خفتگان در بقیع (9

اسرار و معارف حج در نهج البلاغه محمد خطیبی کوشکک چکیده نهج البلاغه ‌ که در زبان دانشمندان مسلمان به برادر قرآن شهرت یافته، همانند قرآن عظیم است؛ چه، قرآن کتابی است آسمانی و خداوند ـ عزّ و جلّ ـ آن را با زبان پیامبر اعظم، خاتم انبیا (ص) بیان فرموده و

اسرار و معارف حج در نهج البلاغه

محمد خطيبي كوشكك

چكيده

نهج البلاغه كه در زبان دانشمندان مسلمان به برادر قرآن شهرت يافته، همانند قرآن عظيم است؛ چه، قرآن كتابي است آسماني و خداوند ـ عزّ و جلّ ـ آن را با زبان پيامبر اعظم، خاتم انبيا (ص)بيان فرموده و نهج البلاغه كتابي است كه مضامين متينِ آن، از منبع علم الهي تراوش كرده و بر زبان بابِ مدينة علمِ نبوي جاري گرديده است؛ كتابي كه جامع حقايق اسلام و مذهب جعفري است و افراد بشر را با رمزهاي هستيِ جهان، انسان و دين آشنا كرده و به سعادت و سيادت جاوداني راهنما است.

اسرار و معارف حج، از جمله دانش ها و علومي است كه به طور محدود و در فرازهايي كوتاه از نهج البلاغه بيان گرديده و اين نوشتار به برخي از مهم ترين آن ها پرداخته است:

كليدواژه ها: اميرالمؤمنين، تقويت دين، پرچم برافراشتة اسلام، آزمايش و اختبار و جهاد ضعيفان.

مقدمه

اميرمؤمنان، علي بن ابي طالب (ع)كه جان پيامبر(ص)1و تربيت يافتة دامان اوست، 2قرآن ناطق و عالِم به ما كَان و ما يَكون و ما هوكائن است. او آيت كبراي خداوند، اسم اعظم و كارشناس اعلاي آدم و عالم و دين خداست؛ همو كه با هندسة تفصيلي عالَم، آدم و دين آشنا است و منبع معصوم و كامل شناسايي حقايق جهان، انسان و معارف ديني است.

از اين رو، براي آگاهي از اسرار و معارف فريضة حج ـ كه از جامع ترين عبادات و مناسك ديني است ـ به بررسي سخنان امير بيان در نهج البلاغه پرداخته ايم. هرچند سخنان كوتاهي از آن حضرت در بارة حج نقل گرديده، اما در همين سخنان اندك، به اسرار و معارف پرشماري اشاره كرده اند كه اين نوشتار اهمّ آن ها را بررسي مي كند:

1. فريضة جهت بخش و جامع:

امام(ع) در خطبة نخست نهج البلاغه كه سخن از خلقت آسمان و زمين، آدم و اهميت قرآن است، در فرازي به حج مي پردازد كه پيام ويژة آن مي‌تواند اين باشد كه حج بيت الله الحرام عصارة اسلام و در برگيرندة مسائل مهمّ فردي، اجتماعي، تربيتي، اخلاقي و سياسي اين دينِ خاتم است.3

از همين رو، حضرت در آغازين خطبة خود سخن از وجوب حج به ميان مي‌آورد و با تعابير گويا و دقيق، مسلمانان جهان را به انجام اين فريضة بزرگ تشويق مي‌كند:

«وَ فَرَضَ عَلَيكُم حَجَّ بَيتِهِ الحَرامِ، الَّذي جَعَلَهُ قِبلَةً لِلاَنامِ». 4

«و خداوند حجّ خانة محترمش را بر شما واجب كرد، همان خانه‌اي كه آن را براي مردم قبله قرار داد.»

2. شوق و بي قراري در برابر خدا

امام(ع) شيفتگي و بي‌قراري حج‌گزاران نسبت به خداوند و خانه او را چنين به تصوير مي‌كشد:

«يَرِدُونَهُ وُرُودَ الأَنْعَامِ وَ يَأْلَهُونَ إِلَيْهِ وُلُوهَ الْحَمَامِ». 5

«وارد مسجد الحرام مي‌شوند، همچون حيوانات تشنه‌اي كه به آب مي‌رسند و در آن پناه مي‌گيرند همانند كبوتراني كه در آشيانه جاي مي‌گيرند!»

تشبيه حاجيان به انعام، يا به خاطر تواضع فوق العادة آنان در برابر بيت الله است و يا اشاره به بي قراري و بي‌تابي آن‌ها به هنگام هجوم به سوي خانة كعبه و طواف آن دارد.

چنين تعبيرهايي در عرف عرب مفهومي متفاوت با عرف ما دارد و اهانت و سبكي از آن برداشت نمي‌شود و همچنين تشبيه عاشقان خانة خدا به كبوتر، يادآور آن است كه اين پرندة بي‌آزار، رمز محبّت، صلح، صفا و امنيت است و زمزمة آميخته به شوق دارد.

جالب توجه است كه نقطة آغاز اعمال و مناسك حج، از ميقات و با بستن احرام و گفتن لبيك است كه مفهومش اجابت متواضعانة دعوت الهي است. آري، خداوند زائران خود را به ميهمانسراي بزرگش فرا مي‌خواند و آن‌ها لبيك‌گويان، عاشقانه و بي‌قرار با دل‌هاي سرشار از شوق و سرهاي پر از عشق و هواي دوست به سمت خانه‌اش مي‌روند و خود را در جوار قرب او ميهمان مي‌كنند كه نخستين ثمرة آن، روييدن جوانه‌هاي تقوا و معنويت در دل و جان حج‌گزاران است.

3. فروتني در برابر عظمت خداوند و اعتراف به عزت او

«جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلاَمَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِه». 6

«خداوند سبحان، حج را علامت فروتني آن‌ها در برابر عظمتش و نشانه‌اي از اعترافشان براي عزتش قرار داد.»

انسان به دليل بهره مندي از مواهب فراوان زندگي و سرگرمي با زن و فرزند، اموال و مقامات و مناصبِ دنيايي، از هويتِ واقعيِ خود ـ كه بندگي و فقر ذاتي و عجز و ناتواني است‌ـ غافل مي‌شود و ابراز استغنا و استكبار مي‌كند. خداوند متعال با تشريع بسياري از عبادات و مناسك، به‌ويژه فريضة بزرگ حج، به تربيت انسان مي‌پردازد و او را در ادبستان حج با مناسك و عباداتي‌كه حاوي نشانه‌هاي تواضع و فروتني است، پرورش مي‌دهد. اعمالي مانند احرام و كندن تمام لباس و زر و زيور و قناعت كردن به دو تكه پارچة احرام، طواف خانة خدا، سعي صفا و مروه و وقوف در بيابان عرفات، مشعر و منا و تراشيدن موي سر و ذبح قرباني و... همه و همه آموزندة تواضع و فروتني در برابر عظمت پروردگارند و به راستي بت‌هاي غرور و تكبر و نخوت را در درون كعبة جان انسان در هم مي‌شكنند.

اعتراف به عزت خداوند، ثمرة ديگر فريضة حج است. حج‌گزار آگاه كه وارد طواف خانه مي شود و ميليون‌ها انسان واله و شيدا را حول خانة ساده و بي‌آلايش پروردگار مي‌بيند و يا در سعي ميان صفا و مروه انبوه انسان‌ها را سرگشته و حيران ميان اين دو كوه مشاهده مي‌كند، اگر عارفانه و با معرفت، با اندك تأملي به اين صحنه‌ها دقت كند، حقارت خود و امثال خود و عظمت خداوند را با ديده مي‌بيند و خاضعانه سر تعظيم در مقابل عظمت حق پايين مي‌آورد. آري، تمام مناسك حج نشانه هاي عزت خداوند و كوچكي و حقارت بنده است؛ طواف، سعي، وقوف، حلق، تقصير و ... .

4. گوش هاي شنوا و دل هاي بيدار دعوت شدگان

«وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَيْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقُوا كَلِمَتَه». 7

«و از ميان آفريدگانش شنوندگاني را برگزيد كه دعوتش را پاسخ داده و سخنش را تصديق نموده‌اند.»

زيارت خانة خدا و انجام فريضة حج توفيقي است كه رفيق هركس نمي‌شود.

امام علي(ع) حج‌گزاران را منتخبان الهي و صاحبان گوش‌هاي شنوا و دل‌هاي بيدار دانسته، مي فرمايد: خداوند از ميان بندگان خود شنوندگاني را بر مي‌گزيند كه دعوت او را اجابت كرده و سخنش را گواهي داده باشند.

قرآن كريم نيز چنين خبر مي‌دهدكه خداوند به ابراهيم خليل(ع) فرمان داد تا در ميان مردم براي انجام حج فراخوان نمايد: ( وَ اَذِّن فِي النّاسِ بِالحَجِّ يأتُوكَ رِجالاً وَ عَلي كُلِّ ضامِرٍ يأتينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَميقٍ ).8

در روايت آمده است كه ابراهيم و اسماعيل بعد از آن‌كه مأموريت خدا را در بناي خانة كعبه انجام دادند، خداوند به جناب ابراهيم(ع) دستور داد مردم را با صداي رسا به حج دعوت كند. او عرض كرد: صداي من به جايي نمي‌رسد.

خداوند فرمود: بر تو صدا زدن و بر من رساندن. ابراهيم بر فراز مقام كه در آن روزگار به خانة كعبه چسبيده بود، قرار گرفت. مقام مرتفع شد تا آن‌جا كه از كوه‌ها بالاتر رفت. ابراهيم(ع) انگشت در گوشت گذاشت و با صداي بلند، در حالي كه رو به شرق و غرب كرده بود ندا داد:

«يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُتِبَ عَلَيكُمُ الحَجُّ إِِلَي البَيتِ العَتيقِ، فَاَجيبُوا رَبَّكُم».

تمام كساني كه در پشت درياهاي هفتگانه و در شرق و غرب عالم بودند، بلكه كساني كه در پشت پدران و رحم مادران بودند نيز صداي ابراهيم را شنيدند و «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْك» گفتند.9

روايات ديگري نيز گوياي آن‌اند كساني كه لبيك گفته‌اند، به تعداد لبيك گفتن خود موفق به انجام حج هاي مكرر مي‌شوند و آن‌ها كه اصلاً لبيك نگفته‌اند توفيق حج ندارند.10

5. پا در جاي پاي پيامبران الهي و جريان هاي توحيدي

«وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِيَائِهِ». 11

«و آن‌ها در جايگاه‌هاي پيامبران وقوف كرده‌اند.»

پيامبران بسياري پيش و پس از ابراهيم(ع) به زيارت خانة توحيد باريافته‌اند كه روايات زيادي از حجّ آنان گزارش مي‌دهند.12

حاجيان كه اكنون موفق به انجام حج و عمره مي‌شوند، در حقيقت گام در جاي پاي پيامبران گذاشته و در مقام عبوديت و بندگي با آنان هم‌پيمان مي‌شوند.

6. شباهت جويي به فرشتگان

«وَ تَشَبَّهُوا بِمَلاَئِكَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ». 13

«و به فرشتگان كه بر گرد عرش او مي گردند، شبيه شدند.»

چشمان ملكوتي علوي با ديدن طواف كنندگان خانة خدا؛ از فرشتگاني كه بر گرد عرش الهي مي‌چرخند، ياد مي‌آورد و چه زيبا طواف كنندگان را به ساكنان عرش الهي تشبيه مي‌كند!

بشر خاكي وامانده در طبيعت، وقتي در محوطة خانة خدا (مطاف) قدم مي‌گذارد در واقع از حضيض طبيعت عروج كرده به اوج عرش الهي بار مي‌يابد و همانند فرشتگان بر گرد خانة توحيد طواف مي‌كند. به راستي اگر حاجي عمل خود را با معرفت و حضور برگزار كند جانش آن چنان ارتقا مي يابد كه با فرشتگان اطراف عرش الهي همسان مي‌گردد و از خاكدان طبيعت گذر كرده به عرش نوراني حضرت حق تقرّب پيدا مي‌كند.

7. تجارت پر سود و آمرزشگاه الهي

«يُحْرِزُونَ الأَرْبَاحَ فِي مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ وَ يَتَبَادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ». 14

«آن‌ها سودهاي فراواني در اين تجارتخانه عبادت او به دست مي آورند و ميعادگاه آمرزش او نزد آن است.»

دنيا از منظر دين اسلام بازار معاملة خدا و بندگان است. قرآن مجيد در چند جا، از آن به عنوان تجارتگاه ياد نموده است.15 يكي از معامله‌هاي سودمند بنده با خدا، انجام فريضة عظيم حج است.

امام پرهيزكاران، علي(ع) در تشبيه معقول به محسوس، به زيبايي از اين وجهة دنيا و حجّ خانة خدا، پرده داري نموده است. به راستي چه تجارتي پرسودتر و گرامي‌تر از عملي كه اگر با آداب و شرايط انجام شود، انسان را از تمام گناهانش پاك مي‌كند، درست همانند روزي كه از مادر متولد مي‌شود.16

8. پرچم برافراشته اسلام

«جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَي لِلإِسْلاَمِ عَلَماً...». 17

«خداوند متعال اين خانه را پرچمي براي اسلام قرار داد.»

در اين فراز، امير سر افراز اسلام، علي(ع) كعبه را پرچم در اهتزاز اسلام معرفي مي‌كند؛ پرچمي كه همه ساله مسلمانان را گردآورده و استقلال و عظمت و عزت آن‌ها را به رخ جهانيان و ساير اديان مي‌كشد. همه ساله حج، روح تازه‌اي در كالبد مسلمانان جهان مي‌دمد و خون تازه‌اي را در عروقشان به جريان مي‌اندازد. مرحوم استاد شهيد مطهري در اين باره مي‌گويد:

اين خود تعبيري است دربارة كعبه كه به منزلة پرچم مقدسي است ولي از سنگ، نه از پارچه؛ مثل يك پرچم، احترام و تقدّس دارد. مثل يك پرچم در ميدان جنگ همه بايد گرد او جمع شوند. مثل يك پرچم تا آن برپاست، لشكر ايستاده و مقاومت مي‌كند و اگر خوابيد، پشت سپاه و اردو مي‌شكند؛ «لاَ يَزَالُ الدِّينُ قَائِماً مَا قَامَتِ الْكَعْبَةُ» .18

برخي از سياستمداران غربي به اين جنبه از عظمت حج به درستي پي برده واعلام خطر كرده‌اند؛ گلادستون، نخست وزير انگلستان، در مجلس عوام آن كشور مي‌گويد:

«مادام كه نام محمّد در مأذنه‌ها به عظمت ياد مي‌شود و قرآن برنامة زندگي مسلمانان است و «حج» هر سال با شكوه تمام‌ برگزار مي‌گردد، جهان مسيحيت در خطر بزرگي است و ما از اصلاح جهان عاجز خواهيم بود.»19

يكي ديگر از سياستمداران مسيحي نيز مي‌گويد: «واي بر مسلمانان اگر معناي حج را نفهمند و واي بر غير مسلمانان اگر مسلمانان معناي حج را بفهمند.»20

9. پناهگاه پناه جويان

«وَ لِلْعَائِذِينَ حَرَماً...»؛ 21 «و براي پناه جويان، حرم امن قرار داد.»

قرآن كريم خانة خدا را اينگونه معرفي مي‌كند:

( اِنَّ اَوَّلَ بَيتٍ وُضِعَ لِلنّاسِ لَلَّذي بِبَكّهَ مُبارَكَاً و هدًي لِلعالَمينَ، فيهِ آياتٌ بَيناتٌ مَقامُ اِبراهيمَ وَ مَن دَخَلَهُ كانَ آمِناً ).22

«در حقيقت، نخستين خانه‏اي كه براي [عبادت‏] مردم بنا گرديده، همان است كه در مكه است و مبارك و براي جهانيان [ماية‏] هدايت است. در آن، نشانه‏هايي روشن است [از جمله‏] مقام ابراهيم است و هر كه در آن درآيد در امان است.»

مكة معظمه پناهگاه امني است براي مسلمانان و اين نصّ قرآن و روايات است. مفسّران دربارة نوع اين امنيت، آرايي را مطرح كرده‌اند؛ از جمله اين‌كه آيا اين امنيت، امنيت تكويني است يا تشريعي؟

مفسّر بزرگ علاّمه محمّدحسين طباطبايي قائل به امنيت تشريعي است، اما شاگرد برجستة ايشان آيت الله جوادي آملي بر آن است كه مراد امنيت تكويني است.

اكنون توجه مخاطبان فرهيخته را به طرح اين بحث در كتاب صهباي حج، از آثار گرانسنگ آيت الله جوادي آملي جلب مي كنيم:

امنيت تكويني حرم

سرزمين مكه به ظاهر بايد فاقد امنيت باشد؛ زيرا از يك سو خوي مردم حجاز تجاوزگري و غارتگري بود و از سوي ديگر از علم، فرهنگ و كشاورزي، دامداري و صنعت بي بهره بودند و اصولاً مردم بي فرهنگِ گرسنه، غارتگر مي‌شوند، ولي با اين همه، خداوند مي‌فرمايد: ما مكه را محلّ امن قرار داديم و هم با بركت.23 خداوند كعبه را محلّ امن و ميعادگاه مردم قرار داد24 و سپس به سبب شرافت و حرمت كعبه، مكه را بلد امين25 و حرم را مأمن و مكه را مصون خواند.26 چنان‌كه در روايت است كه خداوند حرم را بر اثر حرمت مسجد تحريك كرد: «حُرِّمَ الحَرَمُ لِعِلَّةِ المَسجِدِ» .27

امام صادق(ع) نيز در بارة امنيت حرم فرمود: هركس به حرم پناه برد در امان است و هر گنهكاري داخل كعبه شود و بدان پناه ببرد، از خشم خدا در امان است و هر حيواني كه وارد حرم شود، از هرگونه تهديد و آزاري در امان است تا زماني كه از حرم بيرون رود.28

اين تأمين خدايي در واقع پاسخي است به دعاي باني كعبه، ابراهيم(ع) كه عرض كرد: «رَبِّ اجْعَلْ هَذَا بَلَداً آمِنا» 29 و نيز گفت: «رَبِّ اجْعَلْ هَذَا البَلَدَ آمِناً» 30 و همچنين خداوند فرمود: «وَ مَن دَخَلَهُ كَانَ آمِناً». 31

بنابر همين اصل، قريش متنعّم شد و خداوند آنان را از گرسنگي و از ترس ايمن ساخت: «أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ». 32

خداوند در بارة امنيت تكويني حرم در آية ديگر نيز فرمود:

«برخي از اهل مكه مي‌گويند اگر ما به تو ايمان بياوريم كافران ما را از سرزمين خودمان بيرون كرده، آواره مي‌شويم. آيا اينان نمي‌دانند كه ما مكه را امن قرار داديم و ـ با اين كه زمين و آب و هواي مكه براي كشاورزي و دامداري مناسب نيست ـ از هر طرف انواع نعمت و بهترين ثمرات به سوي مكه جمع آوري مي‌شود.»33

و همچنين مي‌فرمايد: «با اين كه در اطراف مكه آدم ربايي فراوان است و مردم در آن نقاط امنيت ندارند ولي در محدودة حرم و مكه ايمن هستند، البته نه به خاطر اين كه مردم مكه يا رهزنان انسان‌هاي صالحي هستند كه حرمت حرم را پاس مي‌دارند، بلكه ما آن را حرم امن قرار داديم.»34

از آن‌جا كه اختطاف و ربوده شدن امري تكويني است، پس امنيت مقابل آن نيز امري تكويني است.35

اشكالي بر امنيت تكويني حرم و پاسخ آن

استاد آيت الله جوادي آملي به نظرية استاد بزرگوار خود علامة طباطبايي پرداخته و آن را نقد و بررسي مي‌كند:

استاد علاّمة طباطبايي(قده) دربارة امنيت مكه مي‌گويد: مراد از امنيت در آيه ( وَ مَن دَخَلَهُ كَانَ آمِناً ) امنيت تشريعي است، نه تكويني؛ زيرا جنگ‌ها، كشتارها و ناامني‌هاي بي‌شماري در طول تاريخ، در اطراف كعبه اتفاق افتاده است. پس اگر امنيتي هست در ساية مراعات قوانين شريعت و به وسيلة مردم است نه به جهت امر تكويني.36

نقد سخن مزبور با توجه به آية شريفة (الَّذي‏ أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ) چنين است:

همان‌گونه كه از لحاظ اقتصادي با اين كه مكه محلّ كشاورزي و دامداري و صنعت نبود، ليكن ساكنان آن به لطف الهي از گرسنگي و فقر نجات يافته و از نعمت‌هاي فراوان بهره‌مند شدند، از لحاظ اجتماعي نيز از امنيت تكويني برخوردار شدند. گرچه ممكن است خداي سبحان اين امنيت را در مقطعي از زمان از آنان سلب كند.

(زيرا) معناي امنيت تكويني حرم اين نيست كه در آن‌جا كشتار نمي شود، بلكه خداوند آن سرزمين را بر اساس لطف خاص خود مأمن قرار داده است، ليكن اگر مردم آن‌جا بيراهه رفتند، خداوند آن‌ها را به قهر خود مي‌گيرد: زيرا ( وَ لا يَحْسَبَنَّ الَّذينَ كَفَرُوا أَنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ خَيْرٌ لأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلي‏ لَهُمْ لِيَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهينٌ )37 ( وَ لا تَحْسَبَنَّ اللهَ غافِلاً عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ )38 ويژگي مكه اين است كه ممكن نيست حكومتي بتواند در آن، ساليان متمادي ظالمانه حكمراني كند. به عبارت ديگر؛ مانند بهشت نيست كه هيچ كژي و خلافي در آن واقع نشود: (لاَ لَغْوٌ فيها وَ لاَ تَأْثيمٌ)39 بلكه با اين‌كه احكام دنيا را دارد، از بسياري جهات با مكان‌هاي ديگر متفاوت است. از جمله اين‌كه هركس از روي ظلم نسبت به آن قصد سوء كند به عذابي دردناك مبتلا مي‌شود40 و همچنين گرچه خداوند همة ستمگران را به قهر خود مي‌گيرد41 ليكن اخذ فوري و پايان بخشيدن سريع به حيات ظالم، ويژة سرزمين مكه است.42

10. حج و تقويت دين

« وَ الْحَجَّ تَقْوِيَةً لِلدِّين‏ ِ».43

«و حج را براي تقويت دين (واجب كرد)».

يكي از فلسفه ها و اسرار يقيني حج، تقويت اسلام است. بي شك همين اجتماع مسلمانان كه افراد يكديگر را مي‌بينند. در تقويت دين مؤثر است هرچند كافي نيست.

استاد شهيد مطهري در تبيين فرايند اين كاركرد حج مي‌گويد:

تقويت اسلام يعني چه؟ اسلام نيرو بگيرد يعني چه؟ نيرو گرفتن اسلام به اين است كه بر ايمان پيروان اسلام افزون شود و عمل پيروان اسلام با اسلام انطباق پيدا كند و بر عدد پيروان اسلام افزوده شود. تقويت اسلام به اين است كه مسلمانان قوي‌تر باشند و قوي‌تر بودن آن‌ها به اين است كه پيوند اتحاد آن‌ها محكم‌تر شود.

پس برنامة تقويت اسلام در دو قسمت بايد اجرا شود: قسمت اوّل در اين است كه برنامه‌ها و نشريه‌ها و تعليمات در ايام حج داده شود. از فرصت حج استفاده شود و به نشر حقايق اسلامي پرداخته شود، از راه مواعظ، روحيه مردم براي عمل به اسلام آماده شود كه مردمي كه بر مي گردند با آمادگي بهتري برگردند.

همان كاري كه پيامبر خدا(ص) كرد، كه از اين مواقف براي تعليم و تربيت مسلمانان به طرز مؤثري استفاده كرد.

قسمت دوم مربوط است به تقويت پيوند مسلمانان و نزديك كردن روابط آن‌ها با يكديگر، آنجا كه فرمود: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ44).45

امام صادق(ع) دربارة علت وجوب حج بر بندگان فرمود:

«فَجَعَلَ فِيهِ الاجْتِمَاعَ مِنَ الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ لِيَتَعَارَفُوا ـ إِلَي أَنْ قَالَ ـ وَ لِتُعْرَفَ آثَارُ رَسُولِ اللهِ (ص) وَ تُعْرَفَ أَخْبَارُهُ وَ يُذْكَرَ وَ لاَ يُنْسَي». 46

«خداوند در حج، اجتماع مردم از شرق و غرب را قرار داد تا همديگر را بشناسند... و با آثار پيامبر خدا(ص) و اخبار او آشنا شوند تا آثار او يادآوري گرديده، فراموش نشود.»

معلوم است حاجياني‌كه براي انجام مناسك حج اعزام مي‌شوند، نخست ملتزم مي‌شوند عقايد، اخلاق و اعمال خود را بازخواني و بازسازي كنند كه همين سبب تقويت دين در افراد مسلمان مي‌شود و با حضور آنان در مدينه و مكه و مواقف مختلف، با آثار بازمانده از اسلام آشنا مي‌شوند كه اين نيز به نوبه خود باعث استحكام باورهاي ديني مي‌گردد.

از سوي ديگر، همه ساله با همايش بزرگ مسلمانان در مكه و مدينه، به ويژه در زمان معاصر، با وجود رسانه‌هاي بين المللي، نام اسلام و معارف اسلامي به سراسر جهان منتشر مي‌شود كه سبب آشنايي مردم دنيا با اسلام و تعاليم ديني و گرايش آن‌ها به اسلام مي‌گردد.

11. حج و فقر زدايي

«فَإِنَّهُمَا يَنْفِيَانِ الْفَقْرَ». 47

«همانا حج و عمره، فقر و نداري را برطرف مي‌سازند.»

از ديگر آثار حج، توسعة اقتصادي و رفع فقر از مسلمانان و امت اسلامي است. اگر حج، چنان‌كه مقصود شارع مقدس و خواست پيامبر اعظم و جانشينان معصوم آن حضرت است، عملياتي شود، مسلمانان مي‌توانند با برنامه‌ريزي صحيح در كنگرة عظيم حج، برنامة اقتصادي كاملي را پي ريزي كنند كه نتيجه‌اش پيشرفت اقتصادي و صنعتي و استقلال از بيگانگان و دول استعمارگر است.

قرآن كريم مي فرمايد:

( لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُمْ ... ).48

«بر شما گناهي نيست كه [در سفر حجّ‏] فضل پروردگارتان [روزي خويش‏] را بجوييد.»

اين آية شريفه، يك حكم جاهلي ـ گناه بودن داد و ستد در ايام حج ـ را لغو كرده و به مسلمانان اجازه داده است كه در زمان برگزاري مراسم حج داد و ستد كنند؛ زيرا اسلام مي‌خواهد مسلمانان دركنار بهره‌مندي از آموزه‌هاي اخلاقي، معنوي، سياسي و فرهنگيِ حج، با طرح يك برنامة كلان اقتصادي، پايه‌هاي اقتصادي جوامع اسلامي را بنا كرده و با مبادلات تجاري ميان ملت‌هاي مسلمان، اقتصاد نيرومندي را به وجود آورند كه دنياي اسلام نه تنها از بيگانگان بي‌نياز بلكه در فعاليت هاي اقتصاد جهاني پيشتاز باشد.

يكي از اسباب و برنامه‌هاي فقر زدايي در فريضة حج، استفادة به جا و مناسب از گوشت قرباني است. پيامبر خدا(ص) در اين باره فرمود:

«إِنَّمَا جَعَلَ اللهُ هَذَا الأَضْحَي لِتَشْبَعَ مَسَاكِينُكُمْ مِنَ اللَّحْمِ فَأَطْعِمُوهُمْ». 49

«خداوند قرباني را قرار داد تا نيازمندان شكمي سير از گوشت بخورند، پس آنان را اطعام كنيد.»

امام صادق(ع) در اين مورد‌كه جايز است گوشت قرباني را از مِنا بيرون ببرند و به مصرف فقرا و نيازمندان برسانند، فرمود:

«كُنَّا نَنْهَي النَّاسَ عَنْ إِخْرَاجِ لُحُومِ الأَضَاحِيِّ مِنْ مِنًي بَعْدَ ثَلاَثٍ لِقِلَّةِ اللَّحْمِ وَ كَثْرَةِ النَّاسِ، فَأَمَّا الْيَوْمَ فَقَدْ كَثُرَ اللَّحْمُ وَ قَلَّ النَّاسُ فَلاَ بَأْسَ بِإِخْرَاجِهِ». 50

«ما، مردم را از بيرون بردن گوشت قرباني از منا، بعد از سه روز نهي مي‌كرديم به دليل كم بودن گوشت و زياد بودن مردم، اما امروز چون گوشت زياد شد ومردم كم‌اند عيبي ندارد كه گوشت قرباني را بيرون ببرند.»

12. آزمايش و اختبار

از اسرار مهمّ حج، آزمون بندگان است كه امام علي(ع) در يك بيان تفصيلي به آن پرداخته، فرمودند:

«أَ لاَ تَرَوْنَ أَنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ اخْتَبَرَ الأَوَّلِينَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ (ع) إِلَي الآخِرِينَ مِنْ هَذَا الْعَالَمِ بِأَحْجَارٍ لاَ تَضُرُّ وَ لاَ تَنْفَعُ وَ لاَ تُبْصِرُ وَ لاَ تَسْمَعُ فَجَعَلَهَا بَيْتَهُ الْحَرَامَ الَّذِي جَعَلَهُ لِلنَّاسِ قِيَاماً، ثُمَّ وَضَعَهُ بِأَوْعَرِ بِقَاعِ الأَرْضِ حَجَراً وَ أَقَلِّ نَتَائِقِ الدُّنْيَا مَدَراً وَ أَضْيَقِ بُطُونِ الأَوْدِيَةِ قُطْراً بَيْنَ جِبَالٍ خَشِنَةٍ وَ رِمَالٍ دَمِثَةٍ وَ عُيُونٍ وَشِلَةٍ وَ قُرًي مُنْقَطِعَةٍ لاَ يَزْكُو بِهَا خُفٌّ وَ لاَ حَافِرٌ وَ لاَ ظِلْفٌ».

ثُمَّ أَمَرَ آدَمَ (ع) وَ وَلَدَهُ أَنْ يَثْنُوا أَعْطَافَهُمْ نَحْوَهُ فَصَارَ مَثَابَةً لِمُنْتَجَعِ أَسْفَارِهِمْ وَ غَايَةً لِمُلْقَي رِحَالِهِمْ تَهْوِي إِلَيْهِ ثِمَارُ الأَفْئِدَةِ مِنْ مَفَاوِزِ قِفَارٍ سَحِيقَةٍ وَ مَهَاوِي فِجَاجٍ عَمِيقَةٍ وَ جَزَائِرِ بِحَارٍ مُنْقَطِعَةٍ حَتَّي يَهُزُّوا مَنَاكِبَهُمْ ذُلُلاً يُهَلِّلُونَ لِلَّهِ حَوْلَهُ وَ يَرْمُلُونَ عَلَي أَقْدَامِهِمْ شُعْثاً غُبْراً لَهُ قَدْ نَبَذُوا السَّرَابِيلَ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ وَ شَوَّهُوا بِإِعْفَاءِ الشُّعُورِ مَحَاسِنَ خَلْقِهِمُ ابْتِلاَءً عَظِيماً وَ امْتِحَاناً شَدِيداً وَ اخْتِبَاراً مُبِيناً وَ تَمْحِيصاً بَلِيغاً جَعَلَهُ اللهُ سَبَباً لِرَحْمَتِهِ وَ وُصْلَةً إِلَي جَنَّتِهِ.

ِ وَ لَوْ أَرَادَ سُبْحَانَهُ أَنْ يَضَعَ بَيْتَهُ الْحَرَامَ وَ مَشَاعِرَهُ الْعِظَامَ بَيْنَ جَنَّاتٍ وَ أَنْهَارٍ وَ سَهْلٍ وَ قَرَارٍ جَمَّ الأَشْجَارِ دَانِيَ الثِّمَارِ مُلْتَفَّ الْبُنَي مُتَّصِلَ الْقُرَي بَيْنَ بُرَّةٍ سَمْرَاءَ وَ رَوْضَةٍ خَضْرَاءَ وَ أَرْيَافٍ مُحْدِقَةٍ وَ عِرَاصٍ مُغْدِقَةٍ وَ رِيَاضٍ نَاضِرَةٍ وَ طُرُقٍ عَامِرَةٍ لَكَانَ قَدْ صَغُرَ قَدْرُ الْجَزَاءِ عَلَي حَسَبِ ضَعْفِ الْبَلاَءِ وَ لَوْ كَانَ الإِسَاسُ الْمَحْمُولُ عَلَيْهَا وَ الأَحْجَارُ الْمَرْفُوعُ بِهَا بَيْنَ زُمُرُّدَةٍ خَضْرَاءَ وَ يَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ وَ نُورٍ وَ ضِيَاءٍ لَخَفَّفَ ذَلِكَ مُصَارَعَةَ الشَّكِّ فِي الصُّدُورِ وَ لَوَضَعَ مُجَاهَدَةَ إِبْلِيسَ عَنِ الْقُلُوبِ وَ لَنَفَي مُعْتَلَجَ الرَّيْبِ مِنَ النَّاسِ وَ لَكِنَّ اللهَ يَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِأَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ وَ يَتَعَبَّدُهُمْ بِأَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ وَ يَبْتَلِيهِمْ بِضُرُوبِ الْمَكَارِهِ إِخْرَاجاً لِلتَّكَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ وَ إِسْكَاناً لِلتَّذَلُّلِ فِي نُفُوسِهِمْ وَ لِيَجْعَلَ ذَلِكَ أَبْوَاباً فُتُحاً إِلَي فَضْلِهِ وَ أَسْبَاباً ذُلُلاً لِعَفْوِهِ». 51

«آيا حقيقت روشن را نمي بينيد كه خداوند سبحان همة انسان‌ها را ـ از نخستين آن‌ها كه به دوران آدم مي‌رسد تا آخرين كس كه رمز پايداري مردم است ـ آزمود و در سنگستاني‌ترين قطعة اين خاكدان قرارش داد. در نقطه‌اي كه در دنيا كمترين مقدار خاك را دارد. تنگ دره‌ها است فرومانده در لا به لاي كوهساران ناهموار و بر ريگ‌هاي نرم و در كنار چشمه‌هاي بي رمق و آبادي‌هاي پراكنده كه پرورش هيچ دامي ـ اعم از شتر، گاو و گوسفند ـ در آن ممكن نيست.

آن‌گاه به آدم و فرزندانش فرمان داد رو سوي آن آرند و در پي اين فرمان، آن خانه سرمنزل دستاورد سفرها و بارانداز كاروان‌ها شد. ميوه‌هاي دل‌ها، از دشت‌هاي خشك و سوخته و بي گياه و شيب دره‌هاي ژرف و جزاير درياهاي دورافتاده بدان سو فرو مي‌افتد تا به رسم فروتني، در اطراف آن خانه شانه‌هايشان را بلرزانند و با وانهادن موي، زيبايي‌هاي خداداده را آشفته سازند و اين آزموني سترگ و امتحاني سخت و آزمايشي روشن و پالايشي رساست كه خداوند آن را وسيلة رحمت خويش و رمز پيوستن به بهشت خود قرار داده است.

و اگر خداوند چنين اراده مي فرمود كه خانة محترم و مشعرهاي عظيم خود را در پيچاپيچ باغستان‌ها و جويباران و بر دامن دشتي هموار با درختاني انبوه و ميوه‌هاي در دسترس كنار بناهاي به هم پيوسته و روستاهاي تنگاتنگ در كنار گندمزارهاي طلايي رنگ، در بوستاني سرسبز و كشتزارهايي پرگياه، زمين‌هاي پرآب، مرغزارها و كشتگاه‌هاي سرسبز و شاداب و در كناره راه‌هاي آبادان بنا كند در آن صورت پاداش حج‌گزاران بر حسب آساني آزمون اندك مي‌شد و اگر سنگ پايه‌هاي كعبه ـ كه خانه بر آن‌ها استوار است ـ و سنگ ديوارها همه از زمرد سبز و ياقوت سرخ و نور و اثير ساخته مي‌شد جدال شك در دل‌ها كاستي مي‌گرفت، قلمرو تلاش ابليس محدود مي‌شد و دغدغه و دو دلي مردم از ميان مي‌رفت. اما خداوند بندگانش را با هرگونه آزمون مي‌آزمايد وبه شيوه‌هاي گوناگون تعبدشان را مي‌طلبد و به انواع ناخوشي‌ها مبتلاشان مي‌سازد تا بدين وسيله تكبر را از دل‌هاشان براند و فروتني را در عمق جان‌هاشان بنشاند تا اين‌ها همه درهاي گشوده‌اي به سوي فضل او شوند و اسباب همواري زمينه عفوش گردند.52

13. حج، جهاد ضعيفان

«وَ الْحَجُّ جِهَادُ كُلِّ ضَعِيفٍ». 53

«و حج جهاد هر ناتواني است.»

يكي از ارزش‌هاي متعالي در اسلام، جهاد در راه خدا است كه هر مسلماني آرزو دارد در معركه جهاد شركت نموده، به فوز و فيض شهادت نايل شود و از پاداش‌هاي فراواني كه قرآن كريم براي مجاهدان برشمرده، بهره‌مند گردد. اما از آنجا كه اين توفيق براي همه ميسّر نمي‌شود، امام(ع) حج را به عنوان جانشين جهاد براي ناتوانان بر شمرد.

نتيجه و جمع بندي

نهج البلاغه كه يادگار ارزشمند كارشناس اعلاي جهان و انسان و دين شناس كامل، مولاي متقيان علي(ع) است، در ضمن تبيين تعاليم و آموزه‌هاي هستي شناسانه و دين شناسانه و تربيت انسان و معارف عرفاني و اخلاقي پرشمار ديگر، بيانات كوتاه و نغزي در بارة اسرار و معارف حج ارائه كرده كه اهم آن‌ها عبارت‌اند از:

1. فريضة جهت‌بخش،

2. شوق و بي قراري در برابر خداوند،

3. فروتني در برابر عظمت خداوند،

4. گوش‌هاي شنوا و دل‌هاي بيدار دعوت‌شدگان،

5 . گام در جاي پاي پيام آوران الهي و جريان‌هاي توحيدي،

6 . شباهت جويي به فرشتگان،

7. تجارت سودآور و آمرزشگاه الهي،

8 . پرچم در اهتزاز اسلام،

9. پناهگاه پناه جويان،

10. تقويت دين،

11. زدودن فقر،

12. آزمايش و اختبار

13. جهاد ضعيفان.

پي نوشت ها:

1 . آل عمران : 61

2 . نهج البلاغه، خطبه 23

3 . پيام امام اميرالمؤمنين(ع) ، آيت الله مكارم شيرازي و همكاران، ج1، سوم، دارالكتب الاسلاميه، 1384، ص 254

4 . نهج البلاغه خطبه اوّل.

5 . همان.

6 . همان.

7 . همان.

8 . حج : 27

9 . تفسير نورالثقلين، ج3، ص 488، ح74

10 . شرح نهج البلاغه (مرحوم خويي)، ج2، ص249؛ بحار الانوار، ج96، ص187

11 . نهج البلاغه، خطبه اوّل.

12 . شرح نهج البلاغه (مرحوم خويي)، ج2، ص252

13 . نهج البلاغه، خطبه اوّل.

14 . همان.

15 . بقره : 16؛ صف : 10 و ... .

16 . ر.ك. به: ميزان الحكمه.

17 . نهج البلاغه، خطبه اوّل.

18 . حج، يادداشت استاد شهيد مرتضي مطهري، صدرا، اوّل، 1380، ص 100

19 . راهنماي حرمين شريفين، ج1، ص263

20 . پيام امام اميرالمؤمنين(ع) ، ج1، ص263

21 . نهج البلاغه، خطبه اوّل.

22 . آل عمران : 96 و 97

23 . قصص : 57

24 . بقره : 125

25 . تين : 3

26 . عنكبوت : 67

27 . وسائل الشيعه، شيخ حرّ عاملي، ج9، ص336

28 . همان، ص339

29 . بقره : 126

30 . ابراهيم : 35

31 . آل عمران : 97

32 . قريش : 4

33 . قصص : 57

34 . عنكبوت : 67

35 . صهباي حج، آيت الله عبدالله جوادي آملي، اسرا، چهارم، 1382، صص 153 ـ 151

36 . الميزان، علامه طباطبائي، ج3 ، ص354

37 . آل عمران : 178

38 . ابراهيم : 42

39 . طور : 23

40 . حج : 25

41 . ابراهيم : 42

42 . صهباي حج، صص 156 ـ 154

43 . نهج البلاغه، خطبه اوّل.

44 . آل عمران : 200

45 . حج (يادداشت‌هاي) استاد شهيد مرتضي مطهري، ص 80

46 . وسائل الشيعه، ج 8 ، ص 9

47 . نهج البلاغه، ص163، خطبه110

48 . بقره : 198

49 . من لايحضره الفقيه، ج2 ، ص129

50 . همان، ص 295

51 . نهج البلاغه (صبحي صالح)، ص293، خطبه192

52 . جهان آفتاب، واژه، حج.

53 . نهج البلاغه (صبحي صالح)، ص494 ، حكمت 136


| شناسه مطلب: 82673