تقیه مداراتی

میقات حج - سال اول ـ شماره سوم ـ بهار 1372 تقیه مداراتی محمد فاضل لنکرانی مقدمه « تقیه » از کلماتی است که نه تنها علما و دانشمندان در استعمالات و گفتگوهای خود به کار می برند ؛ بلکه توده مردم نیز با مفهوم اجمالی آن آشنا بوده ، به لحاظ مشروعیتی که دارد

ميقات حج - سال اول ـ شماره سوم ـ بهار 1372

تقيه مداراتي

محمد فاضل لنكراني

مقدمه

« تقيه » از كلماتي است كه نه تنها علما و دانشمندان در استعمالات و گفتگوهاي خود به كار مي برند ؛ بلكه توده مردم نيز با مفهوم اجمالي آن آشنا بوده ، به لحاظ مشروعيتي كه دارد آن را مورد عمل قرار مي دهند ، با اين وصف ، مفهوم واقعي و اقسام آن براي عموم ، كاملاً روشن نيست ، در حالي كه نياز شديدي به يادگيري و دقت در اقسام آن ، به هنگام مسافرت به كشورهاي اسلامي غيرشيعه ، مشاهده مي شود . اين نياز با توجه به كثرت حجاج ايراني كه به بركت انقلاب و استقرار حكومت جمهوري اسلامي ، هر سال تعداد چشمگيري جهت انجام مناسك حج و اداي فريضه بزرگ الهي به كشور عربستان سعودي مسافرت مي نمايند ، بيشتر ملموس مي گردد .

از اين رو فراگيري اين امر مهم ، برهمه شيعيان لازم و ضروري است . اين جانب با درخواستي كه معاونت آموزش و تحقيقات بعثه مقام معظم رهبري بعمل آورد ، درصدد برآمدم تا رساله مختصر و فشرده و غير مبسوطي را جهت استفاده عمومي ، بويژه روحانيون محترم كاروانها ، در اين باب تدوين نمايم و با اين كه اشتغالات زياد و كسالتهاي مختلف هركدام مانعي در راه وصول به اين هدف مي باشند معذلك با استمداد از مقام شامخ ولايت كبرا شروع به آن نمودم . اميد است مورد رضاي حق تعالي و استفاده همگان قرار گيرد و اميد است در آينده نيز توفيق تدوين رساله مبسوطي در اين باب ـ كه شامل ابعاد مختلف اين بحث مهمّ و موارد استثنا و اشاره به مواردي كه تقيّه جريان ندارد و مدارك مختلف آن باشد ـ نصيب گردد انشاءالله تعالي .

محمد فاضل لنكراني

قم ـ حوزه علميه ، شوال المكرم

كلمه « تقيّة » :

اين كلمه اسم مصدر از « تقي ، يتقي » يا از « اتّقي ، يتّقي » و يا مصدر دوّم كلمه « اتّقي » است ( بنابر هر احتمال ، حرف واو تبديل به تاء شده است ) . بنابراين تقيّه مشتق از « وقي » به معناي سپر گرفتن و تحفّظ در پوشش سپر است . كلمه « تقوا » نيز به همين معني است ، نه به معناي پرهيزگاري ؛ چراكه تقوا به معناي « حفظ خويشتن در سايه انجام واجبات و ترك محرمات » است ؛ به عبارت ديگر تقوا داراي دو بُعد مثبت و منفي است و پرهيزگاري تنها بُعد منفي آن را تشكيل مي دهد . نتيجه آنكه تقيّه معنايي جز تحفّظ و خود نگهداري ندارد .

اقسام تقيّه :

از بررسي مجموع آيات و رواياتي كه در مورد تقيّه وارد شده است ، چنين استفاده مي شود كه تقيّه بر سه قسم است ؛ بدين معنا كه در اين باب ، سه عنوان وجود دارد كه هر كدام موضوع براي حكمي واقع شده اند ، اگر چه در نظر ابتدايي نتوانيم عنوان تقيّه را بر هر سه قسم اطلاق نماييم ، ليكن با دقت عميق ـ همانطوري كه بعداً اشاره خواهد شد ـ صحّت اين اطلاق روشن مي شود .

1 .

تقيه خوفي :

در صورتي كه انسان در اثر انجام يك عملِ صحيح و مطابق با مذهب و دين خويش ، خوف و ترسي را بر جان ، ناموس و مال خود و يا ديگران مشاهده كند ، بايد از انجام آن عمل خودداري و تقيّه كند و عملي را كه مطابق با مذهب مخالفين و يا كفار باشد انجام دهد . و بطور كلي تقيّه خوفي در موردي است كه اضطرار يا اكراهي متوجّه انسان شده باشد . به اين قسم از تقيه ، در بعضي از آيات و روايات اشاره شده است .

خداوند در قرآن مجيد مي فرمايد :

« ولا يتّخذ المؤمنون الكافرين اولياء من دون المؤمنين و مَنْ يفعل ذلك فليس من الله في شئ الاّ ان تتقوا منهم تقاة و يحذركم الله نفسه والي الله المصير » . 1

« مسلمانها نبايد كفار را سرپرست خود قرار دهند و هركس چنين كند ، هيچ گونه ارتباطي با خداوند ندارد ، مگر آنكه از آنها بترسد و تقيه كند . و خداوند شما را از مجازات خويش برحذر مي دارد و بازگشت به سوي او است » .

« من كفر بالله من بعد ايمانه الا من اكره و قلبه مطمئن بالإيمان » . 2

« هركس پس از ايمان ، به خدا كافر شود ، گرفتار غضبي از جانب خدا و عذاب عظيمي خواهد شد ، مگر كسي كه او را مجبور به اظهار كفر كنند ، در حالي كه دلش آرام به ايمان است » .

بنابر نقلي ، اين آيه در دو مورد گروه و جماعتي نازل شده كه از جمله آنان عمّار و پدر و مادر او ( ياسر و سميّه ) و عده اي ديگر است . اين جماعت از سوي كفّار و مشركين مجبور به اظهار كفر شدند در اين ميان ، پدر و مادر عمار از اين اظهار خودداري كردند و شهيد گشتند ، ليكن عمار آنچه را كه مشركين مي خواستند ، اظهار نمود و از چنگ آنان رهايي يافت . مسلمانان اين جريان را به پيامبر خبر داده و گفتند كه عمار كافر شده است . اينجا بود كه خداوند اين آيه كريمه را نازل فرمود .

در روايت صحيحه فضلاء وارد شده است كه شنيديم امام باقر (عليه السلام) فرمود : « التقيّة في كل شئ يضطر اليه ابن آدم فقد احله الله » . 3

« تقيه در مواردي است كه انسان به آن اضطرار پيدا مي كند و ناگزير مي شود و براستي خداوند آن را جايز و حلال قرار داده است » .

در روايـت ديـگري از امــام بــاقــر (عليه السلام) است كه فرمود : « كل شئ خاف المؤمن علي نفسه فيه الضرر فله فيه التقيه » . 4

« هر چيزي كه مؤمن براي خود در آن ترس داشته باشد ، پس بر او است كه تقيّه كند » .

و از مام صادق (عليه السلام) نقل شده است كه فرمود : « ليس شئ مما حرم الله الا و قد احله لمن اضطر اليه » . 5

« هيچ چيزي از محرّمات الهي نيست مگر آنكه خداوند براي انسانِ مضطر حلال فرموده است » .

در اين زمينه روايات فروان ديگري است كه در كتابهاي وسائل و مستدرك آمده است .

در اين قسم از تقيّه ، بايد به سه نكته توجّه شود :

1 ـ اين تقيّه مشروعيت هرچه را كه عرف آن را به عنوان ضرورت تشخيص دهد ، ثابت مي كند .

امام باقر (عليه السلام) در صحيحه زراره مي فرمايد :

« التقيّة في كلّ ضرورة و صاحبها اعلم بها حين تنزل به » . 6

« در هر ضرورتي تقيّه هست و گرفتار تقيه ، از هركس ديگري به ضرورت آن آگاهتر است » .

2 ـ تقيّه خوفي ، نه تنها براي حفظ جان ، آبرو و مال خودِ انسان مشروعيت دارد ، بلكه براي حفظ ديگران نيز جايز مي شود و از اينرو است كه مي توان گفت : قسمت عمده تقيّه ائمه (عليهم السلام) در بيان احكام خداوند ، همين معني ؛ يعني حفظ كردن شيعه مي باشد .

3 ـ از مجموع آيات و روايات استفاده مي شود كه در مشروعيت اين قسم از تقيّه فرقي ميان تقيّه از مخالفين و ديگران ، وجود ندارد .

2 .

تقيه كتماني :

قسم دوّم ، تقيه به معناي كتمان و پنهان نمودن در مقابل افشا و روشنگري است . مقصود اصلي از اين قسم تقيّه ، حفظ مذهب حقّه اهل بيت (عليهم السلام) در برابر قدرتهاي باطل و حكومتهاي جائر است ؛ به اين نحو كه چنانچه پيروان اهل بيت ، به ظاهر در تحت سيطره و قدرت حكومت باطل و ضد شيعه قرار گيرند و طبعاً اين چنين حكومتي ، قدرت و توان كشف خويش را با توطئه ها و نيرنگهاي مختلف ، جهت از بين بردن مذهب حقّه اماميّه صرف مي كند و هر چه بيشتر سعي خود را در راه محو آثار اين مذهب عزيز معطوف مي دارد . در چنين شرايط حساسي كه حفظ كيان اسلام بستگي به كتمان و پنهان نمودن مذهب دارد ، لازم است شيعيان چنين تقيه اي را رعايت نمايند . در قرآن شريف ، خداوند به اين تقيه اشاره فرموده است : « و قال رجل مؤمن من آل فرعون يكتم ايمانه » . 7

« مرد مؤمني از آل فرعون كه ايمانش را پنهان مي كرد گفت » .

امامان معصوم (عليهم السلام) درباره تقيه كتماني تأكيد فراوان نموده و براي حفظ اساس مذهب و كيان اسلام واقعي ، آن را مورد سفارش كامل قرار داده اند . تا جايي كه درباره كساني كه اين تقيه را رعايت نكنند فرموده اند كه او داراي دين نخواهد بود .

در روايت اعجمي از امام صادق (عليه السلام) است كه فرمود : « لا دين لمن لا تقيّة له » . 8

« كسي كه در دين تقيه نكند ، از دين خارجاست » .

رواياتي كه بيانگر اين است كه امام تقيّه را جزء دين خود و دين پدران خود مي داند ، ناظر به اين نوع از تقيّه مي باشند .

در روايت معلي بن خنيس است كه امام صادق (عليه السلام) فرمود : « يا معلّي اكتم امرنا ولا تذعه فانه من كتم امرنا و لم يذعه اغره الله به في الدنيا و جعله نوراً بين عينيه في الآخرة يقوده الي الجنّة . يا معلّي من اذاع امرنا و لم يكتمه ازله الله به في الدنيا و نزع النور من بين عينيه في الآخرة و جعله ظلمة تقوده الي النار . يا معلي ان التقية من ديني و دين آبائي و لا دين لمن لا تقيّة له » . 9

اي معلّي ! امر و مسلك ما را كتمان كن و آن را شايع و منتشر نساز ، بدرستي كه كسي كه كتمان كند مذهب ما را و شايع نسازد آن را ، خداوند در دنيا به سبب اين كتمان به او عزّت دهد و نوري در پيش روي او در آخرت قرار دهد كه او را به بهشت رهنمون سازد و اگر كسي مذهب ما را كتمان نسازد و آن را شيوع دهد ، خداوند او را ذليل و خوار سازد و در آخرت نور را از پيش روي او بگيرد و ظلمتي كه او را به جهنم بكشاند براي او قرار دهد . معلّي تقيّه جزئي از دين من و پدرانم مي باشد و كسي كه تقيّه نكند از دين خارج است » .

با اينكه در صدر روايت موضوع كتمان و عدم افشا را مطرح فرموده ، ليكن در مقام تعليل ، عنوان تقيّه را ذكر مي فرمايد و اين مطلب شاهد آن است كه مراد از تقيّه همان كتمان و اخفا و عدم افشا است .

در برخي از رواياتي كه در تفسير بعضي از آيات وارد شده نيز تقيّه به معناي مورد نظر آمده است .

در تفسير آيه شريفه : « اولئك يؤتون اجرهم مرتين بما صبروا » چنين آمده است :

« بما صبروا علي التقيّه » ، به سبب صبري كه جهت انجام تقيّه داشته اند » .

و در تفسير آيه « و يدرؤن بالحسنة السيئة » آمده است :

« الحسنة التقيّة والسيئة الا ذاعة » . 10

« حسنه همان تقيّه است و سيّئه همان اذاعه و افشا نمودن است » .

در اين روايت مي بينيم كه تقيّه را در برابر اذاعه و افشا قرار داده و اوّلي را حسنه و دوّمي را سيئه معرفي كرده است . از اين تعبير وجود و لزوم چنين تقيّه اي استفاده مي شود و طبعاً مسأله بايد همينطور هم باشد ؛ زيرا چنانكه حفظ مسلكِ حق ، متوقف بر كتمان و اخفا باشد در اين صورت تقيّه ضرورت پيدا مي كند و بحد وجوب و لزوم مي رسد .

در رابطه با هدف از اين نوع تقيّه ، روايت جالبي وارد شده و آن روايت عـبـدالله بـن ابـي يـغـفـور از امــام صادق (عليه السلام) است كه فرمود :

« اتقوا علي دينكم واحجبوه بالتقيّه فانه لا ايمان لمن لا تقيّة له انما انتم في الناس كالنحل في الطير و لو ان الطير يعلم ما في اجواف النحل ما بقي منها شيءٌ الا اكلته و لو ان الناس علموا ما في اجوافكم انكم تحبونا اهل البيت لا كلوكم بالسنتهم ولنحلوكم في السّر والعلانية رحم الله عبداً منكم كان علي ولايتنا » . 11

« دينِ خود را حفظ نمائيد و آن را با حجابِ تقيّه ، بپوشانيد . همانا كسي كه تقيّه ندارد ، ايمان ندارد . شما شيعيان در ميان مخالفين مانند زنبور عسل در ميان پرندگانيد ؛ همانطوري كه اگر پرندگان بدانند آنچه را كه در دلهاي زنبور عسل هست ، تمام آنها را از بين مي برند ، همچنين اگر مخالفين بدانند آنچه را كه در قلبهاي شما وجود دارد ، كه همان محبت و دوستي ما اهل بيت باشد ، به يقين با زبانهايشان شما را از بين مي برند و زنبور وار شما را در آشكار و نهان مي گزند ، خداوند رحمت كند كسي را كه بر ولايت ما باشد » .

برداشتي كه از اين نوع تقيّه مي توانيم داشته باشيم ـ بويژه با تعبير : « كسي كه چنين تقيّه اي را رعايت نكند دين ندارد » ـ اين است كه حفظ كيان اسلام و اقامه مذهب حق ، مساوق و ملازم با داشتن دين و تعهد به آيين ، و عدم رعايت آن ، موجب جدايي انسان از دين خواهد بود .

با توجه به اين معني ، جا دارد ما چنين ادعا كنيم كه : افراد يا گروههايي كه در برابر نظام اسلامي و حاكميت قوانين قرآن در كشور جمهوري اسلامي ايران ، ايستاده و درصدد تضعيف و يا از بين بردن اين نظام مقدس مي باشند ، به مقتضاي روايت مذكور ، از دين فاصله گرفته اند و با قرآن به مخاصمه و دشمني پرداخته اند ؛ زيرا مقابله با استقرار حاكميت اسلام و سعي و تلاش در تضعيف نظام ارزشمند قرآن ، نمي تواند با تدوين و تعهّد به دين سازگار باشد ؛ چرا كه دين جز تسليم در برابر مقررات اسلام و گردن نهادن به قوانين آسماني قرآن مجيد ، چيز ديگري نيست . و بسي جاي شگفتي است ، افرادي كه خود را حامي دين مي دانند و بلكه به اعتقاد خود ارشاد و هدايت جامعه اسلامي را عهده دار هستند ، نتوانند حكومت اسلامي ايران را كه مبتني بــراســاس اسلامِ واقعي و پيروي از ائمه (عليهم السلام) است تحمل كنند ، بلكه در مقام مقابله با آن برآمده و در ابعاد مختلف به تضعيف آن بپردازند . اينان بدانند كه در پيشگاه خداوند بزرگ كه اسلام را بعنوان دين مرضيّ و مقبول خويش قرار داده و در برابر ملت مسلمان ايران كه با دادن صدها هزار شهيد در راه پيروزي و تداوم انقلاب تسليم خود را در برابر اسلام به ثبوت رسانده اند ، غير معذورند و همان عبارتي كه امام معصوم (عليه السلام) فرمود ، بايد در مورد آنها بكار برد كه : « لا دينَ لِمَنْ لا تقيّةَ لَهُ » .

در پايان اين قسم از تقيّه ، مجدداً تذكرِ اين نكته لازم به نظر مي رسد كه اين نوع تقيّه در شرائطي است كه پيروان مذهب حق در زير سلطه حكومتهاي ضد حق قرار گرفته باشند ، بطوري كه افشاي مذهب حق ، موجب تضعيف و يا از بين رفتن آن باشد و در شرايطي كه خود داراي قدرت بوده و تحت سلطه قدرتهاي مخالف نباشد اين نوع از تقيّه جريان ندارد .

3 .

تقيه مداراتي :

هدف از اين تقيّه ، حُسن معاشرت و مدارا و جلب مودّت و در نتيجه تحقق وحدت ميان مسلمين از يك طرف با شركت يكپارچه در شعائر الهي و نماز جماعت و ساير مظاهر وحدت و در حقيقت حصولِ وحدتِ كلمه ميان همه مسلمانها و عدم پراكندگي آنان ، مخصوصاً در برابر كفار و دشمنان مي باشد و از سوي ديگر پيروان مذهب حق مورد تعيير و مذمّت و خواري قرار نگيرند و با شركت در جماعات رفع هرگونه اتهام را از خود بنمايند و با الزام به شركت در جماعات و مانند آن خود را از صف مسلمين جدا نكرده و دچار مخاطره نگردند . اين قسم از تقيّه مورد تأكيد ائمه (عليهم السلام) قرار گرفته و با تحريص و ترغيب ، پيروان خويش را به رعايت آن وادار نموده اند . در اينجا به نقل چند روايت در اين زمينه مي پردازيم :

1 ـ هشام بن حكم قال سمعت ابا عبدالله (عليه السلام) يقول :

« اياكم ان تعملوا عملاً نعيّر به فان ولد السوء يعيّر والده بعمله كونوا لمن انقطعتم اليه زينا ولا تكونوا علينا شينا صلّوا في عشائرهم و عودّوا مرضاهم و اشهدوا جنائزهم ولا يسبقونكم الي شئ من الخير فأنتم اولي به منهم والله ما عبدالله بشئ احب اليه من الخباء قلت و ما الخباء قال التقيّة » . 12

« بپرهيزيد از عملي كه ما را به وسيله آن خوار سازيد ، بدرستي كه فرزند بد ، با عمل سوء خود باعث ملكوك شدن پدر مي شود . شما شيعه براي كسي كه به او روي آورده ايد زينت باشيد و باعث زشتي و آبروريزي ما نشويد . در نماز جماعت آنها شركت كنيد و از مرضاي آنها عيادت نماييد و در تشييع جنائز آنها حاضر شويد و نبايد آنها در انجام عمل خير بر شما سبقت بگيرند ؛ زيرا شما در انجام عمل خير از آنها سزاوارتر هستيد . به خدا قسم خداوند به چيزي كه محبوبتر از خباء يعني تقيّه باشد ، عبادت و پرستش نشده است » .

از اين روايت شريف استفاده مي كنيم كه اعمالي از قبيل عدم شركت در نمازهاي جماعت مسلمانان و نرفتن به عيادت بيمارانشان و حضور پيدانكردن در تشييع جنازه آنان موجب تعيير پيشوايان و رهـبـران مــا يـعـنـي امـامـان مـعـصـوم (عليهم السلام) خواهد شد و در حقيقت نقطه سياهي بر دامان پاك و ملكوتي آنان خواهد نشست .

همچنين از اين روايت استفاده مي شود كه نام و عنوان اين عمل ، خباء و تقيّه است و اين عبادت از محبوبترين عبادتها نزد خداوند متعال است و از همينجا صحّت چنين عبادتي را استفاده مي كنيم ؛ زيرا كه عبادت باطل و غير صحيح نمي تواند محبوب خداوند باشد تا چه رسد به اينكه محبوبترين آن قرار گيرد .

2 ـ ( روايت صحيح ) حماد بن عثمان از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده است كه فرمود : « من صلّي معهم في الصف الأوّل كان كمن صلي خلف رسول اللهـ صـ في الصف الأوّل » . 13

« هركس در صف اوّل با آنان نماز گزارد ، مانند كسي است كه با رسول خدا در صف اوّل نماز بخواند » .

پيدا است كه نماز جماعت با رسول خدا آنهم با صف اوّل داراي چه فضيلت و ثوابي است .

امام صادق (عليه السلام) برطبق اين روايت نماز با برادارن اهل تسنن را در حاليكه الزام و اجباري از سوي آنان وجود ندارد ، همانند نماز با رسول خدا مي داند . آيا با اين تشبيه كسي مي تواند چنين نمازي را باطل و غيرصحيح بداند ؟

3 ـ ( روايت صحيح ) حفص بن بختري از امام صادق (عليه السلام) نقل مي كند كه فرمود : « يحسب لك اذا دخلت معهم و ان كنت لاتقتدي بهم قبل ما يحسب لك اذا كنت مع من تقتدي به » .

« هنگامي كه داخل در جماعت آنان شوي ، اگرچه اقتدا هم نكني ، اجر و حساب تو همانند كسي است كه به جماعت پيوسته و به نماز اقتدا كرده باشد » .

4 ـ ( روايت صحيح ) علي بن جعفر از برادرش موسي بن جعفر ـ عليهماالسّلام ـ آورده كه حضرت فرمود : « صلّي حسن و حسين خلف مروان و نحن نصلّي معهم » . 14

« امام حسن و امام حسين ـ عليهما السّلام ـ در نماز اقتدا به مروان كردند و ما هم با آنان نماز مي خوانيم .

پيدا است كه حسنين ـ عليهماالسّلام ـ هيچگونه خوفي از مروان نداشتند و از ظاهر روايت هم چنين استفاده مي شود كه آن دو بزرگوار به اين نماز اكتفا كرده و در مقام اعاده آن برنمي آمدند . و همچنين در همين رابـطـه بـايـد عـمـل اميـرالمؤمنين (عليه السلام) را مورد نظر قرار داد ، كه آن وجود مقدّس در جماعت مسلمين شركت مي نمودند ، در حالي كه نمي توان منشأ آن را خوف قرار داد و ظاهر آن است كه اميرالمؤمنين نمازي را كه با آنان اقامه مي كرد ، تكرار نمي نمود ؛ بلكه به همان نماز اكتفا مي فرمود .

5 ـ روايت اسحاق بن عمار : « قال قلت لابي عبدالله (عليه السلام) اني ادخل المسجد فاجد الامان قد ركع وقد ركع القوم فلا يمكنني ان اُؤذّن واقيم و اكبّر فقال لي فاذا كان ذلك فادخل معهم في الركعة واقتد بها فانها من افضل ركعاتك » . 15

اسحق بن عمار مي گويد : « به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم : من داخل مسجد مي شوم در حالي كه امام جماعت و مردم هم در ركوع هستند و من نمي توانم اذان و اقامه و سپس تكبير بگويم . امام فرمود : چنين زماني در نماز آنان شركت كرده و در همان ركعت اقتدا كن كه اين ركعت از بهترين ركعات تو خواهد بود » .

از برخي روايات استفاده مي شود كه تقيه مدارائي حتي در برابر ناصبي ها نيز جريان دارد و آن روايت زراره از امام باقر (عليه السلام) است كه فرمود : « لا بأس بان تصلي خلف الناصب ولاتقرء خلفه فيما يجهر فيه فان قرائته يجزيك » . 16

« اشكالي نيست در اينكه اقتدا به ناصب كني و در نمازهاي جهري ، قرائت نكني . پس بدرستي كه قرائت او كفايت مي كند تو را » .

البتّه نمي توان اين امر را مورد انكار قرار داد كه از برخي از روايات چنين استفاده مي شود كه عبادت با اين نحو تقيّه ( تقيه مداراتي ) نمي تواند صحيح باشد . ليكن اين قسم از روايات ، علاوه براينكه بعضي از آنها از نظر سند اعتبار ندارد و فاقد حجيّت است ؛ نمي تواند در برابر روايات صحيح بسياري كه دلالت بر صحّت دارد ، نقشي داشته باشد . با اين حال از اين دسته از روايات هم مانند روايات گذشته ، چنين استفاده مي شود كه شركت در جماعات و نماز خواندن با آنان داراي حسنه و درجاتي خواهد بود و در حقيقت رجحان تقيّه مدارائي را همانند روايات گذشته افاده مي كنند .

مناسب است در اينجا به يكي از آن روايات اشاره شود و آن روايت عمر بن يزيد از امام صادق (عليه السلام) است كه فرمود : « ما كنتم احد يصلي صلوة فريضة في وقتها ثم يصلي معهم صلوة تقيّة وهو متوضّأً الا كتب الله له بها خمساً و عشرين درجة فارغبوا في ذلك » . 17

« احدي از شما نيست كه نماز واجبي را در وقت خودش بخواند سپس همان نماز را به صورت تقيّه ، در حالي كه وضو دارد با آنان بخواند ، مگر اينكه خداوند براي اين نماز تقيه اي ، بيست و پنج درجه بنويسد . پس رغبت كنيد در اين امر » .

از اين روايت نيز مي توان استفاده صحت نمود ؛ زيرا نماز با آنان را مقيد به وضو مي كند و اين با بطلان نماز سازگار نيست .

البته در ميان اخبار به رواياتي برمي خوريم كه مفاد آنها بطلان نماز جماعت با آنان است و آنان را به منزله ديوار مي دانند و نماز را تنها با كسي تجويز مي كنند كه از نظر اعتقاد به حق ، مورد وثوق و اطمينان باشد . مانند روايت ابي عبدالله برقي كه گفت : « كتبت الي ابي جعفر الثاني (عليه السلام) ايجوز الصلوة خلف من وقف علي ابيك وجدك ؟ فاجاب : لا تصلّ وارئه » . 18

« به موسي بن جعفر (عليه السلام) نوشتم : آيا اقتدا كردن به شخصي كه به پدر و جد تو توقف كرده است ؟ ( يعني واقفيه ؛ كساني كه بعد از امام صادق (عليه السلام) توقف كردند و امامت شخص ديگري را نپذيرفتند ) امام فرمود در نماز به آنها اقتدا مكن » .

و همينطور روايت زراره كه گفت : « سئلت ابا جعفر (عليه السلام) عن الصلوة خلف المخالفين فقال : ما هم عندي الا بمنزلة الجُدُر » . 19

« از امام صادق (عليه السلام) درباره اقتدا كردن در نماز به مخالفين سؤال نمودم ، حضرت فرمود : اينها در نزد من به منزله ديوارند » .

و نيز روايت علي بن راشد كه گفت : « قلت لابي جعفر (عليه السلام) ان مواليك قد اختلفوا فاصلّي خلفهم جميعاً فقال : لاتصل الاّ خلف من تتق بدينه » . 20

« به امام صادق (عليه السلام) عرض كردم : دوستان تو مختلف هستند و من در نماز به همه آنها اقتدا مي كنم . امام فرمود : اقتدا نكن در نماز مگر به كسي كه دين و اعتقاد او مورد وثوق است » .

بديهي است كه منظور و هدف اين قسم از روايات ، بيان حكم اوّليِ الهي ، با قطع نظر از عناوين و جهات ديگر مانند تقيّه است و در حقيقت منظور از اين روايات آن است كه اگر مصالح ديگري از قبيل وحدت و تمركز قدرت مسلمين و همانند آن مطرح نباشد طبعاً نماز با آنها غيرمجاز است ، ليكن با توجه به آن جهات ، نه تنها نماز با آنان مشروعيت دارد ، بلكه رجحان و بلكه لزوم پيدا مي كند ؛ همچنانكه از روايات گذشته استفاده نموديم .

با توجه به اين نوع از تقيّه كه به منظور جلوگيري از پراكندگي قدرت مسلمين و ايجاد وحدت و يكپارچگي كامل ميان تمام گروههاي آنان در برابر استكبار جهاني و سلطه گري هاي ضد انساني و اسلامي ، مشروعيت پيدا نموده ، آيا صحيح است كه پيروان مذهب حق در مواقع مسافرت به كشورهاي اسلامي مخصوصاً در مواقع تشرف به مكّه و مدينه براي انجام فريضه الهي كه يك هدف مهم آن نيز تجمّع مسلمانهاي مختلف از كشورهاي گوناگون و آشنا شدن آنان با يكديگر و پي بردن به مشكلات آنان است ، خود را از جماعتهاي چندصدهزار نفري به كنار كشيده و هنگام تشكّل صفوف جماعت در بازارها مشغول خريدن اجناس و يا در منازل به كارهاي شخصي بپردازند ؟ ! و يا حتي در كنار قبرستان بقيع مشغول خواندن زيارت و نـوحـه و مـرثـيه براي ائمه بقيع (عليهم السلام) باشند ؟ ! و مهمتر از آن ، هنگام تشكّل صفوف و پُر شدن مسجد از مسجد خارج شوند ؟ ! كه خود مكرّر چنين صحنه هاي زشتي را مشاهده نموده ام .

بر روحانيون محترم كاروانها است كه كاملاً مردم را توجيه و با اين نوع از تقيّه يعني تقيّه مداراتي آشنا سازند و نگذارند مبلّغين سوء و نوشتارهاي مسمومي كه بويژه در ايام حج لبه تيز خود را متوجه شيعه اماميّه كرده و با برداشتهاي سوء از اين قبيل ، اذهان مسلمين جهان را در رابطه با پيروان اهل بيت (عليهم السلام) آلوده نموده و حتي اينان را از صفوف مسلمين خارج كنند و شيعه را بعنوان يك گروه غيراسلامي معرّفي نمايند .

اينها افسانه نيست بلكه حقيقت است ، يكي از دوستان ايراني گفت : در اتوبوس شهريِ مكّه در كنار شخصي از اهالي سعودي قرار گرفتم ، به او سلام كردم ولي جوابي نشنيدم . اعتراض كردم كه مگر جواب سلام واجب نيست ؟ جواب داد : آري ، ليكن جواب سلام مسلمان لازم است و شما شيعيان مسلمان نيستيد !

آيا در برابر اين تهمتهاي ناروا و دروغهايي كه تا اعماق قلب را جريحه دار مي نمايد ، راهي جز استفاده از تقيّه مداراتي داريم ؟

با اين تقيّه است كه مي توانيم در راه تحقق وحدت مسلمين جهان گامي مؤثر برداشته و راهي را باز بنمائيم .

با اين تقيه است كه مي توانيم حفظ اصالت مذهب حق را نموده و شيعه را به عنوان يكي از گروه هاي مسلمين و فرق مختلف آنان معرفي نمائيم .

با اين تقيّه است كه مي توانيم با شركت نمودن در نمازهايشان ، با آنان آشنا شده و طرح الفت و و دوستي با آنان ريخته و كم كم حقانيت مذهب حق را براي آنان روشن سازيم .

با اين تقيّه است كه مي توانيم ماهيت انقلاب اسلامي ايران را براي آنها بازگو نمائيم .

با اين تقيّه است كه مي توانيم امام بزرگوار و رهبر عظيم الشأن انقلاب را به عنوان تنها زعيم و رهبر مسلمانهاي جهان معرفي كنيم .

با اين تقيّه است كه مي توانيم جهان را از خواب غفلت بيدار كرده و در راه مقابله با قدرتهاي حاكم بر آنان ، كه در حقيقت ابزار قدرتهاي ضد اسلامي هستند ، براي آنها بگشائيم .

با اين تقيّه است كه مي توانيم در مقابل استعمار حاكم بر جهان ، قيام نموده و دست آن را به تدريج كوتاه كنيم .

و بالاخره با اين تقيّه است كه مي توانيم زمينه را براي ظهور حضرت بقية الله ـ عج ـ آماده نموده و مردم را تشنه وجود ذيوجودش قرار دهيم .

در پايان تذكر اين نكته لازم است همانطوري كه دقّت در اقسام تقيّه و هدفهاي هر قسم روشن مي سازد ، تقيّه در تمامي اقسام به معناي تحفّظ و سرّ نگهداشتن است ، منتها در تقيّه به معناي اوّل تحفّظ در رابطه با جان و مال و عرض و حيثيت خود و يا ديگر برادران پيرو مذهب حق خواهد بود و تقيّه به معناي دوّم در رابطه با حفظ مذهب حق و جلوگيري از زوال و از بين رفتن آن بدست قدرتهاي حاكم و سلطه گر است و تقيّه مداراتي در رابطه با حفظ وحدت مسلمين در برابر استكبار ضداسلام و نيز حفظ مذهب حق در رابطه با مسلمان بودن پيروان آن و حفظ حيثيت پدران ارجمند امّت و زمامداران دلسوز آن يعني ائمه بزرگوار شيعه است .

از اينجا است كه در اصل معناي تقيّه در اقسام سه گانه هيچگونه تغيير و تفاوتي وجود ندارد .

و نيز در آخرين كلام از برادراني كه با مطالعه اين رساله مختصر و فشرده كه ظرف مدت بسيار كوتاهي به نگارش درآمد راهي براي آنها گشوده مي شود ، استدعا دارم مرا از دعاي خير فراموش نفرموده و مخصوصاً در حرمين شريفين براي اينجانب و مرحوم آية الله والد قدس سره طلب مغفرت بنمايند .

والسلام علي جميع اخواننا المؤمنين و علي عبادلله الصالحين و رحمة الله و بركاته .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پـاورقي ها :

1 . آل عمران : 28 .

2 . نحل : 106 .

3 . وسائل الشيعه ، كتاب الامر بالمعروف و النهي عن المنكر ، باب 25 ، ج 2 .

4 . مستدرك الوسائل ، كتاب الايمان ، باب 8 ، ج 2 .

5 . وسائل الشيعه ، كتاب الايمان ، باب 12 .

6 . وسائل الشيعه ، ابواب الامر و النهي ، باب 25 .

7 . سوره غافر ، آيه 28 .

8 . وسائل الشيعه ، كتاب الامر بالمعروف و النهي عن المنكر ، باب 25 ، ح 3 .

9 . وسائل الشيعه ، ابواب الامر و النهي ، باب 24 ، ح 23 .

10 . وسائل الشيعه ، ابواب الامر و النهي ، باب 24 ، ح 1 .

11 . وسائل الشيعه ، ابواب الامر و النهي ، باب 24 ، ح 7 .

12 . وسائل الشيعه ، ابواب الامر و النهي ، باب 26 ، ح 2 .

13 . وسائل الشيعه ، ابواب صلوة الجماعة ، باب 5 ، ح 1 .

14 . وسائل الشيعه ، ابواب صلوة الجماعة ، باب 5 ، ح 2 .

15 . وسائل الشيعه ، ابواب صلوة الجماعة ، باب 5 ، ح 8 .

16 . وسائل الشيعه ، ابواب صلوة الجماعة ، باب 34 ، ح 4 .

17 . وسائل الشيعه ، ابواب صلوة الجماعة ، باب 36 ، ح 5 .

18 . وسائل الشيعه ، ابواب صلوة الجماعة ، باب 6 ، ح 1 .

19 . وسائل الشيعه ، ابواب صلوة الجماعة ، باب 10 ، ح 5 .

20 . وسائل الشيعه ، ابواب صلوة الجماعة ، باب 10 ، ح 1 .



| شناسه مطلب: 82740