حکایت خوبان احرام
حکایت خوبان احراماولین عمل از مناسک حج، بستن احرام است؛ پیمان بستن با خدا، و این عمل سه جزء دارد:الف- پوشیدن دو لباس غیر دوخته (برای مردان). ب- نیت حج یا عمره. ج- لبیک گفتن الف- احرام، نمایش خیزش انسان از قبراحرام یک دستور ظاهری و یک سرّ باطنی دارد؛
حكايت خوبان
احرام
اولين عمل از مناسك حج، بستن احرام است؛ پيمان بستن با خدا، و اين عمل سه جزء دارد:
الف- پوشيدن دو لباس غير دوخته (براي مردان). ب- نيت حج يا عمره. ج- لبيك گفتن
الف- احرام، نمايش خيزش انسان از قبر
احرام يك دستور ظاهري و يك سرّ باطني دارد؛ دستور ظاهري آن را همه انجام ميدهند؛ اما سرّ باطني آن را فقط كساني كه به اسرار حج آگاهي دارند انجام ميدهند؛ معناي در آوردن لباس دوخته آن است كه جامة گناه را از تن بيرون آوريد، لباس گناهي كه خود تار و پود آن را به هم تنيديد و بر تن كرديد بايد از خود به در كنيد.روح قضيه آن است كه فرقي ميان لباس دوخته و ندوخته نيست؛ زيرا انسان در تمام سال در لباس دوخته نماز ميخواند؛ اين گونه نيست كه عبادت در لباس دوخته قبول نباشد؛ ولي در حج قبول نيست. اينها علائم آن اسرار است. ميخواهند به انسان تفهيم كنند كه انسان روزي در پيش دارد كه با لباس غير دوخته وارد آن روز ميشود. حج تجلّي آن روز است و اسرار قيامت در حج بروز ميكند؛ از اينرو سنت است كه انسان را با همان لباس احرام او كفن نمايند. آنچنان كه كفن پيامبر اسلام(ص) نيز همه لباس احرام او بود.دستور آن است كه لباس ساده در بر كنيد تا هر نوع فخرفروشي و خودخواهي و خودپسندي از شما برطرف گردد؛ لباس ندوخته بر تن كنيد تا سفر مرگ در نظرتان ملموس و مجسم باشد. هنگامه مرگ و حضور در قيام را بايد پيشاپيش ديد و باور كرد!
حاجي لباس دوخته را بر ميكَنَد تا با امام سجاد(ع) هم صدا شود: «خدايا من ديگر لباس گناه به تن نميكنم و از هر گناهي توبه ميكنم.» آنگاه لباس ندوخته به تن ميكند كه هيچگونه رنگي نگرفته؛ حلال و پاك است؛ لباس طاعت است؛ زيرا تنها گناه نكردن مهم نيست؛ اطاعت كردن از معبود هم مهم است.كندن لباس دوختة مرسوم، توبه از گناه و پوشيدن لباس سادة تازه، نشانگر اطاعت و امتثال است.
ب- احرام، تمرين برادري و برابري
لباس احرام، احترام به حرم است؛ لباس خشوع است؛ رهايي از اشرافيت است.امروزه لباس و مد لباس، مشكل بزرگ انسانها شده است؛ و خليفه خدا را اسير رنگها و مدلها كرده؛ و او را به «مانكني» بياراده تبديل نموده است و تو در ميقات لباس خود را عوض ميكني تا نه تنها از اسارت لباسهاي كذايي رهايي يابي؛ بلكه بايد پوششهاي طاغوتي را از مغزت نيز بزدايي؛ و چنان كه پاهايت را از رنج كفشهاي بسته و پاشنهدار رها ميكني؛ روحت را نيز از اسارت اشرافيت رهايي ميبخشي.
تن آدمي شريف است به جان آدميت
نه همين لباس زيباست نشان آدميت
تو در ميقات با شركت در اين مانور انفرادي، برادري و برابري را تمرين ميكني و هنوز قدم در حج نگذاشتهاي اين همه تغيير ميكني؛ پس چه رسد به وقتي كه حج را به پايان برده و حاجي شوي!
باش تا صبح دولتت بدمد
كاين همه از نتايج سحر است
پس اگر در پايان حج در مغازهها به دنبال مدهاي تازه هستي، روح حج را درك نكردهاي؛ زيرا كه انسان بايد هم تن خود و هم دل خود را به حج ببرد؛ و اگر بدن را برد ولي دل كماكان نزد دنيا و ماديات باشد حاجي نشده است و به «فَاخلَع نَعْلَيك» عمل نكرده؛ پس به ميقات راه نيافته، ممكن است مُحْرِم شده باشد،؛ اما هرگز مَحرَم نگشته است هنوز بيگانه است، چون دل در گرو بيگانه دارد.
ج- احرام، بازسازي حرم الهي در دل
چه زيبا است وحدت ريشهاي واژه «حَرَم» و «احرام»! پيامبر فرمود: «وَجَب الاِحرامُ لِعلّهِ الحَرم». گويا اين تعبير ظريف و دقيق در صدد بيان آن است كه در حقيقت احرام انعكاس حرم امن الهي در دل و جان محرم است؛ يعني حاجي كه احرام ميبندد گويا حرم امن الهي را در جان خود بوجود ميآورد و قلمرو وجود خودش را منطقه محروسه و منطقه صلح و آرامش اعلام ميدارد، مگر نه اين است كه پس از احرام 24 چيز مادي و دنيايي بر حاجي حرام ميشود...
از پرتو خورشيد
فيه آياتٌ بَيناتٌ مَقامُ ابراهيمَ ووَ مَن دَخَلَهُ كانَ آمنا (آل عمران – 97)
... در آنجاست [بيتالله الحرام] آيات روشن و مقام ابراهيم.
و هر كه بدان داخل شود ايمن است.
كلام نبي مكرم (ص)
محبوبترين كارها نزد خدا، شادمان ساختن مؤمن است، مانند برطرف ساختن گرسنگياش و يا زدودن اندوهش.
كافي – ج 2
استفتائات
مقام معظم رهبري
حضرت آيتالله
سيدعلي خامنهاي (مدظله)
مسأله 86 مناسك – تأخير احرام از ميقات از روي اختيار جايز نيست، چه ميقات ديگري در پيشرو داشته باشد يا خير.
مسأله 101 مناسك – تلبيه در احرام، همانند تكبيره الاحرام در نماز است، بنابراين هنگامي كه حاجي تلبيه بگويد، محرم ميشود و اعمال عمرة تمتع را آغاز ميكند. در حقيقت، تلبيه به منزلة اجابت دعوت پروردگار مهربان است كه مكلفان را به حج فرا خوانده است، از اينرو شايسته است كه ذكر تلبيه با خضوع و خشوع كامل ادا شود.
حكايتهايي از حيات درخشان حضرت رسول اعظم(ع)
بگوييد لاالهالاالله
آمده بودند خانه عمويش كه راهي پيدا كنند. خسته شان كرده بود. "هرچه باشد حرف عمويش را بهتر قبول ميكند."
گفتند: "اگر اين كار تو و اين حرفهاي تو كه قريش را متفرق كرده براي پول است. پول ميدهيم. اصلاً هر چه بخواهي؛ مقام ميدهيم، بهترين زنهاي عرب را به خدمتت در ميآوريم. فقط دست بردار، تكه تكه كردي عرب را!"
- من از شما چيزي نميخواهم ولي شما اگر حرف مرا گوش كنيد، ضرر نميكنيد. هم بر عرب حكومت كنيد و هم غير عرب را مطيع خود كنيد.
گفتند:"بگو بدانيم چيست اين گوهر گرانبها؟"
گفت:"هيچ، كافي است بگوييد لاالهالاالله." گفتند: "هذيان ميگويي، بعد از اين همه سال 360 خدا را ول كنيم و يك خدا را بپرستيم. هيهات!"