بخش 4

من یک ایرانی هستم - منزلت هموطنان ما نزد زائران خارجی

من يك ايراني هستم
منزلت هموطنان ما نزد  زائران خارجي

پرده اول

زائران ايراني‌ به دليل نوع پوشش و چهره ظاهري در بين زائران ساير اقوام و ملل مسلمان در مدينه منوره شناخته مي‌شوند، اما وجه تفاوت آنها با اتباع ديگر كشورها اين است كه بانوان ايراني چادر به سر مي‌كنند و مردان آنها با رفتار، منش و جوشش با زائران ديگر، حضور خود را در شهر پيامبر (ص) به رخ مي‌كشند.

ايراني، اما به هزاران دليل نزد مسلمانان، عزيز و دوست‌داشتني است. پيروزي انقلاب اسلامي و رهبري بزرگمردي از تاريخ با نام امام خميني(ره)، ايستادگي و پايمردي در 8 سال دفاع مقدس، هدايت كشور در مسير طوفان‌هاي مداوم و مستمر با تدابير و ارشادات مقام معظم رهبري و مقاومت و پيروزي در ماجراي برخورداري از انرژي هسته‌اي، دلايل محكمي براي عزت ايرانيان نزد ساير ملت‌هاي اسلامي است.

در صحن مبارك بارگاه رسول مكرم اسلام به نماز ايستاده‌اي كه متوجه گفت‌وگوي چند فارسي زبان مي‌شوي: «بيا اينجا بنشينيم.»

به زبان مادري تو سخن مي‌گويند، اما سيما و لباس ايراني ندارند. جا باز مي‌كني تا دو نفرشان در حاشيه ورودي به رواق دارالمكه بنشينند و نماز ظهر را به جماعت بخوانند. نماز خوانده مي‌شود. مي‌نشينيد. كسي در اينجا عادت دست دادن بعد از نماز ندارد. كمتر كسي به نمازگزار مجاورش مي‌گويد: «تقبل الله»، اما تو با آنها كه همزبانت هستند، هم دست مي‌دهي و هم به فارسي مي‌گويي: «قبول باشه حاجي!»

خوشحالند از اينكه يك فارسي‌زبان در كنارشان نشسته است: «شما ايراني هست؟»

محكم مي‌گويي: «بله. ايراني. ايران اسلامي.»

صحبت تو با آن دو نفر گل مي‌اندازد. اولي زين‌العابدين قيام‌الدين گلاب است و ديگري، حاجي عصمت خان كه حالا با مهاجرت به پاكستان در پيشاور به كار مشغول است. قيام‌الدين گلاب مي‌گويد كه 8 پسر دارد و از ميان آنها، 6 پسرش در بندر ديّر ايران كار و بار خوبي دارند. بعد ادامه مي‌دهد كه ايراني‌ها آدم‌هاي مهمان‌نواز و خوش برخوردي هستند كه افغان‌ها هيچ وقت محبت آنها را تا پايان عمر فراموش نمي‌كنند.

او مي‌‌گويد: «مردم كشور ما به ايرانيان هميشه مديون هستند و مي‌دانند كه آنها در طول جنگ افغانستان با شوروي يا حكومت طالبان چقدر به افغان‌ها امداد رساندند.»

حاجي عصمت خان هم مي‌گويد: «اغلب اقوام و خويشان ما در كشور شما صاحب زندگي مناسب و مرفه شده‌اند و بي‌دليل نيست كه ايران جايگاه عزتمندي در جهان اسلام دارد.»

در همين اثنا، مهندس عبدالحسين هم كه يك كارشناس ساختمان است و دايي‌اش در شمال تهران زندگي مي‌كند به جمع ما اضافه مي‌شود. او نيز مي‌گويد: «گفت‌وگو با ايراني‌ها براي ما خيلي جالب است. چرا كه آنها مردماني گرم و صميمي هستند و موقعيت مناسبي در منطقه خاورميانه دارند.»

بعد ادامه مي‌دهد: «ما افغانستاني‌ها اخبار كشور شما را در مطبوعات و رسانه‌ها دنبال مي‌كنيم و مي‌دانيم كه مقاومت ايرانيان در برابر قدرت‌هاي استعماري به نفع جهان اسلام تمام خواهد شد.»

مهندس عبدالحسين كه خود را اهل مطالعات متعدد معرفي مي‌كند، مي‌گويد: «تاريخ نشان مي‌دهد كه انقلاب اسلامي در ايران به سود تمام ملت‌هاي مسلمان تحت ستم تمام شد و رشد اسلامخواهي و مبارزه با استعمارگران در كشورهاي مختلف نتيجه داده است.»

حالا چند نفر ديگر به حلقه گپ و گفت تو و زائران فارسي‌زبان كشور همسايه، افغانستان اضافه شده‌اند. آنها هم از اينكه با يك روزنامه‌نگار ايراني به گفت‌وگو نشسته‌اند، ابراز خوشحالي مي‌كنند. حتي يك زائر مالزيايي از راه مي‌رسد و وقتي از بحث‌ها متوجه مي‌شود كه ايراني هستي، تو را در آغوش مي‌گيرد. بعد، دست‌هايش را به حالت دعا به سمت آسمان مي‌گيرد و مي‌گويد: «الحمدلله!»

قيام‌الدين گلاب هم شماره تلفن مرا يادداشت مي‌كند تا به پسرهايش بدهد.

پرده دوم

در مسجدالنبي مشغول خواندن قرآن هستم كه پيرمردي كنارم مي‌نشنيد لباس‌ سفيدي به تن دارد و از چهره‌اش پيداست كه يك انديشمند است. دست‌هايش را به سمتم دراز مي‌كند تا با او دست بدهم. خودش را به زباني معرفي مي‌كند كه نمي‌فهمم. نشانه‌اي روي لباس يا گردن آويزي هم ندارد كه بدانم او كيست و از كجا آمده است. كم كم چند زائر خارجي ديگر به سمت ما برمي‌‌گردند تا از مكالمه من و او سر در بياورند، اما نه من حرف پيرمرد را مي‌فهمم و نه او كلمات نيم‌بند عربي يا انگليسي مرا درك مي‌كند. هر دو به هم مي‌خنديم و دست‌هاي يكديگر را مي‌فشاريم. شايد اين كه هر دو مسلمانيم، تنها وجه مشترك ما باشد، اما او ناگاه، آخرين تير تركش خود را رها مي‌كند: «ايراني؟»

جواب من روشن است: «yes»!

حالا مردي كه در صف جماعت ظهر در كنارم نشسته و جمله «تقبل‌الله» مرا بي‌جواب گذاشته بود، دستش را دراز كرده بود كه با يك ايراني خوش و بش كند. پيرمرد، وقتي نتوانست با زبان مادري‌اش با من سخن بگويد، چند كلمه انگليسي را با لهجه محلي صحبت كرد، اما لابلاي كلماتش، اين نام رئيس جمهوري كشورمان بود كه فهميدم. ندانستم او چه مي‌گفت و چه مي‌خواست، اما وقتي نام احمدي‌نژاد را به زبان آورد، دستم را محكم‌تر فشرد.

نمايش عمومي

زائران ايراني در صف نماز به برادران مسلمان خود از هر كشور و ملتي كه باشند، جا مي‌دهند و احترام مي‌گذارند. آنها بهترين چهره يك مسلمان را در زيارت حرم نبوي يا صحن مطهر مسجدالنبي نمايش مي‌دهند و رفتار مناسبي با فروشندگان و بازاريان شهر دارند. زائران ايراني در برابر مقررات كشور عربستان نيز جانب اعتدال را مي‌گيرند و موضع عزتمند خود را در زيارت اماكن متبركه و موسم حج حفظ مي‌كنند.

علاوه بر اينها، خويشتن‌داري زائران ايراني در زيارت قبور مطهر ائمه هدي(ع) يا نظم و انضباط آنان در برگزاري همه ساله دعاي پرفيض كميل در بين‌الحرمين، پاكيزگي، وقار، رعايت شئونات اجتماعي و اسلامي و ... دلايل و نشانه‌هاي ديگري براي الگو بودن ايرانيان در ميان ساير اقوام و ملل اسلامي است. از ملتي با آن پشتوانه عظيم فكري و تمدني، انتظاري غير از اين نيست كه توأم با افزايش توانمندي‌هاي علمي، فضائل اجتماعي و اخلاقي خود را نيز در صحنه‌هايي مشابه حج نشان دهد.


| شناسه مطلب: 81025