جدال در حج

میقات حج سال اول شماره دوم زمستان 1371 اتمام الحُجَج فی تفسیر مدلول « لا جدال فی الحج » یا پاسخی به تفسیر محرفِ مفهوم جدال در حج دکتر سید محمد باقر حجتی اَلْحَمْدُلله الّذی حَرَّضَنا علی الجدال و القتال ـ فی جُلِّ الاحوال ـ مع کل

ميقات حج سال اول شماره دوم زمستان 1371

اتمام الحُجَج في تفسير مدلول « لا جدال في الحج »

يا

پاسخي به تفسير محرفِ مفهوم جدال در حج

دكتر سيد محمد باقر حجتي

اَلْحَمْدُلله الّذي حَرَّضَنا علي الجدال و القتال ـ في جُلِّ الاحوال ـ مع كل شيطان بَطّال و منافق محتال و مشرك مختال ، و قال : « حرض المؤمنين علي القتال » و « جاهد الكفار و المنافقين واغلظ عليهم » و « قاتلوا اولياءَ الشيطان » و « ان الشيطان لكم عدوٌ فاتخذوه عدواً » و قال : « و جاد لهم بالتي هي احسن » . والصلوة والسّلام علي جميع انبيائه و رسله ، الّذين جادلوا بالحق ليدحضوابه الباطل و يجاهدوا المشركين فاكثروا جدالهم . و علي آله الذين افرغوا جهدهم في دعوة الناس الي سبيل ربهم بالحكمة و الموعظة الحسنة و جادلوهم بالتي هي احسن ، فبذلوا وسعهم في مجادلة الملاحدة والكفرفا حسنوا جدالهم .

و بعد فقد قال الله تبارك و تعالي :

« الحج اشهِرُ معلوماتٌ فمن فَرَضَ فيهِنَّ فَلا رَفَثَ وَلافُسُوقَ وَلاجِدالَ في الحَجِّ وَما تَفْعَلُوا مِنْ خَير يَعْلَمْهُ الله ، و تَزَوَّدُوا فانّ خيرالزّاد التَّقْوي وَاتَّقُونِ يا اُولِي الأْلبابِ » 1.

مروري بر مدلولِ لُغَوي و اصطلاحي واژه « جِدال »

مقدمتاً قبل از ورود در تفسير آيه ياد شده ، سزا بر آن ديديم كه واژه « جدال » را از لحاظ مدلولِ لغوي و اصطلاحي دقيقاً مورد مطالعه قرار دهيم ، آنگاه ببينيم از اين كلمه در آيه مورد بحث ، چه مفهومي در مد نظر مي باشد :

الف ـ مدلولِ لغوي « جدال » :

كلمه « جِدال » ( به كسر جيم ) از مجادله مأخوذ شده و در ريشه خود از « جَدْل » اشتقاق يافته است ، و خود كلمه « جَدْل » داراي معاني زير مي باشد :

1 ـ محكم بافتن چيزي ، از قبيل ريسمان و امثال آن كه اين مفهوم ( يعني استحكام و بافتن ) ، روحِ اين واژه و اساس آنرا تشكيل مي دهد ، 2 و معاني ديگر كه براي اين واژه در كتب لغت آمده ، به همين مفهوم باز مي گردد و داراي چنين جان و روحي

مي باشد ؛ يعني از نوعي تناسب با همين مفهوم برخوردار است . زمام شتر را به همين مناسبت « جَديل » مي نامند ؛ چون از پوست تابيده [ و امثال آن ] بافته مي شود ؛ چنانكه ابن منظور و ديگران مي گويند : جديل ريسماني است كه از پوست و يا مو بافته مي شود كه آن را به گردن شتر نر و يا ماده مي آويزند ، و در صورتي كه زمام شتر را « جديل » مي نامند كه تابيده و بافته شده باشد . مخاصمه را نيز ـ با توجه به چنين مفهومي ـ « مجادله » مي گويند ؛ چرا كه هر يك از دو خصم ، آهنگِ آن دارد كه طرفِ خود را از رأي و نظريه خود ـ اعم از حق يا باطل ـ بتاباند و او را از رأي خود برگرداند . 3

ضمناً يادآور مي شويم : جديل در پاره اي از معاجم ، هم به معناي زمام و هم به معناي دو رشته مرواريد و جواهر رنگارنگ ـ كه زنان آنها را بر يكديگر پيچيده و حمايل مي كنند ـ به كار رفته است : « وُِشاح » 4 .

2 ـ قوي شدن بچه آهو و حيوانات ديگر ، بدانگونه كه به دنبال مادر به راه افتند . و يا قوي شدن و سفت گشتن دانه در خوشه ؛ به همين مناسبت استخوان بزرگ و محكم ، و استخوانهاي ميان تهيِ دست و پا ، و بسياري از معاني ديگري را ـ كه مفهوم قوت و استحكام در آن منظور شده است ـ « جَدْل » و يا « جِدْل » مي نامند .

جَدَل ـ كه عبارت از قدرت بر خصومت و جدال است ـ با توجه به همين مفهوم مورد استعمال قرار گرفته است ؛ و لذا هر فردي كه در خصومت سرسختي مي كند ، عنوان « جَدِل » را اطلاق مي نمايند . 5 و در اصطلاح فارسي مي گويند : « در خصومت ، سرسخت است » .

با مراجعه به كتب لغت و مطالعه نصوص اصيلي كه ساختماني از اين مادّه در آنها به كار رفته است ، به اين نتيجه مي رسيم كه در مفهوم اين واژه ـ در اكثر قريب به تمامِ مواردِ آن ـ معنيِ بافتن و يا استحكام و قوّت ، و يا هردو جلب نظر مي كند .

بنابراين بايد در مفهوم « جدال » روح اين واژه را ـ كه عبارت از قدرت و قوت ، و تاباندن و بافتن است ـ جستجو كنيم . يعني فردي كه به جدال دست مي يازد سفت و سخت در خصومت بوده و مي خواهد طرف را از نظريات خود بتاباند و پيچش و انعطافي در او به هم رساند .

راجع به مدلولِ لغوي جدال مطالب گسترده تري در معاجم و فرهنگها ديده

مي شود كه بازگو كردن همه آنها موجب اطاله و اطنابِ مُمِل مي گردد . و لذا سخن را در اين باره به پايان مي بريم و گفتگوي خود را با بحث و كاوش در مدلولِ اصطلاحيِ كلمه « جَدَل » و « جِدال » ادامه مي دهيم .

ب ـ مدلول اصطلاحي كلمه « جَدَل » و « جِدال » :

1 ـ جَدَلْ = Dialectique ( F ) , Dialectic ( E )

اين واژه اصطلاحاً عبارت از روشِ مناقشه و استدلال مي باشد كه در طول تاريخ با توجه به مكاتبِ مختلفِ فلسفي ، از مفاهيم متفاوت و متعددي برخوردار شده است :

* ـ از نظر سقراط ، مناقشه و مجادله اي است كه مبتني بر بگو و مگو و پرسش و پاسخ مي باشد ( روش توليد و مامائي ) .

* ـ از ديدگاه افلاطون ، نوعي از روش در تحليل منطقي است كه بر اساس تقسيم اشياء به اجناس و انواع ، مورد استفاده قرار مي گيرد ، و اين روش و تحليل به « علم به مبادي اُولي و حقايق ازلي » منجر مي گردد .

* ـ جدل در نگاه ارسطو و دانشمندان اسلامي ( منطقيون ) عبارت از قياسي است كه از مشهودات و مسلّمات تشكيل مي شود .

* ـ در نظر كانت ، منطق ظاهري و صوري است كه منحصراً در سفسطه « مصادره به مطلوب » و فريفتن حواس به كار مي آيد .

* ـ جدل نزد هگل ، انتقال ذهن از قضيه و نقيض آن به قضيه اي كه از آن دو نتيجه مي شود ، آنگاه همينگونه ادامه يابد تا به « مطلق » برسد .

در كتاب « التعريفاتِ » جرجاني آمده است :

« جدل ، قياسي است كه از مشهورات و مسلّمات تشكيل شده ، و غرض و هدف آن الزامِ خصم و اقناع و اسكاتِ كسي است كه فهم او براي درك مقدماتِ برهان نارسا مي باشد . 6

واژه « جدل » و « مجادله » در قرآن كريم

كلمه « جدل » در دو مورد ، و مشتقاتي از باب « مجادله » در بيست و سه مورد ، و

كلمه « جدال » در دو مورد از قرآن كريم به كار رفته است .

اما قبل از آنكه به بحث و بررسي مفهومي كه در اين موارد در مدّ نظر مي باشد بپردازيم لازم است يادآور شويم كه اصطلاح جدل ـ علاوه بر آنكه در منطق عبارت از قياسي است كه از مشهورات و مسلمات فراهم مي آيد ـ در اصطلاح دانشمندان علوم قرآني و تفسير به معناي استدلال و قياس برهاني نيز استعمال شده است .

به عنوان نمونه : جلال الدين سيوطي در كتاب خود ( در نوع شصت و هشت ) ، بابي تحت عنوان « في جدل القرآن » گشوده است كه منظور او از « جدل » عبارت از مفهومي است وسيع كه شامل قياس جدلي و نيز قياس برهاني در اصطلاح منطقيين مي گردد .

وي يادآور مي شود كه نجم الدين طُوفّي ( م 716 ) كتاب مستقلي در جدلِ قرآن كريم تصنيف كرده است ، آنگاه مي نويسد :

« قال العلماء : قد اشتمل القرآن العظيم علي جميع انواع البراهين والادلّه ، و ما مِنْ برهان و دلالة و تقسيم و تحذير ـ يُبني مِن كليات المعلومات العقلية و السمعية ـ الا و كتاب الله قد نطق به » 7 .

بديهي است در محتواي چنين اصطلاحي ، مفاهيم ديگرِ جدل ـ كه عبارت از مغالطه و سفسطه است ـ در مد نظر نيست ، بلكه عبارت از به كار گرفتنِ قياسي است كه خصم را به حق و حقيقت و صلاحِ حال و مآلِ او رهنمون است .

بنابراين نمي توان گفت : هرگونه جَدَل و مجادله اي به مفهوم خصومت و سرسختي بيجا و نكوهيده مي باشد . و حتي در قرآن كريم ـ كه مشتقاتي از اين واژه در موارد مختلفي از آن ، مورد استفاده قرار گرفته ـ همه جا به معناي خصومت و ستيز بيجا و مذموم نيست .

اصولاً جَدَل و مجادله در قرآن كريم به مفهوم استدلال به كار رفته كه در پاره اي از موارد به معناي استدلال غلط و بي اساس و آميخته به خصومت ، و در پاره اي از موارد ديگر به معنايِ استدلال صحيح و منطقي و داراي اساس عقلائي و توأم با انس و محبت استعمال شده است .

بطور كلي ، آن جَدَل و مجادله اي كه در قرآن كريم از آن نهي و يا نكوهش شده ، عبارت از لجاج و ستيز و استدلال سفسطي و دستخوش مغالطه در جهت اثبات امري

است كه باطل و عاري از واقعيت مي باشد .

در هيچ موردي از قرآن كريم ، جدال و استدلالي كه هدف آن اثبات حق است ـ نه تنها از آن نهي نشده است ـ بلكه همه مسلمين موظف شده اند كه دست اندركار چنين جدال و مجادله اي گردند ؛ چنانكه اين نكته را در بحث و تفسير آيه مورد نظر بازگو خواهيم كرد :

تفسير آيه 197 سوره بقره

خداوند متعال مي فرمايد :

« الحج اشهرٌ معلومات فمن فرض فيهن فلا رَفَثَ و لافسوق و لاجِدال في الحج و ما تفعلوا من خير يَعْلَمْهُ الله ، و تزودوا فان خيرالزاد التقوي واتقون يا اولي الالباب » .

مواسم و ايّامي كه مراسم حج بايد در آن اَيّام انجام گيرد عبارت از ماههايي است كه در شريعت مقدس اسلام كاملاً معلوم و مشخص شده است . و فقط مي توان آن را در طول سال يكبار انجام داد ، بر خلافِ عمره كه ممكن است شرعاً در طول يك سال ، چند و يا چندين بار برگزار گردد .

ماههايي كه مي توان مناسك حج را در آنها به جاي آورد ـ از نظر شيعه ـ عبارتنداز : شوال ، ذوالقعده ، ده روز از ذوالحجه و يا تمامي ايام آن ؛ 7 چنانكه اهل سنت نيز ايام برگزار كردن حج را عبارت از شوال و ذوالقعده و پاره اي از روزهاي ذوالحجة مي دانند كه گروهي آن را در ده روزِ همين ماه مشخص كرده اند . 8

بنابراين جلو انداختنِ انجام مناسكِ حج از اين ماهها و يا تعويق آن از اين ماهها جايز نيست ، چنانكه « نَسَأة » ـ يعني مردمي كه قرآن كريم در باره آنها مي گويد « انّما النَّسيء زيادة في الكفر . . . » 9 ـ بدينگونه تقديم و تأخيرِ حج را روا مي داشتند .

كسي كه در اين ماهها حج را بر خويشتن واجب گرداند ـ يعني در اين ماهها به حج مُحْرِم گردد و يا بر حسب نظريه شيعه حتي به عمره تمتع مُحْرِم شود ـ نبايد به دنبال تمايلات جنسي رفته و عمل زناشويي ويا ساير هوسهاي شهواني را اِعْمال كند : ( لا رفث ) . و نبايد دروغ بگويد ، و يا بايد زبان خود را از دشنام و بدگوئي به مؤمن حفظ كند ؛ چون رسول اكرم ـ صلي الله عليهوآلهوسلم ـ فرمود :

« سباب المؤمِن فسوقٌ وقتاله كفرٌ » 10 :

« دشنام گفتن به مؤمن ، خروج از طاعت خدا و جرمي سنگين است ، و كشتنِ او مساويِ با كفر مي باشد » .

بعضي گفته اند : مراد از « فسوق » عبارت از هرگونه معاصي است و بعضي آن را عبارت از « تنابز به القاب » و يا كذب مي دانند . 11

« ولاجدال » : نبايد در حج مجادله كرد .

هر كار نيكي كه انجام مي دهد ، خداي متعال بدان آگاه است و چون عادل مي باشد در برابر آن ، پاداش نيكي به شما خواهد داد ، و به هنگام حج با خود توشه برداريد و بارِ سرِ ديگران نباشيد ، و يا اينكه از رهگذر اعمال صالحه توشه آخرت براي خويشتن فراهم آوريد كه بهترين توشه ، عبارت از تقوا است .

اي انسانها بِخْرَد ، در برابر اوامر و نواهي من راهِ پرهيزكاري را در پيش گيريد .

اين بود خلاصه اي از تفسير آيه مذكور .

امّا آنچه ما درصدد بحث و بررسي آن هستيم و مي خواهيم دقيقاً از آن كاوش و تحليلي به عمل آوريم ، موضوع نهي از جدال در حج مي باشد كه در اين آيه جلب نظر مي كند . عده اي از افراد سطحي ـ تحت تأثير عالم نماياني تهي از دانش ، و زاهدنماياني بي بهره از زهد ، و فقيهاني دست آموزِ تِز ابرقدرتها و گوش به آواز توصيه دولتمردانِ استعمارزده ـ اين گفتار الهي را دستاويزي براي انتقادِ مسلميني قرار دادند كه در موسم حج مي خواهند شياطين جن و انس را مورد لعن و نفرين قرار دهند و به تكليف خود براي هشدار دادن به مردم و رسالت اسلامي خويش عمل كنند .

« و لا جدال في الحج » كدام جِدال و با كه ، و براي چه هدفي ؟

الف ـ منظور از « جدال » در آيه مورد بحث :

1 ـ نظريه مفسران و دانشمندان شيعه :

مفسرين و فقها و دانشمندان شيعه ، يادآور شدند كه جدالِ در حج ، عبارت از گفتن « لا والله » و « بلي والله » است .

بايد ياد آور شويم كه اين سخن عبارت از حدّ اقل مراتبِ جِدال مي باشد كه فرد

مي خواهد از رهگذر اين سوگند ، سخن خويش را بر كرسي نشانده و يا سخنِ طرف را نقض كرده و رأي او را بتاباند و درهم كوبد .

از اين بيان چنين برمي آيد كه « جدالِ در حج » يا چنان مفهومي ، توأم با سوگند انجام مي گيرد ؛ يعني در آن تأكيد و تشديد و جود دارد ، و اين همان مفهوم اصيل و ريشه دار در معناي لُغَوي « جدال » است كه قبلاً بدان اشاره كرديم .

بر حسب اين نظريه اگر كسي درصدد اثبات نظريه خود و يا رد و نقض سخنِ مخالفِ خويش برآيد و آن را با سوگندِ ياد شده نياميزد و به وسيله سوگند مذكور تشديد و تقويت نكند نمي توان عنوان « جدل در حج » را بر آن اطلاق كرد . و از چنين كاري است كه نهي شده است . 12

بدين منظور كه نظريه شيعه را در اين باره نسبتاً گسترده توضيح دهيم فشرده اي از آنچه مرحوم شيخ محمد حسن نجفي راجع به « جدال » بيان كرده ، در زير مي آوريم :

« جدال » ـ بر طبق كتاب و سنت و اجماع و نيز بر اساس آنچه در اكثر كتب شيعه و نصوصي كه در اين باره جلب نظر مي كند ـ عبارت از گفتن « لا والله » و « بلي والله » است .

يكي از نصوص ، به عنوان نمونه ياد مي شود : معاوية بن عمار گفته است : از امام صادق (عليه السلام) راجع به كسي سؤال كردم كه در حال احرام مي گفت : « لا لعمري : نه به جان خودم » . حضرت فرمود : اين تعبير را نمي توان « جدال » برشمرد . جدال ـ صرفاً ـ عبارت از اين است كه شخص بگويد : « لا والله » و « بلي والله » . . .

در كتاب « تهـذيب الاحكـام » شيـخ طــوسي ، روايتي از ابي بصـير از امـام صـادق (عليه السلام) آمده است : اگر شخصي سه بار اين سوگند را ـ در عين حال كه صادق است ـ بر زبان آورد بايد قرباني كند . و چنانچه يك بار اين سوگند را ـ به دروغ ـ بر زبان راند قرباني بر او واجب مي گردد .

اما در خبر و حديث ديگري از ابي بصير آمده است كه : از امام صادق ـ عليه السلام ـ سؤال كردم : اگر فردي كه مُحرِم است بخواهد كاري را انجام دهد اما رفيقش به او بگويد : « والله لا تعمله = سوگند به خدا اين كار را انجام نخواهي داد » ؛ و آن شخص بگويد : « والله لأََعْمَلَنَّهُ = سوگند به خداوند اين كار را انجام مي دهم » و چند بار او را وادار به سوگند مي كند ، و او نيز مكرر سوگند مي خورد ، آيا حكمي كه در باره صاحب جِدال

صادر شده است ، بر وي لازم مي گردد ؟ امام (عليه السلام) فرمود : چنين كسي مي خواهد بدينوسيله به برادرِ ايماني خود ، با سوگند ياد كردن احترام گذارد . جدال در مورد كاري مصداق پيدا مي كند كه آن كار معصيت باشد و فرد بخواهد با برادر ايماني خود بستيزد .

آنچه از مجموع تحقيقات دانشمندان و نيز احاديثي كه در باره « جدال در حج » آمده استفاده مي شود اين است كه بايد سوگندي كه انجام مي گيرد دروغ باشد و يا به كاري كه معصيت است مربوط گردد . بنابراين اگر در سوگندِ خود صادق باشد كفاره اي بر او واجب نمي شود . و لذا در كتاب « الدروسِ » شهيد اول از جعفي آمده كه وي مي گفت : « الجدال فاحشة اذا كان كاذباً اوفي معصية . . . » .

وي در پايان مي نويسد : جدال صرفاً با سوگندِ به خدا ـ آنهم با صيغه مخصوص « لا والله » و « بلي والله » ـ تحقق مي يابد ، و با هر سوگند و يا با سوگند به غير خدا قابل تحقق نمي باشد ، منتهي ظاهراً براي تحقق جدال به كاربردن « لا » و « بلي » هر دو لازم نيست ؛ بلكه يكي از آنها براي تحقق جدال بسنده و كافي است . 13

2 ـ مفسران و فقهاي اهل سنت ، و تفسير « و لا جدال في الحج » :

مفسران بزرگ و فقهاي برجسته اهل سنت در باره « جدال در حج » آراء و سخنان گوناگوني ياد كرده اند كه فشرده اي از آنها را مي آوريم :

طبري در تفسير خود بحثِ بسيار مفصل و گسترده اي را در باره « جدال در حج » پيش گرفته است كه خلاصه و ماحَصَلِ آن اين است :

1 ) انسان مُحرِم با برادرش آنچنان بستيزد و بگو مگو كند كه او را به خشم آورد . يا حاجيان آنگونه با هم به جدال و درگيري دست يازند كه از خشم آنها نسبت به يكديگر سر برآورد .

2 ) دشنام و مراء و خصومتها و منازعات14 .

3 ) محمد بن كعب قرظي مي گفت : جدال اين بود كه وقتي قريش در « مِني » گرد هم مي آمدند گروهي از آنها به گروهي ديگر مي گفتند : « حج ما كاملتر و درست تر از حجِ شما است » و آن ديگران به اينان مي گفتند : « حج ما كاملتر و درست تر از حج شما است » 15 .

4 ) جدال در حج اين است كه يكي بگويد : امروز ، روز حج است ، و ديگري

بگويد : فردا .

5 ) ابن زيد مي گفت : عربها در مواقفِ مختلفي وقوف مي كردند و با هم بگومگو و منازعه مي نمودند ، و هركسي از آنها ادّعا مي كرد كه مَحلّ وقوفِ او همان محلي است كه ابراهيم (عليه السلام) در آنجا وقوف كرده است ؛ اما وقـتي خـداوند متـعال نبي اكـرم ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ را به مناسكِ آنها در باره حج آگاه ساخت اين خصومت و مجادله را فيصَله داد . 16

6 ) « ولا جدال في الحج » به عنوان خبر و گزارشي از سوي خداوند متعال است كه وقت حج بر اساس يك ميقات و موسم واحدي مشخص و قطعي شده و قابل تقديم و تأخير نيست ؛ و نسيء ، يعني تأخير حج از موسمِ آن ، از اين پس باطل و بي ارزش و فاقد اعتبار است . 17 شرح گوياي اين مطلب در تفسير آيه « نسيء » گذشت .

طبري مي گويد : آن قولي كه به صواب نزديكتر است همين قول اخير مي باشد . . .

ضمناً مي افزايد : اين نظريه ـ كه مي گويد : معني « لا جدال في الحج » اين است كه با مصاحب و رفيق همراه خود بگو مگو مكن و با او به مجادله و ستيز برنخيز كه او را به غضب آوري ـ به دو دليل صحيح نيست : 1 ـ اگر منظور اين است : به باطل با مصاحبِ خود مراء و جدال مكن كه موجب غضب او شوي ، اين توجيه ، ناموجه و غير قابل قبول است ؛ زيرا كه خداوند متعال از مراء و جدالِ به باطل در هر حال ـ اعم از آنكه مراءكننده مُحرم و يا مُحل باشد ـ نهي كرده است ؛ پس دليلي وجود ندارد كه اختصاصاً از « مراء به باطل در حال احرام » نهي كرده باشد ؛ حالِ احرام و يا اِحلال ، تفاوتي در نكوهش « مراء به باطل » را نمي رساند ، 2 ـ و اگر منظور اين است كه « به حق هم مراء و جدال مكن و از اين رهگذر خشم مصاحب و رفيق همراهت را فراهم نياور » ، اين سخن نيز نادرست مي باشد ؛ به اين دليل كه اگر مُحْرِم ، فردي را ملاحظه كند كه مي خواهد به كار زشت و گناه روي آوَرَد بر او واجب است با مراء و جدال از كار او جلوگيري نمايد . و يا چنانچه احساس كند كه مي خواهد به وي ستم نمايد و حق او را از ميان ببرد و غضب كند بر او فرض و واجب است به مراء و جدالِ با او برخيزد تا از ستم او برهد و يا مانع از ضايع شدن حقش گردد . 18

7 ) محمد رشيد رضا مي نويسد : مراد از « جدال » عبارت از مشاجَره زباني است ، و

اين مشاجره غالباً ميان حاجيان و خدمه در سفر حج پديد مي آيد ؛ زيرا مشقتها و دشواريهاي سفر [ و حرارت و گرماي شديد و بسياري از عوامل ديگر ، چنين حالتي را در افراد به هم مي رساند و ] موجب تنگ خُلْقيِ آنها مي گردد . 19

بروسوي نيز در تفسير « لا جدال في الحج » مي گويد : نبايد با خدمه و رفقاي همسفر و چارپاداران [ و رؤساي كاروان و رانندگان و امثال آنها ] ستيز كرده و با خصومت و خشونت رفتار نمود ؛ زيرا اين رفتار كين آلود موجب دشمني و از ميان رفتن اُنس و اُلفت ميان آنها مي گردد ؛ اما جدال در اموري كه به دين مربوط است هيچ مانعي ندارد . 20

8 ) محمد عبده يادآور مي شود : تفسير سه واژه « رَفَث » ، « فُسوق » و « جِدال » بايد از تناسبي با يكديگر برخوردار بوده و نيز با اوضاع و شرايطي كه در زمان تشريعِ مناسكِ حج بر مردم آن زمان حاكم بود ، همگام باشد . اما « رَفَث » ـ همانگونه كه گفته اند ـ عبارت از جماع و اِعمال غريزه جنسي ، و « فُسوق » عبارت از اين است كه فرد ـ از طريق ارتكاب اعمالي كه براي او در حال غير احرام مباح بوده مانند صيد ، استعمال بوي خوش ، و پوشيدن لباس دوخته ـ از تكاليفي كه بر مُحْرِم واجب است خارج شود . اما « جدال » عبارت از جرياناتي است كه ميان قبايل داير بود ، مبني بر اينكه آنها در موسم حج به درگيري و تفاخر مي پرداختند .

در اين صورت است كه ميان اين واژه ها از نظر مفهومِ آنها هماهنگيِ موردِ نظر تحقق مي يابد . و در غير اين صورت بايد اين واژه ها را با مدلولِ لغويِ آنها در مد نظر قرار داد : رفث را عبارت از سخن زشت ، و فسوق را به معناي « تنابز به القاب » ، يعني لقب و عنوان بد در مورد ديگران به كار بردن ، و « جدال » را هم به معناي ستيز و خصومت با يكديگر دانست . بنابراين همه اين منهيات ، عبارت از يك سلسله مَنهيّاتِ زباني خواهد بود . 21

پس از گذر بر تفسير و تحليل هايي كه دانشمندانِ فريقين در باره « لا جدال في الحج » ياد كرده اند اين سؤال را مي توان مطرح ساخت كه :

آيا جدال با شياطين جنّ و اِنس در حال احرام ممنوع است ؟

امام فخرالدين رازي در ذيل آيه مورد بحث مي گويد :

« اما جمهور متكلمين برآنند كه جدال در امر دين ، طاعتي عظيم است . و در مقام استدلال بر نظريه خود به آياتي چند استشهاد مي كنند :

1 ـ « اُدْعُ اِلي سَبيلِ رَبِّكَ بالحكمةِ وَالْمَوعِظَةِ الْحَسَنَةِ و جادلهم بِالّتي هِيَ اَحسَن »

2 ـ « يا نوحُ قَدْ جادَلْتَنا فاكثرت جِدالَنا »

خداوند متعال در مقام بازگو كردنِ سخن كفار به نوح ، يادآور مي شود كه آنها اين سخن را با نوح در ميان گذاشتند . پيداست كه جدال نوح با آنها صرفاً براي تقرير دين بوده است [ و نمي توان از اين گونه جدال خرده گرفت ] .

بايد گفت : جدالي كه در حج از آن نهي و منع شده و از آن نكوهش به عمل آمده است ، جدالي است كه در مقام اثبات و تقرير امر باطلي مورد استفاده قرار گيرد . اما جدالي كه در جهت تقرير و تثبيت حق و دعوت مردم به راه خدا و دفاع از حريم دين خداي متعال انجام مي گيرد در هر حال ممدوح و ستوده است . 22

سراسر مناسك حج را بايد جدال و خصومت و ستيز با شيطان دانست . اين مراسم شكوهمند با طليعه اي از جدال و ستيز با شيطان و استعاذه افتتاح و آغاز مي گردد و نيز با جدال با شيطان پايان مي پذيرد . رمي جمرات كه در مراحل پايانيِ اين مناسك انجام مي گيرد نشانگر آن است كه سپاهِ درونِ انسان از شروع به كار حج ، در خود حالت آماده باش ايجاد كرده و در حالي كه همواره با شياطين جن و انس مي ستيزد ، بايد آن آمادگي لازم را در خود به هم رساند كه شيطان را دشمن اصلي خود تلقي نموده و پس از آنكه او را سراغ كرد هدف رمي خويش قرار دهد .

عمل رمي كه با دعاي « اللهم ادْحَرْ عَنّيِ الشيطان » افتتاح مي شود نشانه تنفر و انزجار از عامل اصلي معصيت و بدبختي ، يعني شيطان است و حاجي با اجراي اين عمل ، عزم راسـخ خود را در جدال و ستيز با نيرنگهاي گمراه كننده شيطان و اعمالِ زيان آور او ابراز و اعلام مي كند .

حاجي در چنين موقعيتي ، نهائي ترين مراتب انزجار خود را نسبت به هرگونه فساد و انگيزه آن نشان مي دهد ، و از فرصتي كه براي او فراهم آمده است در كنار برادران ديني و با حفظ همبستگي با آنها احساس مي كند كه مي تواند دشمن خود را ـ هرچند كه

مانند شيطان ، قوي و نيرومند باشد ـ در سايه اتحاد با برادران ديگر درهم بكوبد و استوانه هاي عظيمي از ابرقدرت نماهاي عالم هستي و جهان آفرينش ، يعني شياطين را با سنگريزه هايي كوچك خفه كند و ابهت و هيبت آنها را در هم بكوبد ، و آنها را زير همين سنگريزه ها بپوشاند ، و ابهت و جاذبه آنها راپوچ و پوشالي جلوه دهد .

و اين جريان خود هشداري به مسلمين جهان است ـ مسلميني كه در برابر هيبت پوشالي ابرقدرتهاي شرق و غرب ، و قدرتهاي ميانه احساس ترس و بيم مي كنند ـ تا نترسند ، هيچ هراسي به خود راه ندهند ، و در برابر اين شياطين ريز و درشت اِنس ، كمترين دلهره اي را پذيرا نگردند ؛ چرا كه مي توانند در سايه همبستگي با يكديگر دشمنان اسلام را ـ هر چند كه اين دشمنان از لحاظ تجهيزاتِ جنگ و جدال و ستيز با آنها ، قوي و قلدر و به ظاهر خوف انگيز باشند ـ از پاي درآورند ، چنانكه با سنگ ريزه هايي چند توانسته اند استوانه هاي اُولي ( شرق ) و عَقَبه ( غرب ) و وسطي ( قدرتهاي جيره خوار اين ابرقدرتها ) را آنچنان با سنگ ريزه ها بپوشانند و كم توان سازند كه حداقل تا يكسال از شر و آسيب آنها در امان باشند و با استمرار اين جنگ و جدال و ستيز در هر سال ، امنيت خود را براي هميشه تأمين نموده و نگذارند ـ با توقف و ركود خود و ترك جدال و ستيز و نبرد با شياطينِ انس ـ اين قدرتهاي نيمه جان و از كار افتاده ، جان تازه اي به خود گيرند و به ميراث مادي و معنوي مسلمينِ جهان يورش آورند و سرمايه هاي فرهنگي و منابع اقتصاديشان را به يغما برند .

آيا ما مسلمين بايد به هنگام انجام مراسم حج ساكت و بي تفاوت باشيم و صرفاً با تفوه به جدال و ستيز و استعاذه آرام با شيطان ها بستيزيم و فرياد خود را در كنار همه برادران مسلمان جهان بر سر شيطان بزرگ و كوچك و متوسط نكشيم ؛ چرا كه اينكار جدال است و جدال در حج روا نيست ؟ !

اگر اينطور است نبايد به رمي جمرات بپردازيم ؛ چون اين كار نوعي شدت عمل و خشونت و خصومت و ستيزه جويي است و جدال و مجادله سزا نيست به هنگام حج به كار گرفته شود ! بگذاريم شياطين جن و انس بر سرپاي باشند و هر روز نيروي تازه اي بر نيروهاي خود بيفزايند و بر سر ما مسلمين بريزند و همه ميراث مادّي و معنوي ما را با تواني كافي به تاراج گيرند ؟ !

اگر اينطور است نبايد صداي خود را به تكبير بلند كنيم و بايد اهلال و تلبيه خود را با فريادي بلند سرندهيم ؛ چرا كه اين كار آميخته با خشونت و خصومت و جدال با شياطين انس و جن است و اين موج انفجارِ « الله اكبر » و « لااله الا الله » شياطين انس و جن را مي آزارد ، و چون از جدال در حج نهي شده است ! با حربه « فريادهاي كوبنده » تلبيه و تهليل ، به سراغ هيچ شيطاني نرويم و آنها را نيازاريم . كدام مفسر قرآن و كدام فقيهي از شيعه و سني چنين گفته است ؟ ، اگر كسي مفسر و يا فقيهي از فريقين سراغ دارد به ما نشان دهد كه گفته باشد جدال با شياطين و ستيز با فساد و منهيات و پيكار با طاغوتها و ابرقدرتهايي ـ كه دشمنان قوي تري از شيطان نسبت به اسلام و قرآن هستند ـ همان جدالي است كه در قرآن كريم از آن نهي شده است ؟

آري ما بايد ـ با ايجاد موجِ انفجار تلبيه و تهليل ـ قدرتهاي شيطاني جهان را به لرزه درآورده و سازمان توان و نيروي آنها را از هم پاشيده ، و آنها را از پاي درآوريم ، بايد صدا به تكبير و تهليل و تلبيه برفرازيم كه اين كار ، يعني اجراي تلبيه و تكبير و تهليل با صداي بلند و برافراشته ، شعار حج است .

اين رسول خدا ـ صلي الله عليه وآله و سلّم ـ است كه مي فرمايد :

« اتاني جبريل فقال لي : انّ الله يأمرك اَنْ تأمر اصحابك ان يرفعوا اصواتهم بالتلبية ؛ فانها من شعار الحج » 23 :

« جبراييل نزد من آمد و گفت : خدا ترا فرمان مي دهد كه به ياران خود دستور دهي صداي خود را به تلبيه برفرازند ؛ چرا كه تلبيه شعار حج است » .

و نيز فرمود :

« أتاني جبريل فأمرني ان آمُرَ اصحابي و من مَعِيَ اَنْ يرفعوا اصواتهم بالتلبية » 24 :

« جبراييل نزد من آمد و مرا فرمان داد كه يارانم و هر كسي را كه همراه من هستند دستور دهم صداي خود به تلبيه بلند سازند » .

چنانكه فرمود :

« امرني جبريل برفع الصوت في الاِهلال ؛ فانه من شعار الحج » 25 :

« جبراييل مرا به بلند كردن صدا در رابطه با « لااله الا الله » موظف ساخت ؛ چرا كه اين كار از شعارهاي حج است » .

جبراييل نزد پيامبر اكرم ـ صلي الله عليهوآلهوسلم ـ مي آيد و به او با تأكيد توصيه مي كند ، يعني فرمان مي دهد كه آن حضرت دستوري صادر كند تا خود و اصحابش به هنگام حج و در حال احرام فريادشان را به « الله اكبر » و « لااله الاالله » و « لبيك اللهم لبيك » بلند كنند ، كه موج اين فرياد گوش شيطان را كر كرده و توان را از شيطانهاي بزرگ و كوچك دنيا مي ربايد و آنها را بيجان و ناتوان مي سازد .

آيا اين كار همان جدال منهي است ، آيا اين خشونت و خصومت در حال احرام با شيطان جن و انس روا نيست ؟ !

راستي اگر جدال ، عبارت از خشونت و تندروي است ، نبايد پس از طواف ، سعي كنيم ، بلكه بايد ميان صفا و مروه ، حالت مَشْيِ آرام را در پيش گيريم ، و آهسته آهسته راه برويم .

نه ، هرگز اين نظريه درست نيست ؛ بلكه بايد با كيفيتي به طرف هدف گام برداريم ، نه آنچنان خويشتن را فرسوده ساخته و بدويم ، و نه آنچنان آهسته راه را در سوي مقصد در پيش گيريم كه تاريكيهاي شبِ خواب و غفلت فرا رسد و گرگان بيشه ، طعمه هايي بِلادفاع براي خود بيابند . آري بايد سعي كنيم و تمام اندام خويش را با شدت به جنبش درآوريم و نشان دهيم كه همواره در حال شادابي و تحرك و قدرت به مقابله و رويارويي با شيطان به سر مي بريم و در راه رسيدن به هدفِ والاي الهي و انساني شتاب مي گيريم ، اما نه آنچنان كه فرسوده گرديم و از كار بيفتيم .

مگر نه اين است كه مفسران در ذيل اين گفتار الهي كه : « و لا جدال في الحج » به ما هشدار داده اند :

« الجدال في الدين طاعة عظيمة » 26 :

جدال در امر دين طاعتي بزرگ مي باشد .

و آيا مگر نه اين است كه خدا فرموده است :

« اُدْعُ اِلي سَبيلِ ربّكَ بالحكمة و الموعظة الحسنة وجادلهم بالتي هي احسن . . . »

آيا امر به مجادله با كفر و بي ديني و نبرد با اِفساد و تبهكاري شيطانهاي بزرگ و كوچكِ دنيا ، و دعوت به جدالِ با الحاد و زندقه ـ كه به سان خوره ، دين و ايمان مسلمين را به فرسايش و ذوب شدن مي كشاند ـ از اين آيه « به هنگام حج و احرام » استثناء شده

است ؟ ! آيا اين آيه هيچ كاربردي در موسم حج ندارد ؟ و آيا بايد در حال احرام تحرك مسلمين در مقابله و نبردِ با كفر و ستيز با شيطان ، و پيكار با فساد متوقف و راكد گردد ؟ هيچ مفسّري نگفته است كه بايد دعوت انسانها به راه خدا و جدال با گناه و فساد در موسم حج و در حال احرام دچار ركود و توقف شود .

آيا مي توان گفت جدال و ستيزي كه در حالِ حج با كفر و فساد و ابرقدرتهاي خونخوارِ جهان ـ كه چون زالو خون مسلمين جهان را مي مكند و اساس قرآن و اسلام را در ممالك اسلامي روز به روز متزلزل مي سازند ـ انجام مي گيرد ، با ايجاد تحريف در مفهوم « لا جدال في الحج » ، بايد متوقف گردد ؟ ! اصلاً كلمه حج و احتجاج از يك ريشه اند و « تحاجوا » به معناي « تجادلوا » و « محجاج » به مفهوم « كثير الجدال » است . 27

اينك كه ملتهاي مسلمان در صور و صيدا و لبنان و جولان و عمان و عراق و سودان و نيل و قيروان و افغانستان و قدس و تونس و فيليپين و فلسطين و . . . در زير چكمه هاي شيطان بزرگ يعني آمريكا و صهيونيسم جهاني و قدرتهاي استكباري دست و پا مي زنند و فريادِ استغاثه شان آنها بلند است ، چه كسي بايد به ناله ها و استغاثه هاي آنان پاسخ دهد ؟ آيا خدا فرموده است كه به نداي مظلوميت اين امتهاي مسلمان در موسم حج پاسخ مثبت ندهيم و ساكت و آرام و بي تفاوت به سربريم ، و در حج به احتجاج برنخيزيم ، و هيچ فريادي از خود برنياوريم تا اين شياطين به كار خود ادامه دهند و رنجيده خاطر نگردند ! چرا كه نبايد با جدال و فرياد شيطان و صهيونيسم را در حال حج آزرده ساخت ؟ !

بسيار عجيب و شگفت آور است كه تعدادي از روحانيون زرخريد و برده حكومتها ـ با بهانه تحريف در مفهوم « لا جدال في الحج » ـ مي خواهند كه فرياد برآوردن بر سر شياطينِ انس و جن را خاموش كنند ، اينان از آنچه در پشت پرده مي گذرد خبر ندارند و يا خود را به بي خبري وامي دارند كه استكبار نسبت به بلاد اسلامي چه سودايي در سر دارد ؟ : صهيونيسم و كفر و الحاد و شركِ جهاني مي خواهند عرصه جغرافيايي مملكت نامشروعي به نام « اسرائيل » را آنچنان پهناور سازند كه از نيل تا فرات و از آنجا تا فراتر از كعبه را زير پوشش گيرد .

اينك اين گره كور و غده اي كه در قلب پيكرِ بلادِ اسلامي ـ به مدد ابرقدرتهاي

شرق و غرب ـ براي امتهاي اسلامي به ارمغان آمده ، بنا است در سراسر اندام ممالك اسلامي ريشه دواند .

چرا پيشوايان ديني در اين ممالك اسلامي در خواب خرگوشي فرو رفته اند و نمي خواهند كسي آنها را از اين خواب سنگين بيدار سازد ، و مايل نيستند حتي به خواب رفته ها نيز بيدار و هوشيار گردند ؟ !

ايران و لبنان سالها است بيدار شده اند و مي خواهند كه ديگران را بيدار و هوشيار سازند ؛ و برآنند كه در هر صُقْع و مكان و در هر منطقه و سرزميني به وظيفه بيدارگريِ خود عمل كنند ؛ اما با كمال تأسف در موسم حج ـ كه امت به پاخاسته ايران ، يعني امتي كه در راه اسلام و قرآن همه وجود خود را به خدا تقديم كرده است ـ و در سرزمين مقدس مكه و مدينه مردم را به اتحاد و همبستگي با يكديگر دعوت مي كنند تا با صهيونيسم جهاني و استثمار و شياطين به مقابله و پيكار برخيزند ـ پيشوايان اسلاميِ نامسلمان ، اين كار را جدالي برمي شمارند كه به تصور غلطشان خدا از آن نهي كرده است !

آيا خدا « نهي از منكر » را در مكه و مدينه ( در موسم حج ) نهي كرده است ؟ !

سكوت مسلمين در مكه آنهم به هنگام حج و در حال احرام ـ در برابر گناهِ بزرگ جهاني و ظلم و ستم بر مسلمين جهان ـ خود عظيم ترين گناه و جرم محسوب مي گردد . آيا نبايد اين سكوت و بي تفاوتي را از ميان بُرد ، و به جدالِ با ستم و تجاوز و كشتار مسلمين در قدس عزيز و صور و صيدا برخاست ؟ ! :

« من اصبح و لم يهتم بامور المسلمين فليس بمسلم »

آيا اهتمام به امور مسلمين جهان در حال احرام ، جدالِ مذموم است ؟ آيا سرزمين مكه و مدينه همان نقطه اي نيست كه پيامبر اسلام به آن چشم دوخته است تا مسلمين در موسم حج و به حال احرام ـ در حالتي آماده باش در برابر شيطان ـ به امور مسلمين قيام كنند . آنكه قيام نكند و در موسمِ برگزاري حج به جدال با ناحق و باطل و فساد برنخيزد بايد حساب خود را از مسلمين جدا كند و از حوزه اسلام و ايمان ، خويشتن را بيرون و بيگانه بيند .

حج ، خود جهاد است ، و جهاد در حج و در حال احرام در برابر كفر را بايد

طاعتي افزون بر طاعت مربوطِ به حج برشمرد . جدالِ با كفر در حالِ احرام از اَوْجبِ واجبات است و در ضمن طاعتي ديگر .

اين امام فخر رازي است كه ضمن تفسير آيه « . . . فلا رفث و لافسوق و لاجدال في الحج » مي گويد : « جدال در حج » كه در حال احرام ، مذموم و نكوهيده است ، جدال در اثبات و تأييد باطل و كفر و جلب مال و كسب جاه مي باشد ؛ اما اگر جدال و ستيز در جهت تأييد حق و دعوت مردم به راه خدا و دفاع از دين و آيين اسلام صورت گيرد [ نه تنها مذموم نيست ؛ بلكه ] ممدوح و مطلوب مي باشد » . 28

خداي متعال مناسك حج را در جهت اهدافي والا تشريع فرمود كه از آن جمله :

يك فرد مسلمان در حالي كه آهنگ سويِ خدا دارد به صوب خانه خدا به راه مي افتد ، تا خويشتن از عادات پيشين و رفاه طلبي تجريد كند ، و درون خود از تفاخر و امتيازات موسمي و زودگذر و ناپايدار بپيرايد ؛ به گونه اي كه يك مالدار و ثروتمند و نامور خود را با تهيدست و فرد گمنام برابر بيند ، و فرمانروا فرد بينوا و گمنام و كم توشه را به سان خويش محترم شمارد ، و همه مردم در اين سرزمين از هر طبقه و از هر نژاد و هر كشوري در شرايطي همسان از نظر بيرون و درون به سربرند ، و با لباسي برابر و سفيد و همرنگ و همسان خويشتن را بپوشانند كه گويا در عرصات محشر از خواب مرگ بيدار و زنده شده و در پيشگاه خدا حضور به هم رسانده اند .

آيا سزا نيست در چنين شرايطي و با اين تجمع شگرف ـ كه مي توانند به درستي درد يكديگر را درك كنند ـ رنج و درد و شكنجه هايي را كه بر آنها وارد مي شود براي همديگر بازگو نمايند ، رنجي كه سخت ، امتهاي اسلامي را مي آزارد ؟ !

سرزمين مكه ـ از ديدگاه مسلمين و ديگران ـ نخستين كانوني به شمار مي رود كه آواي جدال با كفر و الحاد و طواغيت و شياطين از آنجا برخاست و به گوش جهانيان رسيد ، و اولين گام در ستيز با هر قدرتي ( جز خدا ) در همين نقطه برداشته شد ، و نغمه كفر ستيزِ « لااله الاالله » از درون غار حرا بر قله كوه فاران ، سامعه جان و روح جهانيان را نوازش داد .

هم اكنون نيز ـ كه خدا و معبود حقيقي در كنار بتهاي ابرقدرت به دست نسيان و فراموشي سپرده مي شود ـ امت ايثارگر ايران ، با رهنمودگيري از امام و پيشوايي كه قلبش

در اميد و آرزوي عزت و سرفرازي مسلمين و مستضعفان عالم مي طپد ، قيام كرده تا طاغوتها و بتهاي زمان را از كعبه جهان سرنگون سازند و كره خاكي را از اين جرثومه هاي مرگ آفرين پاكسازي نمايند ، و جهاد خود را در اين راه در هر منطقه و سرزميني به كار گيرند و در كعبه ـ كه به هنگام اداي مناسك حج ، كانون تجمع و همبستگي همه مسلمين جهان است ـ دست در دست برادران خود قرار مي دهند و با فريادي كه سامعه شياطين انس را مي خراشد نداي استقلال و آزادي سر دهند . آري مي خواهند جهادِ در راه خدا را در كنار پيروان قرآن در سرزمين وحي ، تجسم بخشند و به دنيا اعلام كنند كه اسلام از هر قدرت و نيرويي برتر است ، و :

« لن يجعل الله الكافرين علي المؤمنين سبيلا » . 29

آيا اين جدال مذموم است ؟ !

پيامبر گرامي ما ـ صلي الله عليه وآله وسلم ـ فرمود :

« الحج جهاد ، والعمرة تطوع » 30 .

و نيز فرمود :

« نعم الجهاد ، الحج » 31 .

آيا جهاد اين است كه دشمنان اسلام به اسلام و قرآن يورش برند و براي درهم كوبيدن اسلام دست به كشتاري نسبت به همنوعان ما بزنند ، كه در تاريخ بشريت بي سابقه است ، و افراد بي دفاعِ امّتِ اسلامي ـ از پير و جوان و كودك و خردسال ـ را هدف بمب و موشك و توپ و گلوله ها قرار دهند و ما آرام بخوابيم و صدا برنياوريم كه جدال است ؟ ! آيا جهاد ـ كه همان حج است ـ و حج ـ كه همان جهاد است ـ به اين معناي است كه به خود زحمتي ندهيم و از شدت عمل و خشونت نسبت به دشمنان اسلام و قرآن و كعبه خودداري كنيم ؟ !

زهي خجلت و سرافكندگي از بصيرت ديني و فقه و فقاهت ملاياني گرفتار عصبيتِ جاهليِ عربيت كه جهاد در راه خدا و تظاهرات عليه اسرائيل و گمارندگان آن را ـ كه با ازدواج نامشروع شرق و غرب زاده شده اند ـ جدال مي پندارند ! و از امتي خرده مي گيرند كه حج را در چهره جهاد تمثّل و تجسم مي بخشند ، اين عالم نماها پيرو اسلام نيستند ؛ بلكه خودآگاه و يا ناخودآگاه و مستقيم و غير مستقيم از هوي و هوسِ

حكومتهاي گرفتار چنگ صهيونيسم درس مي گيرند كه خود گمراهند و ديگران را به بيراهه و گمرهي سوق مي دهند .

اي مسلمين جهان :

« . . . لاتتبعوا اهواء قوم ضلّوا من قبل و اضلّوا كثيراً و ضلوا عن سواء السبيل » 32 .

مشركين عالم ميكرب شرك را و دوگانه و يا چندگانه انگاريِ قدرتِ مطلقِ جهاني را تا فضاي افكار و انديشه چنان فقيهان وقيح پيش رانده ، و افكار و آراء آنها را بيمار و آلوده ساخته كه چنان نغمه هاي شوم را ـ به بهانه واژگون نمودن مفهوم جدال در « ولا جدال في الحج » ـ سر مي دهند ، و مي خواهند به خواب و غفلت مسلمين تداوم بخشند ، و اين اذان و ندايي كه گوش شرك و كفرِ جهاني را مي خراشد ، به سكوت مبدّل گردانند ؛ اما اين خدا است كه فرموده است :

« و اَذان من الله و رسوله الي الناس يوم الحج الاكبر ان الله بريءٌ من المشركين و رسوله . . . » 33 .

خدا و رسولش را در تمام ايام حج فرياد و بانگ پرطنيني است مبني بر اينكه از مشركين و ايده و آرمان آنها سخت بيزار بوده و با چنين آرمان پليدي همواره تا به روز حشر در جدال و ستيز است . جدال و ستيزي به حق و در جهت تأييد و تقويت حق ؛ چرا كه اذان به معناي بانگ پرطنين بر سر استكبار شيطاني و شرك و كفر و الحاد مي باشد كه در دنياي معاصر در پيكر ابرقدرتهاي جبار تمثل يافته است .

اين اولين بانگ بلند است كه در اين آيه گوشزد شده ، و اين فرياد بر سر شيطان بزرگ ادامه دارد و بايد تا فرونشستن فتنه و شرك به جدال و ستيز با شرك و كفر جهاني تداوم بخشد .

در پايان به اين نتيجه مي رسيم كه :

اگر ايرانيانِ مسلمان و امتِ به پا خاسته كشور ولي زمان ـ عجل الله تعالي فرجه الشريف ـ در سرزمين مكه به هنگام حج بانگ خويش را عليه شرك و الحاد جهاني پرطنين و هم آواز مي سازند ، اين كار را نمي توان از نگاه هيچ مفسر و فقيهي از فريقين ، به حساب جدالي آورد كه خدا در باره آن فرموده است : « . . . ولا جدال في الحج » .

بلـكه اين كار فرياد برائت و بيزاري است كه از آسمان برآمد و بر دل

پيامبراسـلام ـ صلي الله عليه وآله ـ نشست ، و او به نوبه خود اين فرياد دروني را به گوش هوش علي رساند ، و علي (عليه السلام) نيز اين آواي شرك برانداز را براي مشركان برخواند ، مانيز همواره اين ندا را در هر جا و هر نقطه سر مي دهيم كه : « كفر و شرك و الحاد نابود باد » . و « مرگ بر استكبار ابليسي جهان و شياطين انس و جن » و به خصوص « مرگ بر شيطان بزرگ ، امريكا » ، و « مرگ بر فرزند نامشروع او » ، يعني صهيونيسم .

در پايان از خداوند متعال مي خواهم به همه ما بصيرتي صحيح در دين مرحمت فرمايد و اساس ظلم و شرك را در جهان در هم فروريزد .

وآخر دعـوانا : ان الـحمدلله رب العـالمين

وصلي الله علي نبينا محمد و آله الطاهرين

سيد محمد باقر حجتي

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پاورقي ها :

1 ـ بقره : 197 .

2 ـ معجم ، متن اللغة 1/489 ، ط : دار مكتبة الحياة ، بيروت ، 1377 هـ .

3 ـ در باره مجموع اين مطالب بنگريد به : لسان العرب 1/419 ط : دار لسان العرب ، بيروت ـ معجم متن اللغة 1/490 اساس البلاغة ، ص 52 ، ط : دارالمعرفة ، بيروت 1399 هـ ـ معجم متن اللغة 1/433 ، ط : افستِ دارالكتب العلميه ، اسماعيليان ، تهران ـ فرهنگ نفيسي 2/1073 ، ط : افست كتابفروشي خيام ، 1355 هـ . ش ـ مجمع البيان 2/293 ، ط : كتابفروشي اسلاميه ، تهران 1373 هـ . ق ـ التفسير الكبير 5/165 ، ط : دار احياء التراث العربي ، طبع سوم ـ القاموس المحيط 3/346 ، ط : دارالفكر ، بيروت ، 1403 هـ . ق .

4 ـ القاموس المحيط 3/346 ـ معجم متن اللغة 5/490 .

5 ـ بنگريد به : همان مراجعي كه در شماره 2 پاورقي صفحه قبل از آنها ياد كرديم . فيروزآبادي و ابن منظور

مي نويسد : « اَلجَدَل ( بالتحريك ) اَلَدَ فِي الخصومة والقدرة عليها » ( رك : القاموس المحيط 3/347 ـ لسان العرب 1/420 ) .

7 ـ بنگريد به : لسان العرب = المصطلحات العلمية و الفنية 4/107 .

8 ـ الاتقان في علوم القرآن 4/60 ، ط : افست ، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم ، ايران 1363 هـ . ش . براي اطلاع از انواع استدلالهايي كه سيوطي تحتِ عنوان « جدل القرآن » مطرح كرده است بنگريد به : همين كتاب 4/60 ـ 66 .

9 ـ مجمع البيان 2/293 . جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام 18/12 ـ 13 .

10 ـ بنگريد به : التفسير الكبير 5/162 ، ط : افست ، دار احياء التراث العربي ، بيروت ، 1981 م ، طبع هفتم ـ تفسير القرآن العظيم 1/236 ، ط : دارالمعرفة ، بيروت ، 1402 هـ . ق .

11 ـ آيه 37 سوره توبه : « انما النسيء زيادة في الكفر يُضَلُّ به الّذين كفروا يُحِلُّونَهُ عاماً و يُحَرِّمُونَهُ عاماً ليُواطِئُوا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللهُ فَيُحِلُّوا ما حرَّمَّ اللهُ زُيِّنَ لَهُم سوءُ اَعْمالِهم وَاللهُ لايَهْدِي الْقُوْمَ الْكافِرينَ » .

عربها چهار ماه : ذوالقعده ، ذوالحجه ، محرم و رجب را ماههاي حرام برمي شمرند ، و از زمان حضرت ابراهيم و اسماعيل ـ عليهماالسلام ـ از جنگ و غارت در اين ماهها خودداري مي كردند . و حرفه عربها معمولاً جنگ و غارت بود ؛ و لذا براي آنها دشوار مي نمود كه سه ماه پيوسته و مداوم ( ذوالقعده و ذوالحجه و محرم ) از اين كار امساك كنند . مي گفتند : شغل ما جنگ و غارت است اگر ما مدتي از اين كار دست برداريم از زندگاني خسته و بيزار مي گرديم ! به همين جهت ، « نسييء » ، يعني تأخير را روا داشتند و ماه حرام را از محرّم تا صفر به تأخير انداختند ، و صفر را حرام برشمرده و محرم را ماه حلال دانسته و اين ماه را ـ چون حلال برمي شمردند ـ « اَحَد الصَفَرين » مي ناميدند .

مجاهد مي گفت : مشركين هر دوسال در يك ماه حج را مي گزاردند : دو سال درماه ذوالحجه ، دوسال در محرم ، دوسال در صفر و . . . بدينسان در تمام ماهها اين كار را تأخير مي انداختند ، تا آنكه حج آنها ـ قـبل از حــجة الوداع ـ يا ماه ذي القعده همزمان گرديد . آنگاه نبي اكرم ـ صلي الله عليهوآله ـ در سال بعد ـ كه همان سال حجة الوداع بود ـ مناسك حج را انجام داد كه با ماه ذي الحجه همزمان بود ، و اين جريان در زماني روي داد كه آن حضرت ضمن خطبه اي كه ايراد كرد فرمود : اي مردم ، بدانيد كه زمان به صورت همان روزي كه آسمان و زمين را آفريد در حال گردش است . سال عبارتست از دوازده ماه ، كه چهارماهِ از اين دوازده ماه ، حرام است و سه ماهِ آن متوالي است : ذوالقعده ، ذوالحجه و محرم ، ( و ماه ديگر كه فرد است ) ، يعني ماه رجب كه ميان جمادي و شعبان قرار دارد ، منظور آن حضرت آن بود كه ماههاي حرام به جاي خود آمد و حج نيز به ماه ذي الحجه بازگشته است و نسيئ و تأخير از اين ، باطل و بي اعتبار است .

مرحوم شعراني سخن مجاهد را گفتاري بدون ابهام برشمرده و مي نويسد : واضح ترين سخني كه در گزارش « نسيئ » ذكر شده گفتار ابوريحان بيروني در « آثار الباقية » است ، حاصلِ سخنِ او اين است : سال قمري ده روز بر سال شمسي ـ بطور تقريب ـ در هر سال جلو مي افتد . وقتي سه سال بر سالهاي قمري بگذرد سال شمسي يك ماه به تأخير مي افتد . عربهاي جاهلي بر هر سه سال يك ماه مي افزودند و يا اول

سال چهارم را از صفر مي گرفتند و آن را محرم مي ناميدند ، و حج آنها در اين سال در محرم اتفاق مي افتاد ، آنگاه پس از دو سال در صفر ، و همينطور به تأخير مي افتاد . و هدف آنها تشبه به يهود بود ، چون آنها ماهها را بر حسب فصول تطبيق مي كردند . در تفسير امام فخر رازي نيشابوري نيز مطالبي آمده است كه همين نكته را تأييد كرده و روشن مي نمايد ( مجمع البيان 5/29 و هامش آن ـ كشف الاسرار 4/138 ، ط : دوم ، اميركبير ، تهران 1357 هـ . ش ـ روض الجنان 5/178 ط : دوم ، شركت تضامني علمي 1361 هـ ) .

12 ـ مجمع البيان 2/294 ـ تفسير القرآن العظيم 1/237 ـ الكافي ( اصول ) 4/64 ، ط : كتابفروشي اسلاميه . در اين كتاب اخير اضافه شده است : « ولكل كه معصية ، و حرمة ماله كحرمة دمه » ـ و نيز بنگريد به : جامع البيان 4/150 ، ط : دارالمعارف مصر ـ مسند احمد 3647 .

13 ـ مجمع البيان 2/294 ـ روض الجنان 1/503 ـ كشف الاسرار 531 ـ المناز 2/227 ـ جواهرالكلام 18/355 .

14 ـ تفسير البرهان 1/199 ـ 201 . مجمع البيان و هامش آن 2/294 ـ الميزان 2/79 ، ط : سوم ، مؤسسة الاعلمي بيروت ، 1393 ، جواهر الكلام 18/355 و 359 ـ 361 .

15 ـ جواهر الكلام في شرح شرايع الاسلام 18/359 ـ 364 .

16 ـ جامع البيان 2/158 تفسير القرآن العظيم 1/238 .

17 ـ همان مرجع و صفحه ـ كشف الاسرار 1/531 ـ التفسيرالكبير 5/165 .

18 ـ جامع البيان 2/159 ـ كشف الاسرار 1/531 ـ مالك كتاب « الموطأ » آورده است : جدال در حج چنين بوده است كه قريش در مشعرالحرام در مزدلفه ( قريب به « قزح » ) وقوف مي كردند و قبايل ديگر در عرفات ، و باهم به مجادله مي پرداختند و نسبت به يكديگر تفاخر مي كردند و مي گفتند : وقوف ما از وقوف شما به صواب نزديكتر است . خداوند متعال در اين باره فرموده : « لكل امة جعلنا منسكاً هم نا سكوه فلا ينازعنك في الامر وادع الي ربك انك لعلي هدي مستقيم و ان جادلوك فقل الله اعلم بما تعملون » . مالك آنگاه گفته است : « اين است همان « جدالي » [ كه از آن در قرآن كريم نهي شده ] و آن را براي ما روايت كرده اند . ( رك : التفسير الكبير 5/165 ـ تفسيرالقرآن العظيم 1/238 ) .

19 ـ جامع البيان 2/159 ، 160 ـ التفسير الكبير 5/165 .

20 ـ جامع البيان 2/160 .

21 ـ تفسير المنار 2/227 ، ط : دوم افست ، دارالمعرفة لطباعة و النشر ، بيروت .

22 ـ روح البيان 1/314 .

23 ـ المنار 2/227 .

24 ـ التفسير الكبير 5/162 .

25 و 26 و 27 ـ كنزالعمال 5/31 ، ط : افست از روي نسخه چاپي حيدرآباد . مؤسسه الرسالة ، بيــروت ، 1399 هـ .

28 ـ التفسير الكبير 5/167 .

29 ـ المعجم الوسيط 1/156 ، 157 .

30 ـ التفسير الكبير 5/167 .

31 ـ سنن ابن ماجه ( مناسك ) 44 ( رك : المعجم المفهرس لاِلفاظ الحديث )

32 ـ مائده : 77 .

33 ـ توبه : 3 .

34 ـ الجامع الصحيح : بخاري ، 62 .



| شناسه مطلب: 82721