میعاد گاه دوست
میعاد گاه دوست ای عاشق مشتاق که خواهان لقایی در راه طلب گم شدهای بی سر و پایی میعاد گه دل بر جانانه همین جاست یک لحظه به خود آ و نظر کن که کجایی با عجز بر این خاک گران مایه بنه سر گر
ميعاد گاه دوست
<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />
اي عاشق مشتاق كه خواهان لقايي
در راه طلب گم شدهاي بي سر و پايي
ميعاد گه دل بر جانانه همين جاست
يك لحظه به خود آ و نظر كن كه كجايي
با عجز بر اين خاك گران مايه بنه سر
گر آمدهاي بر در سلطان به گدايي
دست طلب انداز به دامان وصالش
شايد برسي از ره لطفش به نوايي
تو بندگيآموز كه آن شاهد يكتا
داند روش بنده نوازي و خدايي
او خوانده تو را بر سر خوان كرم خويش
شرمنده چرايي تو ز بي برگ و نوايي؟
بي پرده كند جلوه گري از در و ديوار
تو ناله و فرياد بر آري ز جدايي
معشوق بود بر سر پيمان محبت
زشت است اگر بر سر ميعاد نيايي
اصغر عرب