متن کامل
1 معاونت امور روحانیون - مدیریت آموزش بسم الله الرحمن الرحیم حج از دیدگاه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) محسن رحمانیان 5 مقدمه: بی شک حج یکی از مهم ترین فرایضی است که در شریعت غرای محمدی (صلی الله علیه وآله وسلم) واجب گردیده
معاونت امور روحانيون - مديريت آموزش
بسم الله الرحمن الرحيم
حج از ديدگاه پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم)
محسن رحمانيان
مقدمه:
بي شك حج يكي از مهم ترين فرايضي است كه در شريعت غراي محمدي (صلي الله عليه وآله وسلم) واجب گرديده است و آن چنان كه از آيات وروايات پيرامون اين مناسك عظيم ظاهر مي گردد اين مناسك در نزد خداي متعال وپيامبراكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) منزاتي بس رفيع وشان وجايگاهي با عظمت دارد نگاهي به بعضي از آيات وروايات كه دراين زمينه وارد شده است ما را به اين مطلب بيشتر رهنمون مي سازد.براي نمونه به يعضي از اين آيات وروايات در قالب عناوين زير اشاره مي شود:
الف)رواياتي كه حاوي از كار ودستور العمل هايي است براي توفيق تشرف به اين زيارت معنوي كه خود بيانگر شدت اهتمام اولياء دين در تشويق مؤمنين به انجام اين سفر معنوي مي باشد مانند اين روايت:
«في روايه قال ابو عبدالله (عليه السلام) :من قال «ماشاء الله الف مره في دفعه واحده رزق الحج من عامه فان لم يرزق اخره الله حتي يرزقه»(وسايل الشيعه ج7/ص92)
ترجمه:امام صادق (عليه السلام) فرمودند: هركس در يك مرتبه هزار بار ذكر شريف «ماشاءالله» را بگويد در همان سال حج خانه خدا روزي او مي شود وچنان چه دران سال روزي او نگردد خداوند او را آن قدر زنده نگه مي دارد تا حج روزي اش گردد.
ب)رواياتي كه حاوي آثار وبركات بي شمار حج است مانند آن كه در روايات بسياري وارد شده كه حج نفي فقر مي كند واهل بيت (عليهم السلام) خواسته اند با ذكر اين بركات شوق زيارت خانه خدا را در دل مردم صد افزون كنند مانند اين روايت:
«قال رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) :سافروا تصحوا و جاهدوا تغنموا و حجوا تستغنوا»
ترجمه:«پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند:مسافرت كنيد تا صحت يابيد وجهاد كنيد تا بهره مند گرديد و حج به جا آوريد تا بي نياز شويد.»
ج)رواياتي كه حاوي بيان حقيقت حج و بزرگي آن است مانند اين روايت:
«قال:قلت لابي عبدالله (عليه السلام) :ان علي دينا كثيرا ولي عيال ولا اقدر علي الحج فعلمني دعاء ادعو به فقال:قل في دبر كل صلاه مكتوبه:اللهم صل علي محمد و آل محمد واقض عني دين الدنيا ودين الآخره ،فقلت له:اما دين الدنيا فقد عرفته فما دين الآخره فقال دين الآخره الحج»
ترجمه:راوي مي گويد به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم:قرض زيادي پيدا كرده ام وبسيار عائله مندم وتوان انجام حج نيز ندارم مرا دعائي بياموزيد كه برخوردار شوم حضرت فرمود: بعد از هر نماز واجبت اين دعا را بخوان«اللهم صل علي محمد وآل محمد واقض عني دين لدنيا ودين الآخره» پس به حضرت گفتم:دين دنيا را فهميدم اما منظور از دين آخرت چيست؟حضرت فرمودند:دين آخرت حج است.
د)رواياتي كه حاوي بيان عذاب دنيوي و نكبت هاي دنيوي ترك حج است و نوعي هشدار نسبت به ترك حج است.
مانند اين روايت:
«عن ابي عبدالله (عليه السلام) :ما من عبد يوثر علي الحج حاجه من حوائج الدنيا الا نظر الي المحلفين قدانصرفوا قبل ان تقضي له تلك الحاجه»(وسائل الشيعه/ج11/ص136)
امام صادق (عليه السلام) فرمودند:هيچ بنده اي نيست كه حاجتي از حوائج دنيا را بر حج گزاردن ترجيح دهد مگر آن كه حاجيان از اعمال برمي گردند و هنوز او به مقصود و حاجت خود نرسيده است.
ه)روايتي كه دال برعذاب آخرتي و دوري از رحمت خدا براي تارك حج مي باشد مانند اين روايت:
«عن ابي بصيرقال:سالت ابا عبدالله (عليه السلام) عن قول الله عزوجل «ومن كان في هذه اعمي فهو في الآخره اعمي واضل سبيلا» قال ذالك الذي يسوف الحج-يعني حجه الاسلام-حتي ياتيه الموت»(اصول كافي /ج4/ص268)
ترجمه:ابوبصير مي گويد از امام صادق (عليه السلام) درباره آيه شريفه«من كان في هذه اعمي»يعني هركس دراين دنيا كور باشد در آخرت هم كور وگمراه خواهد بود»حضرت فرمود اين آيه مربوط به كساني است كه حج واجب خويش را به آينده موكول مي كنند وبا اهمال با اين فريضه مهم برخورد مي كنند تا آن گاه كه مرگ به سراغ ايشان مي آيد وآن ها بدون انجام حج از دنيا مي روند.
از همه اين روايات كه بگذريم درميان آيات مربوط به حج به آيه اي برمي خوريم كه علاوه بر استفاده وجوب حج از اين آيه شريفه به مؤكدترين صورت در مي يابيم كه خداوند متعال به تارك حج عنوان كافر داده وترك اين عمل را تا سرحد كفر تقبيح كرده است.
«و لله علي الناس حج البيت من استطاع اليه سبيلا و من كفر فان الله غني عن العالمين» (آل عمران/آيه 97)
ترجمه:و حج اين خانه بر عهده مردمي است كه بدان راهي توانند جست و هر كه انكار كند وكفر ورزد(بداند)كه بي گمان خداونداز جهانيان بي نياز است.
شايد بتوان اين مضمون آيه را مهم ترين و مؤثرترين مطلبي دانست كه پيرامون اهميت اين فريضه الهي درآيات وروايات حج وارد شده است.اين آيه شريفه و وراياتي كه ذكر گرديد
و آيات وروايات ديگري كه اين نوشته كوتاه گنجايش همه آن ها را ندارد حكايت از اسراري لطيف و حكمت ها وعظمت هائي غير قابل اغماض دارد كه خداوند متعال در مناسك پر رمز و راز حج قرار داده است و هر رهپوي آزاده اي را اولا به تعبد وتسليم محض وثانيا به تامل از سر انديشه و موشكافانه نسبت به اين مجموعه اعمال پر رمز و راز فرا مي خواند.داشتن روحي سرشار از ايمان خالص به خالق مهربان و نفسي تسليم در برابر فرامين او براي اين كه جان انسان ها از انجام مناسك حج نوراني شود شرطي غير قابل چشم پوشي است. و وجود همتي بلند وسري پرشور براي درك حقايق و رموز اين اعمال براي سيراب كردن فكر جستجوگر مؤمنان نيز مكانتي ارزشمند دارد.
دراين رهگذر و براي نيل به اين مقصود البته در حد وسع و اندازه فهم انساني نظر كردن به اين مناسك وبازبيني آن از ديدگاه پيام آور اين فريضه و مناسك لطفي ديگر دارد حضرت خاتم الانبياء (صلي الله عليه وآله وسلم) كه خود در عالي ترين مراتب انسانيت قرار گرفته و درك وفهم او دائما مرتبط ومتصل به باطني ترين مراتب هستي و مبداء اعلي است دراين زمينه به فراخور حال اطرافيان و استعداد وكشش ذهني آن ها در مناسبت هاي مختلف ديدگاه هاي خويش را نسبت به حج واعمال و مناسك آن ابراز داشته اند تا هركس به قدر وسع خويش از اين خرمن فضل خوشه اي و از اين گلستان غنچه اي فراهم اورد اكنون ما نيز مهمان سفره بي منت او شده ايم باشد كه با تمسك به باطن حضرتش ازاين خان نعمت سير و سيراب گرديم ودر سايه كلام دل جويش عملي از سر درك وتعقل به جا آوريم كه خود مترنم به اين سخن بود كه :«نوم العاقل افضل من عباده الجاهل» خواب انسان فهميده برتر از عبادت انسان نادان است.
*چند نكته مهم:
قبل از وارد شدن به موضوع تذكرات نكات ذيل ضروري به نظر مي رسد:
1)ديدگاه هاي پيامبر(صلي الله عليه وآله و سلم) نسبت به حج دريك تقسيم بندي به دو بخش كلي تقسيم مي شود.
الف)ديدگاه هاي آن حضرت نسبت به اعمال ومناسك حج
ب)ديدگاه هاي آن بزرگوار نسبت به امكنه اي كه در مناسك كورد زيارت قرار مي گيرد مثل :مكه، مدينه، مني ، عرفات و...
بخش اول نيز خود به دوبخش ديگر قابل انقسام است:
الف)ديدگاه عام:مناسك حج به طور كلي و با در نظر گرفتن مجموعه اعمال حج،مورد سنجش و ارزيابي حضرت قرار گرفته.
ب)ديدگاه خاص:تك تك افعال حج مثل سعي ،طواف، تقصير و... مورد تحليل وتبيين حضرت رسول (صلي الله عليه وآله وسلم) قرار گرفته.
2)ديدگاه حضرت ختمي مرتبت (صلي الله عليه وآله وسلم) نيز به دو گونه درتاريخ مطرح شده است:
الف)كلامي:يعني درباره عمل يا مكان خاص سخني توسط حضرتش صادر شده است و با ضبط و حفظ حافظان و راويان احاديث به ما رسيده است.
ب)رفتاري:يعني حضرت پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) با رفتار وكنش ها و واكنش هاي خويش در حين انجام مناسك وسفر حج در صدد تفهيم نكته اي يا تبيين سري از اسرار و حكمت هاي اين عمل عظيم بوده اند كه زوايايي از اين عمل الهي را در برابر ديدگان حق بينان و ره جويان قرار دهند.
3) نكته قابل تامل ديگر اين كه نوع كلمات وسخنان گهرباري كه از حضرت رسول (صلي الله عليه وآله وسلم) به دست ما رسيده مشتمل برنوعي از ايجاز وگزيده گوئي است كه از مختصات وظرافت هاي سخن گفتن حضرتش مي باشد چنان كه خود فرمود:
«اوتيت جوامع الكلم» يعني به من سخنان جامع و گزيده و كوتاه عطا شده است لذا به مناسبت درذيل هر روايتي از روايات ايشان يا بعضاً درجاهايي كه روايتي از حضرتش يافت نشد از كلمات اهل بيت مطهرش (عليهم السلام) بهره برده ايم كه :
«اولنا محمد ، اوسطنا محمد ،آخرنا محمد كلنا محمد» و«كلنا نور واحد»
باشد كه به نورانيت كلمات اين انسان هاي برگزيده خداوند روح وجان ما نيز نوراني گردد وو حج ما در پرتو رهنمودها وانديشه هاي اين خاندان مطهر باعث رشد وارتقاء ما و
بستري مناسب براي تسليم وعبوديت بيشتر در برابر خداوند متعال گردد.آمين يا رب العالمين.
*بخش اول:
ديدگاه كلي پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) نسبت به حج:
قبل از بررسي تك تك اعمال مناسك حج وبيان شمه اي از فضائل و حكم آن ها مناسب است گوشه اي از نكات و حكمت هاي حقيقت حج ،به طور عام وكلي،از ديدگاه رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) واهل بيت طاهرينش(عليهمم السلام) بيان شود تا ابتداء ديدي روشن نسبت به حج با تمام ابعاد و ويژگي هايش داشته باشيم آن گاه به بررسي تك تك اعمال حج خواهيم پرداخت.مطالب اين بخش در قالب دو فصل با عنوان بشارت ها وهشدارها به شما عزيزان ارائه مي گردد:
*فصل اول:بشارت هاي حج:
بشارت نخستين: آن چه خوبان همه دارند تو يك جا داري
«عن ابن عباس قال:خطبنا رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) قبل وفاته وهي آخر خطبه خطبها بالمدينه حتي لحق بالله عزوجل فوعظ بمواعظ ذرفت منها العيون و وجلت
منها القلوب واقشعرت منها الجلود وتقلقلت منها الاحشاء وامر بلا لا فنادي الصلاه جامعه فاجتمع الناس وخرج رسول الله حتي ارتقي المنبرفقال...الي ان قال: و من خرج حاجا او معتمرا فله بكل خطوه حتي يرجع الف الف حسنه ويمحي عنه الف الف سيئه وترفع له الف الف درجه وكان عند ربه بكل درهم يحملها الف الف درهم و بكل دينا الف الف دينار وبكل حسنه عملها الف الف حسنه حتي يرجع و كان في ضمان الله فان توفاه ادخله الجنه و ان رجع رجع مغفور له،مستجابا له فاغتنموا دعوته فان الله لا يرد دعائه اذا قدم فانه يشفع في ماه الف رجل يوم القيامه... (وسائل الشيعه/ج11/ص104)
روايتي كه دراين بصيرت ذكر شده است از زبان مبارك حضرت رسول (صلي الله عليه وآله وسلم) بيان گرديد و حاوي نكاتي بس ارجمند در فضيلت وشرافت وبركاتي است كه بر حاجي از طرف خداي رحمان نازل مي گردد و او را احاطه مي كند كه 10 مورد آن قبل از ترجمه متن حديث به شما خواننده عزيز ارائه مي گردد.
1)چندين برابر حساب شدن اجر زحمات سفر
2)محو ونابودي سيئات
3)بالا رفتن درجات معنوي حاجي در نزد خداوند
4)جبران تمام مخارج از طرف خداوند متعال
5)چندين برابر حساب كردن كارهاي خير
6)درپناه وحفظ خداوند متعال بودن
7)ورود در بهشت در صورت از دنيا رفتن در حين انجام سفر حج
8)آمرزيده بودن حاجي هنگام مراجعت به وطن
9)مستجاب الدعوه بودن حاجي
10)شفيع انسان ها شدن در روز قيامت.
و اينك با هم گوش جان مي سپاريم به ترجمه كلام دلنشين آن حبيب بزرگوار خاوند:
ابن عباس روايت مي كند كه روزي در آخرين ايام حيات، پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) امر فرمود كه بلال اذان دهد و مردم را براي نماز جماعت دعوت كند آن گاه پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) بر روي منبر قرار گرفتند وخطبه اي خواندند وآن خطبه اي بود كه پس از آن ديگر خطبه اي نخواندند تا ان كه به لقاء الله پيوستند و درآن خطبه موعظه ونصيحت فرمودند چندان كه اشك از چشم ها جاري شد و قلب ها به تپش افتاد و پوست بدن از شدت هراس وخوف عذاب الهي جمع شد واندرون انسان ها را به اضطراب انداخت وسخناني بيان فرمودند تا اين كه به اين فرازها رسيدند... وهر كس براي حج يا عمره از خانه خود خارج شود براي او به ازاء هر قدم هزار هزار حسنه ثبت مي شود و به ازاء هر قدم هزار هزار گناه صغيره از نامه عمل او پاك مي شود و هزار هزار درجه به درجات او افزوده مي شود و هر درهمي كه در اين راه خرج كند خداوند برابر هزار هزار درهم حساب كند و هر دينار را مانند هزار هزار دينار محسوب نمايد و هر كار نيكي كه دراين سفر انجام دهد آن رامانند هزار هزار عمل نيك محسوب مي كند وحاجي تا زماني كه در سفر حج است در پناه و ضمان خداوند متعال مي با شدپس اگر در اين سفر اجل او فرا رسد و بميرد خداوند تبارك و تعالي او را وارد بهشت گرداند واگر به وطن خود برگردد، بر خواهد گشت در حالي كه خداوند اورا آمرزيد. و دعاي او را مستجاب مي گرداندپس دعاي حاجي را غنيمت بشماريد و از او بخواهيد كه برايتان دعا كند چرا كه خداوند دعاي اورا رد نخواهد كرد. يقينا حاجي در قيامت از صد هزار كس شفاعت خواهد كرد.
به راستي حج ميهماني خداوند و حاجي ميهمان خداوند است كثرت هدايا و نعمتها ومغفرتهايي كه شامل حال اين ميهمان مي شود آدمي را متحير ومبهوت مي كند. به اميد آنكه ما نيز مهمان كوي دوست گرديم.
بشارت دوم: *حج از اركان و دستورهاي استوار دين اسلام است
عن عمروبن حريث:انه قال لابي عبدالله ( (عليه السلام) )الا اقص عليك ديني؟ فقال (عليه السلام) :بلي قلت ادين الله بشهاده ان لا اله الا الله وحده لا شريك له وان محمدا عبده ورسوله صلي الله عليه واله الي ان قال واقام الصلوه وايتاء الزكوه وصوم شهر رمضان وحج البيت و الولايه وذكر الائمه فقال ( (عليه السلام) )يا عمرو هذا دين الله و دين آبائي الذي ادين الله به في السرو العلانيه (اصول كافي جلد 2 ص 23)
هر حقيقتي داراي اجزاء وشرايطي است كه بدون وجود آن اجزاء و شرايط نيز بوجود نخواهد آمد دين مبين اسلام نيز اين گونه است.در روايت بالا راوي حديث در صدد بود.فهم واعتقاد خود از حقيقت دين را به امام زمانش عرضه كند تا از صحت اعتقاد خود اطمينان حاصل كند و در ميان نكات مهمي كه به عنوان اصول و اركان دين نام برده مانند شهادت به توحيد ورسالت نبي اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) و.... به حج نيز تصريح مي كند و امام ( (عليه السلام) ) هم عقيده ي او را تصديق مي كند كه مسلمان و معتقد به اسلام بايد به حج خانه ي خدا هم به عنوان يكي از شرايط مهم و اسامي دين مبين اسلام ملتزم باشد هم پاي بندي و التزام اعتقادي و هم التزام عملي.بي جهت نيست كه در روايتي وارد شده كه اگر هر كسي بي جهت و با آماده بودن همه شرايط، حج خانه خدا را ترك گويد
در هنگام مرگ به او خطاب مي شود كه يا بر آيين مسيحيت بمير يا بر آيين يهود، به هر حال تو مسلمان نيستي اينك به ترجمه متن حديث مي پردازيم:
عمروبن حريث نقل مي كند كه به محضر امام صادق (عليه السلام) شرف ياب شدم و به حضرتش عرض كردم آيا اجازه مي دهيد تا عقائد و دين خود را در حضور شما بيان كنم تا نسبت به صحت آن چه به آن معتقدم مطمئن شوم؟ حضرت فرمودند:آري، پس عمرو
شروع كرد به بيان عقايدش: من به خدا ايمان دارم وشهادت مي دهم به يكتائي او واين كه او شريكي ندارد واين كه محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) بنده وفرستده اوست و ادامه داد تا آن كه گفت:و اعتقاد دارم وپاي بندم به برپايي نماز و پرداخت حقوق واجب مالي هم چون زكات وروزه ماه مبارك رمضان و حج خانه ي خدا و ولايت وامامت اهل بيت پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) و يك يك ائمه (عليهم السلام) را شمرد آن گاه حضرت صادق (عليه السلام) به عمروبن حريث فرمودند:آن چه گفتي دين خداست و دين پدران من است و همان دين ياست كه من در خلوت آشكارا بدان معتقد و پاي بندم.
*بشارت سوم:
حج باعث برپائي وزنده شدن ياد خدا و آرامش قلب هاست،
«قال رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) انما فرضت الصلاه و امر بالحج والطواف واشعرت المناسك لااقامه ذكر الله »(جامع السعادات/ج2/ص327)
ترجمه:رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند:همانا نماز از طرف خداوند واجب گرديد وخداي متعال امر به حج ومناسك آن نمود.
نكته اي كه دراين حديث شريف نمايان مي باشد اين است كه غايت حج ايجاد وبرپائي ياد خدا است طبيعي است حجي كه از ياد خدا خالي باشد و حاجي كه قلبش به ياد خدا نوراني و آباد نگردد حج مرد نظر اسلام را انجام نداده است.
در همين رابطه به اين كلام دلنشين امام باقر (عليه السلام) توجه فرمائيدِ:
«و قال ابو جعفر (عليه السلام) :في ضمن حديث طويل لجابربن يزيد جعفي:«والصيام و الحج تسكين للقلوب» (امالي شيخ طوسي/ج1/ص302)
ترجمه: امام باقر (عليه السلام) در ضمن سخن طولاني كه با يكي از صحابه بزرگوار خود به نام جابربن يزيد جعفي داشتند فرمودند:
خداوند روزه وحج را براي سكونت وآرامش قلب آدميان واجب گردانيد.
بشارت چهارم : حج رهايي از ظلمتها
خرج النبي (صلّي الله عليه وآله) علي اصحابه فقال : رايت الليله عجبا و رايت رجلا بين يديه ظلمه فا ستنقذه حجه عمرته ( الترغيب و الترهيب جلد 2 ص 12 )
قيامت صحنه بروز ظهور باطني ترين لايه هاي حقيقت آدميان است ودر آنجاست كه آنچه انسانها در دنيا انجام داده اند به شكل حقيقي خود ظهور مي كند و اگر خداي ناكرده اعمال و رفتارهاي نا پسند و غير انساني باشد در قيامت او به انواع مختلف در رنج و زحمت قرا ر مي گيرد كه نتيجه و ثمره اعمال او در دنيا ست شاهد بر اين مدعي روايتي است كه در بالا از حضرت رسول (صلي الله عليه وآله وسلم) نقل شد به ترجمه روايت توجه فرمائيد :
پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله) به نزد اصحاب خويش آمد و فرمود امشب امر عجيبي مشاهده كردم آنگاه در ضمن سخنانش فرمود : ديدم مردي را كه مسير راه و پيش روي او تاريكي و ظلماتي بود و او در حيرت و سرگرداني به سر مي برد كه ناگهان حج و عمره او به ياريش شتافتند . واو را از آن ظلمت و تاريكي نجات دادند .
در ضمن همان طور كه عمل زشت و گناه شخص در صورت ظلمت و تاريكي تمثل يافته بود واو را در حيرت و وحشت و سر گرداني قرار داده بود اعمال نيك او را نيز آنجا به ياري او مي شتابند كه به عنوان نمونه حج و عمره شخص كه مورد قبول در گاه حق واقع شده بود بر تاريكي عمل زشت او غلبه كرد . و اورا از آن ور طه هولناك نجات داد .
بشارت پنجم : كمترين بهره حاجي : محفوط ماندن خانواده و دارائي هايش
عن ابي عبد الله (عليه السلام) قال: ان ادني ما يرجع به الحاج الذي لا يقبل منه ان يحفظ في اهله و ماله (وسائل شيعه ، جلد 11 ص97)
ترجمه: از امام صادق (عليه السلام) حكايت شده است كه فرمود يقينا كمترين بهره براي حاجي كه حج او قبول نشده است اين است كه خانواده او اموال او در طول مدت سفر حج محفوظ مي ماند .
نكته : قابل توجه اين بصيرت اين است كه اگر ممكن است شخص به خاطر انجام اعمالي خود را از فيض قبول حج محروم سازد و از هدايا و بخششهاي و افر خداوند تبارك و تعالي كه شامل حال حجاج مي شود محروم ماند كه « ما ظلمنا هم ولكن كانو ا انفسهم يظلمون » ولكن اين اطمينان را مي دهد كه هيچ كس در اين سفرضرر دنيوي نخواهد كرد واين سفر باعث خسارت مالي يا جاني براي خانواده اش نخواهد بود .
بشارت ششم: حج خانه دوست آرزوي ساكنين قبرها
عن محمد ابن مسلم عن احد هما قال : ود من في القبور لو ان له حجه واحده بالدنيا وما فيها »
ترجمه : محمد ابن مسلم از يكي از صادقين «عليهم السلام» روايت كرده كه فرمود « مردگان آرزو مي كنند كه در برابر تمام دنيا وآنچه در آن است ثواب يك حج در نامه عمل آنها ثبت شود.»
با كوچ كردن انسان از اين دنيا پرده ها و حجب ظلمانه از جلو بصيرتش كنار مي رود و باطن اعمال و رفتارهاي خويش در دنيا را مي بيند و آن جاست كه عظمت و بزرگي حج او را خيره مي كند جوري كه تمنا مي كند ثواب يك حج در نا مه عمل او باشد در برابر تمام دنيا خداوند تبارك و تعالي به حق اهل بيت طاهرين (عليهم السلام) به ما توفيق درك معارف و حقايقش بلند حج را عنايت فرمايد .
بشارت هفتم : آمرزيده شدن حاجي و هر كسي كه حاجي براي او طلب مغفرت كند
«روي ان الله لما امر آدم ببناء الكعبه فبناها ثم قال : يا رب ان لكل اجير اجرا فاعطني اجر عملي ،قال يا آدم اذا طفت حوله اغفرلك برحمتي الي ان قال:زدني قال:كل احد يستغفر له الطائفون اغفر له ببركه دعائهم»(مستدرك الوسائل/ج9/ص375)
ترجمه: روايت شده است كه چون خداوند امر كرد آدم( (عليه السلام) 9 را به ساختن كعبه، آدم (عليه السلام) فرمان برد وخانه كعبه را ساخت آن گاه در مقام مناجات عرض كرد:بار پروردگارا يقينا هر اجير وكارگري را مزد وپاداشي است در برابر عملي كه انجام داده است
پس مرا نيز شامل لطف خود كن و مرا نيز اجر ده، خداوند فرمود: اي آدم پاداش تو اين است كه چون طواف خانه من كردي به رحمت خود تو را مي بخشم و آدم باز اصرار بر فزوني اجر و بخشش كرد تا آن جا كه خداوند متعال فرمود: نه تنها تو را مي بخشم و هر كسي كه در گرداگرد اين كعبه طواف كند مي بخشم بلكه هر كسي را هم كه طواف كنندگان خانه من در حق او دعا كنند و براي او طلب آمرزش كنند مي آمرزم به بركت دعاي ايشان .گاهي انسان به ميهماني مي رود و از انواع غذاها و نوشيدني ها و وسائل عشرت وشادماني كه ميزبان به سخاوت و كرمش فراهم كرده بهره مند مي شود وگاه از اين هم بالاتر نه تنها خود از نعمت ها وفيوضات ميزبان بهره مي برد بلكه ميزبان اجازه مي دهد كه ميهمان از آن نعمت ها وبركت ها برا ي دوستانش كه توفيق حضور در آن ميهماني را نداشته اند نيز توشه اي فراهم آورد وآن ها را كه توفيق شركت در اين ميهماني نداشته اند بي نصيب نگذارد و حج خانه دوست از اين دست ميهماني هاست.«رزقنا الله بحرمه محمد وآله الطاهرين».
*بشارت هشتم: در ضمان وپناه خدا بودن حاجي:
قال رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) ان هذا البيت دعامه من دعائم الاسلام فمن حج البيت اواعتمر فهو ضامن علي اله فان مات ادخله الجنه و ان رده الي اهله رده باجر و غنيمه»(الترغيب و الترهيب /ج2/ص178)
ترجمه:رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند:يقينا اين خانه ستوني از ستون هاي دين اسلام است پس هر كس حج به جاي آورد يا عمره گذارد در ضمان و پناه خدا قرار گرفته است اگر دراين مدت بميرد خدا حتما او را وارد بهشت گرداند واگر به خانه وخانواده اش بازگردد،بازمي گردد در حالي كه بهره و اجر فراوان برده است.
اگر بخواهيم به زبان عاميانه سخن گفته باشيم بايد بگوئيم معناي حديث شريف نبوي(صلي اله عليه وآله وسلم) آن است كه حاجي از طرف خداوند بيمه مي شود بيمه اي كه جلوي همه ضررهاي احتمالي گرفته مي شود آيا ميزباني به اين سخاوت مندي در خور
تقديس و تحميد وستايش نيست و آيا براي كسي عذري باقي مي ماند در طفره رفتن و اهمال وشانه خالي كردن از اين فريضه بي همتا.
*بشارت نهم: حاجي ميهمان خداوند متعال است:
و چه فضيلتي از اين بالاتر وبراي سالك عارف چه دل خوشي ومسرتي بالاتر از اين كه خود را ميهمان كسي ببيند كه تمام عمر در صدد رسايت ورسيدن به لقاء حضرتش بوده است.
آن كه عمري در پي او مي دويدم كو به كو ناگهانش يافتم با دل نشسته روبرو
:عن النبي(صلي الله عله وآله وسلم):الغازي في سبيل الله و الحاج والمعتمروفه الله دعاهم فاجابوه و سالوا فاعطاهم» (سنن ابن ماجه /ج2/ص966)
ترجمه:از پيامبراكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) منقول است كه فرمود:جهادگر در راه خدا و حاجي و عمره گزار ميهمانان خداي بزرگ هستند خداوند آن ها را به ميهماني خواند پس دعوتش را اجابت كردند وآن ها نيز از او خواسته و آرزوهايشان را طلب كردند پس او هم به ايشان عنايت نمود.اللهم ارزقنا.
*بشارت دهم: حج برترين اعمال:
عن علي ابن موسي الرضا(غليه السلام) عن آبائه (عليه السلام) قال:قال رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) افضل الاعمال عندالله عزوجل ايمان لاشك فيه و غزو لا غلول فيه وحج مبرور» (عيون اخبار الرضا/ج2/ص28)
ازامام هشتم (عليه السلام) نقل شده كه ايشان به نقل از پدرانشان فرمودند كه رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:برترين اعمال در نزد خداي متعال سه چيز است:
1-ايماني كه آميخته به شك نباشد وشك را در آن راهي نباشد.
2-و جهادي كه دران خيانت و نيرنگي نباشد.
3-و حجي كه مورد قبول واقع شود.
در اين زمينه روايت زيباي ديگري نيز وارد شده است كه شنيدن آن جان را صفائي و روح را حلاوتي مي بخشد كه دريغ بود اين صفحات بدان مزين نگردد:
قال رجل يا رسول الله ما الاسلام؟قال:ان يسلم قلبك لله عزوجل و ان يسلم المسلمون من لسانك و من يدك قال فاي الاسلام افضل؟قال:الايمان قال و ما الايمان؟قال:مؤمن بالله وملائكته ورسله والبعث بعد الموت قال:فاي الايمان افضل قال:الهجره، قال: ما الهجره؟قال: تهجرالسوء،قال:فاي الهجره افضل ،قال:الجهاد،قال:و ما الجهاد؟ قال: ان تقاتل الكفار اذا لقيتهم ،قال: فاي الجهاد افضل،قال:من عقر جواده واهريق دمه ،قال رسول الله(صلي الله عليه وآ؛له وسلم)،ثم عملان هما افضل الاعمال الا من عمل بمثلهما حجه مبروره او عمره» (الترغيب والترهيب/ج2/ص164)
ذكر اين روايت به خاطر بيان عظمت وبلنداي افق حج در كلام نبوي (صلي الله عليه وآله وسلم) مي باشدمضافا به اين كه در اين روايت معارف بلند وكم نظيري ذكر شده است كه قطعا در پيمودن اين مسير مبارك همراه و همدم خوبي خواهد بود.
ترجمه:مردي به رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) عرض كرد:اي رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) اسلام چيست؟ حضرت (صلي الله عليه وآله وسلم) پاسخ داد:اسلام آن است كه اولا قلبت را تسليم حضرت حق جل وعلا كني و دوما مردم از دست وزبانت در آسايش و سلامت باشند آن گاه آن مرد گفت:بالاترين درجه اسلام كدام است؟حضرت (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:بالاترين درجه اسلام ايمان است ،آن مرد گفت:ايمان چيست؟ حضرت پاسخ داد:آن است كه به خدا،فرشتگان،كتاب هاي آسماني و رسولان خدا ومعاد وزنده شدن مردگان ايمان داشته باشي آن گاه ان مرد پرسيد:بالاترين درجه ايمان كدام است؟حضرت (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: بالاترين درجه ايمان هجرت است،آن مرد پرسيد:هجرت چيست؟ حضرت (صلي الله عليه وآله وسلم) پاسخ داد:هجرت ان است كه از هر عمل و صفت بدي دور شوي ان مرد پرسيد :بالاترين مرتبه هجرت كدام است؟حضرت (صلي الله عليه وآله وسلم) پاسخ داد:بالاترين مرتبه هجرت
جهاد در اره خداست.آن مرد پرسيد:جهاد چسيت؟حضرت (صلي الله عليه وآله وسلم) پاسخ داد:جهاد آن است كه چون با كفار كارزار و مقاتله كني،آن مرد پرسيد بالاترين مرتبه جهاد چيست؟حضرت (صلي الله عليه وآله وسلم) :بالاترين مرتبه جهاد ان است كه در معركه جهاد مركبت به زمين بيفتد و خونت ريخته شود آن گاه پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:آگاه باش كه دو عمل وجود دارد كه از همه اعمال برتر وبا فضيلت تر است مگر آن كه در ثواب مثل اين دو باشد:
اول :حج مقبول دوم:عمره مقبول
نكته قابل توجه اين كه تمام اين روايت حيرت انگيز كه انصافا هوش را از سر آدمي مي گيرد به خاطر فضيلت وكثرت اهميتي كه براي حج قائل شده است درباره حج وعمره اي وارد شده است كه مقبول درگاه خدا باشد و صدالبته مقبوليت حج وتلاش انسان برا ي آن كه عملش مورد قبول حق تعالي قرار گيرد بايد بسي فزون تر و بيشر از تلاش او براي انجام اصل عمل عبادي باشد چه آن كه خود نيز در قرآن كريم فرمود:
«انما يتقبل الله من المتقين» (مائده /27)
خدا فقط از متقين،عمل صالخ را مي پذيرد وبي جهت نيست كه وقتي ابوبصير از كثرت وازدحام حجاج متعجب مي شود وبه شگفتي مي آيد و به امام باقر(عليع السلام) عرض مي كند كه امسال چه قدر حج گزار زياد است حضرت (عليه السلام) در جواب او مي فرمايند: امسال ناله وفرياد كننده زياد است وحج گزار كم .
بشارت يازدهم: حج برتر از نماز و روزه مستحبي
عن ابي عبدالله (عليه السلام) قال:الحج افضل من الصلاه والصيام انما المصلي يشتغل عن اهله ساعه و ان الصائم يشتغل عن اهله بياض يوم و ان الحاج يتعب بدنه ويضجر نفسه وينفق ماله ويطيل الغيبه عن اهله و لا في مال يرجو و لا الي تجاره» (علل الشرايع/ص456)
ترجمه:از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود پدرم به امام باقر (عليه السلام) مي فرمود:حج از نماز و روزره برتر است چرا كه نمازگزار ساعتي از اهل وخانواده اش كناره مي گيرد ومشغول نماز مي شود و باز به كارهاي روزمره خود بازمي گردد وروزه دار به اندازه روشنايي روز خود را از آن چه بر روزه دار حرام است باز مي دارد وبعد از آن به كارها وزندگي روزمره خود بازمي گردد ولي حاجي بدن خويش را به رنج مي اندازد و خود را به سختي وامي دارد واز مال خويش خرج مي كند وبراي مدتي طولاني از خانواده و كارها وزندگي روزمره اش دست مي كشد آن هم نه به خاطر مال وثروتي كه دراين سفر به دنبال آن باشد يا تجارتي كه اميد سودي از آن ببرد.
لازم به ذكر است كه با توجه به آيات و رواياتي كه در باب تشريع نماز و روزه و كلاً واجبات وارد شده مراد امام (عليه السلام) از نماز و روزه در متن روايت نماز و روزه مستحبي است نه واجب.
*بشارت دوازدهم: حج : جهاد ناتوانان از جنگ در راه خدا
عن ا بي عبدالله (عليه السلام) قال : قال رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) الحج جهاد الضعيف
از امام صادق ( (عليه السلام) )روايت شده كه فرمود: رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمو د :حج جهاد ناتوانان از جنگ در راه خداست.
همان جهادي كه در قرآن مجيد بر آن تاكيد بسيار شده وخداوند مجاهدان در راه خدا را به انحاء مختلف ستوده و مورد عنايت خويش قرار داد . همان جهادي كه در وصف آن مولاي ما امام اميرالمومنين (عليه السلام) مي فرمايد: ان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اولياءه.(نهج البلاغه صبحي صالح)
يعني :يقينا جهاد دري از درهاي بهشت است كه خداوند آن را فقط به روي خاصان از دوستان خود مي گشايد آن گاه به حديث شريف توجه كن كه رسول الله (صلي الله عليه
وآله وسلم ) حج را هم پايه جهاد در راه خدا قرار داد ه اند واين نيست جز آنكه شرافت وعظمت اين عمل باعث اين شده كه همانند جهاد محسوب گردد.
*بشارت سيزدهم : حج برتر از هر انفاق و صدقه
عن ابي عبدالله (عليه السلام) قال : لما افاض رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم ) تلقاه اعرابي في الابطح فقال يا رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) اني خرجت اريد الحج فعاقني غائق و انا رجل ميل فمرني اصنع في مالي ابلغ به ما يبلغ الحاج قال: فالتفت رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) الي ابي قبيس فقال:لو ان اباقبيس لك زنته ذهبه حمراء انفقته في سبيل الله ما بلغت ما بلغ الحاج»(كافي/ج4/ص258)
ترجمه:از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمودند:وقتي رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) در حركت بودند اعرابي در خارج از شهر مكه با حضرت رسول (صلي الله عليه وآله وسلم) ملاقات كرد و گفت من قصد انجام حج داشتم اما مانعي مرا از اين فيض محروم ساخت، من مال فراواني دارم مرا راهنمائي كنيد كه با انفاق از مالم به ثواب حاجيان قائل شوم راوي مي گويد،رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) رو به كوه ابوقبيس كردند و فرمودند:اي اعرابي اگر هم وزن كوه ابوقبيس طلا داشته باشي و همه را در راه خدا انفاق كني به فيض وثواب آن چه حاجيان رسيدند نمي رسد.
*بشارت چهاردهم: حج بازار تجارت آخرت
«عن ابي عبدالله (عليه السلام) قال:الحج والعمره سوقان من اسواق الآخره العامل بهما في جوارالله ان ادرك ما يامل يغفرالله له و ان... به اجله وقع اجره علي الله عزوجل» (كافي/ج4/ص260)
ترجمه:از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود:حج وعمره دو بازار از بازارهاي آخرتند كسي كه دراين دو بازار به فعاليت مشغول است در پناه و همسايگي خداوند است اگر به انجام اعمال حج موفق شد بخشش ومغفرت خداوندي او را فرا مي گيرد و اگر اجلش فرا رسد اجر او برعهده خداوند است و خداوند حتما به او اجر خواهد داد.
نكته جالب توجه در روايت آن كه حاجي را همسايه خداوند دانسته و در صورت فرا رسيدن او دراين راه اجر او را بر عهده خداوند قرار داده كه استفاده از حرف«علي» دربيان اين معني بر تاكيد و اهميت فضيلت و اجر حاجي اشاره اي روشن دارد.
*بشارت پانزدهم: حج سبب وسعت روزي وسلامتي بدن
«قال رسول الله(صلي الله عليه وآله و سلم) الحج والعمره ينفيان الفقر والذنوب» (وسائل الشيعه/ج11/ص106)
ترجمه:حج وعمره ،فقر وگناهان آدمي را از بين مي برد.
در همين رابطه حديثي از امام سجاد (عليه السلام) نيز وارد شده است:
«قال علي بن الحسين (عليه السلام) : حجوا واعتمروا تصح ابدانكم وتسع ارزاقكم وتكفون مؤونات عيالكم» (كافي/ج4/ص252)
ترجمه:امام سجاد (عليه السلام) فرمودند: حج وعمره به جا آوريد كه باعث صحت بدن شماست و روزي شما را وسعت مي بخشد و مخارج خانواده شما را كفايت مي كند.
بشارت شانزدهم: خداوند يار وكمك كار حاجي
قال رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) اربعه حق علي الله تعالي عونهم: الغازي والمتزوج والمكاتب والحاج»
پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند:4گروه هستند كه بر خداوند حق دارند و خداي مهربان آن ها را كمك مي كند.اول: جنگجوي در راه خدا ، دوم: انساني كه ازدواج مي كند ، سوم:بنده اي كه در صدد آزادي خويش است، چهارم:حاجي كوي دوست.
بشارت هفدهم: تكرار حج نشانه عظمت حج
توصيه وسفارش به تكرار عملي نشان گر اهميت وبزرگي آن عمل است و حكايت از تاثيرات عميقي دارد كه ان عمل در روح و جان انسان ها باقي مي گذارد وشايد به همين سبب باشد كه دستورات مكرري براي تكرار اين عمل از ناحيه اهل بيت (عليهم السلام) صادر شده است مانند اين روايت:
قال الصادق (عليه السلام) يا عيسي ان استطعت ان تاكل الخبز والملح وتححج في كل سنه فافعل » (وسائل الشيشعه/ج11/ص135)
امام صادق (عليه السلام) به يكي از اصحابشان فرمودند:ا ي عيسي اگر مي تواني با نان ونمك خوردن وقناعت توان انجام حج پيدا كني اين كار را بكن و حج انجام ده.
هم چنين در همين رابطه وبراي تحريك بيشتر مردم به انجام مكرر مناسك حج روايت زير نيز قابل تامل واستفاده است:
«قال رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) لا يحالف الفقر والحمي مدمن الحج والعمره» (اصول كافي/ج4/ص254)
رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند:قفر وتب همنشين كسي كه مكرر حج وعمره به جاي مي آورد نمي شود.
*فصل دوم:هشدارها
پس از آن كه به طور اجمال ومختصر با د يدگاه حضرت ختمي مرتبت (صلي الله عليه وآله وسلم) در قالب بشارت هائي در رابطه با ممناسك نوراني حج آشنا شديم و در حد وسع خويش با شمه اي از نورانيت وعظمت حج از زبان آخرين برگزيده خدا واهل بيت پاكش آشنا گشتيم اكنون باب ديگري را مي گشائيم در رابطه با عقوبت وسرزنش كساني كه نسبت به اين عمل سست و بدبين مي باشند.شايد هم چنان كه آواي خوش آن سخنان دل نواز رسول مهرباني (صلي الله عليه وآله وسلم) براي به هيجان درآوردن وحركت پرشتاب راهيان كوي دوست مؤثر است طنين پرصلابت اين هشدارها وبيدار باش ها نيز در سنگيني گوش و دل كساني چون حقير مؤثر واقع شود و راه را براي رسيدن سيرالي الله هموارتر كند.
*هشدار اول:هلاكت مردم به خاطر ترك حج
«عن رسول الله(صلي الله عليه وآْه وسلم) اذا تركت امتي هذاالبيت ان تؤمه لم تناظر» (بحار الانوار/ج99/ص22)
ترجمه:پيامبراكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند:اگر امت من حج خانه خدا را ترك كنند ديگر مهلت داده نخواهند شد و نابود مي گردند.
*هشدار دوم:اجبار مردم بر حج
«عن ابي عبدالله (عليه السلام) لو عطل الناس الحج لوجب علي الامام ان يجبرهم علي الحج ان شاء و اوان ابوا فان هذا البيت انما وضع للحج» (اصول كافي/ج4/ص272)
ترجمه : اما م صادق ( (عليه السلام) ) فرمود :اگر مردم حج خانه ي خدارا تعطيل كنند بر امام واجب است كه آنها را وادار به انجام حج كند مايل باشند يا نباشند چرا كه خداوند اين خانه را براي حج (شعار توحيد و عبوديت) قرار داده است.
اين روايت شريف در بر دارنده ي اين نكته ي مهم است كه حج خانه ي خدا علاوه بر آن كه كاركرد هاي فردي دارد و انسان ها را در مسير سلوك الي الله يار و ياور خوبي مي
باشد كاركردي اجتماعي و فراگير و جهان شمول هم دارد وآن تظاهر و اعلان رسمي توحيد و عبوديت حق تعالي ونفي هر گونه شرك و بت پرستي با همه ي مظاهرش مي باشد از اين حيث كاركرد حج را مي توان به كاركرد اذان تشبيه كرد كه هر شبانه روز چندين مرتبه از ماذنه ها گلبانگ توحيد را در سر تا سر بلاد اسلامي طنين انداز مي كند.
*هشدار سوم: شتاب كردن در حج
قال رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) :تعجلوا الي الحج فان احدكم لايه ري ما يعرض له. (كنز العمال جلد 5 ص 24 )
ترجمه: پيامبر اسلام فرمودند: براي حج شتاب كنيد و آن را با امروز و فردا كردن از دست مدهيد چرا كه هيچ كس از شما نمي داند كه در آينده براي او چه پيش خواهد آمد(شايد مانعي او را از رفتن به حج باز دارد).اهميت اين سفر به قدري است كه رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) مؤمنين را از به آينده موكول كردن حج نيز بر حذر داشته اند هر چند «نيه المومن خير من عمله» لكن در چنين عملي آثاري و فواِئدي براي حاجي هست كه رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) حتي حاضر به عقب انداختن آن نيز نيستند.
*هشدار چهارم: جزاي كسي كه حج را به تاخير مي اندازد
«قال ابوعبدالله (عليه السلام) :« و من كان في هذه اعمي فهو في الآخره اعمي واضل سبيلا » قال (عليه السلام) نزلت فيمن سيوف الحج حتي مات و لم يحج فهو اعمي فعمي عن فريضه من فرائض الله»
ترجمه:امام صادق (عليه السلام) فرمود:آيه شريفه« و من كان في هذه ...» يعني «و هر كس كه در اين دنيا كور باشبد در آخرت هم كور و گمراه تر است»درباره كسي نازل شده استكه آن قدر حج را به تاخير مي اندازد تا مرگ او فرا مي رسد درحالي كه حج خود را انجام نداده است پس او در حقيقت نسبت به فريضه اي از فرائض خداوند نابينا و كورباطن بوده است و به همين خاطر در صحراي محشر نيز كور محشور مي شود.
توضيح:مفهوم كلام حضرت (عليه السلام) آن است كه انجام مناسك حج باعث روشني ضمير وباطن انسان ها مي شود و يقينا داشتن دو چشم بينا و روشن براي كسي كه قصد سفري كرده آن هم سفري پرمخاطره بسيار لازم وحياتي است وسالك كوي دوست كه عازم وصال محبوب است قطعا براي طي مسافتي چنين پرخطر به دلي روشن وبصيرتي عميق محتاج است كه اين مهم در سايه مناسك حج مهيا مي شود.
هشدار پنجم: ترك كننده حج از اسلام خارج است
قال رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) : من مات ولم يحج حجه الاسلام لم يمنعه مرض جالس او حاجه ظاهر او سلطان جائر فليمت علي اي حال شاء يهوديا او نصرانيا» (الدرالمنثور/ج2/ص275)
ترجمه:پيامبراكرم(صلي الله عليه وآله وسلم ) فرمودند:هركس كه حج را ترك كند بدون آن كه مرضي مانع او باشد يا حاجتي او را از اين كار بازدارد يا حاكم ستمگري او را از حج منع كند پس هر گونه كه مي خواهد بميرد يهودي يا نصراني(به هر حال او بردين اسلام از دنيا نرفته است).
توضيح:اين حديث دربردارنده اين نكته است كه حج را مي توان به عنوان نصاب اسلام مطرح كرد وتعبد عملي والتزام قلبي به اين عمل شريف را از جمله شاخصه هاي كسي دانست كه صد در صد مطيع خداوند وپيامبرخاتم (صلي الله عليه وآله وسلم) است.سر توحيد در بالاترين درجاتش در حج نهفته است وشايد به همين خاطر باشد كه آن را ملاك اسلام وتارك ان ها را يهودي يا نصراني شمرده اند.
هشدار ششم: هركه گريزد ز خراجات شاه جوركش ديو بيابان شود
«قال رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) « ما من عبد ولا امه يضن بنفقته ينفقها فيما يرضي الله الا انفق اضعافها فيما يسخط الله و ما من عبد يدع الحج لحاجه عرضت له من حوائج الدنيا الا راي المحلفين قبل ان يقضي الله له تلك الحاجه و ...» (كنزالعمال/ج11/ص448)
ترجمه:رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند:هيچ بنده اي نيست كه از انفاق مالش در راه رضايت خدا بخل ورزد مگر آن كه مجبور مي شود چندين برابر آن را در راه معصيت و گناه وسخط خداوند خرج كند وهيچ بنده اي از بندگان خدا نيست كه حج خانه خدا را به خاطر حاجتي از حاجات دنيوي اش ترك كند مگر آن كه حاجيان از اعمال خود فارغ مي شوند و هنوز خداوند حاجت دنيوي اين شخص را برآورده نكرده است.
به راستي كه انسان اگر چه به دنبال تامين منافع و به دست آوردن آرزوهاي خويش است و به همين خاطر بسياري از اوقات فرامين الهي را به فراموشي مي سپارد يا خداي ناكرده آن ها را زيرپا مي گذارد لكن بايد دانست كه بهترين راه تامين حاجت ها و به دست آوردن خواسته ها اطاعت امر خدا وفرمان برداري از اوست لكن اين شيطان وسوسه گر ونفس اماره است كه راه را بر انسان مشتبه و آن را از فيض تقوي ودرستي با خدا محروم مي سازد.
*هشدار هفتم:گناه باعث محروم شدن از حج است
«عن سماعه عن ابي عبدالله (عليه السلام) قال:فقال لي:مالك لا تحج في العام؟فقلت معامله كانت بيني وبين قوم واشتغال عسي ذلك خيره.فقاال: لا والله ما فعل الله في ذلك من خيره ثم قال: ما حبس عبد عن هذا البيت الا بذنب و ما يعفوا كثر» (اصول كافي/ج4/ص270)
ترجمه:سماعه كه يكي از اصحاب امام صادق (عليه السلام) است نقل كرده كه امام صادق (عليه السلام) به مكن فرمود:براي تو چه پيش آمد كه امسال حج نرفتي؟به حضرت (عليه السلام) پاسخ دادم:معامله اي بين من وگروهي اتنفاق افتاده بود كه مكرا به خود مشغول ساخت و مانع از انجام حج شد واميدوارم كه اين عمل نيز براي من خير و بركت داشته باشدحضرت (عليه السلام) فرمود:هيچ بنده اي محروم از حج خانه خدا نمي شود مگر به خاطر گناهاني كه مرتكب شده و حال آن كه خداوند مهربان از بسياري از گناهان او گذشته و او را بخشيده است.
كسي كه از سر صدق و از صميم قلب عزم حج كرده و آرزوي لقاء دوست در سر مي پروراند بايد بداند كه توفيق به اين سفر نيز به دست خود اوست و مقدمات دعوت به اين سفر نيز توسط خود او بايد مهيا شود مسافر كوي دوست بايد از مدت ها قبل از اين سفر مراقب اعمال كوچك و بزرگ خود باشد و چنان چه معصيتي مرتكب شده به سرعت با توبه آن را جبران كند تا خداي ناكرده باب فيض حق به روي او بسته نشود.
*بخش دوم:ديدگاه نبي خاتم (صلي الله عليه وآله وسلم) نسبت به تك تك اعمال و مناسك حج
پس از آن كه درقالب بشارت ها وهشدارهائي با ديدگاه پيامبراكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) واهل بيت پاكش نسبت به حج آشنا شديم اكنون نوبت به آن رسيده است كه سيري كوتاه ومختصر از شروع تا انتها داشته باشيم وبه هدايت و روشن گري رسول خاتم(صلي الله عليه و آله وسلم)از لحظه لحظه اين سفر روحاني معرفتي عميق تر و آگاهي بيشتر پيدا كنيم.يقينا عملي كه از سر معرفت و درك انجام شود بسي پيش خداوند محبو بتر از عمل زيادي است كه بدون تعقل و معرفت انجام پذيرد از آن جا كه دراين سفر معنوي حاجي قدم به قدم با كلام دانشين پيامبير خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) همراه مي شود وسفري روحاني را آغاز مي كند بيانات روحاني حضرت رسول (صلي الله عليه وآله وسلم) را تحت عنوان«قدم» وگاهي نيز نكات ارزنده اي را از زبان آن بزرگوار تحت كلمه«بصيرت» ذكر كرده ايم ،اميد ان كه مورد عنايت حضرتش واقع شود .
*قدم اول: ادب شروع حج
«قال النبي (صلي الله عليه وآله وسلم) في سفر خرج فيه حاجا:من كان يسيء الخلق و الجوار فلا يصاحبنا» (بحارالانوار/ج76/ص273)
ترجمه: رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) زماني كه آماده سفر حج مي شدند فرمودند:هر كس كج خلق و بد رفتار است وحق همسايگي را ننمي شناسد با ما همراه نشود.
از اين روايت شريف برمي آيد: اولا شرط بهره مندي وكسب فيض وكمالات از اين سفر آن است كه حاجي آراسته به اخلاق نيكو باشد (حداقل در طول سفر) وطبيعي است كه بهره مندي از اين سفر شامل حال بداخلاقان وآزاردهندگان مردم نمي شود.
ثانيا:ازاين جمله پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) كه فرمودند:فلايصاحبنا معلوم مي شود منظور سفر حجي است كه امام وهادي ومرشد آن ححج حقيقتا رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم )باشندوالا هر ساله هاران هزار نفر حج انجام مي دهند و حال ان كه فاقد چنين شرايطي هستند نتيجه آن كه: ميكده حمام نيست سر زده وارد نشو حرمت پير مغان برهمه كس لازم است
براي راه يابي و كاميابي به اين فيض بايد خود را آماده نمود هم چنان كه آدمي براي حضور در مجلس بزرگي كه از پيش دعوت شده است روزها وساعت ها مشغول مهيا نمودن خويش و بررسي سخناني است كه مي خواهد در محضر آن بزرگ بگويد وهشدار به خويش كه عمل منافي با عظمت آن بزرگ از او سرنزند .دراين سفر كه حقيقتا همگان ميهماني حضرت رحمان جل وعلا هستند بايد به مراتب مهياتر و آماده تر بود و خود را ان چنان آراست كه قابل حضور در حضرت او گرديد در تائيد كلام پيشين حضرت رسول (صلي الله عليه وآله وسلم) به اين كلام دلنشين امام باقر (عليه السلام) نيز توجه فرمائيد:
«قال ابوجعفر (عليه السلام) : ما يعبا من يسلك هذا الطريق اذا لم يكن فيه ثلاث خصال:ورع، يحجزه عن معاصي الله و حلم يملك به غضبه و حسن الصحبه لمن صحبه»
ترجمه:امام باقر (عليه السلام) فرمودند:هركس اين سه خصلت را نداشته باشد پيمودن اين راه هيچ فايده اي برايش ندارد .
1)ورعي كه اورا از معصيت خدا مانع شود.
2)حلمي كه به وسيله ان بر غضب خود مسلط شود.
3) و همدمي خوش خلق ونيكو باشد براي ساير مسافران وهمراهانش .
در پايان اين بحث توجه خوانندگان را به گوشه اي از ادب شروع دراين سير وسفر روحاني جلب مي كنم كه از زبان مبارك فرزند راستين و جانشين به حق نبي خاتم (صلي الله عليه وآله وسلم) امام صادق (عليه السلام) بيان شده وهر انسان منصفي را غرق درياي نور و سرور مي كند به خاطر طولاني بودن روايت از آوردن متن عربي آن خودداري كرديم ،واينك ترجمه اين روايت شريف:
«هر گاه اراده سفر حج كردي قبل از عزم به اين سفر قللب خود را براي خدا از هر چيزي كه تو را مشغول مي سازد و از هر حجابي كه بين تو وخداوند قرار مي گيرد خالي ساز و همه امور زندگي ات را به خالقت بسپار و در همه كارهائي كه دراين سفر از تو صادر مي شود بر او توكل كن[تا روسفيد وسربلند از عهده آن برآئي] و بر قضا وقدر و اراده او دلي تسليم داشته باش و با زندگي وعيش دنيا ومردمان دنيا وراحتي آن خداحافظي كن و هر آن چه از حق مردم در ذمه توست بپرداز و بر هيچ يك از زاد و مركب ورفقا و قوت و جواني و ثروتت اعتماد مكن چرا كه ترس آن دارم كه همه اين ها وبال گردن تو ،و دشمن تو گردند زيرا كه هر كس ادعاي راضي بودن از خداوند داشته باشد و اميد واعتمادش بر چيز ديگري باشد خداوند همان چيز را وبال ودشمن او قرار مي دهد تا بفهمد كه نه براي او و نه براي هيچ كس ديگر قوت و تواني نيست مگر به واسطه حفظ ونگهداري خداوند و توفيق از جانب او و در خود اين آگاهي را فراهم آور كه آرزوي برگشت به وطن نداشته باشي [يعني چنان چه مرگ تو دراين راه فرا رسد بر تو ناگوار نباشد]و يار ومصاحب نيكوئي براي ديگران باش و او قات اعمال واجب ومستحب را مراعات كن و كوشا باش درادب ورزيدن وتحمل كردن و صبر وشكرگزار بودن ومهرباني وبخشش و گذشت در همه اوقات كه اين ها لازمه سلوك اين راه است ان گاه به آب توبه اي خالص غسل نما از همه گناهانت ولباس صدق و صفا وخضوع وخشوع در بركن و محرم شو و برخود منع كن هرچه كه مانع تو از ياد خدا مي شود وحجاب طاعت طريق تو مي گردد... (بحارالنوار/ج99/ص124)
خداوند به حق محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) واهل بيتش (عليهم السلام) همه ما را از حج گزاران واقعي و با معرفت نسبت به اين مناسك قرار دهد.آمين.
قدم دوم: خروج از وطن به قصد زيارت بيت الله الحرام
«عن ابي عبدالله (عليه السلام) عن النبي (صلي الله عليه وآله وسلم) في حديث قال:ان الححاج اذا اخذ في جهازه لم يرفع شيئا و لم يضعه الا كتب الله له عشر حسنات و محا عنه عشر سيئات و رفع له عشر درجات فاذا ركب بعيره لم يرفع خفا و لم يضعه الا كتب الله له مثل ذلك قاذا طاف بالبيت خرج من ذنوبه...قال:فعد رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) كذا كذا موقفا اذا وقفها الحاج خرج من ذنوبه ثم قال اني لك ان تبلغ ما يبلغ الحاج» (مستدرك الوسائل/ج8/ص43)
ترجمه:امام صادق (عليه السلام) از رسول اكرم(صلي الله عليه وآله و سلم) نقل فرمودند:همانا حاجي وقتي به مهيا كردن وسائل سفر حج مي پردازد و زاد و توشه راه آماده مي كند خداوند به ازاء هر چيزي كه برمي دارد يا به جاي خود قرار مي دهد به او ده درجه عطا مي كند واز او ده سيئه مي بخشد و چون زاد وراحله اش آماده شدو خواست كه بر مركبش سوار شود به ازاء هر قدمي كه برمي دارد خداوند مهربان باز ده درجه به او مي دهد و ده سيئه از او مي بخشد و چون طواف خانه خدا ئركد از گناهتانش خارج شده است...آن گاه فرمود:رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) هم چنان يكايك مواقف حج را مي شمردند و مي فرمودند:در هر موقف كه قرار گرفت از گناهانش خارج مي گردد.سپس فرمود: تو چگونه مي تواني به مرتبه اي برسي كه حاجي به ان مرتبت دست مي يازد.
توضيح:از اين بيان رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) وبا تئوجه به مطالب قبلي روشن مي شود كه حاجي يعني كسي كه قصد خانه دوست كرده و به اهل ومال وزندگي روزمره وكسب وكار خود پشت پا زده هنوز در قدم هاي اول طي اين سفر روحاني است كه يك پارچه غرق نور و رحمت ومغفرت حق مي گردد و او را براي ملاقات با صاحب اين خانه ومقصود اصلي ازاين سفر آماده مي سازد چرا كه او وقتي قصد خود را خالص كرد
ونيت خود را شفاف وزلال وپاك و خدائي نمود در حقيقت از همان ابتداء خويش را فاني درحق كرده و به همين خاطر است كه از قدم اول او را به اين كرامات مفتخر مي كنند و او را در روايات حاجي خطاب مي كنند شاهد براين مدعي روايت زير است.
«ان الحاج من حيث يخرج من منزله حتي يرجع بمنزله الطائف في الكعبه» (مستدرك الوسائل/ج8/ص43)
يعني:به درستي كه حاجي از زماني كه از خانه اش به قصد حج خارج مي شود تا زماني كه به منزل و وطنش برگردد به منزله طواف كننده گرد خانه كعبه است زيرا او از همان قدم اول در مسيري قار گرفته كه حج به خاطر آن تشريع شده است. «حاجي احرام دگر بند ببين يار كجاست» تذكر:با آن كه مقصود ما از نوشتن اين باب با ذكر ورايت هائي از رسول اكرم(صلي اله عليه وآله وسلم)واهل بيتش (عليهم السلام) روشن و كامل گشت اما دوست دارم ختام اين باب نيز به روايتي مزين گردد كه به مثابه تحفه اي بي مانند از رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) مي باشد هم چنين فضيلت كسي كه در راه زيارت كوي دوست گام بر مي دارد روشن تر گردد.
«عن الرسول(صلي الله عليه و آله وسلم):اي رجل خرج من مكنزله حاجا او معتمرا فكلما رفع قدما و وضع قدما تناثرت الذنوب من بدنه كما يتناثرالورق من الشجر فاذا مرد المدينه و صافحني بالسلام صافحته الملائكه بالسلام فاذا ورد ذا الحليفه فاغتسل طهره الله من الذنوب و اذا لبس ثوبين جديدين مجددالله له الحسنات واذا قال لبيك اللهم لبيك اجابه الرب عزو جل بلبيك وسعديك، اسمع كلامك وانظر اليك، فاذا دخل مكه وطاف وسعي بين الصفا والمروه وصل الله له الخيرات فاذا وقفوا في عرفات وصجت الاصوات بالحاجات باهي الله ملائكه سبع سماوات و يقول ملائكتي وسكال سماواتي اما ترون الي عبادي اتوني من كل فج عميق شعثا عنبرا قد انفقوا الاموال واتعبوا الابدان؟فوعزتي و جلالي لاهبن مسيئهم بمحسنهم ولاخرجنهم من الذنوب
كيوم ولدتهم امهاتهم فاذا رموا الجمار و حلقوا الرئوس و زاروا البيت نادي مناد من بطنان العرش:ارجعوا مغفورا لكم واستانفوا العمل» (تنبيه الغافلين/ص489)
پيامبر خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:هركس براي حج وعمره از خانه اش بيرون آيد با هر گامي كه برمي دارد و مي گذارد،گناهانش از بدن مي ريزد آن گونه كه برگ از درخت فرو مي ريزد و چون وارد مدينه شود و با سلام با من مصافحه كند فرشتگان با سلام با او مصافحه مي كنند.و چون به«ذوالحليفه» وارد شود وغسل كند خداوند او را از گناهانش پاك مي كند و چون دو جامه نو(احرام) بپوشد خداوند حسنات را براي او تازه مي كند و چون لبيك بگويد«لبيك اللهم لبيك»خداوند متعال هم با «لبيك وسعديك» در پاسخ گويد:كلاكت را مي شنوم و به تو مي نگرم و چون وارد مكه شود وطواف وسعي ميان صفا و مروه نمايد خداوند خيرات را براي او پيوسته مي دارد و چون در عرفات وقوف كند وصاي ناله ها از حاجيان برآيد خداوند بر فرشتگان هفت آسمان مباهات كند و مي گويداي فرشتگان وساكنان آسمان هايم آيا به بندگانم نمي نگريد كه از هر راه دور و از هر پستي وبلندي،ژوليده وغبارآلود به پيشگاه من آمده اند مال خويش را خرج كرده وجسم خود را به زحمت انداخته به عزت وشكوهم سوگند بدكارشان را به خاطر نيكوكارشان خواهم بخشيد و مانند روزي كه مادرانشان آن ها را زادند از گناهان بيرونشان خواهم آورد و چون رمي جمره كنندو سرها بتراشند و كعبه را زيارت كنند منادي از دل عرش ندا كند:بازگرديد كه بخشوده شده ايد و عمل خويش را از سر گيريد.
درپايان اين بحث وقبل از بيان قدم بعدي.
بصيرت 1:پياده رفتن به سوي بيت الله
آن كه هواي كوي دوست در دل دارد و عشق ديدار دوي دوست در سر مي پروراند بايد با به جان خريدن اقسام ناملايمات سفر ثابت كند كه مرد سفر عشق است بايد نفس را از لذت ها و مشتهياتش را تا آن جا كه طاقت و صبر دارد باز دارد واز پروار شدن نفس تا سرحد امكان بكاهد تا روح او بتواند قفس تن را بشكند وسبك بال به سوي معبود پرواز
كند وتعلقات دنيوي سد راه او نشوند از اين روست كه پياده رفتن اين سفر و اين زحمت را به جان خريدن اين قدر پر اجر وثواب است روايت زير دراين رابطه شنيدني است:
«مرض ابن عباس فدعا ولده فقال:سمعت رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) يقول من حج من مكه ماشيا حتي يرجع الي مكه كتب الله له بكل خطوه سبعمائه حسنه كل حسنه مثل حسنات الحرم قيل له و ما حسنات الحرم؟قال:بكل حسنه مائه الف حسنه» (كنزالعمال/ج5/ص25)
ابن عباس بيمار شد پس فرزندان خود را طلبيد واين روايت را براي آنان بيان كرد.گفت:شنيدم از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) كه فرمود: هر كس از مكه حج خود را با پاي پياده انجام دهد تا ان كه به مكه بازگردد خداوند در برابر هر قدم او به او هفت صد حسنه ارزاني كند كه هر يك حسنه آن برابر همه حسنات حرم باشد به حضرت عرض شد حسنات حرم چيست؟ فرمود:هر حسنه حرم معادل صدهزار حسنه مي باشد.
در اين باب سخني سراسر نور از فررزند برومندش امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود:
«ما عبد الله بشيء اشد من المشي الي بيته» (مستدرك الوسائل/ج8/ص29)
ترجمه:يعني خداوند به هيچ چيز پرستيده نشده است كه بهتر و پررنج تر وشديدتر باشد از پياده رفتن به سوي خانه او.
بصيرت 2:مخارج سفر حج
اين سفر،سفري براي كسب منافع دنيوي نيست تا هم چون تاجران آگاه سعي در كم كردن مخارج ويا كسب سود بيشتر انگيزه مسافر اين راه باشد بلكه دراين سفر بايد كه دست از دنيا شستن را تجربه كند و آمادگي براي رفتن از اين دنيا و پركشيدن به سوي معبود را در خود ايجاد كند براي همين منظور در روايات مخارجي كه دراين راه انجام مي گيرد از ساير مخارج ممتازتر وبالاتر شمرده شده است بلكه از بعضي روايات فهميده مي شود كه ثواب مخارج حج از خرج كردن اموال در هر زمينه ديگري برتر است البته بايد به اين
نكته توجه داشت كه اين روايات يا در رابطه با حج واجب وارد شده است يا اگر به طور مطلق باشدقطعا مربوط به مخارج مهم تر از حج نمي شود مثلا كسي اكنون قصد انجام حج يا عمره مستحبي دارد و از طرفي قرضي بر گردن دارد كه واجب است پرداخت كند يا نفقه خانواده اش بر ذمه اش مي باشد كه هنوز اداء نكرده يا حتي خانواده فقيري هستند كه در آتش فقر و حرمان مي سوزند و او مي تواند مشكل مالي آن ها را برطرف كند يا بكاهد در چنين مواردي قطعا صرف اموال در اين راه ها پسنديده تر و در بعضي موارد واجب استبه هر حال مؤمن كه به نور الهي حركت مي كند و از كياستي كه خداوند به او ارزاني كرده استفاده مي كند دراين موارد نيز خود مي تواند تشخيص دهد كه وظيفه فعلي او چيست و خداوند با انجام چه عملي از او راضي مي گرديد.اكنون به روايتي از امام صادق (عليه السلام) در رابطه با فضيلت مخارج اين سفر روحاني گوش جان بسپاريد
«عن ابي عبدالله (عليه السلام) :لو كان لاحدكم مثل ابي قبيس ذهب ينفقه في سبيل الله ما عدل الحج ولدرهم ينفقه الحاج يعدل الفي درهم في سبيل الله» (وسائل الشيعه/ج11/ص118)
ترجمه:امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
اگر براي يكي از شما مانند كوه ابو قببيس از طلا وجود داشته باشد و همه آن را در راه خدا انفاق كند معادل حج نمي شود و يقينا هر يك درهمي كه حاجي در سفر حجش خرج مي كند معادل دوهزار درهم است كه در راه خدا خرج كند شايد دليل اين همه فضيلت ها براي حج آن باشد كه سر عبوديت در حج نهفته است و هر كسي كه به اين سر دست بيابد در حقيقت به سرچشمه عبوديت رسيده است و ساير اعمال او نيز تحت تاثير حج و در پرتو نورانيت و امتداد شعاع آن قرار خواهد گرفت.
*بصيرت 3:متكفل مخارج حج ديگري شدن
اين سفر و اين سير وسلوك آن قدر درنظر رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) ارزش مند استو در تكامل روح وتقرب به خداوند مؤثر كه انسان هاي ثروت مند را ترغيب مي كنند
كه مددكار و كمك كسي شوند كه توانائي مخارج حج را ندارد كه دراين كار دو فايده هست:
اول:ان كه با اين كار شخص ثروتمند خود را از قيد وبند مال و منال دنيا آزاد كرده و در حقيقت به هدفي كه براي حج قرار داده كه همان قطع عبوديت غيرخداست رسيده است.
دوم:آن كه انساني هم كه به خاطر ضعف مالي قادر بر انجام اين عمل پر ارج وقدر نبود اين كار براي ممكن مي شود كه سهم به سزائي در تزكيه وتهذيب نفس دارد.
اكنون به روايت نوراني رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) در اين زمينه توجه فرمائيد:
قال رسول الله(صلي اله عليه و آله وسلم):من فطر صائما او احج رجلا لو جهز غاز يا او خلفه في اهله فله مثل اجره» (شعب الايمان/ج3/ص4/10)
ترجمه:هركس روزه داري را افطار دهد يا كسي را به حج بفرستد يا جنگ جويي را مجهز كند يا از خانواده او در غياب او سرپرستي كند مانند اجز همان روزه دار يا حاجي يا جنگ جو براي او نيز ثبت مي شود.
*قدم سوم: احرام بستن:
راهي كوي دوست در اولين مرحله از مناسك وقتي به ميقات مي رسد يعني همان جايي كه به عنوان مكان خروج از منيت ها و خودبيني ها تعيين شده به نشانه خروج از دنيا و دنيا پرستي تمامي لباس هايي كه تاكنون دربرداشته درمي آورد و خود را با دو جامه ساده دوخته نشده مي پوشاند در حالي كه نيت كرده وتلبيه مي گويد واين اولين شعار و عمل حاجي است در از خلق رستن و به معبود پيوستن ،او با احرام بر خود تمتعات و لذات حلال را هم حرام مي كند تا هيچ چيز و هيچ كس نتواند از او دلربايي كند و سد راه او و معبود يگانه اش گردد سر اين عمل را امام هشتم (عليه السلام) در ضمن حديث بلندي گوشزد كرده اند كه به قسمت هايي از آن گوش جان مي سپاريم:
«عن الرضا (عليه السلام) في حديث طويل: فان قبل لم امروا بالاحرام؟ قيل لان يخشعوا قبل دخولهم حرم الله و امنه و لئلا يلهووا يشتغلوا بشي من امورالدنيا و زينتها
و لذاتها و يكونوا صابرين فيما هم فيه قاصدين نحوه مقبلين عليه بكليتهم مع ما فيه من التعظيم لله عزوجل والتذلل لانفسهم عند قصدهم الي الله تعالي و وفادتهم اليه راجين ثوابهف راهبين من عقابه ماضين نحوه مقبلين اليه بالذل الاستكانه و ا لخضوع» (عيون اخبارالرضا/ص120)
ترجمه:از امام رضا (عليه السلام) در ضمن حديث مفصلي نقل شده كه فرمود: پس اگر سوال شود احرام براي چه واحب گشت؟ جواب آن است كه: تا حاجيان خاشع شوند قبل از وارد شدن به حرم و امن الهي و براي آن كه چيزي از امور دنيا و زيباييهايش و لذاتش آن ها را به لهو و لعب مشغول نسازد و توان صبر آن ها براي تحمل مناسك و دستورات حج بيشتر گردد در حالي كه ان ها عزم و قصه خداي متعال كرده و با تمام حواس و توجه به سمت او روي كرده اند.
علاوه بر اين ها اين كار باعث تعظيم خداي بزرگ و خوار شمردن خويش نيز هست در وقتي كه آن ها قصد وتوجه به سوي خداي متعال مي كنند و ميهمان او مي شوند و اميد بهره مندي و ثواب از ديدگاه او دارند و ترسان و هراسان از عقاب او هستند و به سمت او در حال حركت و متوجه به سوي او هست در حالي كه بايد همه اين ها با حالت ذلت وشكستگي و از سر خضوع باشد و احرام به پيداشدن چنين حالتي كمكي بس شايان مي كند.
*قدم چهارم: تلبيه:
عمل احرام بستن و خروج از لباس و زيور دنيا و پوشيدن دو جامه كه بيشتر شبيه پارچه سفيدي است كه ميت را در آن مي پوشانند خود زبان حال عبد است كه:پروردگارا! در برابر تو مانند ميتي بي اراده و تسليم بي چون وچراي توام كه «المؤمن بين يدي الله كالميت بين يدي الغسال»
«مؤمن دربرابر خداوند همانند ميتي است در دستان غسال (كه هر طور كه بخواهد با او رفتار مي نمايد)اما حاجي به همين اندازه اكتفا نمي كند بلكه به زبان قال نيز اين
سرسپردگي و از خود بي خود شدن و وارد ضيافت حق شدن را اعلام مي دارد.امام علي بن موسي الرضا (عليه السلام) چه زيبا از اين راز دل انگيز پرده برمي دارد؛
«عن سليمان بن جعفر قال:« سالت اباالحسن (عليه السلام) عن التلبيه و علتها فقال:ان الناس اذا احرموا ناداهم الله تعالي ذكره فقال عبادي و امائي لاحرمنكم علي النار كما احرمتم لي فيقولون لبيك اللهم لبيك اجابه لله عزوجل علي ندائد اياهم» (عيون اخبار الرضا/ج2/ ص83)
ترجمه:«سليمان بن جعفر از امام رضا (عليه السلام) نقل مي كند كه:از حضرت (عليه ا لسلام)از سر تلبيه و حكمت آن پرسيدم پس حضت فرمود: آن گاه كه مردم محرمم مي گردند خداوند متعال آن ها را مخاطب قرار داده و مي فرمايد: اي بندگان و كنيزكان من يقينا بر همه شما آتش دوزخ را حرام كردم هم چنان شما نيز لذات و مشتبهات نفساني را به خاطر من بر خود حرام كرديد آن گاه مردم در برابر خطاب الهي «لبيك اللهم لبيك» بر زبان هايشان جاري مي شود و اين ذكر شريف مترنم مي شوند.
و به همين خاطر است كه تلبيه گو يعني همان كه لبيك از عمق جانش برمي خيزد بر لبهايش مي نشيند از نفاق دور و آتش جهنم بر وي حرام است.
«قال رسول ا لله (صلي الله عليه وآله وسلم) من لبي في احرامه سبعين مره ايمانا و احتسابا اشهدالله له الف الف ملكا براءه من ا لنار و براءه من النفاق» (اصول كافي/ج4/ ص337)
ترجمه:رسول گرامي اسلام(صلي الله عليه وآله و سلم)فرمود:هركس از سر ايمان و بردباري هفتاد مرتبه لبيك گويد در حالي كه اخرام بسته است خداوند هزار هزار ملك را به شهادت مي گيرد كه اورا از آتش جهنم و نفاق رها كرده است.
بصيرت: با صداي بلند تلبيه گفتن
خداي متعال دوست دارد كه اين تلبيه و پاسخ به دعوت حق تعالي از باطن انسان ها بلند شود و حاكي از فقر محض انسان ها در درگاه حق باشدكه:
«يا ايها ا لناس انتم الفقراء الي الله والله هوالغني»
دوست دارد كه با صدائي رسا طنين انداز شود كه هر چه تلبيه با ناله و فرياد از سر عجز باشد به فقر و ا حتياج ذاتي انسان يبشتر دلالت دارد.
«سئل النبي (صلي الله عليه وآله وسلم) فقيل: اي الحج افضل؟فقال (صلي الله عليه وآله وسلم) العج و الثج فقال (صلي الله عليه وآله وسلم) العج:ضجيج الصياح و رفع الصوت بالتلبيه والثج النجر» (بحارالانوار/ج00/ ص329)
ترجمه:از نبي اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) پرسيده شد:كدام حج افضل از همه است؟فرمود حجي كه در او عج وثج باشد، پرسيده شد:عج وثج چيست؟فرمود: عج يعني ناله فريادكنندگان و صيحه زنندگان از سر عجز و نداري وبلندكردن صدا به تلبيه وثج عبارت از قزباني است.
*قدم پنجم: ورود به شهر مكه
اكنون حاجي به محبط وحي پا گداشته است و به شهري درآمده كه روزي نداي توحيد و خداپرستي نبي اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) از آن جا بلند شده است محل تولد ورسالت نبي اكرم(صلي الله عليه و آله وسلم) است و جايگاهي ا ست كه رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) براي ترويج وتاسيس دين
ا سلام چه مرارت ها و زحمت هايي كه متحمل نشدند پس يقينا ادب و حفظ حرمت اين مكان مقدس
در تعالي روح سالك الي الله تاثير بسزائي خواهد داشت.
«عن ابي عبدالله (عليه السلام) قال: لا يدخل مكه رجل بسكينه الا غفر له قلت
ماالسكينه:قال (عليه السلام) يتواضع.» (اصول كافي /ج4 /ص401)
ترجمه:از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمود:هيچ كس نيست كه با سكينه وارد شهر مكه شود مگر ان كه مورد بخشش خداي متعال واقع مي شود،پرسيدم سكينه چيست؟فرمود:يعني با تواضع و خاكساري وارد مي شود.
اين جا شهري است كه پدر و مادر عمار ياسر به خاطر پايمردي واصرار بر خداپرستي و تبعيت از اسلام محمدي (صلي الله عليه وآله وسلم) خونشان بر زمين ريخته شد اين جا سرزميني است كه بلال را روزها به سنگ هاي تفتيده مي غلطاندند تا دست از خداي يگانه بكشد و به عادت زشت جاهليت بازگردد واين كار جز به سوزناك تر كردن ناله « احد احد» كردنش نيفزود وشايد به همين خاطر باشد كه امام سجاد (عليه السلام) فرمود:
« من صلي بمكه سبعين ركعه فقرا في كل ركعه «قل هو الله احد» و »انا انزلناه ي ليله القدر» و آيه السخره «آيه 54سوره اعراف» و «آيه الكرسي» لم يمت الا شهيدا» (اصول كافي/ ج4/ص 586)
ترجمه:هر كس در شهر مكه 70ركعت نماز بخواند و در هر ركعت سوره هاي توحيد ،قدر ، آيه سخره و آيه الكرسي بخواند نميرد مگر آن كه به او اجز شهيد مرحمت شود.
*قدم ششم: طواف گرد خانه دوست
حاجي كه فرسنگ ها راه را به هر زحمتي بود پيموده و تنها يك ميل و يك هوي در سر داشته و آن رسيدن به محبوب و لقاء پروردگار بي نياز به حرم كه رسيد محرم شد و آخرين خار وخاشاك هاي دنيا و دنيا پرستي را از خود زدود بعد از ان با وقار وسكينه وارد مكه ،محل بعثت رسول ا لله(صلي الله عليه وآله و سلم) وشهر بيت الله الحرام شد و اينك نفسش در جانش حبس شده قلبش به تپش افتاده مي خواهد كه به لقاء يار وزيارت جمال حضرت حق مشرف شود. مي خواهد كه به ديدار دوست راه يابد وبايد براي اين امر بايد قدم ديگري بردارد بايد هر چه در سر دارد و هر علقه كه در دل دارد حتي آخرين و كوچك ترين آن ها نيز فاني شود و به همين خاطر است كه گرد اين خانه كه نمادي از وجود خداي متعال در زمين است چرخ مي زند و مي گردد و طواف مي كند و از خود فاني مي شود و غرق درياي نور مي گردد او در حال طواف كسي يا چيزي را نمي بيند ونمي شناسد جز معبودي كه خود را كست و محو آن معبود بي همتا مي بيند او ا كنون هم چون پروانه اي كه گرد شمع مي چرخد و تمام وجود خود را فاني در شمع مي بيند
وسراپاي خود را براي او مي سوزاند و از خوديت وانانيت خارج مي شود و به خاطر همين شرافت و عظمت حج است كه روايت دلنشين زير از زبان فرزند دلبند رسول خدا(صلي الله عليه وآله و سلم) براي ما به يادگار مانده است:
«قال ابو عبدالله(عليه ا لسلام):يا اسحاق من طاف بهذاالبيت طوافا واحدا كتب الله له الف حسنه و محي عنه الف سيئه ورفع له الف درجه و غرس له الف شجره في ا لجنه و كتب له ثواب عتق الف نسمه حتي صارالي الملتزم فتح الله له ثمانيه ابواب الجنه فقال له ادخل من ايها شئت» (ثواب الاعمال/ص73)
ترجمه:امام صادق (عليه السلام) به يكي از اصحاب خويش فرمودند:اي اسحاق هر كس به گرد اين خانه يك طواف كند خداوند براي او هزار حسنه ثبت مي كند و هزار گناه از نامه عمل او محو مي شود و هزار درجه بر درجات او افزوده مي شود و خداوند هزار درخت براي او در بهشت غرس مي كند وباي او ثواب كسي كه هزار بنده آزاد كند نوشته مي شود تا ان كه به «ملتزم» مي رسد كه در اين هنگام خداوند درهاي هشتگانه بهشت را بر او باز مي كند و به او خطاب مي شود از هر در ي كه مي خواهي وارد بهشت شو.
به راستي كه بايد هم چنين باشد.سالك اين راه وحاجي كوي دوست در مقام طواف به مرتبه اي از خلوص و فنا مي رسد كه لايق چنين تشريف و تعظيمي از جانب خداي متعال مي گردد.
«قال رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) يقول الله تبارك وتعالي:كل يوم منه رحمه،ستين منها علي الطائفين بالبيت و عشرين علي اهل مكه وعشرين علي سائر الناس» (شعب الايمان/ج3/ص454)
ترجمه:رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند:خداي متعال فرموده است هر روز رحمت من صد قسمت مي شود شصت قسمت آن نصيب طواف كنندگان خانه خداست و 20 قسمت آن براي اهل مكه و 20 قسمت آن بر بقيه مردم تقسيم مي شود.
*بصيرت(1) : زيباترين ترانه طواف
ياد و ذكر محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) و آل محمد(صلي ا لله عليه وآله وسلم) همانا كه چراغ پرفروغ هدايتشان عالم را پرنور كرده است و بشريت از آدم تا آخرين انسان ها را غرق سرور كرده است،بهترين و زيباترين ذكر در حال طواف است.
«عن عبدالسلام الرحمن قال: قلت لابي عبدالله (عليه السلام) دخلت طواف الفريضه فلم يفتح لي شيء من الدعاء الا الصلاه علي محمد وآل محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) وسعيت فقال كذلك فقال ما اعطي احد ممن سال افضل مما اعطيت» ( اصول كافي/ ج4 /ص407)
يكي از اصحاب امام صادق (عليه السلام) نقل مي كند كهبه امام (عليه السلام) عرض كردم:من وارد طواف شدم هيچ دعائي به يادم نيامد مگر ذكر سلوات بر محمد وآل محمد (صلي الله عليه وآله وسلم) و در حال سعي كردن نيز جز اين ذكر چيزي نگفتم حضرت (عليه السلام) فرمود: به هيچ كس از سائلين و درخواست كنندگان از خداوند چيزي داده نشده كه برتر از آن باشد كه به تو داده شد.
*بصيرت(2): درآويختن به پرده هاي كعبه،در آويختن به دامن دوست
«قيل ا مير المؤمنين (عليه السلام) في حديت :التعلق باستار ا لكعبه لاي معني هو؟قال: مثل رجل له عند آخر جنايه و ذنب فهو يتعلق بثوبه و يتضرع اليه و يخضع له ان يتجافي عن ذنبه» (اصول كافي/ ج4/ ص224)
ترجمه:از اميرالمؤمنين (عليه السلام) پرسيده شد حكمت از درآويختن به پرده هاي كعبه چيست؟فرمود:اين عمل ما نند كسي است كه جنايتي نسبت به شخص ديگر ي انجام داد . آنگاه لباس او را چنگ مي زند و تضرع و زارمي مي كند تا او را ببخشد و از سر تقصير او در گذرد /
واين او ج بي پناهي و نشان از فقر و ذلت بنده اي است كه از دست شيطان ونفس اماره به دامان پر مهر پروردگار كريمش روي آورده است .
بصيرت 2 : «حطيم» باغي از باغهاي بهشتي
طواف كننده در هر قدمي از اين طواف نوري مي بيند و در هر موضعي از اين بيت ، كه چون پروانه سرگردان اوست ، رحمتي و بركتي از حق مشاهده مي كند گاهي خو د را به مثابه جنايتكاري مي بيند كه گناهانش روح او را كشته و او را اسير دنيا كرده و به همين خاطر به پرده هاي كعبه چنگ مي زند و گاهي خود را غرق نور و رحمت حق مي يابد و داخل شونده در بهشت برين و مابين ركن و مقام كه حطيمش خوانند اين چنين است.
«عن ابي عبدالله (عليه السلام) في حديث طويل قال: يا ميسر اي البقاع اعظم الحرمه؟ قال الله و رسوله وابن رسوله اعلم قال يا ميسر ما بين الركن و المقام روضه من رياض الجنه و ما بين القبر و المنبر روضه من رياض الجنه » (اصول كافي/ ج4/ ص410)
ترجمه: از امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه در ضمن حديث مفصلي به يكي از اصحاب خويش فرمود: اي ميسر كدام بقعه و مكان در نزد خدا از همه بقعه ها محترم تر است ميسر گفت: خدا و پيامبرش و فرزند پيامبرش داناترند پس حضرت فرمود: اي ميسر مابين ركن و مقام (حطيم) باغي از باغ هاي بهشت است و همين طور مابين قبر رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و منبر ان حضرت باغي از باغ هاي بهشت است.
*بصيرت (3): حجرالاسود يادگاري از بهشت
اين سنگي مقدس كه در زاويه اي از خانه خدا جلو.ه گري مي كند آياتي از آيات حق ونشانه اي از كوي دوست مي باشد سنگي است كه بنا بر ورايت وارده از بهشت به زمين آمده است:
«قال رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم) : نزل الحجرالاسود من الجنه » (الترغيب و الترهيب/ج2/ص194)
رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمودند: حجرالاسود از بهشت نازل شده است.
و نشانه عهد وپيماني است كه انسان ها در عالم «الست» با خداي خويش بسته اند كه جز او را نپرستند وبراي او شريك نگيرند و به همين خاطر است كه مستحب است چون حاجي به اين سنگ مي رسد به او اشاره كند و بگويد:
«امانتي اديتها و ميثاقي تعاهدته لتشهد بي بالموافاه»(علل الشرايع/ج2/ص424)
ترجمه: امانتم را ادا كردم و به عهدم وفا نمودم تا تو به امانت داري و وفاداريم شهادت دهي.
حاجي كه امانت بزرگ الهي يعني قلب خويش را كه موطن اسرار الهي و محل عشق به حضرت حق و ا ولياء اوست حفظ نمود و اكنون در اوج مقام بندگي واقع شده است و به عهد وميثاق خويش نيز لبيك گويان وفاداري نشان داده لذا اين جا با تمام خوشحالي و فرح اين چنين در برابر حجر الاسود از بندگي و خاكساري خود سخن مي گويد.
*قدم هفتم:نماز طواف
پس از آن كه حاجي از طواف خانه دوست فارغ مي شود به نماز كه اوج مقام بندگي است مي ايستد و به راز و نياز با محبوب مشغول مي شود .حقيقتا كسي نماز واقعي مي خواند كه حين طواف با ش و چرخ زدن حول محور عالم سرگشتگي و دل بستگي تام خويش را به مبداء عالم اعلام كرده است و ا ز تمام تعلقات و منت ها رسته است اكنون به نماز مي ايستد و به مقام در عبوديت و درك معارف الهي مي رسد كه مپرس.
با دو گوش خود از دهانش دوش سخناني شنيده ام كه مپرس
«رئي الحسين بن علي (عليه السلام) يطوف بالبيت ثم صار الي المقام فصلي ثم وضع خده علي المقام فجعل يبكي و يقول: « عبيدك ببا بك، سائلك ببابك، مسكينك ببابك» يردد ذلك مرارا»(تاريخ دمشق/ج41/ص380)
روايت شده كه حضرت سيدالشهداء امام حسين (عليه السلام) را ديدند كه طواف خانه خدا مي فرمود آن گاه به سمت مقام ابراهيم (عليه السلام) مي آمد و نماز مي گزارد سپس گونه هايش را بر مقام مي گذاشت وگريه مي كرد و مي فرمود: بنده كوچكت به درگاه
آمده ،گداي تو به درگاهت آمده فقير وبي نواي تو به درگاهت آمده و اين جملات را مكرر بيان مي فرمود.
*قدم هشتم: سعي صفا و مروه
اكنون نوبت آن رسيده كه حاجي به هروله مابين دو كوه صفا و مروه بپردازد هروله آن ا ست كه آدمي شتابان حركت كند واين حركت در بين صفا و مروه يادآور حركت هاجر ا ست براي طلب آب ،براي طلب مايه حيات و يادآور سرگشتگي و استيصال و نداري ونياز ،يادآوري اين ها كافي است تا حاجي را به شور وادارد تا ان كه به هروله و سعي ميان صفا و مروه مشغول شود علاوه براين كه اين چنين حركت در دو سويه اين راه با آن حالت، شكننده و خردكننده هرتكبر و سركشي مي باشد.
«عن ابي عبدالله (عليه السلام) جعل السعي بين الصفا و المروه فدله للجبارين» (اصول كافي/ج4/ص434)
از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه فرمودند: سعي بين صفا و مروه براي ذليل شدن و خاكساري گردن كشان قرار داده شده و مؤمن كه هر لحظه بر خود از شر هواي نفس و شيطان بيم ناك است با سعي آخرين ذره هاي گردن كشي و عصيان را از دل فرو مي ريزد و شايد به خاطر همين مطلب باشد كه رسول ا كرم (صلي الله عليه وآله وسلم) در فضل سعي بين صفا و مروه فرمود:
«قال النبي (صلي الله عليه وآله وسلم) لرجل من الانصار: اذا سعيت بين الصفا والمروه سبعه اشواط كال لك عندالله اجر من حج ماشيا من بلاده و مثل اجر من اعتق سبعين رقبه مؤمنه» (وسائل ا لشيعه/ ج13/ ص471)
ترجمه:رسول ا كرم (صلي الله عليه وآله وسلم) به مردي از انصار فرمودند: آن گاه كه سعي بين صفا و مروه نمودي براي تو در نزد خداوند اجر كسي است كه با پاي پياده از شهرش براي سفر حج سفر كرده باشد و مانند اجر كسي را دارد كه هفتاد بنده را در راه خدا آزاد كرده باشد.
*قدم نهم: تقصير
پس از ان كه حاجي از اعمال و مناسك فارغ شد پس از اتمام سعي با تقصير از احرام خارج مي شود و اعمال عمره او به پايان مي رسد شايد امر به تقصير در حقيقت نشانه اي باشد از پاك شدن از همه ان چه كه باعث ايجاد كدورت و سياه و تاريك شدن روح و قلب آدمي است چنان كه امر كرده اند كه از ناخن خود يا قدري از موي سر خودرا كوتاه كند.
*قسمت دوم: حج از د يدگاه رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم)
پس از آن كه قاصد كوي دوست از عمره فارغ شد اينك خود را مهياي انجام حج مي گرداند و باز به قصد انجام حج در ميقات مخصوص حج محرم مي شود و از حرم خارج و به سمت سرزمين عرفات حركت مي كند تا پس از انجام اعمال واجب در عرفات، مشعر ومني دو مرتبه راهي كوي دوست گردد.ما نيز با توجه به اين كه در بخش اعمال عمره به بسيار ي از اعمال مشترك بين حج و عمره پرداخته ايم در اين بخش تنها به اعمال خاص حج مي پردازيم. و تا ان جا كه در توان است سعي مي كنيم اين مسير را با هدايت و نور پرفروغ و جود مقدس حضرت رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) و اهل بيت طاهرينش (عليهم السلام) ادامه دهيم باشد كه نظر لطفشان شامل حال اين بنده بي بضاعت نيز باشد.
*منزل اول: وقوف به عرفات
اولين عملي كه حاجي پس از اعمال حج انجام مي دهد آن ا ست كه از ظهر روز نهم عرفه تا غروب آفتاب اين روز بايد در سرزمين عرفات وقوف كند و با تضرع و الحاح خود را براي آن كه مقبول درگاه حق و لايق دوستي با او گردد آماده كند اولين قدم در برقراري ارتباط عميق و اساسي با خداوند متعال دو چيز است:
ول: پيدا كردن شناختي عظيم و عرفاني عميق از آن ذات بي همتا و خالق مهربان
دوم:اعتراف به گناهان و اقرار به كوتاهي ها وتقصيرهائي كه باعث جدايي انسان از حريم امن دوست شده است و وقوف در عرفات به ا ين منظور تشريع شده است.
دعاي عرفات زيبا و سراسر نور حضرت حسين بن علي (عليه السلام) همان گونه كه يك دوره كامل درس خداشناسي و ياد كردن خدا به تمام اسماء و صفات حسناي اوست ،دعائي پرسوز و گداز و پر توبه وانابه است كه هر انسان زنده دلي ار متاثر مي كند روايت زير شاهد گويائي بر مدعاي بالاست:
«سالت ابا عبدالله (عليه السلام) عن عرفات لم سميت عرفات؟ فقال ان جبرئيل (عليه السلام) خرج بابراهيم يوم عرفه فلما زات ا لشمس قال له جبرئيل يا ابراهيم اعترف بذنبك و اعرف مناسكك و قد عرفه ذلك فسميت عرفات لقول جبرئيل اعترف و اعرف» (علل ا لشرائع/ ص436)
يكي از اصحاب امام صادق (عليه السلام) نقل مي كند كه از حضرت پرسيدم به چه خاطر سرزمين عرفات را عرفات ناميدند پس حضرت پاسخ داد:همانا در روز عرفه جبرئيل (عليه السلام) همراه حضرت ابراهيم (عليه السلام) به سمت سرزمين عرفات خارج شدند پس چون ظهر شد و خورشيد زوال نمود جبرئيل به ابراهيم (عليه السلام) گفت: اي ابراهيم (عليه السلام) به گناهانت اعتراف كن و مناسك و اعمال حجت را بشناس و با دقت آن را ياد گير پس به خاطر سخن جبرئيل (عليه السلام) كه گفت «اعترف و اعرف» آن جا را عرفات ناميدند.
*بصيرت:علت وقوف به عرفات
« ان امير المؤمنين (عليه السلام) سئل عن الوقوف بالجبل لم يكن في الحرم؟فقال لان الكعبه بيته والحرم بابه فلما قصدوه وافدين وقفهم بالباب يتضرعون» (اصول كافي/ج4/ص224)
ترجمه: از حضرت علي (عليه السلام) سوال شد از علت وقوف به عرفات و اين كه چرا سرزمين عرفات خارج از حرم واقع گرديده است.فرمود: زيرا كعبه خانه اوست و حر راه ورود و در خانه اوست پس آن گاه كه حاجيان قصد ديدار و زيارت او كنند آن ها را بر
در خانه نگاه مي دارد تا به ناله و زاري بپردازند و با او به راز و نياز بپردازند تا آماده ورود به سراي او و خانه پر مهر او گردند»
چو يار ناز كند شما نياز كنيد
*منزل دوم: وقوف به سرزمين مشعر
حاجي در عرفات به معرفت حضرت حق نائل شده و پس از آن كه به گناهان وقصورها و تقصيرهاي خودش اعتراف كرد و با راز و نياز با خالق بي نياز زمينه بازگشت به سمت حق را در خود آماده كرد نوبت آن مي رسد كه از عرفات كوچ كند و وارد سرزمين مشعر شود و با وقوف در مشعر به سير و اوج گيري خود ادامه دهد يقيقنا اگر كسي ادب سرزمين عرفات را به جاي آورده باشد اكنون به شعوري باطني رسيده كه تمام وجود را در قبضه قدرت حق مي يابد و عالم را سراسر تسبيح گوي حضرت خالق و از اين روست كه عزم خود را جزم مي كند تا اخرين حجاب ها و موانع ما بين خويش و خالق را در هم شكند و خود را براي رسيدن به خانه دوست و زيارت روي دوست آماده سازد و به همين خاطر سنگريزه هايي را كه فردا در سرزمين مني مي خواهد به سمت شيطان رجيم پرتاب كند از سرزمين مشعر برمي چيند براستي پيدا شدن چنين حالتي در مؤمن سالك و حاجي كوي دوست او را از ملك برتر مي كند و باعث فخر خداوند بر ملائكه مي شود هم چنان كه در بعضي از روايات به ا ين مطلب تصريح شده است. واز همين روست كه حاجي مشمول انواع لطف ها و عنايت هاي حق تعالي مي گردد شاهد براين مطلب روايت زير است:
«قال الصادق (عليه السلام) : و من مر بين مازمي مني غير مستكبر غفرالله له ذنوبه و ان ابواب السمائ لا تغلق تلك الليله لاصوات المؤمنين لهم دوي كدوي النحل يقول الله عزوجل انا ربكم و انتم عبادي اديتم حقي و حق علي ان استجيب لكم فيحط تلك الليله عمن اراد ان يحط عنه ذنوب و يغفر لمن اراد ان يغفرله والحاج اذا وقف بالمشعر خرج من ذنوبه» (الفقيه/ج2/ص137)
امام صادق (عليه السلام) فرمود:و هر كس چون از وقوف به عرفات فارغ شد و قصد كوچ به سرزمين مشعر را داشت و از وادي مازمين (كه تنگ راهي ميان عرفات و مشعر است)عبور كند در حالي كه گردن كش و متكبر نباشد خداوند گناهان او را مي آمرزد و يقينا در آن شب درهاي آسمان بر روي بندگان خدا بسته نيست به خاطر صوت مناجاتشان كه مانند صداي درهم پيچيده زنبوران عسل است خداوند متعال به بندگانش خطاب مي كند و مي فرمايد: من پروردگار شما هستم و شما بندگان من هستيد ،حق مرا ادا كرديد و بر من است كه دعاهاي شما را اجابت كنم پس در آن شب خداوند گناه هر كه را بخواهد مي آمرزد و از سر تقصيرات هر كه بخواهد مي گذرد و حاجيان چون در مشعر وقوف كنند از گناهان خويش خارج مي شوند
بصيرت: علت وقوف به مشعر
عن محمد بن الحسن الهمداني قال : سا لت ذا النون المصري قلت يا ابا الفيض لم صير المو قف بالمشعر و لم يصير با لحرم فقال احدثني من سال الصادق( (عليه السلام) ) ذلك فقال (عليه السلام) :لان الكعبه بيت الله والحرم حجابه والمشعر بابه فلما ان قصده الزائرون وقفهم بالباب حتي اذن لهم بالدخول ثم وقفهم ؛لحجاب الثاني و هرمزدلفه فلما نظر الي طول تضرعهم امرهم بتقيب قربانهم فلما قربوا قربانهم و قضوتفشهم و تطهروا من الذنوب التي كانت لهم حجابا دونه امرهم بالزياره علي ظهاره» ( علل الشرايع/ص443)
ترجمه: از محمدبن حسن همداني نقل شده كه گفت از ذالنون مصري پرسيدم كه چرا مشعر خارج از حرم است و در حرم واقع نشده؟ جواب داد: كسي كه از اما م صادق (عليه السلام) اين مطلب را پرسيده بود برايم گفت كه امام (عليه السلام) در جوابش فرموده: زيرا كعبه خانه خداست و حرم حجاب وحريم اين خانه است و مشعر به منزله در ورودي و مدخل اين خانه محسوب مي شود پس آن گاه كه حاجيان قصد ديدار خدا كنند آن ها را بر در ا ين خانه نگاه مي دارند (كه همان سرزمين عرفات باشد) تا ان ها با تضرع وناله و
زاري از خداوند اذن دخول بطلبند سپس به ان ها اجازه نزديك تر شدن به حريم دوست داده مي شود تا آن كه پس از در نورديدن حجاب اول به حجاب دوم كه مشعر است مي رسند پس آن گاه كه خداوند كثرت ضجه و ناله و زاري و درخواست حاجيان را براي لقاء خويش ببيند به آن ها امر مي كند كه در سومين منزل گاه در سرزمين مني فرود آيند و با قرباني كردن وبا تراشيدن سر و تقصير خود را آماده تر و مقرب تر كنند وبا اين اعمال از گناهان پاك شوند همان گاهاني كه حجاب بين آن ها و خداوند است پس آن گاه كه حاجيان اين مرحله را هم گذراندند براي آن ها اذن و اجازه زيارت حرم الهي و خانه دوست صادر مي شود و زيارت جمال حضرت حق براي آن ها ميسر مي گردد.
* منزل سوم: سرزمين مني
انسان ها درياي مواجي از آرزوها هستند و به دنبال دست يابي به آرزوهايشان خوشا به حال آن ها كه آرزوهايشان هم اندازه و به ارزشمندي خودشان است.
خوشا به حال آن ها كه آرزوي چيزي و كسي را دارند كه از خود آن ها برتر و كامل تر است و از مهرباني مهربان تر و از هر قدرتمندي قدرتمندتر و از هر زيبايي زيباتر است ومني سرزمين آرزوها است سرزمين به دست آوردن آرزوها و برآورده شدن حاجت ها و حاجي كه حاجتي جز خدايي شدن وبه رنگ وبوي خدايي درآمدن آرزوي ديگري ندارد خود را در يك قدمي به دست آوردن حاجتش مي يابد از شادي در پوست خود نمي گنجد و مشغول آن ا ست كه آخرين مقدمات ديدار را هم فراهم كند براي همين پا به سرزمين مني گذاشته است تا قرباني كند كه نشانه رستن از تعلقات مادي است تا جمرات را به سنگ بياندازد كه نشانه رستن از خويشتن خويش است.
*نور نخستين: رمي جمرات در سرزمين مني
پس از ان كه حاجي وقوف در سرزمين مشعر ار انجام داد و در حقيقت خود را براي بار يافتن به خانه دوست مهيا تر نمود.با معرفت عرفه و شعور مشعر در سطحي و مرتبه اي قرار مي گيرد كه كم كم لايق زيارت خانه خدا و خود خدا مي شود پس اكنون بايد با پرتاب سنگ به دشمن ديرينه انسان نشان دهد كه از قيد او رسته و بر ا و و تمام وسوسه
ها يش پشت پا زده وبه همين خاطر است كه در رمي جمرات سه گانه را خداوند بر ا و واجب كرده است.
«قال رسول الله(صلي الله عليه و آله وسلم) لرجل من الانصار:اذا رميت الجمار كان لك بكل حصاه عشر حسنات تكتب لك فيما تستقبل من عمرك» (اصول كافي /ج4/ص480)
رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) به مردي از انصار فرمودند: هر گاه كه رمي جمرات كردي در برابر هر سنگي كه پرتاب كرده اي خداوند براي تو تا اخر عمر ده حسنه مي نويسد.
*نور دوم:قرباني
قرباني نمادي است از دل بريدن از همه امور فريبنده دنيوي كه انسان را به خود مشغول مي كند و او را از ياد خدا و فرمان برداري او بازمي دارد .و يادگار و بزرگ داشتي است از داستان ابراهيم و اسماعيل(عليهم اللسلام) وسربلندي اين دو بزرگوار در آن امتحان سخت و طاقت فرسا و چه خوب ابراهيم (عليه السلام) نشان داد كه از همه تعلقات دنيوي بريده است حتي از پسري كه سال ها چشم انتظار به دنيا آمدنش بوده و از خدا آمدنش را درخواست مي كرده است واينك حاجي در مكاني ايستاده كه روزي ابراهيم (عليه السلام) در آن مكان ايستاده و به نشانه تبعيت وپيروي از مرام و مسلك ابراهيم (عليه السلام) قرباني به پيشگاه خدا عرضه مي كندتا او هم با زبان حال دل بريدنش از همه تعلقات مادي را عرضه بدارد و به همين جهت است كه فضائل بي شماري وآثار زيادي درباره اين عمل بيان گرديده:
«عن علي (عليه السلام) انه قال:لو علم الناس ما في الاضحيه لاستدانوا و ضحوا انه ليغفر لصاحب الاضحيه عند اول قطره تقطر من دمها » ( وسائل الشيعه/ج14/ص210)
*نور سوم: حلق(تراشيدن سر)
مرحله آخر براي اذن ورود و دخول به حرم دوست گذشتن از نفث و خويشتن است حاجي كه رد مراحل قبلي با سنگ زدن به شيطان طوق عبوديت شيطان را از گردن باز نمود و با قرباني راه نفوذ زرق وبرق و زيبائيهاي جذاب مادي را به قلب خود سد نمود اكنون در صدد است تا نفس اماره خويش را مهار زند و از اطاعت و پيروي نفس نيز برهد و يك گام برخود نهد و گام ديگر برعرش برين گذارد و به عنوان نشانه اي از اين قصد و نمادي از اين عمل موي از سر خويش مي گيرد.
و خود را فاني در حق مي كند و موي سر را كه از مصاديق بارز زيبائي و جمال انسان است و باعث خودنمائي و توجه نفس به خويشتن است از خود دور مي كند.
«روي انه من حلق راسه بمني كان له بكل شعره نورا يوم القيامه» (وسائل الشيعه/ج14/ص225)
ترجمه: روايت شده است كه هر كس سر خود را در سرزمين مني بتراشد در برابر هر موئي كه از سر او مي افتد نوري براي او در قيامت خواهد بود.
*منزل چهارم:باريابي به حريم دوست
پس از ان كه حاجي اعمال مني را انجام داد بايد به مكه بازگردد وطواف زيارت ونساء وسعي به جاي آورد كه درباره هر يك از طواف و نماز آن وسعي صفا ومروه در قدم هاي پيشين نكاتي عرض شد با انجام اين اعمال مناسك حاجي از احرام خارج شده و به واقع او ميهمان خداوند تلقي مي گردد پس از اتمام مناسك او در پاكي و ظهارت بسان طفلي ايت كه تازه از مادر زاده شده است.در رابطه با بزگشت به مكه و اعمال آن جا روايت زير از حضرت صادق (عليه السلام) شنيدني است.
«قال ا لصادق (عليه السلام) عند زياره البيت يوم ا نحر:زره فاذا اتيت البيت الحرام فقمت علي باب المسجد قلت:«اللهم اعني عيل نسكك وسلمني له وسلمه لي، اسالك مساله العليل الذليل المعترف بذنبه ان تغفرلي ذنوبي و ان ترجعني بحاجتي اللهم اني عبدك والبلد بلدك والبيت بيتك، جئت اطلب رحمتك و اؤم طاعتك متبعا لامرك
راضيا بقدرك اسالك مساله المضطر اليك المطيع لامرك المشفق من عذابك الخائف لعقوبتك ان تبلغني عفوك و تجيرني من النار برحمتك»
ثم تاتي الحجرالاسود فتستلمه فتقبله فان لم تستطع فاستلمه بيدك و قبل يدك فان لم تستطع فاستقبله و كبر و قل كما قلت حين طفت بالبيت يوم قدمت مكه ثم طف بالبيت سبعه اشواط كما وصفت لك يوم قدمت مكه ثم صل عند مقام ابراهيم ركعتين تقرافيهما ب«قل هو الله احد» و «قل يا ايها الكافرون» ثم ارجع الي الحج رالاسود فقبله ان استطعت واستقبله وكبر ثم اخرج الي الصفا فاصعد عليه واصنع كما صنعت يوم دخلت مكه ثم ائت المروه فاصعد عليها وطف بينهما سبعه اشواط تبدا بالصفا و تختم بالمروه فاذا فعلت ذلك - طواف الزياره- فقد احللت من كل شيء احرمت منه الا النساء ثم ارجع الي البيت و طف به اسبوعا آخر ثم صل ركعتين عند مقام ابراهيم (عليه السلام) ثم احللت من كل شيء و فرغت من حجك كله و كل شيء احرمت منه»
(اصول كافي/ج4/ص511)
ترجمه: امام صادق (عليه السلام) فرمود:هنگام زيارت كعبه در روز عيد قربان:ان را زيارت كن پس چون به مسجدالحرام آمدي و بر در مسجد ايستادي مي گوئي:«خدايا برانجام عبادت هايت ياريم ده،مرا براي آن و آن را براي من سالم بدان از تو خواستارم هم چون ناتوان خوار معترف به گناه ،كا گناهانم را بيامرزي و حاجتم را برآوري.خدايا من بنده توام ،شهر ،شهر توست،وخانه ،خانه توست.آمده ام ،رحمتت را مي طلبم و در پي فرمان برداري توام پيرو فرمانت وراضي به تقديرت از تو مي خواهم مانند خواستن كسي كه پريشان و فرمان بر و بيم ناك از عذاب وكيفرت مي باشد كه مرا عفو كني و با رحمت خود از دوزخ پناهم دهي سپس نزد حجرالاسود رفته آن را لمس كرده،مي بوسي،اگر نتوانستي ،دست برآن بكش ودست خودت را ببوس و اگر اين كار را هم نتوانستي روبه آن بايست وتكبير بگو و همان اذكاري را بگو كه در روز ورود به مكه در طواف مي گفتي
سپس هفت بار دور كعبه طواف كن همان گونه كه روز آمدنت به مكه براي اعمال عمره برايت توضيح دادم آن گاه در كنار مقام ابراهيم (عليه السلام) دو ركعت نماز گذار در ركعت اول سوره توحيد و در ركعت دوم سوره كافرون بخوان. سپس برگرد و اگر توانستي حجرالاسود را ببوس و رو به سوي او كن وتكبير بگو سپس به سمت كوه صفا حركت كن و بر بالاي آن بايست و آن كارهايي را كه در روز انجام عمره انجام دادي،انجام بده سپس به سمت مروه هروله كن و بالاي مروه برو و بين اين دو كوه هفت بار سعي كن اين سعي بايد از صفا آغاز و به مروه ختم شود پس چون چنين كردي همه چيز بر تو حلال مي شود مگر زنان پس دو مرتبه به سمت خانه خدا برگرد و طواف نساء به جاي بياور و دو ركعت نماز در كنار مقام ابراهيم(عليه اسلام) به جاي آور كه دراين هنگام همه چيز برتو حلال
است و زا حجت فارغ مي گردي.
*بصيرت:بيتوته به مني و رمي جمرات
پس از انجام اعمال مكه هر چند حاجي از احرام خارج شده و اركان حج او نيز تام و تمام گشته ولي بر او واجب است كه براي بيتوته در مني در شب هاي يازدهم و دوازدهم (وبراي بعضي افراد شب سيزدهم) و رمي جمرات سه گانه در روزهاي يازدهم و دوازدهم (وبراي يعضي افراد روز سيزدهم)
به سمت سرزمين مني بازگردد هر چند با اتمام طواف نساء او از احرام درآمده است ولي اين بيتوته و رمي جمرات به عنوان اختتاميه اين مناسك عظيم قرار داده شده است شايد به خاطر اين كه مبارزه شيطان وجهاد برعليه او امري است كه بايد تمام زندگي انسان را پوشش دهد لذا حتي با تمام شدن حج اين عمل تمام نمي شود وبايد به عنوان نمادي از مبارزه هميشگي انسان با اين دشمن ديرينه خويش سه روز يا دو روز بعد از عيد قربان نيز به رمي جمرات كه نشانه و نماد شيطان است بپردازد و جالب ان كه با بيتوته در مني يعني شب را در مني گذراندن خود را مترصد و مهياي حمله به شيطان مي كند واين نشان مي دهد كه مؤمن در همه حال بايد آماده تهاجم و جنگ بر عليه شيطان رجيم باشد كه كليه
رستگاري و نجات انسان ها در تمرد و عصيان وسركشي برعليه شيطان لعين است گويا حاجي با انجام حج از قيد نفس رسته اما بايد مبارزه با شيطان را تا آخر ادامه دهد هم چنان كه خداوند متعال در آيه اي دشمن بودن شيطان با انسان ها را گوشزد كرده مي فرمايد:
«الم اعهد اليكم يا بني آدم الا تعبدوا الشيطان انه لكم عدو مبين» (يس/60)
اي بني آدم آيا باشما عهد و پيمان نبستم كه شيطان را نپرستيد زيرا او دشمن آشكار شماست و در آيه ي ديگري مؤمنين را به پيكار و مجاهده برعليه شيطان فرا مي خواند و مكر وكينه شيطان را ضعيف مي شمرد و با اين كار اميدواري و ا طمينان را در دل مؤمنين راسخ مي گرداند.
«فقاتلوا اولياء ا لشيطان ان كيد الشيطان كان ضعيفا» (نساء/76)
پس جهاد وكشتار كنيد اولياء شيطان را به درستي كه كيد و مكر شيطان بسيار ضعيف است.
اميد است خداوند بزرگ توفيق انجام حجي راستين كه همان حج محمدي(صلي الله عليه وآله و سلم) است را به همه ما عنايت بفرمايد.
بار خدايا بر محمد و آل محمد(صلي الله عليه وآله و سلم) درود فرست و ما را در زمره حج گزاران واقعي و ميهمانان خاص خويش محسوب نما ،خداوندا برمحمد و آل محمد (صلي ا لله عليه وآله وسلم) رحمت فرست و ما را عارف به حقيقت حج و نورانيت و عظمت اين عبادت بزرگ بگردان ،خداوندا بر محمد وآل م حمد (صلي الله عليه وآله وسلم) بر كات خويش را نازل بفرما و ما را به امام عصر(عج) خويش كه به مصداق حديث شريف « تمام الحج لقاء ا لامام» باطن وعصاره حج حقيقي است نزديك فرما و ما را از آشنايان كوي او قرار ده ،آمين يا رب العالمين.
*منابع
1) قرآن مجيد
2) بحارالانوار
3) اصول كافي
4) علل الشرائع
5)وسائل ا لشيعه
6)مستدرك الوسائل
7)الترغيب والترهيب
8)كنزالعمال
9) الفقيه
10)عيون اخبار الرضا « (عليه السلام) »
11)ثواب الاعمال و عقاب الاعمال
12)شعب الايمان
13)اخصال
14)جامع السعادت
15)امالي شيخ طوسي
16)الدرالمنثور