شکرانه پروانه شدن

شکرانه پروانه شدن    هر چه روزها به پیش می‌روند حکایت دلدادگی تو به آخرین صفحه‌اش نزدیک می‌شود. تو مثل پیله‌ای می‌مانی که می‌خواهد فرصت پروانگی را تجربه کندگاهی وقت‌ها همین پروانه‌هایی که حسرت‌ شاعران شده‌اند را باید از تاریکی شب‌های تار، زیر ن

شكرانه پروانه شدن   

هر چه روزها به پيش مي‌روند حكايت دلدادگي تو به آخرين صفحه‌اش نزديك مي‌شود. تو مثل پيله‌اي مي‌ماني كه مي‌خواهد فرصت پروانگي را تجربه كندگاهي وقت‌ها همين پروانه‌هايي كه حسرت‌ شاعران شده‌اند را بايد از تاريكي شب‌هاي تار، زير نور تيرهاي برق دنبالشان گشت و اين فرجام خوشي براي پروانه نيست كه به جاي همنشيني با شمع و گل با تير چراغ برق همنشين باشد.اين روزها فرصتي است براي تو تا از پيله‌ات خارج شوي. از آن روز كه لبيك گفتي كم كم تارهاي بندگي را به دور تنت تنيدي تا از تعلقات دور و برت جدا شوي و در سكوت محض به تفكر بايستي. بايد بازگردي و اين زيبايي‌ها را در روزمرگي‌ات فراگير كني. تو مي‌تواني مثل همين ثانيه‌هايي كه در مكه داشتي در خانه خودت هم داشته باشي به شرط آنكه همه جا را محضر خدا بداني. درمسجدالحرام دلت را وسعت بدهي و شرق تا غرب عالم را مسجدالحرام بداني تا اين دلخوشي فراگير شود.حالا مثل مسافري كه از دوردست‌ها مي‌آيد ابتداي راهي هستي كه مقابلت خانه و زندگي و شهر و فاميل و تعلقات است و پشت سرت مسجدالحرام، طواف، منا، مشعر، عرفات و... مسجدالنبي بايد بروي و مي‌روي اما يادت باشد فراگيري لحظات گذشته، در دست‌هاي توست. هنوز كه پايت را به دنياي عادي نگذاشته‌اي زانو بزن رو به كعبه مثل هميشه، قنوت‌هاي باراني‌ات را بالا بگير، چشم‌هايت را به آسمان عرضه كن و با صدايي كه در بغض گلويت شكسته شده است از خدا تشكر كن. سپاس از اين همه لطف: من كجا و اين آستان... من كجا و مسجدالحرام... من كي فكر مي‌كردم در مشعر و عرفات و منا بتوانم عطر دست‌هاي خدا را حس كنم. من كي فكر مي‌كردم كه بتوانم در مسجد شجره صداي لبيك خدا را بشنوم... خدايا سپاس براي همه چيز...دو ركعت نماز شكر روبروي ناودان طلا كه بارشگاه رحمت الهي است مي‌تواند خيلي از لطف‌ها را جبران كند. خدا همين كه ببيند بنده‌اش شكرگذار است لذت مي‌برد. و من نمي‌دانم تو با كدام زبان مي‌خواهي شكر نعمت اين سفر را و به پايان رسيدن اعمالت را به جا آوري. ترجيح مي‌دهي روبروي كعبه بنشيني و فقط به كعبه نگاه كني آنكه داننده قلب‌هاست مي‌داند در ضربان قلب تو چه مي‌گذرد.مي‌خواهي از مكه خارج شوي يادت باشد رسيدن به فرصت پروانگي شكري مي‌خواهد كه اين شكر براي هميشه فرصت زيبا زيستن را به تو اهدا خواهد كرد. حالا برو. پروانه رنگين كماني ... خوش آمدي...


| شناسه مطلب: 81645