هنوز چشمها تشنه اشکند
هنوز چشمها تشنه اشکند ابوالفضل هادیمنش ورودی بقیع دیروز اولین جمعهای بود که زائران ایرانی مهمان شهر پیامبر بودند. آنهایی که اهل دعای ندبه هستند بیقرار بودند. طبق معمول پس از نماز صبح زائران ایرانی پس از زیارت پیامبر(ص) و باز شدن درهای بقیع، سینه کش
هنوز چشمها تشنه اشكند
ابوالفضل هاديمنش
ورودي بقيع
ديروز اولين جمعهاي بود كه زائران ايراني مهمان شهر پيامبر بودند. آنهايي كه اهل دعاي ندبه هستند بيقرار بودند. طبق معمول پس از نماز صبح زائران ايراني پس از زيارت پيامبر(ص) و باز شدن درهاي بقيع، سينه كش ورودي بقيع را گرفتند و بالا رفتند. هنوز آفتاب نزده است. ولي بر خلاف روزهاي ديگر بقيع زودتر خلوت ميشود. اين ساعت براي عاشقان ساعت دلشوره و انتظار است. آنان كه دوست داشتند هر روز طلوع آفتاب را از پشت 4 سنگ بغض كرده و ساكت تماشا كنند، زيارت حرم نبويي را تمام كردند و به محض طلوع آفتاب كمكم بازگشتند. آنان عمري است كه صبحهاي جمعه منتظر طلوع آفتاب از مغرباند. حتماً صبحها طلوع آفتاب را از پشت قبور ائمه بقيع ديدهايد. حتماً ديدهايد كه آفتاب چه شرمساز و سنگين بالا ميياد. حتماً ديدهايد كه گويا ميخواهد صورت خود را از نگاههاي خيس آن همه عاشق بپوشاند. در حضور 4 آفتاب گيتي گداز، شرم طلوع دارد. بعضي ايرانيها زمزمه ميكنند. قربان قبر بيسايبانت آقا! ناخودآگاه اين بيت به يادم ميآيد:
احتياج اينجا ندارد سايبان
شمس بر خاك است ني بر آسمان
جلوي هتل
تعدادي از دستاندركاران بعثه مقام معظم رهبري و سازمان حج به سمت هتل قصرالدخيل ميروند. چند نفر هم جلوي هتل منتظرند. رفتهرفته ترددها زياد ميشود. داخل لابي هتل مسؤولين برگزاري دعاي ندبه ايستادهاند و خوشامد ميگويند. كتابچههاي دعا نيز به قدر كافي تكثير شده و هر كس ميآيد پس از درنگي كوتاه جهت پذيرايي و برداشتن يك كتابچه دعا، به داخل سالن ميرود و گوشة دنجي را كه مناسب حال دعا باشد پيدا ميكند و مينشيند.
داخل سالن
سالن پر ميشود و قاري (آقاي قرباني) طراوت محيط را با چند آيه مناسب در شأن اهلبيت معصومين(ع) دو چندان ميكند. مداح (آقاي شمس) از جايش بلند ميشود و به سمت ميكروفن ميرود. از اول با بغض شروع ميكند. نميتواند صدايش را بلند كند. كوتاه ميخواند:
همه اينجا به محبان علي(ع) مينازند
پسر حيدر كرار كجاي حرمي؟
نميتواند ادامه دهد و بهتر ميبيند خودش جزو گريه كنندگان باشد. برميخيزد و در جمعيت گم ميشود.
دروازه كربلا
مداح بعدي شروع به خواندن دعا ميكند. دعا را ا دامه ميدهد تا « اين الطالب بدم المقتول بكربلا.»
خيالشان راهت است كه عطر كربلا در مجلس پيچيده. مداح از زينب(س) گفت. از عباس(ع) گفت. از يتيمان امام حسين(ع) گفت. پيدا بود درد دل خود را حكايت ميكند. اين فرصتها فرصتي نيست كه كسي از دست بدهد. صبح روز جمعه مهماني اشك بود. جاي همة غائبين وطن را سبز كرديم. همانان كه زائر، دامن كشان با ايشان وداع كرده بود. صبح جمعهاي، چشمها عجيب رونق داشت.