي از فضايل حضرت حمزه مي پردازيم كه از زبان رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نقل شده و به دست ما رسيده است، و با بخشي ديگر، در صفحات آينده و به مناسبتهاي مختلف آشنا خواهيم شد.

1 ـ حمزه، سيّد همه شهدا، جز انبيا و اوصيا است:

شيخ المحدّثين صدوق(رحمه الله) در ضمن حديث مفصّلي، با اسناد به حضرت سلمان، نقل مي كند:

«در ايام مريضي رسول خدا(صلي الله عليه وآله) كه به ارتحال آن بزرگوار منتهي گرديد، در كنار بستر آن حضرت بودم كه فاطمه زهرا(عليها السلام)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نساء : 69

2 ـ كنزالفوائد، به نقل بحارالأنوار، ج24، ص31

3 ـ عنكبوت : 5 و 6

4 ـ تفسير فرات كوفي.




--[58]--

وارد شد، وقتي ضعف شديد را در پدر بزرگوارش ديد، اشك به صورتش جاري گرديد. رسول خدا براي تسلّي و آرامش دخترش، از عنايات و بركات خداوند بر اهل بيت سخن گفت و بخشي از نعمت هاي خدا را، كه بر اين خاندان ارزاني داشته است، بر شمرد تا بدينجا رسيد كه: ... دخترم! ما اهل بيتي هستيم كه خداوند شش صفت و ويژگي را بر ما عطا كرده است كه بر هيچيك از گذشتگان و آيندگان عطا ننموده است; زيرا پيامبر ما سيّد انبيا و مرسلين است و آن پدر تو است و وصيّ ما سيد اوصيا است و آن همسر تو است و شهيد ما سيدالشهدا است و آن حمزة بن عبدالمطلب عموي پدر تو است.

فاطمه(عليها السلام) گفت: اي فرستاده خدا، آيا او فقط سيد شهيداني است كه با وي به شهادت رسيده اند؟

پيامبر فرمود: نه، بلكه او سيد شهداي اوّلين و آخرين، بجز انبيا و اوصيا است.»(1)

با توجه به مضمون اين حديث، معلوم مي شود كه هم حضرت حمزه و هم حضرت حسين بن علي(عليهما السلام) براي هميشه، از افتخار «سيد الشهدا» بودن برخوردارند. و اين لقب براي هميشه به آن دو بزرگوار اطلاق مي گردد; با اين تفاوت كه حسين بن علي حتي نسبت به حضرت حمزه هم سيد و سرور است ولي حضرت حمزه سيد است نسبت به ساير شهدا.

2ـ حضرت حمزه از سروران اهل بهشت است:

شيخ صدوق همچنين از انس بن مالك نقل مي كند كه: رسول خدا(صلي الله عليه وآله) فرمود: ما فرزندان عبدالمطلب، سروران اهل بهشتيم. رسول الله، حمزه سيد الشهدا، جعفر ذوالجناحين، علي، فاطمه، حسن، حسين و مهدي(عليهم السلام).(2)

3ـ حضرت حمزه، محبوب ترين عموي رسول خدا(صلي الله عليه وآله):

صدوق(رحمه الله) از امام صادق(عليه السلام) وآن بزرگوار از جدّش رسول خدا نقل مي كند كه فرمود:


«اَحَبّ اِخواني اِلَيَّ علّي بن أبي طالب و أحَبّ أعْمامي اِليَّ حَمْزَة».(3)

«محبوب ترين برادرانم علي بن ابي طالب و محبوب ترينِ عموهايم حمزه است.»

4ـ حمزه محبوب ترين نامها در نزد رسول خدا(صلي الله عليه وآله):

كليني(رحمه الله) از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ «قالت يا رسول الله(صلي الله عليه وآله) هو سيّد الشهداء الذين قُتِلوا معه؟ قال بل سيد شهداء الأوّلين و الآخرين، ما خلا الأنبياء و الأوصياء». مشروح و متن اين حديث را در اكمال الدين، ج1، صص 264 ـ 263، چاپ دارالكتب الاسلاميه ملاحظه كنيد.

2 ـ «نحن بنو عبدالمطلب سادة أهل الجنة، رسول الله و حمزة سيدالشهداء ...». امالي صدوق، مجلس هفتاد و دوم.

3 ـ امالي صدوق، مجلس هشتاد و دوّم، عمده ابن عقدة 281




--[59]--

است كه:


«جاءَ رَجلٌ اِلَي النّبيّ(صلي الله عليه وآله) فقال يا رَسُول الله وُلِدَ لي غلامٌ فماذا اُسَمّيه؟ قال: سَمِّهِ بأحَبِّ الأسماء اِليّ; حَمْزة».(1)

«شخصي محضر رسول خدا(صلي الله عليه وآله) آمد و عرض كرد: اي فرستاده خدا، فرزند ذكوري برايم متولّد شده است، چه نامي بر وي نهم؟ فرمود: او را «حمزه» نام بگذار كه محبوب ترين نامها در نزد من است.»

5ـ حمزه يكي از چهار راكب در قيامت:

مرحوم صدوق(رحمه الله) در ضمن حديثي از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) چنين نقل مي كند:


«و ما في القيامة راكبٌ غَيرنا وَ نَحنُ أربعةٌ فَقام اِلَيه العَبّاس بن عبدالمطلب، فَقال: مَنْ هُم يا رسول الله؟ فقال: امّا أَنا فَعَلي البراق  ... و عَمّي حمزة بن عبدالمطلب اسدالله و اسد رسوله سيد الشهداء عَلي ناقتي الغضباء... و أخي عليّ، عَلي ناقة من نوق الجنّة».(2)

«در قيامت همه پياده هستند بجز ما چهار تن. عباس بن عبدالمطلب عرض كرد: اي رسول خدا، آن چهار تن كدامند؟ فرمود: اما من سوار بر براق خواهم بود... و عمويم حمزة بن عبدالمطلب اسدالله و اسد رسول و سيد شهدا بر شتر غضباي من سوار خواهد شد. و برادرم علي بر شتري از شتران بهشتي.»

6ـ حضرت حمزه انجام دهنده نيكي ها و بجا آورنده صله رحم:

ابن حجر عسقلاني نقل مي كند كه: رسول خدا چون در كنار جسد مُثله شده عمويش حمزه نشست، خطاب به وي چنين فرمود:


«رَحِمكَ الله أي عمّ، لَقَدْ كُنتَ وَصُولاً لِلرَّحِمِ فَعُولاً لِلْخيرات».(3)

«اي عمو! خداي رحمت كند تو را، كه در صله رحم و انجام دادن كارهاي نيك فعّال و كوشا بودي.»

و اين توصيف از زبان رسول خدا و معرفي حضرت حمزه به عنوان «وَصُول رَحِم» و «فَعول خيرات» امتيازي است كه اختصاص به آن حضرت دارد.


7ـ حضرت حمزه شفيع در روز قيامت:

در حديث مفصّلي كه امير مؤمنان(عليه السلام)از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نقل نموده، آن حضرت،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافي كتاب العقيقة باب الأسما و الكني.

2 ـ خصال باب الأربعة.

3 ـ اصابة، ج1، ص354




--[60]--

درباره حضرت حمزه مي فرمايد:


«اما انّ حمزة عمّي يُنَحّي جهنّم مِن مُحِبِّيه».(1)

«همانا در قيامت عمويم حمزه
جهنم را از دوستدارانش دور خواهد
كرد.»

8ـ در پايه عرش نوشته شده است: «حمزه اسدالله» و ...

در بصائرالدرجات در حديثي از امام باقر(عليه السلام) از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) نقل كرده كه آن حضرت در باره تعداد انبيا و تعداد اولوالعزم از آنان و اينكه هر پيامبري داراي وصي بوده، سخن گفته و آنگاه به خصوصيات خود و خاندانش اشاره مي كند و در ضمن آن مي فرمايد:


«وَعَلي قائمة العرش مكتوبٌ: حمزة اسدالله و اسد رسوله و سيّد الشهداء».(2)

9ـ حضرت حمزه در دعاي رسول خدا(صلي الله عليه وآله):

ابن ابي الحديد نقل مي كند(3) كه در جنگ خندق چون اميرمؤمنان(عليه السلام) با عمروبن عبدوَدّ مواجه شدند و مبارزه آنان آغاز گرديد، پيامبر(صلي الله عليه وآله) رو به آسمان كرد و دستانش را بالا گرفت و اين دعا را مكرّر خواند:


«أللّهمّ اِنّكَ اَخَذْتَ مِنّي عُبيدة يومَ بَدر وَ حمزة يَوْمَ اُحُد فَاحْفَظ عَلَيَّ اليومَ عليّاً } ...رَبِّ لاَ تَذَرْنِي فَرْداً وَأَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ{(4)».

«خدايا! پسر عمويم عبيده را در جنگ بدر و عمويم حمزه را در جنگ احد از من گرفتي پس امروز علي را برايم نگهدار! خدايا! مرا تنها نگذار، وَ انْتَ خَيْرالْوارثين.»

10ـ حضرت حمزه افضل شهدا است:

شيخ مفيد از ابو ايّوب انصاري نقل مي كند كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) خطاب به حضرت فاطمه(عليها السلام) چنين فرمود:


«شهيدنا أفضل الشهداء و هو عمّك وَ مِنّا مَنْ جَعَل الله لَهُ جِناحَين
يطيرُ بِهِما مَعَ الملائكة وَ هُوَ ابنُ
عَمِّكَ».
(5)

«شهيد ما أفضل شهدا است و آن عموي تو و از خاندان ما است; كسي كه خداوند بر وي دو بال عنايت فرموده كه در ميان فرشتگان پرواز مي كند و آن پسر عموي تو است.»


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ تفسير امام حسن عسكري، ص176، چاپ 1314

2 ـ بصائر الدرجات، ص34; بحارالأنوار، ج27، ص7

3 ـ شرح نهج البلاغه، ج19، ص61

4 ـ انبياء: 49

5 ـ امالي شيخ، به نقل از بحارالأنوار، ج22، ص273




--[61]--

حضرت حمزه در گفتار ائمه(عليهم السلام)


اينك به نقل و بيان گفتار ائمه هدي(عليهم السلام) در اين زمينه مي پردازيم و سخن آن بزرگواران را كه همانند حديث پيامبر(صلي الله عليه وآله)در بيان شخصيت حضرت حمزه به عنوان يكي از افتخارات از خاندان نبوت و در كنار شخصيت وجود مقدس رسول الله و اميرمؤمنان و حسنين و حضرت مهدي(عليهم السلام)عنوان گرديده است، در اختيار خواننده ارجمند قرار مي دهيم:

حضرت حمزه در گفتار و احتجاج اميرمؤمنان(عليه السلام)

1ـ حميري(1) در قرب الإسناد آورده است كه اميرمؤمنان(عليه السلام) فرمود:

«منّا سبعةٌ خَلَقَهم الله عزّ و جلّ لم يخلق في الأرض مثلهم; مِنّا رسول الله(صلي الله عليه وآله)سيّد الأوّلين و الآخرين، خاتم النّبيّين و وصيّه خير الوصيّين و سبطاه خير الأسباط; حَسَناً و حُسَيناً و سيّد الشهداء حمزة عمّه و من قد كان مع الملائكة جعفر و القائم عجّ».(2)

«خداوند در ميان خاندان ما هفت نفر خلق كرد كه در روي زمين مانند آنها را نيافريده است. آنگاه در معرفي اين هفت تن چنين فرمود: از ما است رسول خدا كه سيّد اوّلين و آخرين و خاتم پيامبران است. و از ما است وصيّ او كه بهترين اوصيا است و دو سبطش حسن و حسين كه بهترين اسباطند و عمويش سيد الشهدا و جعفر كه به همراه فرشتگان پرواز مي كند و قائم عجّ.»

2ـ حضرت حمزه در احتجاج اميرمؤمنان در شوراي شش نفري:

عمربن خطاب هنگام مرگش خلافت را به شوراي شش نفري، متشكّل از اميرمؤمنان، عثمان بن عفّان، طلحه، زبير، عبدالرحمان عوف و سعدبن ابي وقّاص محوّل نمود و دستور داد پس از مرگ وي اين شش نفر در خانه اي براي تعيين خليفه جمع شوند و با وي بيعت كنند، به طوري كه اگر چهار نفر با يكي از آنان بيعت كرد و تنها يك نفر امتناع ورزيد، گردن او را بزنند و اگر دو نفر امتناع كرد گردن آن دو نفر را بزنند و زمينه را طوري فراهم نمود كه با عثمان بن عفان بيعت نمودند. در اين جلسه اميرمؤمنان سخناني ايراد كرد و خصوصيات خانواده اش را براي اتمام حجّت برشمرد تا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ وي از اصحاب امام حسن عسكري است. و كتابش، قرب الاسناد، از منابع حديثي شيعه مي باشد.

2 ـ قرب الإسناد، چاپ كوشانفر، ص39




--[62]--

اينكه فرمود: «شما را به خدا سوگند مي دهم آيا در ميان شما بجز من كسي هست كه عمويش سيد الشهدا باشد؟ گفتند: نه. (نشدتكم بالله هَلْ فيكُم اَحَدٌ عَمُّهُ سيّد الشهداء غيري؟! قالوا: لا).(1)

3ـ حضرت حمزه در احتجاج اميرمؤمنان در بصره:

مرحوم كليني(2) از اصبغ بن نباته نقل مي كند: روزي كه در بصره اميرمؤمنان(عليه السلام) بر لشگر طلحه و زبير پيروز گرديد، در حالي كه به شتر مخصوص رسول خدا(صلي الله عليه وآله) سوار بود در معرفي خود و خاندانش خطاب به مردم چنين فرمود:

«آيا مي خواهيد بهترين خلق در قيامت را براي شما معرفي كنم؟ ابوايوب انصاري گفت: آري، اي امير مؤمنان معرفي كن، زيرا تو هميشه شاهد و حاضر بودي و ما غايب. امير مؤمنان(عليه السلام) فرمود: بهترين مردم در روز قيامت هفت نفر از فرزندان عبدالمطلب خواهند بود كه انكار نمي كند فضيلت آنها را مگر كافر. در اينجا عمّار عرض كرد: اي اميرمؤمنان، آنها را بنام معرفي كن، فرمود: روزي كه خدا مردم را در يك وادي جمع مي كند، بهترين آنها پيامبرانند و افضل پيامبران محمد(صلي الله عليه وآله) است و بهترين هر امّت پس از پيامبرشان
وصيّ آن پيامبر است تا پيامبر ديگري مبعوث شود، پس بهترين همه اوصيا
وصيّ محمد است (عليه و آله السلام).
آنگاه فرمود: آگاه باشيد كه افضل خلق بعد
از اوصيا، شهدا هستند و افضل همه شهدا حمزة بن عبدالمطلب و جعفربن ابي طالب است كه داراي دو بال رنگين است. و
اين دو بال از اين امت به كسي جز وي
داده نشد و خداوند به وسيله او به
محمد كرامت و شرافت بخشيد و ديگر دو سبط پيامبر حسن و حسين و ديگري مهدي است كه او را از خاندان ما انتخاب مي كند. آنگاه اين آيه را خواند: } وَمَنْ
يُطِعْ اللهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنْ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُوْلَئِكَ رَفِيقاً * ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنْ اللهِ وَكَفَي بِاللهِ عَلِيماً
{.(3)

امير مؤمنان(عليه السلام) در اين بيان، حضرت حمزه را در فضيلت و منزلت در روز قيامت در رديف پيامبر و امير مؤمنان و حسنين و حضرت مهدي(عجّ) قرار داده و با خواندن آيه شريفه «وَ مَنْ يُطِعْ اللهَ...» او را از مصاديق شهدايي كه قرآن مجيد از آنان ياد نموده، معرفي كرده است.(4)


ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مشروح اين سخنراني در احتجاج طبرسي، ج1، صص 188 ـ 210 آمده است.

2 ـ كافي، ج1، ص450

3 ـ نساء : 70  ـ  69

4 ـ عن الأصبغ بن نباتة قال رأيت اميرالمؤمنين يوم افتتح البصرة و ركب بَغْلَةَ رسول الله (ثم) قال اَيّها النّاس اَلا اُخبركم بخير الخلق يوم يجمعهم الله؟ فقام اليه ابو ايّوب الأنصاري فقال يا امير المؤمنين، حدّ ثنا فانّك كنت تشهد و نغيب فقال انّ خير الخلق يوم يجمعهم الله، سبعة مِنْ وُلْدِ عبدالمطلب لا ينكر فَضلَهُم اِلاّ كافر و لا يجحد به الاّ جاحد، فقام عمّاربن ياسر(رحمه الله) فقال يا اميرالمؤمنين، سِمْهم لنا لنعرفهم، فقال: انّ خير الخلق يوم يجمعهم الله الرسل و انّ اَفضل الرّسل محمد(صلي الله عليه وآله) و ان افضل كلّ أحد بعد نبيّها وصيّ نبيّها حتّي يدركه نبيّ اَلا وَ اِنّ أفضل الأوصياء وصيّ محمد(صلي الله عليه وآله) اَلا و انّ أفضل الخلق بعد الأوصياء الشهداء، اَلا و انّ اَفضل الشهداء حمزة بن عبدالمطلب و جعفربن ابي طالب لَه جناحان خضيبان يطير بهما في الجنّة لم يُنْحَل اَحَدٌ من هذه الأمّة جناحان غيره شيء، كرّم الله به محمداً و شرّفه و السبطان الحسن و الحسين و المهدي يجعله الله من شاء منّا اَهْل البيت ثمّ تَلا هذه الآية } وَمَنْ يُطِعْ اللهَ وَالرَّسُولَ فَأُوْلَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنْ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُوْلَئِكَ رَفِيقاً * ذَلِكَ الْفَضْلُ مِنْ اللهِ وَكَفَي بِاللهِ عَلِيماً{




--[63]--

4ـ حضرت حمزه در احتجاج امير مؤمنان(عليه السلام) با معاويه:

امير مؤمنان(عليه السلام) در پاسخ نامه اي كه معاويه به آن حضرت نوشته بود، در معرفي خاندان خود و بيان نقاط ضعف خاندان معاويه، به نكاتي اشاره مي كند و حضرت حمزه را همانند حسنين، «سيّدَي شباب اَهْل الجنّة»، از امتيازات اين خاندان مي شمارد و مي فرمايد:


«أَلا تَرَي غَيْرَ مُخْبِر لَكَ، وَلكنْ بِنِعْمَةِ اللهِ أُحَدِّثُ أَنَّ قَوْماً اسْتُشْهِدوا في سَبيلِ اللهِ تَعَالَي مِنَ المُهَاجِرِينَ وَ الأَنْصَارِ، وَلِكُلِّ فَضْلٌ، حَتَّي إِذَا اسْتُشْهِدَ شَهِيدُنَا قيلَ: سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ، وَ خصَّهُ رَسُولُ اللهِ(صلي الله عليه وآله) بِسَبْعينَ تَكْبيرَةً عِنْدَ صَلاتِهِ عَلَيْهِ... وَ أَنَّي يَكُونُ ذلكَ وَمِنَّا النَّبِيُّ وَ مِنْكُمُ الْمُكَذَّبُ، وَمِنَّا أَسَدُاللهِ وَمِنْكُمْ أَسَدُ الإَحْلافِ، وَمِنَّا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، وَمِنْكُمْ صِبْيَةُ النَّارِ وَمِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمينِ، وَمِنْكُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ...»(1)

«مگر نمي بيني ـ نه اينكه بخواهم خبرت دهم بلكه به عنوان شكر و سپاسگزاري نعمت خداوند مي گويم ـ جمعيتي از مهاجران و انصار در راه خدا شربت شهادت نوشيدند و همه آنان مشمول فضل خداوند مي باشند، امّا هنگامي كه شهيد ما (حمزه) شربت شهادت نوشيد به او گفته شد «سيدالشهدا» و رسول الله هنگام نماز بر وي (بجاي پنج تكبير) هفتاد تكبير گفت... چگونه اين دو خاندان با هم برابر است در حالي كه پيامبر (محمّد) از ما است و تكذيب كننده او (ابوجهل) از شما.

اسدالله (حمزه) از ما است و اسدالأحلاف; يعني ابوسفيان سركرده و سامان دهنده احزاب براي جنگ با پيامبر از شما. دو سيّد و اقاي جوانان بهشت (حسن و حسين) از مايند و كودكان آتش (فرزندان مروان يا عقبة بن ابي معيط) از شما. بهترين زنان جهان (فاطمه) از ما است و حمالة الحطب (همسر ابولهب) از شما...»

5ـ حضرت حمزه در احتجاج اميرمؤمنان(عليه السلام) با دانشمند يهودي:

در روايت مشروحي كه حضرت موسي بن جعفر(عليه السلام) از پدران خود از حضرت حسين بن علي(عليهما السلام)نقل كرده، چنين آمده است:

يكي از دانشمندان يهود، پس از رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در مدينه در جلسه اي كه گروهي از صحابه; از جمله اميرمؤمنان(عليه السلام)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نهج البلاغة، نامه 28




--[64]--

حضور داشتند، شركت نمود و در تفضيل حضرت ابراهيم(عليه السلام)و بعضي انبياي گذشته بر پيامبر اسلام، به صورت مناظره دلايلي ذكر كرد و امير مؤمنان(عليه السلام) به يكايك دلايل او پاسخ گفت; از جمله مسائلي كه آن دانشمند مطرح نمود اين بود كه:


«فانّ هذا ابراهيم قد اَضجع وَلَدَهُ و تلّه للجبين...»

«اين ابراهيم بود كه فرزند خود اسماعيل را براي اجراي امر خداوند بر زمين انداخت و صورت دلبندش را به روي خاك گذاشت و آماده ذبح او گرديد، ولي در پيامبر شما چنين حركتي وجود نداشته است.»

امير مؤمنان(عليه السلام) در پاسخ وي فرموده:


«لَقَدْ كانَ كَذلكَ وَ لَقَدْ اُعْطيِ اِبْراهيم بعد الأضجاع الفداء و محمد اصيب بأفجع منه فجيعة انّه وقف عَلي عَمِّه حمزة اسدالله و اسدالرسول و ناصر دينه و قد فرّق بين روحه و جسده فلم يبيّن عليه حرقةً و لم يفضِ عليه عبرةً و لم ينظر الي موضعه من قلبه و قلوب اهل بيته ليرضي الله عزّوجلّ بعبده و يَسْتَلِم لأمره في جميع الفعال و قال: لولا أن تحزن صفيّة لتركته حتّي يحشر من بطون السِّباع و حواصل الطّير لولا أن يكون سنةً بعدي لفعلت ذلك».

«اين مطلب را كه در باره حضرت ابراهيم گفتي صحيح است، ولي خداوند براي جبران اين ناراحتي، بلافاصله فديه و عوض (گوسفند بهشتي) را بر وي فرو فرستاد. اما محمد(صلي الله عليه وآله) بر مصيبتي بالاتر از آن مبتلا گرديد; زيرا در كنار جسد بي روح و مثله شده عمويش و ناصر و
ياور دينش، حمزه اسداللهو اسدالرسول قرار گرفت ولي براي جلب رضاي خداوند و تسليم امر او صبر و شكيبايي
را در پيش گرفت، نه اظهار ناراحتي كرد و نه اشكي جاري ساخت و نه به جايگاه و محبوبيت حمزه كه در دل پيامبر و خاندانش از آن برخورداربود، توجّه نمود و چنين فرمود: اگرنبود حزن و اندوه صفيه و اينكه پس از من مردم از اين روش پيروي كنند، پيكر حمزه را دفن نمي كردم تا از شكم درندگان و پرندگان محشور شود.»(1)

حضرت حمزه در احتجاج امام حسن مجتبي(عليه السلام):

شيخ طوسي(رحمه الله) از امام صادق از پدر ارجمندش امام باقر و او از امام سجّاد(عليهم السلام)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مشروح اين مناظره در احتجاج طبرسي، ج1، صص 335 ـ 318; بحار، ج10 صص 17، 49، 51 و 298 ـ 273




--[65]--

نقل مي كند كه: امام حسن مجتبي(عليه السلام) در يك محاجّه و مناظره با معاويه چنين فرمود:


«... قال الحسن بن علي فيما احتجّ علي معاوية: و كان مِمَّن استجاب الرسول الله(صلي الله عليه وآله) عمّه حمزة و ابن عمّه جعفر فقتلا شهيدين رضي الله عنهما في قتلي كثيرة معهما من اصحاب رسول الله(صلي الله عليه وآله) فجعل الله تعالي حمزة سيد الشهداء من بينهم و جعل لجعفر جناحين يطير بهما مع الملائكة كيف يشاء من بينهم و ذلك لمكانهما من رسول الله(صلي الله عليه وآله) و منزلتهما و قرابتهما عند رسول الله وصلّي عَلي حمزة سبعين صلاةً من بين الشهداء الذين استشهدوا معه».

«و از كساني كه دعوت رسول خدا را اجابت كردند، عمويش حمزه و پسر عمويش جعفر بود كه هر دو به همراه گروهي از اصحاب پيامبر شربت شهادت نوشيدند اما خداوند از ميان همه آنان حمزه را به عنوان «سيدالشهدا» معرفي كرد و براي جعفر دو بال عنايت فرمود كه آزادانه در ميان فرشتگان پرواز مي كند و اين دو امتياز براي اين دو شهيد به جهت موقعيت «معنوي» و قرابت آنها نسبت به رسول خدا بود و باز رسول خدا از ميان همه شهدا كه با حمزه به شهادت رسيده بودند، تنها بر پيكر او هفتاد بار نماز خواند.»(1)

حضرت حمزه در احتجاج حسين بن علي(عليهما السلام):

حسين بن علي(عليهما السلام) در صبح عاشورا، پس از تنظيم صفوف لشكر خويش، بر اسب سوار شد و در برابر دشمن قرار گرفت و با صداي بلند و رسا، خطاب به افراد لشگر عمر سعد، سخنان مفصّلي ايراد كرد و با آنان اتمام حجّت نمود و در ضمن اين بيانات، چنين گفت:


«أيّها الناس أنسبوني من اَنا ثمّ ارجعوا إلي انفسكم و عاتبوها و انظروا هل يحلّ لكم قتلي و انتهاك حرمتي؟! اَلَستُ ابن بنت نبيّكم و ابن وصيّه و ابن عمّه و اوّل المؤمنين بالله و المصدّق لرسوله بما جاء من عند ربّه؟ أوَلَيس حمزة سيد الشهداء عمَّ أَبي أوَلَيس حعفر الطيّار عمّي أوَلَم يبلغكم قول رسول الله لي ولاِخي هذان شباب اهل الجنّة...».(2)

«مردم ! بگوييد من چه كسي هستم، سپس به خود آييد و خويشتن را ملامت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ مجالس طوسي به نقل بحارالأنوار، ج22، ص283

2 ـ اين سخنراني با مختصر اختلاف در متن آن، در تاريخ طبري، ج7، ص328; كامل ابن اثير ج3، ص287; ارشاد مفيد، ص234; مقتل خوارزمي، ج1، ص253 و طبقات ابن سعد آمده است.




--[66]--

كنيد و ببينيد آيا قتل من و شكستن حرمتم براي شما جايز است؟ آيا من فرزند دختر پيامبر شما نيستم؟ آيا من فرزند وصيّ و پسر عموي پيامبر شما نيستم؟ مگر من فرزند كسي نيستم كه پيش از همه به خدا ايمان آورد و پيش از همه رسالت پيامبر را تصديق كرد؟

آنگاه فرمود: آيا حمزه سيد الشهدا عموي پدر من نيست؟ آيا جعفر طيّار عموي من نيست؟ آيا شما سخن پيامبر را در حق من و برادرم نشنيده ايد كه فرمود: اين دو، سروران جوانان بهشت هستند؟...»

حضرت حمزه در گفتار و احتجاج علي بن الحسين(عليهما السلام):

1ـ صدوق(رحمه الله) از ثابت بن ابي صفيه نقل مي كند:


«نَظر عليّ بن الحسين سيّد العابدين(عليهما السلام) الي عبيدالله بن عبّاس بن عليّ بن ابي طالب(عليه السلام) فاستعبر ثمّ قال: ما مِنْ يوم اَشَدّ علي رسول الله مِنْ يوم اُحُد قُتِلَ فيه عمّه حمزة بن عبدالمطلب اسدالله و اسد رسوله و بعده يوم موته قتل فيه ابن عمّه جعفربن ابي طالب، ثمّ قال و لا يوم ليوم الحسين(عليه السلام) اذ دلف اليه ثلثون ألف رجل يزعمون اَنّهم من هذه الأمّة كلٌ يتقرّب اِلي الله عزّ و جلّ بدمه...»

«روزي علي بن الحسين(عليهما السلام) عبيدالله فرزند عباس بن علي را ديد و اشك در چشم آن بزرگوار حلقه زد، آنگاه فرمود: براي پيامبر روزي سخت تر از جنگ احد پيش نيامد; زيرا در آن روز بود كه عمويش حمزة بن عبدالمطلب، اسدالله و اسدالرسول شربت شهادت نوشيد و پس از احد سخت ترين روز براي آن حضرت جنگ موته بود كه پسر عمويش جعفربن ابي طالب را شهيد كردند. و سخت تر از روز حسين(عليه السلام) پيش نيامده; زيرا سي هزار نفر آن بزرگوار را احاطه كرده بودند كه همه آنها خود را جزو امّت پيامبر(صلي الله عليه وآله) تصور مي كردند و همه آنها با ريختن خون فرزند همان پيامبر به پيشگاه خدا تفرّب مي جستند...»(1)

2ـ تعصّبيكه پاداش آن بهشت است:

كليني(رحمه الله) از حبيب بن ثابت نقل مي كند كه امام سجاد(عليه السلام) فرمود:


«لم يدخل الجنّة حَميّة غير حميّة حمزه بن عبدالمطلب و ذلك حين اسلم غضباً للنّبي في حديث السلا

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ امالي صدوق، ص277; بحارالأنوار، ج22، ص274 و ج44، ص298




--[67]--

الّذي اُلقي علي النبي(صلي الله عليه وآله)».(1)

«هيچ تعصبي صاحب خود را داخل بهشت نكرد، جز تعصب حمزة بن عبدالمطلب، آنگاه كه بچه دان شتري به وسيله مشركين مكه به سر و صورت پيامبر انداخته شد و حمزه براي دفاع ازآن حضرت و دفع شرّ دشمنان، اسلام را پذيرفت.»

مشروح اين جريان در بخش آينده، از نظر خوانندگان خواهد گذشت.

3ـ حضرت حمزه در محاجّه امام سجاد(عليه السلام):

يكي از خطبه هاي تاريخي و مهيّج و انقلابي كه به وسيله امام سجاد(عليه السلام) ايراد گرديده و در منابع تاريخي ثبت شده است، خطبه اي است كه آن حضرت پس از حادثه عاشورا و به هنگام اسارت اهل بيت پيامبر(صلي الله عليه وآله) در شام و در مسجد جامع اين شهر ايراد كرد; جلسه اي كه انبوه شركت كنندگان در نماز جمعه و از جمله شخص يزيدبن معاويه و درباريان وي، در آن شركت داشتند.

در اين مقاله، به نقل يك فراز از آن خطبه مهم، كه محل شاهد ما است بسنده مي كنيم و آن را از مقتل خوارزمي (متوفاي 568) مي آوريم:

وي مي نويسد: در اين مجلس حسّاس، پس از آنكه علي بن الحسين بر عرشه منبر قرار گرفت و حمد و ثناي پروردگار را بجاي آورد، چنين فرمود:


«أيّها الناس اُعْطينا ستّاً و فضلنا بسبع، اعطينا العلم و الحلم و السماحة و الفصاحة و الشجاعة و المحبّة في قلوب المؤمنين و فضّلنا بأن منّا النّبيّ المختار محمداً(صلي الله عليه وآله) و منّا الصديق و منّا الطيّار و منّا اسدالله و اسدالرسول و منّا سيّدة نساء العالمين فاطمة البتول(2) و منّا سبطا هذه الأمّة و سيّدا شباب أهل الجنّة...»(3)

حضرت حمزه دركلام امام صادق(عليه السلام):

عياشي از حسين بن حمزه نقل مي كند كه گفت: از امام صادق(عليه السلام) شنيدم كه مي فرمود: چون رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در كنار جسد مثله شده حضرت حمزه قرار گرفت، چنين گفت:


«أللّهمّ لك الحمد و اليك المشتكي و أنت المستعان عَلي ما أري».

سپس فرمود: اگر من هم پيروز شوم از مشركان چند برابر مثله خواهم كرد! در

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ كافي، ج2، ص308

2 ـ در كامل بهايي، كه نفس المهموم هم از وي نقل كرده است، به جاي «حضرت فاطمه» آمده است و «المهدي الّذي يقتل الدّجال».

3 ـ مقتل خوارزمي، ج2، ص69




--[68]--

اينجا بود كه اين آيه شريفه نازل شد: } وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرِينَ{.(1)

امام صادق فرمود پيامبر(صلي الله عليه وآله) با نزول اين آيه فرمود: «اَصْبِرُ، اَصْبرُ»; «من هم صبر خواهم كرد.»(2)

حضرت حمزه در احتجاج محمد حنفيه:

صدوق(رحمه الله) از زرّين نقل مي كند كه از محمدبن حنفيه(رضي الله عنه) شنيدم كه چنين مي گفت:


«فينا ستّ خصال، لم تكن في أحد ممّن كان قبلنا و لا تكون في أحد بعدنا، مِنّا محمّد سيّد المرسلين و عليّ سيّد الوصيّين و حمزة سيّد الشهداء و الحسن و الحسين سيّدا شباب أهل الجنّة و جعفربن أبي طالب المزيّن بالجناحين يَطِيرُ بِهِما في الجنّة حيث يشاء و مهديّ هذه الأمّة الّذي يصلّي خَلْفَه عيسي بن مريم».(3)

حضرت حمزه در احتجاج شيخ مفيد(رحمه الله)

شيخ مفيد(رحمه الله) مي گويد: گروهي از جوانان شيعه براي تعلّم و فرا گيري مطالب كلامي، در پاي درس من حاضر مي شدند، روزي يكي از آنها گفت: حضرت استاد! روز گذشته در جلسه اي بودم كه طبراني، دانشمند زيدي مذهب نيز حضور داشت. او در چند مطلب بر ما شيعه اشكال و اعتراض كرد كه من پاسخ قانع كننده اي نداشتم; از جمله اشكالات وي اين بود كه: شما شيعيان به بعضي از عقايد و اعمالي كه سنّي هاي حنبلي مذهب دارند انتقاد و اعتراض مي كنيد، در حالي كه در موارد متعدد با آنان هم عقيده بوده و مانند آنان عمل مي كنيد. و چند مورد را اينگونه برشمرد: زيارت قبور اوليا، عبادت كردن در نزد آن قبور و... .

شيخ مفيد مي فرمايد: به آن شاگرد گفتم: نزد طبراني برو و پاسخ پرسشهاي او را همانگونه كه من توضيح مي دهم با او درميان بگذار.

شيخ مفيد به يكايك پرسشهاي طبراني پاسخ مشروح داد تا به پرسش در باره زيارت قبور اوليا رسيد و گفت:

به طبراني بگو كه رسول خدا(صلي الله عليه وآله) در حال حيات خويش، هم به مسلمانان دستور داد كه قبر حضرت حمزه را زيارت كنند و هم خود به زيارت قبر عمويش و ساير شهدا مي پرداخت و همچنين دخترش فاطمه زهرا(عليها السلام) نيز مكرّر به زيارت قبر عمويش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1 ـ نحل : 125

2 ـ تفسير عياشي، ج2، ص274

3 ـ خصال، ابواب السّتة




--[69]--

حمزه مي رفتند. پس از رحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله) و طبق روش آن حضرت مسلمانان هم به زيارت قبر او مي رفتند و در كنار اين قبر به زيارت و عبادت مي پرداختند.

بنابراين اگر عمل شيعه در باره زيارت مشاهد ائمه و پيشوايان، دور از عقل و عملي حنبلي! باشد پس اين، اسلام و رسول خدا است كه راه خلاف عقل را پيش پاي مسلمانان قرار داده و آنان را بكار ناروايي واداشته است. مسلم است كه چنين گفتاري ناشي از ضعف ايمان و عدم بصيرت در دين است.(1)

اين بود، از گفتار معصومان و بزرگان دين درباره عظمت و شخصيت حضرت حمزه كه ما به دست آورديم.


* پي نوشتها:


| شناسه مطلب: 80658