متن کامل
عاشورا، خاستگاه انقلاب اسلامی ایران در مقام تحلیل انقلاب اسلامی ایران، یک رویکرد، آن را ملهَم از نهضتحسینی و مکتب عاشورایی می داند و در همین بستر با بررسی عوامل اصلیمحدثه انقلاب، آنها را عوامل مبقیه انقلاب نیز دانسته، بر حفظ و استمرارآنها پای می فشارد. ن
عاشورا، خاستگاه انقلاب اسلامي ايران
در مقام تحليل انقلاب اسلامي ايران، يك رويكرد، آن را ملهَم از نهضتحسيني و مكتب عاشورايي مي داند و در همين بستر با بررسي عوامل اصليمحدثه انقلاب، آنها را عوامل مبقيه انقلاب نيز دانسته، بر حفظ و استمرارآنها پاي مي فشارد. نويسنده در اين مقاله با مفروض گرفتن تأثير پذيري انقلاب اسلامي ايراناز نهضت امام حسين(ع) به دنبال نشان دادن نوع تأثيرگذاري عاشورا برانقلاب اسلامي و تداوم آن است و در اين راستا عناصر رهبري، مكتب وملت را در هر دو حركت با معرفي شخصيت رهبران جبهه هاي حق و باطل بهبحث مي گذارد. مقاله حاضر مي كوشد، به اين سؤالات پاسخ دهد: 1. آيا عاشورا بر انقلاب اسلامي تأثير گذاشته است؟ 2. اگر عاشورا بر انقلاب اسلامي تأثير داشته در چه زمينه ها و بهچه صورتي بوده است؟ 3. آيا عاشورا، همان گونه كه در پيدايش و پيروزي انقلاب اسلاميتأثير گذاشت، قادر است بر تداوم آن نيز تأثير بگذارد؟ نيل بهاين مقصود و هدف، چگونه و از طريق پيمودن چه راه هاييامكان مي يابد؟ اگر چه تأثيرگذاري عاشورا بر انقلاب اسلامي و تداوم آن، از نظر نگارنده مسلّم و بديهياست، به همين دليل، آن را به عنوان مفروض برگزيده است، اما به جهت آن كه بر خوانندگاننيز اين قطع و يقين حاصل شود، دو دليل در اثبات آن اقامه مي كنيم: دليل اوّل: امام خميني(ره) به شكل هاي مختلف بر چنين تأثيري اشاره كرده اند.به عنوان مثال:... انقلاب اسلامي ايران پرتوي از عاشورا و انقلاب عظيم الهي آن است.
ب. ديدگاه امام خميني(ره) در باره انگيزه هاي قيام امام حسين(ع) عبارت است: 1. عملبه تكليف الهي، 2. تشكيل حكومت اسلامي، 3. نشر اسلام و بقاي آن، 4. امر به معروف و نهياز منكر، 5. نجات اسلام از خطر تحريف، 6. اصلاح امت و جامعه اسلامي، 7. ظلم ستيزي وعدالت خواهي[7]
. ج. در باره انقلاب اسلامي.برخي عوامل پيدايش انقلاب اسلامي را به اين شرح توضيح داده اند: 1. مذهب، 2. سلطه بيگانگان، 3. رهبري حضرت امام خميني(ره)، 4. شعار جداييدين از سياست، 5. اسلام زدايي نظام حاكم، 6. بيگانه بودن نظام حاكم با مردم، 7. تحقيرشخصيت انساني مردم، 8. وحدت و يكپارچگي ملت.[8]
د. برخي زمينه هاي انقلاب را به اين شرح بر مي شمارند: 1. ايجاد نارضايتي عميق درمردم از شرايط حاكم، 2. وجود رهبري و ساختارهاي اجتماعي و سياسي بسيج گر، 3.گسترش روحيه انقلابي و مشاركت مردمي، 4. گسترش و پذيرش انديشه حكومت اسلامي،5. مبارزه خشونت بار مردم با دولت.[9]
بنابراين، شناخت و تبيين عوامل مؤثر در شكل گيري انقلاب اسلامي، بدون توجه به نقشو تأثير نهضت بزرگ امام حسين(ع)، شناختي ناقص و به دور از واقع است.[10]
البته، اجمالي كه از تأثير عاشورا بر انقلاب اسلامي سخن گفتيم، براي درك عميق اينتأثير، نارساست، ثانياً بدون قالب بندي و پراكنده است. از اين رو، مقاله تلاش خواهد كردتأثير عاشورا در پيدايش انقلاب اسلامي را در سه قالب: رهبري، ايدئولوژي (اسلام) و مردمنشان دهد، زيرا بيش تر منابع مربوط به انقلاب اسلامي، اين سه عامل را تنها عوامل زادنانقلاب اسلامي و تداوم آن بيان مي كنند: 1. پيروزي انقلاب اسلامي، بطلان بسياري از نظريه ها را به اثبات رساند و ثابت كردنبايد هر پديده اي را در لابراتور تجربي آزمايش كرد. پيداست اين همه، جز از طريقامدادهاي الهي و فرهنگ غني اسلام و رهبري خردمندانه امام خميني و فداكاري هاي ملتسلحشور و اتحاد و همدلي همه اقشار ملت امكان پذير نبود.[11]
2. عامل اصلي كه موجب بروز و پيروزي انقلاب اسلامي گرديده است، عامل اسلامزدايي شاه بوده است...مسلّماً غير از اين عامل، بايد عامل وحدت بخش و حركت آفرينرهبري ديني و مرجعيت والا مقامي نظير امام خميني را نبايد به باد فراموشي سپرد...بنابراين،مهم ترين عوامل بروز و پيروزي انقلاب را بايد در دو مفهوم كلي ديد: الف. روح اسلام خواهي و خداخواهي مردم (امت) ب. رهبري ديني مورد قبول عامه مردم(امام).[12]
3. امام به عنوان وصل ميان مردم و اسلام، با درس از نهضت عاشورا، محتواي سياسي -انقلابي اسلام را بدان بازگرداند. همان گونه كه مكتب اسلام، رهبري امام و حضور مردم، سهعامل اصلي محدثه انقلاب به حساب مي آيند، همين سه عامل به عنوان عوامل مبقيه انقلاب نيز محسوب مي گردند.[13]
در رأس قيام عاشورا، امام حسين(ع) و در فراز انقلاب اسلامي، امام خميني(ره) قرارداشت. يزيد بن معاويه و محمدرضا پهلوي در سوي ديگر اين دو نهضت بودند. 1. حسين بن علي(ع) امام خود را اين گونه معرفي مي كند: حسين(ع) خطاب به وليد، هنگامي كه از او خواست با يزيد بيعت كند، فرمود: امام در اعتراض به سخنان معاويه در مدينه كه فضايل يزيد را برمي شمارد، فرمود: كسيرا وانهاده اي كه از نظر پدر و مادر و صفات شخصي از يزيد بهتر است! معاويه گفت: گوياخودت را مي گويي؟! حضرت فرمود: آري.[16]
در جاي ديگر فرمود: به خدا قسم! من به خلافت شايسته ترم، پدرم بهتر از پدر يزيد است، جدم برتر از جداوست، مادرم بهتر از مادر اوست و خودم بهتر از اويم.[17]
2. يزيد بن معاويه امام حسين(ع) در نامه اي به معاويه نوشت: يزيد در سه سال پادشاهي، سه جنايت فجيع مرتكب شد: اوّل، در 61هجري، امام حسين(ع) و خاندان عصمت و طهارت و ياران او را به شهادت رساند. دوم، در 63 هجري، به مدينه حمله كرد و به مدت سه روز، ياران وي مردم شهر را كشتند؛اموال آنان را به غارت بردند و زنان شان را غاصبانه به مِلك خود درآوردند. سوم، در 64 هجري، به بهانه سركوبي عبدالله بن زبير كه در خانه خدا پناه گرفته بود، بهمكه حمله برد و خانه خدا را با منجنيق به سنگ و آتش بست. 3. امام خميني(ره)[20]
مقام معظم رهبري در معرفي حضرت امام(ع) فرمود: ايشان در جاي ديگر فرمود: 4. محمد رضا پهلوي يكي از نويسندگان مي نويسد: شاه فردي بود كه آن قدر از اموال اين ملت بيچاره را بهحساب هاي شخصي خود در بانك هاي خارج واريز كرد كه طبق آمار منتشره در سال هايپس از پيروزي انقلاب اسلامي، سود خالص سرمايه گذاري هاي شاه در دنيا در هر دقيقه بيش از شصت هزار دلار و سود سالانه او بالغ بر سه ميليارد دلار بوده است.[24]
از خيانت هاي بزرگ شاه به ملت ايران، جشن تاج گذاري بود كه از بيستم مهر تا بيستم آبان 1346 برگزار شد. بخشي از هزينه هاي اين جشن عبارت بود از: تاج شاه با 3380 قطعه الماس، 50 قطعه زمرد و 368 حبه مرواريد به وزن دوكيلو و هشتاد گرم و از نظر قيمت، غير قابل تخمين. تاج همسر شاه با 1646 قطعه الماس و تعداد مشابهي از جواهرات ديگر و طلا به قيمتتخميني چهارده ميليون دلار. پيراهن همسر شاه مزيّن به چهل هزار الماس. وان حمام بلورين 75هزار دلار و هزينهدرشكه مخصوص 150 هزار دلار.[25]
امام خميني(ره) بيش از هر كس، به امام حسين(ع) شبيه بود و محمدرضا پهلوي به يزيدبن معاويه. و اين مقايسه كه از سوي روحانيت و مردم صورت مي گرفت، از عوامل بروز وپيروزي انقلاب اسلامي به شمار مي رود. براي تأييد اين سخن، مي توان به بخشي از يك سنداز مجموعه اسناد منتشره شده سفارت آمريكا استناد كرد: چرا چنين مقايسه اي به پيروزي انقلاب اسلامي مدد رساند؟ به آن دليل كه، حاصل اينمقايسه آن بود كه در يك سو امامِ نور و در سوي ديگر امام شرّ را مي ديدند. به بيان ديگر، درامام عادل زمان، صفاتي را مي يافتند كه به اسلام واقعي نزديك تر بود و از اين رو، وي را حسين زمان و شايسته دفاع مي ديدند. بخشي از اين صفات را مرور مي كنيم: 1. تكليف گرايي وقتي دو نفر از سوي والي مكه براي امام حسين(ع) امان نامه آوردند تا از ادامه سفر بازشدارند، فرمود:
درخواب، پيامبر خدا را ديدم. به چيزي فرمان يافتم كه در پي آن خواهم رفت، به زيانم باشديا به سودم.
زماني كه فرزدق از اوضاع نامطمئن كوفه گزارش داد، امام فرمود: امام خميني(ره) هم در اين باره فرمود:حضرت سيدالشهدا تكليف براي خودش دانستند كه بروند و كشته بشوند و محو كنندآثارمعاويه و پسرش را.
امام خميني(ره) با درك پيام عاشورا، در سراسر زندگي سياسي اجتماعي خويش بر معيارتكليف عمل كرد و حركت نمود و عقيده داشت:همه ما مأمور به اداي تكليف و وظيفه ايم، نه مأمور [به ] نتيجه.
به هنگام پذيرش قطع نامه 598 فرمود: 2. قاطعيت و شجاعت ايمان راسخ به اداي تكليف، شجاعت و قاطعيت مي آفريند. به اين دليل، امام حسين(ع)پس از برخورد با سپاه حر فرمود:شأن و موقعيت من، موقعيت كسي نيست كه از مرگ بهراسد.
در جايي ديگر فرمود:نه دست ذلت به اينان مي دهم و نه چون بردگان فرار يا اقرار مي كنم.
تعبير امام خميني(ره) از شجاعت و قاطعيت امام حسين(ع) اين بود كه ماه محرم، ماه حماسه و شجاعت و فداكاري آغاز شد، ماهي كه خون بر شمشير پيروز شد.[34]امام با درس گرفتن از عاشورافرمود: بنابراين جاي شگفتي نيست كه بفرمايد: والله من به عمرم نترسيدم.[36]
3. اتكال به خدا امام حسين(ع) در پاسخ به سخنان ضحّاك بن عبدالله مشرقي،مبني بر آمادگي كوفيانبراي جنگ با سيدالشهدا فرمود: حسبي الله و نعم الوكيل؛ خدا براي من بس است و او خوب پشتيبان و تكيهگاهي است.[37]
حسين بن علي(ع) در صبح عاشورا با آغاز حمله دشمن، در نيايش به درگاه خدا،اتكال واعتماد به پروردگار در گرفتاري و پيشامدهاي سخت را ضروري دانست و خدارابه عنوان عامل پشتگرمي و اطمينان نفس و نيروي حمايتگر و پشتيبان خويشخواند.[38]
امام خميني(ره) نيز به پيروي از جدش با اتكاي بر قدرت لايزال الهي بهتنهايي وبادست خالي قيام كرد و به نتيجه رسيد و در طول دوران انقلاب هيچ گاهمأيوس نگشت. اين صفات و صفات متعدد ديگر نشان مي دهد يك عامل جاودانگي قيام عاشورا و بهتأثير از آن، عامل پيروزي انقلاب اسلامي در بُعد رهبري الهي آن دو بود. دين اسلام و مذهب تشيع از عوامل انقلاب حسيني(ع) و انقلاب خميني(ره) بودند.اسلامي كه امام حسين(ع) و امام خميني(ره) منادي آن بودند، با اسلام اموي، زبيري وامريكايي تفاوت داشت. اسلام بني اميه و اسلام عبدالله بن زبير و اسلام آمريكايي، هيچ گاهقادر به انقلاب و جاودانه شدن نبوده اند. بايد اثبات كرد اسلامِ امام حسين و امام خمينييكسان و با اسلام ديگران متفاوت بود: حركت امام نه تنها موج جديد بازگشت به اسلام را كه در ميان اقشار تحصيل كرده ودانشجويي پا گرفته بود، در ابعاد گسترده اي تقويت نمود، بلكه در رابطه مذهب و سياست ومذهب و حكومت داران تغييرات تاريخي پديد آورد[39]
...[ايشان ] در ظرف دو دهه توانستندچهره نويني از اسلام بسازند. چهره اي مترقي، انقلابي، مبارز. چهره اي كه از خودهم حكومت و سياست داشت و هم اقتصاد و آيين كشورداري. اسلامي كه به خفقان،ديكتاتوري و استبداد پايان مي داد و به جاي آن آزادي، حرمت انديشه و تأمين حقوقاجتماعي انسان ها را جايگزين مي ساخت. اسلامي كه به نفوذ ابرقدرت ها در ايران پايانمي داد و به جاي آن ايراني مستقل و متكي به خود مي ساخت. اسلامي كه فساد مالي وحكومتي رژيم را از بين مي برد و به جاي آن نظام امين و مردمي با كارگزاراني صديق و مؤمنبر پا مي نمود. در يك كلام، اين اسلام احيا شده همه آن چيزي بود كه رژيم شاه نبود و همه آنچيزهايي را پديد مي آورد كه رژيم شاه نخواسته يا نتوانسته بود پديد بياورد. با چنينتصويري بود كه اسلام توانسته بود بر قلوب طيف گسترده اي از اقشار و طبقات مختلفجامعه ايران [تأثير بگذارد]...با چنين تصويري از...اسلام توانست ميليون ها نفر را دراعتراض و مخالفت با رژيم شاه به حركت درآورد.[40]
امام حسين(ع) در نامه اي به مردم بصره مي نويسد: نيز در جاي ديگر فرمود: من براي تفريح و تفرج و استكبار و خود بزرگ بيني، نيز براي فساد و خرابي و ظلم وستم و بيدادگري قيام نكردم، بلكه خروج من براي اصلاح امت جدم محمد صلي الله عليه وآله است. مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر نمايم و به سيره و سنت جدم و آيين و روشپدرم علي بن ابي طالب عليه السلام رفتار كنم.[42]
سخنان امام(ع) نيز نشان مي دهد او منادي اسلامي است كه با اسلام يزيد فرق مي كند.همچنان كه اسلامي كه امام منادي آن بود، همان اسلام حسيني و مخالف اسلام پهلوي بود.اسلام امام حسين(ع) و اسلام امام خميني(ره) چه تفاوت هايي با اسلام يزيدي و اسلامپهلوي داشت؟ به برخي از تفاوت ها اشاره مي كنيم: 1. تقيّه تقيه ريشه در قرآن و سنت دارد. در قرآن مي خوانيم: مؤمنان، به جاي مؤمنان كافران را به دوستي نگيرند. هر كه چنين كند، پيوندي با خدا ندارد، مگر آن كه از آنها ترسي داشته باشد.[43]
در سيره پيامبر آمده است: زماني كه عمار با چشمان گريان، نزد پيامبر(ص) آمد و از اين كهخدايانِ مشركان را ستايش كرده، شرمسار بود، پيامبر كاري را كه براي حفظ جانش انجام دادهبود، تأييد كرد.[44]
اما اين حكم قطعي براي همه زمان ها و مكان ها نيست. به همين دليل،امام حسين(ع) تقيه را در آن مقطع حرام كرد. از اين رو روز هشتم ذي الحجه 60هجري، باتبديل حج تمتع به عمره تصميم به قيام علني عليه يزيد گرفت و عزم خروج به سوي كوفهكرد. افراد مختلف از دوست و دشمن ايشان را از اين كار منع كردند و به همراهي با جماعتفرا خواندند ولي امام پيشنهاد همه را رد كرد و در پاسخ نمايندگان والي مكه فرمود:
لي عَمَلي و لَكُم عَمَلُكُمْ أنتُم بَريئُونَ مِمّا أَعمَلُ و أَنَا بَري ممّا تَعْمَلُونَ؛
عمل من براي من و عمل شما براي خودتان است. شما از كار من بيزاريد و من از كارهاي شمابيزارم.[45]
امام خميني(ره) پس از حادثه حمله دژخيمان شاه به مدرسه فيضيه در 1342 در تلگرافيبه آيات عظام تهران نوشت: افشاگري امام خميني كه متأثر از افشاگري حسيني(ع) بود، در آگاهي بخشيدن به مردم وفروپاشي رژيم شاه تأثير فراوان گذاشت. از شمار اين افشاگري هاي شجاعانه، سخنرانيمعظم له عليه كاپيتولاسيون است كه به تبعيد امام(ره) به تركيه و عراق انجاميد. 2. بدعت ستيزي حضرت رسول اكرم(ص) فرمود: از اين رو امام حسين(ع) در نامه اي به بزرگان بصره نوشت:شما را به كتاب خدا و سنت پيامبرش دعوت مي كنم. همانا سنت مرده و بدعت زندهشده است.
آن روي ديگر بدعت ستيزي، اصلاحگري است كه امام حسين(ع) از آن داد سخن دادهبود. امام(ع) در يكي از خطبه هايش در اين باره فرمود: امام حسين(ع) در راه كوفه به فرزدق بر مي خورد و مي فرمايد: امام خميني(ره) بدعت ستيزي و اصلاحگري قيام عاشوراي حسيني را مورد تأييد قرارمي دهد و مي فرمايد: نيز فرمود:سيدالشهدا(ع) وقتي مي بيند كه يك حاكم ظالمي، جائري در بين مردم دارد حكومت
مي كند، تصريح مي كند...بايد مقابلش بايستد و جلوگيري كند. هر قدر كه مي تواند، با چند نفر،
با چندين نفر كه در مقابل آن لشكر هيچ نبود، لكن تكليف بود آن جا كه بايد قيام بكند وخونش را بدهد تا اين كه اين ملت را اصلاح كند.[52]
امام (ره) به تأسي از قيام عاشورا، راه خويش را بدعت زدايي و اصلاح طلبي قرارداد. ويدر اين باره فرمود: معظم له افزود:اگر ما اسلام را در خطر ديديم، همه مان بايد از بين برويم تا حفظش كنيم.
همان طوري كه مشهود است، بدعت ستيزي امام حسين(ع) هدف امام خميني(ره)درنهضت بزرگ انقلاب اسلامي قرار گرفت. 3. شهادت طلبي اسلام حسيني(ع) بر شعار و شعور اِحْدَي الحُسْنييْنِ، مَرحباً بالقتل في سبيل الله و أري الموت إلّا سعادة استوار است. در يكي از نيايش هاي امام حسين(ع) در روز عاشورامي خوانيم: و در جاي ديگر فرمود:مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است.
شهادت طلبي امام معصوم(ع) ناشي از اعتقاد به جهاد بود. از اين رو فرمود: در زيارت نامه هاي امام حسين(ع) نيز واژه هاي جهاد و شهادت را فراوان مي يابيم. بهعنوان مثال: اَلزّاهِدُ الذّائدُ الْمُجاهِدُ، جاهَدَ فيكَ المُنافِقينَ وَ الْكُفّارَ، جاهَدْتَ في سَبيلِ اللّهِ، جاهَدْتَالْمُلْحِدينَ، جاهَدْتَ عَدُوَّكَ، جاهَدْتَ فِي اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ و... در باره شهداي ديگر نيز اين تعبيرات ديده مي شود: جاهَدْتُمْ في سَبيلِهِ، أَشْهَدُ أَنَّكُمْ جاهَدْتُمْ في سَبيلِ اللّهِ، الذَّابُّونَ عَنْ تَوْحيدِ اللّهِ، جاهَدْتَ فِياللّهِ حَقَّ جِهادِهِ.[58]امام امت(ره) به تأثير شهادت و مجاهدت حسيني بر انقلاب اسلامي اعتراف داشت. ازاين رو فرمود: باز از ايشان مي خوانيم: حضرت امام(ره) در بياناتي ديگر، بر تأثير شهادت و جهادطلبي حسين(ع) برانقلاب اسلامي اشاره دارد: 4. عدالت خواهي عدالت فرمان خدا و رسول است. علي(ع) فرمود: العدل حياة الأحكام؛ عدالت مايه حيات و بقاي احكام اسلام است. حركتامام حسين(ع) و قيام عاشورا بر پايه عدالت اتفاق افتاد. امام(ع) نامه اي به بزرگان كوفه نوشتو تكليف و مشخصه امام راستين را حكومت طبق قرآن و قيام به قسط و حق بر شمرد:
فَلَعَمْري مَا الْإمامُ إلَّا الْحاكِمُ بِالْكِتابِ، الْقائِمُ بِالْقِسْطِ.
در سخن ديگر. حركت خويش را براي اقامه عدل و رفع ظلم از مظلومان و ايمني يافتنبندگان خدا ياد كرد:وَيَأْمَن الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِكَ.
در زيارت اباعبدالله الحسين(ع) مي خوانيم: شهادت مي دهم كه تو به قسط و عدالت دستور دادي و به دين دعوت كردي.[66]مسلم پس از دستگيري، خطاب به ابن زياد فرمود:
ما آمده ايم تا به عدالت فرمان دهيم و به حكم قرآن فرا بخوانيم.
امام خميني(ره) بر عدالت خواهي نهضت حسيني(ع) تأكيد دارد: تأثير عنصر عدالت خواهي قيام عاشوراي حسيني(ع) را در سخنان امام(ره)مشاهده مي كنيم:است؟!ماچرا بترسيم از اين كه خون بدهيم يا اين كه جان مي دهيم؟ آن هم در ماجرايدفع سلطان جائري كه مي گفت مسلمانم مسلماني يزيد هم مثل مسلماني شاه بود. اگر بهترنبود، بدتر نبود.[72]
سيدالشهدا سلام الله عليه...اساس سلطنت را شكستند...اساسسلطنتي كه مي خواست اسلام را به صورت سلطنت طاغوتي درآورد.[73]
حضرت سيدالشهداسلام الله عليه به همه آموخت كه در مقابل ظلم، در مقابل ستم، در مقابل حكومت جائر چهبايد كرد.[74]
و حال افراد فراواني از اين گروه هاي هفت گانه امام را به كوفه دعوت كرده اند و امام دراجابت اين دعوت ها رهسپار كوفه است. امام حسين(ع) بارها بر اين كه علت قيام و حركت، دعوت مردم است، تأكيد كرد. بهعنوان مثال: 1. امام(ع) پس از برخورد با سپاه حر كه راه را بر او بستند، فرمود:
من پيش شما نيامدم مگر پس از آن كه نامه ها و فرستاده هاي تان رسيد كه: نزد ما بيا كهپيشوايي نداريم
2. در جاي ديگر، حضرت از انگيزه نامه نگاري و دعوت كوفيان اين گونه ياد مي كند: 3. باز امام(ع) در اين باره سخناني دارد:مردم! شما به من نامه ها نوشتيد و پيام فرستاديد كه به سوي شما بيايم و وعده داديد كهدست از ياري من برنداريد و پيمان شكني نكنيد.[78]
تأثير قيام كربلا نيز در قشرهاي مختلف مردم نمايان بود، از جمله اعتراض عبدالله بنعمر به يزيد، پنج سال عزاداري مداوم در مدينه، قيام عبدالله فرزند حنظله غسيل الملائكه(واقعه حَرَّه)، قيام در مكه، اعتراض در بصره، قيام در كوفه، نهضت توابين، قيام مختار بنابي عبيدة ثقفي، قيام زيد بن علي(ع) و يحيي بن زيد، قيام خراسان و سقوط امويان. نتيجهاين كه در پي دعوت از امام(ع)، انقلاب حسيني(ع) آغاز شد. با كناره گيري آنان، قيام امام بهظاهر شكست مي خورد، وپس از آن، قيام و حركت هاي مردمي، قيام عاشورا و پيام هاي آن رازنده نگه داشت.[79]امام خميني(ره) باالگوگيري و درك اهميت نقش مردم در هر حركت انقلابي و اجتماعي،به آگاهي بخشيدن در يك دوره پانزده ساله(1342 تا 1357) پرداخت؛ فرصتي كهامام حسين(ع) به آن دست نيافت. البته اگر هم دست مي يافت، شايد مردم پس از آگاهي ازسفاكي و جنايات يزيد، باز به ياري امام(ع) نمي آمدند، زيرا تفاوت هاي زيادي بين مردمايران و مردم آن دوره عراق وجود دارد. امام خميني بر اين نكته تأكيد دارد: شركت گسترده و نقش مردم در پيروزي انقلاب اسلامي انكارناپذير است. امام خميني دراين باب سخني دارد: اما نكته جالب در اين روند پيوند و الگوگيري مردم از عاشوراي حسيني(ع) و حركت ازمساجد و تكايا است. به چند نمونه دراين باره توجه كنيد: تظاهرات 250 تا 400هزار نفري باتوجه به جمعيت 1/5 ميليوني تهران در روزعاشوراي 1383ق./ 13خرداد 1342ش. از مسجد حاج ابوالفتح در ميدان قيام (ميدان شاه) آغاز و به مسجد امام (مسجد شاه) ختم شد.[82]
سخنراني معروف امام(ره) در عصر عاشوراي 1383ق./ 13خرداد 1342 در مدرسه فيضيه آغاز شد كه منجر به دستگيري و بازداشت و زنداني شدن امام(ره) گرديد و در اعتراض به دستگيري امام، حركت هاي مردمي در مساجد شهرهاي مختلف شكل گرفت.[83]
راهپيمايي دوازدهم محرم 1384ق./ 1343ش. از مسجد امام آغاز گرديد. اين راهپيماييبراي بزرگداشت پانزده خرداد صورت گرفت كه امام(ره) آن را ايام الله ناميده بود. سربازانرژيم شاه نيز به سركوب آن پرداختند.[84]
در سالگرد قيام مردم و كشتار آنان توسط رژيم پهلوي، صدها نفر از طلاب و روحانيونقم در مدرسه فيضيه در پانزده خرداد 1354ش. اقدام به تجمع، سخنراني و تظاهرات كردند.نيروهاي امنيتي و انتظامي با طلاب درگير، تعدادي را زخمي، تعدادي را زنداني، تبعيد يا بهسربازي فرستادند.[85]
داريوش همايون مي گويد: پس از مرگ پسر [آية الله ]خميني، آن مجلس يادبودي كهبرايش در مسجد ارگ برگزار كردند، نقطه تجمعي شد براي همه قشرهاي پيشرو و ليبرال وآزادي خواه و جبهه ملي و چپ، هر چه كه بود، غير از نظام حكومتي، چهره هاي برجسته اشآنجا ظاهر شدند. پيدا بود كه رهبري مذهبي توانسته است كه همه اين ها را جمع بكند وبسيج بكند.[86]
قيام نوزده دي 1356ش. در اعتراض به چاپ مقاله توهين آميز عليه امام (ره) و در كنارحضرت معصومه(ع) شروع گشت كه نقطه عطفي در تاريخ انقلاب اسلامي است. در اينروز تعدادي شهيد شدند.[87]
حدود چهارميليون نفر در تهران در عاشوراي 1399ق./ 1357ش. عليه رژيم شاه دست به تظاهرات زدند و شعار مرگ بر شاه سردادند. پس از آنها ژنرال هايزر روانه تهران شد و شاهمتقاعد گرديد يك چهره به ظاهر ملي را به عنوان نخست وزير برگزيده و خود، ايران راترك كرد.[88]
مردم براي نشان دادن همبستگي و عزم خود بر ادامه مبارزه تا برپايي جمهوري اسلامي،راهپيمايي عظيم اربعين را برپا كردند كه در آن فرياد الله اكبر و درود بر خميني توسط چندميليون زن، مرد و كودك، دنيا را به تعجب و حيرت واداشت.[89]
ارتباط بين مردم، عاشورا، مسجد و انقلاب اسلامي را در گزارش هاي ساواك مشاهدهمي كنيم، به عنوان مثال: شهرباني كل كشور از: كميته مشترك ضد خرابكاري به: رياست پليس تهران، تاريخ: 18/9/1351 موضوع: مساجد هدايت، الجواد و حسينيه ارشاد همان طوري كه اطلاع دارند از فعاليت مساجد هدايت، الجواد و حسينيهارشاد كه اقدامات آنها مخالف مصالح كشور بود، جلوگيري به عمل آمد تا بامذاكره با مسؤولين مساجد و حسينيه مزبور اقدامات آنها در آينده با مصالحكشور هماهنگي داشته باشد. علي هذا نظر به اين كه توافق هايي كه با واقفين وهيأت مؤسس مساجد و حسينيه موصوف به عمل آمده، از اين به بعد كليهمسائل مربوط به اين سه مؤسسه مذهبي زير نظر مستقيم سازمان اوقافخواهد بود و سركار سرهنگ خديوزاد به نمايندگي از طرف سازمان اوقافبر فعاليت ها و هرگونه فعل و انفعالات مساجد هدايت، الجواد و حسينيهارشاد نظارت مستقيم خواهد داشت.[90]
سرّي وزارت جنگ فرمانداري نظامي تهران و حومه از: ستاد فرمانداري نظامي تهران و حومه (ركن 2) تاريخ: 7/9/1357 موضوع: دستور العمل تشكيل مجالس عزاداري در ماه هاي محرم و صفر 1. منظور: برقراري روش يكنواخت و پيش بيني هاي لازم جهتبرگزاري مجالس عزاداري در ماه هاي محرم و صفر سال 1399 هجريقمري. 2. هدف: جلوگيري از هرگونه بي نظمي و اخلال در جريان برگزاريمجالس عزاداري. 3. اجرا: الف) از طريق دولت به طور قاطع طي اعلاميه اي نكاتي را كهمردم بايستي در ايام عزاداري ماه هاي محرم و صفر رعايت نمايند، وسيلهدستگاه هاي ارتباط جمعي ابلاغ مي گردد. ب) در شهرهايي كه مقررات حكومت نظامي برقرار مي باشد، اجرايدستورات در باره نحوه برگزاري مجالس عزاداري با فرمانداري نظامي بوده ودر ساير شهرها با شهرباني و ژاندارمري محل مي باشد. پ) مجالس عزاداري در مساجد، تكايا و حسينيه ها در تهران وشهرستان ها محدود گردد، به طوري كه در حوزه استحفاظي هر كلانتري بيشاز دو مجلس تشكيل نشود...[91]
[1]. صحيفه نور، ج 3، ص 8.
[2]. همان، ج 16، ص 206.
[3]. همان، ج 17، ص 60.
[4]. همان، ج 18، ص 22.
[5]. ص 12.
[6]. هاشم هاشم زاده هريسي، اصول فرهنگ و تعاليم عاشورا، چكيده مقالات كنگره بين المللي امامخميني(س) و فرهنگ عاشورا (تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1374، ص 189.
[7]. علي رباني گلپايگاني، انگيزه ها و دستاوردهاي قيام امام حسين(ع) از ديدگاه امام خميني(ره)، همان،ص 217.
[8]. حبيب الله طاهري، انقلاب و ريشه ها (تهران: سازمان تبليغات اسلامي، 1369) ص 165 - 175.
[9]. جمعي از نويسندگان، انقلاب اسلامي چرايي و چگونگي رخداد آن، ويراست سوم (قم: معارف،1379) ص 15.
[10]. جميله كديور، نقش عاشورا در شكل گيري و تداوم انقلاب اسلامي ايران، چكيده مقالات...، همان،ص 140.
[11]. حميد دهقان، پژوهشي نو پيرامون انقلاب اسلامي (قم: مدين، 1377، ص 177.
[12]. مجيد كاشاني، جامعه شناسي انقلاب (تهران: دانشگاه پيام نور، 1376) ص 248.
[13]. كديور، همان، ص 142.
[14]. بحارالانوار، ج 44، ص 377.
[15]. محمد مهدي شمس الدين، ارزيابي انقلاب امام حسين(ع)، ترجمه مهدي پيشوايي (تهران، الست فردا،1380) ص 164.
[16]. جواد محدثي، پيام هاي عاشورا (قم: پژوهشكده تحقيقات اسلامي، 1377) ص 41.
[17]. همان، به نقل از: موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 268.
[18]. همان، ص 258.
[19]. ص 40.
[20]. علي مؤمن، فرهنگ حسيني و فرهنگ يزيد، چكيده مقالات، همان، ص 166.
[21]. محمد سپهري، خورشيد بي غروب (تهران: سازمان تبليغات اسلامي، 1369، ص 7.
[22]. روزنامه اطلاعات، 1369/3/9، ص 5.
[23]. همان، 1369/3/13، ص 6.
[24]. علي اصغر حاج سيد جوادي، تازماني كه شاهان و جود دارند پيامبران نيز هستند (تهران: اميركبير،1358) ص 57.
[25]. عباسعلي عميد زنجاني، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن (تهران: نشر كتاب سياسي، 1369) ص 475.
[26]. عليرضا زهيري، عصر پهلوي به روايت اسناد (تهران: معارف، 1379) ص 292.
[27]. محدثي، همان، ص 75. به نقل از: تاريخ طبري، ج 3، ص 292.
[28]. همان.
[29]. صحيفه نور، ج 8، ص 12.
[30]. كلمات قصار (تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(ره)، 1371) ص 50.
[31]. صحيفه نور، ج 20، ص 241.
[32]. محدثي، همان، ص 63، به نقل از: احقاق الحق، ج 11، ص 601.
[33]. بحارالانوار، ج 45، ص 6.
[34]. صحيفه نور، ج 3، ص 225.
[35]. همان، ج 20، ص 118.
[36]. همان، ص 117.
[37]. محدثي، همان، ص 57.
[38]. همان، به نقل از: شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 96.
[39]. زيبا كلام، مقدمه اي بر انقلاب اسلامي (تهران: روزنه، 1372) ص 84.
[40]. همان، ص 89.
[41]. محسن نصري، رويكرد جامعه شناختي به نهضت عاشورا، مجموعه مقالات دومين كنگره بين الملليامام خميني(ره) و فرهنگ عاشورا، دفتر دوم (تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(س)، 1276)ص 650.
[42]. همان، ص 659. به نقل از: علامه تهراني، لمعات الحسين(ع)، ص 13.
[43]. آل عمران(3) آيه 28.
[44]. دائرة المعارف تشيع، ذيل كلمه تقيه.
[45]. رضا موسوي، اسوه تقيه مقتداي متقين، مجموعه مقالات. همان، ص 599.
[46]. زهيري، همان، ص 222.
[47]. اصول كافي، ج 1، ص 54.
[48]. محدثي، همان، ص 44، به نقل از: حياة الامام الحسين بن علي، ج 2، ص 322.
[49]. همان، ص 191، به نقل از تاريخ طبري، ج 5، ص 404.
[50]. همان، ص 222، به نقل از: سبط بن الجوزي، تذكرة الخواص، ص 217.
[51]. صحيفه نور، ج 15، ص 148.
[52]. همان، ج 2، ص 208.
[53]. همان، ج 21، ص 41.
[54]. همان، ص 31.
[55]. محدثي، همان، ص 115، به نقل از: معاني السبطين، ج 2، ص 18.
[56]. همان، ص 116، به نقل از: مناقب، ج 4، ص 68.
[57]. همان، ص 187، به نقل از: موسوعة كلمات الامام الحسين، ص 336.
[58]. همان، به نقل از مفاتيح الجنان.
[59]. صحيفه نور، ج 2، ص 11.
[60]. همان، ج 20، ص 236.
[61]. همان، ج 14، ص 266.
[62]. همان، ج 15، ص 154.
[63]. همان، ج 20، ص 113.
[64]. همان، ج 21، ص 198.
[65]. محدثي، همان، ص 182، به نقل از: بحارالانوار، ج 100، ص 37 و تحف العقول، ص 239.
[66]. همان، به نقل از مفاتيح الجنان.
[67]. همان، به نقل از: شيخ مفيد، ارشاد، ج 2، ص 39.
[68]. نور، ج 20، ص 145.
[69]. همان، ص 189.
[70]. همان، ص 190.
[71]. همان، ص 191.
[72]. همان، ج 2، ص 218.
[73]. همان، ج 7، ص 36.
[74]. همان، ج 17، ص 58.
[75]. سيد جعفر شهيدي، عاشورا، راهگشاي تشيع، همان، ص 108.
[76]. محدثي، همان، ص 77، به نقل از تاريخ طبري، ج 4، ص 303.
[77]. همان، ص 222، به نقل از: دينوري، الاخبار الطوال، ص 246.
[78]. شمس الدين، همان، ص 172.
[79]. ابوالفضل اردكاني، پيامدهاي عاشورا (قم: منبع، 1380) صفحات مختلف.
[80]. وصيت نامه حضرت امام خميني(ره).
[81]. همان.
[82]. جواد منصوري، سيرتكويني انقلاب اسلامي (تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1379) ص 180.
[83]. همان، ص 182.
[84]. همان، ص 195.
[85]. همان، ص 286.
[86]. زهيري، همان، ص 373.
[87]. منصوري، همان، ص 310.
[88]. همان، ص 330.
[89]. همان، ص 339.
[90]. همان، ص 333.
[91]. همان، ص 366.