فرزند طور

فرزند طور   کجاست راه بعد از راه؟   کجایند خوبان پس از خوبان؟   کجایند آفتاب‌های درخشان؟   کجایند ماه‌های تابان؟   کجایند ستارگان فروزان؟   کجایند پرچم‌های دین و پایه‌های دانش؟   کجاست بقیه خدا که بیرون از

فرزند طور

<?xml:namespace prefix = o ns = "urn:schemas-microsoft-com:office:office" />

 

كجاست راه بعد از راه؟

 

كجايند خوبان پس از خوبان؟

 

كجايند آفتاب‌هاي درخشان؟

 

كجايند ماه‌هاي تابان؟

 

كجايند ستارگان فروزان؟

 

كجايند پرچم‌هاي دين و پايه‌هاي دانش؟

 

كجاست بقيه خدا كه بيرون از عترت طاهره، هدايت كننده‌اي نيست؟

 

كجاست آن كه زنده كنند آثار دين است و اهل آن؟

 

كجاست ذخيره شده براي تجديد فريضه‌ها؟

 

كجاست ويران كننده بناهاي شرك و دو رويي؟

 

اي آن كه آمدنت حتمي است!

 

كدام دعا در حق ظهور تو به آسمان مي‌رود؟!

 

انسانيت، به يغما رفته، بساط ستم جور است، زمين جيره خوار حكومت‌هاي جاهلي است و دل‌ها آفت اضطرار گرفته اند.

 

اي زمين از آفتاب رويت روشن!

 

اي از نگاه سبز خدا سرشار!

 

اي پنهان پيداتر از نور!

 

اي تمامت حضور بهار كه در نهايت روشني در كنار مايي!

 

آيا هنوز فرصت رسيدن اين چشم‌هاي كال نيست؟

 

آيا هنوز فرصت تماشاي آفتاب نگاهت نيست؟!

 

از كدام سوي زمان مي‌آيي؟!

 

تو را با كدام كلمه از خدا فرياد بزنيم؟ اي فرزند دلايل روشن!

 

ديوارهاي شهر، هزار روزن گشوده اند و خيابانهاي منتهي به آمدنت، چشم شدند. لحظه‌ها، گرفتار عشق تواند؛ عاشق نگاه آسماني تو.

 

اي فرزند «طور» و «عاديات» ! اي پسر «يس» و «الذاريات»!

 

تو را با كدام نام خدا زمزمه كنيم؟

 

در كدام زيارت نامه ملاقات كنيم؟

 

در كدام سوره به تلاوت بنشينيم؟

 

از كدام جمعه سراغ بگيريم؟! از كدام سو مي‌آيي؟!

 

هزاران هزار سال، آمدنت را پيامبران پيشين وعده داده‌اند و نيامدي...

 

چشمان دقايق، تاول زده و دستان روزگار، پينه بسته است.

 

زمين، تشنه باران عدالت توست.

 

«ليت شعري اين استقرت بك النوي»

 

كاش مي‌دانستم كجا منزلگاه تو شده؛ پشت ديوار بقيع؟ پشت ديوار كعبه؟ بر فراز جبل الرحم‍ه؟ بر بلنداي كوه نور؟

 

كاش مي‌دانستم در كدام قسمت از زمين، خانه ات بنا شده؟

 

پشت كدام آفتاب؟ زير سايبان كدام كسا؟

 

اي ناظر اشك‌هاي پنهان! بي تو اين ديجور را چگونه بر تابيم؟

 

چه تكيه گاهي امن‌تر از حريم تو؟

 

حال تو را در كدام روزنامه صبح و عصر جست و جو كنيم؟

 

در كدام جمعه، دعاي عهد، اتفاق شيرين نگاه تو را به تماشا مي‌نشيند؟

 

كي «مهدي (عج) آمد» تيتر روزنامه‌هاي شب گرفته امروز مي‌شود؟

 

كدام صبح به اعتبار آمدنت هميشگي خواهد شد؟ «اليس الصبح بقريب»

 

اي معيار عدالت و اي ملاك مهرباني و عطوفت!

 

به راستي؛ آن كه چشم انتظار قدوم تو نيست، گمراه است و آن كه تسليم امر تو نيست، غافل. آن كه در آرزوي ديدار تو نيست، از در گذشتگان است و آن را كه شوق آمدنت نيست، از فنا شدگان و آن كه بي قرار تو نيست، سرگردان.

 

اي دور نزديك تر!

 

آيا هنوز آمدنت زود است؟!

 

مريم سقلاطوني

 


| شناسه مطلب: 81882