در زادگاه نور
میقات حج سال اول شماره دوم زمستان 1371 در زادگاه نور محسن قرائتی در سفر حج ، عبادت ، هجرت ، سیاست ، ولایت ، برائت ، اخوّت ، قدرت و . . . نهفته است . امام رضا (علیه السلام) می فرماید : در حج ، علوم اهل بیت تعلیم داده شده و به سراسر دنیا پخش م
ميقات حج سال اول شماره دوم زمستان 1371
در زادگاه نور
محسن قرائتي
در سفر حج ، عبادت ، هجرت ، سياست ، ولايت ، برائت ، اخوّت ، قدرت و . . . نهفته است .
امام رضا (عليه السلام) مي فرمايد : در حج ، علوم اهل بيت تعليم داده شده و به سراسر دنيا پخش مي شود .
درحج ، انسان مهمان خداست . در اولين نقطه زمين قرار مي گيرد ( والارض بعد ذلك دَحاها ) .
خانه خدا همراه با مردم ، با ياد ابراهيم و محمد ، با دست خدا ـ حجرالاسود ) بيعت مي كند و به ياد مي آورد كه نماز جماعتِ سه نفري ( محمد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و خديجّه (عليه السلام) و علي (عليه السلام) ) به نماز ميليوني تبديل شده است .
انسان در حج با خيال راحت و در منطقه امن ، به فكر خدا و قيامت مي افتد . راه رفتن در حال طواف ، قيام و سكون در نماز ، تماشاي كعبه هر كدام آثاري دارد .
خانه خدا جايي است كه مشركان نجس حق ورود ندارند .
نا اهلان ، حقِ سرپرستي ندارند .
ملك هيچ كس نيست ، همه مردم در آنجا يكسانند و گويا به منزل
خود آمده اند و از اين رو نمازشان را مي توانند چهار ركعتي بخوانند و گويا مسافر نيستند . آري در چهار مركز انسان مسافر مي تواند نمازش را تمام بخواند :
مركز الوهيّت ( مكّه )
مركز نبوّت ( حرم پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) )
مركز ولايت ( مسجد كوفه )
مركز شهادت ( حرم امام حسين (عليه السلام) )
در اين چهار مركز ، انسانها همه خودي هستند ، نيازي به نماز شكسته نيست . اين مراكز خانه همه است . نمازشان را مي توانند تمام بخوانند . در آنجا قبله ما قبله دقيق و واقعي است .
صدها پيامبر آنجا نماز خوانده اند . در آنجا يك نماز قبول سبب قبول شدن تمام نمازهاي عمر مي شود ( وافي ) .
به گفته قرآن ، مكّه جايي است كه هر كس اراده سوئي نسبت به آنجا كند ، با عذاب دردناك الهي تنبيه مي شود .
آنجا را ابراهيم و اسماعيل به فرمان خداوند ، براي شما از آلودگيها پاك كرده اند .
در آنجا مظهر « ولايت » و « برائت » نمودار است ؛ حتّي سنگهاي آنجا با همه جا فرق دارد . يك سنگ را ( سنگ كعبه ) مي بوسيم و دورش طواف مي كنيم ولي به سنگي ديگر ، سنگ ريزه پرتاب مي كنيم . آري يكي « سنگ ولايت » است و ديگري « سنگ برائت » !
مسجدالحرام ؛ مسجدي كه احترام مخصوص دارد . مهندس آن خدا ، معمارش آن ابراهيم (عليه السلام) ، كارگرش اسماعيل (عليه السلام) ، بت شكنش علي (عليه السلام) ، و امام جماعتش محمّد (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ، اقتدا كننده اش خديجه (سلام الله عليها) ، مؤذنش بلال و آبش زمزم است . در كنارش صفا ، برگردش مردم ، مدفن انبيا ، معراج رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و توبه گاه گناهكاران است !
براي ورود به آنجا چهار بار غسل مي كنيم :
يك بار براي احرام بستن از بيرون منطقه .
بار دوّم براي ورود به منطقه امن .
بار سوّم براي ورود به مكّه .
چهارم براي ورود به مسجدالحرام .
خدايا ! اينجا كجاست كه بايد چهار بار خودم را بشويم و آيا اين همه ويژگي براي چيست ؟
مكّه « جغرافي » نيست ، « تاريخ » است . « زمين » نيست ، « زمان » است .
راه ورودي آن بسته و محدود نيست ، از هر طرف مي توان وارد شد ، چند ميقات داريم .
اگر عمري به هركس لبيك گفته ايم ، الآن تنها به خدا لبيك مي گوئيم يعني اي خدا آمدم ! به كسي مربوط نيست كه خوب يا بدم ، صاحب خانه مرا آورده است . اگر او دوستم نداشت نمي آوردم . من مهمان او هستم .
آن قدر لبيك را تكرار مي كنم تا در عمق جانم لذّت بندگي را درك كنم . بلند مي گويم ، از كسي خجالت نمي كشم ، به كاروانها كه رسيدم صدايم را بلند مي كنم ، فضا را از فريادم پرمي كنم ، با اشك و ناله مي گويم ، درست و صحيح مي گويم من مي خواهم از حالا بنده او باشم ، لبّيك اللهم لبّيك !
خدايا ! چه توفيقي به زائر خانه خود داده اي ، او را به حج دعوت كرده اي ! بناي اسلام بر حج است ، تو با دعوت به حج و طواف دور كعبه هم آزمايش مي كني و هم مدال مي دهي .
همه را در يك لباس مي بري ، لباس سفيد كه نشانه بهداشت ، صفا ، تواضع ، روشني و نور ، فرهنگ و ادب است . و نيز رنگِ لباسِ ايّامِ نوزادي و ايّام مرگ است .
لباسي كه توجهي به سرما و گرما و خودنمائي در آن نيست . نه بلند ، نه كوتاه . نشانه اي از كشور و سنّ و صنف و مقام ندارد . لباس مساوات و
بندگي ، لباس حيا و اخلاص ، لباس تواضع و يكرنگي است !
مراسم حج بايد هر سال تكرار شود تا مردم روحيه بگيرند ، در جريان آخرين تحوّلات جهان اسلام باشند ، تا دشمن بداند هستيم و بيداريم . مانور و ميتينگ ما بايد در منطقه باشد با اين خصوصيّات :
خانه خدا ( خداوند به ابراهيم (عليه السلام) دستور مي دهد كه كعبه و مسجدالحرام را كه خانه امن من است ، پاك كن ) .
خانه پدرمان ( ملّة ابيكم ابراهيم ) .
خانه امن ( من دَخَلَهُ كان امناً ) .
خانه آزاد ( بيت عتيق ) .
خانه مبارك ( ببكّة مباركاً ) .
خانه هر روز ما ( قبله ما ) خانه اي كه اگر حيواني به سوي آن ذبح نشود گوشتش را مصرف نمي كنيم و حتي مرده خود را در قبر ، به سوي آن مي گذاريم .
ما كه حقيقت حج را درك نمي كنيم ولي همين قدر مي دانيم كه امامان معصوم ما پياده به سوي آن مي شتافتند و از ماهها قبل خود را آماده اين سفر مي كردند و در دعاهاي ماه رمضان هر صبح و شام با ناله ، « اللهم ارزقني حج بيتك الحرام » مي گفتند و همين كه به مكّه مي رسيدند ، كفش خود را در مي آوردند و گريه مي كردند . براي حج بودجه صرف مي كردند و حتي ناشناس در كاروانها به ساير زائران خانه خدمت مي نمودند .
بنابراين ، حسابِ اين سفر ، از همه سفرها جدا است . حاجي در اين سفر سه نوع وظيفه دارد :
1 ـ وظيفه اي نسبت به مال خود : كه خمس و زكات مالش را بدهد بطوري كه حق مردم در مال او نباشد و بهترين مال خود را صرف كند .
2 ـ وظيفه اي نسبت به خودش : توبه و شكر نمايد . قصد و نيّت خود را اصلاح كند .
3 ـ وظيفه اي نسبت به مردم : از مردم عذرخواهي كند . به محرومان و مستضعفان و بستگان رسيدگي نمايد . دوستان را از رفتن خود با خبر كند .
اين سفر به قدري ارزش داشت كه اگر شتري لب به نجاست مي زد براي سفر حج سوار آن نمي شدند ، راستي مگر مي شود با هر بنزيني هواپيما پرواز كند ؟ مگر بدون داشتن آمادگي و اطلاعات لازم مي توان پرواز معنوي داشت ؟
به هر حال ، حج يك سفر ساده و عادّي نيست ، مظهر اسلام است . اسلام سه قالب دارد :
ــ اسلام در قالب كلمات ، « قرآن » است .
ــ اسلام در قالب انسان ، « امام » است .
ــ اسلام در قالب عمل ، « حج » است .
هر چه اين سفر تكرار شود و هرچه فكر كنيم ، به مطلب و نكته تازه اي مي رسيم .
كعبه يك پرچم است كه بايد زير آن جمع شويم و سرود توحيد سردهيم ، هم قيامت را ياد كنيم ، هم تاريخ را .
نگاه به صحنه هاي مكّه ، قرآن را براي ما تفسير مي كند . مگر قرآن نفرموده كه ما حق را پيروز مي كنيم ؟ كجايند ابوجهل هايي كه تصميم گرفتند رســول خـــدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) را كه به تنهائي مشغول نماز بود با زدن سنگ ـ در حال سجده ـ به مغز مباركش شهيد نمايند .
در حج ، نظم عجيبي به چشم مي خورد : در مدار معين ، در تعداد معين ، در وقت معين ، در جهت معين ، با هدف معين .
حج با تاريخ قمري است ، تا گاهي انجام آن در زمستان باشد و گاهي در تابستان ، تا حاجي از سرما و گرما باكي نداشته باشد .
حج ، مصداق آيه « ففرّوا الي الله » است ، كه :
« به سوي خداوند كوچ كنيد » !
در نماز چند « لحظه » از مادّيات جدا مي شويم ،
در روزه چند « ساعت » .
و در حج چند « شبانه روز » بايد در حال احرام باشيم .
حج مصداق آيه « انّي ذاهب الي ربّي سيهدين » است ؛ « يعني من به سوي پروردگارم حركت مي كنم او مرا هدايت خواهد كرد » .
حركت در مسير الهي و انجام مناسك حج ، حتماً بايد زير نظر عالم و طبق فتواي مرجع تقليد باشد . بنابراين مسأله را از غير عالم سؤال نكنيم و نماز خودمان را قبل از حركت درست كنيم و مرجع تقليدمان رامشخص سازيم و حقوق مالي واجب را بپردازيم تا در اين سفر آسماني مشكلي نداشته باشيم . ارزش اين سفر به قدري است كه سزاوار نيست بخاطر مسأله غذا و مكان حرفي بزنيم ، يا گلايه اي كنيم ، يا عيب همسفران را بازگو نماييم . در اين سفر ربّاني ، سادگي ، ايثار ، اخلاق ، فكر و مناجات ، شركت در نماز اهل سنّت و توجه به آداب ضروري است .
حج سفري عاشقانه است كه اولياي خدا با شوق و پياده به سوي آن مي رفتند . امام كاظم (عليه السلام) يك بار بيست و پنج روز و سفر ديگر بيست و چهار و سفر سوّمش بيست و شش روز پياده مسافت هشتاد فرسخي ميان مدينه و مكّه را طي كرد .
سفر حج مبدأ تاريخ بوده است تا آنجا كه قرنها قبل از اسلام و مسيحيت و حتي قبل از حضرت موسي . حضرت شعيب به موسي گفت : من يكي از دخترانم را به ازدواج تو درمي آورم مشروط به آنكه هشت حج يا ده حج يار من باشي . قرآن به جاي « هشت سال » ، « هشت حج » مطرح كرده است .
سفر حج مثل تدبّر در قرآن است كه انسان هر بار به نكات تازه اي برمي خورد . خوشا به حال كساني كه با شناخت لازم مي روند و آنجا آهي و اشكي و ناله اي و نعره اي دارند .
در سفري شاعري را ديدم كه با گريه چنين مي خواند :
اومدم تا دل آلودمو شستشو بدي * * * من بي آبرو رو بلكه تو آبرو بدي
من فراري بودم و كشونديم * * * با بديهام تو خونت نشونديم
آخه من كجا طواف اين خونه ؟ ! * * * قربون لطف تو اي صاحبخونه
شعرها را ادامه مي داد و اشك مي ريخت .
و از همان شاعر كاشاني شنيدم كه مي گفت :
اي مُجرم مُحْرم شده در كنج حَرَم * * * مُحرم كه شدي بكوش مَحْرَم گردي
حج سفري نيست كه با شعر و مقاله و كتاب بتوان به عمق آن رسيد . شخصي از امام (عليه السلام) سئوال كرد كه من سالهاست از شما راجع به حج مطالب جديدي مي شنوم ، امام فرمود : آيا توقع داري احكام و اسرار حج پايان داشته باشد ؟ !
هيچ دولتي با هيچ بودجه اي در هيچ زماني نمي تواند طرحي دهد كه از تمام دنيا مردم عاشقانه كفن پوش و گريان و يك صدا در بيابانها و خيمه ها و خانه ها فرياد واحدي سردهند .
علاوه بر حج رفتن ، به فرستادن مردم به حج نيز سفارش شده است . افرادي كه تمكّن دارند و مي توانند ديگران رابه حج بفرستند از اين همه پاداشي كه در روايات آمده است خود را محروم ننمايند .
در عزّت و قداست كعبه همين بس كه بايد از ذبح گوسفند گرفته تا خوابيدن در قبر ، رو به سوي آن باشد ،
چقدر عزيز است كه جنگ در كنار آن ممنوع است .
چقدر عزيز است كه ابراهيم و اسماعيل بايد خادم آن باشند ، جز افراد متقي حق توليت آن را ندارد .
چقدر عزيز است كه امام صادق (عليه السلام) نزديك مكّه از شتر پياده مي شد و گريه مي كرد و با پاي برهنه وارد حرم مي شد .
چقدر عزيز است كه به احترام اين سفر الهي هر كس به ديدن زائر رود مأجور است و هركس زائر خانه خدا را ياري كند مورد لطف خاص خداوند قرار مي گيرد .
كعبه با اينكه در گودي و درّه قرار گرفته ولي چون نظر خدا با او است ،
والا و عزيز است ، امّا برجها و كاخها با اينكه در دامنه كوهها و در جاي خوش آب و هوا قرار دارند مورد توجه قرار نمي گيرند . كدام مسجد است كه چهارده بار نامش در قرآن برده شده باشد جز مسجدالحرام ؟ !
بعد از نماز و زكات ، شايد بيشترين آيه پيرامون مسائل و توصيه هاي مربوط به حج است . اين سفر نبايد به سادگي انجام گيرد .
در روايات سفارش شده است كه قبل از سفر ، ديگران را از رفتن خود به مكه آگاه كنيد و چون برگشتيد سوغات بياوريد و مردم به ديدار شما بيايند .
حيف است كه اين سفر الهي آلوده به اغراض فاسد يا كم فايده شود . در روايات مي خوانيم در آخرالزمان سلاطين براي تفريح و تجّار براي درآمد و فقرا براي گدائي و قاريان قرآن براي تظاهر به مكّه مي روند .
وسائل الشيعه ـ جلد 8 ، ص 41
در اين سفر بايد هدف اصلي كسب رضاي خداوند باشد . در اين راه هر چه بتوانيم از زرق و برق دوري كنيم به كمال نزديك تر مي شويم . خداوند مي توانست سنگهاي كعبه را از سنگهاي پرجاذبه قرار دهد ولي هر چه ساده تر باشد به صفا نزديك تر است . كعبه پرچم اسلام است . پرچم پارچه اي بيش نيست ولي يك ارتش قوي به آن افتخار مي كند و براي برفرازي آن جانها فدا مي شود ، در باره حج چه مي توان نوشت ؟ كه اسرار و احكامش مرز و حدّ ندارد . هنگام نوشتن اين سطرها بايد اين شعر را بخوانم :
يوسفي را به كلامي نتوانند خريد * * * اينقدر هست كه ما هم ز خريدارانيم
مگر مي شود اسرار حج را فهميد يا نوشت ؟ !
معاني هرگز اندر حرف نايد * * * كه بحر بيكران در ظرف نايد
مكّه مكاني است كه خوابيدن در آن مثل تلاش در ساير مناطق است .
سجده در آن همچون شهادت در راه خدا است و به سادگي قابل درك نيست . حيف كه از اين سفر بهره هايي كه بايد برده نمي شود .
از كنار اين سفري كه تاريخ مجسّم اسلام است به سادگي رد مي شويم .
مكّه « ام القري » است ، يعني مادر مناطق است . منطقه وحي و امن است و همانگونه كه مادر فرزندان خود را تغذيه مي كند بايد مكّه امنيّت و رسالت را به تمام فرزندان خود و مناطق دنيا برساند .
همانگونه كه در ايّام حج به موري آزار نمي رسد و آشيانه مرغي ويران نمي شود ، بايد اين امنيّت به همه زمانها و مكانها سرايت كند . حمل اسلحه در آنجا ممنوع است يعني در آنجا نبايد تهديد باشد . شكار در آنجا در امان است ، حتي نشان دادن شكار به شكارچي جايز نيست .
جمع شدن خداپرستان در مكه كه محل فروپاشي بتهاست به ما درس بت شكني مي دهد . ابوذرها و امام حسين ها فرياد خود را از كنار كعبه سردادند و امام زمان ـ عجل الله تعالي فرجه ـ نيز قيام خود را از آنجا شروع خواهد كرد .
آنچه در حج و طواف است :
سادگي است ، نه تشريفات
حركت است ، نه ركود
ياد است ، نه غفلت
دنباله روي از احكام خدا است ، نه شرق و غرب
فضاي امن است ، نه فسق و فجور
گذشت است ، نه بخل
كنار زدن محرمات است ، نه ارتكاب آن
تواضع و خاكساري است ، نه تكبّر و فخر فروشي
برادري و برابري است ، نه تبعيض و امتيازطلبي
به هر حال حج مهم ترين و سازنده ترين سفري است كه انسان در طول عمرش انجام مي دهد ، بايد از خداوند استمداد و بر او توكّل كنيم تا از بركات اين سفر محروم نمانيم . چه بركتي بالاتر از آنكه انسان مهمان خدا و پيامبر و امامان معصوم شده و تمام گناهانش بخشيده مي شود ؟ !
چه بركتي بالاتر از اجتماع ميليوني خالصانه در منطقه امن ، همراه با ناله و سوز ، شعار و شعور ، تلاش و دعا و اعلام برائت از كفّار ، و بازديد از صحنه هايي از تاريخ اسلام ؟ !
خداوندا ! مزه عبادت و بندگي ات را به ما بچشان و آرزوي تمام آرزومندان زيارت كعبه را برآور و رنجهاي اين سفر را در ذائقه جانمان شيرين گردان .