یادداشت زائر تو اگر بیایی
تو اگر بیایی بیتو خورشید در افقهای غم فرو میرود. بیتو یاسها شکفتن نمیدانند. بیتو تابوت آرزوها بر شانه لحظهها سنگینی میکند. بیتو خستگان و دلسوختگانِ قدومت میمیرند. بیتو گلهای نرگس عطر پریشانی و زمزمه فراق سر میدهند. حال اگر تو بیای
تو اگر بيايي
بيتو خورشيد در افقهاي غم فرو ميرود.
بيتو ياسها شكفتن نميدانند.
بيتو تابوت آرزوها بر شانه لحظهها سنگيني ميكند.
بيتو خستگان و دلسوختگانِ قدومت ميميرند.
بيتو گلهاي نرگس عطر پريشاني و زمزمه فراق سر ميدهند.
حال اگر تو بيايي، از طلوع تا غروب، از شفق تا فلق، دسته دسته آيههاي نور خواهد بود.
شكوفه و گل و سرود خواهد بود.
اگر تو بيايي تمام واژهها صبور خواهند بود.
تو اگر بيايي از گرماي نگاهت نرگسهاي دشت ميرويند و دستان خستهام باغبان نهال عشقت ميشوند.
تو اگر بيايي برهوت زندگي به ظهور لاله حضورت آباد ميشود.
تو اگر بيايي اشك غم بر چهره ماتم ميميرد و رنگ شادماني ميگيرد.
ز-مزيناني