راز محبوب بودن زن
راز محبوب بودن زنمحیالدین عربی سّر محبوب بودن زن را که در بیان پیامبر گرامی اسلام آمده است چنین تبیین میکند:«چون ذات اقدس خداوند منزه از آن است که بدون مظهر مشاهده شود، هر مظهری که بیشتر جامع اسماء و اوصاف الهی باشد، بهتر خدا را نشان میدهد و زن در مظهر
راز محبوب بودن زن
محيالدين عربي سّر محبوب بودن زن را كه در بيان پيامبر گرامي اسلام آمده است چنين تبيين ميكند:
«چون ذات اقدس خداوند منزه از آن است كه بدون مظهر مشاهده شود، هر مظهري كه بيشتر جامع اسماء و اوصاف الهي باشد، بهتر خدا را نشان ميدهد و زن در مظهريت خدا كاملتر از مرد است؛ زيرا مرد فقط مظهر قبول و انفعال است؛ چون مخلوق حق است اما زن هم مظهر قبول و انفعال الهي است، هم مظهر فعل و تأثير الهي؛ چون در مرد تصرف ميكند و او را مجذوب و محب خود ميسازد و اين تصرف و تأثير نموداري از فعاليت خداست و از اين جهت، زن كاملتر از مرد است. اگر مرد بخواهد خدا را در مظهريت خود مشاهده كند شهود او تمام نيست ولي اگر بخواهد خدا را در مظهريت زن بنگرد شهود او به كمال ميرسد. از اين رو زن محبوب پيامبر اكرم(ص) قرار گرفت و در آن حديث معروف فرمود: از دنياي شما زن، بوي خوش و نماز محبوب من است.
زن در آيينه جلال و جمال (آيتالله جوادي آملي)
« يا اُمّاه»
اينجا همه محو تماشاي كعبهاند و ميخواهند عمري چشمانشان را براي ديدن آن سير كنند، اينجا كسي به بغل دستياش نگاه نميكند! حضور خدا آنقدر عجيب است كه همه چيز را تحتالشعاع قرار ميدهد و آرامشي كه دوست داري چشمانت را ببندي و در اين جذبه الهي غرق شوي.
زن به ديواره ضلع شرقي مسجدالحرام تكيه داده بود، نديدمش و او هم مرا، پسرش آمد، مرد ميانسال 45 ساله عرب، تنومند با همان دشداشه عربي، خيس عرق بود از طواف. نگاهش كه به زن افتاد زانوهايش خم شد و نشست. زن سرش را در دستان مرد پنهان كرد و گريست. تلخ. نگاه كردم. مادرش بود آرام صحبت ميكردند، مرد زن را دلداري ميداد و زن همچنان اشك ميريخت، نفهميدم چه ميگويند.
مگر آرامش آغوش پسري كه سالها وجودت را صرفش كرده باشي و اكنون بخواهي در سايه سار تنومند محبتش آرام بگيري نياز به كلمه و گفتار دارد؟ زن ميگريست. تلخ. تنها فهميدم از كربلا آمدهاند، گفتم شايد در آشوب بيسامان اين كشور همسري، فرزندي برادري را از دست داده باشد و دلتنگ اوست، نفهميدم چه ميگفت پسر. «اُمّاه» گفتنش عجيب دلنشين بود. مادر را در آغوش گرفته بود و آرامش ميكرد.
دلم لرزيد، دلم براي همه مادراني لرزيد كه پسر ندارند تا ثمره عمر خود را در كهنسالي بيابند.
دلم براي همه مادراني لرزيد كه اسماعيل وجودشان را خود به قربانگاه فرستادند.
دلم بر اين همه مادر بيفرزند و فرزند بيمادر لرزيد.
دلم بر اين همه ظلم لرزيد. دلم بر كودكان غزه لرزيد، دلم بر دستان پينه بسته مادران عراقي لرزيد. دلم بر نگاه نگران دختركان افغاني لرزيد، دلم بر اين همه ظلم لرزيد...
در دل مي گويم: شايد اين جمعه بيايد...
به كعبه مينگرم و از صاحبش ميخواهم او را در پناه خود نگه دارد و در ظهورش تعجيل كند.