نیستان غارحرا

نیستان غارحراهدایت‌الله بهبودی شب که شد دعوت‌مان کردند به زیارت غار حرا. عقربه‌های ساعت به سر بالایی نیمه شب نرسیده بود که حرکت کردیم. تا پای کوه با ماشین رفتیم و بقیه‌اش را پای پیاده کشیدیم بالا. تهران که بودیم، مادر نمی‌دانم چند جفت دمپایی زد زیر بغلم

نيستان

غارحرا
هدايت‌الله بهبودي

شب كه شد دعوت‌مان كردند به زيارت غار حرا. عقربه‌هاي ساعت به سر بالايي نيمه شب نرسيده بود كه حركت كرديم. تا پاي كوه با ماشين رفتيم و بقيه‌اش را پاي پياده كشيديم بالا. تهران كه بوديم، مادر نمي‌دانم چند جفت دمپايي زد زير بغلم كه:
- اونجا اينارو مي‌فروشي، يه چند ريالي برات آب مي‌كنه...
نه نمي‌دانستم بگويم. با خود آوردم. حالا يك جفت‌اش را به پا كردم و كمركش كوه حرا را با آن صعود مي‌كنم. راه مملو است از بطري‌هاي پلاستيكي و قوطي‌هاي خالي نوشابه. اينجا نه راه اوين دركه است و نه مسير كلك‌چال. اينجا راه غار حرا است. محل تولد اولين آيه قرآن. محلي كه هر شب، خديجه كبري آن را بالا مي‌آمد و شوهرش را تغذيه مي‌كرد...
... رسيديم بالاي كوه. ترسيدم اين باد خنك، بدن سرا‌پا عرق كرده‌ام را به سرما دهد، ولي نداد. به شكافي برخورديم كه گدايي چراغ‌قوه به دست در ابتداي آن نشسته و ستون نور را به داخل آن مي‌پاشيد. از لاي سنگ‌هاي بلند رد شديم كه بدنمان از هر دو طرف شكم و پشت، به صخره‌هاي آن چسبيد. اين قدر تنگ بود! حالا به يك محوطه كوچك مي‌رسي. دست راست ديوار سنگي بزرگي است. روبه‌رو دره، و دست چپ، چند تخته سنگ يك پارچه و بزرگ، مايل شده و فضايي را ساخته‌اند كه به اشتباه غار مي‌گويند. اين فضا، از هر دو سو باز است.
چند نفري زودتر خودشان را به اينجا رسانده بودند. همگي ايراني هستند. درون شكاف دو نفر ايستاده‌اند به نماز. برو بچه‌ها نوبت مي‌گيرند براي خواندن نماز. نوبت به من مي‌رسد. آن سربالايي و اين دمپايي آب وضويي برايم نگذاشته است، اما از خير زيارت و لمس توي شكاف نمي‌شود گذشت. رفتم تو، بدان كه براي درك بزرگي اين محل كوچك دچار مشكل خواهي شد، كه شدم. نمي‌نشينم. از روبه‌رو كعبه پيداست. چقدر قشنگ است! سمت غار درست رو به مسجدالحرام است، رو به قبله. دو نفر پشت سرم مي‌ايستند به نماز. درون غار بيشتر از دو نفر براي نماز جا ندارد. چشم مي‌گردانم. به دو زبان انگليسي و عربي نوشته است «نماز خواندن در اينجا ممنوع است.» به يادگار هم چيزهايي نوشته‌اند. مثل بعضي جاهاي وطن خودمان كه سربازها اسم خود را به همراه تاريخ روي آن مي‌نويسند و يا حجاري مي‌كنند. اما اينجا غار حراست نه پشت صندلي اتوبوس شركت واحد. اينجا مهبط وحي است. و شايد به همين دليل است كه بايد دست به دست نابودي دهد.نمازشان كه تمام شد، من هم آمدم بيرون. رفتم بالا. تخته سنگ مسطحي به اندازه يك جانماز بزرگ، چند متر بالاتر از شكاف، روبه كعبه. جاي قشنگي است، براي آن كه حالي داشته باشد و يكي آنجا به حال بود. نشستم و امتداد سوي چشم‌ها را رها كردم به سمت قبله.
سه نيمه شب بود كه سرازير شدم. پاي كوه، دو پيرزن و دو پيرمرد تركيه‌اي، عصازنان در حال صعود بودند... و بعد يك گروه مالزيايي و بعد حدود 50 زن و مرد ايراني به پيش بودند براي بالا كشيدن از كوه حرا.

نمي از يمي
بخشي از دعاي امام زين‌العابدين (ع) :
خدايا!... به من توفيق پاك شدن از ناپاكي گناه را عطا فرما و آلودگي خطا را از من دور كن، و پيراهن سلامت و عافيت را بر من بپوشان، و رداي صحتت را بر من بينداز، و مرا با نعمت‌هاي فراوانت در بر بگير، و فضل و بخششت را يكي پس از ديگري بر من نازل فرما.

مناجات
مرا پاكيزه بپذير

خدايا! قبولم كن... آه، چقدر لذت‌بخش است انسان آماده باشد براي ديدار رب خود، ولي چه كنم كه تهيدستم... خدايا قبولم كن... خدايا مرا پاكيزه بپذير!
سردار سرلشكر شهيد مهدي باكري فرمانده لشكر 31 عاشورا

شميم آفتاب
نكاتي عرفاني از كلام امام خميني(ره)
به كوشش: غلامعلي رجايي
يقين بدان  دست شيطان در كار است
اگر امري كه از تو صادر مي‌شود عين آن يا بهتر و والاتر از آن از ديگران خصوصاً آنها كه همپالكي تو هستند صادر شود و مداحان به مدح او برخيزند براي تو ناگوار است و بالاتر آنكه اگر عيوب او را به صورت مداحي درآورند در اين صورت يقين بدان كه دست شيطان و نفس بدتر از او در كار است.

حاجي نمونه
از نگاه حجت‌الاسلام خطيبي كوشا روحاني كاروان 17795

زائر بايد خودش را خوب بشناسد
زائري نمونه است كه با معرفت و آگاهي قدم به اين سفر بگذارد. زائر به سفر حج آمده تا نايافته‌ها و گمشده‌هاي خودش را بيابد، لذا در مسائل معنوي پيش‌قدم است و تلاش مي‌كند تا به آنها برسد. زائر نمونه در همراهي با همسفران خود مخصوصاً از لحاظ اخلاقي خودش را تطبيق مي‌دهد تا الگوي خوبي باشد از يك انسان مسلمان.
زائر نمونه كسي است كه با عملش و قلبش وارد امور معنوي اين سفر بشود. زائر اگر همه لحظاتش را در مسجد‌الحرام بگذارند اما اين حضورش معرفت نداشته باشد، يا اگر دائم در نماز باشد اما نمازش روح نداشته باشد، بهره‌اي از سفر نبرده است.تمامي مسائلي كه مطرح شد مقدمه‌اي است كه آدمي خودش را در اين سفر بفهمد و درك كند، خودش را بشناسد و در پي رفع نقاط ضعف و تقويت نقاط قوت خود باشد.در مورد مسائلي مثل خريد هم نمي‌توانيم بگوييم خريد نكنند چون خريد اندكي سوغاتي نياز است اما حاجي نمونه آن زائري است كه در اين موضوع هم با معرفت باشد، ببيند چه وقت مي‌رود خريد. حاجي نمونه بايد دقت كند و بداند چه چيزي مي‌خرد، از كجا مي‌خرد و چه وقتي مي‌خرد.در مسائل عمومي هم هر چه زائر با خادمين كاروان خود هماهنگ‌تر باشد، نمونه‌تر است.

 


| شناسه مطلب: 82083