پیشوای روشنگران

پیشوای روشنگران به انگیزه پاسداشت خجسته زادروز امام هادی(ع) ابوالفضل هادی منش اوضاع کلی سیاسی - اجتماعی عصر امام هادی(ع) دوران امام هادی(ع)، فاصله انتقال میان دو عصر متفاوت از دوران حکومت عباسیان به حساب می‏آید. در این دوران، پدیده‏های بسیاری به چشم م

پيشواي روشنگران

به انگيزه پاسداشت خجسته زادروز امام هادي(ع)

ابوالفضل هادي منش

اوضاع كلي سياسي - اجتماعي عصر امام هادي(ع)

دوران امام هادي(ع)، فاصله انتقال ميان دو عصر متفاوت از دوران حكومت عباسيان به حساب مي‏آيد. در اين دوران، پديده‏هاي بسياري به چشم مي‏خورد كه پيش‏تر در زمامداري عباسيان ديده نشده بود. هيمنه و شكوهي كه دستگاه حكومتي در دوره‏هاي پيش و خلفاي پيشين داشت، از دست رفت و قدرت به گويي سرگردان در دست اين و آن بدل شده بود. مديريت ضعيف خلفاي اين دوره سبب شده بود تا برخي از استانداران كه از نژادهاي غير عرب بودند، به گونه مستقل حكم برانند. اين تفاوت در دوران معتصم با نفوذ عناصر ترك در دستگاه حاكميت بيشتر شد. فرمانروايي مناطق گسترده‏اي به اشناس و ايتاخ تُرك وانهاده شد. تركان بسيار جنگ طلب و خونريز بودند كه براي دست‏يابي به قدرت، از هيچ تلاشي فروگذار نمي‏كردند. پايتخت عباسيان در اين دوره از بغداد به سامرا و به مقري براي عصبيّت جديد تركي بدل گشت. شايد علّت اين كه خلفاي اين دوران به عناصر عرب تكيه نكردند، سلب اعتماد از حمايت آنان و نيز ناآرامي‏هايي بود كه در دوران خلفاي پيشين به بار آورده بودند و شايد علاقه خويشاوندي كه بين معتصم و فاميل مادري او بود، وي را به اين تصميم وا داشت. از اين گذشته، ترك‏ها از توان نظامي بالايي برخوردار بودند و ويژگي‏هاي جسماني و رفتاري كه در جنگ‏ها از آنان ديده مي‏شد، اين موضوع را تقويت مي‏كرد.

مبارزات سياسي، اجتماعي و فرهنگي امام هادي(ع)

امام هادي(ع) با بكارگيري سلسله برنامه‏هاي ارشادي، فرهنگي و تربيتي، مبارزه غير مستقيمي را با حاكميت آغاز كرد و بي آنكه حساسيت دستگاه را متوجه خود سازد، به انجام فعاليت‏هايي بر ضد حاكميت جور پرداخت. در مواقع لزوم نيز تا جايي كه حيات شيعه را به مخاطره نمي‏انداخت، دامنه آن را گسترده‏تر مي‏ساخت و با اين فعاليت‏ها، بي‏اساس بودن اين تصور را كه امام به دليل مراقبت دشمن در مسايل سياسي مداخله نمي‏كرد و هيچ گونه مبارزه سياسي نداشت آشكار كرد. گفتني است امام در شرايط حاكم، به بهترين شيوه‏هاي مبارزاتي دست مي‏زد كه در بسياري موارد، دشمن را مرعوب، خود مي‏ساخت و او را غافلگير مي‏كرد. مبارزه، تنها به برخورد مسلحانه و رويارويي نظامي گفته نمي‏شود، بلكه در پيش گرفتن شيوه‏اي است كه بيش‏ترين ضربه را به دشمن بزند و كم‏ترين خسارت را بر جاي گذارد. اكنون به برخي از مهم‏ترين آن‏ها اشاره مي‏شود:

1. زير سؤال بردن مشروعيت دستگاه

امام با استفاده از فرصت‏هاي مناسب، با نامشروع معرفي كردن عباسيان، مسلمانان را از هرگونه همكاري با آنان - مگر در موارد ضرورت - بر حذر مي‏داشت و با اين كار، چهره اين جرثومه‏هاي فساد را براي مردم بيشتر آشكار مي‏كرد. علي بن عيسي كه از كاركنان دولت عباسي است، در نامه‏اي به امام هادي(ع) نظر ايشان را درباره كار كردن براي بني‌عباس و پول گرفتن از آنان در مقابل كار جويا مي‏شود. امام در پاسخ او مي‏نويسد: آن مقدار از همكاري كه به جبر و زور صورت گرفته، اشكال ندارد و خداوند عذرپذير است، ولي به جز آن، ناروا و ناپسند است. ناگزير اندكش بهتر از افزونش است. او دوباره براي روشن‏تر شدن مطلب به امام مي‏نويسد كه انگيزه او از همكاري با آنان فقط يافتن راهي براي ضربه زدن به آنها و تشفي خاطر است. امام پاسخ مي‏دهد: در چنين صورتي، همكاري با آنها نه تنها حرام نيست، بلكه پاداش و ثواب نيز دارد. در اين روايت، امام آشكارا، روش مبارزه را براي اين فرد تبيين كرده و به خوبي براي او و ديگر شيعيان روشن مي‏سازد كه دستگاه حاكم از كوچك‏ترين مشروعيتي برخوردار نيست و مي‏توان از بودجه خودش براي ضربه زدن و مبارزه با آن بهره برد.

2. مبارزه با فقيهان درباري

يكي از ابزار مردم‏فريبي خلفاي عباسي، بهره‏گيري آنان از فقيهان درباري براي جلب اعتماد مردم و ترسيم چهره‏اي آيين‏وزر و اسلام‏گرا از خود بود. امام هادي(ع) نيز با رويارويي با آنان، به نوعي ديگر مشروعيت دستگاه را زير سؤال مي‏برد و آنان را رسوا مي‏كرد. دانش گيتي‏فروز امام به اندازه‏اي بود كه كورسوي اين دانشمندان مزدور را به خاموشي مي‏گراياند و حتي تحسين آنان و خلفا را بر مي‏انگيخت و آنان را وادار به تسليم مي‏كرد. نمونه‏هاي بسياري از اين گونه موارد در تاريخ يافت مي‏شود.

3. نفوذ عاطفي بر برخي درباريان

درباريان، فرماندهان و سرداران نظامي دستگاه عباسي، به سان اربابان‏شان پايبند و دلبسته به حكومت و سلطه بر مردم بودند و نسبت به امامان و شيعيان‏شان، كينه خاصي دردل داشتند. دليل انتخاب اين گونه افراد و سپردن پست‏هاي كليدي به آنان نيز جهت دادن به كينه‏توزي آنها در سركوب شيعيان بود. بر اين اساس، امامان، خود و شيعيانشان را از آنان دور نگه مي‏داشتند، ولي در برخي موارد كه زمينه را فراهم مي‏يافتند، با آنان تماس حاصل كرده و آنها را به مسير حق رهنمون مي‏شدند. يا دست كم از وجود آنان براي كاهش فشار بر شيعيان و رفع مشكلاتشان بهره مي‏گرفتند.

از جمله آنان، بُغاي بزرگ را مي‏توان نام برد. او در ميان ديگر فرماندهان و سرداران، پايبند به دين بود و نسبت به علويان از خود مهرباني و خوش‏رفتاري نشان مي‏داد. روزي معتصم به او دستور داده بود كه يكي از علويان را به قفس درندگان بيندازد. هنگامي كه بغا مي‏خواست چنين كند، نجواي نيايش او را مي‏شنود و دلش به رحم آمده، وي را رها مي‏كند و از او قول مي‏گيرد كه تا وقتي معتصم زنده است، او را نبينند. پس از اين جريان، بغا خواب رسول گرامي اسلام(ص) و امير مؤمنان علي(ع) را مي‏بيند و از دعاي خير آن دو بزرگوار بهره‏مند مي‏شود. در سال 235 هجري كه امام در مدينه به سر مي‏برد، اين شهر مورد تاخت و تاز شورشيان بني سليم قرار مي‏گيرد و واثق، بغا را براي سركوبي شورشيان با لشگري مجهز گسيل

مي‏دارد. بغا با آنان وارد جنگ شده و آنان را شكست مي‏دهد. هنگامي كه وارد مدينه مي‏شود، امام هادي(ع) به ياران خود مي‏فرمايد: بياييد با هم به بيرون مدينه برويم تا ببينيم كه اين سردار ترك، چگونه لشگر خود را براي سركوبي شورشيان آماده و مجهز كرده است. سپس به بيرون شهر رفته و لشگر او را در حال عبور تماشا مي‏كنند. وقتي امام، بغا را ديد، با او به زبان تركي سخن گفت. بغا سريع از مركب خود پياده شد و پاي مركب امام را بوسيد.

ابوهاشم جعفري كه راوي اين جريان است، مي‏گويد: من بغا را سوگند دادم كه بگويد امام به او چه گفته است. بغا نخست پرسيد: آيا اين فرد پيغمبر است؟ گفتم: نه. گفت: او مرا به اسمي خواند كه در كودكي و در سرزمين خودم، مرا بدان نام مي‏خواندند و تا كنون هيچ كس از آن آگاهي نداشته است؟! امام با اين رفتار، اسباب نفوذ عاطفي در يكي از فرماندهان بزرگ دستگاه را فراهم آورد و او را چنان مجذوب و شيفته خود ساخت كه ولي پاي مركب ايشان را بوسه زد. سپس او را براي سركوبي غارتگراني كه با چپاول اموال عمومي و كشتار مردم مدينه، آنان را آزرده بودند، تشويق و ترغيب كرد. گذشته از آن، امام فردي مورد اطمينان از دولتمردان حاكميت يافته بود و مي‏توانست از نفوذ او در دستگاه به سود شيعيان ستم‏ديده در برابر ستم‏ورزي حكمرانان بهره‏گيري كند.

در اين راستا، رفتار مهربانانه امام با يحيي بن هرثمه ، فرمانده اعزامي متوكل براي تبعيد امام به سامرا و تغيير رويه او و شيفتگي‏اش نسبت به امام نيز اهميت فراوان دارد. امام در سال 243 قمري از مدينه به سامرا تبعيد شد. در بين راه كرامت‏هايي از امام و حوادثي رخ داد كه سبب علاقه‏مندي و تغيير رويه يحيي بن هرثمه شد. او در ابتداي سفر بسيار با امام بدرفتاري مي‏كند اما عاقبت تسليم مي‏شود. خود او مي‏گويد: در بين راه دچار تشنگي شديدي شديم؛ به گونه‏اي كه در معرض هلاكت قرار گرفتيم. پس از مدتي به دشت سرسبزي رسيديم كه درخت‏ها و نهرهاي بسياري در آن بود. بدون آن كه كسي را در اطراف آن ببينيم، خود و مركب‏هايمان را سيراب و تا عصر استراحت كرديم. بعد هر قدر مي‏توانستيم، آب برداشتيم و به راه افتاديم.

پس از اين كه مقداري از آنجا دور شديم، متوجه شديم كه يكي از همراهان، كوزه نقره‏اي خود را جا گذاشته است. فوري باز گشتيم، ولي وقتي به آنجا رسيديم، چيزي جز بيابان خشك و بي‏آب و علف نديديم. كوزه را يافته و به سوي كاروان برگشتيم، ولي با كسي هم از آنچه ديده بوديم، چيزي نگفتيم. هنگامي كه خدمت امام رسيديم، بي‏آنكه چيزي بگويد، با تبسمي فقط از كوزه پرسيد و من گفتم كه آن را يافته‏ام. رفتار مهربانانه امام، گفتني است سبب علاقمندي يكي از فرماندهان بزرگ متوكل نيز به امام گرديد. وقتي امام به بغداد رسيد و با استقبال گرم مردم بغداد روبه‏رو شد، او همچنان تحت تأثير ابراز احساسات و عواطف مردم بغداد نسبت به امام قرار گرفته بود؛ چرا كه اين شهر ساليان سال پايتخت حكومت عباسيان بود و مردم آن جا به طور طبيعي بايد به دليل رفتار خلفا بيشتر از ديگر شهرها نسبت به خاندان پيامبر كينه به دل داشته باشند. يحيي در بيان آنچه ديده بود، مي‏گويد: پس از ورود به بغداد، نخست با اسحاق بن ابراهيم، امير بغداد، روبه‏رو شدم. وي به من گفت: اي يحيي، اين مرد فرزند پيامبر است. اگر متوكل را بر كشتن او تشويق كني، بدان كه دشمن تو رسول خدا خواهد بود. من در پاسخ او گفتم: به خدا سوگند، تا به حال جز نيكي و خوبي از او نديده‏ام كه بخواهم دست به چنين كاري بزنم.

4. تقويت پايگاه‏هاي مردمي

امام با مشاهده اوضاع وخيم حاكم، براي جلوگيري از انهدام پايگاه‏هاي مقاومتي مردم و نااميدي از گشايش در كار خود، با دلداري دادن و پشتيباني از مردم و آگاهي يافتن لحظه به لحظه از شرايط معشيتي آنان، حيات جامعه اسلامي را تداوم مي‏بخشيد تا رويارويي با مشكلات و ستمگري‏ها، آنان را اميدواري خود را از دست ندهند. همچنين امام با بهره‏گيري از آگاهي و دانش امامت خويش، شيعيان را با آگاه كردن از آينده، به برچيده شدن بساط ستم اميدوار مي‏كرد. مردي از اهالي مداين كه گويا از ستم متوكل به تنگ آمده بود، از امام درباره مدت حكومت متوكل پرسيد. امام در پاسخ، اين آيات را نوشت:

هفت سال پي در پي زراعت مي‏كنيد و آنچه درو كرديد - جز اندكي كه مي‏خوريد - در خوشه‏هاي خود بگذاريد. پس از آن هفت سال سخت خواهد آمد كه آنچه را شما براي آنان ذخيره كرده‏ايد، خواهيد خورد جز اندكي كه (براي بذر) نگه مي‏داريد. سپس سالي فرا مي‏رسد كه باران فراوان نصيب مردم مي‏شود و در آن سال، مردم عصاره (ميوه‏ها و دانه‏هاي روغني) مي‏گيرند. سرانجام همان گونه كه امام هادي(ع) پيش بيني كرده بود، متوكل در نخستين روزهاي پانزدهمين سال حكومتش به قتل رسيد.

پي نوشتها در دفتر نشريه موجود است


| شناسه مطلب: 82543