خصوصیت فقهی محدوده
کعبه
میقات حج سال دوم شماره پنجم پاییز 1372 خصوصیت فقهی محدوده کعبه عبداللّه جوادی آملی چون کعبه معظّمه ، اولین خانه ای است که به عنوان معبد بنا شده ، جهات فراوانی در شرافت آن نقش دارد : 1 ـ محدوده کعبه خصوصیات فراوان فقهی دارد ؛ در تمام روی زمین تن
ميقات حج سال دوم شماره پنجم پاييز 1372
خصوصيت فقهي محدوده
كعبه
عبداللّه جوادي آملي
چون كعبه معظّمه ، اولين خانه اي است كه به عنوان معبد
بنا شده ، جهات فراواني در شرافت آن نقش دارد :
1 ـ محدوده كعبه خصوصيات فراوان فقهي
دارد ؛ در تمام روي زمين تنها اين سرزمين است كه هركس از
بيرون بخواهد وارد آن شود ( ولو در غير موسم حج ) ابتدا بايد در يكي از مواقيت احرام
بسته سپس وارد گردد ؛ از ااين رو ورود غير مسلمان به حرم ممنوع است چون بايد احرام
ببندد و احرام از كافر متمشي نمي شود .
تنها كساني كه مكرراً تردّد دارند ؛ مانند
راننده ها و نظائر آن مستثني هستند . حتي كسي كه قصد تجارت يا غير تجارت دارد ؛
مثلاً مي خواهد براي درمان به بيمارستان مكه مراجعه كند يا براي ديدار دوستش
وارد مكه شود ، گرچه در موسم حج نباشد نيز بايد احرام ببندد .
2 ـ امن بودن اين محدوده ؛ گذشته از برقرار ساختن امنيت تكويني ، قبل از اسلام ( آمنهم من خوف ) ،
بعد از اسلام نيز ضمن حفظ همان امنيت تكويني ، يك سلسله دستورات امنيت تشريعي نيز
داده شد كه : مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِن .
اين جمله به صورت ماضي استمراري ( كان
آمناً ) بيان شد و نفرمود : من دخله أمن ؛ زيرا همواره در آن جا امنيت تشريعي حكفرماست و اختصاصي به مسأله
تهاجم
ابتدايي ندارد كه هركس وارد شد نبايد او را اذيت كرد بلكه
اگر كسي مستحق عقوبت بوده به آن جا پناه آورد ، تا در آن جا جرمي را مرتكب نشود در
امان است و نمي توان حدّي را بر او جاري ساخت ، تا خارج گردد .
پس آزار و ايذاي كسي كه به حرم وارد شده ،
حرام است مگر آنكه در خارج ، جنايتي كرده و به حرم پناهنده شده باشد كه در اين صورت
بخشي از ايذا جايز است گرچه بخش ديگر حرام مي باشد و اگر در خود حرم مرتكب
جرمي شد هيچگونه ايذايي نسبت به او حرام نيست ، البته در حد اجراي حدود .
اما ايذائي كه نسبت به او جايز است ،
عبارت از اين است كه : خريد و فروش ، پناه دادن ، اجاره يا عاريه دادن خانه ، غذا دادن
يا فروش غذا به او ممنوع است . جواز اينگونه اذيّت ها ، به خاطر وادار كردن او
به خروج از حرم است تا حدود الهي در موردش اجرا گردد .
و در مورد دوم ( چنانچه گذشت ) چون حرمت
حرم را رعايت نكرده همان طور كه اگر خوني را بريزد بايد قصاص شود ، درباره عدم
رعايت حرمت حرم نيز بايد قصاص شود والحرمات قصاص
. 1
حكم فقهي خاص كعبه :
3 ـ اين خانه به جهت شرافت خاصّش ؛
حكم فقهي خاصّي نيز دارد ! و آن اينكه اگر كسي متعمداً و
معانداً ( معاذاللّه ) كعبه معظّمه را آلوده و نجس كند حكمش اعدام ، و اگر مسجدالحرام
را عمداً نجس كند حكمش ضرب شديد است .
روايات معتبري ، اين چند بخش را بيان
مي كند كه اينك قسمتي از آنها را براي پي بردن به كيفيّت جرم و ميزان
اجراي حدود مي آوريم :
مرحوم صاحب وسائل در وسائل الشيعه
رواياتي را نقل مي كند :
1 ـ صحيحه ابي الصلاح كناني :
قال : قلت لأبي عبداللّه ـ عليه السلام ـ أيّما
أفضل ، الإيمان أو الإسلام ؟ فقال ( عليه السلام ) : الإيمان ، قال قلت : فأوجدني ذلك . . .
.
حضرت صادق ( عليه السلام ) ، از
باب تشبيه معقول به محسوس ، مي فرمايد : ايمان به منزله
كعبه و اسلام به منزله حرم است . اگر كسي وارد حرم شد ممكن است وارد كعبه نشده باشد
ولي اگر وارد كعبه شد حتماً حرم را نيز درك كرده است .
باز عرض كردم مسأله را برايم وجداني كن
( اوجدني ذلك ؛ يعني اجعلني و
اجداً له ) تا آن را خوب بيابم .
امام صادق ( عليه السلام ) سؤال فرمود :
ما تقول فيمن أحدث في المسجد الحرام متعمد ؟
اگر كسي عمداً و از روي عناد مسجدالحرام را آلوده كند
حكمش چيست ؟ أبي الصلاح مي گويد : عرض كردم : قبلاً از شما آموخته ايم كه
حكم او تنبيه شديد است . حضرت فرمود : درست جواب دادي ، حال اگر كسي ( معاذاللّه ) درون
كعبه را آلوده سازد حكم فقهي وي چيست ؟ عرض كردم : حكمش اعدام است . فرمود : درست گفتي .
آنگاه فرمود : آيا معلوم نمي شودكه كعبه ازمسجدالحرام افضل
است ؟ 2
2 ـ روايت دوم نيز از ابي الصلاح
است قريب به همين مضمون .
3 ـ از عبدالرحيم القصير است كه از امام
صادق ( عليه السلام ) سؤال شد فرق اسلام و ايمان چيست ؟ حضرت فرمود : اگر كسي وارد حرم و سپس
وارد كعبه گردد ؛ مانند كسي است كه اول اسلام آورده سپس ايمان بياورد امّا اگر كسي
كعبه را آلوده سازد او را بيرون برده گردنش را مي زنند . 3
3 ـ از سماعه است كه : اگر كسي داخل كعبه
شود و از روي عناد آنجا را آلوده كند ، از كعبه و حرم بيرون برده و گردنش را
مي زنند . 4
وجه جمع بين روايات
در روايت اول ( صحيحه ابي الصلاح كناني )
فرمود : حكمش اعدام است ؛ اما نگفت كجا اعدام كنند ؛ آيا اين دو روايت مي تواند
مقيّد روايت اول باشد ؟ ( كه او را به بيرون از حرم برده و اعدام مي كنند ) يا
غير از حمل مطلق بر مقيد ، يك نوع جمع دلالي ديگر دارد ؟ ؛ يعني
كسي را كه در حرم اعدام مي كنند ، عنادش بيشتر و آن را
كه در خارج حرم اعدام مي كنند عنادش كمتر است ؟
به هر حال بين اين دو دسته از روايات ،
جمعي فقهي لازم است و جامع آنها اين است كه : اگر كسي عمداً حرمت كعبه را نقض كرد ،
حكمش اعدام است كه بيانگر عظمت كعبه است .
روايات مذكور حكم شديد فقهي را در مورد
نقض حرمت كعبه بيان مي كرد . اما رواياتي كه حكم تخفيفي را مي رساند مرحوم
صاحب وسائل آنها را در كتاب الحج باب 14 از ابواب مقدمات الطواف و مايتبعه آورده
است .
4 ـ حكم مجرم
در حرم و غير حرم :
1 ـ محمد بن اسماعيل از فضل بن شاذان و
آن دو از ابن ابي عمير و او از معاوية بن عمار5
نقل كرده است كه : قال سألت
ابا عبداللّه ـ عليه السلام ـ عن رجل قتل رجلاً في الحل ثم دخل الحرم قال
لايقتل ولايطعم ولايُسقي ولايباع ولايُؤدي حتي يخرج من الحرم فيقام عليه الحدّ
. 6
كسي را كه انساني را كشته و وارد حرم شده
باشد در حرم اعدام نمي كنند ، بلكه آب و غذا و . . . ـ چه به صورت رايگان و
غير رايگان ـ در اختيارش قرار نمي دهند تا از حرم خارج شود و حد را بر او جاري
سازند .
معاوية بن عمار از امام ششم ـ سلام الله
عليه ـ سؤال ديگري كرد كه : فما تقول في رجل قتل في
الحرم أوسرق ؟
اگر كسي در حرم ، شخصي را كشت يا مالي را
سرقت كرد ، حكمش چيست ؟ قــال ـ عليه السلام ـ
يقام عليه الحد في الحرم صاغر حكم قاتل اعدام است ولي
كسي كه در حرم مرتكب قتل شد گذشته از اعدام در حرم ، تحقير هم مي شود ( نظير
حتي يُعطعوا الجزية عن يد وهم صاغرون ) . 7لأنه لم ير للحرم حرمة ؛ چون براي حرم حرمتي نديد ؛ يعني رأيش اين بوده كه حرم حرمتي
ندارد .
گرچه به مقتضاي من
اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم ، 8 اعدام
قاتل واجب و اهانتش حرام است اما در اينجا اهانت او راجح است چون او حرمت حرم را
رعايت نكرده است . خدا هم فرمود : من اعتدي عليكم فاعتدوا
عليه بمثل ما اعتدي عليكم ، او حرمتها و مقدسات شما را
ناديده گرفت و گرامي نشمرد ، شما هم او را محترم نشماريد .
معلوم مي شود كعبه به منزله حيثيت
مسلمانان به حساب مي آيد و همه موظفند حرمتش را حفظ كنند . فقال هذا في الحرم و قال لاعدوان الاّ علي الظالمين 9 او در حرم ظلم كرده ، و نمي شود
در حرم به كسي تعدّي كرد جز بر ظالم ؛ او هم ظالم است . 10
2 ـ روايت دوم نيز صحيحه و از حلبي است
كه از امام صادق ـ سلام اللّه عليه ـ در مورد آيه شريفه و من دخله كان آمن سؤال مي كند .
امام مي فرمايد :
اذا احدث العبد في غير الحرم جناية ثم
فرّ الي الحرم لم يسع لأحد أن يأخذه في الحرم و لكن يمنع من السوق ولايبايع ولايطعم
و لايسقي و لايكلّم فانّه اذا فعل ذلك يوشك ان يخرج فيؤخذ و اذا جني في الحرم جناية
اقيم عليه الحدّ في الحرم لأنّه لم يرع للحرم حرمة .
اگر كسي در غير حرم جنايتي كرده ، به حرم
فرار نمود ، كسي نمي تواند او را دستگير كند ، ليكن او را از رفتن به بازار
جلوگيري مي كنند ، كسي به او آب و غذا نمي دهد و با او سخن نمي گويد
تا مجبور شود از حرم خارج گردد . وقتي اين سختگيريها نسبت به او انجام گرفت از حرم
بيرون مي آيد ، او را دستگير مي كنند و حدّ الهي را درباره اش جاري
مي سازند . اگر كسي در خود حرم جنايتي مرتكب شود حدود الهي در همان حرم اجرا
مي شود ، زيرا او حرمت حرم را رعايت نكرده است . 11
3 ـ روايتي است از علي بن حمزه
12 كه به صحت و وثاقتِ دو
روايت قبلي نمي رسد ، اما مضمونش با آن دو يكي است :
عن ابي عبداللّه ـ عليه السلام ـ
سألت عن قول اللّه ـ عزّ وجلّ : و من دخله كان آمنّ قال :
إن سرق سارق بغير مكة أو جَني جناية علي نفس ففرّ إلي
مكة لم يؤخذ مادام في الحرم حتي يخرج منه ولكن يمنع من السوق فلايبايع ولايجالس حتي
يخرج منه فيؤخذ و ان أحدث في الحرم ذلك الحدث أخذ فيه اين مضمون نيز همانند دو روايت قبلي است . 13
4 ـ روايت چهارم : از صدوق ـ رضوان الله
عليه ـ است كه : روي أنّ من جني جناية ثم لجأ إلي الحرم
لم يقم عليه الحد ولايطعم ولايشرب ولايؤذي ( لايؤوي ظ ) حتي يخرج من الحرم فيقام عليه
الحدّ فان أتي الحدّ في الحرم أخذ به في الحرم لانه لم ير للحرم حرمة . 14
ظاهر اين است كه روايت جديدي نباشد بلكه
مضمون روايات ديگر را مرحوم صدوق در فقيه نقل كرده است .
5 ـ روايتي است از علل ، حفص بن بختري
مي گويد : از امام صادق ـ عليه السلام ـ سؤال كردم عن الرجل يجني الجناية في غير الحرم ثم يلجأ إلي الحرم أيقام عليه
الحد ؟ قال لا ولايطعم ولايسقي و لايكلّم و لايبايع فانه اذا فعل ذلك به يوشك ان
يخرج فيقام عليه الحدّ و اذا جني في الحرم جناية اقيم عليه الحد في الحرم لانه لم
ير للحرم حرمة . 15
حدّ كسي كه در خارج حرم جنايتي كرده سپس
وارد حرم شده ، در داخل حرم اجرا نمي شود ، ولي به او غذا نمي دهند و . . .
6 ـ روايتي است مرسله و مرفوعه كه مرحوم
شيخ طوسي ـ رضوان الله عليه ـ نقل مي كند عن بعض أصحابنا يرفع الحديث عن بعض
الصادقين ـ عليهماالسلام ـ قال : التحصين بالحرم إلحاد
؛ 16كسي كه در حرم متحص شود نحوه اي از الحاد است .
ظاهراً ناظر به تحصّن جاني در حرم
مي باشد لذا در همين باب نقل شده است .
7 ـ أيوب بن اعين عن ابي عبدالله
ـ عليه السلام ـ قال : إن امرأة كانت تطوف وَ
خلفها رجل
فأخرجت ذراعها فقال بيده حتي وضعها علي ذراعها فأثبت الله
تعالي يده في ذراعها حتي قطع الطواف و أرسل الي الأمير و اجتمع الناس و أرسل الي
الفقهاء فجعلوا يقولون اقطع يده فهو الذي جني الجناية فقال : هيهنا أحد من ولد محمّد
رسول الله ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ ؟ فقالوا : نعم الحسين بن علي ـ
عليهماالسلام ـ قدم الليلة فأرسل اليه فدعاه و قال أنظر مالقياذان فاستقبل
القبلة و رفع يده و مكث طويلاً يدعوا ثم جاء اليهما حتّي خلّص يده من يدها فقال
الأمير : ألانعاقبه بما صنع ؟ فقال : ل . 17
زني در حال طواف بود و مردي پشت سر او
قرار داشت . زن دستش را بيرون آورد و مرد دست خود را دراز كرده روي ذراع زن گذاشت !
ذات اقدس اِله آن دو دست را به يكديگر چسبانيد . طواف تمام شد ، آن دو را نزد امير
بردند . مردم براي ديدن صحنه اجتماع كرده بودند ؛ هم براي مسأله شرعي و هم به جهت قفل
شدن دو دست كه چگونه باز مي شود . امير مكه افرادي فرستاد تا فقهاي مكه را
آورده ، مسأله را حل كنند . فقهاي مكه نظر دادند كه : سرانجام بايد دو دست قفل شده و
به هم چسبيده باز شود و چاره اش قطع دست مرد است ؛ زيرا او جنايت كرده است .
امير مكّه ديد كه اين جريان عادي نبوده و كار آساني نيست ، پرسيد : آيا از اهل بيت
پيامبر ( صلّي الله عليه وآله ) كسي اينجاهست ؟ گفتند : حسين بن علي ( عليه السلام ) شب گذشته وارد مكه شده است .
كسي را خدمت حضرت سيدالشهدا ( عليه السلام )
فرستاد ، به حضرت عرض كرد : اين مشكل به دست شما حل مي شود ، ببينيد اين دو به چه
وضعي مبتلا شده اند ؟ ! حضرت رو به قبله ايستاده دعاي طولاني كرد ، سپس نزد آن دو
آمد و اين دستها را باز كرد . امير خدمت حضرت حسين بن علي ( عليه السلام ) عرض كرد : آيا اين
مرد را به كيفر برسانيم ؟ فرمود : نه . اين شخص آزاد شده خود حضرت بود .
مرحوم صاحب وسائل
اين روايت را حمل بر توبه جاني كرده ، و فرموده اند : قبل از اين كه جرم ثابت شود ، آن حالت را هركس ببيند توبه مي كند . ( اِلاّ الدين تابوا من قبل اَن تقدروا عليهم ) . 18
به هر حال اين جريان ، قضيةٌ في واقعة است . چنين حكمي تنها از
ناحيه معصوم ـ سلام الله عليه ـ شايسته مي باشد . در اين جا حضرت
فرمود : حدّ جاري نمي شود و اين از موارد نادري است كه از ناحيه حضرت
سيدالشهداء ـ سلام الله عليه ـ حكم فقهي نقل شده و در اثر ستم امويان ـ عليهم من
الرّحمن ما يستحقون من العذاب ـ روايتي فقهي از حضرت نقل نشده است . آنها سعي
مي كردند كه مردم ، اين بزرگواران را به عنوان مرجع فقهي نشناسند .
مرحوم ابن بابويه در كتاب شريف توحيد نقل
مي كند كه سيدالشهدا ( عليه السلام ) در مجلسي نشسته بود ، ابن عباس ( كه از شاگردان اين
خانواده است ) نيز حضور داشت ، نافع بن ازرق مسأله اي در حضور امام از ابن عباس
سؤال كرد ! وقتي حضرت شروع كردند به جواب گفتن ، آن مرد در كمال وقاحت گفت : من از تو
سؤال نكردم ! سپس ابن عباس معرفي مي كند كه اينها خانواده علمند ، اينها اهل
معرفتند و اگر جوابي بدهند حق است . 19
تمام رواياتي كه از حضرت سيدالشهدا ، در
بين هزاران روايت فقهي نقل شده ، شايد از عدد انگشتان تجاوز نكند ! اين چنين آنان را
منزوي كردند ! در اثر تبليغات سوء عده اي باورشان شده بود كه اينها مرجع ديني و
فقهي مردم نيستند !
8 ـ روايتي است از قرب الإسناد . حميري
از احمد بن محمد بن ابي بصير نقل كرده : عن الرضا ـ عليه السلام ـ قال :
سأله صفوان و أنا حاضر عن الرجل يؤدب مملوكه في الحرم ؟
آيا كسي مي تواند مملوكش را در حرم
تنبيه كند ؟ حضرت فرمود : چنين نيست كه كسي مجاز باشد مملوك خود را در حرم تنبيه
كند . آنها ( مملوكها ) نيز مجاز نيستند سوء استفاده كرده هر
كاري دلشان مي خواهد انجام دهند ، از اين رو لازم است خيمه خود را به
گونه اي نصب كند كه بخشي از آن در حرم و بخشي در خارج حرم قرار گيرد تا اگر
مملوك استحقاق تنبيه داشت ، در خارج حرم تنبيه كند . فقال : كان ابوجعفر ( عليه السلام ) يضرب فسطاطه في حد الحرم بعض اطنابه في
الحرم و بعضها في الحل فاذا أراد أن يؤدب بعض خدمه أخرجه من الحرم فأدّبه في الحل
20 البته تأديب درجاتي
دارد .
9 ـ اين روايت مضمون ديگري دارد :
قال ابوعبدالله ـ عليه السلام ـ من رأي أنّه في
الحرم و كان خائفاً أمن 21 مقصود امن از عذاب قيامت است .
10 ـ از امام ششم ـ سلام الله عليه ـ
سؤال مي شود كه من دخله كان آمن يعني چه ؟ فرمود : إذا أخذ السارق في غير
الحرم ثم دخل الحرم لم ينبغ لأحد أن يأخذه ولكن يمنع من السوق و لايبايع ولايكلّم
فانه اِذا فعل ذلك به أوشك ان يخرج فيؤخذ فاذا أخذ اُقيم عليه الحد فان اَحدث في
الحرم اُخذ و اُقيم عليه الحدّ ، حدّه في الحرم لأنه من جني في الحرم اقيم عليه الحد
في الحرم . 22
11 ـ در اين روايت من دخله را توسعه
داده ، مي فرمايد : يأمن فيه كلّ خائف مالم يكن عليه
حدّ من حدوداللّه ينبغي أن يؤخذ به ، قلت : فيأمن فيه من حارب اللّه و رسوله وسعي في
الأرض فساداً ؟ قال : هو مثل من مكر يَكَر خ ل في الطريق فيأخذ الشاة والشي فيضع به
الإمام ماشاء ؛ اگر كسي مثل راهزن شد ، امام ، ولي امر
مسلمين هرگونه تصميمي را كه بخواهد در مورد او اعمال مي كند .
خصوصيتي كه اين روايت دارد ، اين كه :
. . . و سألته عن طائر دخل الحرم قال : لايؤخذ ولا يُمَسّ
لأن اللّه يقول : من دخله كان آمن 23 به استناد اين حديث جمله من دخله
شامل غير ذوي العقول نيز مي شود ؛ زيرا حرف
مَنْ گاهي بر حيوان نيز
اطلاق مي گردد ؛ نظير اين آيه شريفه كه : خداوند همه را از آب
خلق كرد منهم مَن يمشي علي
رجلين و منهم مَنْ يمشي علي أربع و منهم من يمشي علي بطنه . 24
گرچه براي آيه ، معناي ديگري هم ذكر
كرده اند كه : خداوند همه را از آب خلق كرده ولي خط مشي افراد ، فرق
مي كند : بعضي روي دو پا راه مي روند ، بعضي روي چهار پا ، و بعضي روي شكم
مي خزند ، كسي كه تنها فكرش در خوردن خلاصه مي شود مصداق من يمشي علي بطنه
است و . . . ، ظاهر آيه شامل خزنده ها هم مي شود .
12 ـ از عبدالله بن سنان است كه از امام
جعفر صادق ـ عليه السلام ـ سؤال مي كند : أرأيت قوله : و من دخله كان آمن البيت عني أوالحرم ؟ قال : من دخل الحرم
من الناس مستجيراً به فهو آمن و من دخل البيت مستجيراً به من المذنبين فهو آمن من
سخط اللّه ؛ يعني أمن كلامي با امن فقهي اشتباه نشود ؛
حكم فقهيِ كسي كه به حرم وارد شد اين است كه در امان است ولي اگر كسي وارد كعبه شود
خائفاً مستجير او از عذاب
قيامت نجات پيدا مي كند . البته يقيناً حكم فقهيش نيز محفوظ است . ولي
و من دخل الحرم من الوحش و السباع و الطير فهو آمن من
ان يهاج أو يوذي حتي يخرج من الحرم . 25
13 ـ امام صادق ( عليه السلام ) فرمود :
و من دخله كان آمن فقال : إذا أحدث العبد في غير الحرم
ثم فرّ الي الحرم لم ينبغ ان يؤخذ و لكن يمنع من السوق و لايبايع و لايطعم ولايُسقي
و لايكلّم فانه اذا فعل ذلك به يوشك ان يخرج فيؤخذ و ان كان احدثه في الحرم اخذ في
الحرم . 26
و از همين قبيل است روايتي كه مرحوم
مجلسي اوّل در روضة المتقين نقل نموده و ديگران نيز آورده اند كه : از
امام ـ عليه السلام ـ سؤال مي شود : چنانچه در بين پرنده ها حيوان
درنده اي آمد كه حرمت كعبه را حفظ نمي كند ، مزاحم كبوترهاي حرم است چه
كنيم ؟ حضرت فرمود : براي آن شبكه و دامي بگسترانيد ( انصبو يا مراد نصب شبكه است يا
به معناي
عداوت ) واقتلوه چون اين حيوان حرمت حرم را رعايت نكرده
حيوانات ديگر را مي آزارد ، بايد آن را كشت . 27
در كنار اين روايات روايتي است درباره
مسأله دَيْن كه اگر بدهكاري فرار كرده به مكّه پناه برد و طلبكار او را در آنجا
ديد ، از او مطالبه نكند و صبر كند تا از حرم بيرون بيايد . اين روايت غير از مسأله
قصاص نفس يا قصاص طرف است .
تفسير نورالثقلين و صاحب وسائل روايتي را
از كافي نقل مي كنند : عن سماعة بن مهران عن أبي
عبدالله ( عليه السلام ) قال سألته عن رجل لي عليه مال فغاب عنِّي زماناً ثمّ رأيته يطوف حول
الكعبة أفاَتقاضاه مالي ؟ قال ( عليه السلام ) لا ، لاتسلم عليه و لاترّوعه حتي يخرج من الحرم
.
كسي به من بدهكار بود كه مدت مديدي از من
غايب شد ، او را در حال طواف ديدم آيا تقاضاي مال و دَيْنم را بنمايم ؟ حضرت فرمود :
تقاضا مكن ، حتّي به او سلام نيز نكن كه مبادا خجل و شرمنده شود ! و او را
نترسان . 28
معلوم مي شود كه امنيت هم براي
حيوان است و هم براي انسان ؛ چه در مسأله حدود و قصاص و چه در مسأله دين و قرض .
البته كساني كه در خود حرم هستند حسابشان جداست .
در تفسير نورالثقلين روايتي است كه از
معصوم ( عليه السلام ) مي پرسد : اگر حيواني اهلي وارد حرم شد ، آيا مي توان آن را
صيد كرد ؟ فرمود : نه . 29 بعضي از اين روايات حمل بر حرمت و بعضي حمل بر كراهت
مي شود .
توسعه مسجدالحرام
بيت اللّه اولين خانه اي است كه به
عنوان معبد براي مردم ساخته شده ، آن هم در سرزمين غير ذي زرع ، اگر آباداني در آن
جا صورت گرفته ، و بناهايي ساخته شده ، حتماً بعـد از كعبـه بـوده اسـت ؛ زيـرا
ابـراهيم خليل ـ سلام الله عليه ـ به ذات اقدس
اله ، عرض كرد : ربنا اني اسكنت
من ذرّيتي بواد غير ذي زرع عند بيتك المحرّم . 30بعداً
خانه هايي در اطراف كعبه ساخته شد تا به صورت بلد درآمد . پس در حقيقت بناهاي
مجاور حريم كعبه را غصب كرده اند واگر توسعه لازم باشد ، مي توان
آنها را تخريب نموده ، حرم را توسعه داد .
نقل شده است كه : دستگاه حكومت عباسي ،
براي توسعه مسجدالحرام مجبور شد بعضي از خانه ها را تخريب كند ؛ عده اي
فكر مي كردند كه اين كار غاصبانه است ، فقهاي اهل سنت هم فتوا دادند كه جايز
نيست ولي از امام ششم و ابي ابراهيم ـ عليهما السلام ـ استفتاء كردند31 آنها همين جواب را دادند كه چون
بيت اللّه اول بوده و بعد عدّه اي حريم آن را غصب كرده ، اطرافش خانه
ساخته اند ، در حقيقت آنها غاصبند و تخريب اين بيوت مانعي ندارد .
آري اگر ابتدا ملك ، از آن مردم بوده و در
كنار ملك مردم كعبه را بنا شد ( نظير مساجد معمولي ) تخريب آن بناها بدون
اذن صاحبانش جـايز نبود . فتواي اين دو معصوم ـ سلام الله عليهما ـ مايه گشايشي
شد تا خانه هاي اطراف را تخريب كرده ، مسجد را توسعه دهند . 32
در تفسير نورالثقلين روايتي از عياشي نقل
كرده اند كه :
اراد أبو جعفر أن يشتري من أهل مكة
بيوتهم أن يزيد في المسجد فأبوا عليه فأرغبهم فامتنعوا فضاق بذلك فاتي أبا عبداللّه
؛ قرار شد منصور دوانيقي با پرداخت پول زياد اين كار را
انجام دهد امّا مردم حاضر نشدند خانه هايشان را بفروشند ، حضور امام ششم ـ سلام
الله عليه ـ رسيده و . . . سپس جرياني را كه آورديم نقل مي كند . 33
مكه أم القري است پس هديً للعالمين است
در بعضي از روايات بكّه به موضع بيت و
مكّه
بر خود شهر تفسير شده است ؛ چنانكه در بعضي از تعبيرات نيز
بكّه مرادف مكه قرار گرفته است . 34 از اينكه مكّه ام القري است ( اگر ام القراي نسبي مراد نباشد ) . هديً
للعالمين معناي خود را حفظ مي كند .
گاهي گفته مي شود پايتخت هركشور ام
القراست ، ولي ام القراي نسبي است . اگر براساس حديث دحوا
الأرض 35و مانند آن ، گفتيم مكه ام القراست ؛ يعني امّ همه قرايي است كه در
جهان وجود دارد ، و همه به اين سمت ، متوجهند ، قهراً هدي
للعالمين خواهد بود .
ويژگي مقام ابراهيم از نظر روايات :
مقام ابراهيم از آيات بيّنات است ؛ چون در
رواياتي از ائمّه ـ عليهم السلام ـ از آيات بينات سؤال شود ، مي فرمايند :
مقام ابراهيم ، حجر اسماعيل ، حجراسود از آيات بيّنات هستند ، بعضي از روايات هرسه را
از آيات بيّنات مي شمرد . 36
سرّ ذكر شدن مقام ابراهيم از بين آيات
بيناتْ اختصاص به مقام ابراهيم نيست ، بلكه براي اين است كه نسبت به آيات ديگر يك
نوع برجستگي دارد .
تفسير نورالثقلين روايتي را از زراره نقل
مي كند : قلت لأبي جعفر ( عليه السلام ) أدركت الحسين صلوات
الله عليه ؟ قال : نعم ، اذكر و انا معه في المسجد الحرام والناس يقومون علي المقام
يخرج الخارج يقول قد ذهب به السيل و يخرج منه الخارج فيقول هو مكانه ، قال : فقال لي
يا فلان ما صنع هؤلاء ؟ فقلت : أصلحك اللّه يخافون أن يكون السيل قد ذهب بالمقام فقال
ناد ان شاءاللّه قد جعله علماً لم يكن ليذهب به فاستقروا و كان موضع المقام الذي و
صفه ابراهيم ـ عليه السلام ـ عند جدار البيت فلم يزل هناك حتّي حوّله أهل
الجاهلية الي المكان الذي فيه اليوم فلما فتح النبي ـ صلّي اللّه عليه و آله و سلم
ـ مكّة رده الي الموضع الذي وضعه ابراهيم .
زراره مي گويد : به امام باقر ( عليه السلام ) عرض كردم : آيا خدمت
حضرت سيدالشهداء رسيديد ؟ ( سن شريف امام باقر ( عليه السلام ) در كربلا ،
بيش از دو سال بود ) فرمود : بله يادم هست كه من در خدمتش در مسجدالحرام بودم خانه را
سيل گرفته بود كعبه در نقطه اي قرار گرفته كه با كمترين بارندگي سيل متوجه آن
خواهد شد چون از چهار طرف كوه سنگي است كه آب را جذب نمي كند و حرم در آن نقطه
فرودين قرار دارد . هنگام سيل مردم كنار مقام بودند ، وقتي بيرون مي رفتند از
آنها سؤال مي شد كه داخل حرم چه خبر ؟ بعضي مي گفتند : مقام را آب برد و
بعضي مي گفتند مقام سرجايش هست .
سيدالشهدا فرمود : اينها چه
مي گويند ، چه كردند ؟ اينها مي ترسند كه مقام ابراهيم را سيل برده باشد
( چون سنگ كوچكي است كه قابل نقل و انتقال است ) .
آنگاه فرمود : به مردم بگو مطمئن باشند
هرگز سيل مقام ابراهيم را نمي برد ، چون خدا آن را آيت ، علم و نشانه خود قرار
داده است . فاستقرو يعني
آرام باشيد ( يا مردم آرام گرفتند ) .
ابتدا مقام نزديك ديوار كبعه بود
حتي حوّله اهل الجاهليّة الي المكان الذي فيه اليوم
فلما فتح النبي ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مكة ردّه الي الموضع الذي وضعه
ابراهيم 37 آنگاه حادثه
عصر خلفا را نيز ذكر مي كند كه نيازي به نقل آن نيست .
حسن بن محبوب از ابن سنان نقل
مي كند كه وي از امام صادق ـ سلام الله عليه ـ سؤال كرد : ان اوّل بيت . . . فيه آيات بينات ما هذه البيّنات ؟ قال ( عليه السلام ) مقام
ابراهيم حيث قام علي الحجر فاثّرت فيه قدماه و الحجرالأسود و منزل اسمعيل
. 38
مرحوم صاحب وسائل نيز اين روايت را نقل
كرده است .
وجه نامگذاري مكّه و بكه در روايات :
آيا مكّه خصوص قريه است و بكه نه تنها
موضع
بيت بلكه موضع حجري ( حجراسود ) است كه يبك الناس بعضهم بعض ؟ اين روايت را نيز
از نورالثقلين نقل كرده اند . 39
روايت ديگري هست كه از امام صادق ـ
ع ـ سؤال شد : لِمَ سميت الكعبة بكة ؟ فقال : لبكاء الناس
حولها و فيه 40 اين سخن با
اشتقاق ادبي سازگار نيست ؛ زيرا بكّ مضاعف و بكي ناقص است . وجوه ديگري براي نامگذاري
اين سرزمين به بكّه گفته شده كه بخشي از آن گذشت .
امنيّت باطني حرم
1 ـ جمله و
من دخله كان آمن داراي يك معناي ظاهري فقهي است و يك
معناي باطني ؛ در مورد معناي باطني ، از علل الشرايع نقل شده است كه امام ششم ـ
سلام الله عليه ـ به أبي حنيفه فرمود : يا أبا حنيفة
تعرف كتاب اللّه حق معرفته و تعرف الناسخ و المنسوخ ؟ قال نعم قال يا ابا حنيفة لقد
ادّعيت علماً ويلك ما جعل اللّه ذلك الاّ عند أهل الكتاب الذين انزل الله
عليهم ويلك ولاهو الاّ عند الخاصّ ذرية نبيّنا محمّد ـ صلي اللّه عليه و آله و سلم
ـ و ما ورثك الله من كتاب حرف . 41
فرمود : تو يك حرف نيز از قرآن ، ارث
نبرده اي ؛ آنگاه از او در مورد اين آيه پرسيد كه : منظور از : سيروا فيها ليالي و أيّاماً آمنين چيست ؟
او در جواب گفت فكر مي كنم مراد فاصله بين مكّه و مدينه باشد ؛ يعني وقتي
مي خواهيد حج انجام دهيد سيروا فيها ليالي و
أيّاماً آمنين حضرت جواب نقضي داده فرمود : مگر
نمي داني كه : ان الناس يقطع عليهم بين مكة و
المدينة فتؤخذ أموالهم و لايأمنون علي أنفسهم و يقتلون ؟ رهزنيهايي كه بين مكه و مدينه صورت مي گيرد را چگونه پاسخ خواهي
گفت ؟ گرچه خود مكه ، امن است امّا فاصله دهها فرسخ بين مكه و مدينه نا امن است ؟ ! پس
منظور اين نيست . فسكت ابوحنيفة ؛ ابوحنيفه ساكت شد . حضرت فـرمود : يــاابـا
حنيفة !
اخبـرنـي عــن قـول اللّـه ـ عزّوجلّ ـ من دخله كان آمن أين
ذلك من الأرض ؟ مقصود كجاست ؟ عرض كرد : الكعبة فرمود : افتعلم أن الحجاج بن يوسف حين وضع المنجنيق علي بن زبير فقتله كان
آمناً فيه . ابن زبير در كعبه متحصّن شده بود ، حجاج
منجنيق بسته ، كعبه را ويران نموده ، وي را دستگير كرده كشتند ؛ چرا براي او امن نبود ؟
فسكت ؛ باز ابوحنيفه ساكت
شد . فقال ابوبكر الحضرمي جعلت فداك الجواب في المسألتين
الأوّلتين ؟ ابوبكر حضرمي به امام صادق ( عليه السلام ) عرض كرد
جواب اين دو سؤال چيست ؟ فرمود : يا ابابكر سيروا فيها
ليالي و أيّاماً آمنين اي مع قائمنا اهل البيت آن لقب
خاص را مي برد كه با شنيدن برخاستن رواست ، يعني وقتي حضرت ـ
سلام الله عليه ـ ظهور كرد همه اين راهها امن خواهد شد وأما قوله تعالي : من دخله كان آمنا42
فمن بايعه و دخل معه و مسح علي يده و دخل في عقدة
أصحابه كان آمن البته مراد امن مطلق ( تكويني و تشريعي )
است اما امن نسبي همچون مسأله حيوانات اهلي و غير اهلي در روايات ديگر آمده
است .
2 ـ عـلي بـن عبـدالعـزيـز از امـام
صـادق ـ سلام الله عليه ـ سؤال مي كند : فيه
آيات بيّنات مقام ابراهيم و من دخله كان آمن يعني چه ؟
حضرت فرمود : اطلاق آن مراد نيست ؛ زيرا يدخله المرجيء و
القدري و الحروري و الزنديق الذي لايؤمن باللّه .
و اينها در امان نيستند . قلت فمن جعلت فداك ؟ پس منظور چيست ؟
قال : من دخله و هو عارف بحقّنا كما هو عارف به خرج من
ذنوبه و كفي همّ الدنيا و الآخرة 43 كه بيان بعضي از مصاديق معنوي اين كريمه است وگرنه مصداق فقهي آن
قبلاً گذشت و ظاهر آن به قوت خود باقي است .
3 ـ روايات ديگري نيز در اين زمينه هست
كه و من دخله يعني هركس
داخل در بيت ولايت و امامت شود ، 44 كه مؤيّد بُعْد معنوي قضيّه است . چنانچه مستحب است
وقتي زائر نزديك بيت اللّه آمد ، حلقه باب را بگيرد و
عرض كند : اللهم ان البيت بيتك والعبد عبدك و قد قلت و
من دخله كان امن فآمنّي من عذابِك واجرني من سخطك 45
كه عذاب معنوي مراد است .
اهميّت حج از نظر روايات :
1 ـ روايت معروفي از
اصول كافي نقل شده كه زراره از امام باقر ـ سلام الله عليه ـ نقل مي كند
كه فرمود : بني الإسلام علي خمسة اشياء علي الصلوة
والزكاة والحجّ و الصوم و الولاية زراره عرض كرد :
و أيّ شيء من ذلك أفضل ؟ قال : الولاية أفضل لانّها
مفتاحهنَّ والوالي هو الدليل عليهن معلوم مي شود
تنها ولايت معنوي مقصود نيست بلكه ولايت به معناي رهبري و حكومت اسلامي نيز مراد
است ؛ زيرا كليد همه اينها مسأله رهبري است ، و واليْ بر همه آنها مقدّم است . آنگاه
فضايل هركدام را ذكر كرده تا به حج مي رسد و به آيه ولله علي الناس . . . استشهاد كرده ،
مي فرمايد : لحجة مقبولة خير من عشرين نافلة
. 46
2 ـ در نهج البلاغه نيز از جريان حج
به عظمت ياد شده مي فرمايد : جعله سبحانه و تعالي
للإسلام علماً و للعائذين حرماً فرض حقه و أوجب حجّه و كتب عليكم وفادته
47 چنانكه آيه مباركه
ففرّوا الي اللّه 48 بر حج تطبيق شده ؛ يعني حجّو حج كنيد .
در اين جا حضرت فرمود : فقاله سبحانه : وللّه علي الناس
حج البيت من استطاع اليه سبيلاً و من كفر فان اللّه غنّي عن العالمين . 49
3 ـ نبي اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ
به اميرالمؤمنين ـ سلام اللّه عليه ـ وصيت فرمود : يا
علي تارك الحج و هو مستطيع كافر ؛ زيرا خدا فرمود :
ولِلّه علي الناس حِجُّ البيت من استطاع اليه سبيلاً و
من كفر فان اللّه غني عن العالمين 50 و روايات ديگري كه در اين باب هست .
حكم لقطه ( پيدا شده ) حرم :
مسأله فقهي ديگر كه از مختصات سرزمين حرم
است ، مسأله لقطه است . برداشتن لقطه در اسلام مكروه است و اگر كسي در غير حرم ، آن را
برداشت و از يافتن صاحبش آيش و نااميد شد هم مي تواند صدقه بدهد و هم
مي تواند تملك كند ولي در خصوص حرم ، عدّه اي فتوا داده اند كه كسي
حق برداشتن آن را ندارد ، و اگر برداشت تنها مي تواند معرفي كند تا به دست
صاحبش برسد و حق صدقه دادن يا تملك نمودن آن را ندارد . اين فرق فقهي لقطه حرم با
غير حرم است .
صاحب وسائل در كتاب حج ، بابي به اين
منظور ، اختصاص داده ( باب احكام لقطة الحرم ) از امام مي پرسند : لقطه حرم با غير
حرم چه فرقي دارد ؟ مي فرمايد : لقطه غير حرم را مي توان تملك كرد ولي لقطه
حرم را نه .
1 ـ سألت ابا
عبداللّه عن اللقطة و نحن يومئذ بمني فقال ( عليه السلام ) اما بأرضنا هذه فلا يصلح و اما
عندكم فان صاحبها الذي يجدها يعرّفها سنة في كل مجمع ثم هي كسبيل ماله در اين سرزمين ( حرم ) نبايد خود را مخيّر بين تصدق و تملك بداند ولي
در غير مكه ، هرگاه شخص چيزي را يافت و برداشت ، يك سال معرفي مي كند وقتي از
يافتن صاحبش نا اميد شد مي تواند آن را تملك كند يا صدقه بدهد تا فضيلتش محفوظ
باشد . 51
2 ـ از امام باقر ( عليه السلام ) از لقطه حرم
پرسيدند ، فرمود : لاتمسّ ابداً حتي يجيئ صاحبها فيأخذها ،
قلت فان كان مالاً كثيراً ؟ قال فان لم يأخذها إلاّ مثلك فليعرفه عرض كردم مال فراواني است . فرمود : اگر گيرنده مثل تو ( فضيل بن يسار )
باشد مي تواند براي معرفي بردارد52 ( ولي ديگري ممكن است برداشته پس از مدتي معرفي ناروا تملك
كند ) .
3 ـ امام صادق ( عليه السلام ) : اللقطة لقطتان ، لقطة الحرم و تعرف سنة فان وجدت صاحبها و إلاّ تصدقت
بها و لقطة غيرها تعرف سنة و ان لم تجد صاحبها فهي كسبيل مالك 53 اين همان
فرقي است كه امام ـ عليه السلام ـ بين نقطه حرم و غير
حرم مي گذراند . روايات ديگري نيز به همين مضمون هست .
اجاره و حكم آن در حرم :
از موارد احكام فقهي مربوط به حرم اين
است كه بعضي اجاره دادن خانه هاي حرم را براي زائران ، ممنوع مي دانند و
بعضي ديگر آن را مكروه مي شمارند . سرش اين است كه در قرآن مي فرمايد :
سواءً العاكف فيه و الباد 54 دستور اصلي نيز همين بود كه ساكنين
مكه درِ خانه هاي خود را باز بگذارند تا زائران ، با سكونت در آنها ، مناسك خود
را انجام داده برگردند ؛ اجاره دادن خانه هاي مكه مكروه است ؛ زيرا خداوند
فرمود : سواء العاكف فيه والباد كسي كه اهل مكه است با كسي كه از باديه ، به قصد زيارت مشرف
مي شود ، همه در اين ايام حق بهره برداري يكسان دارند ، پس نه مي توان
اجاره داد و نه مردم را از ورود در آن منع كرد .
معاويه ـ عليه من الرحمن ما يستحق ـ
اولين كسي بود كه براي خانه ها درب گذاشت و جلوي مردم را گرفت .
1 ـ قال ابوعبدالله ـ عليه السلام ـ
انّ معاوية أوّلَ من علّق علي بابه مصراعين بمكة فمنع
حاجّ بيت اللّه ما قال اللّه ـ عزّ وجلّ ـ سواء العاكف فيه و الباد و كان
الناس اذا قدموا مكة نزل البادي علي الحاضر حتي يقضي حجّه . 55
2 ـ لم يكن
لدور مكة أبواب و كان أهل البلدان يأتون بقطر انهم فيدخلون فيضربون بها و كان اول
من بوّبها معاوية . 56
3 ـ و نيز همين مضمون را دارد روايتي كه
در آن از حضرت صادق ـ سلام الله عليه ـ درباره سواء العاكف فيه و الباد سؤال
مي كنند ، و در جواب مي فرمايد : لم يكن ينبغي
ان يوضع علي دور مكة أبوابٌ لأن للحاج أن ينزلوا معهم في دورهم في ساحة الدّار حتي
يقضوا مناسكهم و اوّل من جعل لدور مكة ابواباً معاوية . 57
4 ـ روايت پنجم و ششم نيز به همين مضمون
است ،
در روايت ششم آمده است كه تا زمان حضرت امير ـ سلام الله
عليه ـ به همين منوال بود ، ( حتي كان في زمن
معاوية ) 58 كه اوضاع
برگشت .
5 ـ عن علي ( عليه السلام ) أنّه كره اجارة بيوت
مكة و قرأ : سواء العاكف فيه و الباد . 59
6 ـ ليس
ينبغي لأهل مكة أن يمنعوا الحاج شيئاً من الدور ينزلونه . 60
اقامت در مكه :
از جمله مختصات مكه آن است كه مجاورت حرم
و ماندن در مكه مكروه است و قساوت قلب مي آورد . بابي در اين زمينه هست كه :
زر فانصرف . شايسته نيست كه
انسان در آنجا مقيم شود ؛ زيرا مايه قساوت قلب است .
امام صادق ( عليه السلام ) فرمود : لا أحب للرجل ان يقيم بمكة سنة و كره المجاورة بها و قال ذلك يقسي
القلب . 61
ورود مشركين به سرزمين مكه
ورود مشركين ، نه تنها به كعبه و
مسجدالحرام بلكه به غير مسجدالحرام نيز حرام است انما
المشركون نجس فلا يقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذ 62 اين نيز بابي دارد ، كه ورود مشركين
در سرزمين حرم ممنوع بوده بر مسلمانها لازم است آن مكان را تنزيه كرده ، آنان را طرد
نمايند .
نحوه بنا در اطراف كعبه :
از خصايص حرم است كه : لاينبغي لأحد ان يرفع بناء فوق الكعبة . 63
كسي كه خانه مي سازد شايسته نيست كه
خانه خود را بلندتر از كعبه قرار دهد ، بلكه بايد خيلي فاصله بگيرد ؛ چون ارتفاع كعبه
مشخص بوده و در گودي قرار دارد ؛ هركس هرجا خانه بسازد بالأخره بالاتر از كعبه قرار
مي گيرد مگر اين كه ، ارتفاعش به اندازه كعبه باشد . ولي بالاخره بايد فاصله
بگيرد ، پس ساختن خانه اي كه كعبه را مستور كند مكروه است براي اينكه ، اطرافش
براي
زائران خالي باشد .
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاورقي ها :
1 ـ مائده : 45 .
2 ـ وسائل الشيعه ، كتاب حدود ، ابواب بقية الحدود ، باب 6 ، ص 579 .
3 و 4 ـ وسائل الشيعه ، ج 18 ، ص 579 .
5 ـ البته وجود پدر علي بن ابراهيم در سلسله سند ، روايت را
از صحيحه بودن خارج نمي كند .
6 ـ نسخه وسائل ولايؤذي است ولي ظاهراً لايؤوي صحيح است ،
يعني او را مأوا نمي دهند .
7 ـ توبه : 29 .
8 ـ بقره : 194 .
9 ـ بقره : 193 .
10 ـ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 337 .
11 ـ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 337 .
12 ـ علي بن حمزه بطائني آنچه را قبل از واقفي شدن از ابي
بصير نقل كرده معتبر است و بعد از واقفي شدن بحث اين است كه آيا
وقف او وي را از وثاقت انداخته يا نه ؟
13 و 14 ـ وسائل ، ج 9 ، ص 337 .
15 و 16 ـ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 338 ، علل الشرايع ، ص 444 .
17 ـ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 338 ، علل الشرايع ، ص 441 .
18 ـ مائده : 34 .
19 ـ توحيد صدوق ، ص 80 .
20 و 21 ـ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 338 .
22 و 23 ـ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 339 .
24 ـ نور : 45 .
25 ـ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 339 .
26 ـ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 340 .
27 ـ روضة المتقين .
28 ـ تفسير نورالثقلين ، ج 1 ، ص 371 ـ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 365 .
29 ـ تفسير نورالثقلين ، ج 1 ، ص 370 .
30 ـ ابراهيم : 37 .
31 ـ در دو عصر از دو خليفه استفتائاتي حضور حضرتين
آمده .
32 ـ تفسير عيّاشي ، ج 1 ، ص 186 ـ 185 و وسائل الشيعه ، ج 9 ،
ص 331 .
33 ـ تفسير نورالثقلين ، ج 1 ، ص 366 .
34 ـ تفسير نورالثقلين ، ج1 ، ص 367 ـ 366 .
35 ـ تفسير نورالثقلين ، ج 1 ، ص 365 .
36 ـ تفسير نورالثقلين ، ج1 ، ص 367 ـ 366 .
37 ـ تفسير نورالثقلين ، ج1 ، ص 367 .
38 ـ كافي ، ج 4 ، ص 223 .
39 ـ تفسير نورالثقلين ، ج1 ، ص 367 .
40 ـ تفسير نورالثقلين ، ج1 ، ص 366 .
41 ـ مراد علم الوراثة است كه مخصوص اهل بيت ـ
عليهم السلام ـ مي باشد اما علم الدّراسة را در حوزه و
غير حوزه مي توان فراگرفت .
42 ـ تفسير نورالثقلين ، ج1 ، ص 368 .
43 ـ تفسير عياشي ، ج 1 ، ص 190 ـ تفسير نورالثقلين ، ج1 ، ص 369 .
44 ـ تفسير نورالثقلين ، ج1 ، ص 369 .
45 ـ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 374 .
46 ـ اصول كافي ، ج 2 ، ص 18 .
47 ـ مراد وفد حق است ؛ يعني مهمانان الهي .
48 ـ ذاريات : 50 .
49 ـ نهج البلاغه ، خطبه 1 .
50 ـ تفسير نورالثقلين ، ج1 ، ص 374 .
51 و 52 و 53 ـ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 361 .
54 ـ حج : 25 .
55 و 56 و 57 ـ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 367 .
58 و 59 و 60 ـ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 368 و 369 .
61 ـ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 343 .
62 ـ توبه : 28 .
63 ـ وسائل الشيعه ، ج 9 ، ص 343 .