گفت و گو با آیتالله مهدی هادوی تهرانی قسمت اول
بازتاب اندیشه انتظار در حج در گفت و گو با آیتالله مهدی هادوی تهرانی انتظار، نقطه سبز و عامل رویش و نشاط جواد محمد زمانی استاد مهدی هادوی تهرانی از استادان برجسته حوزه و دانشگاه است. بهرهمندی از محضر استادان برجستهای چون آیت الله سید کاظم حائری و آ
بازتاب انديشه انتظار در حج در گفت و گو با آيتالله مهدي هادوي تهراني
انتظار، نقطه سبز و عامل رويش و نشاط
جواد محمد زماني
استاد مهدي هادوي تهراني از استادان برجسته حوزه و دانشگاه است. بهرهمندي از محضر استادان برجستهاي چون آيت الله سيد كاظم حائري و آيت الله جوادي آملي، تربيت شاگردان فراوان در عرصههاي فقه و اصول، نوآوريها و انديشههاي نو پيدا در عرصههاي مختلف علمي، نگارش كتب و مقالات فراوان در عرصههاي فقه ، اصول، كلام ، تفسير و فلسفه و... همه و همه بخشي از كارنامه درخشان علمي ايشان است.وي رئيس هيئت علمي بعثه مقام معظم رهبري است. حضور ايشان در حج امسال، فرصت مغتنمي بود كه پاي سخنان ايشان در مقوله «حج و انتظار» بنشينيم.
جناب استاد هادوي ضمن سپاس از اينكه وقت شريفتان را در اختيار ما گذاشتيد، چنانچه ممكن است در آغاز مختصري درباره انديشه انتظار و مهدويت توضيح بفرماييد.
بسمالله الرحمن الرحيم. الحمدالله رب العالمين و الصلوه و السلام علي رسول الله(ص) و آله الطاهرين سيما بقيه الله في الارضين(عج). انتظار وقتي معنا پيدا ميكند كه حادثهاي بخواهد در آينده واقع شود و ما نسبت به وقوع آن، يقين داشته باشيم. اگر اين حادثه زمان مشخصي نداشته باشد، انتظار ما دوچندان خواهد بود. اين انتظار، يك حالت نفسي و مستقلي است كه از چيزهاي ديگر مثل ايمان، علم و ... متفاوت است. حال وقتي كه منتظر بوديم، آثاري در ما پيدا ميشود، همان گونه كه اگر مؤمن به خدا باشيم، آثاري در ما پديدار ميشود. ايمان غير از علم است. علم وقتي در اعمال فرد تجلي پيدا ميكند كه مقدماتش حاصل شود. يعني به صرف تحصيل مقدمات آن، گاه حاصل ميشود اما ايمان فعل اختياري است. پس ممكن است علم به چيزي داشته باشيم اما ايمان نداشته باشيم. عبارت «وَ جَحَدوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها اَنْفُسُهم» ناظر به همين مطلب است كه گاه يقين و علم پيدا ميشود؛ اما فرد به آن موضوع، كافر است و باور ندارد. باور امري ارادي است و از اين رو بر آن ثواب يا عقاب مترتب ميشود. ايمان در رفتار ما ظهور پيدا ميكند؛ يعني مؤمن به خدا و غير مؤمن به او، رفتارهاي متفاوت دارند. منتظر نيز اين گونه است و رفتارش با غير منتظر فرق ميكند. مثلا اگر من منتظر مهمان هستم، اين انتظار، اثرش مرتب كردن خانه است. اگر منتظر وقوع زلزله هستم، ميروم و سازههاي مستحكم در برابر زلزله ميسازم، آموزشهاي لازم را فرا ميگيرم تا در برابر زلزله، ايمني خود را حفظ كنم. بنابراين به تبع اينكه انسان منتظر چه چيزي باشد، رفتار او متفاوت ميشود. اما منتظر حضرت صاحب الامر(عج) بودن به چه معنا است؟
در روايات آمده: «يَري النّاسَ وَ يَعْرِفُ النّاسَ و يَراهُ النّاسُ وَ لايَعْرفُونَهُ؛ آن حضرت مردم را ميبيند و آنها را ميشناسند، آنها نيز امام را ميبينند اما نميشناسند». پس امام در ميان مردم هست، ديده ميشود، اما شناخته نميشود. غيبت ، نسبت به معرفت به شخصيت ايشان است نه اينكه ديده نشود. ظهور امام زمان(عج) به اين معنا نيست كه تا آن زمان، ديده نميشود! بلكه پيش از آن نيز ديده ميشده است؛ اما مردم نميدانستند كه او امام زمان(عج) است و بعد از ظهور او متوجه ميشوند.
در دوره انتظار، مهمترين مسئوليت امام، غيبت است؛ يعني هر گفتار و كرداري كه منافات با غيبت ايشان دارد، از او سر نميزند. اما چرا امام غايب شده است؟! پيامبر اكرم(ص) آمدند و در اولين فرصت براي برقراري حكومت اسلامي، حكومت را در مدينه سامان دادند. هدف هم گسترش اين دين در سراسر جهان و نجات بشريت بود. اما پس از زحمات 23 ساله پيامبر و بيش از دو قرن امامان ما، امكان گسترش جهاني و استقرار دين اسلام در سراسر جهان فراهم نشد. از سوي ديگر ذخيرهالهي كه 12 امام ما بودند. محدود بود. از اين رو آن آخرين امام، غايب شد تا وقت فراهم شدن امكانات براي اهداف همه امامان ديگر، ظهور كند؛ او زماني ظهور ميكند كه امكان جهاني شدن آن حكومت فراهم باشد. پس در واقع انتظار ما براي اين است كه مأموريتي كه آن حضرت تا حالا براي آن تحت صيانت الهي بوده شروع شود.
ويژگيهاي اين حكومت چيست؟
اين حكومت جهاني بنابر سنت انبيا و ائمه، براساس ابزارهاي متعارف شكل خواهد گرفت. اگر قرار بود كه آن حضرت با يك قدرت خارقالعاده ، يا معجزه، حكومت را برپا كند، نياز به صبر نداشت؛ همان زمان اشارهاي ميكرد و مخالفان از بين ميرفتند و آنهايي كه توانايي داشتند داراي توانايي بالفعل مي شدند و حكومت برپا ميشد. اصلا سنت خدايي نبوده و نيست كه چنين چيزي، اتفاق بيفتد. اگر بخواهد بستر ظهور يك بستر طبيعي و متعارف باشد، بايد زمينهها فراهم شود. اكنون همين رسانهها و ارتباطات تا حدودي زمينه را فراهم كرده است تا افراد بتوانند با جهان ارتباط برقرار كنند. در روايت آمده وقت ظهور، امام در كنار كعبه ميايستد و ظهور خود را اعلام ميكند و همه عالم صدايش را ميشنوند. ممكن است گمان شود صداي آن حضرت به صورت معجزه آسا به همه جهان ميرسد. انكار احتمالي آن را نميكنيم اما ممكن است رسيدن پيام امام، از طريق همين ابزارهاي رسانهاي و ارتباطي باشد. همين طور، ممكن است رسيدن پرشتاب ياران به امام، با همين وسايل نقليه پرشتاب كنوني باشد. حال به اين بحث – كه سخت افزاري است – كاري نداريم. امام كه ميآيند براي تشكيل حكومت به انسانهاي زبده نياز دارند. مهمترين چيز در ساختار حكومت ، نيروي انساني است. حكومت جهاني نيازمند حضور انسانهايي با قدرت جهاني است.
برخي در دورهاي با تصورات كودكانه گمان ميكردند روايت «يملأ الارض قسطاً و عدلاً كما مُلِئَت ظُلماً و جوراً» يعني بايد كمك كنيم تا جهان پر از ظلم شود! اين نقضِ غرض است. آن حضرت ميآيد تا ظلم و جور را از بين ببرد. انتظار يعني ايجاد زمينه براي عدالت و قسط. پس انتظار يك حالت روحي است كه وقتي انسان به وقوع يك واقعه درآينده باور دارد پيش ميآيد و نتيجه آن، نتيجه ايمان است كه در عملش ظهور ميكند و خود را براي ظهور آماده مينمايد. شرايط ياران هم صالح بودن، عالم بودن، معرفت داشتن و التزام عملي به آنچه ميدانند خواهد بود تا بتوانند كارهاي مهم را در آن دولت، به دست گيرند و به خوبي تلاش كنند. پس نتيجه انتظار فرج، ايجاد آمادگي با علم و عمل صالح است.
آيا انتظار امري اعتباري است؟! ما در آيات و روايات مشاهده ميكنيم كه از مردم خواستهاند مؤمن و عبد واقعي باشند؛ آيا انتظار، چيزي غير از عبوديت و ايمان است؟ كسي كه مومن و عبد باشد، بنده خوب خداست و حتماً منتظر هم هست. پس چرا عنوان «انتظار» را اعتبار ميكنيم؟!
انتظار، چيزي غير از علم و عمل صالح و ايمان به خداست. امري جداگانه است. ولي اثر انتظار كه در عمل شخص منتظر ظهور ميكند آن است كه خود را براي آن شرايط آماده ميكند. آمادگياش به علم و ايمان كسب كردن و ارتقاي آن است.
پس انتظار، صرفاً يك بحث نظري است؟! چون در عمل، فرد بايد به دنبال عمل صالح باشد و در اين ، فرقي بين منتظر و غيرمنتظر نيست؟!
- خير ، كسي كه منتظر است فرق ميكند. كسي كه منتظر است رفتارش متفاوت ميشود. مثلاً كسي كه منتظر ميهمان نيست، غذا تهيه ميكند، به خانه هم رسيدگي ميكند، اما غذا تهيه كردن او صرفاً به حد كفاف خود و خانواده است نه بيشتر. اما ميزان اهتمامي كه فرد منتظر ميهمان، نسبت به تهيه غذا و تميز كردن خانه دارد، خيلي بيشتر است؛ بويژه آنكه ميهمان مهمي داشته باشد. بنابراين ممكن است فرد منتظر نباشد و به دنبال عمل صالح و ايمان برود ولي ميزان اهتمام او با فرد منتظر فرق ميكند. فرد منتظر، نشاط، حركت، توجه و اهتمام بيشتري نسبت به ايمان و عمل صالح دارد. انتظار، نقطه سبز و عامل رويش براي منتظر است و به اونشاط ميبخشد. وقتي به حكومتي براساس معيارهاي درست تاريخ يقين پيدا ميكند و نيز ميداند كه ميتواند در آماده سازي آن نقش آفرين باشد و خودش و نسلهاي بعد را تربيت كند وعلم و عمل آنها را به سطحي كه امام بتواند از آنها در حكومتش استفاده كند، برساند انگيزه او و نشاط و هيجان و حركتش بيشتر و بهتر خواهد بود و اين فرد با فرد ديگر كه عمل صالح انجام ميدهد ولي به آينده اميدي ندارد متفاوت خواهد بود.