گوهر ناب بندگی در اقیانوس حج!
گوهر ناب بندگی در اقیانوس حج! به یاد دارم که دو سال پیش در شام دهم ذیالحجه الحرام سال 1426 در سرزمین منا و در زیر چادرهای این صحرای بزرگ پس از نماز مغرب و عشاء به همراه یکی از دوستان طلبه به دیدن استاد مصباح یزدی رفتیم. از ایشان خواستیم که برایمان چیزی
گوهر ناب بندگي در اقيانوس حج!
به ياد دارم كه دو سال پيش در شام دهم ذيالحجه الحرام سال 1426 در سرزمين منا و در زير چادرهاي اين صحراي بزرگ پس از نماز مغرب و عشاء به همراه يكي از دوستان طلبه به ديدن استاد مصباح يزدي رفتيم. از ايشان خواستيم كه برايمان چيزي از حج و خوبيها و زيباييهاي آن بگويند. پرسيديم «استاد شما حج را چگونه ميبينيد؟ ما چه درسي از آمدنمان به حج ميتوانيم بگيريم؟ چه كنيم كه حج پس از موسم در زندگي ما جلوه و نمود پيدا كند؟»
استاد قدري درنگ كردند. سرشان را پايين انداختند و به فكر فرو رفتند، بعد سرشان را بلند كرده و فرموند:
يادم ميآيد درست 53 سال پيش در ايام حج مرحوم آقاي تربتي(رحمتالله عليه) كه از منبريهاي معروف شهر قم در آن زمان بودند؛ در مدرسه فيضيه منبر رفته بودند. من هم پاي منبرشان بودم. ايشان از حج و فلسفه و حقيقت آن براي مردم ميگفتند. ايشان فرمودند: به نظر من فلسفه اصلي و گوهر حج يك نوع تمرين كردن و تجربه بندگي بيچون و چرا است!
اگر در اعمال و مناسك حج دقت كنيم، ميبينيم كه در اين فريضه بزرگ و پيچيده الهي احكامي وجود دارد كه به سادگي با عقل ما توجيهپذير نيست و شايد ما پيش خودمان در مورد برخي از آنها چون و چرا كنيم! مثلا در موقعيت سعي ميان صفا و مروه يك جا راه ميرويم و يك جا هروله ميكنيم؛ خوب در اين مسافت ميان اين دو قسمت زمين چه فرقي وجود دارد؟ در وقت رمي كردن به جمرات بايد خيلي دقت كنيم. چند تا سنگريزه و چههنگام سنگزدن و چند بار؟ در عرفات و مشعر و منا بايد توقف كنيم و وقوف داشته باشيم. اينجا هم بايد به هوش باشيم كه توقف ما در زمان خاصي از ماه ذيالحجه در شب يا روز و يا هم در شب و هم در روز باشد در عمل طواف بايد به هوش باشيم كه چرخيدن گرداگرد كعبه از كجا تا كجا؟ چند دور و وضعيت بدنمان چگونه باشد. بعد هم نماز طواف را در كجاي مسجدالحرام بخوانيم؟ و همين طور دهها شرط و قيد ديگر. بيهيچ چون و چرا و مو به مو بايد اين مناسك را انجام دهيم.
همه اين پايبندي و التزام بدين خاطر است كه حاجيان چند روز تمرين بندگي و عبوديت كنند. اين يك تجربه است كه همه ما ياد بگيريم چگونه خداوند را بيچون و چرا بندگي كنيم و دنبال چراها و پاسخهاي عقلپذير نباشيم.
در موسم حج طي چند روز چنان تمرين بندگي ميكنيم تا به خودمان بفهمانيم كه بايد ابراهيمگونه خداوند را بندگي كرد. عبوديتي كه حاكي از تسليم و سر سپردگي فكري، قلبي و رفتاري ما باشد. قصة حضرت ابراهيم را كه يكي از نشانههاي بزرگ ربوبيت خدا در مسجدالحرام است، بايد در حج مرور و بازنگري كنيم. واقعاً داستان ايشان و خانوادهشان خيلي شگفتانگيز است! آدمي مات ميماند كه چطور بندهاي اينگونه توحيد را در همه وجودش جاي داده است. ايشان در خواب ميبينند كه بايد اسماعيل پسرشان را قرباني كنند. پسري كه پس از يك عمر انتظار و دعا از سوي خداي متعال به ايشان هديه شده است. روز هنگام داستان خواب را با پسر خود در ميان ميگذارند و پسر هم پس از آن كه به حرفهاي پدر خوب گوش ميكند، ميگويد پدرجان هرچه به شما از سوي خداي متعال امر شده انجام دهيد. من دربست در اختيار شما هستم! يا أبتِ افعل ماتؤمر...! و ستجدني ان شاءالله من الصابرين. و ادامه داستان را همه ميدانيم كه چقدر راحت ابراهيم اين آزمون بزرگ را با اطمنيان و بياضطراب پشتسر گذاشت و همين بود راز آن نشان بزرگ افتخار كه خداي متعال به ايشان عنايت فرمود: «و اذا ابتلي ابراهيم ربّه بكلمات فأتمهنّ...!»
پس در فريضه حج هيچ چيزي و هيچ توجيهي به اهميت و درستي ابراز و تمرين عبوديت و بندگي ابراهيموار نيست. در حج ميآموزيم كه خداوند را ابراهيم وار و در سر سپردگي كامل بندگي كنيم. چرا كه در قصهاي همانند قصه خواب حضرت ابراهيم و قرباني كردن اسماعيل و نيز تن دادن به مناسك جوراجور حج كه در جايجاي آن ممكن است هزاران «أنْ قلت» و چرا جويي داشته باشد و عقل عادي ما نتواند آن را فهم و درك كند، بندة تسليم سر تسليم فرود ميآورد و با اطمينان خاطر اطاعت ميكند. پس، حج عادت به بندگي و كنار زدن خوديها و خودمحوريها است.
حج تمريني براي برداشتن أنانيت است. شايد اين برداشت و پيامگيري از اين روي اهميت پيدا كند كه خداي متعال راز و هدف آفرينش آدميان و جنيان را عبوديت همراه با معرفت ميداند كه در قرآن فرموده است: «ما خلقت الجنّ و الإنس إلاّ ليعبدون اي ليعرفون»
عباسعلي شاملي