کعبه پرچم رفیع اسلام
کعبه پرچم رفیع اسلام محمود مهدی پور در میان همه ملتها و اقوام، حتی نظامهای قبیلهای، پرچم نشانه عزّت و استقلال بوده و در لوای آن حماسهها سروده و برای نگهداری آن فداکاریها کردهاند. اما اسلام از این فراتر رفته و بزرگترین نماد توحید و هدایت (
كعبه پرچم رفيع اسلام
<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
محمود مهدي پور
در ميان همه ملتها و اقوام، حتي نظامهاي قبيلهاي، پرچم نشانه عزّت و استقلال بوده و در لواي آن حماسهها سروده و براي نگهداري آن فداكاريها كردهاند. اما اسلام از اين فراتر رفته و بزرگترين نماد توحيد و هدايت (كعبه) را براي اين منظور و به عنوان پرچم برگزيده است. علي(عليه السلام)در وصف كعبه گويد: خدا آن را عَلَم اسلام قرار داد: وللإسلام عَلَماً. كعبه و حج در بستر تاريخ همواره نقش آفرين است و با حيات انسانهاي اولين و آخرين پا برجا بوده و خواهد بود. عزّت اسلام و استقلال مسلمانان در سايه اين پرچم پر افتخار است كه بايد همواره برافراشته بماند و حج با مفاهيم عالي و معنوي اش برقرار باشد و بر دولت اسلامي است كه نگذارد خانه خدا خالي از زائر بماند، حتي اگر مردم را به حج مجبور سازد و يا از بيت المال براي اين امر مقدس هزينه كند؛ پرچم با عظمت كعبه بايد بلندتر از همه خانهها جلب نظر كند و خانهاي بالاتر از آن ساخته نشود. چنانكه امام باقر و امام صادق(عليهما السلام) بر اين موضوع تأكيد فرمودهاند، احدي حق ندارد بنايي را برتر از كعبه بنا كند. عن الصادقِ(عليه السلام): و لا يَنبغي أنْ يُرْفَعَ بناءٌ فوقَ الكعبةِ
جامعه توحيدي
مراسم حج قبل از اسلام نيز در ميان اعراب وجود داشته است و سابقه تاريخي آن، به 2500 سال قبل از بعثت خاتم النبيين(ص) مي رسد. هرچند خط مستقيم توحيد ابراهيمي با ظهور تدريجي شرك و بت پرستي به انحراف كشيده شد و انسانها را از يكديگر جدا ساخت، تا بالأخره جاهليت عرب فرا رسيد. حجّ جاهليت به جاي اين كه يك عبادت گروهي باشد، يك جشن ملي و قبيلهاي بود كه اعراب آن را فرصتي مي دانستند براي ارتباطات اجتماعي و قبيلهاي و عمليات تجاري و تفاخر به انساب و نياكان خود. هريك از قبائل، بتها و پرچمهاي ويژهاي را همراه داشتند و لباسهاي مخصوصي مي پوشيدند تا امتيازات خود را نشان دهند و گاه به لهو و لعب و فجور و جدال و خصومت مراسم را به پايان برده و سپس در جمره عقبه گرد آمده و با اشعار و قصايد به ذكر مفاخر و نياكان خود مي پرداختند. اسلام با طرد اين آداب و رسوم، اساس حج را بر خير و تقوا نهاد و از ياوه گويي و فسق و فجور و جدال برحذر داشت: «الحَجُّ أشهرٌ معلوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فيهِنّ الحجَّ فلا رَفَثَ و لا فُسُوقَ و لا جِدالَ في الحَجِّ و ما تَفْعَلوا مِنْ خير يعلَمْه اللهُ و تزوَّدُوا فإنَّ خَيرالزادِ التّقوي و اتَّقُونِ يا أولي الألبابِ». حج ماههاي مخصوصي دارد، پس آن كه در اين ماهها حج بگزارد، هوسراني و نافرماني و جدال در حج روا نيست و آنچه از عمل نيك انجام دهيد خدا بدان آگاه است و توشه برگيريد كه بهترين توشه تقوا و پرهيزكاري است و از من پروا گيريد اي خردمندان.
همچنين از مردم خواست پس از انجام مناسك به جاي اين كه از پدرانشان به تفاخر ياد كنند، به ذكر خدا بپردازند؛ فإذا قَضَيْتُم مناسِكَكُمْ فاذكروا اللهَ كَذِكْرِكم آباءكُم أو أشدَّ ذِكْراً... در مورد افتخارات موهوم اعراب در موسم حج، مفسران و مورخان آوردهاند كه قريش و هم پيمانانشان، قبائل مجاور حرم، كنانه و خزاعه (حُمس) از وقوف در عرفات همراه ساير مردم خودداري كرده و مي گفتند ما اهل حرم هستيم و از حرم خارج نمي شويم و چون عرفه خارج حرم است، در عرفه وقوف نمي كنيم و در مزدلفه (مشعر) مي ماندند و از آنجا كوچ مي كردند، به خصوص پس از واقعه فيل و ابرهه قريش با احساس غرور و عظمت به عنوان اهل الله، خود را متولّيان بيت خوانده و مي گفتند: احدي از عرب به منزلت ما نمي رسد! و با اين كه مي دانستند عرفه از مشاعر عظام است و از زمان حضرت ابراهيم يكي از مواقف بوده، وقوف به عرفه را ترك مي كردند و نيز معتقد بودند كسي كه از خارج حرم براي حج يا عمره مي آيد نبايد از غذايي تناول كند كه از خارج حرم آورده است و بايد در لباس حُمس طواف كند و اگر نتوانست لباس آنها را تهيه كند بايد برهنه طواف نمايد. قرآن كريم بر اين افكار موهوم و سنتهاي غلط خط بطلان كشيد. همه مردم را به وقوف در عرفات و افاضه از آنجا كه محل افاضه ديگر مردم است و استغفار از گناهان، فرا خواند؛ ثُمّ اَفيضوا مِنْ حَيْثُ أَفاضَ الناسُ و استغفروا اللهَ إنّ اللهَ غَفورٌ رحيمٌ. باري، با درخشش خورشيد جهانتاب اسلام و گسترش دعوت آسماني قرآن ديوارهاي تبعيض فرو ريخت و مساوات و عدل اسلامي استقرار يافت و جامعه توحيدي به دست مبارك پيامبر خدا(ص) بنيان نهاده شد.