حج حسین (ع)
حج حسین (ع)سید مهدی شجاعی از میان تمامی فروع تنها حج حسین- جان عالمی به فدایش- به ظاهر نیمه کاره مانده و او – روحی فداه- آن را رها کرده و به کربلا آمده است.اما حسین – درود خدا بر او- در شرایطی است که حج عادی نمیتواند گزارد. او با خانه راز نمیتواند گفت.
حج حسين (ع)
سيد مهدي شجاعي
از ميان تمامي فروع تنها حج حسين- جان عالمي به فدايش- به ظاهر نيمه كاره مانده و او – روحي فداه- آن را رها كرده و به كربلا آمده است.
اما حسين – درود خدا بر او- در شرايطي است كه حج عادي نميتواند گزارد. او با خانه راز نميتواند گفت. او با منزل معاشقه نميتواند كرد. چارهاي نيست جز آنكه از خانه به صاحبخانه درآيد.
او از كعبه راه را كج ميكند اما نه به اين دليل كه حج نكند يا نيمه كاره كند. او در جايي ايستاده است كه حجي چون ديگر حاجيان او را راضي نميكند.
او بايد حجي كند كه چشم بنيانگزار خانه خيره بماند و انگشت حيرت حج گزاران تاريخ در دهان.
او به دنبال كاملترين حج ميگردد. براي كسي كه خدا به زيارتش ميآيد و بر او سلام ميكند، زاير خانه بودن قانع كننده نيست. استلام حجرالاسود هر چند دست دادن با خداست اما نه براي آنكه دستهاي خدا ملتهب در آغوش گرفتن اوست. او مشتاقانه به ديدار صاحبخانه ميشتابد بي آنكه هيچ يك از رموز ديدار خانه را فرود گذارد.
زيارت خانه را به لباس احرام در بايد آمد.
حسين – سلام محرمان واقعي بر او- در ميقات نينوا به لباس سرخ نادوخته عشق محرم ميشود و تازه اين احرام نيز همه احرام او نيست. آن لباس كرباسي سپيد كه از فاطمه (س) به يادگار مانده است چطور؟ شايد، او را غير از همه اين احرامها احرام ديگري است. احرام سرخي كه در قتلگاه تن پوش حسين ميشود.حاجيان، لبيك را از ميقات آغاز ميكنند و كعبه را كه ميبينند لب فرو ميبندند.
شايد بتوان دريافت كه حسين – سلام دلسوختگان بر او- لبيك را از كجا آغاز كرده است، اما كسي نميداند كه او در كجا لب از لبيك فرو بسته است. چه ديده است كه نياز به لبيك را مرتفع دانسته است.
حاجيان به خانه كه ميرسند پاسخ آمدم- به درخواست بيا- را كه ديگر تكرار نميكنند. او در كجا، به كجا رسيده است كه آمدم را در حنجره فرو خورده است. او چه ديده است؟ اين را نميدانم و طواف حسين را – سلام الله عليه- يا بيانش را نميتوانم.
بعد از طواف و قبل از سعي نوشيدن از آب زمزم مستحب است . اين را هم نميدانم او چه كرده است.
حسين – جان ساعيان مخلص به فدايش – در ميان صفا و مروه سعي نميكند. سعي او ميان خيمه و ميدان است، در زير شعلههاي سوزان آفتاب.
زمان كوتاه است و خدا در انتظار، و عاشقي كه چنين معشوقي را در انتظار دارد چگونه چون همه و هميشه عمل كند؟
بوي معشوق آنچنان در شامه عاشق پيچيده است كه ترتيب و توالي نميشناسد چه باك اگر قرباني و حلق قبل از وقوف در عرفه باشد.
اگر از اصطكاك پاي اسماعيل آب جاودانه زمزم جوشيده است از اصطكاك پاي اصغر تشنه در كربلا خون جاودانه ميجوشد. اينجا نه زينب و اصغر و حسين – سلام الله عليها- به آب متقاعدند و نه خدا راضي ميشود كه بر آتش عشق دلسوختگان آب بريزد. حسين به ياد دارد كه خدا قرباني را از ابراهيم نپذيرفته است و يكي از نگرانيهاي عظيم حسين در عاشورا همين است. به همين دليل آنگاه كه اسماعيل حسين- روحي فداه- از آغوش پدر به آغوش خدا عروج ميكند و قرباني قبول درگاه ميافتد حسين- سلام فرزانگان تاريخ بر او- شايد از شعف، خون از گلوي كودك شش ماهه بر ميدارد و به آسمان ميپاشد.
و اكنون نوبت تقصير است . زدن موي سر و گرفتن ناخن، حلق و تقصير من و شماست.
حسين – درود ابراهيم بر او و سلام اسماعيل- آنچنان عاشق است كه ناخن نميگيرد انگشتر ميگيرد- ياد ميدهد، نميدانم – انگشتري مزين به خون و انگشت.
نعوذبالله زنان مصر با ديدن يوسف به جاي ترنج دستها ببرند و اين عاشقترين تاريخ در ديدار با خدا به جاي ناخن انگشت ندهد؟ حاشا و كلا.
حلق من و شما تراشيدن موست، آنكه آتش عشق جانش را گداخته و خاكستر كرده است كه موي از سر نميشناسد. او از حجره حلق ميكند و محاسن سپيد به سرخي خون حلق ميآرايد.
حسين حلق و تقصير هم كرده است اما سعي هنوز نيمه كاره است آتش اشتياق، جگر حسين- سلام الله عليه- را كباب كرده است. بار آخر سعي را چگونه به انجام رساند؟! ملكوتيان خيمه حسين- جان عالمي به فداش- گمان برده اند كه حسين در صفاي قتلگاه مانده است، آنگاه كه بار آخر سعي را ذوالجناح بي حسين آمده است.
ولي ... اما... آن لحظه كه سر حسين هر وله كنان بر بالاي نيزهها درخشيد دريافتند كه نه، بار آخر را حسين- شمع جاودان آفرينش- سر جدا، پيكر جدا، اخگر جدا، مجمر جدا، سعي ميكند، بند از بند استخوان عاشق دلسوخته در اين سعي جدا گشته است.
يا ليتني كنت معك فافوز فوزا عظيما.
ايام ناب
بيتوته در مني
آري، دو سه روز مني به منزله سمينار بين المللي است. مناجات در اين ايام بسيار بجاست.
قرآن در زمينه ياد خدا در اين ايام ميفرمايد: "واذكروا الله في ايام معدودات فمن تعجل في يومين فلا اثم عليه و من تاخر فلا اثم عليه"(سوره بقره آيه 202)، و خدا را در روزهاي معيني ياد كنيد (روزهاي 11 و 12) و كساني كه براي خروج از مني عجله كنندو ذكر خدا رادر دو روز انجام دهند، گناهي برآنها نيست، و هركه تاخير كند و سه روز در مني مانده ياد خدا نمايد، مانعي ندارد.
نام اين چند روزي كه بعد از عيد قربان، حاجيان در سرزمين مني ميمانند، ايام تشريق است.منظور از "ياد خدا" كه در چند روز بعد از عيد قربان در قرآن سفارش شده است، طبق روايات آن است كه بعد از پانزده نماز، كه اولين آنها، نماز ظهر روز عيد و آخرين آنها، نماز صبح روز سيزدهم است، اين ذكرها را بخوانيد:
"الله اكبر، الله اكبر، لااله الا الله والله اكبر، ولله الحمد، الله اكبر علي ماهدانا، الله اكبر علي ما رزقنا من بهيمه الانعام" .