بخوان
بخوان از جبل النور که بالا میرفتم دائم در این فکر و اندیشه بودم که رسولالله چرا این کوه خشک و سخت را انتخاب کرده و در اینجا امر الهی بر چه مبنایی استوار بود که محمد(ص) را به دامن این کوه جهت میداده است؟ هر بار سوالی و هر سوال با چند جوابی در ذهن مرور
بخوان
از جبل النور كه بالا ميرفتم دائم در اين فكر و انديشه بودم كه رسولالله چرا اين كوه خشك و سخت را انتخاب كرده و در اينجا امر الهي بر چه مبنايي استوار بود كه محمد(ص) را به دامن اين كوه جهت ميداده است؟ هر بار سوالي و هر سوال با چند جوابي در ذهن مرور ميشد. به غاري كه نقطه آغازين وحي بر محمد(ص) است، رسيديم شنيدن صداي اذان مغرب و شوق ديدار خستگي را به وادي فراموشي سپرده است.
اينجا وحي است، اينجا آغاز نبوت، نبي اسلام، اينجا اولين پيام دين تسليم و رضا در برابر اوامر الهي، دين صلح و دوستي و تشكل امت مسلمان صادر شد و آغاز شد با اولين كلام اقراء، بخوان
بخوان اي مسلمان، بخوان و بخوان به نام پروردگار جهان هستي، به نام آفريدگارت خالقت، رحمان و رحيم
رفتم به پيش، در غاري كوچك با شكافي بسيار كوچكتر در روبرو، به نماز ايستادم در مكاني كه جاي حداكثر سه نفر انسان بيشتر نيست، در اين سه قسمت، يكي جلو و دو ديگري عقب، اگر بتواني نماز شكري بجا آوري بطور حتم جاي پيامبر به نماز ايستادهاي از شكاف روبرو و از شكاف پهلوي غار جبلالنور، روشنايي كعبه ابراهيم قابل رويت است حال ديگر وظيفه محمد، پس از خواندن سنگينتر شده است، او وارث ابراهيم بت شكن است. بايد ابراهيمي شوي و بت شكن شوي، راهي ديگر باقي نمانده وگرنه...
محمد از آن كوه كه آسمانش به روشني روز است و از آنجا ميتوان حتي ستارهها را شمرد با ستارههايي كه ميتوانستند همراهش كنند، پايين آمد و من و دوستان در جاي پاي او، به پايين آمديم تا به حج رويم به مسجدالحرام، گردابي از خلق، فشرده و داغ، در طواف، چهرهها از شوق تافته و دلها از عشق گداخته و دعوت الله را لبيك گفته و جوش ايمان خروش اسلام و ترس خدا و وحشت عذاب آخرت و خوف عقاب دوزخ و شوق عبادت، برگزيدگان امت را در دواري مقدس ميچرخاند.
اينجا و اين موسم، نشان عظمت اسلام است. مسجدي با شكوهتر از هر مسجد، مملو از صدها هزار جمعيت عاشق، هر كس به نوعي يا به شكلي در ابراز عشق خود آزاد است.
قضيه، قصه شبان است در مثنوي، اينجا نماد برابر است، زن و مرد، برادريست سياه و سفيد، عرب وعجم... بر هر ستونش نام الله است و پايين تر از آن نام محمد و خلفاي راشدين و چه زيبا هر جا نام محمد است نام علي در كنارش هر چند كمتر از ديگر اسامي مسجدي كه در نماي نزديك با آنچه در هر فيلم و عكسي كه ديدهاي متفاوت است. اينجا،حس وجود است كه تصوير را به ذهن متبادر ميسازد نه بينايي.
مسجدي كه با آن همه عظمت و شكوه در درون خود بزرگترين عبادتگاه جهان را قرار داده.
آري مكعبي مملو از تهي و تهي از همه چيز كه در مخيله من و تو ميگذرد.
اين همه آدم به گرد او، يكي با آرامش و ديگري با استرس و آن يكي شتابان و پر هيجان، غير قابل وصف است. هر كس به نوعي حول محوري در طواف جهت عقربه زمان، انسانهايي كه به شرط مستطيع بودن به اين مكان راهي شدهاند، دنيايي از نياز را با اين مكعب به راز و نياز ميگذارند.
پس آن همه استطاعت كو؟ اي بينهايت نيازمند
ديدي چه آسان، آن همه كبر و غرور تبديل به هيچ گرديد، بگرد باز هم بگرد
اينجا را براي تو ساختهاند، كه بگردي و باز هم بگردي تا جهت رفع نيازت به دور هيچ مكان ديگري نچرخي،
ميز، مقام، پست، مكان، زن، فرزند، شوهر، اعتبار، مال، دنيا، دنيا، دنيا
بگرد باز هم بگرد امّا بخوان، هفت بار بگرد تا نشان كثرت بگرد تا الهي شوي بخوان او را بخوان تا دنيوي نخواني اي بنده نيازمند زميني اويي كه در همه جا هست تو را به اينجا كشانده و به تو ميگويد، بخوان به نام آفريدگار جهان هستي اويي كه تو را آفريد رحمان و رحيم است. بگرد و بخوان اهدنا الصراط المستقيم صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لاالضالّين
اينجا كعبه دلهاست، اينجا، همه آنجا نيست كه فكر ميكنيم پس از مستطيع شدن به آنجا آمدهايم، امّا تو هنوز نيامدهاي.
بار ديگر دست بيعت با دست راست خدا در زمين دراز كن، سعي كن تا بيعت قبول افتد. به نياز وجودش اعتراف كن، خدايي شو، الهي شو تا در كوير مكه، چشمه و حيات زمزم به روي تو خنده زند و اگر چنين شد، چنان شود.
هاجر را به ياد آر، شايد يكي از همين زنهاي سياه بود كه نظر بر او افتاد و همسر ابراهيم شد و مادر اسماعيل
نماز شكر را در پشت مقام ابراهيم بجاي آر، در گذر از مقام ابراهيم، جاي پاي او را ببين جاي پاي بت شكن و چه بزرگ است اين جاي پا و من و تو امروز ميخواهيم با بت نفس خويش به جنگ آييم، جنگ با نفس، همت ميخواهد.
همت والا به اندازه مردي كه جاي پايش در آن مقام ايستاده، باقي مانده، باقي خواهند ماند آن جاي پا را تكرار كن، به درون خودت برو
«زان بتر مانده خصمي اندرون»
بشكن، بشكن، افتاده شو، مست شو، ديوانه شو
از خود چنان بيگانه شد
«تا لايق جانان شوي»
امّا بخوان، باز هم بخوان
به پيغمبرت نگاه كن
به امامت اقتداء كن
و باز هم تنها او را صدا كن
تا شايد تو هم «فُزت و رب الكعبه» شوي
عليرضا صرافيان -زائر كاروان زيارتي 13418/ اصفهان
<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
جهان اسلام
مديون و مرهون حضرت امام(ره) است
نظام مقدس جمهوري اسلامي بر پايه دين مبين اسلام پايهريزي شده است اين كلام اساسي امام «راحل پشتيبان ولايت فقيه باشيد تا به مملكت شما آسيب وارد نشود». پس از 29 سال گذشت از عمر با عزت انقلاب اسلامي كشور عزيزمان امروز متوجه ميشويم كه اين فرمايش حضرت امام(ره) تا به چه حد با اهميت دقيق و حياتي بوده است.
نظام جمهوري اسلامي ايران برگرفته از قيام نهضت عاشورا و دين مبين اسلام است. به عنوان يك الگوي سياسي، اجتماعي فرهنگي در جهان اسلام مطرح ميباشد و همه مسلمانان چشم به راه تحولات مطلوباند اين يك فرصت طلايي و بهينه است بهرهگيري از امكانات مديريت ميتوان نه تنها ايران بلكه جهان اسلام تشنه عدل و معنويت را سيراب سازد.
امروز دشمن به سه روش جنگ رواني، نااميد كردن مردم و جوانان و ايجاد نگراني و محاصره اقتصادي پا به عرصه و ميدان نهاده است و مردم عزيزمان هوشيار هستند، انقلاب اسلامي نعمت خداوند به مردم است ما بايد شكر اين نعمت را با توسعه فضاي ديني و وحدت و همدلي افزايش دهيم.
امروز جهان اسلام در معرض تهاجم دشمن سازمان يافته استكبار جهان است كه منافع خود را با ضربهزدن به كانون اصلي وحدت و قدرت مسلمانان جستجو ميكند اما موج روزافزون بيداري امت اسلامي قدرت عظيمي را براي مقاومت در برابر توطئه قدرتهايي زورگو ايجاد كرده و سيطره آنها را به خطر انداخته است.
مسلمانان با وحدت و كمك به يكديگر و مقاومت، توطئه و نقشههاي تفرقه افكنانه آنان را خنثي ميكنند زيرا دشمنان اسلامي نميخواهند در جهان اسلام هيچ قدرت مستقلي وجود داشته باشد.
وحدت حكم سادهاي است امّا نياز اساسي جهان اسلام است. امريكا و دنياي غرب وشرق براي به هم زدن كانون وحدت دلار خرج ميكنند.
امت اسلامي از نژادها و پيروان مذاهب گوناگون تشكيل يافته است با اين تنوع كه با پراكندگي جغرافيايي در بخش حساس ومهمي از كره زمين همراه است استعمار غربي تفرقه انگيزي را در بين آنان در نظر گرفته است. سياستمداران غرب خوب ميدانند كه اگر هويت يكپارچه جهان اسلام شكل بگيرد راه بر سيطره سياسي و اقتصادي آنها بسته خواهد شد.
اختلاف موجود بين مذاهب و فرق اسلامي ساخته و پرداخته دشمنان دين مبين اسلام ميباشد مصداق عيني و عميق ندارد و امروز مسائلي چون پان عربيسم، القاعده و طالبان در همين راستا تشكيل شده است. بنابراين همه به اصول مشترك، خدا، كتاب آسمان و پيامبر واحد و با جمعيت 5/1 ميليارد و 50 كشو راسلامي حركت نموده و اجازه تفرقه افكني به دشمنان ندهند.
حاجي گلدي- كُر فرماندار شهرستان تركمن
وداع با كعبه
عن ابراهيم بن محمود قال: رأيت الرضا -عليه السلام- وَدَعَ البَيْتَ فَلَمَّا أرادَ أنْ يَخْرُجَ مِن بَابِ المَسجِدِ خَرَّ سَاجداً ثُمَّ قَامَ فَاسْتَقْبَلَ الكَعْبةَ و قَالَ: اللّهُمَّ إنِّي أنْقَلِبُ عَلَي اَنْ لا اِلهَ إلا الله.
ابراهيم بن محمود گويد: امام رضا -عليه السلام- را در حال وداع كعبه ديدم. وقتي ميخواست از در مسجد بيرون رود. به سجده افتاد سپس برخاست و رو به كعبه كرد و گفت: خدايا! من با عقيده توحيد لا اله الا الله بازميگردم.
بحار الانوار/ ج 96/ 370