متن کامل

سرمقاله  افراد بشر، همگی مدیون پیامبران الهی اند و اگر تعالیم و فرهنگ دینی و اخلاقی نمی بود. انسان ها همچون چهارپایان و بلکه بدتر از آن ها زندگی می کردند; } أُولئِکَ کَالاَْنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ{ (1) در جهان ام

سرمقاله 

افراد بشر، همگي مديون پيامبران الهي اند و اگر تعاليم و فرهنگ ديني و اخلاقي نمي بود. انسان ها همچون چهارپايان و بلكه بدتر از آن ها زندگي مي كردند; } أُولئِكَ كَالاَْنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ{ (1)

در جهان امروز هر كشور و ملّتي كه با دين و فرهنگ اخلاقيِ پيامبران آشنا بوده و بر اساس آموزه هاي ديني و الهي عمل مي كنند، كمتر گرفتار مفاسد و مشكلات اخلاقي اند و آنان كه از اين مكتب دورند، سبعيت، بي رحمي و تجاوز به حقوق مردم و ظلم و ستم در ميان آن ها بيشتر است. در ميان پيامبران و رسولان، پيامبر اسلام، حضرت محمّد بن عبدالله(صلي الله عليه وآله) از همه برتر و داراي امتياز بيشتر است و مي توان گفت كه آن حضرت، جامع همه ويژگي هاي انبياي الهي است. مهمترين هدفي كه پيامبر دنبال مي كرد، آگاه ساختن و مهذّب نمودن مردم براي رسيدن به جامعه مطلوب و به تعبير قرآن «حيات طيبّه» بود.

قرآن كريم در اين باره مي گويد: } يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ{ .(2)  حيات طيبه، زندگيِ سراسر آميخته با معنويت و به دور از رذايل و ناهنجاري هاي اخلاقي و اجتماعي است. براي تحقّق اين هدف، انبيا با بهره گيري از آموزه هاي وحي، مردم غوطهور در فرهنگ و انديشه هاي جاهلي را متحوّل ساخته، اخلاق و آداب اسلامي را به آنان آموزش مي دادند و سپس به ايشان علم و حكمت مي آموختند; } هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي اْلأُمِّيِّينَ رَسُولاً مِنْهُمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلال مُبِين{(3) و از سوي ديگر زنجيرهاي اسارت و بندگي را از دست و پاي مردم برمي داشتند. } وَ يَضَعُ

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . اعراف: 179

2  . الانفال: 24

3  . جمعه: 2


صفحه 6


عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ اْلأَغْلالَ الَّتِي كانَتْ عَلَيْهِمْ{(1) .

آنگاه پاكي ها و پاكيزگي ها و بدي ها و پليدي ها را براي مردم تبيين نموده، از آنان مي خواستند با بهره گيري از پاكي ها و اجتناب از پليدي ها، راه را براي رشد و كمال خويش فراهم كنند; } وَ يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ{(2) و در همين راستا چگونگي اقامه عدل و قسط را به مردم تعليم دادند تا جامعه اي به دور از ظلم و ستم برپا كنند و همگان با هم زندگي مسالمت آميز داشته باشند. } لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ{(3) از مردم مي خواستند تا دروغ نگويند، آبروي همديگر را نبرند، اموال يكديگر را به ناحق نخورند، به حقوق همديگر تجاوز نكنند، با هم مهربان باشند، كوچكترها بزرگترها را محترم بشمارند، بزرگترها به كوچكترها ترحّم كنند، زنان و مردان همديگر را شريك زندگي و مكمّل هم بدانند و با نيايش و نماز و عبادت، خود را به فيض بخشي هستي نزديك كنند و...

اين ها گوشه اي از روش ها و برنامه هاي پيامبران به ويژه پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله)براي ايجاد يك جامعه شايسته و توحيدي است.

از سوي ديگر پيامبر(صلي الله عليه وآله)از نظر شخصي و اخلاقي نيز داراي جاذبه هاي فراواني است. او نسبت به همگان مهربان و دلسوز است; } فَبِما رَحْمَة مِنَ اللهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ{(4) .

داراي بهترين اخلاق است; وَإِنَّكَ لَعَلي خُلُق عَظِيم(5).

در هدايت و ايمان آوردن مردم، حريص و نسبت به مؤمنان رحيم و مهربان است; } عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ{ (6).

قرآن از همه پيروان اسلام; آنان كه طالب كمال و تشنه حق و فضيلت اند خواسته است تا پيروي از اين برترين موجود آفرينش و فرستاده امين الهي، زمينه را براي دستيابي به خير دنيا و آخرت فراهم سازند;} لَقَدْ كانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كانَ يَرْجُوا اللهَ وَ الْيَوْمَ الاْخِرَ{(7).

ليكن بايد به اين حقيقت اعراف كرد كه متأسفانه جوامع اسلامي با دارا بودن چنين ذخاير عظيم و ارزشمندي، به دليل دوري عملي و اخلاقي از اسلام و رهبران آن، نتوانسته اند به حيات طيبه دست يابند و خود، در اين انتخابِ بد مقصرند.

رهبر فرزانه و بيدار انقلاب اسلامي، حضرت آية الله خامنه اي ـ مدّظلّه العالي ـ با نام گذاري سال 1385هـ . ش. به سال «پيامبر اعظم(صلي الله عليه وآله)» فرصتي را براي همگان فراهم آوردند تا بار ديگر مردم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . اعراف: 157

2  . اعراف: 157

3  . حديد: 25

4  . آل عمران: 159

5  . قلم: 4

6  . انفال: 128

7  . الاحزاب: 21


صفحه 7


عزيز و بزرگوار ايران اسلامي و ديگر ملت هاي پيرو اين دين حنيف با اين ذخيره بزرگ آشنا و با عمل به اين آموزه هاي بي بديل و حيات آفرين در تحقّق جامعه نمونه اسلامي و حيات طيّبه گام هايي مؤثر بردارند.

فصلنامه ميقات حج، براي ارج گزاري به اين اقدام مبارك، مطالب اين شماره را به موضوع «پيامبر اعظم(صلي الله عليه وآله)» اختصاص داد تا گامي هر چند كوچك در اين تلاش بزرگ بردارد.

از عالمان و انديشمنداني كه با نوشتن مقاله ما را ياري دادند، صميمانه تشكر و قدرداني مي كنيم و اميدواريم با همكاري ديگر فرهيختگان، بتوانيم تا پايان سال شماره ديگري از فصلنامه را نيز به اين موضوع مهم و پرجاذبه اختصاص دهيم.

 

مدير مسؤول

 

پي نوشت ها

 


صفحه 8


 

حج در سيره پيامبر(صلي الله عليه وآله)

 

حج در سيره پيامبر(صلي الله عليه وآله)

جواد محدثي

  

مقدمه

نگاه و پيروي از اسوه و الگو، آدمي را زودتر به هدف مي رساند.

پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) و امامان(عليهم السلام) و اولياي دين، سرمشق مسلمانان اند و آشنايي با سيره اخلاقي و عبادي آنان، براي بهتر پيمودن اين مسير بسيار مفيد است.

از اين رو، توجه به سيره پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) در عبادت، به ويژه در انجام مناسك حج و حضور در اين شعائر ابراهيمي، براي امت او كارساز است.

آنچه مي خوانيد، نمونه هايي است از شيوه حج گزاري آن حضرت، كه در منابع تاريخي و حديثي آمده است، باشد كه آن «اسوه حق» را در همه ابعاد زندگي الگوي عمل قرار دهيم، تا زودتر و درست تر به مقصود برسيم.

 

حرمت مكه و كعبه

خانه توحيد و قبله مسلمين، كه بازسازي آن، يادگار ابراهيم خليل(عليه السلام) است، مكاني است مقدس و شهري است مورد احترام. پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) نيز اين حرمت را پاس مي داشت و با ذكر و دعا و رعايت ادب، بر قداست آن توجه مي داد و با تهليل و تكبير وارد شهر و حرم الهي مي شد. هنگام رفتن به مكه، از تپه شمالي وارد و از ناحيه جنوب خارج مي گشت.(1)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . الطبقات الكبري، ج2، ص107


صفحه 9


نقل شده است كه تنها يك بار به درون كعبه رفت. جامه و عبايش را زير پاي خود انداخت و كفش هايش را از پاي در آورد و ميان دو ستون داخل كعبه، دو ركعت نماز گزارد.(1)

هنگام ورود به مكه، خدا را به عنوان «ذي المعارج» و صاحب والايي بسيار مي ستود. در مسير راه، هنگام برخورد با هر سواره اي يا فراز آمدن بر هر تپه اي يا فرود آمدن به هر وادي و در فرصت هاي آخر شب و در پي نمازها « لَبَّيْكَ اللّهُمَّ لَبَّيْكَ لَبَّيْكَ لا شَرِيْكَ لَكَ لَبَّيْكَ » مي گفت(2) و گاهي در طول راه، پياده ها را سوار بر شتر خويش مي كرد.

احرام و تلبيه

پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) در دو پارچه يماني احرام مي بست; همان دو جامه احرام كه هنگام وفات نيز در همان ها كفن شد.(3)

جابربن عبدالله نقل كرده كه پيامبر هنگام احرام اينگونه لبّيك گفت:

 

«لَبَّيْك، اَللَّهُمَّ لَبَّيْك، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْك، اِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ، لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْك ».(4)

 

همچنين نقل شده كه آن حضرت، شب را در ذو الحُليفه مي گذراند. هنگام صبح، پس از نماز فجر، بر مركب خويش سوار مي شد و لبيك مي گفت. فضل بن عباس نيز نقل كرده كه پيامبر، در طول سفر، لبيك مي گفت تا آن كه رمي جمره عقبه كند. آنگاه هفت سنگ بر جمره عقبه مي زد و با هر سنگريزه، تكبير مي گفت(5) و چون از گفتن لبيك فراغت مي يافت، از خداي متعال، مغفرت و رضايت او را مي خواست و در خواست رهايي از آتش دوزخ داشت.(6)

از محرمات احرام، زير سايه رفتن است، مگر آنگاه كه به منزلگاه برسند و زير سقف يا خيمه بگذرانند.

روزي يكي از معاندان، از امام كاظم(عليه السلام) در باره استظلال (زير سايه رفتن) پرسيد و اين كه مگر ميان سايه كجاوه در حال سفر با سايه خيمه در حال نزول فرقي هست؟ حضرت موسي بن جعفر(عليهما السلام) او را از اين كه در دين قياس مي كند نكوهش كرد و فرمود: ما مثل پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) عمل مي كنيم و مثل او ذكر و لبيك مي گوييم. سپس فرمود:

 

«پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) بر مركب خويش سوار مي شد و هنگام سوار شدن، سايه بان نداشت و گاهي حرارت آفتاب او را رنج مي داد. بعضي از بدنش را با بعضي ديگر و گاهي صورتش را با دستش مي پوشانيد. اما آنگاه كه در منزلگاه فرود مي آمد، زير خيمه و سايه خيمه يا سايه

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . تهذيب الاحكام، ج5 ، صص491 و 279

2  . الكافي، ج4، ص249

3  . همان، ص339

4  . جعفريات، ص64

5  . طبراني، المعجم الكبير، ج12، ص279 و ج18، ص268

6  . همان، ج4، ص85


صفحه 10


ديوار قرار مي گرفت.»(1)

 

از مواقع استجابت دعا، هنگام ورود به خانه خداوند است كه چشم زائر به بيت الله مي افتد. خدايي كه از بندگانش خواسته به زيارت خانه اش آيند، سزاوار است كه در لحظه ورود ميهمان، پذيرايي كند و پذيرايي خدا استجابت دعاست. از اين رو، در آن لحظه سفارش به دعا شده است. پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله) نيز چنين روشي داشت و هنگامي كه از طرف خانه يعلي مي خواست وارد مسجد الحرام شود، رو به كعبه مي ايستاد و اين چنين دعا مي كرد:

 

«إنَّ النَّبِيّ(صلي الله عليه وآله) إذا جاء مكاناً من دار يعلي استقبل البيتَ فَدَعا».(2)

ادب طواف

در سيره نبوي، در باره «طواف» نكات متعددي نقل شده كه به برخي از آن ها اشاره مي شود:

از امام صادق(عليه السلام) در باره ويژگي طواف پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) پرسيدند. حضرت فرمود:

پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) شب و روز، ده بار طواف مي كرد; هر بار هفت دور. سه بار در آغاز شب، سه بار در آخر شب، دو بار هنگام صبح و دو بار بعد از ظهر. و در فاصله اين نوبت ها به استراحت مي پرداخت.(3)

در حديثي از امام هادي(عليه السلام) نقل شده كه آن حضرت فرمود:

 

«إنّ رَسُولَ الله كانَ يطوفُ بالبيتِ وَ يُقَبِّلُ الْحَجَرَ».(4)

«پيامبر خدا خانه خدا را طواف مي كرد و حجر الاسود را مي بوسيد.»

 

امام صادق(عليه السلام) در حال طواف بود كه سفيان ثوري از آن حضرت پرسيد: وقتي پيامبر(صلي الله عليه وآله)هنگام طواف به حجر الأسود مي رسيد، چه مي كرد؟ حضرت فرمود: «كانَ يستلِمُهُ في كلّ طواف فريضة و نافلة» ، در هر طواف واجب و مستحب، دست بر آن مي كشيد. آنگاه امام صادق به طواف پرداخت و چون مقابل حجرالاسود رسيد، عبور كرد و آن را استلام نكرد. سفيان ثوري خود را به حضرت رسانيد و گفت: مگر نفرموديد كه پيامبر در هر طواف واجب و مستحب، حجرالأسود را لمس مي كرد؟ پس چرا خودتان چنين نكرديد؟ امام صادق(عليه السلام)فرمود: مردم براي پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)جايگاهي قائل بودند كه براي من قائل نيستند. وقتي پيامبر به حجر الأسود مي رسيد، راه را براي حضرتش مي گشودند تا استلام كند و من خوش ندارم كه در ازدحام و شلوغي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . الكافي، ج4، ص350

2  . مسند احمد، ج4، ص61 و ج5 ، ص374

3  . الكافي، ج4، ص428

4  . همان، ص567


صفحه 11


جمعيت وارد شوم.(1)

از علي(عليه السلام) نيز روايت شده است كه:

 

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) يَسْتَلِمُ الرُّكْنَيْنِ; الَّذِي فِيهِ الْحَجَرُ الاَْسْوَدُ وَ الرُّكْنَ الْيَمَانِيَّ، كُلَّمَا مَرَّ بِهِمَا فِي الطَّوَافِ».(2)

 

 

 

آنچه در انجام مناسك و عبادات مهم است، تبعيت از سيره اولياي دين است و اين عملي تعبّدي است نه قياسي و استحساني. پيروان واقعي نيز بايد در كيفيت حج گزاري، دقيقاً بر اين منوال و سيره حركت كنند.

 

 

 

 

 

 

پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) هرگاه عبورش به حجرالأسود و يماني مي افتاد، آن را استلام مي كرد و دست بر آن ها مي كشيد. آنچه در انجام مناسك و عبادات مهم است، تبعيت از سيره اولياي دين است و اين عملي تعبّدي است نه قياسي و استحساني. پيروان واقعي نيز بايد در كيفيت حج گزاري، دقيقاً بر اين منوال و سيره حركت كنند.

بريدبن معاويه عِجلي از حضرت صادق(عليه السلام)پرسيد:

چرا مردم هنگام طواف، ركن حجرالأسود و يماني را استلام مي كنند، اما دو ركن ديگر كعبه را استلام نمي كنند؟

حضرت فرمود: همين پرسش را عبادبن صُهَيب بصري هم از من پرسيد. به او گفتم: زيرا كه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) اين دو را استلام كرد، اما آن دو را استلام نكرد و بر مردم است كه آنگونه عمل كنند كه پيامبر عمل كرده است:

 

«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) اسْتَلَمَ هَذَيْنِ وَ لَمْ يَسْتَلِمْ هَذَيْنِ فَإِنَّمَا عَلَي النَّاسِ أَنْ يَفْعَلُوا مَا فَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) ...».(3)

 

آب زمزم

زمزم، به صورت چشمه اي زير پاي اسماعيل(عليه السلام) جوشيد. در آن واديِ خشك و بي آب، كه سعي هاجر ميان صفا و مروه، براي يافتنِ آب به جايي نرسيد، به اعجاز الهي، مايه آباداني و بركت آن منطقه شد. آب زمزم فضيلت بسيار دارد و نوشيدن از آن مستحب است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . همان، ص404

2  . مستدرك الوسائل، ج9، ص389 ; الدعائم، ج1، ص312

3  . وسائل الشيعه، ج13، ص340 ; علل شرايع، ص428


صفحه 12


از حضرت رسول(صلي الله عليه وآله) روايت است كه:

 

«مَاءُ زَمْزَمَ دَوَاءٌ مِمَّا شُرِبَ لَهُ».(1)

«آب زمزم براي هر دردي كه به خاطر آن نوشيده شود، درمان است.»

 

پيامبر اعظم(صلي الله عليه وآله) به اين آب علاقه داشت و از آن مي نوشيد و گاهي مي فرمود تا براي او سوغات آورند. به نقل ابن شهر آشوب:

 

«كانَ النّبيُّ يأتي زَمْزَمَ فَيَشرِبُ مِنها شَربَةً».(2)

«پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) سراغ زمزم مي رفت و از آب آن مي نوشيد.»

 

در اين حديث روشن نيست كه اين عمل، شيوه آن حضرت در پيش از اسلام و قبل از بعثت بوده يا پيش از هجرت و يا به دوران رسالت بر مي گردد. اما نقل ديگري وجود دارد كه اهتمام آن حضرت را به آب زمزم مي رساند:

 

«كَانَ النَّبِيُّ(صلي الله عليه وآله) يَسْتَهْدِي مِنْ مَاءِ زَمْزَمَ وَ هُوَ بِالْمَدِينَةِ».(3)

«پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) دوراني كه در مدينه بود، همواره مي خواست كه از آب زمزم برايش هديه و سوغات بياورند.»

قرباني

قرباني به درگاه خداوند، نشانه تسليم و تعبّد و فداكاري و ايثار است. از اين رو، مستحب است قرباني حاجي چاق، درشت و پرگوشت باشد. تا هم خير بيشتري به مردم برسد و هم گذشت بيشتري از مال، در راه خداوند صورت گيرد.

سيره حضرت رسول آن بود كه قوچي بزرگ، چاق و نر قرباني مي كرد. رنگش كبود مايل به سفيدي بود.

ابن عباس نقل مي كند كه پيامبر خدا دو گوسفند سفيد قرباني مي كرد، پاي خود را هنگام ذبح بر روي آن مي گذاشت و مي فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ مِنْكَ وَ لَكَ، اللَّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنْ مُحَمَّد...».(4)

و به روايت منقول از عبدالله بن سنان:

 

«پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) روز عيد قربان دو گوسفند ذبح مي كرد; يكي از جانب خود، ديگري به نيابت از هر كس از امتش كه توان قرباني نداشت. امير مؤمنان(عليه السلام) نيز دو قرباني مي كرد; يكي از جانب خود و ديگري از طرف پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) .»(5)

 

نقل ديگري درباره شيوه قرباني كردن پيامبر چنين است:

 

«پيامبر دو گوسفند سفيد را نزديك مي آورد; يكي را ذبح مي كرد و مي فرمود: خدايا! اين از جانب محمد و آل محمد. ديگري را نزديك

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . محاسن برقي، ج2، ص399

2  . ابن شهر آشوب، مناقب، ج1، ص36

3  . تهذيب الاحكام، ج5 ، ص417

4  . المعجم الكبير، ج11، ص122

5  . كافي، ج4، ص495 ; بحارالانوار، ج16، ص276


صفحه 13


مي آورد و هنگام ذبح مي فرمود: خداوندا! اين از جانب امّتم. هركس كه به يگانگي تو و به ابلاغ رسالتم شهادت دهد.» (1)

 

اين كه حاجي خود به قربانگاه رود و خود قرباني را سر ببرد، مطلوب و بهتر است از نيابت. انس بن مالك نقل مي كند كه پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) خود با دست خويش قرباني اش را ذبح مي كرد و نام خدا را بر زبان مي راند: «كانَ رَسُولُ اللهِ يَذْبَحُ أضحيتَهُ بِيَدِهِ وَ يُسمّي فِيها».(2)

حلق و تقصير

روز عيد قربان، روز پاكي جان و بيرون آمدن از تعلّقات و زدودن زوايد است. تراشيدن سر نيز يكي از نمادهاي «علقه زدايي» است. از امام صادق(عليه السلام)روايت شده است:

 

«قَالَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) يَوْمَ النَّحْرِ يَحْلِقُ رَأْسَهُ وَ يُقَلِّمُ أَظْفَارَهُ وَ يَأْخُذُ مِنْ شَارِبِهِ وَ مِنْ أَطْرَافِ لِحْيَتِهِ».(3)

«پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) روز عيد قربان، موي سرش را مي تراشيد. ناخن هايش را كوتاه مي كرد و بخشي از شارب و محاسن (ريش و سبيل) خود را كوتاه مي كرد.»

 

اين شيوه كه به نظافت و آراستگي و اصلاح سر و صورت مربوط مي شود، شايسته روز عيد است كه روز زينت و تجمّل است.

 

 

 

 

پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) روز عيد قربان دو گوسفند ذبح مي كرد; يكي از جانب خود، ديگري به نيابت از هر كس از امتش كه توان قرباني نداشت. امير مؤمنان(عليه السلام) نيز دو قرباني مي كرد; يكي از جانب خود و ديگري از طرف پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله).

 

رمي جمره

رمي جمره كه يكي از اعمال حج است. نشان طرد شيطان و راندن آن از خويش است. اين عمل در روز عيد قربان و دو روز بعد انجام مي گيرد.

از حضرت باقر(عليه السلام) روايت شده است كه فرمود:

 

«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) كَانَ يَرْمِي الْجِمَارَ مَاشِياً».(4)

«پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) جمرات را پياده رمي مي كرد.»

 

و طبق نقل جابربن عبدالله، پيامبر خدا روز عيد قربان، هنگامي كه آفتاب بالا
آمده بود، جمرات را رمي مي كرد، اما

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . مجمع الزوائد، ج4، ص23

2  . الطبقات الكبري، ج1، ص293

3  . الكافي، ج4، ص502 ; علامه طباطبايي، سنن النبي، ص393

4  . كافي، ج4، ص486


صفحه 14


روزهاي پس از عيد، پس از زوال خورشيد و بعد از ظهر رمي مي كرد.(1) و ابن عباس نقل كرده كه آن حضرت، پس از
زوال خورشيد (نيم روز)، رمي جمرات
مي كرد و چون فارغ مي شد، نماز ظهر را
مي خواند.(2)

و طبق نقل حضرت صادق(عليه السلام) پيامبر خدا روز عيد، چون از مزدلفه به منا آمد، ابتدا سراغ جمره عقبه رفت و با هفت سنگ ريزه آن را رمي كرد. سپس به منا برگشت و اين بخشي از سنت است.(3)

شوق حرم و عشق نماز

خانه خدا در مكه، محبوب دل هاست و عبادت در آنجا ثواب بسيار دارد و دل هاي عاشق، با آن مسجد مقدس انس و الفت دارند. از ابن عباس نقل شده كه پيامبر خدا در شب هاي تشريق، هر شب از منا به مكه مي آمد و خانه كعبه را زيارت مي كرد: «أنّ النَّبِيّ كانَ يَزُورُ الْبَيْتَ كُلَّ لَيْلَة مِنْ لَيالِي مِني».(4) در حديثي هم آمده كه امام باقر(عليه السلام)در پاسخ نامه ابراهيم بن شيبه چنين نوشت:

 

«كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) يُحِبُّ إِكْثَارَ الصَّلاَةِ فِي الْحَرَمَيْنِ فَأَكْثِرْ فِيهِمَا وَ أَتِمَّ».(5)

«پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) دوست داشت كه در مدينه و مكه بسيار نماز بخواند. تو هم در اين دو شهر نماز زياد بخوان و نماز را تمام اقامه كن نه شكسته.»

 

مسجد قبا يكي از مساجد مورد علاقه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) بود. هر گاه به قبا مي رفت در منزل سعدبن خيثمه انصاري فرود مي آمد. سراغ مسجد قبا مي رفت، از چاه، آب مي كشيد و پاهاي خود را مي شست و از روي سنگ هاي كنار جاده عبور مي كرد و در آن مسجد نماز مي خواند. طبق نقل ابوسعيد خدري، آن حضرت هر هفته روزهاي شنبه پياده به مسجد قبا
مي رفت. گاهي هم سواره اين راه را
مي پيمود: «أَنَّ النَّبِيَّ كانَ يَأْتِي قُباء ماشِياً وَ راكِباً».(6)

  

زيارت اُحُد

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . الطبقات الكبري، ج2، ص138

2  . المعجم الكبير، ج11، ص313

3  . دعائم الاسلام، ج1، ص323

4  . المعجم الكبير، ج12، ص159

5  . كافي، ج4، ص524

6  . الطبقات الكبري، ج1، صص188 و 189


صفحه 15


تكريم شهدا و زيارت تربت جان باختگان راه خدا، اجر فراوان دارد و نشر فرهنگ جهاد و شهادت است.

پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) نيز در اين احياگري و اكرام، سهم داشت. به روايت امام صادق(عليه السلام) :

حضرت رسول، هرگاه به زيارت قبور شهدا (در احد) مي رفت، خطاب به آن شهيدان اين آيه قرآني را مي خواند:

 

} سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَي الدّارِ{ .(1)

«سلام و درود بر شما به خاطر آنچه كه صبر كرديد. پس سراي آخرت چه جاي خوبي است!»(2)

 

 

 

 

 

 

رفتن به ديدار كسي كه از سفر حج و زيارت خانه خدا برگشته و درود و تحيّت گفتن به او، از آداب و سنت هاي حج و تعظيم شعائر الهي است و ثواب دارد.

حضرت صادق(عليه السلام) ازپدران بزرگوارش در باره سيره حضرت رسول در اين مورد، چنين نقل كرده است:

 

«إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلي الله عليه وآله) كَانَ يَقُولُ لِلْقَادِمِ مِنَ الْحَجِّ: تَقَبَّلَ اللَّهُ مِنْكَ وَ أَخْلَفَ عَلَيْكَ نَفَقَتَكَ وَ غَفَرَ ذَنْبَكَ».(3)

«پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) به كسي كه از حج بر مي گشت، مي فرمود: خداوند از تو بپذيرد و هزينه ات را جايگزين سازد و گناهت را ببخشد.»

 

به ديگران نيز توصيه مي كرد: هرگاه به ديدار حاجي رفتي، به او سلام ده و مصافحه كن و بخواه كه قبل از ورود به خانه اش در حق تو دعا و استغفار كند.

آموزش مناسك

اهتمام پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) بر اين كه زائران خانه خدا و انجام دهندگان حج و عمره، مناسك خود را به درستي انجام دهند، بسيار بود و در مواقف مختلف به آنان ياد مي داد; از جمله پيش از عزيمتشان به سفر، به آنان مي فرمود:

 

«تَعَلَّمُوا مَنَاسِكَكُمْ فَإنَّها مِنْ دِيْنِكُمْ».(4)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . رعد : 24

2  . كامل الزيارات، ص64

3  . المحاسن، ج2، ص127

4  . تاريخ دمشق، ج26، ص211


صفحه 16


«مناسك خويش را بياموزيد، كه اين جزئي از دين شماست.»

 

حذيفه نقل مي كند پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)فرمان داد كه مؤذنان همه جا، در مناطق بالا و پايين، اعلام كردند كه رسول الله امسال قصد حج دارد كه به مردم حج و مناسك آن را بياموزد و اين آموزش و فراگيري، پايه و سنتي شود تا آخر روزگار. همه مسلمانان در سال دهم هجرت در حج مشاركت كردند، تا هم شاهد منافع خويش باشند و هم پيامبر خدا حج را به آنان بياموزد و مناسكشان را به ايشان بشناساند.

پيامبر همراه مردم و همسرانش به حج رفت ـ همان سال حَجّة الوداع ـ حج خود و مناسكشان را انجام دادند و مردم همه آنچه را بدان نياز داشتند آموختند و حضرت رسول(صلي الله عليه وآله)به آنان اعلام كرد كه آيين حضرت ابراهيم را برايشان بر پا داشته است. همه بدعت هاي مشركان را پس از ابراهيم زدوده و حج را به حالت نخستين خود برگردانده است.(1)

از ابن عمر نيز روايت است كه: پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) يك روز قبل از ترويه براي مردم خطبه مي خواند و آنان را نسبت به مناسك خود آگاه مي كرد:

 

«كانَ رَسُولُ اللهِ(صلي الله عليه وآله) إِذا كانَ قَبْلَ التَّرْوِيَةِ بِيَوْم خَطَبَ النَّاسَ فَأَخْبَرَهُمْ بِمَنَاسِكِهِمْ».(2)

 

حجّ آگاهانه، توصيه حضرت رسول بود. در خطبه روز غدير هم در بازگشت از حجّة الوداع، در جمع مسلمانان حاضر فرمود:

 

«مَعَاشِرَ النَّاسِ! حُجُّوا الْبَيْتَ بِكَمَالِ الدِّينِ وَ التَّفَقُّهِ...».(3)

«اي مردم، با كمال دينداري و همراه با دين شناسي و تفقّه، حج خانه خدا كنيد.»

 

اين ها نمونه ها و گوشه هايي بود از سيره نبوي در مورد حج خانه خدا و مناسك حج و اعمال گوناگون اين زيارت معنوي كه آورديم.

البته در مورد چگونگي حج گزاري پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) در آخرين سال عمر شريفش و جزئيات آن سفر پر خاطره، كه در منابع حديثي و تاريخي گزارش شده، گفتني بسيار است و كتاب هاي مستقلي نگاشته شده كه شيوه حج پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) را ترسيم مي كند. ليكن آنچه در اين نوشته تقديم شد، نكاتي است كه در نقل هاي تاريخي و احاديث، به صورت سيره مستمر و روش ساري و

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . الحج و العمره في الكتاب و السنه، ص246

2  . همان.

3  . احتجاج، ج1، ص156


صفحه 17


جاري آن حضرت در اين زمينه آمده است.

باشد كه از سيره آن رسول مكي و مدني، در همه ابعاد; از جمله در چگونگي حج گزاري الهام بگيريم و با تأسّي به سيره نبوي، گام جاي گام آن پيامبر رحمت بنهيم، ان شاء الله.

 

 

 

از سيره آن رسول مكي و مدني، در همه ابعاد; از جمله در چگونگي حج گزاري الهام بگيريم و با تأسّي به سيره نبوي، گام جاي گام آن پيامبر رحمت بنهيم

 

 

پي نوشت ها


صفحه 18



صفحه 19


 

 

 

حج برتر در سنت نبوي

 

حج برتر در سنت نبوي

مجيد معارف

 

 

مقدمه:

به گفته روايات، حج در اسلام به سه گونه تشريع شده است كه عبارت اند از: «اِفراد»، «قِران» و «تمتّع».(1) برپايه همين روايات:

حج اِفراد، به معناي حج خالص است; به گونه اي كه حج گزار به جز انجام مناسك حج، نيت ديگري نداشته باشد.(2)

حج قِران، عبارت از حجّي است كه در آن حاجي از محل سكونت خود اقدام به آوردن قرباني كند.(3)

و حج تمتع، به معناي حجي است كه در آن حاجي در فاصله انجام مناسك عمره و مناسك حج، از حالت احرام خارج شده و به بهره برداري و تمتّع از مواهبي كه در زمان احرام بر وي جايز نبوده است، مجاز مي گردد.(4)

در روايات شيعه بر انجام مناسك حج، از نوع سوم، بسيار تأكيد شده و از آن به عنوان حج برتر و يادگار سنت پيامبر(صلي الله عليه وآله) و سيره امامان معصوم(عليهم السلام) سخن رفته است. در صورتي كه در مورد برترين نوع حج، اختلافات فاحشي در مذاهب چهارگانه اهل سنت وجود دارد. حج تمتّع به عنوان مورد سفارش پيامبر(صلي الله عليه وآله) از ادلّه استواري در روايات اهل سنت برخوردار است، اما در پي اقدام برخي از صحابه در نفي عمره تمتّع، عملاً بر اقسام ديگر حج توصيه و تأكيد شده است. اين نوشتار بر آن است كه با تكيه بر ادلّه رواييِ فريقين (شيعي و سني) به بررسي وضعيت حج تمتع در عصر پيامبر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . الكافي، ج4، صص294 ـ 291، باب اصناف الحج ; تهذيب الأحكام، ج5 ، صص56 ـ 29، باب ضروب الحج ; وسايل الشيعه، ج8 ، صص221 ـ 148، با عنوان ابواب اقسام الحج ; بحارالأنوار، ج96، ص86، باب انواع الحج ; من لا يحضره الفقيه، ج2، ص203، باب وجوه الحاج.

2  . الحدائق الناضره، ج14، ص314 كه درباره وجه تسميه حج «اِفراد» مي نويسد: «أما في الإفراد فلإنفصاله عن العمرة و عدم إرتباطه بها».

3  . تهذيب الأحكام، ج5 ، ص51، در حديث معاوية بن عمار آمده كه امام صادق(عليه السلام) درباره حج قِران فرمود: «لا يكون قران إلاّ بسياق الهدي» و نيز بنگريد به: الحدائق الناضرة، ج14، ص314 و نيز من لا يحضره الفقيه عن أبي عبدالله(عليه السلام) : الحاج عندنا علي ثلاثة أوجه: حاج متمتّع وحاج مفرد للحج وسائق للهدي والسائق هو القارن.

4  . روايات تشريع عمره تمتع را در ادامه مقاله.


صفحه 20


خدا(صلي الله عليه وآله)بپردازد و ارجحيت آن را نسبت به دو قسم ديگر، به ويژه با تكيه بر روايات وارده از طريق اهل بيت(عليهم السلام) مبرهن سازد.

درآمد

گزارشي از حج پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) در حَجّة الوداع و تشريع عمره تمتّع در خصوص چگونگي حج آن حضرت در حجة الوداع، روايات متعدد و گاهي مفصّل در جوامع حديثي فريقين وارد شده(1) و با استفاده از همين روايات، كتب مستقلي نيز ويژه كيفيت حجّ آن بزرگوار به رشته تأليف كشيده شده است;(2) از جمله عبدالله بن سنان در حديثي از امام صادق(عليه السلام) سفر پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) در حجة الوداع را چنين گزارش كرده است:

«پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) اعلام كرد كه من عازم حجّ خانه خدايم و نامه اي نوشت تا به مسلمانان ابلاغ شود كه هركس مي تواند عازم حج شود. مسلمانان از اطراف مدينه گرد آمدند. پيامبر(صلي الله عليه وآله)از مدينه خاج شد و موقعي كه در كنار (مسجد) شجره فرود آمد، فرمود تا همگان موهاي زايد بدن را بزدايند و غسل كنند و لباسي بر تن نكنند جز يك قواره پارچه كه بر كمر ببندند و يك قواره ديگر كه بر دوش بپيچند و اگر ندارند، عمامه خود را بر دوش بگيرند. ابو عبدالله گفت: پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) به اين صورت لبيك مي گفت:

 

« لَبَّيْكَ، اللّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ ، اِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَكَ وَ الْمُلْكَ، لا شَرِيكَ لَكَ».

«آمدم، بار خدايا! آمدم، و تو را انبازي نيست. آمدم. ستايش و نعمت هر دو از آن تو است همراه با پادشاهي و تو را انبازي نيست.»

 

و فراوان مي گفت: « لَبَّيْكَ ذَا الْمَعارِج لَبَّيْكَ» ; «آمدم اي صاحب آسمان هاي بلند، آمدم.» و هرگاه به رهگذري برمي خورد و يا بر پشته اي بالا مي رفت و يا از دره اي سرازير مي گشت، آواي لبيك را از سر مي گرفت و نيز در پايان شب ها و بعد از نمازها، به تكرار آن مي پرداخت. هنگام ورود به مكه، از گردنه بالاي مكه وارد شد و زمان بازگشت به مدينه از درّه پايين مكه; يعني «ذي طوي» بيرون آمد. پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) هنگام ورود به مسجد متوقف شد و رو به كعبه ايستاد و خدا را سپاس و ثنا گفت و بر پدرش ابراهيم خليل درود فرستاد و بعد از ورود به مسجد،

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . اهم اين روايات را بنگريد در: الكافي، ج4، صص252 ـ 244، باب حج النبي(صلي الله عليه وآله) ; من لا يحضره الفقيه، ج2، ص153 ; بحارالأنوار، ج96، ص90 ; وسايل الشيعه، ج8 ، ص164 ; تهذيب الأحكام، ج5 ، ص30 ; سنن النبي، ج6، صص66 ـ 51 در روايات مختلف، حج الأنبياء والأئمه، صص99 و 128 ـ 132 ; الحج والعمرة في الكتاب والسنة، صص285 ـ 281 ; الحدائق الناضرة، ج14، ص311، كيفية حج النبي.

و نيز بنگريد به: صحيح مسلم، ج2، صص886 ـ 892، باب حجة النبي(صلي الله عليه وآله) ; صحيح بخاري، ج2، صص655ـ649 در روايات مختلف ; الموطّأ مالك، ج1، ص335 ; سنن ابن ماجه، ج2، ص991 ; سنن نسايي، ج5 ، ص151، التمتع ; حجة الوداع از ابن حزم، ص329، الأحاديث الواردة في أمر رسول الله بفسخ الحج بعمرة في حجة الوداع ; سنن ابي داود، ج2، صص161 ـ 152

2  . برخي از اين كتب به قرار زير است: حجة الوداع، تأليف ابن حزم اندلسي (م456) ; حجة المصطفي تأليف محب الدين طبري (م694)، حجة الوداع تأليف محمد زكريا كاندهلوي ; احوال النبي في الحج از فيصل بن علي البعداني ; الحج والعمرة في الكتاب والسنة تأليف محمدي ري شهري ; حج الأنبياء والأئمه از معاونت امور آموزش بعثه ; همگام با پيامبر در حجة الوداع، تأليف حسين واثقي.


صفحه 21


به سوي حجرالأسود رفت و آن را بوسيد، سپس مشغول به طواف شد و بعد از طواف در پشت مقام ابراهيم، دو ركعت نماز خواند. بعد از نماز، بر سر چاه زمزم آمد و از آن نوشيد و گفت: « اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً وَ رِزْقاً واسِعاً وَشِفاءً مِنْ كُلِّ داء وَسُقْم». و اين دعا را رو به قبله تكرار كرد. سپس به اصحاب خود فرمود: ديدار از كعبه، بايد با استلام حَجَر پايان پذيرد. بار ديگر حجرالأسود را بوسيد و راهيِ صفا شد و با صداي بلند گفت: «از آن جا آغاز مي كنم كه خداوند آغاز كرده است.» لذا بر كوه صفا بالا رفت تا سعي صفا و مروه را آغاز كند و چندان بر روي آن توقف كرد كه انسان مي تواند سوره بقره را تلاوت كند.(1)

طبق روايت ديگر، كه معاوية بن عمار از امام صادق(عليه السلام) نقل كرده است، پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)پس از فراغت از سعي صفا و مروه، اشاره به پشت سر خود كرد و خطاب به مردم فرمود: اكنون اين جبرئيل است كه به من مي گويد: به شما فرمان دهم كه هركس با خود قرباني نياورده، از احرام خارج شود (و عمل خود را عمره قرار دهد) و اگر من آن چه تاكنون انجام داده ام، انجام نداده بودم، همان كاري را كه به شما فرمان دادم، انجام مي دادم، ليكن اكنون قرباني به همراه آورده ام و براي كسي كه قرباني به همراه دارد، شايسته نيست از احرام خارج شود، مگر آن كه قرباني به قربانگاه رسد.

در اين هنگام يكي از حاضران گفت: «ما به حج آمده ايم، در وضعيتي كه از سر و موي ما آب (غسل) ريزان است. پيامبر(صلي الله عليه وآله)به او گفت: تو هيچ گاه به اين حكم ايمان نخواهي آورد.(2) در اين لحظه، سراقة بن مالك بن جعشم كناني گفت: اي فرستاده خداوند، دين ما را آن گونه به ما بياموز كه گويا امروز آفريده شده ايم. اين دستور كه فرمودي ويژه امسال است يا براي هميشه؟ پيامبر(صلي الله عليه وآله) در پاسخ او فرمود: اين فرماني است براي هميشه، تا روز قيامت. سپس انگشتان خود را در هم فرو برده، گفت: اين چنين حج و عمره تا روز قيامت به هم پيوسته گرديد.(3)

پس از سخنان پيامبر(صلي الله عليه وآله) ، گرچه حكم شرعيِ جديد براي بعضي از صحابه سنگين و غير قابل قبول مي نمود، ليكن به هر جهت اصحاب و همراهان پيامبر(صلي الله عليه وآله) به دو گروه تقسيم شدند; الف : كساني كه همانند پيامبر(صلي الله عليه وآله) از مدينه با خود قرباني آورده بودند كه از جمله آن ها ابوبكر، عمر، طلحه، زبير و گروه ديگر بودند،(4) لذا همانند پيامبر بر حال احرام باقي ماندند و نتوانستند از رخصت تمتّع استفاده كنند ب : آن دسته از همراهان حضرت، كه اكثريت را تشكيل مي دادند، قرباني به همراه نياورده بودند، از جمله آن ها همسران پيامبر(صلي الله عليه وآله) و حضرت فاطمه زهرا(عليها السلام) از

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . الكافي، ج4، صص249 و 250 ; گزيده كافي، شماره1777

2  . اين شخص طبق پاره اي از روايات عمر بن خطاب بوده است ; بنگريد به: مرآة العقول، ج17، ص113. و لذا بعد از رحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله) و در دوران خلافت خود به انكار اين حكم شرعي و ممنوعيت آن حكم نمود (همان جا و نيز ادامه همين مقاله).

3  . الكافي، ج4، ص246 ; من لا يحضره الفقيه، ج2، ص153 ; وسايل الشيعه، ج8 ، ص164 و نيز نزديك به همين حديث را بنگريد در صحيح مسلم، ج2، ص886

4  . ابن حزم، حجة الوداع، ص118


صفحه 22


لباس احرام به در آمده و عمل خود را عمره قرار دادند.(1)

طبق روايتي، علي(عليه السلام) كه در اين ايام از ناحيه يمن به مكه وارد شد، پس از مشاهده حضرت فاطمه(عليها السلام) ، كه از احرام خارج شده و لباسي رنگين به تن كرده بود، ابتدا تعجب كرد، اما پس از توضيحات همسرش، در جريان تشريع عمره تمتّع قرار گرفت و متقاعد شد.(2)

آنگاه به محضر پيامبر(صلي الله عليه وآله) نايل شد و پيامبر از وي پرسيد: اي علي، با چه نيّتي لباس
احرام به تن كردي؟ علي(عليه السلام) در پاسخ گفت: به هنگام پوشيدن جامه احرام گفتم: خدايا! من با همان نيتي محرم مي شوم كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) محرم شده است. پيامبر(صلي الله عليه وآله) به او فرمود: پس تو نيز بر حالت احرام باقي بمان; زيرا تو در قرباني من شريكي (و من از مدينه به نيت تو قرباني آورده ام).(3)

بنا به حديث امام صادق(عليه السلام) پيامبر(صلي الله عليه وآله)و اصحاب او در بطحا ساكن شدند تا آن كه روز ترويه فرا رسيد. صبحگاهانِ روز ترويه، بار ديگر پيامبر(صلي الله عليه وآله) به مردم اعلام كرد غسل كرده، براي انجام حج، جامه احرام بر تن كنند و عازم منا شوند و پس از درنگ يك روزه، فرداي آن روز عازم عرفات گردند و...(4)

تشريع حج تمتّع در روايات اهل سنت

آنچه گذشت، چگونگي حج تمتّع با تكيه بر روايات شيعه بود; اما تشريع اين حكم در روايات اهل سنت نيز انعكاس وسيعي دارد; به عبارت ديگر، چگونگي حج پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) ـ كه متضمّن تشريع عمره تمتّع نيز مي باشد ـ بهوسيله گروه زيادي از اصحاب پيامبر(صلي الله عليه وآله) گزارش شده كه جوامع حديثي به درج روايات آن مبادرت كرده اند، جز آن كه دراين جوامع روايات ديگري نيز جلب نظر مي كند كه حاكي از عدم رضايت برخي از صحابه در تشريع اين حكم شرعي بوده و احياناً احكام ديگري را بيان مي كند، لذا در رواياتِ اهل سنّت اختلافات و بعضاً تعارض هايي در حكم عمره تمتّع قابل مشاهده است كه لازم است در اين قسمت، نمونه هايي از روايات گوناگون آورده شود و سپس داوري مناسب صورت پذيرد.

الف) روايات اهل سنّت در تشريع اصل حج تمتّع

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . همان جا و نيز صحيح بخاري، ج2، صص 651 ـ 649 ; موطأ مالك، ج1، ص337 ; سنن ابي داود، ج2، ص156

2  . سنن ابي داود، ج2، ص158 ; الكافي، ج4، ص246

3  . الكافي، ج4، ص246 ; طبق پاره اي از روايات، پيامبر(صلي الله عليه وآله) از مدينه صد شتر به همراه آورد كه از اين تعداد 34 عدد را به نيت علي(عليه السلام) و 66 شتر را به نيت خود آورده بود. بنگريد به: من لا يحضره الفقيه، ج2، ص153 ; وسايل الشيعه، ج8 ، ص164، سنن النبي، ج8 ، ص59

4  . الكافي، ج2، ص247 با اندكي تلخيص.


صفحه 23


روايات اهل سنّت در تشريع اصل حجّ تمتّع، با كثرت و تنوّع چشمگيري همراه بوده و طبق پاره اي از تحيقات و پژوهش ها، بيش از 15 تن از صحابه به نقل آن پرداخته اند كه عبارت اند از: جابر بن عبدالله انصاري، ابوسعيد خدري، براء بن عازب، علي(عليه السلام) ، انس بن مالك، ابو موسي اشعري، ابن عباس، ابن عمر، سبرة بن معبد جهني، سراقة بن مالك مدلجي، ابوذر، معقل بن يسار، فاطمه زهرا(عليها السلام) ، حفصه، عايشه و اسما دختر ابوبكر(1) .

پاره اي از اين روايات به قرار زير است:

1. معروف ترين حديث در اين باره ـ كه گزارش كاملي از حج پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) را در بردارد، حديث جابر بن عبدالله انصاري، در ملاقات با امام باقر(عليه السلام) است كه مسلم در صحيح خود به درج آن پرداخته است. طبق اين حديث، امام صادق(عليه السلام) از قول پدر خود نقل مي كند كه ما بر جابر بن عبدالله انصاري ـ در حالي كه وي نابينا بود ـ وارد شديم، وي از حال حاضران پرسيد، تا اين كه به من رسيد; به او گفتم: من محمّد بن علي بن حسين هستم. پس از خوشامدگويي، به من گفت: اي برادر زاده! از هرچه مي خواهي بپرس... پس گفتم: مرا از چگونگي حج گزاري پيامبر(صلي الله عليه وآله) آگاه ساز. گفت: پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) نُه سال در مدينه اقامت كرد و حج به جا نياورد تا آن كه در سال دهم، مسلمانان را جهت انجام حج فراخواند. پس از آخرين دورِ سعي صفا و مروه، به مسلمانان گفت: اگر آن چه را كه اكنون انجام داده ام، به جا نياورده بودم (و قرباني با خود همراه نكرده بودم) مناسك خود را عمره قرار مي دادم، لذا آن كس كه قرباني با خود نياورده، مناسك خود را عمره قرار دهد و از احرام خارج شود.

در اين هنگام سراقة بن مالك بن جعشم از جاي برخاست و عرض كرد: اي پيامبر خدا; اين حكم ويژه امسال است يا تا ابد برجاست؟ پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) يكي از انگشتان خود را در ديگري داخل كرده، فرمود: عمره داخل در حج شد و دو مرتبه اين سخن را تكرار كرد...(2)

2 . ابوسعيد خدري نقل مي كند كه: ما با پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) به قصد حج ـ از مدينه ـ خارج شده و تلبيه سرداديم، اما چون به مكه رسديم، به ما دستور داد به جز كساني كه قرباني به همراه آورده اند، بقيه كارهاي خود را عمره قرار دهند، تا آن كه روز ترويه فرا رسيد كه بار ديگر به قصد حج احرام بسته و عازم منا شديم.(3)

3 . سراقة بن مالك مدلجي گويد: به پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) گفتم: اي فرستاده خدا، حكم حج را براي ما چنان بيان كن كه گويي امروز به دنيا آمده ايم ـ و چيزي نمي دانيم  ـ پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . حجة الوداع، اثر ابن هرم اندولسي، 344

2  . تفصيل حديث را بنگريد در: صحيح مسلم، ج2، صص892 ـ 886 باب حجة النبي(صلي الله عليه وآله) و گزيده هاي حديث را نكـ : منابع پيشين بحث: گزارشي از حج پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) در حجة الوداع.

3  . صحيح مسلم، ج2، ص914


صفحه 24


«خداوند عمره را داخل در حج كرد. چون به مكه رسيديد، هركدام از شما كه طواف خانه خدا و سعي صفا و مروه را انجام داد از احرام خارج شود، مگر كساني كه قرباني به همراه آورده باشند.»(1)

4 . عبدالله بن عمر گويد: «پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) در حَجّة الوداع حج را به عمره تبديل كرد. آن حضرت از ذوالحليفه قرباني به همراه آورد. پيامبر(صلي الله عليه وآله) و همراهان او به قصد حج لبيك گفتند. برخي قرباني به همراه داشتند و برخي نه. چون همگان به مكه رسيدند، پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: كساني كه قرباني آورده اند، جايز نيست از احرام خارج شوند مگر آن كه حج را به پايان برند. اما كساني كه قرباني به همراه ندارند، خانه را طواف كرده، به سعي صفا و مروه و سپس تقصير اقدام كنند و پس از آن از احرام خارج گردند تا آن كه مجدداً (در روز ترويه) براي حج لبيك گفته و قرباني خود را به قربانگاه ببرند.»(2)

5 ـ عايشه نقل مي كند: پنج روز مانده به اتمام ماه ذي قعده، با پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) به قصد حج از مدينه خارج شديم، اما چون به حوالي مكه رسيديم، آن حضرت فرمود: كساني كه قرباني با خود نياورده اند، پس از انجام مراسم طواف خانه خدا، از احرام خارج شوند.(3)

ب ـ روايات مقابل با تشريع حج تمتّع

در مقابلِ رواياتي كه درخصوص تشريع حج تمتع از نظر گذشت، روايات ديگري نيز در منابع حديثي اهل سنت جلب نظر مي كند كه تأكيد بر انجام حج اِفراد يا حجّ قِران داشته و نظر به جدايي مراسم عمره و حج به صورت توأمان و در يك سفر دارد. برخي از اين روايات حكايت از سيره پيامبر(صلي الله عليه وآله) در اين خصوص مي كند و برخي ديگر عمل پاره اي از صحابه، بهويژه خلفاي اوّليه را پس از رحلت پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)گزارش مي نمايد. ضمناً، در بيشتر اين روايات، مخالفت گروه ديگري از صحابه بهويژه علي(عليه السلام) در نقد عمل خلفا و اصرار بر انجام عمره تمتّع در ماه هاي حج قابل ملاحظه است. نمونه اي از روايات وارده در اين زمينه، به قرار زير است:

1 . محمد بن منكدر از جابر نقل مي كند كه: «پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) و ابوبكر و عمر به انجام حج افراد بسنده كردند.»(4)

2 . ابن عمر نقل مي كند: «ما با پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) تنها براي حج اِفراد محرم شده و تلبيه گفتيم»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . سنن ابي داود، ج2، ص159

2  . همان مأخذ، ص160

3  . سنن نسائي، ج5 ، ص122

4  . سنن ابن ماجه، ج2، ص989 و نيز بنگريد به روايات ديگر همين باب تحت عنوان: «الإفراد بالحج».


صفحه 25


و در روايت ديگر ابن عون تصريح مي كند كه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) به حج اِفراد اقدام كرد.(1)

3 . ابراهيم تيمي از پدرش نقل مي كند كه او در ربذه با ابوذر ملاقات كرد و ابوذر به او گفت: عمره تمتّع صرفاً براي ما (اصحاب پيامبر(صلي الله عليه وآله) وضع شد و اختصاصي به ديگران ندارد.(2) و مطابق نقل هاي ديگر از ابوذر، انجام دو متعه حج و نساء، رخصتي بود كه تنها در اختيار اصحاب پيامبر(صلي الله عليه وآله) قرار گرفت.(3)

4 . ابوموسي اشعري مي گويد: وي پس از رحلت پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) تا ايام خلافت عمر به عمره تمتّع فتوي مي داد. در يكي از سال ها، شخصي به او گفت: خليفه فتواي جديدي صادر كرده و عمره تمتّع را ممنوع ساخته است. او نظر عمر را جويا گرديد و عمر گفت: اگر بخواهيم مطابق قرآن عمل كنيم كه مي فرمايد: } وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلّهِ...{ (4) و اگر بخواهيم مطابق سنّت عمل كنيم كه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) تا وقتي ذبح نكرد، از احرام خارج نشد.(5) و بنابر حديثي ديگر، به ابوموسي گفت: من مي دانم كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) و ياران او به عمره تمتّع رخصت داده اند، اما كراهت دارم از اين كه مردم در اراك (سرزمين عمره در عرفات) به تمتّعات جنسي مشغول شوند و در حالي كه آب غسل از آنان سرازير است عازم حج شوند.(6)

5 . سعيد بن مسيب گويد: علي و عثمان، هر دو، در عسفان بودند. عثمان مردم را از عمره تمتع نهي مي كرد. علي(عليه السلام) ـ در مقام اعتراض ـ به او گفت: آيا از چيزي نهي مي كني كه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله)به آن فرمان داده است؟ عثمان گفت: ما را به حال خود واگذار. حضرت فرمود: نمي توانم و چون علي(عليه السلام) عثمان را در عقيده خود مصرّ ديد، خود به انجام حج و عمره فتوي داد.(7)

آيا رخصت عمره تمتّع اختصاصي بود؟

برخي از رواياتِ مخالف با تشريع عمره تمتع، بر اين پايه است كه رخصت ياد شده ويژه اصحاب پيامبر(صلي الله عليه وآله) و محدود به دوران رسالت بوده است، لذا نمي توان به عنوان يك حكم دائمي آن را مورد عمل قرار داد! در اين زمينه بهويژه از قول ابوذر ادعاهايي وارد شده; مثلا:

1 . ابراهيم تيمي از پدرش و او از ابوذر روايت مي كند كه گفت: متعه در حج ويژه اصحاب پيامبر(صلي الله عليه وآله) تشريع گرديد.(8)

2 . همان راوي از ابوذر روايات مي كند كه گفت: استفاده از دو متعه براي كسي جز ما ـ  به طور ويژه ـ جايز نيست; متعه زنان و متعه حج.(9)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . صحيح مسلم، ج2، ص905 ; موطأ مالك، ج1، ص335 (4) همان جا به رقم هاي 164 ـ 160

2  . صحيح مسلم، ج2، ص827 و نيز سنن ابن ماجه، ج2، ص994

3  . صحيح مسلم، ج2، ص897

4  . بقره : 196

5  . صحيح مسلم، ج2، ص895 ; صحيح بخاري، ج2، ص650

6  . همان جا، ج2، ص896 ; سنن ابن ماجه، ج2، ص992

7  . همان جا، ج2، ص897 و نيز نكـ : موطأ مالك، ج1، ص336

8  . صحيح مسلم، ج2، ص897

9  . همان جا.


صفحه 26


3 . عبدالرحمان بن ابي شعثاء گويد: نزد ابراهيم نخعي و ابراهيم تيمي آمده و به آن دو گفتم: من تصميم دارم كه امسال ميان عمره و حج، جمع كنم. ابراهيم نخعي گفت: اما پدر تو ميان اين دو، جمع نمي كرد. ابراهيم تيمي از پدر خود نقل كرد كه وي در اين خصوص در ربذه نظر ابوذر را جويا شد و او گفت: رخصت عمره تمتّع تنها براي ما صادر شد و ارتباطي با شما ندارد.(1)

نقد و بررسي روايات مخالف با جواز عمره تمتّع

در مقام جمع بنديِ روايات گذشته و نقد روايات مخالف با جواز عمره تمتع بايد گفت: رواياتي كه حكايت از اجتناب پيامبر(صلي الله عليه وآله) و برخي از صحابه از انجام عمره تمتع در حَجة الوداع دارد، رواياتي قابل قبول بوده كه دليل آن صرفاً قرباني به همراه داشتن پيامبر(صلي الله عليه وآله) و دسته اي از اصحاب ايشان دارد و چنان كه پيشتر گذشت، در همان سال دهم هجري، بيشتر همراهان پيامبر(صلي الله عليه وآله) ; از جمله همسران آن حضرت و نيز فاطمه زهرا(عليها السلام) موظف به انجام عمره تمتّع شدند و تنها در روز ترويه به قصد حج لبيك گفتند. رواياتي كه رخصت عمره تمتّع را ويژه اصحاب پيامبر(صلي الله عليه وآله) اعلام مي كند، رواياتي غير قابل قبول بوده و قطعاً بر پايه جعل يا توهّم وارد شده است. دليل آن اوّلاً: رواياتي است كه تشريع عمره تمتّع و نيز توأمان بودن عمره و حج در ماه هاي حج را به عنوان حكم ابدي اعلام مي كند ـ از جمله سؤال سراقة بن مالك جعشم از پيامبر خد(صلي الله عليه وآله) كه در پاسخ او به ابدي بودن حكم تشريع عمره اشاره گرديد.(2) ـ و ثانياً روايات متعددي در منابع اهل سنت وارد شده كه از نهي و تحريم عمره تمتّع در ماه هاي حج به عنوان بدعتي از سوي عمر حكايت دارد و ظاهراً تا وقتي عمر زنده بود، مردم را از انجام عمره تمتّع نهي كرد و نهي او مورد تبعيت قرار داشت. اما چون از دنيا رفت، مجدداً ميان اصحاب پيامبر(صلي الله عليه وآله) در خصوص جواز يا عدم جواز آن اختلاف نظر بهوجود آمد و اكثر اصحاب پيامبر(صلي الله عليه وآله) به اين دليل كه در نسخ عمره تمتّع آيه و سنتي وجود ندارد و تنها بر پايه رأي و نظر شخصي (عمر) نهي از عمره تمتّع وارد شده، مجدّداً متمايل به انجام آن شدند.

روايات زير شاهد موارد ياد شده است:

1 . مُطرِّف بن عبدالله از عمران بن حُصَين روايات متعددي نقل كرده كه در همه جا، نهي از انجام عمره تمتّع، به اجتهاد شخصي، پس از رحلت پيامبر(صلي الله عليه وآله) ، نسبت داده شده است; از جمله

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . همان جا.

2  . سنن ابن ماجه، ج2، ص991


صفحه 27


آن كه گفت: «بدان كه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) بين حج و عمره را جمع كرد و پس از آن، نه آيه اي در مقام نسخ اين حكم نازل شد و نه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) از انجام آن نهي كرد، تا آن كه شخصي به رأي و اجتهاد خود در آن چه خواست، فتوايي صادر كرد.(1)

2 . محمد بن عبدالله بن حارث گويد: سعد بن ابي وقاص و ضحاك بن قيس درباره جواز عمره تمتع در ماه هاي حج با هم سخن مي گفتند، ضحّاك معتقد بود اين كار را جز كساني كه جاهل به امر خدا باشند، كس ديگر انجام نمي دهد، اما سعد به او گفت: اي برادرزاده، تو رأي بد و فاسدي داري. ضحاك گفت: عمر بن خطاب از عمره تمتع نهي كرده است. اما سعدبن ابيوقاص گفت: ولي پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) آن را انجام داده (بدان فرمان داده است) و ما نيز همراه با پيامبر(صلي الله عليه وآله) آن را انجام داديم.(2)

3 . يكي از اهالي شام، از عبدالله بن عمر درخصوص عمره تمتع سؤال كرد. وي گفت: كاري حلال و جايز است. سؤال كننده گفت: اما پدر تو از آن نهي كرده است. عبدالله بن عمر گفت: نظر تو در اين باره چيست كه اگر پدر من از عمره تمتّع نهي كرده و در همان حال پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) بدان فرمان داده باشد، فرمان پدرم قابل تبعيت است يا حكم پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) ؟ مرد شامي گفت: البته امر و فرمان پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) . عبدالله بن عمر گفت: پس بدان كه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) چنين كاري (فرماني) داده است.

علت تشريع عمره تمتّع در ماه هاي حج

از مباحث پيشين، اجمالاً به دست آمد كه عمره تمتّع در سال حَجّة الوداع تشريع گرديد و به فاصله كوتاهي، پس از آن، پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) از دنيا رفت و درنتيجه اين حكم شرعي به عنوان سنت و يادگار آن بزرگوار باقي ماند كه تا به امروز نيز به قوت و اعتبار خود باقي است; زيرا مخالفت عدّه معدودي از صحابه; از جمله عمر و عثمان نتوانست حتي در ميان اهل سنت اصالت حكم ياد شده را با خطر جديد همراه سازد. اما دليل اين تشريع چه بود؟ جهت روشن شدن مطلب بايد گفت: از روايات تاريخي چنين به دست مي آيد كه در دوران جاهليت، مردم در ماه هاي حج تنها به قصد حج خالص مُحرم شده و تا روز عيد قربان ـ كه قرباني و حلق يا تقصير صورت مي گرفت ـ در حالت احرام باقي مي ماندند. نيز براي انجام مناسك عمره در ماه هاي ديگر، به خصوص ماه رجب، عازم زيارت خانه خدا مي شدند و به عنوان يك رسم

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . صحيح مسلم، ج2، ص899 و نيز بنگريد به روايات متعدد در همين كتاب از شماره 173 ـ 165 ; سنن ابن ماجه، ج2، ص991

2  . سنن ترمذي، ج3، ص185


صفحه 28


معتقد بودند كه وقتي زخم پشت مركب سواري حج بهبود يافت و بر آن كرك روييد و ماه صفر فرا رسيد، انجام عمره جايز مي گردد.(1) اما اين گونه انجام مناسك عمره در عمل از دو ناحيه مشكلاتي براي زائران خانه خدا بهوجود مي آورد كه عبارت اند از:

1 . تعدد سفرهاي زيارتي به مكه; به اين معني كه طالبان حج و عمره، براي انجام اين عبادات، سفرهاي متعددي داشته باشند; از جمله در ماه هاي حج، به قصد «حج» و در ماه هاي ديگر به خصوص ماه رجب، به قصد «عمره»، بار سفر به سوي مكه ببندند و طبعاً اين كار چه از جهت صرف هزينه و چه از جهت دوري و ناامني راه ها، براي بسياري از زائران مشقّاتي دربرداشت. توسعه تدريجي سرزمين هاي اسلامي و زياد شدن روزبه روز تعداد مسلمانان، به حجم مشكلات اضافه مي كرد و در نتيجه ممكن بود به تعطيل شدن عمره بينجامد، حال آن كه از برخي روايات به دست مي آيد انجام حج و عمره هر دو مدّ نظر خداي تبارك و تعالي بوده و در نتيجه بر مسلمانان واجب شده است.(2)

2 . باقي ماندن ايام طولاني در حال احرام; مي دانيم كه پس از حضور حج گزار در يكي از ميقات ها و پوشيدن لباس احرام و گفتن لبيك (بهويژه به قصد حجّ خالص) 24 چيز بر او حرام مي گردد. از اين زمان بر حاجي است كه محرّمات احرام را رعايت كند تا روز عيد قربان، كه پس از قرباني و حلق يا تقصير جواز خروج از احرام پيدا كند. يقيناً حفظ وضعيت احرام در ايامي طولاني، مشكلات فراواني براي حج گزار بهوجود مي آورد كه تحمّل آن دشوار و چه بسا در شرايطي موجب فساد حج يا توأم با كفارات سنگين مي گردد. اما با تشريع عمره تمتع و خروج از لباس احرام تا روز ترويه، اين مشكلات به كمترين حد خود مي رسد وحاجي با آسايش بهتر آماده برگزاري مناسك حج مي شود، ضمن آن كه چنان كه گذشت طي يك سفر از ثواب و فضيلت دو عبادت شرعي; يعني «حج» و «عمره» بهره مند مي گردد و اين مهم ترين فلسفه تشريع «عمره تمتع» به شمار مي رود.

امام رضا(عليه السلام) در همين خصوص مي فرمايد: «مردم به انجام عمره تمتّع مأمور شدند تا تخفيف و رخصتي از جانب پروردگارشان باشد و نيز مناسك مردم در زمان احرام آنان سالم مانده و با طولاني شدن زمان احرام، اين مناسك باطل و فاسد نگردد و چون حج و عمره هر دو واجب هستند (با فاصله، هر دو را در يك سفر انجام دهند) مبادا كه مناسك عمره ضايع و تعطيل شود و حج به تنهايي و جدا از عمره برگزار گردد...»(3)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . صحيح مسلم، ج2، ص910 ; همگام با پيامبر در حجة الوداع، ص107

2  . در حديثي امام رضا(عليه السلام) مي فرمايد: «... وَ أَنْ يَكُونَ الْحَجُّ وَ الْعُمْرَةُ وَاجِبَيْنِ جَمِيعاً فَلاَ تُعَطَّلَ الْعُمْرَةُ وَ تَبْطُلَ وَ لاَ يَكُونَ الْحَجُّ مُفْرَداً مِنَ الْعُمْرَةِ» ; نكـ : سنن النبي، ج8 ، ص59 به نقل از علل الشرايع و عيون اخبار الرضا.

3  . وسائل الشيعه، ج8 ، ص165 ; سنن النبي، ج6، ص59


صفحه 29


بررسي تطبيقي «حج برتر» در مذاهب اسلامي

با توجه به اختلافي كه در خصوص حج تمتّع، در جوامع حديثيِ اهل سنت وجود دارد، در باره برترين قسم حج، اختلافات زيادي در مذاهب اربعه بهوجود آمده است. برخي از اين اختلافات، در خصوص «حج برتر» از اقسام سه گانه حج، به شرح زير است:

الف) مذهب شافعي: در اين مذهب، ترتيب افضليت حج هاي سه گانه عبارت اند از: حج اِفراد، حج تمتّع و حج قِران.(1)

ب) مذهب مالكي: در اين مذهب ترتيب افضليت حج ها عبارت اند از: حج اِفراد، حج قِران و حج تمتّع.(2)

ج) مذهب حنبلي: در اين مذهب، نظريات مختلفي وجود دارد، مطابق يك نظر منقول از شخص احمد بن حنبل، ترتيب افضليت حج هاي سه گانه عبارت اند از: حج تمتع، حج اِفراد و حج قِران.(3)

د) مذهب حنفي: در اين مذهب نيز ترتيب افضليت حج هاي سه گانه، به اين صورت است كه: «حج قِران برتر از حج تمتّع و حج تمتع برتر از حج اِفراد است».(4)

اين اختلافات درباره برترين نوع حج سبب گرديد كه برخي از مردم درباره نوع حج پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) و نيت آن بزرگوار در لحظه احرام، به ترديد بيفتند(5) و پرسش هايي در اين باره از امامان(عليهم السلام)بنمايند.

فضيل بن عياض گويد: من از اختلافات مردم درباره نوع حج پرسيدم و اين كه درباره حج پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) برخي معتقدند: آن بزرگوار به نيت حج اِفراد لبيك گفت و برخي مي گويند: آن به نيت عمره محرم گشت، برخي ديگر قائلند كه آن حضرت به صورت قارن به راه افتاد و برخي ديگر بر اين باورند بدون نيت خاص از ميقات خارج گرديد. اما منتظر فرمان خداي ـ عزّوجل ـ به سر مي برد.

امام صادق(عليه السلام) در پاسخ فرمود: البته خداي عزّ وجلّ آگاه بود كه حج پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) در سال دهم، آخرين حجي است كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) انجام مي دهد و بعد از آن، حجي براي آن حضرت نيست، لذا در آن سؤال حج و عمره را براي رسول خود جمع ساخت تا توأمان بودن حج و عمره، به عنوان سنتي براي امت او باقي بماند. به همين سبب چون پيامبر كعبه را طواف كرد و به

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . الفقه علي المذاهب الأربعة، ص688 ; حجة الوداع، الكاندهلوي، ص36 ; سنن ترمذي، ج3، ص183

2  . الفقه علي المذاهب الأربعه، ص690 ; حَجّة الوداع، ص37

3  . الفقه علي المذاهب الأربعه، ص692 ; حجة الوداع، ص37

4  . الفقه علي المذاهب الأربعه، ص693

5  . حجة الوداع وجزء عمرات النبي، ص36 ; و نيز بنگريد به كتاب حجة الوداع، ابن حزم، صص496 ـ 394 با عنوان: الإختلاف في كيفية اهلال رسول الله(صلي الله عليه وآله) بحج مفرد أم بعمرة مفردة.


صفحه 30


سعي صفا و مروه پرداخت، جبرئيل به او فرمان داد كه به مردم بگويد كارهاي خود را عمره قرار دهند، به جز كساني كه قرباني به همراه آورده اند كه آنان در قيد قرباني خواهند بود و طبق گفتار خداوند كه مي فرمايد: } ...حَتّي يَبْلُغَ الْهَدْيُ مَحِلَّهُ...{(1) خروج از احرام براي آن ها روا نيست. به اين ترتيب بود كه عمره و حج براي پيامبر(صلي الله عليه وآله) جمع گرديد. البته پيامبر(صلي الله عليه وآله) مطابق با همان نيت و سنتي از ميقات به سوي مكه روان گشت كه در ميان اعراب اوليه جاري بود و مردم در آن دوران چيزي جز انجام حج (در ماه هاي حج) نمي شناختند. پيامبر(صلي الله عليه وآله) در اين خصوص به انتظار اوامر الهي بود، اما در عين حال مي فرمود: مردم بر همان سنن پيشين خود هستند، مگر آن چه را كه اسلام تغيير دهد و از آن جا كه براي مردم انجام عمره در ماه هاي حج متداول نبود، آن گاه كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) فرمود: مناسك خود را عمره قرار دهيد، اين فرمان براي اصحاب آن حضرت سنگين و گران جلوه كرد; زيرا آنان سابقه اي از انجام مناسك عمره در ماه هاي حج نداشتند.»(2)

اما به عنوان پايان بخش مقاله حاضر، گفتني است كه در مذهب شيعه افضليت حج تمتع به طور قاطع مورد نظر امامان(عليهم السلام) بوده كه جهت دهنده فقه اماميه نيز شده است. امامان مذهب; به خصوص صادقين(عليهما السلام) اين موضوع را دست آورد قرآن كريم و سنت نبوي دانسته و هماره بر آن، به عنوان «برترين نوع حج» تأكيد مي كرده اند، لذا هم شيعيان را ـ در جو حاكميت اهل سنت  ـ بدان فرمان داده اند و هم خود بدون هيچ تقيه و پروايي به انجام آن مبادرت مي كردند.

احاديث زير ـ  به عنوان شمار محدودي از رواياتي كه در اين خصوص وارد شده ـ موضع قاطع امامان(عليهم السلام) را درباره برترين نوع حج نشان مي دهد:

1 . ابو ايوب ابراهيم بن عيسي گويد: از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم كدام يك از اقسام حج بر انواع ديگر آن برتري دارد؟ فرمود: حج تمتّع داراي فضيلت بيشتري است. چگونه امكان دارد حجي با ارجح و برتر از حج تمتّع باشد، با آن كه پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) آرزو مي كرد و مي گفت: اگر آن چه تاكنون انجام داده ام، انجام نداده بودم، امروز حج خود را به همان صورتي انجام مي دادم كه ديگران انجام مي دهند.(3)

2 . حفص بن البختري و حسن بن عبدالملك، از زراره، و او از امام صادق(عليه السلام)روايت مي كنند كه فرمود: به خدا سوگند حج تمتع بهتر و برتر است. كتاب و سنت گواه است كه حج تمتع والاتر است.(4)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . بقره : 196

2  . بحارالأنوار، ج90، ص96 به نقل از علل الشرايع ; حج الأنبياء والأئمّة(عليهم السلام)، ص128

3  . تهذيب الأحكام، ج5 ، ص35 ; من لا يحضره الفقيه، ج2، ص204 ; الكافي، ج4، ص291

4  . من لا يحضره الفقيه، ج2، ص204 ; تهذيب الأحكام، ج5 ، ص35 ; الكافي، ج4، ص292


صفحه 31


3 . صفوان جمال گويد: به ابوعبدالله صادق(عليه السلام) گفتم: برخي از مردم مي گويند: با خود قرباني ببرم تا حج من مانند حج پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) باشد. برخي مي گويند حج تمتّع به جا بياور، شما چه مي فرماييد؟ ابوعبدالله فرمود: اگر من هزار سال بيايم و هر سال عازم حج باشم، جز با حج تمتّع به خانه خدا نزديك نمي شوم.(1)

4 . عطيّه گويد: به ابوجعفر باقر(عليه السلام)گفتم: فدايت شوم، براي يك سال هم كه باشد، حج خالص به جا بياورم؟ ابوجعفر گفت: اگر من هزار سال در جهان بيايم و به حج بيايم حج تمتع به جا مي آورم. تو نيز حج خود را از تمتّع خالص مكن.(2)

5 . محمدبن فضل هاشمي گويد: من با برادرانم به حضور ابوعبدالله صادق(عليه السلام)رسيديم و گفتيم: ما عازم حج شده ايم و بعضاً براي نوبت اول به حج مي رويم. بفرماييد با چه نيتي عازم شويم؟ امام صادق(عليه السلام) فرمود: «بر شما باد به حج تمتّع، سپس فرمود: ما خاندان رسول، درباره حج و عمره تمتّع از هيچ قدرتي واهمه نداريم. همچنين درباره تحريم مسكرات و مسح كشيدن بر پشت پاها.»(3)

6 . معاوية بن عمار گويد: امام صادق(عليه السلام) فرمود: ما غير از حجّ تمتّع، حجّ ديگري را براي خداوند نمي شناسيم (انجام نمي دهيم) و چون در قيامت خداي خود را ملاقات كنيم، خواهيم گفت: پروردگارا! ما به كتاب تو و سنت پيامبرت عمل كرديم و اين مردم گويند: خداوندا! ما به رأي و نظر خود عمل كرديم. آن گاه خداوند ما و آن ها را در هرجا كه مشيت او اقتضا نمايد، قرار دهد.(4)

 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . الكافي، ج4، ص292 ; تهذيب الأحكام، ج5 ، ص34

2  . تهذيب الأحكام، ج5 ، ص34

3  . من لا يحضره الفقيه، ج2، ص205 ; الكافي، ج4، ص293

4  . الكافي، ج4، ص291


صفحه 32


 

 

پي نوشت ها


صفحه 33



صفحه 34



صفحه 35


  

نمودهايي از توصيه هاي اخلاقي پيامبر اعظم(ص) در حج

 

نمودهايي از

«توصيه ها و كاركردهاي اخلاقي»

پيامبر اعظم(صلي الله عليه وآله)در حج

سيد حسين شفيعي 

مقدّمه:

اگرچه از ديرباز، با تلاش جمعي از محققان صاحب نام و گروهي از نويسندگان پرآوازه; كتاب ها، رساله ها، و مقالات فراواني در زمينه «حجّ» نگاشته شده،(1) ليكن بيشتر آن ها ناظر به ابعاد فقهي، عبادي و فردي اين فريضه عظيم الهي است.(2) كمتر پژوهشگر و نويسنده اي را مي توان يافت كه در پژوهش و نوشته هايش به ابعاد سياسي، اقتصادي، اخلاقي و اجتماعي اين عمل ارزشمند معنوي توجّه كرده باشد. بروز اين كوتاهي و بي توجّهي (و شايد هم غفلت) از سوي برخي از نويسندگان، موجب شد تا توجه بيشتر شركت كنندگان در كنگره عظيم «حجّ»، محدود و معطوف به بُعد فردي و فقهي آن گردد و از پرداختن به ديگر ابعاد آن، غافل، بلكه بيگانه باشند.

نكته قابل توجه اين است كه از بررسي پاره اي از متون و منابع نگارش يافته در باب «حجّ»، چنين برمي آيد كه بُعد اخلاقي اين فريضه والاي آسماني، بيش از ديگر ابعادش مورد غفلت و بي توجّهي محققان و نويسندگان قرار گرفته است; در حالي كه به يقين، توجّه به جنبه هاي اخلاقي اين سفر الهي و معنوي، موجب پُربار شدن معنويات برآمده از آن خواهد شد.

بررسي سنّت گفتاري و رفتاري پيامبر اعظم(صلي الله عليه وآله)در زمينه «حجّ»، حكايت از آن دارد كه آن بزرگوار، ضمن اهميت دادن به بُعد فقهي «حجّ» و كوشش فراوان در جهت آموزش مناسك آن به مسلمانان،(3)از توجه دادن آنان به ديگر ابعاد حج، بهويژه بُعد اخلاقي آن، دريغ نورزيد.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . تنها در «كتابنامه حج»، تأليف شيخ محمد حسن بكائي (چاپ اول، زمستان 1374ش) از 1355 كتاب مربوطه ياد شده است.

2  . مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني، در كتاب «الذريعة إلي تصانيف الشّيعة» ج6، صص 254 ـ 249 از چهل و سه كتاب نگارش يافته در باب احكام، آداب و اعمال حج ياد مي كند و در ج22 همين كتاب، صص276 ـ 253 نيز يكصد و شصت و هفت جلد مناسك حج از علما و فقهاء را نام برده است. البته در ساير مجلّدات هم، كتاب هاي ديگري را ثبت كرده است. (مراجعه شود به: ج22، ص274)

3  . محمدي ري شهري، محمد، «الحجّ والعمرة في الكتاب والسنّة»، صص223 ـ 221 ; شماره 679 و 681 ـ 683، چاپ چهارم، 1384ش، دارالحديث للطّباعة والنشر، قم.


صفحه 36


آن حضرت، از سويي در طول اين سفر ـ همچون ديگر لحظات زندگيش ـ خود عامل به فضايل اخلاقي بوده و از ديگر سوي، با لحاظ فرصت هاي مناسب، بارها از سالكان اين سفر معنوي خواست تا به اصول و فضايل اخلاقي پايبند باشند و از هر چيزي كه از رذايل اخلاقي محسوب مي گردد، پرهيز نمايند; تنها در خطبه اي كه در جريان «حَجّة الوداع» در صحراي عرفات ايراد نمود، رعايت امور اخلاقي ذيل را به مسلمانان توصيه كرد:(1)

* اخلاص در عمل و پرهيز از ريا.

* حفظ و اداي امانت.

* پرهيز از سنت هاي جاهلي (مانند تعصّب هاي نابه جا، اعمال بغض و كينه توزي و...).

* ناديده گرفتن برتري هاي كاذب نژادي و قبيله اي.

* برخورد شايسته با زيردستان و رعايت حقوق آنان (بهويژه بانوان).

* حفظ وحدت، اخوّت و همدلي مؤمنان با يكديگر.

* دوري جستن از خيانت به ديگران و غيبت و...(2)

اكنون ما، در اين نوشتار كوتاه، تنها پاره اي از توصيه ها و كاركردهاي اخلاقي پيامبر اعظم(صلي الله عليه وآله) در سفر معنوي حج را به بحث و بررسي گذاشته ايم، به اميد آن كه توانسته باشيم ره توشه اي را براي راهيان كوي دوست فراهم آوريم; إن شاءالله

1 ـ اخلاص (= پرهيز از ريا)

از برترين مصاديق فضايل اخلاقي، خصلت والاي «اخلاص» است. در اهميت اخلاص همين بس كه معيار و ملاك عبادي بودن افعال بندگان قلمداد گرديده است.

علي(عليه السلام) فرمود: «الإخلاص ملاك العبادة»;(3) «اخلاص، معيار و ملاك عبادت است».

به سخن ديگر; قبولي هر عمل قربي بندگان الهي، مشروط به برخورداري آن، از خصلت زيباي «اخلاص» است.

پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) مي فرمايد: «إذا عملت عملاً فاعمل لله خالصاً لأنّه لا يقبل من عباده الأعمال إلاّ ما كان خالصاً»;(4) «هرگاه كاري كردي، آن را تنها براي خدا انجام ده; زيرا او، تنها اعمال خالص بندگانش را مي پذيرد.»

بي ترديد، فريضه ارزشمندِ حج، از اين قاعده مستثني نيست; بلكه مي توان گفت: وابستگي آن

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . متن اين خطبه، در كتاب «حج الأنبياء والأئمه»، حيدر خزرجي، صص145 ـ 138 (چاپ اول، محرم 1416ق. نشر مشعر، از منابع حديثي گوناگون شيعه و اهل سنت نقل گرديده است.

2  . آية الله جوادي آملي، در كتاب «جرعه اي از بيكران زمزم» (ترجمه و تحقيق علي حجّتي كرماني)، چاپ اول، 1371، صص177 ـ 171 به شرح ده نكته مهم برگرفته از اين خطبه پرداخته است.

3  . مديرشانه چي، كاظم، الحِكم من كلام أميرالمؤمنين(عليه السلام) ، ج1، ص71، ش608، چاپ اول، 1417ق. بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد.

4  . مجلسي، محمدباقر، بحارالأنوار، ج74، ص103، چاپ دوم، 1403ق. مؤسسة الوفاء، بيروت، لبنان.


صفحه 37


به اخلاص، امري اجتناب ناپذير است; زيرا هدف غايي در اين سفر، راه يافتن به محضر پروردگار و مشاهده جمال محبوب است.

امام سجّاد(عليه السلام)، به وقت ملاقات با «شبلي»(1) از وي پرسيد: «فَحِينَ وَصَلْتَ مَكَّةَ نَوَيْتَ بِقَلْبِكَ أَنَّكَ قَصَدْتَ اللَّهَ؟ قَالَ: لاَ، قَالَ(عليه السلام) : فَمَا دَخَلْتَ الْحَرَمَ وَ لاَ رَأَيْتَ الْكَعْبَةَ وَ لاَ صَلَّيْتَ.

ثُمَّ قَالَ: طُفْتَ بِالْبَيْتِ وَ مَسِسْتَ الاَْرْكَانَ وَ سَعَيْتَ؟ قَالَ: نَعَمْ. قَالَ(عليه السلام) : فَحِينَ سَعَيْتَ، نَوَيْتَ أَنَّكَ هَرَبْتَ إِلَي اللَّهِ»;(2)

«آن گاه كه به مكه رسيدي با قلب خود نيّت خدا را داشتي؟... آيا وقتي به سعي پرداختي، بر آن بودي كه به سوي خدا بگريزي؟»

امام خميني(قدس سره) نيز ـ با الهام از اين گونه گفتار ائمّه(عليهم السلام) ـ فرمود:

 

«لبيك هاي مكرر از كساني حقيقت دارد كه نداي حق را به گوش جان شنيده و به دعوت الله تعالي به اسم جامع(3) جواب مي دهند. مسأله، مسأله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب. گويي گوينده از خود در اين محضر بي خود شده و جواب دعوت را تكرار مي كند. و دنباله آن سلب شريك به معناي مطلق(4) آن مي نمايد، كه اهل الله مي دانند، نه شريك در الوهيت فقط ...»(5)

 

در گفتار ديگري فرمود:

 

«مهم آن است كه حاج بداند كه كجا مي رود و دعوت كي را اجابت مي كند و ميهمان كيست، و آداب اين ميهماني چيست; و بداند هر خودخواهي و خودبيني با خداخواهي مخالف است و با هجرت الي الله مباين و موجب نقص معنويت حج است.»(6)

به يقين، دست يابي و حضور در چنين جايگاهي، بدون اخلاص ممكن نخواهد بود. مرحوم آيت الله ميرزا مهدي الهي قمشه اي(7) در اين راستا اين گونه سروده است:

 

اي دل اگر عزم ديار يار داري *** قصد حجاز و كعبه و ديدار داري

شوق شهود حضرت دلدار داري *** اوّل ز دل نفس سوي الله پاك گردان(8)

 

استاد فرزانه، آية الله جوادي آملي نيز فرمود:

 

«تجلّي اين خلوص در برخي از عبادات نمايان تر و طرد شرك در برخي ديگر قوي تر و آشكارتر

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . جهت توضيح بيشتر مراجعه شود به: جوادي آملي، عبدالله، صهباي حج، ص344، چاپ سوم، خرداد 1381، نشر اسراء، قم ; محمدي ري شهري، محمد، الحج والعمرة في الكتاب والسنة، ص240، چاپ چهارم، 1384، دارالحديث للطباعة والنشر، قم.

2  . محمدي ري شهري، محمد، الحج والعمرة في الكتاب والسنة، ص237، چاپ چهارم، 1384، دارالحديث للطباعة والنشر، قم.

3 . اسم جامع الهي، «الله» است كه در تلبيه (لبيك گفتن حاجيان) مكرر بر زبان جاري مي شود.

4 . همان گونه كه توحيد بر سه قسم است: توحيد ذاتي، توحيد صفاتي و توحيد افعالي. در قبال هر يك از آن ها شرك قرار دارد يعني: شرك ذاتي، شرك صفاتي و شرك افعالي و منظور از شرك به معناي مطلق آن، هر سه قسم شرك است.

5  . موسوي خميني، سيد روح الله، صحيفه نور، ج19، ص42

6  . همان، ص199

7  . علامه حسن زاده آملي، در توصيف مرحوم الهي قمشه اي چنين گفته است: مرحوم استاد الهي قمشه اي يكي از نوادر روزگار بود به ارتحال خود دل اهل الله را سوگوار كرد... الهي سحري بود، الهي شب با ستارگان گفتگو داشت، الهي را مناجات هاي آتش سوز است، الهي گريه ها داشت، الهي عالم رباني بود الهي اهل ايقان بود، الهي مفسّر قرآن بود، الهي سوز و گداز داشت، الهي راز و نياز داشت، الهي مراقب بود، الهي عارف بود، الهي عارف بود، الهي عاشق بود، الهي مهربان بود و حسن زاده را آرام جان بود، الهي محبّ خالص پيغمبر و آل پيغمبر بود، الهي صاحب تأليفات بود، الهي نغمه حسيني بسرود، الهي تربيت شده آقابزرگ حكيم و عارف يزدي بود، الهي الهي بود (نامه ها بر نامه ها، صص109 و 110، چاپ اول، 1373ش، انتشارات قيام، قم)

8  . رهبر، محمدتقي، اخلاق و آداب در حج و زيارت، ص29، چاپ اول، پاييز 1377، نشر مشعر، تهران.


صفحه 38


است. از جمله اين عبادات، حج مي باشد; زيرا توحيد در آن تجسّم مي يابد و از آغاز تا انجام نمونه اي است براي توحيد و طرد شرك... از مولاي ما امام صادق(عليه السلام) در دعاي سفر حج، روايت شده است، پس از اداي كلمات فرج فرمود: بِسْمِ اللَّهِ خَرَجْتُ وَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ... فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُكَ وَ بِكَ وَ لَكَ.»(1)

 

سپس فرمود:

 

«كسي كه آگاه است و به زبان دعا احاطه دارد، تفاوت ميان فرمايش آن حضرت كه فرمود: «فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُكَ وَ بِكَ وَ لَكَ» را با ديگر ادعيه و اوراد، به خوبي درمي يابد. چون مهم در اين جا ذات خداي تعالي است و لقاي اوست، نه اسمي از اسماي حُسناي حضرتش.

حج، سير به سوي خدا و رفتن براي ديدار او و تعالي است براي نزديكي به آن، كه در علوّ و والايي نزديك و در نزديكي اش بس والا و بالا است و تكامل به جوار كسي است كه از رگ گردن به ما نزديك تر است و بنده جز با توحيد دايم و ناب و طرد شرك جلي و خفي به مولايش تقرّب نمي جويد.»(2)

 

ناگفته نماند: كسب «اخلاص» به وقت انجام اعمال عبادي ـ به خصوص فريضه حج ـ و حفظ آن از آلوده شدن به ريا و خودنمايي، كاري بس سخت و دشوار است. اميرمؤمنان(عليه السلام)مي فرمايد: «تَصْفِيَةُ الْعَمَلِ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ وَ تَخْلِيصُ النِّيَّةِ عَنِ الْفَسَادِ أَشَدُّ عَلَي الْعَامِلِينَ مِنْ طُولِ الْجِهَادِ»;(3) «خالص ساختن عمل سخت تر از خود عمل است و پاك كردن نيت از فساد و ناخالصي براي عمل كنندگان از جهادِ طولاني دشوارتر است.»

البته دشواري كسب اخلاص در سفر حج و ديگر اعمال عبادي موجب نمي شود كه ما در پي تحصيل آن نباشيم، بلكه مي بايست با تلاشي مضاعف در اين راستا حركت كنيم و پس از شناسايي آفت ها به مقابله جدّي با آن ها برخيزيم; زيرا همان گونه كه پيشتر اشاره شد، اعمال غير مخلصانه مورد قبول درگاه خداوند قرار نخواهد گرفت.

امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد: «قَالَ اللَّهُ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ أَنَا خَيْرُ شَرِيك، مَنْ أَشْرَكَ مَعِي غَيْرِي فِي عَمَل عَمِلَهُ لَمْ أَقْبَلْهُ»;(4) «خداوند متعال فرموده است: من بهترين شريك هستم، هركس در عمل خود براي من شريك بياورد، هرگز آن را نمي پذيرم... 

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . حرّ عاملي، محمد بن حسن، وسايل الشيعه، ج8 ، ص279، چاپ دوم، 1386ق. مكتبة الإسلامية، تهران.

2  . جوادي آملي، عبدالله، جرعه اي از بيكران زمزم (ترجمه و تحقيق علي حجتي كرماني)، ص98 و ص99، چاپ اول، 1371ش

3  . مجلسي، محمدباقر، بحارالأنوار، ج74، ص284، چاپ دوم، 1403ق. مؤسسة الوفاء، بيروت، لبنان.

4  . محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحكمة، ج1، ص320، ش1883، ترجمه حميدرضا شيخي، چاپ سوم، 1383، سازمان چاپ و نشر دارالحديث، قم.


صفحه 39


پيامبر اعظم(صلي الله عليه وآله) ، افزون بر توصيه حج گزاران به كسب اخلاص و دوري از ريا و خودنمايي، خود نيز در پي تحصيل اين خصلت نيكو بود و مأموريت يافت كه به مردم اعلام كند: «إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّينَ»;(1) «من مأمور شده ام كه خدا را بپرستم و براي او دين را خالص گردانم.»

 

 

لبيك هاي مكرر از كساني حقيقت دارد كه نداي حق را به گوش جان شنيده و به دعوت الله تعالي به اسم جامع جواب مي دهند. مسأله، مسأله حضور در محضر است و مشاهده جمال محبوب

 

 

 

انس بن مالك مي گويد: «پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله) ، پس از تهيه ابزار و وسايل مورد نياز و تهيه حوله اي كه قيمت آن چهار درهم يا كمتر از آن بوده، آماده حركت براي سفر حج شد; در آن هنگام روبه درگاه خداوند نموده، چنين گفت:

«اللّهُمّ حَجَّةً لاَ رِيَاءَ فِيهَا وَ لاَ سُمْعَةَ»...»;(2) «خدايا! حجّي را انجام مي دهم كه از خودنمايي و كسب عنوان و اعتبار دور است.» متأسفانه، هرچه بر عمر حج و تاريخ اسلام مي گذرد، شاهد دور شدن و فاصله گرفتن جمع زيادي از حج گزاران از اين سيره نبوي مي شويم; اين است كه مي بينيم پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) با علم و آگاهي دقيق از نيت و باطن اين گروه از راهيان به ديار كعبه و حرم، فرمود:

 

«يَأْتِي عَلَي النّاسِ زَمانٌ يُحِجّ أَغْنِيَاءِ أُمَّتِي لِلنُّزْهَةِ، أَوْسَاطُهَا لِلتِّجَارَةِ، فُقَرَاؤُهُمْ لِلرِّيَاءِ وَ السُّمْعَةِ».(3)

«زماني مي رسد كه ثروتمندان امّت من براي تفريح به حج مي روند، و مردم عادي براي تجارت، و قاريان آن ها براي خودنمايي و كسب عنوان و اعتبار، و فقراي امت من براي تكدّي و گدايي به حج مشرف مي شوند».

 

سلمان فارسي از شنيدن اين جملات تعجب مي كرد، ولي هر جمله اي كه سبب تعجّب وي مي شد، پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي فرمود: «سوگند به خدايي كه جان من در دست اوست، اين حوادث در آينده واقع خواهد شد.»(4)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . زمر : 11

2  . ري شهري، محمد، الحجّ والعمرة في الكتاب والسنّة، ص220، چاپ چهارم، 1384ق. دارالحديث للطّباعة والنشر، قم.

3  . همان.

4  . قرائتي، محسن، حج، صص37 و 38، چاپ 1365، دفتر انتشارات اسلامي قم (به نقل از تفسير الميزان، ج5 ، ص434).


صفحه 40


امام صادق(عليه السلام) نيز در اين باره فرمود:

 

«الْحَجُّ حَجَّانِ، حَجٌّ لِلَّهِ وَ حَجٌّ لِلنَّاسِ، فَمَنْ حَجَّ لِلَّهِ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَي اللَّهِ الْجَنَّةَ وَ مَنْ حَجَّ لِلنَّاسِ كَانَ ثَوَابُهُ عَلَي النَّاسِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ».(1)

«حج دو گونه است; براي خدا و براي مردم، هركه براي خدا حج كند، پاداش او بهشت است و هركه براي مردم به حج رود، در قيامت پاداش خود را بايد از مردم بگيرد. (كنايه از اين كه پاداشي نصيب وي نخواهد شد.»

 

در هر حال، اگر با انجام حج، دنبال ثواب و پاداش الهي و طالب غفران و آمرزش پروردگار كريم هستيم، بايد اخلاص را سرلوحه كار خويش قرار دهيم. امام سجّاد(عليه السلام)  در اين باره مي فرمايد:

 

«مَنْ حَجَّ يُرِيدُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ ـ عَزَّ وَ جَلَّ ـ لاَيُرِيدُ بِهِ رِيَاءً وَ لاَ سُمْعَةً غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الْبَتَّةَ».(2)

«كسي كه در حج، هدفي جز خدا نداشته باشد و در فكر ديدن و شنيدن و ستايش مردم نباشد، حتماً خداوند او را مي بخشد.»

 

شايسته است براي دستيابي به خوي شايسته اخلاص، رو به درگاه خدا آوريم و بگوييم:

 

«اللَّهُمَّ طَهِّرْ قَلْبِي مِنَ الشِّرْكِ، وَ عَمَلِي مِنَ الرِّيَاءِ وَ لِسَانِي مِنَ الْكَذِبِ وَ وَ عَيْنِي مِنَ الْخِيَانَةِ».

«خدايا! قلبم را از توجه و تكيه بر غير خودت، و عملم را از ريا، و زبانم را از دروغ و چشمم را از نگاه هاي ناپاك و خيانت بار حفظ فرما!»(3)

2 ـ «توبه» و بازگشت از گناه

از جمله اعمال صالحي كه در آيات و رواياتِ فراوان، توصيه و ترغيب به انجام آن شده، «توبه» و بازگشت از گناه است. پروردگار كريم، در قرآن كريمش وعده داد كه توبه كنندگان را مي پذيرد و از گناهانشان مي گذرد،(4) و آنان را دوست دارد و به آنان مهر ميورزد.(5) پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) نيز از خشنودي خداوند از توبه كنندگان خبر داد و فرمود:

 

«وَ لَيْسَ شَيْءٌ أَحَبَّ إِلَي اللَّهِ مِنْ مُؤْمِن تَائِب أَوْ مُؤْمِنَة تَائِبَة».(6)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . حرّ عاملي، محمد بن الحسن، وسايل الشيعه، ج8 ، ص76، چاپ دوم، 1386ق. مكتبة الاسلامية، تهران.

2  . قرائتي، محسن، حج، ص38، (وافي، ج2، ص47)، چاپ 1365، دفتر انتشارات اسلامي قم.

3  . قمي، شيخ عباس، مفاتيح الجنان، ص404، دعاء پس از دعاء ابوحمزه ثمالي.

4  . شوري : 25 و فاطر : 82

5  . بقره : 222

6  . مجلسي، محمدباقر، بحارالأنوار، ج6، ص21، چاپ دوم، 1403ق. مؤسسة الوفاء، بيروت، لبنان.


صفحه 41


«نزد خداوند چيزي محبوب تر از مرد يا زن مؤمن توبه گر نيست.»

 

امام صادق(عليه السلام) نيز فرموده است: «خداوند به داوود پيامبر ـ كه بر پيامبر ما و خاندانش و بر او درود باد! ـ وحي فرستاد: اي داوود، هرگاه بنده مؤمن من گناهي كند و سپس از آن گناه برگشته، توبه نمايد و به هنگام ياد كردن از آن گناه از من شرم كند. او را بيامرزم و آن گناه را از ياد فرشتگان نگهبان اعمال ببرم و آن را به نيكي بدل كنم و از اين كار مرا باكي نيست كه من مهربان ترين مهربانانم.»(1)

  

زماني مي رسد كه ثروتمندان امّت من براي تفريح به حج مي روند، و مردم عادي براي تجارت، و قاريان آن ها براي خودنمايي و كسب عنوان و اعتبار، و فقراي امت من براي تكدّي و گدايي به حج مشرف مي شوند

 

 

نكته قابل توجه اين كه، حسن روي آوردن به توبه، محدود به زمان و مكان خاصّي نيست; توصيه پيشوايان معصوم(عليهم السلام)به گناهكاران اين است كه در انجام توبه شتاب كنند و از هرگونه تأخير در جهت تحقّق آن بپرهيزند.

علي(عليه السلام) فرمود: «إِنْ قَارَفْتَ سَيِّئَةً فَعَجِّلْ مَحْوَهَا بِالتَّوْبَةِ»;(2) «هرگاه گناهي مرتكب شدي، با توبه در محو آن شتاب كن.»

امام جواد(عليه السلام) نيز مي فرمايد: «تَأْخِيرُ التَّوْبَةِ اغْتِرَارٌ وَ طُولُ التَّسْوِيفِ حَيْرَةٌ»;(3) «به تأخير افكندن توبه فريب و غفلت است و امروز و فردا كردن مايه حيرت و سرگشتگي.»

البته از بررسي برخي آيات و روايات چنين برمي آيد كه: پاره اي از اين زمان ها و مكان ها، بستر مناسبي براي عملي ساختن «توبه» است و نقش ارزنده اي در پذيرفته شدن آن دارد.

بي شك، درك موسم حج و حضور در ميقات و ديگر مشاهد مشرّفه، همچنين حالت ارزشمند محرم شدن و انجام طواف و غيره; از بهترين فرصت ها براي روي آوردن مجرمان و گناهكاران به «توبه» است; زيرا طبق فرموده امير مؤمنان(عليه السلام) : «وَ أَدْنَي مَا يَرْجِعُ بِهِ مَنْ أَمَّهُ أَنْ يُغْفَرَ لَهُ مَا سَلَفَ»;(4) «كمترين دستاوردي كه زائر از حج مي آورد اين است كه گناهانش

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . همان، ص28

2  . همان، ج74، ص208

3  . محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحكمة، ج1، ص172، ش999 (ترجمه حميدرضا شيخي)، چاپ سوم، 1383، سازمان چاپ و نشر دارالحديث، قم.

4  . رهبر، محمدتقي، همراه با زائران خانه خدا، صص38 و 39 (مستدرك الوسايل، ج8 ، ص15)، چاپ دوم، بهار 1375، نشر مشعر، تهران.


صفحه 42


آمرزيده شود.»

به طور يقين، دست يابي به اين ارمغان ارزشمند، مشروط به انجام توبه حقيقي از سوي حج گزاران است; بنابراين، ضروري است زائران از اين فرصت استثنايي و مناسب، كه در اختيارشان نهاده شده، بهره گيرند و از معاصي و گناهان پيشين خود پشيمان شوند و در صورت امكان، در صدد جبران آن ها برآيند و در ادامه زندگي شان، عزمشان را بر پرهيز از نافرماني پروردگار كريم قطعي كنند; يعني تنها به رفتن به مكه و مدينه و پوشيدن لباس احرام و انجام ظاهري مناسك و حضور فيزيكي در مشاهد مشرّفه دل خوش نكنند. اين جا است كه مي بينيم پيامبر گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله) در فرازي از خطبه غدير(1) ـ كه آن را پس از بازگشت از حجة الوداع، در سرزمين غديرخم ايراد نمودند ـ خطاب به مردم اين گونه فرمودند:

 

«مَعَاشِرَ النَّاسِ حُجُّوا الْبَيْتَ بِكَمَالِ الدِّينِ وَ التَّفَقُّهِ وَ لاَ تَنْصَرِفُوا عَنِ الْمَشَاهِدِ إِلاَّ بِتَوْبَة وَ إِقْلاَع».(2)

«اي مردم، با دين و فقه كامل حج بگزاريد و از مشاهد اين سفر برنگرديد مگر با توبه و كنده شدن از گناه.»

 

امام صادق(عليه السلام) نيز مي فرمايد:

 

«إِذَا أَرَدْتَ الْحَجَّ... ثُمَّ اغْسِلْ بِمَاءِ التَّوْبَةِ الْخَالِصَةِ مِنَ الذُنُوبِ وَ الْبَسْ كِسْوَةَ الصِّدْقِ وَ الصَّفَا وَ الْخُضُوعِ».(3)

«هنگامي كه قصد حج كردي، با آب توبه خالص، گناهانت را بشوي و لباس راستي و پاكي و خضوع و خشوع را بر تن كن.»

3 ـ «حسن خلق» (= خوش خويي)

خصلت زيباي «حسن خلق»، از خصلت هاي نيك اجتماعي است كه تحسين همگان را به همراه دارد. هيچ فرد يا گروهي را نمي توان يافت كه از صاحب اين خوي شايسته ستايش نكند.

در كتب اخلاقي و غير آن، آيات و روايات فراواني در جهت تمجيد از آن نقل گرديده است;(4) براي نمونه، برخي از آن ها را مرور مي كنيم:

* پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله) فرمود: «الإسْلامُ حُسْنُ الْخُلْقِ»;(5) «اسلام، خوشخويي است.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . متن اين خطبه در كتاب «حج الأنبياء والأئمّة(عليهم السلام)، حيدر خزرجي، صص229 ـ 221 (چاپ اول، محرم 1416ق. نشر مشعر، تهران) ; از منابع مختلف حديثي شيعي و سنّي نقل گرديده است.

2  . همان، ص223

3  . محمدي ري شهري، محمد، الحجّ والعمرة في الكتاب والسنّة، صص234 و 235، چاپ چهارم، 1384ق. دارالحديث للطّباعة والنشر، قم.

4  . حرّ عاملي، محمّد بن الحسن، وسايل الشيعه، ج8 (دوره 20 جلدي)، صص510 ـ 503 (چاپ دوم، 1386ق. مكتبة الإسلامية، تهران)، باب 104 «باب استحباب حسن الخلق مع الناس» ; در خلال اين صفحات، تعداد 32 روايت در جهت فضيلت «حسن خلق» ذكر گرديد.

5  . محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحكمة ج1، ص330، ش1932 (ترجمه حميدرضا شيخي)، چاپ سوم، 1383، سازمان چاپ و نشر دارالحديث، قم.


صفحه 43


* در بيان ديگري فرمود: «حُسْنُ الْخُلُقِ نِصْفُ الدِّينِ»;(1) «خوي نيكو، نصف دين است.»

* از روايت ديگر نبوي چنين برمي آيد كه: «در سراي قيامت، افرادي به جهت اخلاق نيكشان، به درجاتي بزرگ و منزلتي والا دست مي يابند; اگرچه در عبادت ضعيف و ناتوان باشند.»(2)

* در خبر ديگري، از اميرمؤمنان(عليه السلام)چنين مي خوانيم: «حُسْنُ الْخُلْقِ رَأْسُ كُلِّ بِرٍّ»;(3)«نيك خويي، سرآمد همه نيكي هاست.»

* در روايتي آمده است: «مردي به حضور پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله) آمد و گفت: مرا توصيه اي فرماييد كه از آن بهره گيرم»; از جمله سفارش هاي حضرت به آن شخص اين بود: «أَلْقِ أَخاكَ بِوَجْه مُنْبَسِط»;(4) «با چهره گشاده با برادرت برخورد كن.»

از بررسي آيات و روايات وارده در باب «حُسن خُلق»، چنين برمي آيد كه ضرورت پاي بندي به اين خصلت شايسته، امري فراگير است و شامل تمام حوزه هاي حيات اجتماعي (مانند: وطن، سفر، منزل، بازار، اداره و...) مي شود; منتها رعايت آن در سفر، از اهميت بيشتري برخوردار است; اين است كه در احوالات پيامبر گرامي(صلي الله عليه وآله)آورده اند:

در يكي از سفرهايشان(5) فرمودند: «مَنْ كانَ يسيء الْجوار فَلا يُصاحبنا»;(6) «كسي كه در مصاحبت و مجاورت، بد عمل مي كند با ما همراه و همسفر نشود.»

به طور طبيعي، در كنگره عظيم حج (كه ملل مختلفي از جهان اسلام در آن حضور دارند و سالك اين سفر با مليت هاي گوناگوني مواجه و همراه مي شود)، پايبندي به «حسن خلق» ضروري تر خواهد بود. به خصوص كه قرآن كريم به طور صريح مي فرمايد:

 

} ...فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِي الْحَجِّ...{ .(7)

«سخنان زشت، لغو، فحش، فسق، فجور، مراء و جدال در حج جايگاهي(8) ندارد.»

اين كلام نوراني پروردگار حاكي از آن است كه دستيابي حج گزار به ثواب و پاداش الهي، مشروط به اين است كه در طول سفر حج، فسق و فجور و جدالي از او سر نزند. اين است كه پيامبر(صلي الله عليه وآله) مي فرمايد:

 

«مَنْ حَج الْبَيْتَ فَلَمْ يَرْفُثْ وَ لَمْ يَفْسُقْ، خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَيَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ».(9)

«كسي كه حج كند و مرتكب زشتي و فسق نگردد، از گناهانش پاك شود; چنان كه گويي از مادر متولد گرديده است.»

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . همان، ش1933

2  . همان، ش1937

3  . همان، ش1935

4  . حرّ عاملي، محمد بن الحسن، وسايل الشيعه، ج8 ، ص512، چاپ دوم، 1386ق. مكتبة الإسلامية، تهران.

5  . در كتاب «اخلاق و آداب در حج و زيارت»، تأليف محمدتقي رهبر، به نقل از مكارم الأخلاق ص288 آمده: «در يكي از سفرهايي كه به حج مي رفتند، فرمودند: «من كان...».

6  . رهبر، محمدتقي، همراه با زائران خانه خدا، ص29 (مستدرك سفينة البحار، ماده «سفر»، ص58)، چاپ دوم، بهار 1375، نشر مشعر، تهران.

7  . بقره : 197

8  . جهت آشنايي بيشتر با تفسير واژه هاي مذكور در اين آيه، به دو روايت منقول از امام صادق(عليه السلام)در كتاب «الحج والعمرة في الكتاب والسنّة»، ص234، تأليف محمدي ري شهري، محمد (چاپ چهارم 1384ق. دارالحديث للطّباعة والنّشر، قم) مراجعه شود.

9  . رهبر، محمدتقي، اخلاق و آداب در حجّ و زيارت، ص15 (احياء العلوم، ج1، ص246) ; چاپ اول، پاييز 1377، نشر مشعر.


صفحه 44


 

امام باقر(عليه السلام) نيز در اين باره مي فرمايد:

 

«مَا يُعْبَأُ بِمَنْ يَؤُمُّ هَذَا الْبَيْتَ إِذَا لَمْ يَكُنْ فِيهِ ثَلاَثَ خِصَال: وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اللَّهِ، وَ حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ، وَ حُسْنُ الصَّحابَةِ لِمَنْ صَحِبَهُ».(1)

«اعتنا نمي شود به كسي كه قصد خانه حق كرده، در حالي كه در او سه خلصت نيست: ورعي كه او را از معاصي و گناهان بازدارد، حلمي كه او را بر غضبش چيره سازد، و رفتار خوش با كساني كه همسفر او هستند.»

 

نكته قابل ذكر اين كه: در كتب روايي، در مورد تفسير حسن خلق و تعيين حد و مرز آن، اخبار گوناگوني آمده است; براي نمونه، به نقل چند روايت بسنده مي كنيم:

آنگاه كه از امام صادق(عليه السلام) پرسيده شد: حدّ و معناي حسن خلق چيست؟ آن بزرگوار در پاسخ فرمود:

 

«تُلِينُ جَانِبَكَ وَ تُطِيبُ كَلاَمَكَ وَ تَلْقَي أَخَاكَ بِبِشْر حَسَن».(2)

«حسن خلق اين است كه نرم خو و مهربان باشي، گفتارت پاكيزه و مؤدّبانه باشد و با برادرت با خوشرويي برخورد كني.»

 

بي ترديد، از مصاديق و مواردِ حسن خلق، تحمّل كردن ناسازگاري همسفر است. در خبري از پيامبرخدا(صلي الله عليه وآله) چنين مي خوانيم:

 

«مَا اصْطَحَبَ اثْنَانِ إِلاَّ كَانَ أَعْظَمُهُمَا أَجْراً وَ أَحَبُّهُمَا إِلَي اللَّهِ أَرْفَقَهُمَا بِصَاحِبِهِ».(3)

«هرگاه دو نفر با يكديگر همسفر شدند، آن كس كه با ديگري رفق و مدارا پيش گيرد، نزد خدا محبوب تر و پاداشش عظيم تر است.»

4 ـ سخاوت و بخشندگي

در آموزه هاي وحياني، خوي «سخاوت» و «بخشندگي»، خصلتي شايسته و مهم شناخته شده است. در اهميت آن همين بس كه در پاره اي از روايات برجاي مانده از معصومين(عليهم السلام) ، از او به عنوان «خوي خداوند» و «خلق انبياي الهي» ياد شده است. پيامبر اعظم(صلي الله عليه وآله) فرمود:

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . محمدي ري شهري، محمد، الحجّ في الكتاب والسنة، ص229، چاپ چهارم، 1384ق. دارالحديث للطّباعة والنشر، قم.

2  . محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحكمة، ج1، ص330، ش1944، ترجمه حميدرضا شيخي، چاپ سوم، 1383، سازمان چاپ و نشر دارالحديث، قم.

3  . حرّ عاملي، محمد بن الحسن، وسايل الشيعه، ج8 ، ص302، چاپ دوم، 1386ق. مكتبة الإسلامية، تهران.


صفحه 45


 

«السَّخاءُ خُلْقُ اللهِ اْلأَعْظَم»;(1) «بخشندگي، خوي بزرگ خداوند است.»

 

امام صادق(عليه السلام) نيز فرمود:

 

«السَّخاءُ مِنْ أَخْلاقِ اْلأَنْبِياءِ...»;(2) «بخشندگي، از اخلاق پيامبران است... 

 

در كاوش هاي اجتماعي به اين نتيجه دست خواهيم يافت كه پاي بندي افراد به صفت نيك «سخاوت»، موجب محبوبيت آنان در نزد ديگران و سبب آراستگي خُلق و خوي آنان خواهد شد; امير مؤمنان(عليه السلام) در اين راستا مي فرمايد:

 

«السَّخاءُ يَكْسِبُ الْمَحَبَّةَ وَيُزَيِّنُ اْلأَخْلاقَ».(3)

«بخشندگي، درستي مي آورد و خلق خوي را مي آرايد.»

 

لازم به يادآوري است، اگرچه سخيّ بودن در وطن همچون سخاوت در سفر، عملي پسنديده به شمار مي آيد، ليكن بي ترديد بروز اين خصلت در سفر (كه غالباً با مشكلات همراه است) امري پسنديده خواهد بود. اين جا است كه مي بينيم پيشوايان معصوم(عليهم السلام) سخاوت در سفر را از نشانه هاي مروت و جوانمردي دانسته اند. امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد:

 

«إِنَّ مِنَ الْمُرُوءَةِ فِي السَّفَرِ كَثْرَةَ الزَّادِ وَ طِيبَهُ وَ بَذْلَهُ لِمَنْ كَانَ مَعَكَ».(4)

«از نشانه هاي جوانمردي در سفر، توشه فراوان و مطبوع برداشتن و بذل و بخشش آن به همسفران است.»

 

از پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله) نيز اين گونه نقل شده است كه:

 

«مِنْ شَرَفِ الرَّجُلِ أَنْ يُطَيِّبَ زَادَهُ إِذَا خَرَجَ فِي سَفَر».(5)

«از شرافت مرد آن است كه چون به سفر رود، توشه خوب و پاكيزه بردارد.»

در بخشي از سروده بلند «ابن اعثم (= ابن اعسم) كوفي» آمده است:

 

مِن شَرِفِ الإِنسانِ فِي الأَسفار *** تَطيبه الزّاد مَعَ الأكثار

وَلْيَدعُ عِنْدَ الْوَضْعِ لِلخوان *** مَْن كانَ حاضِراً مِنَ الإخوان(6)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . محمدي ري شهري، محمد، منتخب ميزان الحكمة، ج1، ص484، ش2941، ترجمه حميدرضا شيخي، چاپ سوم، 1383، سازمان چاپ و انتشارات دارالحديث، قم.

2  . همان، ش2948

3  . همان، ش2947

4  . حرّ عاملي، محمد بن الحسن، وسايل الشيعه، ج8 ، ص310، چاپ دوم، 1386ق. مكتبة الإسلامية، تهران.

5  . همان.

6  . قمي، شيخ عباس، سفينة البحار، ج2، صص657 و 658، ماده «سفر»، تحقيق مجمع البحوث الإسلامية، با اشراف علي اكبر الهي خراساني، چاپ اول، 1416ق. بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي، مشهد.


صفحه 46


 

«از شرافت مرد در سفر اين است كه توشه مطبوع و فراوان بردارد، چون آن را بر سفر مي نهد، برادراني را كه حضور دارند دعوت كند.»

 

 

اگرچه سخيّ بودن در وطن همچون سخاوت در سفر، عملي پسنديده به شمار مي آيد، ليكن بي ترديد بروز اين خصلت در سفر (كه غالباً با مشكلات همراه است) امري پسنديده خواهد بود. اين جا است كه مي بينيم پيشوايان معصوم(عليهم السلام)سخاوت در سفر را از نشانه هاي مروت و جوانمردي دانسته اند

سخاوت و بخشندگي، از توصيه هاي مهمّ اخلاقي پيامبر(صلي الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام)به سالكان سفر عظيم حج و عمره است، به طوري كه عمل ناپسند «اسراف» و ريخت و پاش ـ كه در ساير موارد زندگي امري نامشروع و از گناهان كبيره شمرده شده  ـ در سفر الهي «حج» و «عمره» مورد ترغيب قرار گرفته و عملي شايسته دانسته شده است (البته در حدّ معقول و مشروع و امكانات. گو اين كه افراد در طول اين سفر مهمّ مي بايست داراي طبعي بلند بوده و از خصلت زشت امساك و گدامنشي دوري جويند.

پيامبر اعظم(صلي الله عليه وآله) مي فرمايد:

 

«مَا مِنْ نَفَقَة أَحَبَّ إِلَي اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ نَفَقَةِ قَصْد وَ يُبْغِضُ الْإِسْرَافَ إِلَّا فِي الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ فَرَحِمَ اللَّهُ مُؤْمِناً اكْتَسَبَ طَيِّباً وَ أَنْفَقَ مِنْ قَصْد أَوْ قَدَّمَ فَضْلاً».(1)

«پسنديده ترين نوع خرج كردن نزد خداوند، اقتصاد و ميانه روي است و خدا از اسرافكاري بيزار است، مگر در حج و عمره. خدا بيامرزد بنده اي را كه مال حلال و پاكيزه كسب كند و با رعايت اعتدال خرج كند و يا به ديگران بذل نمايد.»

 

در اوصاف امام چهارم(صلي الله عليه وآله) آورده اند:

 

«وَ كَانَ يَقُولُ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ لِقَهْرَمَانِهِ إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَشْتَرِيَ لِي حَوَائِجَ الْحَجِّ، اِشْتَرِ وَ لاَ تُمَاكِسْ».(2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . حرّ عاملي، محمد بن الحسن، وسايل الشيعه، ج8 ، ص305، چاپ دوم، 1386ق. مكتبة الإسلامية تهران.

2  . رهبر، محمدتقي، اخلاق و آداب در حج و زيارت، صص106 و 107 (مكارم الأخلاق. ص305)، چاپ اول، پاييز 1377، نشر مشعر، تهران.


صفحه 47


«سيد الساجدين(عليه السلام) به مسؤول تداركات خود توصيه مي فرمود كه هرگاه مي خواهد لوازم و مايحتاج حج را خريداري كند، در خريدن خشكي نكند.»

 

و نيز در احوالات آن حضرت آورده اند:

 

«هرگاه به قصد حجّ و عمره عازم مكه مي شدند، از بهترين خوردني ها چون بادام، شيريني، قاووت ترش و شيرين همراه مي بردند.»(1)

 

البته، سفر زيارت امام حسين(عليه السلام) از اين مورد مستثني است.(2)

 

 

پي نوشت ها

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1  . حرّ عاملي، محمد بن الحسن، وسايل الشيعه، ج8 ، ص310، چاپ دوم، 1386ق. مكتبة الإسلامية، تهران.


| شناسه مطلب: 80816