خدایا کمک کن که جا نمانم!
خدایا کمک کن که جا نمانم! زمین سخت خسته است زینب مصباحینیا، حقوق تهران دیگر طلوع کن که زمین سخت خسته است شب سالهاست راه به خورشید بسته است دیگر بیا که خار به چشم زمانه است انگار استخوان به گلویش شکسته است گفتند در بهار میآیی بهار من
خدايا كمك كن كه جا نمانم!
زمين سخت خسته است
زينب مصباحينيا، حقوق تهران
ديگر طلوع كن كه زمين سخت خسته است
شب سالهاست راه به خورشيد بسته است
ديگر بيا كه خار به چشم زمانه است
انگار استخوان به گلويش شكسته است
گفتند در بهار ميآيي بهار من !
من خواب ديدهام كه گل از بند رسته است
روزي قرار شد كه بيايند جمعهها
تا مطمئن شوند كه بهار خجسته است
اما نشد چرا كه نه آدينهها فقط
تاريخ در هواي ظهورت نشسته است
آيينه منتظر كه تو را منعكس كند
هر جمعه بارهاست برايت شكسته است
نرگس شكفته است در اين عصر يخزده
در انتظار آمدنت دسته دسته است
**
موساي بعد از اين شب فرعون تا به كي
ديگر طلوع كن كه زمين سخت خسته است