گزارش توقف در ایستگاه حرم

توقف در ایستگاه حرم شوق خدمت به زائران را نمی‌توان توصیف کرد کار آنها سازمان دهی زائرانی است که از هتل ها و محل های اقامت در مکه مکرمه به مسجدالحرام می روند. مکه شهر بزرگی است و کوه‌های سنگی آن باعث شده غریبه‌ها که به این شهر می‌آیند خیلی ندانند کجا ه

توقف در ايستگاه حرم

شوق خدمت به زائران را نمي‌توان توصيف كرد

كار آنها سازمان دهي زائراني است كه از هتل ها و محل هاي اقامت در مكه مكرمه به مسجدالحرام مي روند.

مكه شهر بزرگي است و كوه‌هاي سنگي آن باعث شده غريبه‌ها كه به اين شهر مي‌آيند خيلي ندانند كجا هستند و از چه مسيري بايد بروند تا به مقصد برسند. سخت‌تر از آن شلوغي ايستگاه مركزي قبل از تونل است كه از هر هتلي كه بخواهي به مسجدالحرام بروي، اول بايد در آنجا پياده شوي و سوار اتوبوس‌هاي ديگري بشوي تا به مسجد الحرام بروي.

وقتي مي‌خواهي برگردي هم در آن ازدحام جمعيت، فقط رنگ لباس‌هاي شبرنگ و علامت‌هايي را مي‌تواني پيدا كني كه راهنمايان ستاد حمل و نقل همراه خود دارند. هر سؤالي كه بخواهي از آنها مي‌كني و به راحتي اتوبوسي را كه بايد سوار شوي پيدا مي‌كني. از روز اول كه زائران بيت الله الحرام به مكه مي‌آيند تا روزي كه آخرين آنها بروند، خادمان افتخاري در ميان دود اتوبوس‌ها مي ايستند كه تو راهت را گم نكني.

كار آنها سازماندهي زائراني است كه از هتل‌ها و محل‌هاي اقامت در مكه مكرمه به مسجدالحرام مي‌روند. راهنمايان ستاد حمل و نقل در يك روز 6 ساعت و يك روز در ميان 12 ساعت مشغول راهنمايي زائران هستند. آنها كه حدود 20 نفر هستند در ايستگاه‌هاي منتهي به مسجدالحرام به صورت 24 ساعته حضور دارند كه زائران را به حرم و اتوبوس‌هاي مربوط راهنمايي مي‌كنند.

اسلام محمودي از نيروهاي ستاد حمل و نقل كه براي اولين بار است به حج آمده، به خبرنگار زائر مي‌گويد: "من و همه نيروهايي كه در اينجا مشغول خدمت به زائران هستيم هيچ وقت خسته نمي‌شويم؛ چون همه مي‌دانيم به زائر ضيوف الرحمان خدمت مي‌كنيم. اين شوقي كه ما براي اين كار داريم را نمي‌توان ترسيم و توصيف كرد."

محمودي كه در سن 29 سالگي توفيق حاجي شدن را پيدا كرده، درباره لحظه اولي كه كعبه را ديده است مي‌گويد: "هنوز نمي‌توانم به خودم بقبولانم كه در اينجا حضور دارم و در اين سن توانسته‌ام كعبه را از نزديك ببينم"

او از زندگي بعد از حاجي شدن خود مي‌گويد: "من فكر مي‌كنم راه را به من نشان داده‌اند. اگر خداي نكرده من را در سن 50 سالگي ببيني كه آدم درستي نيستم بايد مرا مذمت كني؛ چون خدا از جواني راه را به من نشان داده است. مسير من در زندگي مشخص است و از اين به بعد ديگر نبايد مسيري كه در آن رضايت خدا نباشد بروم.

اسلام محمودي كه از كرمانشاه آمده است از حس خوب خود درباره لباس احرام مي‌گويد: "دو تكه حوله سفيد كه لباس احرام من شد و با آن دور خانه خدا طواف كردم و حج تمتع را به جا آوردم، من را فقط به ياد لباس آخرت انداخت. من با اين لباس همه چيز را دور ريختم و به خدا لبيك گفتم. من گمان مي‌كنم كه ديگر با خدا تصفيه كرده‌ام. حالا من هستم و خداي خودم و زائراني كه توفيق خدمت به آنها نصيب من شده است."

همين طور كه مشغول صحبت هستيم، زائران پير و جواني مي‌آيند و سؤال‌هاي مختلفي از او مي‌كنند؛ يكي از مسير اتوبوس‌ها مي‌پرسد و يكي از مسافت تا فلان هتل و ديگري از اينكه كجا مي‌شود خودكار خريد و هزار سؤال ديگر كه اسلام محمودي تك تك آنها را با صبر و حوصله پاسخ داد.

همه اينها به كنار، اما وقتي تو به زيارت خانه خدا مي‌روي، راهنمايان با اينكه نزديك هستند، بايد در دود اتوبوس‌ها بايستند و زير لب زمزمه كنند و لذت زيارت را فقط در چشمان شما ببينند و بس.

هادي كافي


| شناسه مطلب: 82324