ای قوم به حج رفته...

ای قوم به حج رفته... حال، ای زائران بیت محرّم، به خود آیید که این ندای آسمانی قرآن، هم اکنون با سطوت و هیبت مخصوص به خود، در گوش جان ما طنین انداز است که هان ای قاصدان خانة حق که جامة دنیا از تن کنده و لبّیک گویان به سوی خانة معبود آمده‌اید، ای گروه و

اي قوم به حج رفته...

حال، اي زائران بيت محرّم، به خود آييد كه اين نداي آسماني قرآن، هم اكنون با سطوت و هيبت مخصوص به خود، در گوش جان ما طنين انداز است كه هان اي قاصدان خانة حق كه جامة دنيا از تن كنده و لبّيك گويان به سوي خانة معبود آمده‌ايد، اي گروه وقوف كنندة در مني و عرفات و مشعرالحرام، اي سنگساركنندگان شيطان و اتباع شيطان، اي ذبح‌كنندگان گوسفند نفس اماره به امر خالق سبحان، اي كساني كه با تراشيدن موي سر و چيدن ناخن، رذايل اخلاقي و افكار شيطاني را از سر ريخته و چنگال خود را از حرامكاري و حرامخواري كوتاه كرده‌ايد و با طهارت جسمي و روحي دور خانة حق چرخيده و با استلام حجر، دست بيعت به دست خدا داده و پيمان وفادار ماندن بر عهد بندگي و اطاعت فرمان، با خدا بسته‌ايد، به هوش باشيد كه اين «مواقف» را از ياد نبريد و عهد ميثاق را فراموش نكنيد.

در سوره بقره، آيه دويست، قرآن مي‌فرمايد:

«فاذا قضيتم مناسككم فاذكروا الله كذكركم آفادكم او اشد ذكرا» [1]

«بعد از قضا، مناسك و بازگشت به وطن‌ها و اهل و عيال خود، بيش از همه كس به ياد خدا باشيد و ياد خدا را در هيچ جا و در هيچ حال از صفحة خاطر نزدائيد و الي الابد، حليف ايمان و اسلام و خاضع در برابر فرمان خدا بوده و در وفاي به پيمان، ثابت بمانيد و پيوسته اين آية قرآن را نصب العين خود قرار دهيد.»

و باز در همين سوره، آيه صد و نود و هفت مي‌فرمايد:

«الحج أَشهُر معلومات فَمَنَ فَرض فيهن الحج فلا رَفَث ولا فُسُوق ولا جدال في الحج وما تفعلوا من خير يعلمه الله و تَزَودوا فان خير الزاد التقوي واتقون يا اولي الالباب» [2].

«اوقات حج، ماه‌هاي معلوم است (شوال و ذوالقعده و ذوالحجه) هر كس كه فريضة حج را در اوقات خودش انجام بدهد بايد بداند كه شهوتراني و فسق و منازعه، در حج روا نمي‌باشد و هر كار خوبي كه انجام دهيد خدا آن را مي‌داند. توشه برداريد كه بهترين توشه، تقوا و پرهيزكاري است. از عذاب من برحذر باشيد و رعايت جانب من بنمائيد اي خردمندان.»

يعني اي مسلمانان! نه چنين است كه خودداري از گناه و پرهيز از عادات حيواني و خشم و درنده خويي، منحصر به حال احرام و چند روز ايام حج باشد، بلكه اين، يك نوع تمرين و به اصطلاح، ديدن كلاس تربيت است تا حالت تقوا و كنترل شهوت حيواني، به صورت ملكه‌اي راسخ در قلب انسان درآيد، به همان گونه كه روزة يك ماهة ماه مبارك رمضان، براي به دست آوردن ملكة تقوا در جان انسان است، كه مي‌فرمايد:

«يا ايها الذين آمنوا كُتب عليكم الصيام كما كتب علي الذين مِن قبلكم لَعلكم تَتقون» [3]

«اي گروه مؤمنان! روزه بر شما واجب شده است، آنچنان كه بر امتهاي پيشين واجب بوده، براي اينكه واجد ملكة تقوا (پرهيزگار) بشويد.»

پس كسي كه قصد خانة خدا كرده (حج، در لغت به معناي قصد است) و جامة احرام پوشيده و لبيك گفته و استلام حجر الاسود نموده و پيمان بندگي با خدا بسته است، بايد اين آية قرآن، برنامة هميشگي زندگي‌اش باشد:

«فلا رَفَث ولا فُسوق ولا جدال في الحج». [4]

مطلقاً رفتار و گفتار آلوده به شهوت نامشروع، ممنوع. سخنان ناپسند از دروغ و غيبت و ناسزا، به كلي متروك. منازعه و پرخاشگري و ماجراجويي از صفحة زندگي، بركنار!

و پيوسته به حكم كريمة «وَتَزَوَّدوا فان خَير الزاد التقوي» [5]، در مقام به دست آوردن توشة تقوا و رعايت جانب خدا باشد و همواره به خود تلقين كند كه اين اعضا و جوارح من، شرف تماس با كعبه و حجرالاسود را به دست آورده است. ديگر نسزد كه به لوث خطا و گناه آلوده شود.

چشمي كه نقش خانة معبود را در خود جا داده، روا نيست كه گذرگاه مناظر شيطاني ضد خدا گردد و خود را از تماشاي صحنه‌هاي ناپسند نزد خدا پر سازد.

گوشي كه در آن، مراكز حساس عبادت، از همه جا، نغمه‌هاي آسماني اذكار و تلاوت آيات قرآن شنيده است، كي روا باشد كه بار دگر به پليدي آواي هوس انگيز مردان و زنان آلوده، ملوّث شود؟

پايي كه قدم به مطاف كعبه و مسعي نهاده و در موقف‌هاي عرفات و مشعر ايستاده است، سزاوار نيست كه العياذ بالله قدم به اماكن فساد و مراكز گناه بگذارد.

زباني كه لبيك اجابت دعوت، به خدا گفته است، تا آخر عمرش نبايد لبيك پذيرش دعوت، به شيطان گويد.

آن لب و آن دهاني كه با حجر الاسود و اركان كعبه و مرقد مطهر پيغمبر اكرم(ص) تماس يافته است، بايد قدر خود را بشناسد و هرگز با كلمات زشت و سخنان ركيك و ناپسند، آشنا نشود.

آري:

«فَمَن فَرض فيهنَّ الحج فلا رَفَث ولا فسوق ولا جِدال في الحج». [6]

راستي، چه بي خبر از معني و مقصد حج است آن زن مسلماني كه بعد از پوشيدن جامة احرام و گفتن لبيك اللهم لبيك، بار دگر از جامة عفت بيرون آمده و با كمال وقاحت در برابر مردان و جوانان، حجاب خود را حفظ نكرده و در عين حال خود را خانمِ مكه رفته و حج به جا آورده بداند!

و چه ناآگاه است آن مرد مسلماني كه در مني، گوسفند هواي نفس را كشته و با چيدن مو و ناخن، چنگال، از مال و جان و عرض و آبروي مردم كشيده و با استلام حجر الاسود، پيمان صلح و آشتي با خدا بسته است، اما همين كه به وطن برگشته، بار دگر راه و رسم خونخواري و بي بند و باري را از سر گرفته و همچون حيوان درنده‌اي، به جان مردم افتاده و از طريق رباخواري و فروش اجناس تقلبي و ارتكاب انواع جنايات، با بي شرمي اعلان جنگ با خدا داده است! «فَاُذَنوا بِحَرب من الله و رسوله». [7]

سعدي مي‌گويد:

سالي، نزاع در ميان پيادگان حاج افتاد و داعي هم در آن سفر پياده بود. انصاف، در سر و روي يكديگر افتاديم و داد فسق و جدال بداديم. كجاوه نشيني را شنيدم كه با عديل خود همي گفت: ياللعجب، پيادة عاج چون عرصة شطرنج به سر مي‌برد، فرزين مي‌شود. يعني به از آن مي‌شود كه بود. و پيادگان حاج عرصة باديه به سر بردند و بَتَر شدند!

از من بگوي حاجي مردم گزاي را

كو پوستين خلق به آزار مي‌درد

حاجي تو نيستي! شتر است از براي آنك

بيچاره، خار مي‌خورد و بار مي‌برد [8]

صدها سال پيش، دانشمندي اديب، اندرزي جالب داده است:

«اي گروه حاجيان كه دره‌ها و راه‌هاي پهناور بيابان را به سرعت مي‌پيماييد! آيا هيچ مي‌انديشيد كه با چه مواجه مي‌شويد و رو به كه مي‌آوريد؟ يا مي‌دانيد بر چه كسي وارد مي‌شويد و به چه كاري اقدام مي‌كنيد؟

آيا چنين مي‌پنداريد كه حج، همانا برگزيدن مركب‌ها و نشستن در محمل‌ها و پيمودن راه‌ها و طي منزل‌هاست؟! يا گمان مي‌كنيد عبادت، تنها كندن جامه از تن و لاغر كردن بدن و جدا شدن از فرزند و زن و دور افتادن از وطن است؟! نه هرگز به خدا قسم.

بلكه حج، پياده گشتن از مركب گناه است پيش از سوار شدن بر مركب راه. خالص كردن نيت است در قصد زيارت. محض امتثال امر و اطاعت است به هنگام توانايي و استطاعت. اصلاح كار خود با مردم است و ابراء ذمّه از حقوق الناس، پيش از به راه انداختن مركب‌هاي ورزيده و خوش رفتار.

قسم به تنظيم كنندة برنامة بندگي براي بندگان سالك راه و ره نمايندة رهروان در دل شبهاي سياه كه شست و شو دادن تن با چند دلو آب بيرون كشيده از ته چاه، بي نياز نمي‌كند از تطهير جان فرو رفته در چاه گناه.

عريان كردن جسم از قبا و كفش و كلاه، برابري نمي‌كند با مجهز ساختن روح از براي احرام ورود به درگاه اله.

چه فايده از پوشيده جامة احرام، براي فرد پيچيده در انواع كسب و كار حرام؟ چه بهره مي‌برد از طواف به صورت در حال انكسار، آدمي كه به جان، حمال فراوان وزر است و وبال؟

نفعي ندهد تراشيدن سر در مني با آلودگي به مظالم و غلتيدن در لجنزار تعدي به حقوق بندگان خدا. كوتاه كردن موي شارب و چيدن ناخن، چگونه بشويد قذارت مال مردم خوردن و خون مردم مكيدن را؟ در عرفات، آن كس به سعادت رسد كه صاحب عرفان و بصيرت باشد. چه تناسب با مسجد خيف دارد، آن كس كه پليدي ظلم و حيف از دست و زبانش بارد؟

حضور در مقام ابراهيم نيابد، مگر كسي كه در مقام طاعت و بندگي ثابت قدم بماند. بهره‌اي از حج نبرد، كسي كه از طريق مستقيم حق، به انحراف گرايد.

پس رحمت خدا بر مردي كه پيش از سعي در كوه صفا به صفاي قلب خود فزايد و قبل از سرازيري در مسعي، به آبشخور رضا درآيد.

پيش از آن كه لباس از تن و كفش و كلاه از پا و سر بردارد، حجاب غِشّ و تلبيس و دغل، از چهرة جان بزدايد.

قبل از شروع به افاضه از عرفات، به افاضة خير و نيكي و احسان بپردازد.



1. بقره: 200.

2. بقره: 197.

3. بقره: 183.

4. بقره: 197.

5. همان.

6. بقره: 197.

7. بقره: 279.

8. كليات سعدي، ص 91، حكايت 2.


| شناسه مطلب: 80867