متن کامل

1 معاونت امور روحانیون - مدیریت آموزش بسم الله الرحمن الرحیم سیره امام سجاد سید الساجدین زین العابدین(علیه السلام) شامل سیره و روش و روایات امام سجاد (علیه السلام) در حج تنظیم : سید میثم مصطفوی 4 مقدمه بسم الله الرحمن الرحیم قال الل


1


معاونت امور روحانيون - مديريت آموزش

بسم الله الرحمن الرحيم

سيره امام سجاد سيد الساجدين زين العابدين(عليه السلام)

شامل سيره و روش و روايات

امام سجاد (عليه السلام) در حج

تنظيم : سيد ميثم مصطفوي


4


مقدمه

بسم الله الرحمن الرحيم

قال الله تبارك و تعالي في محكم كتابه:

ولله علي الناس حج البيت من استطاع اليه سيلاً

از جمله عباداتي كه خداوند تبارك و تعالي وضع فرموده براي عباد خود ، حج بيت الله است كه اگر خوب به زواياي آن نگريم منتي خاص از جانب حضرت احديث بر بندگان نيازمند و ضعيف خود است. چه منتي فراتر از اين كه عبد ذليل اجازه تشرف به بارگاه ملك الملوك و رب الارباب پيدا نمايد رزقنا الله و اياكم.

حضرت باري عزاسمه همزمان با وجود عبادات كيفيت آنان را هم تشريح مي فرمايد تا انسانها از واله بودن خارج شوند و در مرتبه عبادت كه همان بفرمان محض او بودنست واقع شوند، و در اين ميان حج نيز همچون ساير عبادات بيان اصل وجوب كيفيت آنرا نيز بيان نمود كه بخشي از آيات الهي را بهمين مناسبت به خود اختصاص داده است و از آنجائيكه معصومين (عليه السلام) عدل قرآن هستند و ثقل كبير در كنار اكبر هستند علاوه بر بيان كيفيت ظاهري برگزاري عبادت به اسرار و باطن عبادت آنطور كه هست در محل اشاره فرموده اند كه


5


در اين بين عبادت شريف و چند بعدي حج در عملكرد معصومين مورد اشاره قرار گرفتند كه وجود روايات متعدد در اين زمينه حكايت از اين بيان دارد .

از جمله معصومين عزيز الوجودي كه به مناسك حج و آداب و سكنات آن اشاره فرموده و از اسرار باطن اين عبادت خاص پرده برداشته حضرت سيد الساجدين و زين العابدين امام علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب صلوات الله اجمعين است .

در نوشتار كنوني تصوير ارائه مختصر و مفيدي از دريا و مواج عمل و سيره امام زين العابدين مندرج مي باشد هر چند چون مائي كه از بندگان آن حضرتيم و دست و پا زدن به حقيقت سيره آن جابعالي را نشايد لكن از باب اطاعت امر مومن كلامي هر چند مختصر در اين باب عرضه مي داريم انشاء الله رهنمودي به ورود به اقيانوس مواج ائمه معصومين (عليهم صلوات الله و سلامه) باشد.


6


سيره : عبارتست از راه و روش وكردار جماعتي تا گروهي كه پيرو ومطيع آن جماعتند از آن بهره برده و در اعمال و رفتارشان دچار سر در گمي نباشند.چه خواسته كه آن رهبر از منتخبين حق تعالي باشند.

حج : زيارت كردن خانه خدا و انجام اعمالي كه دستور داده شده در آنجا بجا آورده شود و در تمام عمر بر كسي كه مستطيع ( 1 ) باشد يكبار واجب مي شود وجوب حج به دليل آيات قرآن و احاديث وارده از رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله) و ائمه اطهار ثابت است حج يكي از اركان و ضروريات دين بشمار مي آيد كه ترك آن با اقرار به وجوب آن يكي از گناهان كبيره است وانكار و نهي كردن آن اگر به تكذيب پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) برگردد موجب كفر است( 2 ).

حج يعني دميده شدن روح خدا براي بار دوم به انسان. بار اولي زماني كه خدا در خاك يا گل انسان دميد و بار دوم زماني است كه انسان داخل حريم خدايي مي شود و با هر شرط انكار كه دارد دور خدا مي گردد و قربان خدا و فداي خدا مي شود يعني انگار به او مي گويد خدايا فدايت شوم دورت بگردم خدايا دوستت دارم و خواهم داشت و اين جملات زماني زيباتر مي شود كه خدا به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1-مستطيع به كسي گويند كه مانع باشد وعاقل و آزاد و استطاعت راهي و مالي داشته باشد يعني راه باز باشدو به هنگام برگشت براي ادامه ي زندگي داشته باشد .

2- رساله حضرت آيت الله دستغيب (حفظه الله)65


7


اذن او دهد يعني باران چشم شروع به باريدن نمايد زبان مي گويد و چشم تائيد مي كند و با هم دل را صفا مي دهند تا مهر عشق خدائي و عهد با خدا دوباره آغاز گردد و اين بار دل بايد بگويد قالوابلي.

حج در قرآن و سنت

حج با كرامت ويژه اي كه دارد عهدي الهي است كه بدان تشرف جسته مي شود از اين رو تعبير از وجوب حج سياق خطاب امري ، آن گونه كه در مورد نماز و زكات آمده «اقيموالصلاه و اتوالزكاه»1 نيست بلكه تعبير از وجوب آن به زبان ميثاق و عهد مخصوص الهي است . ولله علي الناس حج البيت2 و نظير چنين عهدي كه در آن حكمه ي مركب از لام(لـِ) و اسم جلاله(الله) آمده و بر متعلق خود مقدم شده باشد، در عبارات ديگر سابقه ندارد. اين تعبير خاص به خوبي نمايانگر اهميت حج است ، اگرچه خداوند فرمود: روزه براي من است «الصوم لي وانا اجري عليم»3 اما حج نيز واجد روزه است ، زيرا حج گذاري كه قرباني نيابد سه روزه در حج و هفت روز در هنگام بازگشت ، روزه بگيرند ، فمن لم يجد فصيام ثلثه ايام في الحج و سبعه اذارجعتم»4.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

3-سوره بقره آيه 43

4- سوره ي آل عمران آيه ي 97

5- وسائل الشيعه ، ج 7 ص 290

6- سوره بقره آيه 196


8


حج در روايات

حضرت رسول اكرم مي فرمايند: الحج المبرور ليس كه جزاء الاجنه حج نيكو، جزايي جز بهشت ندارد .

و در جايي ديگر مي فرمايند: اذا حج الرجل بمال من غيرحله فقال لبيك اللهم لبيك ، قال الله لالبيك ، و لاسعديك هذا مردود عليك1 وقتي كسي با مال كه حلال نيست به حج رود ، هنگامي كه خدايا و لبيك مي گويد، خدا پاسخ مي دهد نه لبيك و نه سعديك اينها به تو باز مي گردد.

و نيز مي فرمايند:حجوا تستغفوا 2 حج بجا آوريد تاجي نياز شويد

حج از زبان اميرالمومنين (عليه السلام)

اي ابي عباس3، حج را براي مردم برقرار كن و ايام الله4 را به يادشان بياور صبح و شام براي آنان مجلس بگذار آن را كه تقوا مي خواهد، فتوا بوده ، به نادان علم آموز، با دانا سخن بگو ، جز زبانت به مردم پيام نده و جز رويت چيزي مانع آنان نباشد هيچ نيازمندي را از ديدن خود منع مكن ، زيرا اگر در ابتداء از درگاهت دور شد و در نهايت به حاجت خود رسيد، تو را ستايش نمي كند در مال خود كه پيش تو جمع گرديده تامل كن و آن را به صاحب عيالان و گرسنگاني كه نزديكت هستند و نيز به آنان كه تهي دست و به شدت محتاجند ،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

7- نهج الفصاحه ، حديث 1648 ص 29 مجموعه كبير

8- نهج الفصاحه ، حديث 1648 ص 200 مجموعه كبير

9- ابن عباس در آن زمان عامل حضرت در مكه بود .

10- ايام الله ممكن است روزهاي نعمت و هم روزهاي نفت خدا منظور باشد .


9


بده. باقي را پيش ما بفرست تا ميان كساني كه نزد ما هستند تقسيم كنيم و بگو به مردم مكه تا از آنان كه ساكن آنجايند اجرت نستانند كه خداي سبحان مي فرمايد عاكف و بادي در آن برابرند 1 » عاكف مقيم مكه است و بادي كسي است كه به حج رهسپار مي گردد و جزو مردم مكه محسوب نمي شود خدا همه ي ما را به آنچه دوست دارد موفق گرداند والاسلام .(2)

حج زيارت كردن خانه بود * حج رب البيت مردانه بود( 3 )

يكي از وصيتهاي رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله) به امير المومنين علي بن ابي طالب حج است «يا علي كفر بالله العظيم من هذه الامه عشره ، وعدها ، و منها و من وجد سعه فمات ولم يحج4 يعني يا علي ده نفر از اين امت به خداي عظيم كافرند و آنها را شمردند و ازآن جمله كساني هستند كه وسعت و استطاعتي پيدا كنند و بميرد و حج نرفته باشد وهمچنين امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد: كسي كه ترك كند حجه الاسلام را بدون آنكه مرضي داشته باشد كه نتواند برود يا اينكه مانع او نفوذ «فلميت انشاء يهوديا او نصرانيا»5 يعني مي خواهد به دين يهودي بميرد مي خواهد به دين نصراني و نيز مي فرمايند تارك حج ازآن كساني

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

11-سوره حج آيه ي 25

12- نهج البلاغه ، نامه ي 67 ص 805 مجموعه ي كبير

13- مثنوي ج 2 ص 287

14- بحارالانوار ج 72 ص121

15- بحارالانوار ، ج 99 ص 22


10


هستند كه كور وارد محشر مي شود و راه بهشت را گم مي كند «و نحشره يوم القيامه اعمي ، قال اعماه الله عن طريق الجنه»

امام محمد باقر (عليه السلام) مي فرمايند: لحجه مقبوله خير من عشرين صلاه نافله( 1 )

يك حج مقبول و پذيرفته شده از بيست نماز مستحبي برتر است.

و همچنين فرمودند: اتي آدم هذا البيت الف آتيه علي قدميه ، منها سبعماه حجه ثلاثماه عمره( 2 )

آدم هزار بار به سوي كعبه آمد 700 بار آن براي گزاردن حج و 300 بار آن براي عمره.

امام زمان نيز هر سال بر حج حاضر مي شوند و مردم را مي بينند و مي شناسند و مردم نيز او را مي بينند اما نمي شناسند والله ان صاحب هذالامر الموسم كل سنبه خير في الناس و يعرفهم ويرونه و لايعرفونه( 3 ) .

خداوند زيارت بيت الحرام را كه قبله ي مردمانش قرار داده ، واجب نمود (فرض عليكم حج بيته الحرام)4 تا چون جانوران (نيازمند و حريص) بدان راه يافته و مانند كبوتران بي پناه به آ‌ن روي مي آورند. اين از آن روست تا مردم در برابر عظمت كبريايي حق تعالي تواضع نموده ، بزرگي و عزتش را گردن نهند از ميان بندگانش كساني را برگزيد كه با شنيدن دعوت او لبيك گفته ، آن را اجابت نموده و تصديقش كردند . اينان پاي جاي پاي انبياء گذاردند ، همانند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

16- كافي ج2 ص 19-18

17-وسايل الشيعه ج8 ص 94

18- وسائل الشيعه ج 8 ص 96

19- خطبه ي اميرالمومنين درباره ي حج 419 كتاب محموعه ي كبير


11


فرشتگان طواف كننده عرش ، در بازار عبادت حق سودهاي بسيار بردند و به سمت ميعادگاه بخشش حق تعالي شتاب نمودند خداوند سبحان كعبه و اعمال حج را براي اسلام و مسلمين به شكل شعار و نشاني ويژه بر نهاد و براي پناهندگان به آن ، جايگاهي امن و مطمئن قرار داد. انجام حج و اداي حق اين واجب نمود و بندگان را (به شرط تمكين) مكلف به حج فرمود: هر كس توان بجاي آوردن حج و زيارت كعبه را دارد، خداوند اين واجب را از او مي خواهد، و اگر حق اين نعمت را بجا نياورد البته خداوند بي نياز از تمام جهانيان است (نهج البلاغه خطبه ي 1 ص419 مجموعه ي كبير)

در تفسير الميزان منافعي براي حج بيان شده از زبان امام صادق (عليه السلام) كه ذكرآن خالي از لطف نيست

در كافي به سند خود از ربيع بن خثيم روايت كرده كه گفت : امام صادق (عليه السلام) را ديدم كه داشت پيرامون كعبه طواف مي كرد، در حالي كه در محملي قرار داشت (چون سخت مريض بودند) پس ديدم كه هر وقت به ركن يماني مي رسيد دستور مي داد او را به زمين بگذارند ، دست خود را از محل بيرون مي آوردند و آن را به زمين مي كشيدند بعد مي فرمودند: بلند شويد بعد از آنكه ديدم در هر شوط( 1 ) اين كار را ترك مي كردند، عرضه داشتم ، فدايت شوم يابن رسول الله! اين كار براي شما زحمت زياد دارد فرمودند: من از خداي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

20-هريكبار دور زدن دور خانه ي خدا را شرط گويند كه از حجرالاسوه آغاز و به ان ختم مي گردد.


12


عالي اعلي شنيدم كه مي فرمود:«ليشتهدوا منافع لهم» پرسيدم منظور از اين منافع دنياست يا آخرت به فرمودند: همه ي منافع يعني دنيا و آخرت1.

اما رضا (عليه السلام) علت وجوب حج را براي محمدبن سنان چنين بيان مي كردند: علت رفتن به حج اين است كه انسان به مهماني خداي عزوجل برود و طلب حوائج و بيرون شدن از همه ي گناهان را بخواهند و نيز اينكه از گناهان گذشته توبه كند و نسبت به آينده تجديد نظر در اعمال نمايد در حج انسان موفق به بذل مال مي شود و تنش به زحمت مي افتد، و در مقابل اجر مي برد حج آدمي را از شهوات ولذات باز مي دارد و به وسيله ي عبادت به درگاه خداي عالي اعلي نزديك مي شود و آدمي را به خضوع و استكانت و اظهار ذلت در برابر آن درگاه مجبور مي كند حج دائماً آدمي را دچار سرما، گرما ، ايمني ، خوف مي كند و آدمي با اين حوادث خو مي گيرد. و نتيجه ي آثارش اين است كه اميد و ترس آدمي همه متوجه خداوند عالي اعلي مي گردد نتيجه ديگرش اينكه قساوت را از قلب وخشونت را از نفس و نسيان را از دل مي زدايد و اميد و ترس از غير خدا را مي برد و حقوق خدايي را تجديد مي كند و نفس را از فساد منع مي كند.2

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

21-تفسير الميزانج 14 ، ص532 به نقل از فروغ كافي ج 4 ص 422

22- تفسير الميزان ص 533 به نقل از عيون اخبار الرضا ج2 ص 90


13


فضائل حج :‌

1- گناهان حاجي تماماً بخشيده مي شود مثل روزي كه از مادر متولد شده باشد بلكه در بعضي اخبار وارده آمده كه تا 4 ماه بعد هم گناهي را براي حاجي نوشته نمي شود ديگر آنكه دعاي حاجي مستجاب است.(1)

2- اما صادق (عليه السلام) مي فرمايند: لو كان لاحدكم مثل ابي قبيس ذهب بنفقه في سبيل الله ماعدل الحج يعني اگر براي يكي از شماها مثل كوه ابو قبيس طلا باشد و در راه خدا بدهد با ثواب حج برابر نمي شود . ولدرهم بنفعه الحاج يعدل الفي الف در هم في سبيل الله 2 هر درهمي كه حاجي خرج مي كند برابر است با دو هزار درهم كه در راه خدا داده شود.

3- امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند: صلاه فريضه تعدل عندالله الف حجه والف عمره مبرورات متقبلات( 3 ) يعني يك نماز واجب ثوابش برابر است نزد خدا با هزار حج و هزار عمره كه قبول شده باشد.

والحجه عنده خير من بيت مملو ذهبا لابل خير من

ملء الدنيا ذهبا و فضه ينفقه في سبيل الله ( 4 )

حال آنكه يك حج را نيز خدا بهتر است از يك خانه پر از طلا و نقره باشد بلكه بهتر است از يك دنيا كه پر از طلا و نقره باشد و در راه خدا انفاق مي كند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

23- ثمرات الحيات ج 1 ص 386

24- بحارالانورا ج 99 ص 8

25- بحارالانوار ج 69 ص405

26- بحار الانوار ج 69 ص 405


14


و من خرج حاجا او معتمرا فله بكل خطوه حتي يرجع ماه الف الف حسنه و يمحي عند ماه الف الف سيئه و يرفع له ماه الف الف درجه1

يعني كسي كه بيرون برود به قصد حج يا عمره به هر قدم كه بر مي دارد تا برگردد «هزار هزار حسنه براي اوست ، و صدهزار هزار گناه از او محو مي شود ، و صد هزار هزار درجه براي او ثبت مي شود».

كسي كه هزار مرتبه پشت سر هم بگويد ماشاالله در همان سال به حج مي رود و اگر در همان سال روزيش نشد خداوند تاخير مي اندازد رحلتش را تا به حج برود .(2)

امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند: بنده هرگاه طواف كند خانه ي خدا را هفت شوط و دو ركعت نماز بخواند و سعي كند ميان صفا و مروه خدا از براي او شش هزار حسنه مي نويسد ، و شش هزار گناه از گناهان او را مي ريزد و شش هزار درجه براي او ثبت مي كند و شش هزار حاجت او را در دنيا و اخرت روا مي كند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

27- بحارالانوار ج 76 ص 372

28-ثمرات الحيات ج 1ص388


15


حقيقت حج

حقيقت حج عبارتست از قصد حرم جلال حاجي قاصد(قصد كننده) حرم حضرت رب العزه است تا خدا اذنش دهد و وارد حرم شود. پس حقفيقت حج كه چنين است، يك رهبر پيشرو مي خواهد، عالم به راه و طريق مي خواهد حالا كه مي خواهد برود نبايد خود سر باشد و چنين كسي مومن و وارسته است علم و عمل و پرهيز از پرستش نفس و راحله مي خواهد ، كه آن صبر است. ملاقات رجال الله و زيارت اولياء و ذريه و صالحين و ذريه آنها.

نماز را اعتنا كند مستحبات و مخصوصاً مستحبات نماز را برخود لازم بداند .

اعمال حج هر كدامش يك حقيقتي دارد :

1- احرام بستن : يعني من مجرد شدم از لباس توهم و خيال ، از لباس خود بيني ، و پوشيدم لباس احرام را ، ذلت خود را بر خودم شاهد مي گيرم و لباس مي پوشم كه باعث ذل من باشد خدايا توبه كردم ، ديگر رو به كسي ديگري نمي آورم ، چون اين مكان فرقي با قيامت كبري ندارد آنجا ناظر خداست جواب گو من ، اينجا هم ناظر خداست و جوابگو من .

2- تبيه: حاجي تبيه مي گويد، اجابت ساحت قدس ربوبي كه گفت بيائيد طرف من، بيائيد زيارت خانه ي من ،‌جمع شويد . حاجي جواب خداي عالي اعلي را مي خواهد .


16


3- حرم: ابتداء كه وارد حرم مي شود رحم خدا را قطعي بداند، فضل خدا را قطعي بداند، نعم پروردگار را قطعي بداند عضو خدا را قطعي بداند ولي ازآن طرف گناهان را به ياد آورد معاصي را بياد آورد عهد شكني ها را بياد آورد پس بايد بين خوف و رجا باشد و بعد وارد به كعبه مي شود وارد در ملكوت سماوات ورود در اتصال به عوالم عقلي است بايد مواظف باشد و متوجه باشد كه در فكرش ، در قلبش كه رسيده به حرم خداي متعال و كسي كه وارد حرم خداي عالي اعلي شده ايمن است (ومن دخله كان آمنا)

4- طواف: حاجي طواف را آغاز مي كند، آماده مي كند خودش را براي فدا شدن در راه محبوب خود ، طواف كه مي كند و دور مي زند، يعني دارد آسمانهاي 7 گانه را با دور زدن طي مي كند تا به ملائك برسد. چون مردم نمي توانند ابتداء به پاي ملائك يا به درجه ي ملائك برسند امر كردند كه در خانه ي پايين (كعبه) بگرديد تا تدريجاً شبيه ملائك بشويد .

زماني كه حجرالاسوه را لمس مي كند، موقعي كه مي خواهد به حجر سلام دهد سه معنا دارد : 1- تسليم شدن نسبت به حضرت حق تعالي و بيعت براي اراده نكردن به گناه 2-تصميم بر عدم معصيت و اراده نكردن معصيت 3- وفادار بودن به حضرت حق و عهد شكني نكردن .

5- سعي بين صفا و مروه: در كنار بيت الله مثالي است براي رفت و آمد بنده به دور خانه پادشاه خدايا در خدمت كردنم راست مي گويم و غل و غشي ندارم خدايا مي روم ، مي آيم تا آقايي و بزرگواريت در حق من ، در حق عقل


17


من ،در حق ايمان من ، درحق يقين من ، هزار برابر نمائي ، بار اول مي روم اگر نبخشيدي دوباره مي آيم ، دوباره مي آيم تا قبولم كني ، قبولم كن خدايا .

6- وقوف عرفات: مثل صحراي قيامت ، مثل جمعيت محشر ، هركس انتظار مي كشد ، هركس دنبال امام خودش است ، اجتماع امم با انبياء اجتماع امم با ائمه و... .مومنين ، مستغفرين ، همه دست به دعا بر مي دارند و گمان مكن كه خداوند دست رد به سينه ات مي زند .

بعد ازآن به مشعر الحرام مي روي اگر زوار و حاجي به درگاه پروردگار عالي اعلي تضرع، طلب و جديت داشت به او اجازه مي دهند قرباني كند و وظيفه مني را انجام دهد آنوقت از ذنوب طاهر مي شود و لايق زيارت خانه ي خدا مي شود و مي چسبد به پرده ي خانه ي خدا و اظهار كوچكي و ذلت مي كند و اميد دارد كه خداي عزوجل جرمش را ببخشد هروله مي كند يعني از عيوب نفس خود مي خواهد فرار كند يعني خدايا مي خواهم گناهانم ريخته شود .

7- رمي حجرات سه گانه ، شيطان بزرگ ، شيطان كوچك و شيطان متوس ، نفسي كه تسخير بالله همش لغو مي گويد : «اماره بالسوء» «نفس لوامه» هر ساعت يك طرف مي رود، توبه كرده گناه نكند ، دروغ نگويد ، زياد حرف نزند، زياد نخورد، هر ساعت يك بازي مي تراشد بر مي گردد، و خلاصه يك حال ندارد به اينها سنگ مي زند كه اينها بيايند بيرون بفروش حيوانيت وهواي نفس خود را.


18


گر برسر كوي عشق ما كشته شدي

شكرانه بده كه خون بهاي تو منم 1

انواع حج

حج بر سه قسم است :

تمتع: وظيفه كساني است كه 16 فرسخ از مكه دور باشند.

قران و افراد: وظيفه كساني كه اهل مكه يا اطراف آن تا كمتر از 16 فرسخ باشند .

اعمال حج

صورت حج تمتع اجمالاً:

1.احرام

2.طواف كعبه

3.نماز طواف

4.سعي بين صفا و مروه

5.تقصير يعني گرفتن قدري از مو يا ناخن

(چون محرم ازاين اعمال فارغ شدآنچه براو بواسطه احرام بستن حرام شده بود حلال مي شود.)

حج تمتع مركب است از 13 عمل :

1.احرام بستن در مكه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

29- مناسك حج حضرت آيت الله سيد علي محمد دستغيب ص 10-5


19


2.وقوف عرفات

3.وقوف به شعرالحرام

4.انداختن سنگريزه به جمره عقبه درمني

5.قرباني در مني

6.تراشيدن سر يا تقصيد در مني

7.طواف زيارت در مكه

8.دو ركعت نماز طواف

9.سعي بين صفا و مروه

10.طواف نساء

11.دو ركعت نماز طواف نساء

12.ماندن در مني (شب يازدهم ، دوازدهم و سيزدهم براي بعضي از اشخاص

13.درروزهاي يازدهم و دوازدهم رمي جمرات ، اشخاص كه شب سيزدهم در مني ماندند روز سيزدهم بايد رمي جمرات كنند.

شرايط وجوب حج

شرايط وجوب حج

1.عقل

2.بلوغ

3.حريت

4.استطاعت مالي (داشتن زاد و راحله)و راهي (راه باز باشد)


20


شناسنامه ي امام سجاد (عليه السلام)

نام: علي (عليه السلام)

لقب: ‌زين العابدين سيد الساجدين

كنيه: ابو الحسن ابو محمد

نام پدر: امام حسين (عليه السلام)

نام مادر: شهربانو (سلام الله عليها)تاريخ تولد: 5 شعبان 38 هجري قمري

محل تولد: مدينه ي منوره

تاريخ شهادت : 25 محرم 95 هجري قمري

مدت امامت: 35 سال

علت شهادت: مسموم شدن توسط هشام بن عبد الملك

محل دفن : قبرستان بقيع

حديث: عجبت لمن يحتمي من الطعام الحضرته كيف لايتحمي من الذنب لمعرفه

عجب دارم از مردمي كه از خوراك به جهت زيان آن خودداري مي كنند ولي از گناه بخاطر عاقبت برآن پرهيز نمي كنند .

خصوصيت بارز


21


از خصوصيات آن حضرت اين است كه ايشان را آدم آل محمد مي شمارند زيرا پس از كربلا نسل ابا عبدالله به امام سجاد (عليه السلام) انحصار يافته بود و اگر اين امام عزيز به دست دشمنانشان به شهادت مي رسيدند از نسل امام حسين (عليه السلام) كسي بر زمين نمي ماند.

حج در كودكي

امام سجاد (عليه السلام) : نهايت طريق سوي خداي متعال اين است كه دانسته شود كه طريقي به سوي او نمي توان يافت .

در زمينه ي تشرف حضرت علي ابن الحسين سيد الساجدين زين العابدين (عليه السلام) به حج در كودكي دو روايت وجود دارد كه حاجتي برايم پيش آمد و كمي از كاروان فاصله گرفتم ، در اين حال با كودكي برخورد كردم كه با پاي پياده را مي پيمود با خود گفتم: سبحان الله، بياباني پهناور و كودكي در حال پياده روي ! پس به او نزديك شدم و بر او سلام كردم . جواب سلام را داد به او گفتم : به كجا رهسپاري گفت :خانه ي پروردگارم را اداره كرده ام گفتم حبيب من تو كوچكي بر تو نه واجبي است و نه مستحبي او فرمود: اي پير مرد بزرگوار ،آيا تا به حال نديده اي افرادي كه از من كوچكتر بوده اند و مرده اند من گفتم زاد و راحله ي تو كجاست جواب فرمودند :‌زاد و توشه ي من تقواي من است ومركب سواري و راحله ي دو پاي من و اراده و قصدم مولايم است .

گفتم : من چيزي از غذا و طعام با تو نمي بينم فرمود : اي شيخ آيا اين عمل نيكوست كه انساني تو را دعوت كند آنگاه تو از منزلت طعامي برداري و با


22


خود ببري ؟گفتم: خير فرمود : كسي كه من را به خانه اش دعوت نموده است خودش طعام مرا مي دهد و آب مي آشاماند . گفتم: برو بر مركب من سوار شو تا به مكه برسيم و حج را درك كنيم فرمود كوشش و تلاش از جانب من است ورساندن بر عهده اوست.ايا قول خدا را نشنيده اي كه مي فرمايد:والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سيلنا و ان الله لمع المحسنين1 يعني كساني كه در راه ما جهاد و تلاش كنند هر آينه آنها را به راههاي خود هدايت مي كنيم و حتماً خداوند متعال با نيكوكاران است .

دراين گير و دار بوديم كه جواني خوش منظر در حالي كه لباسهاي سفيد نيكويي پوشيده بود رو به ما آورد و با آن كودك مسافحه نمود و بر او سلام كرد . من رو به آن جوان كردم و گفتم : تو را به كسي كه تو را نيكو آفريده سوگند مي دهيم اين كودك كيست ؟ گفت: آيا او را نمي شناسي به او علي ابن الحسين ابن ابيطالب است.جوان را رها كردم و به خدمت آن كودك رفتم و گفتم شما را به پدرانتان قسم مي دهم اين جوان كيست؟فرمود: آيا او را نمي شناسي؟او برادرم خضر است كه هر روزبه سراغ ما مي آيد و بر ما سلام مي كند. دوباره گفتم : شما را به پدرانتان قسم مي دهم من را آگاه سازيد كه چگونه اين بيابانها را بدون زاد و توشه مي پيمائيد حضرت فرمودند: نه من با زاد و توشه ي اين بيابانها را مي پيمايم زاد و توشه ي من چهار چيز است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

30- سوره ي عنكبوت آيه ي 69


23


عرض كردم ، كدام است ؟ فرمودند همه دنيا را يكسره به كلي مي بينيم كه مملكت خداست و در عوض همه ي خلق را مي بينيم كه بندگان خدا و كنيزان او و عيال اويند. اسباب و روزيها را نيز بدست خدا مي بينيم و قضاء الهي را در تمام زمين نافذ و جاري مي بينيم من گفتم يا زين العابدين زاد و توشه ي شما چه نيكو و زيبا زاد و توشه اي است و شما با آن صحراهاي آخرت را در مي پيمائيد و بيابانهايي دنيا سهل و آسان است .(1)

2- عبدالله بن مبارك مي گويد : در بعضي از سالها به سمت مكه براي زيارت خانه خدا مي رفتم . در كنار حجاج در حال حركت بودم كه كودكي هفت يا هشت ساله را مشاهده كردم او در گوشه اي بدون زاد و توشه و راحله مشغول حركت بود من به نزدش رفتم و بر او سلام كردم و گفتم ، با چه كسي بيابان را طي مي كني؟ گفت: با شخص نيكوكار (قلت مع من خطت البر ، قال مع البار) در نظرم بزرگ آمد و لذا سئوال كردم : پسرجان زاد و توشه ي مركب سواري شما كجاست؟ فرمود:‌زاد من تقواي من و راحله و مركب سواريم دو پاي من است مولايم را نيز قصد كرده ام با شنيدن اين سخنان شخصيت او را در نفس من بسيار بزرگ جلوه كرد و لذا گفتم پسرم از كدام فاميل هستيد فرمود : از دودمان ابوطالب ، گفتم بيشتر توضيح دهيد . فرمود :‌هاشمي هستم و باز كه بيشتر توضيخ خواستم فرمود: علوي و فاطمي هستم گفتم اي سيد و آقاي من آيا تا كنون شعري سروده ايد؟ فرمود :‌بلي گفتم : چند سطر از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

31- بحارالانوار ، ج 42 ص38 ، حديث 33 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب


24


شعرت را برايم بخوان حضرت اينچنين سرودند :لحنن علي الحوض رواده ، ندود و نسقي و راده .

ماناز من ناز الابنا- و ماخاب جنا زاره و من سرنا نالم نا اسرار و من يساء ناساء ميلاده و من كان غاصباً حق قيامه ميعاده .(1)

سپس از چشمان من غائب شد تا اينكه به مكه رسيدم و حج خود را بجا آورده و برگشتم و به ابطح( 2 ) رسيدم .

درآنجا حلقه اي دائره شكل ديدم نزديك رفتم و برآنها مشرف شدم تا ببينم چه كسي آنجاست در اين حال همان كودك كه مصاحب و رفيق من شده بود را ديدم پرسيدم نام او كيست گفتند او سيدالساجدين زين العابدين علي بن الحسين بن علي ابن ابيطالب (عليه السلام) است .(3)

اسرار حج

بعضي از روايات كه ناظر بر اسرار حج است گرچه از حيث سند قابل تامل و دقت مي باشد و جاي تحقيق بيشتري دارد ليكن متن آنها بسيار قوي است و كساني كه احاديث را با متون آنها مي شناسند اين گونه از احاديث را معتبر مي دانند .

علي بن الحسين (عليه السلام) بعد از سفرحج، شبلي را ديدند و فرمودند :‌چه مي كني؟ عرضه داشت ازحج بر مي گردم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

32- هرآينه ما پشتازان و در برآمد حوض كوثر هستيم و واردشدگان برآن را پشتيباني و آب مي آشاميم هر كسي كه رستگار مي رسيد جز از طريق

33- اسم وادي است

34- بحارالانوار ، ج 46 ص91 حديث 78 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب ج 3 ص 294


25


امام سجاد (عليه السلام) زهري پرسيدند : به نظر تو جمعيت زائر امسال چقدر است زهري عرض كرد : چهارصد هزار يا پانصد هزار نفر. حضرت با اشاره اي گوشه هايي از ملكوت را بر وي روشن ساخت و او باطن بسياري از افراد را ديد كه به صورت حيوان بودند آنگاه فرمودند: حج گزار كم است و سر و صدا و ناله زياد است فرمودند: آيا به ميقات رفتي و لباس دوخته را از تن درآوردي و لباس احرام را در برنمودي و سپس غسل احرام انجام دادي ؟ عرض كرد: آري.

فرمودند: اين كه لباس دوخته را از تن بر گرفتي ،آيا هنگام كندن لباس دوخته ، قصد كردي از لباس معصيت بيرون بيايي ؟ فرمودند: وقتي غسل احرام انجام دادي آيا قصد كردي كه خود را از گناهان شستشو مي كني؟ عرض كرد : نه . من فقط لباس مخيط دوخته را بيرون آوردم و لباس احرام رابرتن كردم و وقوف نمودم .

و نيت كردم همان گونه كه ديگران انجام دادند حضرت فرمود: پس تو احرام نبسته اي ! احرام يك دستور ظاهر داري كه همه آن را انجام مي دهند و يك دستور باطني و سري دارد كه تنها اهل سير وسلوك و كساني به اسرار حج آگاهند ، به آن توجه مي كنند.(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

35-بحارالانوار ج46 ، ص 76 حديث 66 به نقل از اشراد شيخ مفيد


26


لبيك گفتن آن حضرت

يكي از واجبات حج كه با آن حج يا عمره آغاز مي گردد پس از پوشيدن لباس احرام گفتن لبيك است كه محرم بعد از پوشيدن احرام مي گويد لبيك ، الهم لبيك ، لبيك لاشريك لك لبيك ، ان الحمد و النعمه لك و الملك لاشريك لك لبيك . لبيك به معناي گوش به فرمان بودن و اطاعت كامل در مقابل فرمان است .

حضرت امام سيدالساجدين و العابدين علي بن الحسين (عليه السلام) درآغاز حج منقلب مي شدند و وقتي لباس احرام مي پوشيدند از ياد خدا و جلال او رنگشان تغيير مي كرد و چنان در جذبه معنويت حق قرار مي گرفت كه از گفتن لبيك نيز ناتوان مي گشتند

همراهانش مي پرسيدند : چرا لبيك نمي گوئيد ؟ امام مي فرمودند بيم دارم كه لبيك بگويم ولي خدا.ند جواب رد بدهد و ندادهد :‌لا لبيك.

مالك بن انس مي گويد : يك سال علي بن الحسين زين العابدين و العارفين (عليه السلام) محرم شد و وقتي لبيك الهم لبيك گفتند حالشان دگرگون شد و از هوش رفت و از مركب خود بر زمين افتاد.


27


مكانهاي مورد علاقه آن حضرت

حضرت امام سجاد (عليه السلام) به نماز خواندن در حجر اسماعيل در موقع تشرف به حج و دخول در مسجد الحرام بسيار علاقه داشتند طاووس يماني مي گويد : شبي داخل در حجر اسماعيل شدم در اين حال علي بن الحسين سيد العابدين (عليه السلام) نيز وارد شده و مشغول نماز شدند و پس از نماز به سجده رفتند با خود گفتم : مردي صالح از اهل بيتي شايسته ، پس حتماً بايد به دعايش گوش دهم آنگاه شنيدم كه در سجده مي گفت عبيك بفنائك ، مسلينك بفنائك فقيرك بفنائك ، سائلك بفنائك .

و من در هيچ مشكل و ناراحتي آن را نخوانده بودم مگر اينكه مشكلم حل شده و برايم فرج حاصل مي شد .

راز و نياز آن حضرت

همچنين امام سجاد (عليه السلام) در هنگام صبح با درآويختن به پرده كعبه با خداي خود مناجات مي نمودند اصعمي مي گويد: شبي مشغول طواف در اطراف خانه كعبه بودم در آن حال جواني داراي شمائل ظريف ديدم كه گسيوان او معلوم بود و به پرده كعبه چنگ زده و مي گفت : چشمها خوابيده و ستارگان و نجوم رفعت و علوم يافته است . و تو پادشاه حي و قيوم مي باشد . پادشاهان در بهاي خود را بسته و نگهبانان برآن گمارده اند ، اما درب تو براي سائلين باز مي باشد و به سراغ تو آمدم و به رحمت خود تا به من نگاه كني ، انك ارحم راحمين و بعد اشعاري را تلاوت نمودند :

يا من يجيب دعا المضطر في الظم

يا كاشف القر و البلوي حج القسم

قد نام و فدك حول البيت قاطبه

دانت وحدت يا قيوم لم تنم

ادعوك رب دعا قدامرت به

فارحم بكائي بحق البيت المحرم


28


ان كان عفوك لاير بوه ذوسرف

فمن يجود علي الحاصين بالنعم ( 1 )

اصمعي مي گويد : به پست سر اين جوان آمدم و متوجه شدم او زين العابدين علي بن الحسين (عليه السلام) است .(2)

همچنين طاووس الفقيه مي گويد: حضرت علي بن الحسين سيدالساجدين (عليه السلام) را ديدم كه از وقت عشا تا سحر به دور خانه ي خدا طواف مي كرد و عبادت مي نمود . پس چونكه ديگر هيچ كس را نديد با گوشه چشمش به سوي آسمان خيره شد و عرض كرد : خداوندا ، ستارگان آسمانهاي تو پايين رفتند و چشمان بندگان به خواب رفته است و دربهاي تو براي نيازمندان و سائلين باز است به سراغ تو آمدم تا مرا بيامرزي و به من رحم كني و سيماي جدم (صلّي الله عليه وآله) را در عرصه هاي قيامت به من بنمايي سپس گريست و گفت به عزت و جلالت سوگند با معصيتم قصد مخالفت تو را نداشتم .در هنگام معصيت تو را معصيت نكردم در حالي كه به تو مشكوك باشم ويا به عذاب تو جاهل بوده و يا به عقوبتت معترض باشم وليكن نفسم مرا گول زده و بر اين عمل پرده آويزان تو بر من و عمل من ، مرا كمك نمود پس الان از عذاب تو چه كسي مرا نجات خواهد داد و به در تو ريسمان خودت را از من قطع نمايي به ريسمان چه كسي چنگ زنم پس دامي از رسوايي بزرگ از فردائيكه در پيشگاه تو

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

36- اي كسي كه دعاي انسان مضطر را در ظلمتهاي شبانه مستجاب مي نمايي و اي كسي كه ضرر معصيت و مرض را برطرف مي نمايي

37- همه ميهمانان تو در اطراف خانه ي تو به خواب رفته اند و قواي قيوم به تنهايي في خوابي .


29


وقوف خواهم داشت همان هنگاميكه به سبك باران گفته خواهد شد به راحتي عبور كنيد.

به سنگين باران نيز گفته مي شود فروآئيد آيا من با سبك باران عبور خواهم كرد و يا با سنگين باران به دير كشيده خواهم شد واي بر من هرچه عمرم طولاني مي شود گناهان و خطاهايم بيشتر شده و توبه هم نمي كنم . آيا وقت آن نرسيده كه از خدايم خجالت بكشم؟ بازگريست و اين اشعار را سرود :

اتحرقني بالنار يا نمايه الهي فاين رجايي ثم اين محبتي اتيت با عمل جناح ززيه و مافي الورمي خلق جني كجنايتي1

بازگريست و گفت : منزهي تو، مصيبت مي شوي كانا اصلاً ديده نمي شوي و تو آنچنان حلم و صبر مي ورزي كاناً اصلاً معصيت نشده اي؟تو نسبت به مخلوقات خود با نعمتهاي زيبا و انعامهايي نيكو آنچنان كه محبت مي ورزي ، كه كان تو به آنها نياز داري؟ و تو سيد و مولاي من از آنها كاملاً بي نياز مي باشي ، و بعد هم به حال سجده خود را به روي زمين انداخت .

طاووس مي گويد : من به ايشان نزديك شدم و سر مباركش را برداشته و آن را به زانوي خود گذاشته و گريستم تا اينكه اشكهاي چشم من بر گونه ي حضرت جاري شد اي فرزند رسول خدا اين جزع و فزع براي چيست؟ برماست كه بمانند شما با خدا مناجات كنيم چرا كه ما گنهكار و جنايت كننده هستيم ولي شما پدرتان حسين بن علي و مادرتان فاطمه ي زهرا وجدتان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

38-بحارالانوار ج46 ، ص81-80 حديث 75 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب


30


رسول خداست طاووس مي گويد: حضرت من به توجه فرمود و گفت : هيهات ، هيهات الي طاووس يادپدر و مادر وجدم را از من وابگذار خداوند بهشت را براي كسانيكه او را اطاعت كنند و نيكوكار باشند آفريده است كه چه بنده اي حبشي باشد همو آتش را براي كسانيكه او را نافرماني كنند آفريده وحال اگر او فرزندي از قريش باشد .

آيا سخن خداوند متعال را نشنيده اي :«فاذا في الصور فلاانساب بيتهم يومئذ و لاتيسائلون ».(1)

پس هرگاه در صور دميده شود و قيامت فرا رسد پس نسبها در آن روز بين مردم از بين خواهد رفت و سئوال نخواهد شد سوگند به خداوند متعادل در فرداي قيامت هيچ چيز به تو نفع نخواهد رسانيد مگر آنچه كه از عمل صالح به عنوان پيش كش ، پيش فرستاده باشي2.

قضيه ي ديكري از طاووس از حضرت سيدالساجدين (عليه السلام) نقل شده كه چنين است :

مردي را در مسجد الاحرام زير ناودان خانه خدا ديدم كه نماز مي خواند و دعا مي كرد در حالي كه گريه هم مي كرد نزد او آمده و زماني كه از شما فارغ شد متوجه شدم حضرت علي بن الحسين زين العابدين (عليه السلام) است بعد با حضرت صحبت كردم كه مشروح اين بيان تحت عنوان بعضي از مكانهاي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

39- سوره مومن آيه 101

40-بحارالانوار ج46 ، ص101 حديث 89 به نقل از كشف النعمه


31


مورد علاقه ي حضرت امام سجاد (عليه السلام) براي اقامه ي نماز بيان گرديده است . و بالاخره محمدبن ابي از پدرش نقل مي كند كه او گفت : علي بن الحسين گريه آور مي فرمود: اي سيد و آقاي من ، آيا مرا در حاليكه حب و محبت تو در دلم لانه كرده است عذاب مي كني ؟! سوگند به عزت تو اگر چنين كني مرا با كساني در يك جاجمع نموده اي كه براي تو هميشه آنها را دشمن مي داشته ام 1

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

41- بحارالانوار ج 46 ص107 ، حديث 100 به نقل از اصول كافي .


32


در جلالت و عظمت آن حضرت

در زمان خلافت عبدالملك مروان سالي پسرش هشام به حج رفت و در حال طواف چون به حجرالاسوه رسيد خواست تا استعلام كند كه به علت كثرت جمعيت نتوانست و كسي هم به او اعتنائي نمي كرد در مسجد الحرام منبري فراهم كردند و بر آن نشست و اهل شام دورش را گرفتند كه در اين هنگام امام سيد الساجدين زين العابدين علي بن الحسين (عليه السلام) آمدند در حالي كه ازار و ردائي در برداشتند و در ميان مردم مي درخشيد و آثار سجده در پيشاني حضرت پينه بسته بود شروع كردند به طواف دور كعبه تا به حجرالاسوه رسيدند . مردم بخاطر هيبت و جلالت آن حضرت از دور حجرالاسوه دور شدند تا آن حضرت استلام نمودند . هشام با مشاهده ي اين صحنه ناراحت و غضبناك شد مردمي از اهل شام تا عظمت و بزرگي و جلالت حضرت را مشاهده كرد از هشام پرسيد: اين شخص كيست كه مردم اينچنين احترامش مي گذارند هشام در جواب گفت : نمي شناسمش فرزدق شاعر در آنجا حضور داشت و رو به مرد شامي گفت: للكني اعرفه

گفت من مي شناسمش نيكو

زاوچه پرسي به سوي من كن رو

اگر هشام او را نمي شناسد و ليكن من خوب او را مي شناسم آن مرد شامي گفت : او كيست؟ فرزدق شاعر چنين ايشان را معرفي كرد .

هذا الزمي تعرف البطحاء و طاقه والبيت يعرفه والمحل الحرام


33


هذا ابن خير عبادلله حكم هذا التقي النقي الطاهر الحكم 1

هشام بيشتر در خشم و غضب آمد و صحبت فرزدق را قطع كرد و امر كرد او را در عسفان2 زنداني كردند تا حضرت با خبر شدند 12000 درهم براي او فرستاد ولي قبول نكرد و گفت من اين كار را به خاطر خدا و رسولش انجام دادم و حضرت درباره درهم ها را برايش فرستادند و براي آزادي او دعا كردند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

42- اين شخص را بطحاء و خانه ي خدا و حرم مي شناسد اين شخص پسر بهترين بندگان خداست و او را تقي و نقي و طاهر است .

43- موضعي ما بين مكه و مدينه


34


آمدن باران به دعاي حضرت امام سجاد (عليه السلام)

شيخ طبرسي در احتجاج از ثابت بناني روايت كرده كه سالي با جماعتي از عباد بصره مثل ايوب سحستاني و صالح مري و عقبه الغلام و حبيب فارسي و مالك ابن دينار به حج عزيمت كرديم تا به مكه رسيديم آب بسيار كم و كمياب بود و از علت كمي آب باران همگي تشنه بودند و همگان به ما رو آوردند تا به خانه خدا رويد و دعايي براي باران كنيم. در نتيجه به خانه ي خدا رفته و طواف كرديم و با تمام خضوع و خشوع دعا كرديم ولي آثار اجابت مشاهده نشد در همين حال بود كه جواني به سمت ما آمد و فرمود يا مالك يا ثابت النباني و تمامي ما را نام برد، گفتيم لبيك و سعديك يا فتي فرمود اما فيكم احد يجبه الرحمن آيا ميان شما كسي خدا را دوست ندارد . عرض كرديم اي جوان از ما دعا كردن است و از او اجابت كردن دعا . فرمود كنار رويد كه اگر يكي از شما خدا را دوست مي داشت و دعايش به استجابت مي رسيد . آنگاه خود به كعبه رفت و به سجده به زمين افتاد و شنيدم كه در حال سجده مي فرمود :«سيدي بحبك لي الاستقيتم الغيث»1 هنوز سخنانش تمام نشده بود كه باران بارش گرفت از او پرسيدم اي جوان از كجا دانستي كه خدا تو را دوست مي دارد فرمود اگر دوست نمي داشت مرا به زيارتش نمي طلبيد پس چون مرا طلبيد دانستم مرا دوست دارد ثابت بناني مي گويد از مردم مكه پرسيدم كه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

44- اي آقاي من به دوستي خودت با من قسمت مي دهم كه ما را از بارانت سيراب كني


35


اين جوان كيست گفتند : علي بن الحسين بن ابي طالب سيد الساجدين و زين العارفين و العابدين1.

اينجا از خدا غير خدا طلبيدن خطاست

وقتي امام سجاد (عليه السلام) به مكه مشرف شد به عرض ايشان رساندند والي مدينه كه باغ شما را به ستم گرفته است شكايت او را به عبد الملك خليفه وقت برسانيد چون او امسال به مكه آمده است . حضرت فرمودند: من در كنار كعبه از صاحب اين خانه دنيا نمي خواهم چه رسد كه به غير خدا پناه ببرم و مسائل دنيا را در اين جا مطرح كنم! اين جاء جام نيايشي است كه انسان را به محبوب حقيقي اشنا كند بدا به حال كسي كه در كنار كعبه از صاحب كعبه غير از محبوب حقيقي را طلب كند!2

امام سجاد (عليه السلام) در عرفات ديد مسائلي به تكدي پرداخته گريه مي كند حضرت فرمودند اگر تمام دنيا دست اين مرد بود و از او گرفته مي باشد حق نداشت امروز در اين سرزمين براي آن اشك بريزد اينجا از خدا خواستن ضرر كردن است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

45-منتهي الامال ص663 ، چاپ دوم سال 1381 انتشارات بارش

46- بحارالانوار ، ج 46 ص 116


36


مدارا با دوستان

امام سجاد (عليه السلام) با اصحابش رفتار كريمانه و دلسوزانه داشت. رفتارهاي آن حضرت نمونه ي كامل صداقت مهرورزي و سخاوت و تجليگاه عالي علم و بردباري و جوانمردي بود. در رفتارهاي آن حضرت امام علي بن الحسين سيد الساجدين (عليه السلام) با دوستان محروم و درماندگان بي بضاعت بيان مي كنيم .

1- ياور بينوايان : كاووس يماني مي گويد : در سفري كه حج رفته بوديم در سرزمين «صفا» جواني را ديديم بسيار باهيبت و با شكوه اما لاغر اندام و ضعيف كه جامع مناسبي بر تن نداشت ، او سر به آسمان بلند كرده بود و مي گفت : (عريان كماتري جائع كماتري، فماتري ، فيماتري، يا من يري ولايري) ، برهنه ام چنانكه مي بيني ، گرسنه ام چنان كه مي نگري پس چه مي بيني در آنچه مي نگري ؟اي كسي كه مي بيني و ديده نمي شنوي از گفت و گوي آن مرد ناشناس با خداوند لرزيدم . ناگهان ديدم كه از آسمان طبقي فرود آمد و برد يماني در آن بود در اين هنگام حضرت نگاه محبت آميزي به من نمود و فرمودند اي طاووس :‌گفتم لبيك يا سيدي ، از اينكه مرا نديده شناخته بود بيشتر تعجب كردم . سپس فرمود: آيا تو نيز حاجتي به اين طبق داري ؟ او پرده را از روي طبق كنار زد در طبق علاوه به لباس ، چيزي شبيه به نقلهاي خراسان بود . عرض كردم اي آقاي من مرا به برد و لباس احتياجي نيست .

ليكن قدري از آنچه در ميان طبق است به من عطا فرما مشتي از آنها را به من داد دستش را بوسيدم و نقلها را بر گوشه ي رداي احرامم بستم و قدري از


37


آن را خوردم كه خوراكي به آن خوشمزگي و لذت هرگز نديده و نخورده بودم. سپس مرد ناشناس دو برد را از طبق برداشت و يكي را به عنوان لنگ و ديگري را به عنوان عباي احرام به تن كرد و لباس هايي را كه بر تن داشت به مستحق رساند از آنها گذشتيم تا به مروه رسيديم در آنجا اجتماع مردم او را از نظرم غائب كرد و من در تفكري عميق غرق بودم كه آيا او فرشته بود يا يكي از اولياء خداوند . ناگهان صدايي برآمد و گفت : اي طاووس! واي بر تو! امام زمانت را نشناختي اوست امام جن و انس ، اوست امام الساجدين وزين العابدين آنگاه شتابان در پي آن حضرت دويدم تا اينكه به حضورتش رسيدم ديگر از او جدا نشدم تا اينكه نفع دنيوي و اخروي بسيار از آن حضرت به من رسيد .(1)

عفو خطاكاران و احسان به كنيز

برخي از دوستان امام سجاد (عليه السلام) نيز در محضر حضرت دچار خطاهايي مي شدند كه به علت سهوي بودن آنها، آن حضرت آنان را عفو مي كرد و خيلي زود از گناهان آنان چشم پوشي مي كرد و اين ، در زندگي اجتماعي مدرسه بزرگي است و روش عفو و مهرباني را به ما مي آموزد و ما را از انتقام و جنجال آفريني باز مي دارد .

روزي يكي از كنيزان امام سجاد (عليه السلام) به دستان آن حضرت آب مي ريخت ناگهان ظرف آب افتاد و به سر مبارك امام اصابت كرد به گونه اي كه سر آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

47- معاجز الولايه ، كاظميني بروجردي ص 175


38


حضرت شكست حضرت سرش را به طرف كنيز برگردانيد كنيز كه نگران و هراسان شده بود با زيركي اين آيه را خواند :

والكاظمين الغيظ پرهيزكاران خشم خود را فرو مي خورند . امام فرمودند : خشم خود را فرو بردن كنيز ادامه ي آيه را تلاوت كرد: والعافين عن الناس پرهيزكاران خطاكاران ، را مي بخشد امام فرمود:‌ تو را بخشيدم بار كنيز گفت والله يحب المحسنين : امام سجاد (عليه السلام) به كنيز احسان نمود و فرمود: برو، تو را در راه خدا آزاد ساختم .(1)

پيروزي از امام در مناسك حج

سعيد بن مسيب مي گويد : تعدادي از قراء2 براي رفتن به حج خانه خدا اقدام نمي كردند مگر اينكه حضرت سيدالساجدين زين العارفين و العابدين علي بن الحسين (عليه السلام) براي حج اقدام كند طبعاً در انجام مناسك هم به تبع و در تابعيت حضرت حركات خود را تابع حضرت مي دانسته و در شروع وپايان حج به ايشان اقتدا كرده و به تبعيت ايشان اعمال را انجام مي دادند اما از نظر تعداد افرادي كه به تبعيت از حضرت زين العابدين (عليه السلام) از مدينه خارج مي شدند و در طول مناسك حج به دنبال آن حضرت بودند، علي بن زيد كه از نوادگان حضرت سجاد (عليه السلام) بود در ضمن حديثي نقل مي كند كه «قراء» از مدينه به سوي مكه خارج نمي شدند مگر زمانيكه علي بن الحسين (عليه السلام) خارج مي شدند

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

48- ارشاد شيخ مفيد ج 2 ص 14-146-145 بحار الانوار ج 46 ص 56


39


پس او خارج شد و ما نيز كه هزار اسب سوار و بر مركب سوار بوديم با او خارج شديم1.

معجزاتي از حضرت

صحبت هاي ميش با بچه اش

عبدالعزيز مي گويد : همراه حضرت امام سجاد (عليه السلام) به مكه مي رفتيم در راه به گله گوسفندي را مشاهده كرديم ميش ماده اي از گله عقب مانده بود و بر بچه اش سر و صدا مي كرد ، وقتي بچه بر مي خواست ميش هم صدا مي كرد تابچه اش به دنبال او بيايد حضرت فرمودند : اي عبدالعزيز! آيا مي داني اين ميش ماده به بچه اش چه مي گويد: گفتم: نه بخدا. حضرت فرمود:ميش مي گويد: به گله ملحق شو ، چرا كه خواهرت وقتي يكساله بود از گله جدا شد و گرگ او را خورد.2

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

49- گروهي از قاريان مشهور قرآن در مدينه

50- بحارالانوار ، ج46 ص37 حديث 33 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب

51- عجائب و معجزات به نقل از بحارالانوار ج46


40


جدا شدن دستان از حجرالاسود

مي گويند : روزي در طواف خانه ي كعبه ، دستان مرد و زن نامحرمي به حجرالاسوه چسبيده و جدا نمي شد ديگران نيز هر چقدر تلاش كردند كه دستان آنها را از حجرالاسوه جدا كنند هيچ كس نتوانست تا آنكه چاره اي براي آنها نماند مگر اينكه هر دو دست آنها را قطع كنند . در همين فكر بودند كه امام سجاد (عليه السلام) آمدند و چون شرح حال را به آن حضرت گفتند : آن جناب دست مبارك خود را بر بالاي دست آن دو گذاشت و به بركت دست امام سجاد (عليه السلام) دستان آنها از حجرالاسوه جدا شد پس آنها توبه كردند و به راه خود رفتند و از سر آنها كسي آگاه نشد( 1 ).

حركت زمين به اعجاز حضرت

عمادبن حبيب كوفي مي گويد: سالي به قصد حج بيرون رفتم ، همين كه از زباله2 كوچ مي كرديم باد سياه و تاريك شروع به وزيدن گرفت بطوري كه قافله را از هم متفرق و پراكنده ساخت و من در آن بيابان متحير و سرگردان ماندم . من خود را به يك وادي خالي از آب و گياه رساندم و تاريكي شب مرا فرا گرفت. پس من خود را بردرختي جاي دادم. چون تاريكي كامل بوجود آمد جواني را ديدم كه جامه هاي سفيد پوشيده بود و بوي مشك را از او مي آمد .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

52- عجائب و معجزات شگفت انگيز از 14 معصوم (عليه السلام) ص 244 به نقل از كشف الغمه

53- نام منزلگاهي است


41


با خود گفتم ، اين شخص بايد يكي از اولياء خدا باشد پس ترسيدم كه متوجه من شده و به جاي ديگري برود پس تا آنجا كه توانستم خود را پنهان و پوشيدم آن جوان مهياي خواندن نماز شد و ايستاد و گفت: اي كسي كه با ملكوتش از همه چيز نگهداري كرد و با صبروتش بر همه به محمد آل محمد درود بفرست و بر قلب من، شادي اقبال بر خودت را وارد كن و مرا به دايره ي اطاعات كنندگان از خودت ملحق نما . سپس مشغول خواندن نما شد .

چون ديدم كه اعضاء و اركان او آماده ي نماز گرديد و حركات او سكون گرفت برخاستم وبه آن مكان كه مهياي نماز بود كه هر وقت به آياتي مي گذشت كه در آن آيه وعده وعيد مذكور بود با ناله و زاري آن را مكرر مي فرمود:‌پس از شب ، بسيار گذشت و او از جاي خود برخاست و گفت : اي كسي كه گمراهان قصد او را كردند پس او را هدايتگر ديدند و اي كسي كه ترسندگان به او پناه بردند پس او را پناهگاه ديدند و پناهندگان به سوي او پناه آوردند ، پس او را ملحاً و پناه يافتند چه موقع راحتي دارد كسي كه بدنش را براي غير تو قررا داد وچه موقع خوشحال است كسي كه قصد غير تو را دارد بارالها ، تاريكي پراكنده شد در حالي كه چيزي از خواسته هاي تو را بجا نياوردم ام و مناجاتي از من بسوي تو سرنزده است بر محمد و آل محمد درود بفرست و يكي از دو امر اولاي خودت را بر من جاري ساز ، اي مهربانترين مهربان.


42


در اين وقت من ترسيدم كه مبادا او از نظر من ناپديد گردد نشناسمش، پس دست به دامان او شدم و عرض كردم تو را سوگند مي دهم به آن كسي كه ملال و خستگي و رنج و تعجب را از تو گرفته و لذت عبادت را در كام تو نهاده است بر من رحمت بياور و مرا در بال مرحمت و عنايت جاي ده بدرستي كه من گمراه و گمشده ام و آرزومندم كه مثل تو باشم آن جناب فرمود : اگر توكل تو از روي صدق باشد گم نخواهي شد حال از من تبعيت كن سپس به كنار آن درخت رفت و دست مرا نيز گرفت ناگهان ديدم كه زمين از زير پايم حركت مي نمايد . همينكه صبح طلوع كرد به من فرمود: برتو بشارت باد ، اين مكان معظمه است پس من صدا و ضجه حاجيان را شنيدم عرض كردم :‌ترا سوگندمي دهم به آنكه اميدواري به او در روز قيامت كه تو چه كسي هستي؟ آن حضرت فرمود : اكنون كه سوگند دادي ، خود را معرفي مي كنم ، من علي بن الحسين بن علي ابن ابيطالب و عليهم اسلام هستم.

ظاهر شدن دو شير از غيب و دريدن دزد

مي گويند در سفري حضرت علي بن الحسين سيدالساجدين (عليه السلام) به قصد حج در حال حركت بود و در بين را به يك وادي در مابين مكه و مدينه رسيد پس ناگهان مرد راهزني به آن حضرت برخورد كرد و به آن حضرت گفت: پايين بيا . حضرت به او گفت :‌مقصودت چيست؟ مي خواهي چكار كني ؟ او گفت :‌مي خواهم تو را بكشم و اموالت را بگيرم حضرت فرمود :‌من هرچه دارم را با تو قسمت كرده و بر تو حلال مي نمايم. دزد گفت : نه! حضرت فرمودند :


43


براي من ، بقدري كه مرا به مقصد برساند بگذار بقيه آن مال تو باشد . او گفت :‌نه! حضرت فرمودند: پروردگار تو كجاست ؟ او گفت : در خواب است . در اين حال دوشير حاضر شد و يك شير سر آن ملعون را ، و شير ديگر پايش را گرفتند و كشيدند . در اين هنگام حضرت فرمودند: گمان مي كردي پروردگارت در خواب است .

تسبيح گفتن درخت و سنگ و كلوخ با امام سجاد سيدالساجدين و زين العابدين (عليه السلام)

علي بن زيد مي گويد: من به سعيد بن المهيب گفتم: تو مي گويي كه علي بن الحسين نظير خود را در عصر خود نداشت سعيد گفت : بلي چنين بود و كسي قدر او را نشناخت . علي بن زيد گفت : همين صحبت بر تو كافي است پس چرا بر جنازه ي آن حضرت نماز نخواندي؟ سعيد گفت : قاريان به مكه نمي رفتند تا اينكه حضرت علي بن الحسين (عليه السلام) مي رفت و آنها در خدمت او مي رفتند و يكي از سالها من در خدمت ايشان مي رفتم و هزار نفر از حاجيان نيز در خدمت آن حضرت بودند در سفيا1 فرود آمديم .

حضرت نيز فرود آمد و دو ركعت نماز خواندند و بعد از نماز به سجده رفتند و تسبيحي را در سجود خود خواندند پس هر درخت و سنگ و كلوخي كه بر دور آن حضرت بود به تسبيح آن حضرت تسبيح گفت و صداي تسبيح از همه ي آنها بلند شد ما بسيار ترسيديم .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

54-نام منزلگاهي است


44


چون آن حضرت سر از سجده برداشت فرمود : اي سعيد ، آيا ترسيدي گفتم بلي اي فرزند رسول خدا . حضرت فرمودند: حق تعالي چون جبرئيل را خلق نموده اين تسبيح را به او تعليم فرمود چون جبرئيل اين تسبيح را خواند جميع آسمانها و آنچه در آسمانها بودند با او در اين تسبيح موافقت كردند. و اسم اعظم حق تعالي در اين تسبيح است چون آن حضرت وفات يافت نيكو كردار و بدكردار همه باجنازه ي آن حضرت بيرون رفتند من گفتم امروز مي توانم نمازي تنها در مسجد رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) بجاي بياورم و هيچ روز ديگري چنين فرصتي نخواهد شد كه مسجد خالي باشد چون به نماز ايستادم از آسمان صداي تكبير شنيدم و بعد از آن صداي تكبير اهل زمين را شنيدم تا آنكه هفت تكبير از اهل زمين شنيدم ، و از شنيدن صداي تكبير به رو افتادم و بيهوش شدم . چون به هوش آمدم ، مردم از نماز آن حضرت برگشته بودند و من نتوانستم بر جنازه ي آن حضرت نماز بخوانم و نه اينكه در مسجد نماز بخوانم و زيان بزرگي به من رسيد و پيوسته بر اين حسرت هستم كه چرا بر آن حضرت نماز نخواندم.


45


هداياي جنيان :

مي گويند: وقتي امام سجاد (عليه السلام) از مدينه به مكه مي رفت در منزلي كه عنفسان گويند غلامانشان جنبه درجايي بنا مي كردند . آن حضرت فرمودند: چرا اينها خيمه زده ايد؟ اينجا محل جمعي از جنيان است كه از دوستان و شيعيان هستند مبادا از ما اذيتي به ايشان برسد . ناگهان از طرفي صدايي آمد و گوينده آن ناپيدا بود كه : اي فرزند رسول خدا از بودن شما در اين مكان براي ما كمال سرور و خوشحالي است، پس خواهشمنديم بگذاريد خيمه را در جاي خود باشد و ديگر آنها هديه ي ما را قبول نمائيد و از ان ميل بفرماييد در همان حال طبقي پر از انار و انگور و ديگر ميوه هاي تر و تازه حاضرند و امام سجاد (عليه السلام) و اصحابي كه همراه آن حضرت بودند همه از ان ميوه ها خوردند و لذت بردند .(1)

پر شدن عباي امام سجاد (عليه السلام) از مرواريدهاي درخشان

مي گويند روزي عبدالملك بن مروان در خانه ي خدا طواف مي كرد و امام سجاد (عليه السلام) در پيشاپيش او طواف خود را انجام مي داد و به او گفتند اين شخص علي بن الحسين است عبدالملك به جايگاه خود رفت و گفت : او را نزد من بياوريد حضرت را آوردند عبدالملك گفت : اي علي بن الحسين ! من كه قاتل پدرت نيستم چرا نزد من نمي آئي امام سجاد (عليه السلام) فرمودند: قاتل پدرم ، دنيا را از پدرم گرفت ولي پدرم آخرت او را خراب كرد. اگر تو نيز دوست

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

55- عجائب و معجزات شكفت انگيزي از 14 معصوم به نقل از مناقب ابن شهر آشوب


46


داري چنين شوي بيا . عبدالملك گفت هرگز ولي نزد ما بيا تا از دنياي ما بهره ببري حضرت نشست عباي خود را گشود و دعا كرد : خدايا حرمتي كه دوستانت نزد تو دارند را نشان بده.در اين هنگام عباي حضرت پر از مرواريدهاي درخشان شد كه شعاع نورشان ، ديدگان را خيره مي كرد . در اين هنگام حضرت خطاب به عبدالملك فرمود: كسي كه چنين حرمتي نزد خدا دارد چه نيازي به دنياي تو دارد ؟ سپس فرمود :‌خدايا! اينها را بگير كه من احتياجي به آنها ندارم .

(عجائب و معجزات شگفت انگيزي از 14 معصوم به نقل از الخرائج والجرائح )

تبديل كردن آب به جواهرات رنگارنگ و دستور به ملك الموت

مي گويند : مرد مومني از بزرگان بلاد بلخ كه در اكثر سالها زائر بيت الله الحرام و زائر قبرنبي اكرم (صلّي الله عليه وآله) بود و خدمت امام سجاد (عليه السلام) نيز مي رسيد و آن حضرت را زيارت مي كرد او براي آن حضرت هدايا و تحفه هايي نيز مي آورد و از ايشان مسائل مصالح دين خود را مي آموخت و به ولايت و شهر خود باز مي گشت روزي زن آن مرد به او گفت : تو هديه ها و تحفه هاي بسياري براي مولايت مي بري ولي او هيچ چيزي به تو نمي دهد آن مرد صالح گفت : اين شخص كه من براي او هديه مي برم پادشاه دنيا و آخرت است و جميع آنچه در دست مردم است تحت ملك او است به جهت آنكه او خليفه ي خدا در روي زمين و مجت خدا بر بندگان است، او پسر رسول خدا و امام و پسر امام است ، او آقا و مقتداري ما مي باشد وقتي كه زن اين سخنان


47


را شنيد ساكت شد و از ملامت شوهرش دست برداشت بعد آن مرد صالح در سال آينده تدارك خود را ديده و روزانه ي مكه شد بر حضرت سلام داده و دست آن حضرت را بوسيده پيش امام سجاد (عليه السلام) طعام بود .

امام (عليه السلام) او را طلبيد و پيش خود نشاند و به او امر نمود كه غذا بخورد و آن شخص به اندازه كافي طعام خورد.سپس حضرت طشت و آفتابه اي طلبيد آن شخصبلند شد و ابريق را گرفته و آب به دست حضرت ريخت. نيز به حضرت فرمود :‌اي شيخ! تو مهمان ما هستي تو چطور آب را بر دست ما مي ريزي !آن شخص عرض كرد من اين كار را دوست دارم .حضرت فرمود : به خدا سوگند كه من نشان مي دهم به تو آن چيزي را كه دوست داري و راضي هستي و چشمهاي تو به آن روشن مي شود .

پس آن شخص آب را به دست آن مي ريخت تا آنكه ثلث آن طشت ، پرشد ، در اين هنگام امام سجاد (عليه السلام) به آن شخص فرمود: ببين اين چه چيزي است آن شخص گفت : آب است . حضرت فرمود :‌بلكه ياقوت سرخ است پس آن شخص نگاه كرد و ديد كه آب به اذن خدا تبديل به ياقوت سرخ گرديده است . سپس حضرت فرمود: آب را بريز آن شخص آب را ريخته تا اينكه دو ثلث طشت پر شد . دوباره حضرت فرمود اين چه چيزي است گفت : آب است . حضرت فرمود: بلكه زمرد است پس آن مرد نگاه كرد و ديد كه داخل طشت زمرد سبز است. بعد از آن ، امام سجاد (عليه السلام) باز به آن شخص فرمود: آب را بريز آن مرد آب را ريخت آن كه طشت پر شد در اين هنگام حضرت فرمود :


48


اين چه چيزي است آن شخص گفت آب است حضرت فرمود: بلكه آن در سفيد است .

پس آن مرد نگاه كرد و ديد كه به اذن خدا، آب به در سفيد تبديل شده است و طشت ياقوت سرخ و زمرد سبز و در سفيد پر شده و آن مرد بسيار متعجب گرديد پس آن مرد خود را به پاي امام سجاد (عليه السلام) انداخته و پاهاي آن حضرت را بوسيد سپس حضرت فرمود: اي شيخ! پيش ما چيزي نيست كه عوض هداياي تو باشد ، پس اين جواهرات را بگير و از زن خود عذر ما را بخواه بجهت اينكه او ترا بخاطر ما سلامت مي كرد آن مرد مومن سر خود را به زير انداخته و خجل شد . سپس گفت :‌اي سيد و آقاي من ، تو بدون هيچ شك و شبهه اي و به كلام زنم خبر دادي بدرستي كه تو از اهل بيت نبوت (عليه السلام) هستي پس آن شخص باامام سجاد (عليه السلام) خداحافظي كرد و با جواهرات پيش زن خود برگشت و ماجرا را براي او نقل كرد و بعداً گفت: آيا من به تو نگفتم كه او از اهل بيت علم و از آيات باهرات است؟ پس زن سجده ي شكر نمود و شوهر خود را قسم داد كه او را با خود به زيارت امام سجاد ببرد تا آن حضرت را زيارت كند آن مرد در سال بعد زن خود را به همراه خود برد . در ميان راه ، زن مريض شد و در نزديكي هاي مدينه به رحمت الهي پيوست. آن شخص خدمت اما سجاد (عليه السلام) آمد و در حالي كه گريه مي كرد خبر فوت زنش را نقل نمود و گفت:زنم بسيار دوست داشت شما را زيارت كند و به زيارت جد شما نيز برود در اين هنگام امام سجاد (عليه السلام) دو ركعت نماز بجا آورد و به درگاه ايزد


49


متعال دعا نمود. سپس رو به آن مرد كرد و گفت :‌برخيز و پيش همسر خود برو، بدرستي كه خداي تعالي به قدرت خود او را زنده كرده است ، بدرستي كه او زنده كننده ي استخوانهاي پوسيده است پس آن مرد برخاست و با سرعت تمام آمد و داخل خيمه خود شد و ديد كه زنش در كمال صحت و سلامت نشسته است پس بسيار خوشحال شد و يقينش بيشتر گرديد.به زنش گفت:چطور خدا تو را زنده كرد. زن گفت : به خدا قسم ملك الموت آمد و روح مرا قبض كرد و برخاست كه به آسمان ببرد كه ناگهان به شخصي كه صفتش چنين و چنان بود (شروع كرد به گفتن او صاف امام علي بن الحسين (عليه السلام) ) برخورد كرد .

وقتي ملك الموت او را ديد خود را به قدم مبارك ايشان انداخت و آن را بوسيد و گفت : سلام بر تو اي حجت خدا در زمين و آسمان سلام برتو اي زينت عبادت كنندگان ، پس آن حضرت جواب سلام او را گفت و فرمود : اي ملك الموت ، روح اين زن را به بدنش برگردان ، بدرستيكه او قصد زيارت ما را داشته و من از پروردگار خود خواستم كه او را سي سال ديگر زنده نگه دارد ملك الموت گفت :‌امرتان را شنيدم و اطاعت خواهم كرد هم از خدا و هم از تو امر ولي خدا.

سپس روح من به بدنم بازگشت و من ديدم كه ملك الموت دستهاي شريف آن حضرت را بوسيدسپس آن مرد دست زن خود را گرفت و به محضر امام سجاد (عليه السلام) آورد و آن حضرت در ميان اصحاب خود بود در اين هنگام آن زن


50


خود را به پاي آن حضرت انداخت و پاهاي مبارك او را بوسيد و گفت به خدا قسم ايشان سيد و آقا و سرور من است، آن كسي كه به بركت او خداي (متعال عالي اعلي) مرا زنده نمود. پس آن زن و مرد هر دو در مجاورت امام سجاد (عليه السلام) در مدينه خطيبه ماندند و بقيه ي عمرشان را در خدمت آن حضرت گذراندند .

زاد و توشه سفر

حضرت امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند:‌

حضرت امام سجاد (عليه السلام) سيد الساجدين امام زين العابدين (عليه السلام) هرگاه براي مناسك حج و عمره عازم مكه مي شدند بهترين توشه و زاد را با خود همراه مي بردند، با دام و شكر و سويق1 و در دو نوع ترش و شيرين تا با آن از حجاج پذيرايي كند، ولي خودشان از آنها ميل نمي كردند همچنين در هنگام سفر به صورت ناشناس در ميان همسفران مي رفت و به آنان خدمت مي كرد2.

سفيان مي گويد: حضرت امام سجاد (عليه السلام) زين العابدين (عليه السلام) عازم حج بود خواهرشان حضرت سكينه هزار درهم به گروهي در خارج از مدينه بنام حره داد تا به او بدهند وقتي امام پول را گرفت از مركب خود پياده آمد و تمام آن پول را بين مستمندان تقسيم كرد.(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

56- عجائب و معجزات شگفت انگيز از 14 معصوم (عليه السلام) به نقل از منتخب المرائي ابن طريح

57-بحارالانوار ، ج 46 ص37 حديث 33 به نقل از مناقب ابن شهر آشوب ص101 وص71 حديث 52 به نقل از محاسن

58-بحارلاانوار ج 46 ص 12 حديث 5 به نقل از الفصول المهمه


51


امام سجاد (عليه السلام) سر چشمه ي تمام كمالات انساني است .

امام سجاد (عليه السلام) زينت عابدان بزرگ مرد عبادت و عرفان مجاهدي بزرگ در راه خدا نيز بود ، او كه كانون علم و انديشه و معرفت بود تواضع ويژه اي داشت و در عين آن كه شكوه و جلال و ابهت خاصي داشت از علم و بردباري و سعه ي صدر مخصوصي بهره مند بود و ليك در كلمه ي كانون كمالات انساني و ارزشهاي والايي معنوي و زيبنده اين شعر معروف بود كه :

رخ زيبا، يدبيضا، دم عيسي داري

آنچه خوبان همه دارندتو يكجا داري

آن حضرت با عنوان زين العابدين و سجاد خوانده مي شود، چرا كه قبل از هرچيز بنده ي مخلص و صالح خدا بود ، و سجده هاي طولاني ايشان هر بيننده اي را به سوي خدا و پرستش آفريدگار جذب مي كرد خداوند در حديث لوح كه نامه اي از سوي خدا به پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) است او را چنين معرفي مي كند سيدالعابدين و زين الوليائي الماضين. او آقاي عبادت كنندگان و زينت اولياي پيشين من است. يوسف بن اسباط از قول پدرش نقل مي كند كه :‌نيمه هاي شب به مسجد رفتم جواني را كه به سجده افتاده بود ، ديدم كه چنين با خدا راز و نياز مي كرد :سجد وجهي متعفرافي التراب لخالقي و حق له: صورتم خاك آلود ، براي آفريدگارم سجده شد ، به نزد ايشان رفتم و عرض كردم اي فرزند پيامبر چرا آن همه به خود زحمت مي دهي با اين كه خداوند تو را برتري بخشيده و تو در پيشگاه خدا مقام بسيار ارجمندي داري او با شنيدن


52


اين سخن منقلب شد، گريه كرد فرمود پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) فرمود: هنگامي كه روز قيامت بر پا گردد و هرچشمي جزء چشم گريان است :

1- چشمي كه از خوف خدا بگريد

2- چشمي كه در راه خدا براي خدا نابينا شده باشد

3-چشمي كه از حرامهاي خدا پوشيده باشد

4- چشمي كه شب تا صبح در حال سجده بيدار باشد .

عبادت امام سجاد (عليه السلام) پرستش كاملاً آگاهانه و بسيار عميق بود او با لذت و شيفتگي مخصوص آميخته با عرفان كامل خدا را عبادت مي كرد. ارتباط و پيوند او را با خدا گونه اي بود كه روايت شده شبي براي عبادت برخاست و هنگام وضو ، چشمش به ستارگان آسمان افتاد و همچنان كه به ستارگان مي نگريست ، در انديشه ي آفريدگار و آفرينش آنها فرو رفت حيران و بهت زده در حالي كه دستش در آب بود، به آسمان چشم دوخت(همچنان در اين حال بود) تا صداي اذان صبح را شنيد فاطمه (سلام الله عليها) يكي از دختران اميرالمومنين علي بن ابي طالب (عليه السلام) از جابربن عبداله انصاري تقاضا كرد كه نزد امام سجاد (عليه السلام) برود و از آن حضرت بخواهد كه جانش را از آسيب عبادت بسيار حفظ نمايد جابر نزد ايشان رفت و آن حضرت را تحمل آن هر رنج طاقت فرسا در عبادت بر حذر داشت .

امام سجاد (عليه السلام) به او فرمودند: اي همنشين رسول خدا، جدم رسول خدا (صلّي الله عليه وآله) آن قدر عبادت كرد كه پاهايش ورم كرد، شخصي بر او عرض كرد چرا اينقدر به


53


خود رنج مي دهي فرمود (افلاطون عبداً شكورا) آيا بنده ي سپاسگزار خدا نباشم . جابر به امام عرض كرد جان عزيزت در خطر است كمتر خود را در فشار قرار بده حضرت فرمودند: اي جابر همواره راه پدرانم (پيامبر) را مي پيمايم و آنها را الگو قرار مي دهم تابه انها بپيوندم .1

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

59- بحارالانوار ، ج 45 ص 135


54


مناقب امام سجاد

از مناقب آن حضرت بر گردان حجرالاسوه از غرامطه و نصب آن به تبعه و تحكم اين حجر و شهامت به امامت او بود كه اكثر مورخين نوشته اند و در اختلاف امام زين العابدين با محمد خنيفه مقابل حجرالاسوه رفتند وآن سنگ با كمال وضوح در حضور بسياري تصديق بر امامت امام علبي بن الحسين (عليه السلام) نمود.

در مناقب مي نويسد شبي امام چهارم به نماز و تهجد مشغول بود شيطان در لباس اژدهايي مهيب مقابل او آمد تا خود مشغولش نمايد و از خدا منحصرفش نمايد و انگشت پاي آن حضرت را فشار داد ، امام زين العابدين مانند جدش اميرالمومنين (عليه السلام) هيچ توجهي نداشت و محور قرب پروردگار خويش بود و به همين جهت منصب افت زين العابدين بر ايشان ارزاني گرد چون وضو مي گرفتند رنگ رخسارشان مي پريد . از او پرسيدند چرا چنين مي شويد ؟ فرمود مي دانيد مي خواهم مقابل كي باستيم ؟1

شهادت دادن بقيع

در كتاب شواهد النبوه شبي در مدينه مسائلي با صداي بلند مي گفت اين الزاهدون في الدنيا و الراغبون في الاخره از قبرستان بقيع كسي گفت : آن علي بن الحسين است .(2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

60- مجموعه ي زندگي 14 معصوم (عليه السلام) ص677 به نقل از بحارالانوار ج11 ص20 و حبيب السير ج1 ص 204

61- مجموعه ي زندگي 14 معصوم (عليه السلام) ص 677


55


اجابت دعا

منهال روايت مي كند كه براي حج از كوفه به مكه رفتم حضرت علي بن ابي الحسين (عليه السلام) را ديدم از من پرسيدند حال حرمله بن كاهل اسدي چگونه بود گفتم در كوفه زنده ديدمش حضرت دست به دعا برداشتند و فرمودند: حراالحديد اللهم الذقه حرالنار چون كوفه رسيدم شنيدم مختاربن ابي عبيده خروج كرده بود آدرسي كه از او داشتم بملاقاتش رفتم كه ناگاه حرمله را آوردند مختار گفت : الحمدالله كه خداي متعال تو را به دست من رساند آنگاه جلاد را صدا زد و امر كرد دست و پاي او را بريدند و آتش افروختند حرمله را در آتش انداختند من اين را مشاهده كردم و گفتم سبحان الله ، مختار پرسيد چرا تعجب كردي ، داستان زيارت امام سجاد را در مكه برايش گفتم و دعاي آن حضرت را براي مختار بيان كردم، مرا سوگند داد كه تو خود شنيدي گفتم آري ، مختار دو ركعت نماز خواند و سر بر سجده گذاشت شكر كرد كه اجراي دعاي حضرت سيدالساجدين به دست او انجام گيرد و گفت به شكرانه ي اين كار روزه خواهم گرفت.


56


نصب حجرالاسود

حجاج بن يوسف خانه ي كعبه را بخاطر مبارزه و جنگ با عبدالله بن زبير خراب كرده سپس آن را بنا نهاد و وقتي خانه تعمير شد و خواستند حجر الاسوه را بجاي خود نصب كنند هر عالمي از ميان علماء هر قاضي از ميان قضاوت و يا هر زاهدي از ميان زهد پيشه گان آن را نصب مي كرد

حجرالاسوه در جاي خود ثابت نمي ماند لرزه و اضطراب داشت تا آنكه حضرت امام سجاد (عليه السلام) تشريف آورده و آن را از دست ايشان گرفت. نام خدا را بر زبان جاري كردند و آن را نصب كردند، حجرالاسود در جاي خود آرام گرفت و مردم صدا را به تكبير بلند كردند و هر آينه به فرزدق الهام شده در شعرش كه گفته است :

يكاد يمسكه عرفان راحته

ركن الحطيم اذا جاء بستلم

نزديك است پايه ي حطيه1 به كف دست مبارك او در آويزد هنگامي كه براي لمس آن مي آيد.(2)

يا حميد بحق محمد يا عالي بحق علي

يا فاطر بحق فاطمه يا محسن بحق الحسن

يا قديم الاحسان بحق الحسين

اللهم ارزقني حج بيتك الحرام في عامي هذا و في كل عام

آمين يا رب العالمين

30/11/1387

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

62-حطيه: بنايي است در مقابل ميزاب

63- قطره اي از درياي فضائل اهل بيت و (عليه السلام) ص 490 به نقل از مخرائج ج 1 ص268 ، ج 11 و بحار الانوار ج 46 ، حديث 25 ص 32 و ج 99 ، حديث 37 ، ص 62


57


كتاب نامه

فهرست منابع

قرآن كريم

مناسك حج آيت الله سيد علي محمد دستغيب(حفظه الله)

ثمرات الحيات فاضل كامل سيد محمد امامي اصفهاني

صهباي حج آيت الله جوادي آملي

منتهي الامال حاج شيخ عباس قمي

گزيده اصول كافي مرحوم كليني (سيد جواد رضوي)

اصول كافي مرحوم كليني

مجموعه زندكاني چهارده معصوم حسين عماد زاده

يك صد موضوع پانصد داستان سيد علي اكبر صداقت

آمال الواعظين سيد ابراهيم حسيني ليلابي

مجموعه كبير كاظم عابديني مطلق

نهج البلاغه ترجمه محمد دشتي

قطره اي از فضائل اهل بيت - علامه سيد احمد مستنبط

تفسير الميزان ترجمه حجه الاسلام سيد محمد باقر موسوي همدان


| شناسه مطلب: 80712