سخن نخست: تولدی دوباره
سخن نخستتولدی دوباره این روزها که رهسپاران مسجد شجره بسیارند، تو دلت میخواهد هر چه زودتر به لباس سپید احرام مزین شوی. میخواهی جانت را به یکرنگی روزهای احرام بسپاری. میدانی که رسیدن به این نقطه، شاید تولدی دوباره باشد برای تو. روی لحظههای امروز ایستاد
سخن نخست
تولدي دوباره
اين روزها كه رهسپاران مسجد شجره بسيارند، تو دلت ميخواهد هر چه زودتر به لباس سپيد احرام مزين شوي. ميخواهي جانت را به يكرنگي روزهاي احرام بسپاري. ميداني كه رسيدن به اين نقطه، شايد تولدي دوباره باشد براي تو. روي لحظههاي امروز ايستاده اي و به آينده فكر ميكني كه چگونه رسيدن به مقام يكرنگي را پاس بداري. به عقب نگاه ميكني هر چه برگهاي تاريخ را ورق ميزني در مييابي كه «حاجي شدن» تنها به استطاعت مالي نيست، اگر چه استطاعت مقدمه رسيدن به اين حضور است. بايد در مراتب بندگي اوج گرفته باشي تا اينجا بتواني روح حج را در جان خودت ماندگار كني. به آيات زندگي كه نگاه ميكني در مييابي كه هم بايد مصداق «راكعان» و «ساجداني» باشي كه در آيه نور از آنان نامي آمده است و هم بايد ابراهيموار مهرباني را در جانت فراگير كني. ابراهيم استوانه اي بوده است از رأفت و مهرباني تا آنجا كه به مقام «خليل اللهي» دست يافت و تو در خودت به دنبال اين هستي كه چگونه مهرباني ابراهيم را در جانت بيابي. آنان كه اسير «فكرهاي باطل»اند هيچگاه به سر منزل «عمل صالح» نميرسند و اين رمز جاودانگي حج است. زائربيت الله علاوه بر سجاده نشيني و عبادت، بايد اهل قيام باشد. قيام عليه تمام بديها... قيام عليه نمروديان همانگونه كه ابراهيم به پا خواست و اين گونه است كه «زائر» ميتواند به اوج بندگي و آزادگي برسد و ميهمان «بيت عتيق» شود، كه «بيت عتيق» خانه آزادي و آزادگي است. تو ميداني آنكسي كه در خانه قلبش بتخانهاي از هوسها و تمايلات زميني است نميتواند مسافر ملكوت كعبه باشد. تو ميداني آنكسي كه رو به قبلة هواهاي نفساني دارد، نميتواند نمازگزار قبله مسلماني باشد و اينگونه است كه «كعبه» نماد آزادگي و مهربان و عبوديت است. تنها كسي ميتواند به شرجي اين لحظات نوراني برسد كه در جان خويش خدا را يافته باشد. شايد اين سفر، تو را «حاجي» كند اما وقتي ميتواني به خودت «حاجي» بگويي كه تمام دردهايت را در اين سرزمين دوا كرده و به صفاي كعبه رسيده باشي.
تو مهياي رفتن شدهاي... اين را ميتوان از برق چشمهايت فهميد، اما از «رفتن» تا «رسيدن» فرسنگها راه است. بايد فكري براي «رسيدن» كني. بايد آنچنان مهيا شوي كه جادهها زيرپايت تندتر از هميشه عبور كنند. بايد قصد رسيدن كني و قصد رسيدن تنها با زلال شدن امكان دارد. حالا تو هستي و زلالي لحظاتي كه پيش روست. خدا كند صورت ظاهري سپري شدن اين روزها تو را به سيرت اعمال حج برساند.
حامد حجتي