توحید اصل است قسمت اول

متن بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی پیرامون حج امسال( 1430 هـ .ق) توحید اصل است اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الانبیاء و المرسلین و الأئمه الهداه المهدیین سیما خاتم الأنبیاء و خاتم الأوص

متن بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي پيرامون حج امسال( 1430 هـ .ق)

توحيد اصل است

اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

بسم الله الرحمن الرحيم

الحمد لله رب العالمين و صلي الله علي جميع الانبياء و المرسلين و الأئمه الهداه المهديين سيما خاتم الأنبياء و خاتم الأوصياء(عليهما آلاف التحيّة و الثناء) بهم نتولي و من اعدائهم نتبرَّءُ الي الله.

فرصت مناسبي است ايّام ذي‌حجّه و اَشهر حج كه مناسك حج به بارگاه الهي تقديم مي‌شود و زائران حرمين از مشرق و مغرب جهان، كنار كعبه كه قبلة مسلمانها و مَطاف آنهاست دور هم جمع مي‌شوند تا توحيد و معارف الهي را از نزديك تجربه كنند و مناسك و مراسم ديني را از نزديك امتثال كنند. نكتة مهمّي كه همة ما بايد به آ‌ن توجّه كنيم مخصوصاً مبلّغان اسلامي، ائمة محترم جمعه و جماعات حرمين و مبلّغان ديني آن است كه توحيد، اصل است و همة امور ديني به اين توحيد برمي‌گردد. چون توحيد اصل است، در آغاز اِحرام كه تَلبيه مطرح است اين كلمة توحيد مكرّر در تلبيه آمده: «لبيك اللهم لبيك، لبيك لا شريك لك لبيك إنّ الحَمد و النعمه (و الـمُلك لك) لبيك لا شريك لك».1 اين تلبيه كه توحيدِ مكرّر است، از جان و زبان همة مسلمانها برمي‌خيزد و دستور اسلامي هم اين است كه در هر فراز و فرودي تا رسيدن به حرم، تلبيه تكرار بشود و اين همانند تكرار «لا إله الاّ الله» است كه رسول گرامي(عليه و علي آله آلاف التحيّه و الثناء) طبق نقل مرحوم صدوق در توحيد فرمود نه من نه هيچ پيامبري قبل از من كلمه‌اي همتاي «لا إله الاّ الله» نياورديم2 زيرا خداي سبحان همتا ندارد: «لا شريك لك»3 توحيد هم بي‌همتاست: «لا شريك للتوحيد كما لا شريك للواحد»؛ اين آغاز و انجام مناسك همة مسلمين است.
مطلب دوم آن است كه ذات اقدس الهي، نظام هستي را آفريد و مي‌پروراند؛ يعني هم خالق كل است هم ربّ كل و هر موجودي را اثري بخشيد كه مردم نيازشان را در اثر آن موجودِ ذي‌اثر برطرف كنند؛ اگر تشنه‌اند به آب رو بياورند و اگر گرسنه‌اند به نان توجّه كنند و اگر نيازمند آشيانه و مسكن‌اند به بيت و دار و خانه مراجعه كنند و اگر نيازمند به علم‌اند به معلّم و استاد مراجعه كنند و مانند آن؛ اين آثار را ذات اقدس الهي به افراد يا اشياء عطا كرده است (اين مطلب دوم).

مطلب سوم آن است كه اشياء يعني ماسواي خدا و همچنين اشخاص در اصلِ هستي و در بقاي هستي و در اوصاف هستي و كمالات هستي، فقرِ محض‌اند [و] فقير الي الله‌اند: «أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَي اللَّهِ».4 اين نكته را كه از پيروي اهل بيت آموخته‌ايم بيش از گذشته توجه كنيم كه انسان فقير است [اما] نه يعني ذاتي دارد كه داراي صفت فقر است؛ بلكه او فقرِ مُمثَّل است. همان طوري كه صفت غنا ذاتيِ خداست نه اينكه ذات خدا جداي از وصف غنا باشد، فقير بودنِ انسان هم ذاتي اوست نه اينكه انسان ذاتي دارد و در كنار ذات، داراي فقر است كه بشود «ذاتٌ ثَبَتَ له الفقر»؛ همان طوري كه خداوند «ذاتٌ ثبت له الغني» نيست، بلكه آنجا مشتق و مبدأ يكي است، غنا و غَني يكي است، در انسان هم بشرح ايضاً [يعني] مشتق و مبدأ يكي است فقر و فقير يكي است. اگر انسان ذاتي مي‌داشت جداي از فقر و فقر براي ذات، وصفي بود نظير زوجيّتِ اربعه، لازمِ آن اين بود كه انسان در حريم ذات محتاج نباشد، در حالي كه انسان عين حاجت و نياز است و در حريم ذات به خداي سبحان وابسته است، يعني ذاتي جز رَبط و فقر ندارد كه وصف او عين ذات اوست. صفت اگر عين ذات باشد اين كمال نيست، تا صفت چه باشد و موصوف كه باشد! اگر صفت، صفت كمال باشد، اين عينيّت باعث كمال است، مثل اينكه خداوند عين علم است، عين قدرت است، عين غِناست و اگر صفت، صفتِ نقص باشد، اين اتّحاد، مكمّل نقص است، مؤيّد نقص است، باعث تحقّقِ عميق نقص در درون‌مايه ذات اوست؛ مثل اينكه مي‌گوييم: «الإنسان فقيرٌ». پس فقر عين ذات انسان است و «ذاتٌ ثَبَتَ له الفقر» نيست و اين فقر تنها مربوط به انسان نيست، جهان فقيرِ خداست.مطلب بعدي آن است كه فقير به معناي ندار نيست، آن كس كه مال ندارد، به او مي‌گويند «فاقد» نه فقير، و اگر به كسي گفتند فقير به اين معناست كه ستون فقرات او شكسته است [و] قدرت قيام ندارد و چون مال و اقتصاد، ماية قِوام و ايستادگي يك ملّت است، اگر فرد يا ملّتي مال نداشت [و] از اقتصاد سالم برخوردار نبود، قدرت ايستادگي ندارد، گويا ستون فقرات اين امّت شكسته است، از اين جهت به اين فرد يا آن امّت مي‌گويند «فقير». هيچ كسي غير از خدا قدرت قيام ندارد، تنها او حيِّ قيّوم است و تنها قائمِ به قِسط اوست5 بلكه تنها قائم، اوست و ديگران افتاده‌اند و اگر كسي مي‌نشيند يا برمي‌خيزد، نه تنها قدرت قيام ندارد، قدرت نشستن هم ندارد، قدرت اِستِلقاء و اِضطِجاع هم ندارد. اينكه در نماز هنگام برخاستن از سجده به قيام مي‌گوييم: «بحول الله تعالي و قوّته أقوم و أقعد» يعني با قدرت خدا من برمي‌خيزم و با حول و قوّة الهي مي‌نشينم يعني نشستن هم به قوّت اوست؛ چه اينكه اِضطِجاع و به پهلو آرميدن و استلقاء هم به قدرت اوست. اگر حول الهي و قوّة الهي نباشد، انسان نه تنها قدرت قيام ندارد، قدرت قعود هم ندارد، قدرت اضطِجاع هم ندارد، قدرت استلقاء هم ندارد، قدرت اِنبِطاح هم ندارد؛ هيچ حالي مقدور او نيست مگر به قوّة الهي و حول الهي و اين استغراق در توحيد است و نماز ما كه ستون دين ماست6 جاي آموزش اين معارف بلند است. تا كنون ثابت شد كه اشياء عالَم و اشخاص عالم با اينكه آثار فراواني را از خدا دريافت كرده‌اند هيچ كدام غني نيستند و هيچ كدام بي‌نياز از خدا نيستند.

1 . وسائل الشيعه، ج12، ص376 و 377.

2 . التوحيد (شيخ صدوق)، ص18.

3 . وسائل الشيعه، ج12، ص376.

4 . سورة فاطر، آية 15.

5 . سورة آل‌عمران، آية 18.


| شناسه مطلب: 82438