بهره#160;گیری از ابعاد سیاسی حج

میقات حج - سال اول ـ شماره چهارم ـ تابستان 1372 بهره گیری از ابعاد سیاسی حج محمد محمدی اشتهاردی اشـاره : حج در اسلام ، ذخیره ای ارزشمند ، بلند پایه و جاوید و چشمه ای همیشه جوشان با جویبارهای گوارا ، زلال و یک مکتب سازنده و بالنده است و همواره تشنگ

ميقات حج - سال اول ـ شماره چهارم ـ تابستان 1372

بهره گيري از ابعاد سياسي حج

محمد محمدي اشتهاردي

اشـاره :

حج در اسلام ، ذخيره اي ارزشمند ، بلند پايه و جاويد و چشمه اي هميشه جوشان با جويبارهاي گوارا ، زلال و يك مكتب سازنده و بالنده است و همواره تشنگان را به سوي خود مي طلبد تا به آنها حيات و نشاط ببخشد .

حج ، تنها يك عبادت محض و خودسازي بدون توجه به اجتماع نيست ؛ بلكه حج :

در عين آنكه خودسازي است ، وسيله جامعه سازي است .

و درعين آنكه موجب ارتقاء فضائل اخلاقي است ، وسيله اي براي سامان بخشيدن سياست اسلامي است .

و در عين آنكه گناه زدائي است ، وسيله اي براي امام شناسي ، و حركت در مسير جهت گيري امام بر حق است .

با كمال تأسف ، بيشتر حاجيان ، از حج تنها به پوسته اي از آن قناعت كرده و مغز آن را به دور افكنده اند ، و يا اينكه حج را وسيله تفريح و سير و سياحت و يا تظاهر و تهيه وسائل مادي و شخصي خود قرار داده اند ، و هرگز به روح آن توجه نمي كنند . روشن است كه چنين حجي ، حج ابراهيمي و حج محمدي - ص - نخواهد بود .

حج در اسلام در عين اينكه پاكترين وعميقترين عبادت براي تطهير و شستشوي روح و روان از هر گونه آلودگي است ، مؤثرترين وسيله براي تبيين و پيشبرد اهداف سياسي است ، و اصولا نمي توان حج را از دو خصيصه « عبادت » و « سياست » جدا كرد ، كه اين دو تار و پود حج را تشكيل مي دهند ، چرا كه روح عبادت ، توجه به خدا است ، و روح سياست توجه به خلق خدا ، و اين دو در مراسم حج آنچنان بهم آميخته اند كه جدا كردن هر يك ، مساوي با نابودي اصل حج است ، به عبارت روشنتر امور سياسي در سطح عالي و كامل ، آنچنان در يكايك دستورهاي حج ، جريان دارد ، كه خون در پيكر انسان جاري و ساري است ، و آنانكه منهاي توجه به جنبه هاي سياسي حج ، به انجام مراسم حج مي پردازند ، و تنها به پوسته اي از ظواهر عبادي حج قناعت مي كنند ، قطعاً بدانند كه حج را از محتوايش خارج كرده ، و هيچگونه بهره صحيح از آن نخواهند برد ، براي دريافت اين مطلب به روايت زير توجه كنيد :

عصر امام باقر - ع - بود ، طاغوتيان بني اميه بر سراسر نقاط اسلامي حكومت مي كردند ، اكثر مردم دنباله رو آنها بودند ، و از اسلام جز پوستي ديده نمي شد ، حج آنها نيز همان حج طاغوتي بود ، در ظاهر طواف كعبه مي كردند و فرياد لبيك لبيك ، سر مي دادند ، ولي امام حق را نمي شناختند ، و يا اگر شناخته بودند ، بجاي پيروي از او ، به دنبال طاغوت عصر ، حركت مي نمودند .

امام باقر (عليه السلام) همراه يكي از روشن دلان به نام ابو بصير ، در مراسم حج شركت نمود ، ابو بصير ، ناله و فرياد و صداي گريه بسيار شنيده گفت : « ما اَكْثَرَ الْحَجيجُ وَاَعْظَمَ الضَّجِيجُ » : « چقدر حاجي زياد است ، و گريه مردم ، عظيم و گسترده مي باشد » .

امام باقر (عليه السلام) ( كه به روح حج توجه داشت و هرگز فريب ظاهر را نمي خورد ، و حج بوجهلي را

با حج ابراهيمي ، كاملا تشخيص مي داد ) ، به ابو بصير فرمود : « بَلْ ما اَكْثَرَ الضَّجِيجُ وَاَقَلَّ الْحَجيِجُ » : « بلكه گريه كننده بسيار است ، اما حاجي اندك . . . » 1

جمعي از كوته بينان ، بخاطر عدم درك محتواي عميق اجتماعي ـ سياسي حج ، با تبليغات دامنه دار خود باورانده اند كه نبايد حج را با مسائل سياسي در آميخت .

حضرت امام خميني - قدس سره - اين گونه منطق سست را به شدت محكوم كرده ، و در فرازي از گفتارش مي گويد :

« يكي از فلسفه هاي بزرگ حج ، قضيه بعد سياسي او است ، كه دست هاي جنايتكار ، از همه اطراف ، براي كوبيدن اين بعد در كار هستند ، و تبليغات دامنه دار آنها مع الاسف در مسلمين هم تأثير كرده كه مسلمين سفر حج را بسيارشان يك عبادت خشك خالي بدون توجه به مصالح مسلمين مي دانند ، حج از آن روزي كه تولد پيدا كرده است ، اهميت بعد سياسي اش كمتر از بعد عبادي اش نيست ، بعد سياسي علاوه بر سياستش ، خودش عبادت است » 2

در فراز ديگر مي گويد :

در لبيّك لبيّك ، « نه » بر همه بت ها گوييد و فرياد « لا » بر همه طاغوت ها و طاغوتچه ها كشيد ، و در طواف حرم خدا كه نشانه عشق به حق است ، دل را از ديگران تهي كنيد و جان را از خوف غير حق پاك سازيد ، و به موازات عشق به حق از بتهاي بزرگ و كوچك ، و طاغوت ها و وابستگانشان ، برائت جوييد كه خداي تعالي و دوستان او ، از آنان برائت جستند و همه آزادگان جهان از آنان بريء هستند . . . و با حال شعور و عرفان به مشعر الحرام و عرفات رويد ، و در هر موقف به اطمينان قلب بر وعده هاي حق و حكومت مستضعفان بيفزاييد ، و با سكوت و سكون ، تفكر در آيات حق كنيد و به فكر نجات محرومان و مستضعفان از چنگال استكبار جهاني باشيد . 3

بهره گيري سياسي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و امامان -عليهم السلام-از مراسم حج و عمره


در اين مقال مناسب است به ذكر چند نمونه از بهره گيري هاي سياسي پيامبر اسلام - ص - و ائمه اهلبيت - عليهم السلام - بپردازيم ، تا شيوه صحيح برگزاري حج را آموخته و مشخصه هاي حج ابراهيمي و محمدي - ص - را بهتر بشناسيم .

الف :

مانور توحيدي قهرمانانه پيامبر - ص - و همراهان هنگام طواف

پيامبر - ص - در سال هفتم هجرت ( يكسال قبل از فتح مكه ) بر اساس قطعنامه « صلح حديبيه » ، مجاز بود كه براي انجام مناسك عمره ، به مكه رود و سه روز در مكه بماند .

آن حضرت ، همراه دو هزار نفر از مسلمانان ، به سوي مكه حركت نمودند ، در ميقات محرم شده ، با شكوهي به بلنداي آفتاب وارد مكه گرديدند و به طواف كعبه پرداختند ، مردم مكه از زن و مرد و كوچك و بزرگ به تماشاي سيماي ملكوتي پيامبر - ص - و يارانش ، صف كشيده بودند ، جمال و شكوه پيامبر - ص - و يارانش ، ديدگان آنها را خيره كرده بود ، در اين موقعيت بسيار مهم ، كه از نظر سياسي ، حساس و سرنوشت ساز بود ، پيامبر - ص - به يارانش فرمود :

« شانه هاي خود را عريان كنيد و به گونه اي ( شكوهمندانه ) طواف كنيد تا مشركان پوست ستبر و بازوان قوي و پرتوان شما را بنگرند » .

ياران ، اين دستور را اجرا نمودند ، مشركان در گرداگرد كعبه ، صف كشيده بودند و طواف شكوهمند پيامبر - ص - و اصحابش را تماشا مي كردند .

جالب اينكه : هرگاه غرّش « لبيّك اَللّهُمَّ لبيّك » مسلمانان قطع مي شد ، « عبداللّه بن رواحه » ( يكي

از سرداران اسلام ) در حالي كه شمشيرش را حمايل كرده بود ، اشاره به پيامبر  (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) كرده ، با حنجره اي نيرومند و فريادي رعد آسا ، چنين « رجز » مي خواند و ( شعار مي داد ) :

خَلُّوا بَنِي الْكُفّارِ عَنْ سَبِيلِه * * * خَلُّوا فَكُلِّ الْخَيْرِ فِي قَبُولِهِ

يا رَبِّ اِنّي مُؤْمِنٌ لِقِيلِهِ * * * اِنِيّ رَأَيْتُ الْحَقَّ فِي قَبُو لِهِ

« اي كافر زادگان ! راه را بر رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بگشاييد ، راه بگشاييد و بدانيد كه همه سعادت در پرتو پذيرش رسالت پيامبر خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) فراهم مي شود .

پروردگارا ! من به گفته آن حضرت ايمان دارم ، و حق را در پذيرش فرمانش مي نگرم » 4

به اين ترتيب مي بينيم ، طواف كعبه ، براي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) و يارانش ، به صورت مانور و نمايش قدرت ، در برابر مشركان درآمده بود ، و در عين آنكه عبادت بود ، تبلوري از سياست و شكوه اسلامي ، براي سر كوبي مشركان شده بود .

ب :

اعتراض شديد و علني امام حسين (عليه السلام) به معاويه در مراسم حج

سال 58 هجرت ، دو سال قبل از مرگ معاويه بود ، معاويه با طغيان و سركشي بسيار مغرورانه ، به كشتار علويان و شيعيان امام علي (عليه السلام) ادامه مي داد ، و با قلدري بي رحمانه اي ، با آنها برخورد مي كرد .

امام حسين (عليه السلام) در آن سال ، در مراسم حج شركت نمود ، در كنار مراسم حج ، در سرزمين مني همه بني هاشم و شيعيان و افراد برجسته انصار را به يك گرد همايي دعوت كرد ، بيش از هزار نفر ، در محضر آن حضرت ، اجتماع كردند ، جمعي از تابعان و فرزندان اصحاب رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) نيز حضور داشتند ، امام حسين (عليه السلام) در آن اجتماع ، برخاست و سخنراني پرشوري كرد ، در اين سخنراني ، پس از حمد وثنا فرمود :

« اَمّا بَعْدُ : فَاِنَّ الطّا غِيَةَ قَدْ صَنَعَ بِنا وَبِشِيعَتِنا ، ما قَدْ عَلِمْتُمْ وَرَأَيْتُمْ . . . »

« اما بعد : همانا اين طاغوت ( معاويه ) برخوردهايي با ما و شيعيان ما نمود كه همه شما مي دانيد و ديده ايد و گواه بوده ايد ، و اخبار آن به شما رسيده است ، من مي خواهم اموري را از شما بپرسم ، اگر راست گفتم ، مرا تصديق كنيد و اگر دروغ گفتم ، مرا تكذيب نماييد ، گفتارم را بشنويد ، و آن را به خاطر بسپاريد و سپس وقتي كه پس از مراسم حج ، به محل سكونت خود باز گشتيد ، پيام مرا به افرادي كه مورد اطمينان شما هستند ابلاغ نماييد ، و آنها را به آنچه مي دانيد ( از ستمهاي معاويه ، و پيكار با او ) دعوت كنيد ، من ترس آن دارم با ادامه اين اوضاع ، « حق » فرسوده و نابود گردد ، ولي خداوند نورش را تكميل نمايد هر چند كافران آن را نپسندند »

آنگاه امام حسين (عليه السلام) با بيان آيات قرآن و احاديث پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) پيرامون برتري علي (عليه السلام) و شايستگي او و فرزندانش براي امامت ، استشهاد كرد ، و در اين راستا ، هر فرازي را كه بيان مي كرد ، حاضران با فرياد : « اَللّهُمَّ نَعَم ، قَد ، سَمِعْناهُ وَشُهِدْناهُ » ؛ « آري خدا را گواه مي گيريم ، كه اين گفتار را ( از رسول خدا (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ) شنيده ايم و به صدق آن گواهي مي دهيم » ، سخنان امام حسين (عليه السلام) را تصديق مي نمودند .

در پايان ، بار ديگر امام حسين (عليه السلام) به آنها فرمود : « شما را به خدا سوگند مي دهم كه هنگام بازگشت به اوطان خود ، سخن مرا به افرادي كه مورد اطمينان شما هستند ابلاغ كنيد ، و آنها را از دعوت من آگاه نماييد » . 5

اين حادثه نيز يك نمونه از بهره برداري سياسي در كنار مراسم حج است امام حسين (عليه السلام) از اجتماع مسلمين در مراسم حج ، بر ضد طاغوت عصرش معاويه ، به كار برد .

به اين ترتيب ، در اين تابلو نيز ، حج ابراهيمي را مي نگريم ، كه تنها عبادت خشك نيست ؛ بلكه در كنارش ، مسائل مهم سياسي مطرح مي شود ، و در شرايط بسيار سخت ، مسأله رهبري حق ، و اظهار نفرت از رهبري طاغوت ، كه يك مسأله كاملا سياسي است ، عنوان مي گردد .

ج :

برخورد امام سجاد با طاغوت عصرش در كنار كعبه

يكي از فرازهاي جالب تاريخي معروف كه نشانگر آميختگي مسائل سياسي با مراسم حج است ، ماجراي برخورد شديد امام سجاد (عليه السلام) با هشام بن عبدالملك ، طاغوت اموي در كنار كعبه هنگام مراسم حج است ، كه خلاصه آن را در اينجا مي آوريم :

عصر خلافت عبدالملك ( پنجمين خليفه مقتدر اموي ) بود ، پسرش هشام براي انجام مراسم حج ، وارد مكه شد ، او هنگام طواف ، خواست حجرالاسود را استلام كند ، ولي بر اثر ازدحام جمعيت نتوانست . در نزديك حجرالاسود ، منبري براي هشام نهادند ، او بر بالاي منبر رفت ، جمعي از مردم شام به گرد او حلقه زده بودند ، و او به تماشاي طواف كنندگان پرداخت ، ناگاه ديد امام سجاد (عليه السلام) به طواف كعبه مشغول است وقتي كه خواست ، حجر الاسود را استلام كند ، مردم با كمال احترام ، براي او راه باز كردند ، او با كمال راحتي ، حجر الاسود را استلام نمود .

در اين هنگام يكي از اهالي شام ، به هشام گفت : « اين شخص كيست كه اين گونه مورد احترام مردم است ؟ »

هشام ، خود را به ناداني زد و گفت : نمي شناسم .

در اين لحظه حساس ، فرزدق ، شاعر حماسه سراي خاندان رسالت (عليه السلام) كه از شاگردان امامان اهلبيت (عليه السلام) بود ، به آن مرد شامي گفت : وَلكِنِّي اَعْرِفُهُ : « ولي من او را مي شناسم »

شامي گفت : اين شخص كيست ؟

فرزدق در معرفي امام سجاد قصيده معروف و پرتوان خود را خواند ، اين قصيده شامل 41 بيت است ، كه با اين مطلع آغاز مي گردد :

هذا الَّذي تَعْرِف الْبَطْحاءُ وَطْأَتَهُ * * * وَالْبَيْتُ يَعْرِفُهُ وَالْحِلُّ وِالْحَرَمُ

اين مرد كسي است كه سنگريزه هاي مكه ، جاي پاي او را مي شناسند ، خانه كعبه و بيابانهاي حجاز ، از بيرون حرم و داخل حرم ، او را مي شناسند » .

هشام به خشم آمد ، و دستور داد فرزدق را زنداني كردند ، وقتي كه امام سجاد (عليه السلام) از زنداني شدن او باخبر شد ، براي او دعا كرد ، و از او دلجوئي نمود ، و دوازده هزار درهم براي او فرستاد ، فرزدق آن را نپذيرفت ، امام سجاد (عليه السلام) براي او پيام داد :

« به خاطر حقي كه بر تو دارم ، اين مبلغ را از ما بپذير ، خداوند به مقام معنوي و نيت پاك تو آگاه است » ، آنگاه فرزدق آن مبلغ را پذيرفت ، و در زندان ، اشعاري در سرزنش هشام سرود . 6

* * *

در اين تابلوي زيبا مي بينيم : امام سجاد (عليه السلام) هنگام طواف كعبه ، به شوكت هشام ، اعتنا نكرد ، و عمل فرزدق را در آنجا كه كاملا جنبه سياسي داشت ، ستود و از او دلجويي كرد ، و برايش دعا نمود و دوازده هزار درهم فرستاد ، و به نيت پاك او ارج نهاد و او را كاملا تأييد نمود .

آيا اين تأييد و اين صحنه ، بيانگر آن نيست كه مطرح كردن مسائل سياسي در كنار عبادت پرشكوه حج ، محبوب و مقبول امامان معصوم بوده است ؟

در اينجا مي افزاييم كه حضرت مهدي ـ عج ـ در كنار كعبه ، قيام و ظهور مي كند ، و مردم بين ركن و مقام با آن حضرت بيعت مي نمايند . 7

در پايان اين مقال ، به دوجمله كوتاه ولي پرمعنا از امام صادق (عليه السلام) وحضرت زهراـ س ـ پيرامون فلسفه حج ، توجه كنيد :

حضرت زهرا ـ س ـ فرمود : « جَعَلَ اللّهُ الْحَجَّ تَشْيِيداً لِلدِّينِ » ؛ « خداوند ، حج را مايه استحكام و تقويت پايه هاي دين نمود » . 8

امام صادق (عليه السلام) فرمود : « لا يَزالُ الدِّينُ قائماً ماقامَتِ الْكَعْبَةُ » ؛ « مادام كه خانه كعبه بر پا است ،

اسلام هم بر پا است » . 9

براستي ، آن حجي كه تنها به بعد عبادي او توجه گردد ، و بعد سياسي آن كه مهمترين فلسفه حج را تشكيل مي دهد ، فراموش و ترك شود ، آيا موجب استحكام دين ، و استواري آن خواهد شد ؟ مسلماً جواب منفي است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پاورقي ها :

1 ـ مناقب آل ابيطالب ، ج 4 ، ص 184 ـ بحار ، ج 47 ، ص 79 ـ نظير اين مطلب ، از امام صادق (عليه السلام) نيز نقل شده است ( بحار ، ج 27 ، ص 181 )

2 ـ صحيفه نور ، ج 18 ، ص 66 و 67

3 ـ صحيفه نور ، ج 20 ، ص 18

4 ـ اقتباس از كحل البصر ، ص 119 ـ مجمع البيان ، ج 9 ، ص 127 .

5 ـ احتجاج طبرسي ، ج 2 ، ص 18 و 19 .

6 ـ بحار ، ج 46 ، ص 127 .

7 ـ سنن ابن ماجه ، ج 2 ، ص 1366 .

8 ـ اعيان الشيعه ، چاپ جديد ، ج 1 ، ص 316 .

9 ـ وسائل الشيعه ، ج 8 ، ص 14 .



| شناسه مطلب: 82759