حکایت خوبان میقات
حکایت خوبان میقاتعبدالله درویشمیقاتهای پنجگانه درهای ورودی برای مهمانان خدا هستند؛ و میقات اولین محلی است که حاجی اعلان حضور میکند و آموزش و تمرین رهایی از تعلقات و وابستگیها را آغاز میکند؛ و باید در یک مانور فردی شرکت کند و تو هر زمان که به این مکا
حكايت خوبان
ميقات
عبدالله درويش
ميقاتهاي پنجگانه درهاي ورودي براي مهمانان خدا هستند؛ و ميقات اولين محلي است كه حاجي اعلان حضور ميكند و آموزش و تمرين رهايي از تعلقات و وابستگيها را آغاز ميكند؛ و بايد در يك مانور فردي شركت كند و تو هر زمان كه به اين مكان رسيدي، مانورت آغاز ميشود «و اگر مشتاق حضور در ميقاتي، دل كندن از زمين و وطن برايت آسان ميشود».اگر با پاي اراده آمده باشي و در سر سوداي خدا را داشته باشي، جاذبههاي غير او در نظرت كاسته ميشود؛ و آسانتر ميتواني بار اين سفر معنوي را ببندي.
هم جسم خويش را با خويش به ميقات بياور هم دل را.
اگر جسمت اينجا باشد ولي جانت در وطن، هنوز نيامدهاي!
مگر رسيدن، هم با جسم و جان نيست؟
اي بسا آمدگان كه نيامدهاند!
و اي بسا نيامدگان و در وطن ماندگان كه دل و جانشان اينجاست و پيش از تو در ميقات و طواف و سعي حضور دارند!
آري حج، تمرين قطع اين علايق و دلبستگيها است.
اينجا ميقات تو است و ميقات همچون كوه طور است.
و اگر به دقت گوش سپاري، ميشنوي كه «انا الله لا اله الا انا فاستمع لما يوحي» [اي موسي] من الله هستم كه جز من معبودي نيست، پس آنچه را كه وحي ميشود بنيوش (طه / 13) و ميشنوي كه فرمان آمده است؛ «فاخلع نعليك انك بالواد المقدس طوي» پاي افزارت را بر كن كه تو در وادي خجستة طوي هستي! (طه / 12).
امام سجاد(ع) ميفرمايد: اگر كسي در ميقات، هنگام بستن احرام، از قلب نگذراند كه «خدايا از هر چه غير تو است دست شستم؛ و فقط به ولاي تو دل بستم» او در حقيقت به ميقات نرفته؛ و احرام نبسته است.
نماز در ميقات قبل از احرام، مستحب است؛ و معناي نماز قبل از احرام آن است كه «خدايا من با ستون دين تو، به تو نزديك شدم».
بهوش اي دل كه ميقات است اينجا
محل نفي و اثبات است اينجا
از اينجا بايد آهنگ سفر كرد
يقين خويشتن را بارور كرد
اگر داري سر پيوند با دوست
برآر از دل خروش دوست، اي دوست
چو عريان از وجود خويش گشتي
تهي از نخوت و تشويق گشتي
به آب توبه جان را پاك گردان
شكوفا غنچه ادراك گردان
حديث مرگ قبل از مرگ اين است
طريق وصل حقجويان چنين است
صفاي صبح صادق بر دلم ده
به قرب خويش در دل منزلم ده
بريز از ديده اشك وهاي و هو كن
درون را چون برونت شستشو كن
قدم در دامن محراب بگذار
به سجده سر چنان مهتاب بگذار
بگو لبيك يا معبود، لبيك!
مرا تنها تويي مقصود، لبيك!
از پرتو خورشيد
الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَّعْلُومَاتٌ فَمَن فَرَضَ فِيهِنَّ
الْحَجَّ فَلاَ رَفَثَ وَلاَ فُسُوقَ وَلاَ جِدَالَ فِي الْحَجِّ
حج در ماههاي معيّني است. هر كه در آن ماهها اين فريضه را ادا كند بايد كه در اثناي آن نزديكي نكند و فسقي از او سر نزند و مجادله نكند.
بقره / 197
كلام نبي مكرم
اگر بهاندازه كوه احد طلا داشتم
دوست داشتم پس از سه روز چيزي از آن بهنزد من نباشد مگر چيزي كه براي قرض ذخيره كرده باشم.
نهج الفصاحه
استفتائات
مقام معظم رهبري حضرت آيتالله سيدعلي خامنهاي (مدظله)
مسأله 87 مناسك – اگر كسي از احرام بستن در يكي از ميقاتها منع شود، جايز است از ميقات ديگر محرم شود.
مسأله 88 مناسك – اگر كسي از روي علم و عمد احرام بستن از ميقات را ترك كند و به جهت تنگي وقتي يا عذر ديگر نتواند به ميقات برگردد و ميقات ديگري نيز در پيش رو نداشته باشد و در نتيجه وقت براي انجام عمره تنگ شود، عمره او فوت شده و حجش باطل ميشود . در صورتي كه حج بر او مستقر شده يا مستطيع باشد، بايد سال ديگر حج بجا آورد.
دردانه آفرينش
حكايتهايي از حيات درخشان حضرت رسول اعظم(ص)
... او پيامبر ميشود
ميرفتند براي تجارت. رسيدند به صومعهاي. صومعه بحيرا. هوا گرم بود و كاروانيان با ديدن صومعه، گويي كه بهشت را يافته باشند، به آنجا پناه بردند. همه آمدند، جز او. نوجواني كه پيش كاروان مانده بود تا مراقب اموال باشد.
***
از دور كه نگاه كردم ديدم ابري بالاي سر پسر تشكيل شده، همينطور كه كنار قافله قدم ميزد و از ابتدا به انتهاي كاروان ميرفت، ابر هم بالاي سرش بود و همراهياش ميكرد.
پرسيدم اين طفل كيست؟ نامش چيست؟
- نامش محمد است...
- اگر اينگونه باشد... باور كنيد كه او پيامبر ميشود. به خدا او پيامبر ميشود.
***
ابوطالب با شنيدن پيشگويي راهب، از ادامه سفر منصرف شد و از ترس گزند به برادرزاده نوجوانش، بازگشت...