همه چیز خوری به قیمت جان

همه چیز خوری به قیمت جان من که این طوری‌ام وقتی پولی برای چیزی می‌دهم باید تا حدامکان از آن استفاده کنم. مثلاً همین خودکار را چند روز قبل از سفر مجبور شدم از بقال سر کوچه بخرم حالا چند تومان بود، بماند، اما الان که دیگر جوهرش تمام شده و بگیر و نگیر دارد

همه چيز خوري به قيمت جان

من كه اين طوري‌ام وقتي پولي براي چيزي مي‌دهم بايد تا حدامكان از آن استفاده كنم. مثلاً همين خودكار را چند روز قبل از سفر مجبور شدم از بقال سر كوچه بخرم حالا چند تومان بود، بماند، اما الان كه ديگر جوهرش تمام شده و بگير و نگير دارد آنقدر مي‌نويسم تا بالاخره تمام تمام شود، بعد تازه شايد فكري هم...

يك نفر از همسفران ما هم همين‌طور است. مي‌گويد حالا كه پول داده‌ايم، اينجا بايد از تمام چيزها استفاده كنيم. گاهي مي‌شود كه براي عقب نماندن از يكديگر، هم ميوه‌هاي اتاق را روي هم روي هم مي‌خورند، هم جوجه و پلو و ماست و آب مي‌خورد، هم تا آخر شب  چاي مي‌خورد، بعدش هم كه مي‌رود بيمارستان هر دارويي كه دكتر مي‌دهد مي‌خورد، تازه اگر وقت نماز مغرب و عشا باشد. تازه اين غير از نوشابه‌هاي يك‌ريالي و البيك و اين جور چيزهاست... بعد از همه اينها مي‌رود سراغ خشكبار‌هايي كه به آنها تو راهي داده‌اند...

ديروز آقاي دكتر به من گفت حاج كرم جان آمدي سفر معنوي حج روح و جانت را با معنويت پُر كني، نيامدي با خوردن اين همه چيزهاي جور واجور خودكشي كني. راستي از قديم گفتند...

ول كن ديگر حاج كرم خودكارت دارد تمام شد...

حاج كرم


| شناسه مطلب: 81071