بارگاه امید اخلاق و آداب سفر
بارگاه امید حجاستاد شهید مرتضی مطهریاخلاق و آداب سفرهر عملی آمادگی قبلی روحی میخواهد ولی با این تفاوت که عمل حج گذشته از اینکه عبادت است و باید به قصد قربت بجا آورده شود و علیهذا احتیاج دارد به تقوای قلب، یک عمل اجتماعی است. هر کسی باید دارای اخلاق اجتم
بارگاه اميد
حج
استاد شهيد مرتضي مطهري
اخلاق و آداب سفر
هر عملي آمادگي قبلي روحي ميخواهد ولي با اين تفاوت كه عمل حج گذشته از اينكه عبادت است و بايد به قصد قربت بجا آورده شود و عليهذا احتياج دارد به تقواي قلب، يك عمل اجتماعي است. هر كسي بايد داراي اخلاق اجتماعي مناسبي باشد تا بتواند اين وظيفه الهي را درست انجام دهد و آن اثري كه منظور اسلام از اين اجتماع بزرگ است پيدا شود. در حديثي كه نقل كرديم، به سه خصلت اشاره شده بود و دوتاي آنها مربوط است به شايستگي انسان از نظر اخلاق معاشرتي. براي اينكه انسان نماز درستي بخواند يا زكاتي را به قصد قربت ادا كند، لزومي ندارد كه صلاحيت اجتماعي داشته باشد اما براي اينكه عمل عظيم حج را انجام دهد لازم است صلاحيت اجتماعي داشته باشد.
پس معلوم شد كه استطاعت اخلاقي و روحي و به عبارت ديگر صلاحيت اجتماعي نيز شرط است و اين استطاعت از استطاعت مالي و بدني و طريقي از نظر اسلام مهمتر است، زيرا اين را شرط وجود قرار داده كه الزاماً بايد آن را به وجود آورد وتحصيل كرد نه شرط وجوب.
آشنايي با چند لغت
وقتي كه ميگوييم «اخلاق و آداب سفر» بايد معني اخلاق و معني آداب و فرق ميان آن را بدانيم. حتي خوب است بدانيم چرا به سفر، سفرمي گويند و چرا همسفر را «رفيق» ميگويند.
اخلاق
اخلاق جمع خلق است. خلق يعني خوي، ساختمان وجود انسان تا آنجا كه مربوط به بدن است. خلق (به فتح خاء) گفته ميشود و تا آنجا كه مربوط به روح يعني مربوط به قسمتي ازتمايلات روحي است، خلق (به ضم خاء) گفته ميشود به عبارت ديگر خلق مربوط به شخص است و خلق مربوط به شخصيت. دردعا واردشده است كه هنگامي كه درمقابله آيينه ميايستيد و خود را ميبينيد، بگوييد: اللهم حسن خلقي كما حسنت خلق يعني خداوندا، اخلاق مرا نيكوگردان همچنان كه اندام مرا نيكو گردانيدهاي و مرا به صورت انسان و دراحسن تقويم آفريده اي.
آنچه مربوط به بدن است طرح ريزي و ساختمانش در رحم تمام ميشود. مثلا استعداد اينكه انسان سفيدپوست باشد يا سياهپوست، زشت باشد يا زيبا، كوتاه باشد يا بلند، تمام اينها درمرحله رحم طرح و بنا ميشود و پس از اينكه كودك به دنيا ميآيد نه به وسيله خود او و نه به وسيله ديگران قابل تغيير نيست.
اما اخلاقيات كه مربوط به روح است درهمين دنيا به وسيله خود شخص و معلمان و مربيان و اجتماع، طرح و بنا ميشود. البته قسمتي ازاستعدادهاي اخلاقي مربوط به سرشت و مرحله قبل ازتولد است.
عليهذا دوتفاوت ميان خلق و خُلق هست. اولا اينكه خلق كه مربوط به بدن است يك منزل جلوتر يعني درمنزل رحم تكوين پيدا ميكند و اما خلق كه مربوط به روح است يك منزل عقب تر يعني بعداز تولد متكون ميشود. ثانيا آنچه مربوط به خلقت بدن است ازاختيار انسان بيرون است. انسان خود قادرنيست كه خلقت خود را عوض كند، اما آنچه مربوط به اخلاقيات روحي است دراختيار خود انسان است؛ هركسي خودش بايد شخصيت خود را بسازد، معمار و مهندس روح خود باشد، بنا و سازنده اخلاق خود باشد.
انسانها از لحاظ طرز رفتار با يكديگر مختلفند، مثلا ممكن است متواضع باشند يا متكبر، كريم و بخشنده باشند يا لئيم و ممسك، حليم و بردبار باشند يا كينه توز و پرخاشگر، صفاتي ازقبيل تواضع و تكبر و كرم و بخل و حلم و حقد را خلقيات ميگويند البته هنگامي كه به اين صفات كلمه خلق اطلاق ميشود كه در روح انسان جايگزين شده باشد و جزء خويهاي انسان به شمار رود. دراثر عمل و تكرار و تلقين و غيره اين صفات در روح انسان جايگزين ميشوند و به اصطلاح به صورت ملكه درميآيند: ملكه فاضله يا رذيله.
به عبارت ديگر عكس العمل هرفردي درمقابل فرد ديگر متفاوت است؛ ممكن است عكس العملي باشد كه به زيان او و اجتماع باشد و ممكن است عكس العملي باشد مفيد به حال او و اجتماع. اگر عكس العملهاي انسان دربرابر ديگران هميشه خوب ومفيد باشد و انسان عادت كند كه هميشه عكس العمل خوب نشان بدهد، گفته ميشود خلقيات او خوب است.
آداب
آداب جمع ادب است. تشريفاتي كه انسان براي كارهاي خود قرارمي دهد، آداب آن كار ناميده ميشود. مثلا خوردن يك عمل طبيعي است. انسان ميتواند احيانا مانند حيوانات با دهان آب يا غذا بخورد و ميتواند با دست بخورد و يا با قاشق بخورد، ميتواند با دست راست و يا با دست چپ بخورد، ميتواند با دست نشسته يا قاشق كثيف بخورد و ميتواند با دست پاكيزه و قاشق پاكيزه بخورد. اينكه انسان غذا را با دست راست بخورد و دست يا قاشقش شسته باشد، هنگام شروع بسم الله بگويد، با تأني بخورد، لقمهها را زياد بجود، آداب غذاخوردن ناميده ميشود.
افراد هنگام برخورد به يكديگر معمولاً آدابي را رعايت ميكنند. بعضيها سر خود را ميجنبانند يا كلاه خود را برمي دارند و شنيده ام بعضي از ملتها بينيهاي خود را به هم ميمالند، و آنها كه يادشان نرفته كه انسانند و ميدانند بهترين وسيله تفهيم معنويات براي انسان سخن است و بهترين آرزويي كه يك نفر براي يك نفر ديگر بايد بكند اين است كه براي او سلامت و صلح و مسالمت بخواهد، اينها وقتي كه به يكديگر ميرسند ميگويند: «سلام عليك» يعني من براي تو از خداوند سلامت و مسالمت آرزو ميكنم.
سلام ادب ملاقات است. همچنين هركاري آدابي دارد و همين قدر مثال كافي است.
سفر نيز به نوبه خود اخلاق و آدابي دارد؛ يعني انسان بايد از برخي خصلتهاي روحي بهره مند باشد، مثل اينكه نسبت به ديگران مهربان باشد و به چهره آنها لبخند بزند و هم پارهاي آداب را بايد رعايت كند، مثل اينكه مثلاً قبل از مسافرت دوستان خود را آگاه كند و با آنها موادعه و خداحافظي نمايد. بعداً به تفصيل درباره اخلاق و آداب سفر بحث خواهيم كرد.
سفر
كلمه سفر از ماده سفور است كه به معني برداشتن پرده از روي يك چيز است. غزالي (به نقل محجه البيضاء) ميگويد: سفر از آن جهت سفر ناميده شده است كه پرده از روي اخلاق واقعي انسان برمي دارد. فقط در مسافرت ميتوان به اخلاق واقعي اشخاص پي برد و آنها را شناخت. ميگويد: شخصي ميخواست درباره ديگري شهادت بدهد، به او گفتند: آيا با او سفر كرده اي؟ گفت: نه. گفتند: پس او را نميشناسي. ميگويد: اگر كسي را ديديد كه مردمي كه با او معامله و دادوستد كردهاند و كساني كه با او مسافرت كرده اند از او تمجيد ميكنند، قطعاً بدانيد آدم خوبي است.
ادامه دارد
عطر سيبهاي بهشتي
دعوت پيامبر(ص) از بلال
بلال مؤذن پيامبر، آن حضرت را در خواب ديد كه به او ميگويد: «اي بلال! اين چه جفايي است؟... آيا هنوز وقت آن نرسيده است كه به زيارت من آيي؟»
بلال، هراسان و ترسان و غمگين از خواب بيدار شد. بر مركب خويش سوار شده آهنگ مدينه كرد. وقتي به مدينه رسيد، نزد قبر رسولالله آمد و شروع كرد به گريستن نزد آن قبر مطهر، چهرة خود را به مرقد آن حضرت ميساييد كه در اين حال، امام حسن و امام حسين عليهالسلام هم آمدند. بلال، آن دو بزرگوار را هم به سينه چسبانيد و بوسيد.
جرعهاي از آسمان
همسر خلبان شهيد سرلشكر عباس بابايي:
مرا فرستادي خانه خدا خودت رفتي پيش خدا
مكه بودم كه عباس از پايگاه نيروي هوايي با من تماس گرفت. گفت زنگ زدم كه خداحافظي آخر را با شما داشته باشم و صداي شما را براي آخرينبار بشنوم، البته دوست داشتم كه در مكه به شما ملحق شوم، اما نشد، شما كه برگرديد، مرا نميبينيد.
گوشي تلفن از دستم افتاد و زدم به سرم و افتادم به زمين. ده روز زودتر از پايان مراسم حج برگشتم ايران. آمدند استقبالم. به دلم افتاده بود عباس شهيد شده. نميخواستم باور كنم. پيكرش را كه ديدم، گفتم باشه عباس، مرا فرستادي خانه خدا و خودت رفتي پيش خدا؟
يك توصيه
به آداب و رسوم ديگران در نحوه نيايش احترام بگذاريد. مردم هر كشوري به رسم خود عبادت ميكنند.
يك نكته
در مسجدالنبي و مسجدالحرام، معمولاً بعد از خواندن نمازهاي پنجگانه، بر اجساد مردگان نماز ميت ميخوانند شما نيز درآن شركت و در ثواب آن شريك شويد.