پیراهن سوگ کعبه
پیراهن سوگ کعبه و دوباره آسمان در غم از دست دادن ستارهای گیتیفروز چهره درهم کشیده است. زمین در تب میسوزد و اقاقیها به سوگ نشستهاند. پیکری که زهر بندبندش را گسسته بود به روی شانهها میرود. تازیانههای ستم در آسمان بغداد زوزه میکشند. امروز بغد
پيراهن سوگ كعبه
و دوباره آسمان در غم از دست دادن ستارهاي گيتيفروز چهره درهم كشيده است. زمين در تب ميسوزد و اقاقيها به سوگ نشستهاند. پيكري كه زهر بندبندش را گسسته بود به روي شانهها ميرود. تازيانههاي ستم در آسمان بغداد زوزه ميكشند. امروز بغداد شهر نامراديها بود. بخشنده آل مصطفي(ص) حضرت جوادالائمه(ع) آهنگ ترك جان كرده و به ديدار خدا ميشتابد. صداي ضجه نخلهاي تنها شنيده ميشود، كه دست به دعا برافراشتهاند و با جوادالائمه(ع) وداع ميكنند. هموكه تاريخ هرگز چروك بخل بر پيشانياش نديده و دست هيچ نيازمندي از طراوت كرمش تهي نبوده است. و تو اي زائر! امروز كه براي طواف گام در گردونه عشاق الهي ميگذاري از امام خويش بياموز رمز خدايي شدن را. امروز كه خواستي طواف كني، نيابت از پيشواي بخشندگان بگير و با زمزمة ياد او قدم بر مطاف بگذار. پيراهن سياه كعبه را كه ديدي، گوش به نواي باطن كعبه نيز بسپار كه چه غريبانه و سوگمندانه ميگريد.
امروز روح كعبه بود كه به آسمان پر كشيد. هموكه كعبه نيز كرم را از دستان سخاوتمند او آموخته است. خواستي از آب زمزم بنوشي به ياد جگر تفتيدهاي بنوش كه زهر، آن را گداخته بود. دست كه به دعا برداشتي پروردگارت را به آخرين زمزمة جوادالائمه سوگند بده. حاجت كه خواستي دست يداللهي او را واسطه فيض كن. سلام خدا بر او كه بخشش، نام از او يافت.