نگرشی نو به میقات

میقات حج - سال اول ـ شماره چهارم ـ تابستان 1372 نگرشی نو به میقـات محمد فاضل لنکرانی ترجمه : معینی زاده پیش نوشتار : آنانکه از غیر مکه و از راه دور1 به قصد زیارت بیت الله الحرام و انجام مناسک ، به سوی مکه عزیمت می کنند ، یا ناوی « حج تمتع » هستند ک

ميقات حج - سال اول ـ شماره چهارم ـ تابستان 1372

نگرشي نو به ميقـات

محمد فاضل لنكراني

ترجمه : معيني زاده

پيش نوشتار :

آنانكه از غير مكه و از راه دور1 به قصد زيارت بيت الله الحرام و انجام مناسك ، به سوي مكه عزيمت مي كنند ، يا ناوي « حج تمتع » هستند كه سر آغاز اعمالشان « عمره تمتع » است . ويا قصد انجام « عمره مفرده » را دارند . و آنانكه اهل مكه اند و مقيم اين ديار مقدس ، ياناوي « حج قران » اند2 و يا قاصد « حج اِفراد » 3 كه در اين دو حج نيز بايد پس از اتمام مناسك حج ، براي انجام « عمره مفرده » به ميقات عزيمت نمايند .

بنابر اين در مجموعه حج و در شكلهاي گوناگون آن ، نخستين گام رفتن به ميقات جهت احرام است . آنچه در اين مختصر رقم خورده است كنكاشي درباره « ميقات عمره مفرده » است كه مورد بحث روايات و نيز سخنان تحقيقي فقيهان دين بوده است و ما اينك در دو بخش : « ميقات عمره تمتع » و « ميقات عمره مفرده » به تحقيق مي پردازيم كه فراز دوم محور اصلي نقد و بررسي ما در اين نوشتار است .

ميقات عمره تمتع

همانگونه كه مشهور است ، در عمره تمتع كه آغازي است بر حج تمتع ، براي شروع مناسك ، به يكي از مواقيت پنجگانه4 رفته و از آنجا محرم مي شوند . هر چند در برخي صور از محاذي ميقات نيز مي توان محرم گرديد .

بديهي است كه حاجي ، در حركت به سوي مكه و درگذر از ميقات ، حق عبور بدون

احرام را ندارد . چه آنكه گام نهادن در حرم بدون احرام جايز نيست . و آنگونه كه در روايات وارد است ، مواقيت به همين منظور مشخص گرديده اند . بنابراين در تعيين مواقيت جهت احرام جاي ترديد نيست . هر چند در موارد نادري ، رفتن به ميقات شرط نيست . 5

ميقات عمره مفرده

آنگونه كه در ميان قدما و متأخران مشهور است ، در عمره مفرده ، احرام از « ادني الحل » 6 كفايت مي كند و مجزي است ؛ بنابراين عزيمت به يكي از مواقيت در اين عمره لزومي ندارد .

اينك براي نمونه به ديدگاه صاحب عروة الوثقي اشارتي خواهيم داشت كه مي فرمايد :

در حج قران و نيز در حج افراد ، پس از آنكه شخص مناسك خويش را اتيان نمود ، براي انجام عمره مفرده اش به اَدني الحِلّ مي رود ، همچنانكه در ديگر عمره هاي مفرده وظيفه همين است . و در اين مورد ، تفاوتي ميان مكي و غير آن نيست ، همانگونه كه فرقي ميان عمره مفرده مستقل و عمره مفرده مسبوق به افراد و قران نخواهد بود . ليكن بايد توجه داشت كه تعيين ادني الحل براي معتمري است كه از مكه قصد خروج جهت عمره را دارد ، ولي اگر شخصي از خارج مكه ناوي عمره گردد جز از مواقيت معرف نمي تواند محرم گردد . و در اين فرض تفاوتي ميان عمره مفرده واجب و مستحب نخواهد بود ؛ بنابراين براي نائي كه از خارج مكه و از راه دور عازم عمره مفرده است ، احرام از ادني الحل ، مجزي نيست . 7

* * *

اكنون پس از نقل اين ديدگاه جلوه قول مشهور فقيهان است ، برآنيم تا در اين زمينه به تحقيقي دوباره پردازيم . براي اين منظور بايد سراغ روايات كثير وارد در اين باب رفت . و ما بر حسب فرصت مقال و گنجايش مقاله بر آنها مروري خواهيم داشت .

روايات ميقات عمره مفرده

از ميان روايات وارده چند روايت را كه مستند فقيهان در اين مبحث است مورد ارزيابي و تحقيق قرار مي دهيم :

« منها صحيحة جميل بن درّاج ، قال سألت اباعبدالله (عليه السلام) عن المرأة الحائض اذاقدمت مكة يوم التروية . قال تمضي كماهي الي عرفات فتجعلها حجة ثم تقيم حتي تطهر فتخرج الي التنعيم فتحرم فتجعلها عمرة . قال ابن عمير : كما صنعت عايشة » . 8

آنگونه كه در صحيحه آمده است ، وي از امام صادق (عليه السلام) سئوال مي كند : زن حايضي روز هشتم ذيحجه ( يوم التروية ) 9 عازم مكه مي شود ، وظيفه اش در انجام مناسك چيست ؟ حضرت در پاسخ فرمودند :

با همان حال ( براي حج محرم شده و ) به عرفات عزيمت نموده و . . . پس از اتيان مناسك حج ، در مكه اقامت گزيند و صبر كند تا پاك گردد . آنگاه به تنعيم رفته و براي عمره محرم گردد . در اين هنگام ابن عمير ( كه راوي از جميل بن دّراج است ) اظهار داشت : همانگونه كه عايشه نيز انجام داد . 10

يادآوري :

اگر در روايت تنها نام « تنعيم » به ميان آمده از باب « محدود ساختن حكم به مورد خاص » نيست . بلكه از آن روست كه تنعيم نزديكترين حدود حرم است . گويي امام در مقام ذكر مصداقي از « ادني الحل » بوده اند . البته از اين روايت نمي توان نتيجه گرفت ، كه ميقات هر عمره مفرده اي ادني الحل است ؛ زيرا در روايت ، عمره مفرده ، مسبوق به حج افراد مطرح است . اگر چه در حقيقت وظيفه اوليه فرد مورد نظر ، حج تمتع بوده است وبه دليل عروض حيض و محدوديت زماني ، عدول به افراد نموده است .

بنابراين روايت مزبور براي تعميم مورد به « مطلق العمره » وافي نخواهد بود .

حال ممكن است به نظر برخي ، از ذيل روايت ( نقل ابن ابي عمير ) كه حكايت از عمل عايشه دارد ، تعميم استفاده گردد . ولي چنين نيست ؛ زيرا كه مورد تشبيه اتيان به عمره پس از حج افراد است .

« منها صحيحة عمربن يزيد عن ابي عبدالله (عليه السلام) قال : من ارادان يخرج من مكة ليعتمر ، احرم من جعر انة اوالحديبية او ما اشبهها ( اشبههما ) 11 » .

در نقل اين صحيحه ، امام صادق (عليه السلام) مي فرمايند : كسي كه از مكه قصد خروج براي عمره را دارد ، از جعرانه يا حديبيه و امثال آن ، محرم گردد .

مفاد اين روايت همانگونه كه از ظاهر آن پيداست ، و سيعتر او روايت نخست است ؛ زيرا در ذكر ميقات به يك مورد اكتفا نگرديده بلكه نوعي تعميم دارد . علاوه بر آنكه در مورد شخص معتمر مقيدبه متوطن درمكه ، مقيم ، مجاور و . . . نيست بلكه نسبت به همگان شمول دارد . و در نوع عمره تفصيلي بيان نشده است كه ميان عمره مفرده مستقله و عمره مسبوق به حج ، فرق گذارده باشد تنها دائره آن نسبت به كسي كه از خارج مكه قصد عمره دارد ، فراگير نيست . در نتيجه « ادني الحل » ميقات آنان نمي تواند باشد .

* * *

« منها مرسلة الصدوق قال وان رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) اعتمر ثلاث عمر متفرقات كلها في ذي القعدة ؛ عمرة اهل فيها من عسفان ، و هي عمرة الحديبية ، و عمرة القضاء احرم فيها من جحفه ، و عمرة اهل فيها من الجعرانة و هي بعدان رجع من الطائف من غزوة حنين » . 12

آنگونه كه او اين روايت استفاده مي شود ، پيامبر اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) سه عمره را در مقاطع مختلف انجام دادند كه از نظر زماني ، تمامي آنها در ماه ذيقعده بوده است . يكي عمره حديبيه كه از عسفان ، حضرت آن را آغاز

نمودند ، ديگري عمرة القضا كه از جحفه براي آن محرم شدند ، و بالاخره عمره اي كه از جعرانه بدان اقام ورزيدند . كه اين مورد به هنگام بازگشت حضرت ، از جنگ حنين و در گذر از طائف بوده است .

روايت مزبور ، هر چند مرسله است ، ليكن در جاي خود ثابت شده است كه چنين مرسلاتي از حجيّت برخوردارند . 13 در عين حـال شـايـان ذكـر اسـت كـه مـرحوم كليني (قدّس سرّه) آن را بطور مسند و با تغييري انـدك بـه نقل معاوية بن عمار از امام صادق (عليه السلام) ذكر كرده است كه حضرتش فرمودند :

اعتمر رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) ثلاث عمر متفرقات : عمرة ذي القعدة ، اهل من عسفان وهي عمرة الحديبية ، و عمرة اهل من الجحفة و هي عمرة القضاء و عمرة من الجعرانة بعد ما رجع من الطائف من غزوة حنين » . 14

بنابراين نقل ، حضرت در مورد نخست از عسفان عازم عمره گرديده اند كه اين عمره به حديبيه موسوم گرديد . و در نوبت دوم ، عمره قضا را از جحفه انجام دادند و بالأخره در بازگشت از جنگ حنين و گذر از طائف ، عمره اي را از جعرانه آغاز نمودند .

برخي روايات ديگر نيز وارد است كه بر همين مضمون دلالت دارند ، با اين تفاوت كه به محل احرام و شروع بعضي عمره ها اشاره نكرده و تنها به ذكر نام آنها اكتفا نموده اند . از جمله اين روايات ، صحيحه ابان بن تغلب از امام صادق (عليه السلام) است كه مي فرمايد :

« اعتمر رسول اللهَ (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) عمرة الحديبية وقضي الحديبية من قابل و من الجعرانة حين اقبل من الطائف ثلاث عمركلها في ذي القعدة » .

پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) عمره حديبيه را انجام و در سال بعد نيز آن را بجا آورد و به هنگام بازگشت از طائف نيز از جعرانه ، قصد عمره اي ديگر

نمودند ، و مجموعه اين عمره هاي سه گانه در ماه ذيقعده صورت گرفت » . 15

عمره هاي پيامبر (صلّي الله عليه وآله وسلّم )

اكنون پس از نقل چند روايت كه گوياي عمره هاي نبي اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) بود ، بجاست تا از چند زاويه نگرشي بر اين موارد ذكر شده در چند روايت داشته باشيم . اين محورها عبارتنداز :

ـ تعداد عمره هاي انجام شده توسط رسول اكرم (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) .

ـ چگونگي انجام اين عمره ها .

ـ اشكالات مطروحه و نقد و برسي آن .

ـ قلمرو دلالت روايات وارده در باب .

بديهي است كه اين روايات ناظر به عمره هاي انجام شده در دوران پس از هجرت است ؛ زيرا بطور مسلم ، در دوران اقامت حضرت در مكه ، بيش از سه مورد عمره انجام داده اند ؛ گواينكه استحباب آن در هر ماه وارد است و زمينه نيز براي اعتمار ، فراهم بوده است .

تعداد عمره ها

در روايات ذكر شده تنها از سه عمره انجام گرفته ، ياد شده بود . مرحوم صدوق (رحمه الله) نُه عمره نقل نموده است 16 هر چند مرحوم مجلسي اول (رحمه الله) در شرح خود بر من لايحضره الفقيه ، ذكر عدد « نه » توسط صدوق را اشتباهي از سوي نسخه برداران دانسته و مي فرمايد :

هر چند اخبار دال بر سه عمره ، قابل تأويل است به اينكه آنچه در ذيقعده صورت گرفته است سه مورد بوده است . در عين حال چون تنها مرحوم صدوق است كه نه مورد عمره را نقل مي كند ( * ) و در نقل ديگري نيامده است ، بهتر آنست كه از خبر تسع صرف نظر نموده و به اخبار ثلاثه اعتماد كنيم .

چگونگي عمره ها

پيامبر در سال ششم از هجرت ، بسياري از اصحاب راجمع نمود و به قصد انجام عمره عازم مكه گرديدند . در ميان راه هنگامي كه به حديبيه رسيدند ، با منع مشركاني كه از سفر پيامبر هراسناك بودند روبرو شدند . تا آنجا كه قرار داد مصالحه آميزي ميان طرفين مبادله و امضا شد و اين حادثه به صلح حديبيه شهرت يافت . 17 از جمله موادي كه در اين معاهده گنجانده شد اين بود ، كه پيامبر و همراهان به مدينه بازگشته و سال آينده آهنگ عمره نمايند ، آنهم مشروط به آنكه بيش از سه روز در مكه اقامت ننمايند . آنان نيز بر وفق معاهده حديبيه عمل كرده و سال بعد در همان مدت مقرر ، عمره اي بجاي آوردند ، كه به « عمرة القضاء » موسوم است . 18 هر چند در برخي روايات آمده است ، كه چون رسول خدا ، از ادامه مسير منع گرديد عمل مصدود19 را انجام داده و از احرام خارج گرديد . و از حديبيه راهي مدينه شد .

و براي سومين بار پيامبر در بازگشت پيروزمندانه از غزوه حنين20 هنگامي كه به « جعرانه » رسيد ، براي انجام عمره محرم شده و راهي مكه گرديدند و اين در حالي است كه حضرت به هنگام فتح مكه ( رمضان هشتم هجري ) محرم نبوده اند .

اشكالات وارده بر روايات باب

بر رواياتي كه پيش تر گذشت ، برخي اشكالاتي نموده اند كه نقل و نقد آنها خالي از فايده نيست . و ما به دو مورد اساسي آن اشاره مي كنيم .

1 ) در روايت چنين آمده بود :

« احرام نخستين عمره پيامبر ( عمره حديبيه ) از نقطه اي بنام عسفان انجام گرفته است »

نكته قابل خدشه آنست كه « عسفان » نه از مواقيت مشهور است و نه ادني الحل بنابراين احرام حضرت چه

توجيهي دارد ؟

2 ) از روايت استفاده گرديد كه :

« در عمرة القضا رسول اكرم از جحفه محرم گرديده اند »

حال با توجه به اينكه مبدأ حركت ، مدينه بوده است ، چگونه پيامبر ، احرام از شجره را به تعويق انداختند ؟

نقد اشكال نخست

مرحوم فيض كاشاني از اشكال نخست پاسخي داده اند21 و ديگراني نيز از ايشان تبعيت نموده اند . ايشان فرموده اند :

همانگونه كه در معناي لغوي « اهلال » اشراب گرديده است22 گويا پيامبر در « عسفان » 23 صداي مباركشان را به تلبيه بلند كرده اند و اين معنا با احرام از شجره قابل جمع است . به ديگر سخن ايشان خواسته اند بگويند ، در روايت بحث از احرام بميان نيامده بلكه سخن از اهلال است و با اين توجيه ، مشكل حل خواهد گرديد .

نظريه

آنچه مرحوم فيض و نيز بعض الاعلام در تبعيت از ايشان فرموده اند ، از جهات ديگري مخدوش است كه بدان اشاره مي شود :

برخي روايات ( مثل مرسله مذكوره ) ظهور در اين داشتند كه احرام عمرة القضاء از جحفه بوده است و يا عمره پاياني از جعرانه آغاز شده است .

مسأله رفع الصوت در تلبيه ، امري مستحب است كه نقشي در صحت و تماميت عمره ندارد ، چگونه ممكن است ذكر شده باشد ولي مبدأ احرام كه در صحت و تماميت عمره دخيل است ذكر نشود ؟ !

* اگر براي اهلال متعلقي ذكر مي شد و مثلا مي فرمود « اهلّ بالتلبيه » مي توانستيم آن رابه « رفع الصوت » تفسير كنيم ؛ ولي در روايت چنين نيامده است . بويژه كه كلمه « اهل » با « من » آمده است نه آنكه بوسيله « باء » متعدي

شده باشد . لذا ظهور در شروع تلبيه دارد . با آنچه تا كنون ذكر گرديد وجهي براي استفاده از روايات باب ، بر ميقات بودن « عسفان » جهت عمره مفرده وجود ندارد . از اينرو بهتر آن است كه چون كيفيت عمل رسول الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم ) روشن نيست و عملي در اين رابطه نداريم روايت را كنار بگذاريم و به آن استاد نكنيم . از اين رو اين مورد ، بهتر از منصرف ساختن آن است ؛ يعني بجاي آنكه ما ، اين بخش از روايت را با ظهوري كه دارد تأويل نماييم و بر خلاف ظاهرش حمل كنيم ، بهتر است كه بدان استناد نكنيم .

حال ممكن است ( هر چند بعنوان احتمالي بعيد ) گفته شود ، اگر احرام حضرت را در عسفان نقل كرده اند ، نه از آنجهت كه اين نقطه از مواقيت است بلكه از آنروست كه « عسفان » محاذي بعض مواقيت ، است زيرا برخي مواقيت ، از جهت فاصله با مكه در همان موقعيت جغرافيايي « عسفان » واقع است .

نقد اشكال دوم

در پاسخ اشكال دوم برخي بزرگان فرموده اند : كه ملاك در مسأله عمرة القضاء صحيحه معاوية بن عمار است و در آن كلمه اهلال وارد شده است نه احرام ، ليكن اين جواب صحيح بنظر نمي رسد ؛ زيرا علاوه بر ايراداتي كه در پاسخ اشكال نخست وارد نموديم در مرسله صدوق تعبير به احرام نموده و اين چنين مرسلاتي كه صدوق با فعل معلوم به صورت « قال » تعبير نموده بنابر تحقيق معتبر است ، لذا تحقيق در جواب از اين اشكال آن است كه تأخير احرام از مسجد شجره بر حسب ضرورت بوده .

ولي حقيقت آنست كه خدشه وارده بر كلام مرحوم فيض ، در اينجا نيز مطرح است . علاوه بر آنكه در اين مورد ، مرسله صدوق به « احرام » تعبير نموده است . تنها نكته اي كه باقي است ، توجيه تاخير احرام از مسجد شجره است كه

احتمالا بر حسب ضرورتي صورت گرفته است . و اگر چه جزئيات بر ما پوشيده است : ليكن با توجه به شرايط خاص آن روز اصل احتمال وجود ضرورتي خاص ، محتمل است .

ميزان دلالت روايات :

همانگونه كه از روايت استفاده مي شود ، پيامبر عمره اخيره را از جعرانه كه ادني الحل است آغاز كرده اند و اين در شرايطي بود كه حضرت از طائف باز مي گشتند و قرن المنازل24 را در پيش روي و در مسير حركت داشتند . از اين عمل پيامبر بوضوح استفاده مي شود كه در عمره مفرده مي توان از « ادني الحل » محرم گرديد و مجزي است . هر چند در گذر از مواقيت باشد نكته قابل توجه اينست كه عمره پيامبر مسبوق به حج افراد و يا قران نيز نبوده است ، همچنانكه خروج پيامبر از مكه نيز به قصد انجام عمره صورت نگرفته است بلكه به قصد غزوه حنين بوده است . بنابراين در مقام استدلال بر كفايت ادني الحل ، جهت احرام عمره مفرده ، وافي به مقصود است . بويژه كه عرف نيز از روايت تعميم را استفاده مي كند و نه اختصاص به موردي خاص و معين .

تنها مطلبي كه در اين روايت باقي مي ماند آن است كه آيا مي توانيم از روايت استفاده نمائيم كه جواز عمره مفرده از ادني الحل شامل شخص نائي مانند ايراني ها كه از وطن خود به قصد عمره مي روند مي شود يا اينكه روايت اختصاص دارد به شخصي كه از اول قصد نداشته براي عمره لكن بعداً براي او تغيير راي حاصل شده است ؟ آنچه با مراجعه به عرف استفاده مي شود عدم اختصاص است .

تا كنون روشن شد كه قاصدان عمره مفرده چند دسته اند و بر همين اساس ، احكام مواقيت در عمره مفرده نيز متفاوت خواهد بود ، كه ذيلا از نظر خواهد گذشت :

كسي كه پس از حج قران و يا افراد ، قصد انجام عمره مفرده مي نمايد ، بايد براي اين منظور به « ادني الحل » برود . و بر اين مطلب بعضي ادعاي اجماع نموده اند25 و آنچه در داستان عايشه آمده است كه پيامبر به وي دستور دادند تا جهت انجام عمره مفرده به تنعيم برود خودگواهي بر اين قسم است . علاوه بر آنكه در بعضي عبارات سخن از استحباب احرام در ادني الحل ( جعرانه ، تنعيمو . . . ) است . البته نه به ترتيبي كه برخي بزرگان آورده اند26 زيرا به فرموده صاحب جواهر27 استفاده ترتيب از روايات مشكل است .

شايان يادآوري است كه با وجود قول به اجزاءاحرام از ادني الحل رفتن به يكي از مواقيت افضل است . پس احرام از ادني الحل به عنوان رخصت است نه عزيمت .

* كسي كه در مكه است و بدون سبق حج افراد و يا قران ، عازم عمره مفرده مي گردد ، همچون مورد نخست بايد به ادني الحل برود و از آنجا محرم شود . مثل آنكه اگر شخص مكي قصد انجام عمره رجبيه داشته باشد . براي چنين شخصي احرام از مكه يا حرم جايز نخواهد بود .

برخي با استناد به صحيحه عمربن يزيد28 چنين پنداشته اند ، كه حتي رفتن به ادني الحل ، لازم نيست ؛ زيرا از عبارت امام (عليه السلام) كه مي فرمايد : « من اراد ان يخرج من مكة ليعتمر . . . » استفاده مي گردد كه اگر قصد خروج بكند ، بايد به ادني الحل برود و گرنه مي تواند ، از همان مكه محرم گردد .

ولي با اندك توجّهي روشن مي شود كه ، متفاهم عرفي از اراده خروج ، همان تصميم به انجام اصل عمره است و در اين صورت بايد به ادني الحل رفته و از آنجا اعمال خود را آغاز نمايد .

كسي كه نائي و از مكه دور است و در مسير بسوي مكه با يكي از مواقيت تلاقي

دارد ، مانند كسي كه از مدينه به قصد عمره رجبيه حركت نموده است ، بطور قطع بايد از همان ميقات محرم شود و جايز نيست احرام خويش را تا « ادني الحل » به تعويق اندازد و بر همين معنا گواه است آنچه در روايات وارد است ، كه پيامبر ، در عمرة القضا ، از « جحفه » محرم شدند . 29 در اينجا فرعي نيز در كلمات برخي بزرگان وجود دارد به اينكه اگر شخص عمدا احرام را از ميقات تأخير اندازد ، آيا مي تواند ، از ادني الحل ، محرم گردد يا خير ؟ كه اين خود جاي بحث دارد ، ليكن خدشه اي بر اصل مسأله كه لزوم احرام از ميقات در فرض كلي است ، وارد نمي سازد .

* كسي كه منزل او در حد فاصل ميقات و مكه واقع است ، باتوجه به آنچه در روايات است ( ميقات مثله دويره اهله ) 30 چنين شهصي در حج و يا در عمره از منزل خود ، محرم مي گردد ، و لازم نيست به ميقات و يا ادني الحل برود .

كسي كه از مكه دور است و در ميانه مسير او تا مكه او مواقيت معرفه وجود ندارد ، مي تواند او « ادني الحل » محرم گردد . گواه بر اين مدعا ، همان است كه پيامبر در بازگشت از حنين و در حال گذر از طائف ، به « قرن المنازل » ، نرفته بلكه از « ادني الحل » ، محرم شدند بديهي است كه احرام حضرت از جعرانه خصوصيتي كه مانع از تعميم آن باشد ، نداشته ، از اين رو امثال ايرانيان ، كه از طريق هوايي وارد جده شده و عازم عمره مفرده هستند مي توانند از « ادني الحل » محرم گردند .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

پاورقي ها :

1 ـ خارج از محدوده 48 ميلي مكه .

2 ـ در اين قسم حاجي اهل مكه است و هدي راهمراه دارد . و عمره اش بعد از حج انجام مي گيرد .

3 ـ مانند حج تمتع است با دو فرق اساسي : 1 ـ قرباني در مستحب است ولي در تمتع واجب . 2 ـ عمره اش بعد از حج انجام مي گيرد برخلاف تمتع .

4 ـ مسجد شجره ، جحفه ، ذات عرق يا وادي عقيق ، قرن المنازل ، يلملم .

5 ـ در كتب مفصل آمده است .

6 ـ مراد ، اولين نقطه خارج حرم است كه از همه جوانب محقق است و اگر گاهي از ادني الحل ، به حديبيه ، جعرانه و يا تنعيم ، ياد مي كنند ، بدليل تصريح نام آنها در لسان روايات است .

يادآوري :

حديبيه ، چاهي بوده است ، در مسير مكه ـ جده و بعدها محل آنرا به اين نام خواندند . جعرانه محلي است در راه مكه ـ طائف .

تنعيم ، محلي است كه با توسعه شهر مكه اخيراً جزء مكه گرديده است .

7 ـ عروة الوثقي ـ فصل حج ، ابواب المواقيت .

8 ـ وسايل الشيعه ، ج8 ، ص214 ، ح2 .

9 ـ روز هشتم را به اين نام خوانده اند ؛ زيرا در روزگاران قديم ، اين روز به حمل آب جهت حجاج در سرزمين مني و عرفات اختصاص داشت .

10 ـ همان روايت و مدرك سابق .

11 ـ صدوق ، من لايحضره الفقيه ، ج1 ، ص145 ، و ج8 ، ص45 ـ طوسي ، تهذيب ، ج1 ، ص473 ـ الاستبصار ، ج2 ، ص177 ـ حرّ عاملي ، وسائل الشيعه ، ج8 ، ص247 ، ح2 .

12 ـ همان مدرك حديث 2 .

13 ـ جمال الدين حسن ، معالم الدين و ملاذالمجتهدين ، ص203 ـ شيخ انصاري ، فوائدالاصول ، ص92 ، ـ شهيد ثاني ، شرح البداية في علم الدرايه ، ج1 ، ص140 ـ 141 ، اخراج عبدالحسين محمد علي بقال ، المطبعة العلمية ، قم ، 1402 هـ . / 1982م .

14 ـ وسايل الشيعه ، ج10 ، ص 238 ، ح2 .

15 ـ مدرك سابق ، ح3 .

16 ـ من لايحضره الفقيه ، ج2 ، ص275 ، باب171 ، دارصعب ، دارالتعارف بيروت ، 1401 هـ . 1981 م ، تحقيق سيد حسن موسوي الخرسان ، ج2 ، ص154 و 667 .

* فيض كاشاني ، وافي ، ج3 ، جزء8 ، ص230 به نقل از تهذيب شيخ طوسي .

17 ـ مشروح آن در كتب تاريخي آمده است .

18 ـ زيرا جبران عمره اي بود كه در سال قبل فوت گرديده بود .

19 ـ در نقطه منع قرباني كرده و پس از تقصير از احرام خارج مي شود .

20 ـ سرزميني است ميان مكه و طائف .

21 ـ وافي ، ج3 ، جزء8 ، ص31 ، منشورات مكتبة آية الله المرعشي ـ قم ، 1404 هـ .

22 ـ اهلال عبارت است از رفع الصوت . اهل بذكرالله = رفع صوته ـ اهل المحرم = رفع

صوته بالتلبيه اهلواالهلال و استهلوا = رفعواصواتهم عندرؤيته ـ اهل الصبي = رفع صوته بالبكاء .

23 ـ نقطه اي است كه با مكه حدود 48 كيلومتر فاصله دارد .

24 ـ ميقات اهل طائف .

25 ـ هندي ، كشف اللثام ، ج1 ، ص307 ، ( في ميقات المعتمر ) ـ نجفي ، جواهر الكلام ، ج18 ، ص26 و علاّمه حلي ، منتهي المطلب ، ج2 ، ص668 ـ بحث ثالث ـ مسأله آخر .

26 ـ علامه در تذكره ترتيب را ذكر كرده اند . كه احرام سزاوار است از جعرانه باشد ، اگر نشد از تنعيم و آنگاه از حديبيه .

27 ـ جواهر الكلام ، ج 18 ، 43 .

28 ـ صدوق ، من لايحضره الفقيه ، ج2 ، ص176 ، باب174 ، حديث1 ، مسلسل135 ـ حرّ عاملي ، وسائل الشيعه ، ج8 ، حديث14971 .

29 ـ حر عاملي ، وسائل الشيعه ، باب ابن ابواب المواقيت ، حديث5 ؛ نجفي ، جواهرالكلام ، ج18 ، ص111 .

30 ـ نجفي ، جواهرالكلام ، ج18 ، ص114 ؛ نوري ، مستدرك الوسائل ، ج8 ، ص108 ، حديث9185 ؛ مجلسي ، بحارالانوار ، ج99 ، ص130 ، حديث19 ؛ فقه الرضا (عليه السلام) ص26 .



| شناسه مطلب: 82761