اشارت به زیارت بیت#160;الله
میقات حج - سال اول ـ شماره سوم ـ بهار 1372 اشارت به زیارتِ بیت الله از تُحَفَةُ الاَحْرار عبدالرحمانِ جامی هروی که در سنه 886 قمری تألیف کرده است ( عبدالرحمان جامی هروی در سال 877 در 58 سالگی به حج مشرف شد و رساله ای در حج نگاشت ) دینِ ترا تا شود
ميقات حج - سال اول ـ شماره سوم ـ بهار 1372
اشارت به زيارتِ بيت الله
از تُحَفَةُ الاَحْرار عبدالرحمانِ جامي هروي
كه در سنه 886 قمري تأليف كرده است
( عبدالرحمان جامي هروي در سال 877 در 58 سالگي به حج مشرف شد و رساله اي در حج نگاشت )
دينِ ترا تا شود اَركان تمام * * * روي نِه از خانه به رُكن و مَقام
گرنه بُوَد راحله باد پاي * * * راحله از پا كن و اندر رَه آي
سايه بَفَرقَت كه مَغيلان كند * * * بِه كِه سرا پرده سلطان كند
بانگِ حَدي بشنو و صوتِ دَراي * * * شو چو شُتُر گرم رَود تيزپاي
بار به ميعادِ تَعَبُّد رسان * * * رخت به ميقاتِ تَجَرُّد رسان
رشته تدبير ز سوزن بكش * * * خلعتِ سوزن زده از تن بكش
هرچه دران بخيه زدي ماه و سال * * * آر برون از همه ، سوزن مثال
گر نَه زمرگشت فراموشِيَت * * * بِه كه بُوَد كارْ كَفَن پوشِيَت
لب بگشا يافتنِ كام را * * * نعره لبيك زن اِحرام را
موي پژوليده و رُخ گردناك * * * سينه خراشيده و دل دردناك
رُو به حَرَم كن كه در آن خوش حريم * * * هست سيه پوش نگاري مقيم
صحن حَرَم روضه خُلدِ برين * * * او بچنان صحني مربّع نشين
تا شِكَني شيشه ناموس و ننگ * * * كرده نهان در ته دامانْت سنگ
چو تو از آن سنگ شوي بوسه چين * * * بوسه زنِ دستِ كِه باشي ؟ ببين !
سوي قدمگاهِ خليل الله آي * * * پا چو نيابي ، به رَهَش ديده ساي
از لبِ زمزم شنو اين زمزمه * * * كز نمِ ما زنده دِلَند اين همه
تا نشود در عَرَفاتَت وُقوف * * * كَي شود از راهِ نجاتت وقوف
كَبْشِ مَنِي را به مِنا ريز خون * * * نَفْسِ دَني را به فنا كُن زبون
سنگ بدست آر زِ رَمي جمار * * * ديوِ هَوا را كُن از آن سنگسار
چون دل از اين سنگ بپرداختي * * * كارِ حج و عُمره بهم ساختي
شكرِ خدا گوي كه توفيق داد * * * ره بسوي خانه خويشش گشاد
ورنه ، كِه يارَد كه به آن رَه بَرَد ! * * * ورچه شود مرغ بدان ره پَرَد