پیامک های رسیده از حج
پیامک های رسیده از حج شما هم حتماً در ایام حج براتیان پیامک های متعددی آمده است که بیشتر آنها از شما خواستهاند دعایشان کنید و شما بیاختیار نام و یادشان را در آن سرزمین مقدس به خاطر آورد.ه بودید. ما نیز در این بخش تعدادی از پیامک های ارسالی به
پيامك هاي رسيده از حج<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
شما هم حتماً در ايام حج براتيان پيامك هاي متعددي آمده است كه بيشتر آنها از شما خواستهاند دعايشان كنيد و شما بياختيار نام و يادشان را در آن سرزمين مقدس به خاطر آورد.ه بوديد.
ما نيز در اين بخش تعدادي از پيامك هاي ارسالي به زائران بيت الله الحرام را جمع آوري كرديم تا يادي از آن ايام نوراني را زنده كرده باشيم .
? از گنبد الخضرا تا چشمهاي شما پل زدهام شايد شما هم آن سوي مرزها زائر كوچههاي مدينه باشيد.
? بقيع آنقدر غريب است كه دوست دارم به اندازة تمام دوستانم اينجا گريه كنم.
? با يك صلوات خودت را در مدينه ببين. من نسيم صلوات تو را به مسجدالنبي خواهم رساند.
? خيالتان راحت باشد حال همه خوب است فقط كبوترهاي چاهي بقيع بالهايشان خاكي است...
? وزيده بر دل اين شهر جاني از صلوات پر است شهر تو از عاشقانه صلوات
?من ايستاده ام اينجا تا گنبد سبز پيامبر از چشمهايم جوانه بزند و عطر گل محمدي مشام جانم را پر كند.
?تلاوت روي لبهايم گل كرده است صداي بال جبرئيل ميآيد... اقراء باسم ربك الذي خلق...
?سلام حضرت آيينه، قبةالخضرا سلام حضرت امروز حضرت فردا
- من در شهري هستم كه كبوترهايش هر روز صبح غربت چهار امام غريب را پرواز ميكنند.
- اينجا نشستهام روبروي گنبدالخضرا... ميخواهم به اندازه تمام چشمهاي مشتاق فانوسي از اشك روشن كنم...
- مادر اينجا من عقده دل وا نكردم...گشتم ولي قبر تو را پيدا نكردم...
- اين بار چشمهايم را به پنجرههاي بقيع گرده ميزنم شايد با دستهاي مهربان تو اين قفلهاي شكسته باز شود.
- بانو... نمييابمت يعني ميشود پهلوي تو بود و شكسته نبود...
- در شط نخستن جان جان ميبينم/من هر چه كه خوب هست آن ميبينم
حالا كه به شوط هفت نزديك شدم / در گوشه كعبه جمكران ميبينم
- چقدر حجرالاسود عطر چشمان تو را منتشر ميكند. مرا به وسعت اين خانه، آسماني كن.
- اينجا نشستهام مقابل مستجار... تا تولد تو را بارها ببينم و شكاف كعبه را كه به احترام تو تا ابد سينه چاك شد... يا علي
- به جاي شما زمزم مينوشم و سعي ميكنم تا از صفاي كعبه، قطرهاي را به سوغات بياورم تا شما از لذت طواف سرمست شويد.
چو طواف كعبه كردي نگهي به زير پا كن نگهي دگر به بالا من خسته را دعا كن
نشستهام چو غباري به شوق اذن دخول بيا بگو نتكانند پادريها را
وقتي دلت به پنجرههاي بقيع گره خورده... وقتي با قيافه اشك غزل دلدادگي را سرودي اين كمترين را دعا كن.
حالا كه رفتي يادت باشد هر بار كه به زيارت گل محمدي رفتي به نيابت همة پروانهها فانوس روشن كن
- خوشا به حال شما اي كبوتران بقيع / كه در زيارتتان هيچگونه مانع نيست
- ما در كنار تربت پاك پيمبريم / ياد شما مقابل محراب و منبريم
- از چه گرديده حريم نبوي باغ بهشت / شايد از عطر حضور گل نرگس باشد
- مثل نسيم رها ميشويم در اين تلاطم ناب كه گرداگرد كعبه به طواف آمدهاند.
- چقدر اين جا عطر بهشت فرا گير است من از زمين فاصله گرفتهام –چند قدم ديگر تا عرش مانده است.
- وقتي سعي صفا و مروه را هروله ميكني آنقدر عطش اشتياق در جانت فراوان ميشود كه مرهمي جز زمزم نمييابي
- روبروي ناودان طلا نشستهام و به جاي همه شما قنوتهاي دعايتان را به عرش ميرسانم.
«چادرنشين عرفات! خوش آمدي.»
«بازگشت پروانة كعبه گرامي باد!»
«زيارت خانة امن الهي مبارك باد!»
«حاجي! حاجي بمان.»
«زائر بقيع! خوش آمدي.»
«كفن پوش! زندگي جديدت مبارك
«حاجي! رسيدن به معرفت در عرفات مبارك.»
«ورودت به حريم حرم امن الهي گرامي باد.»
«سنگ زدن بر شيطانِ درون مبارك.»
«شكست اهريمن درون گرامي باد.»