گلبرگ خاطره زنها شاه را بیرون کردند
گلبرگ خاطره امام خمینی(ره) که بنیانگذار بزرگترین انقلاب مردمی و دینی در عصر حاضر است علاوه بر نبوغ فوق العاده در درک مسائل سیاسی، از لحاظ خصوصیات اخلاقی و خودسازی نیز یکی از نوادر روزگار بود. اخلاق همسرداری ایشان، تعامل با فرزندان و بستگان، نظم در زندگی
گلبرگ خاطره
امام خميني(ره) كه بنيانگذار بزرگترين انقلاب مردمي و ديني در عصر حاضر است علاوه بر نبوغ فوق العاده در درك مسائل سياسي، از لحاظ خصوصيات اخلاقي و خودسازي نيز يكي از نوادر روزگار بود. اخلاق همسرداري ايشان، تعامل با فرزندان و بستگان، نظم در زندگي، رعايت حال ديگران، چگونگي رفتار با مسؤولان و قشرهاي مختلف مردم هر كدام به نوبه خود بسي سازنده و عبرتآموز است.آنچه در اين بخش ميخوانيد نمونههايي از سيرة عملي امام در مقاطع مختلف است كه از زبان ياران و بستگان ايشان به صورت مستند نقل شده است.
زنها شاه را بيرون كردند
آقاي محسن رفيق دوست نقل ميكند: روز پانزده بهمن سال 1357 يعني سومين روز ملاقات حضرت امام بود كه خواهران به ملاقات امام آمدند. هنگام شب ما از اورژانس كه در مدرسه مستقر كرده بوديم آمار گرفتيم و متوجه شديم كه آن روز حدود هشتصد و هفده نفر از خانمها غش كرده بودند. وقتي كه آنها غش ميكردند، مجبور بوديم آنها را روي برانكارد قرار دهيم و مواظب باشيم كه مو و دست و پاي آنها پيدا نباشد. اين مسأله به حضرت امام عرض شد و پيشنهاد شد كه: اجازه دهيد خانمها به ملاقات شما نيايند. با شنيدن اين جمله امام فرمودند:شما خيال ميكنيد كه اعلاميههاي من يا سخنرانيهاي شما شاه را بيرون كرد؟! همين زنها شاه را بيرون كردند. با آنها به احترام رفتار كنيد.
پا به پاي آفتاب، ج3، ص140
نظم عجيب
خانم مرضيّه دباغ دربارة نظم و انضباط كاري امام نقل ميكند:
نظم در ترتيب زندگي امام در پاريس حتي روي برنامه و كار پليسهاي فرانسه هم اثر گذاشته بود. من از داخل پنجرة اتاقي كه در منزل امام بود ميديدم كه هنوز در منزل امام باز نشده آنها از ماشينها پياده ميشدند تا امام را بدرقه كنند.پليسها چند بار به برادرها گفته بودند ما اگر ساعتمان گاهي عقب و جلو باشد از روي تنظيم وقت امام براي نماز، ساعت صحيح را ميتوانيم بفهميم و اين نظم براي آنها خيلي عجيب بود.
برداشتهايي از سيرة امام، ج2، ص37
حرمت غيبت
خانم دكتر زهرا مصطفوي، دختر امام ميگويد: يك بار آقا همة اهل خانه را صدا كردند و گفتند:من بنا داشتم يك دفعه كه همه با هم جمع هستيد چيزي براي شما بگويم. بعد گفتند: شما ميدانيد غيبت چقدر حرام است؟ گفتيم بله. بعد گفتند: شما ميدانيد آدم كشتن عمدي چقدر گناه دارد؟ گفتيم بله. فرمودند: غيبت بيشتر! بعد گفتند: شما ميدانيد فعل نا مشروع و خلاف عفت (زنا) چقدر حرام است؟ گفتيم بله. فرمودند: غيبت بيشتر.
روزنامه اطلاعات، 17/3/1367
ثواب خدمتگذاري به زائران
حجت الاسلام والمسلمين سيدحميد روحاني نوشته است:
يكي از علما براي من نقل كرد كه يك سال تابستان به اتفاق امام و چند تن ديگر از روحانيان به مشهد مشرف شديم و خانة دربستي گرفتيم.
برنامة ما چنين بود كه بعد از ظهرها پس از يكي دو ساعت استراحت از خواب بلند ميشديم و دسته جمعي روانه حرم مطهر ميشديم و پس از زيارت و نماز و دعا به خانه مراجعت ميكرديم و در ايوان با صفايي كه در آن خانه بود مينشستيم و چاي ميخورديم.
برنامة امام اين بود كه با جمع به حرم ميآمدند ولي دعا و زيارتشان را خيلي مختصر ميكردند و تنها به منزل باز ميگشتند. ايوان را آب و جارو ميكردند، فرش پهن ميكردند، سماور را روشن و چاي را آماده ميساختند و وقتي كه ما از حرم بازميگشتيم، براي همه چاي ميريختند.
يك روز من از ايشان سوال كردم: اين چه كاري است؟ زيارت و دعا را به خاطر آن كه براي رفقا چاي درست كنيد، مختصر ميكنيد و با عجله به منزل باز ميگرديد؟ امام در جواب فرمودند: من ثواب اين كار را كمتر از آن زيارت و دعا نميدانم.
پا به پاي آفتاب، ج3، ص169
شصت سال زندگي و عدم تقاضاي يك ليوان آب
خانم صديقة مصطفوي، دختر امام، در مورد همسرداري امام ميگويد:
امام احترام فوق العادهاي براي خانم قائل بودند. يعني اگر بگويم در طول شصت سال زندگي، زودتر از خانم دستشان توي سفره نرفت، دروغ نگفتهام.
اگر بگويم كوچكترين توقعي از ايشان نداشتند، دروغ نگفتهام. حتي ميتوانم بگويم در طول شصت سال زندگي، هيچ وقت يك ليوان آب از خانم نخواستند. هميشه خودشان اقدام ميكردند. اگر هم خودشان در شرايطي بودند كه نميتوانستند ميگفتند: آب اينجا نيست؟ هيچ وقت نميگفتند بلند شويد آب به من بدهيد. نه تنها خانم حتي به ما كه دخترهايشان بوديم و اگر آقا آب ميخواستند، همه با سر ميدويديم كه آب بياوريم. ولي هيچ وقت از ما نخواستند كه يك ليوان آب به دستشان بدهيم.
در شرايط سخت روزهاي آخر، هر وقت چشم باز ميكردند، اگر قادر به صحبت بودند، ميگفتند: خانم چطورند؟ ميگفتيم: خانم خوبند.
خوش به حال من كه چنين همسري دارم
خانم زهرا اشراقي، نوة امام، ميگويد:
امام به همسرشان علاقة وافري داشتند، به طوري كه از نظر امام همسرشان در يك طرف قرار داشت و بچههايشان در طرف ديگر، و اين دوست داشتن با احترام خاصي توأم بود.
يادم هست كه يك بار كه خانم مسافرت رفته بوند، آقا خيلي دلتنگي ميكردند. وقتي آقا اخم ميكردند، ما به شوخي ميگفتيم: اگر خانم باشند، آقا ميخندد و وقتي خانم نباشد آقا ناراحتند و اخم ميكنند.خلاصه، ما هر چه سر به سر آقا گذاشتيم، اخم آقا باز نشد. من گفتم خوشا به حال خانم كه شما اين قدر دوستش داريد. ايشان گفتند: خوش به حال من كه چنين همسري دارم. فداكاري كه خانم در زندگي كردهاند، هيچ كس نكرده است. شما هم اگر مثل خانم باشي، همسرتان شما را اينقدر دوست خواهد داشت.
كار خود را به ديگران واگذار نميكردند
حجت الاسلام والمسلمين سيدحميد روحاني، نقل ميكند:
امام مقيد بودند تا آنجا كه امكان دارد كار خود را بر ديگري تحميل نكنند و كار خود را خودشان انجام دهند. در نجف گاهي اتفاق ميافتاد كه امام از روي پشت بام متوجه ميشدند كه چراغ آشپزخانه يا دستشويي روشن مانده است.
در اين موارد به خانم يا ديگر كساني كه در پشت بام بودند، دستور نميدادند كه بروند و چراغ را خاموش كنند. بلكه خود راه ميافتادند و سه طبقه را در تاريكي پايين ميآمدند و چراغ را خاموش ميكردند و باز ميگشتند.
گاهي نيز قلم يا كاغذي ميخواستند كه در طبقة دوم منزل بود. در اين شرايط نيز به هيچ كس حتي به عزيزانش، فرزندان شهيد مرحوم حاج سيد مصطفي، دستور نميدادند كه براي او قلم و كاغذ بياورند، بلكه خودشان برميخاستند از پلهها بالا ميرفتند تا آنچه را كه لازم داشتند، برميداشتند و باز ميگشتند.
تذكر اخلاقي
حجت الاسلام والمسلمين جمي نقل ميكند:
يك بار پس از ملاقات من با حضرت امام در جماران، يكي از مسئولان مملكتي براي انجام كاري به خدمت امام رسيد.
همراه او پدر مسنش نيز حضور داشت. پس از اينكه وي از خدمت امام بازگشت، گفت: وقتي ميخواستم به حضور امام برسم، من جلو افتاده بودم و پدرم را دنبال خود ميبردم. پس از تشرف، پدر را به امام معرفي كردم. امام نگاهي كردند و فرمودند:
اين آقا پدر شما هستند؟ پس چرا جلوتر از وي راه افتادهايد و وارد شديد؟
ديدار آيت الله العظمي اراكي (ره) با امام (ره)
مرحوم آيت الله شيخ محمدرضا توسلي نقل كرده است:
روزي من به عيادت شيخ الفقهاء والمجتهدين آيت الله العظمي اراكي (ره) در تهران رفتم. حالش بهبود يافته بود و قرار بود به قم مراجعت نمايد. به من فرمود: ميخواهم فردا به خدمت امام بيايم. من به حضرت امام عرض كردم. وقتي خبر آوردند آقاي اراكي تشريف آوردهاند، حضرت امام لباس معمول خانه را كه هميشه به تن داشتند و عبارت بود از يك پيراهن و يك جليقه وعرقچين كه بر سرداشتند، با شنيدن خبر تشريف فرمايي آيت الله اراكي لباس را عوض كردند، عمامه بر سر گذاشتند و عبا بر دوش انداختند و به استقبال آقاي اراكي آمدند. آقاي اراكي با ديدن حضرت امام سه مرتبه فرمودند: السلام عليك يابن رسول الله. امام زير بغلشان را گرفتند و ايشان را در كنار خود نشاندند. آقاي اراكي رو كردند به امام و گفتند: شما مجدّد مذهبي. امام فرمودند: شما بقيه السلف هستيد. شما يادگار گذشتگان ما هستيد.
توصيه به حفظ حجاب
خانم دكتر فاطمه طباطبايي، عروس امام، نقل ميكند:
حضرت امام معتقد بودند پوشش زن نبايد مفسده انگيز باشد و نبايد برجستگيهاي بدن را نمايان كند. رنگ لباس هم بايد سنگين باشد. به اين معني كه مثلا قرمز تند ممكن است مفسدهاي داشته باشد.
معتقد بودند لحن و نگاه بايد پاك باشد. در محيط كار خندههاي بلند و صحبتهاي بيجا را اصلا مناسب نميدانستند و در كل، توصيهشان بر حفظ عفاف و حجاب بود.چادر را بهتر ميدانستند و معتقد بودند كه برازندهتر است و آن را سمبل انقلاب اسلامي ميدانستند. در برخورد با پديدة بد حجابي، امام شديداً از كسي كه خلاف شرع انجام ميداد. ناراحت ميشدند و خيلي برانگيخته ميشدند. اگر سر سفره دست ما بيش از حد مجاز از آستين بيرون ميآمد، تذكر ميدادند.